eitaa logo
پاورقی
489 دنبال‌کننده
228 عکس
49 ویدیو
31 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💢 هوش مصنوعی دستیابی به بسیاری از آرزوها و اهداف ما رو بسیار آسون‌تر و سریع تر از قبل کرده 👌 🔰 اینجا به 5 هدف و آرزو اشاره می‌کنم که شما می تونید به کمک هوش مصنوعی، خیلی سـریـع‌تر و راحــت‌تر از قـبـل بهشون دست پیدا کنید ⬇️ @pavaragi
1⃣ اگر همیشه دوست داشتید یک نیاز و شکاف بازار رو تشخیص بدید و بتونید یک کسب و کار سودآور تشکیل بدید که به این نیاز پاسخ میده ... هوش مصنوعی بهتون کمک می‌کنه این کار رو بسیار سریع‌تر و آسون‌تر از قبل انجام بدید 😉 🆔 @ipeyda_ir @pavaragi
2⃣ اگر همیشه دوست داشتید کتاب شخصی خودتون رو بنویسید🖋 هوش مصنوعی بهتون کمک می‌کنه این کار رو بسیار سریع انجام بدید حتی ممکنه بتونید توی ۳ روز این کار رو انجام بدید🔥 🆔 @ipeya_ir @pavaragi
3⃣ اگر یکی از اهداف تون این بوده که سایت، پیج یا کانال شخصی یا کسب و کاری خودتون رو بزنید و با تولید محتوا روی برندینگ و اعتبار خودتون کار کنید ... هوش مصنوعی این کار رو برای شما خیلی راحت می‌کنه 👌 🆔 @ipeyda_ir @pavaragi
4⃣ اگر همیشه دوست داشتید که یک مشاور شخصی دانا داشته باشید که همیشه کنارتون باشه و به سوالات شما پاسخ بده👇 هوش مصنوعی می‌تونه این کار رو برای شما انجام بده⚡️ 🆔 @ipeyda_ir @pavaragi
5⃣ اگر حس می‌کنید رسالت‌تون اینه که یک حرکت اثرگذار فرهنگی توی جامعه انجام بدید ⤵️ هوش مصنوعی همون گمشده‌ای هست که همیشه دنبالش بودید💥 این ابزار کمک‌تون می‌کنه بتونید با زحمت کمتر و در زمان کمتر یک حرکت اثرگذار انجام بدید 🤝 🆔 @ipeyda_ir @pavaragi
. ❓به نظر شما دیگه چه آرزوها و اهدافی وجود دارن که دستیابی بهشون به کمک هوش مصنوعی خیلی آسون شده؟ ❇️ جواب هاتون رو برامون بفرستید👇 🆔 @ppeyda 🆔 @ppeyda . @pavaragi
عبرتهای ناتمام یک کودتای ترکیبی! ✍ هادی حمیدی یا عملیات آژاکس که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سرویس های اطلاعاتی دو کشور انگلستان و آمریکا و خوش خیالی و اعتماد جبهه ملی و دکتر مصدق به آمریکایی‌ها به ثمر نشست،بخشی از تاریخ پر فراز ونشیب این مرز و بوم است. مروری کوتاه در مورد علل و عوامل این واقعه تلخ، برای ملت ایران به ویژه نسل جوان که با یک کودتای همه جانبه ترکیبی روبرو شد با توجه به ادامه دشمنی‌های استعمار پیر و شیطان بزرگ،پرفایده و درس‌آموز است. ۱. درخواست های فراقانونی دکتر مصدق، بی تفاوتی به اقدامات خائنانه اعضای کابینه و شخص زاهدی ،اعتماد خوشبینانه به آمریکایی‌ها و عدم قبول هشدارهای آیت‌الله کاشانی ره و دلسوزان دیگر نسبت به وقوع کودتا بذر ناامیدی، سوءظن و گاه بی‌تفاوتی نسبت به اقدامات دولت و آرمان‌های نهضت ملی نفت را در دل ملت پاشید. به تصریح رهبر معظم انقلاب؛وقتی شاه، قوام السلطنه را به جای مصدق به نخست وزیری انتخاب کرد، مرحوم آیت الله کاشانی در مقابل قوام اعلامیه داد، مردم کفن پوشیدند و در تهران و شهرهای دیگر به خیابانها آمدند لذا قوام السلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخست وزیر بماند.مرحوم کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدق و دیگر سران نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند وگرنه کسی مصدق را نمی شناخت کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمی دانست! در این زمینه خاطره آیت‌الله جوادی آملی هم خواندنی است؛ آن ایام تقریبا بیست ساله بودم، شعار رسمی مردم مرگ بر شاه بود! چه وقتی؟ نه و نیم صبح! ده صبح کودتا شد و مصدق و کابینه اش به زندان افتادند. بعد از ظهر زاهدی روی کار آمد و دولت زاهدی تشکیل شد، همین مردم شعار مرگ بر شاه را به جاوید شاه تبدیل کردند!! آری جبهه ملی و شخص مصدق با تفکرات لیبرالی و ناسیونالیستی و اعتماد مطلق به آمریکا نمک خوردگان نمکدان‌شکن شدند و نقش آیت‌الله کاشانی و همراهی مردم مومن پای‌کار را در پیروزی نهضت انکار کردند و شد آنچه که نباید می‌شد! ۲. نقش شبکه جاسوسی "بدامن" نیز در انتشار خبرهای دروغ و التهاب فضای رسانه‌ای و مطبوعات کشور بسیار پر اهمیت بود. بدامن برای ایجاد جنگ روانی و کمونیسم هراسی فعال بود ولی در کودتا با مدیریت شاپور ریپورتر و همکاری برادران بزرگمهر که سابقه روزنامه‌نگاری داشتند ابتکار عمل را بدست گرفت. شبکه‌ای با پدرخواندگی سازمان سیا و همکاری سرویس های انگلیس و فرانسه با بودجه یک‌میلیون دلاری! همه این عوامل دست به دست هم دادند و یک کودتای ننگین را بر ملت ایران تحمیل کردند و موجب بقای ۲۵ ساله حکومت پهلوی دوم شدند. این تجربه موفق آمریکایی‌ها سرآغاز یک سلسله اقدامات دیگر نظیر کودتای 1954 گواتمالا و سرنگونی دولت سالوادور آلنده در شیلی در سال 1973 بود. بررسی این شبکه همچنین نقش پررنگ برادران رشیدیان و لمپن های جنوب شهر مثل دارودسته "شعبون بی‌مخ،محمود مسگر،بیوک صابر و پری بلنده و ملکه اعتضادی" حال و مقالی دیگر می‌‌طلبد... 🆔@Dailynotes20
زندگی خوب (۱) یک) ما با افراد مختلفی معاشرت می‌کنیم. دوستانی که از مصاحبت‌شان لذت می‌بریم و افرادی که جبر زمانه ما را به آنها و آنها را به ما پیوند می‌دهد، مثل دو همکاری که هم را نمی‌فهمند و مجبورند در یک محل کار کرده و صبح به صبح با بی‌میلی به هم سلام کنند و با لبخندی تصنعی برای هم روز خوبی را آرزو نمایند! یا زندگی به‌ خاطر انتخاب ناآگاهانه زن و شوهری که هرگز هم را دوست نداشته و ناگزیر و سرد زیر یک سقف سر می‌کنند. دو) فارغ از تحمیل آن وضعت تصنعی زندگی_ که همۀ ما کمابیش آن را تجربه کردیم و هریک از ما آن را به روش خویش تدبیر می‌کنیم، تقسیم‌بندی دوستانم به سه دسته‌ شکل گرفته است. بی‌آنکه برای این تقسیم‌بندی فکری شده باشد. تجربۀ زیسته، مرا به این تقسیم‌بندی فیلسوفان هدایت کرد: سه عنصر «زیبایی»، «نیکویی» و «دانایی» را ویژگی مشترک همه انسان‌ها دانسته‌اند، یعنی عموم مردم زیباپسند و علم دوست و اخلاق‌مدارند، با این حال همه به یک اندازه از این موهبت‌های فطری برخوردار نیستند. سه) هنر تجربۀ لذت بخش زندگی است. هرمون دوپامین با برانگیزاننده‌هایی چون منظره‌ای زیبا که در تابلوی بر دیوار نصب شده است، باعث می‌شود که در ما احساس سرخوشی، انگیزه و امید تقویت شود. فایده دوستان هنرمند: برخی از دوستان‌مان با آفرینش یک اثر هنری ما را به ضیافتی به یادماندنی دعوت می‌کنند. این خاصیت زیبایی است که حسی از امید را می‌پروراند و اشتهای زیباپسندانه انسانی ما را به خاطر سلیقه و جادوی هنری چنین رفیقی به «او» بارورتر می‌کند. هنر در ذاتش این برهم‌کنش را به همراه دارد. اینکه ما با دیدن اثرهنری به سوی «صاحب اثر » و از طریق معاشرت با هنرمند به سوی «اثر هنری» جذب می‌شویم. چهار) علم بالاترین خاصیت زندگی است. و دانشمندان باخاصیت‌ترین‌های زمین‌اند‌. دانشمند با خلق اثر علمی یا ادبی یا یادداشت کوتاه و حتی گفت‌وگوی علمی دریچه‌هایی نو به روی فکرورزی‌مان می‌گشاید. چه چیز می‌تواند قدرتمندتر از استادی مشفق ما را به آموختن تشویق نماید؟ این معجزۀ نیاز ما به دانایی است که ما را به جست‌وجوی بیشتر فرا می‌خواند‌. پنج) ما علاوه بر میل به هنر و دوستی علم، «اخلاق‌مدار» نیز هستیم، برای اغلب ما مهم است؛ «آنگاه که به کسی سلام می‌کنیم، پاسخش را بشنویم.» دوران نوجوانی جواب سلام جذب‌کننده است و صدالبته تقدم بزرگتر در سلام باورآفرین و کاریزماساز. سال‌های دور هم‌بازی‌ای داشتم که با معیار «جواب سلام» خوب و بد را خط‌کشی می‌کرد. تکه‌کلامش برای «بد» بودن شخصی این بود: «فلانی جواب سلام‌م را نمی‌دهد.» اگر هر چیز زکاتی داشته باشد، احتمالا زکات مواجهه لبخند است. بنابر این، چیز زیادی نیست؛ از اطرافیان انتظار داشته باشیم تا به قانون اخلاق به ما لبخند بزنند، اگر شایستگی‌مان در شغل موجب سد تا تشویق شویم، به ما تبریک بگویند و برای ارتقای شغلی یاری‌مان کنند و ما نیز در مواجهه با آنها با معیار اخلاق کینۀ بدرفتاری‌شان را به‌ دل نگیریم و برای شادکامی آنها کمک‌شان کنیم و بدین‌سان با عمل اخلاقی، بهتر زندگی کنیم. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
رندگی خوب(۲) شش) ما تنها عاشق زیبایی و دانایی نیستیم، هنر نیز بخشی از نیاز ما را تٱمین می‌کند. هنگامی که وارد وادی هنر می‌شویم از زمان خارج می‌شویم و این به واسطۀ همان زیبایی هنر است من آن جلوۀ هنری رومانتیک زندگی را بسیار دوست می‌دارم. چیز جدید و اکتسابی هم نیست. احساسی است که از کودکی با من همراه بوده است. زمانی را به یاد دارم که با ذغال دیوارهای سنگی ماسه‌آهک اندود شدۀ زیرزمین متروک منزل پدری را خط خطی می‌کردم. گاهی در نقش یک نقاش پرتره‌ای کج و معوج می‌کشیدم و گاه به قاعدۀ یک خوشنویس به خط نستعلیق و نسخ دیوار را سیاه می‌‌کردم، بی آنکه هیچ آدابی از نستعلیق نویسی و نسخ‌نگاری نمی‌دانستم. من راضی بودم و دیوار سیاه! شاید اگر دیوار، زبانی برای شکایت داشت ازاین ظلم بر سرم فریاد می کشید. در نوجوانی دیوار ها با رنگ پلاستیک نقاشی می شدند. منظره‌هایی که فکر می‌کردم خوب می نگارمشان. اما چندان بدرد بخور نبودند. از آب و گل در آمده بودم که خود را در جبهه دیدم و بعد حوزه علمیه و بعد و بعد و بعد تا امروز که این احساس قشنگ میل به هنر را مشتاقانه به قلم آوردم. خلاصه اینکه من دوست‌دار هنر هستم اگرچه هیچ وقت نتوانستم هنرمند باشم. درباره علم نیز به قاعده همه کودکان دبستانی از مدرسه متنفر بودم. یک بار هم فرار از مدرسه را تجربه کردم. به اتفاق هم‌کلاسی‌هایی که وضع‌شان بهتر از من نبود. شهامت فرار از مدرسه ما را به سمت کرانه های جاده بین المللی نزدیک شهرمان برد. در حالی که مرتب کامیون در رفت و آمد بود. تا پاسی از روز در رودخانه شنا کردیم و وقت تعطیلی مدرسه به منزل رفتیم. آب از آب هم تکان نخورد. زندگی و زمانه من را وارد دشتی فراخ با شکوفه‌های رنگارنگ دانشی کرد. من دیگر بزر گ شده بودم و این انتخاب من بود. از همین رو دوست‌دار دانش بودم! و این میل به علم‌آموزی و عطش آموختن همچنان در من ادامه دارد. هفت) تقدیر مرا به مباحث فلسفه اخلاق علاقمند کرد. حدود ۱۰ سال پیش با آثاری چون «نقد و بررسی مکاتب اخلاقی»، «درآمدی به فلسفه اخلاق» و نظایر آن آشنا شدم. مطالعات نظری‌ام در این حوزه زمانی تقویت شد که گرایش دکتری‌ام به سوی اخلاق هدایت شد. از آن زمان به بعد همچنان یکی از دلمشغولی‌هایم فلسفه اخلاق است. به‌قاعده میل به «هنر» و «علم‌»دوستی و «اخلاق» دوستانی در این سه قلمرو دارم. با آنها مرتبطم و این موهبت که ارمغان «زندگی خوب» است را قدر می‌دانم. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
تصویری حکاکی‌شده از یک زن اسپانیایی، با چادر موسوم به «سایا» @pavaragi
سلبریتی‌ها هم گند می‌زنند! در تصور ما برخی از افراد هرگز اشتباه نمی‌کنند! این مسئله درباره آنهایی که از ما دورند و عمدتا با فاصله‌ای قابل توجه می‌بینیم‌شان بیشتر نمود دارد. سیاست‌مداران و سلبریتی‌ها را می‌گویم. ما این‌گونه افراد را بسیار بزرگتر، با ابهت‌تر و حتی دست‌نایافتنی‌تر و بی‌نقص‌تر می‌شناسیم. برخی از فیلسوفان تلاش کرده‌اند ما را با این واقعیت آشنا کنند که با انسان‌های کاملی مواجه نیستیم و نباید از آنها انتظار غیرواقعی و بیش از حد داشته باشیم‌. ممکن است افرادی که از نگاه ما باید همه‌چیز تمام باشند، اتفاقا در مسایل معمولی زندگی خطاهای جبران‌ناپذیری مرتکب شوند. ممکن است وزیر و وکیل و مدیرکل و فلان مولتی میلیاردر نیز مهارت ارتباط با خانواده را بلد نباشد. از همین رو گاهی اشتباهات دور از انتظار و فاحشی از او سر بزند! وقتی به پرده سینما یا قاب تلویزیون خیره می‌شویم سوپراستارهایی را می‌بینیم که به لطف صنعت گریم و تکنیک‌های سینمایی بسیار زیباتر و خوش‌تیپ تر نشان داده می‌شوند. آنها لفظ قلم صحبت می‌کنند. با اعتماد به‌نفس و قوی‌ هستند، بسیار با اخلاق و با مناعت‌ طبع‌اند؛ اما به‌ناگاه خبر جدایی آنها از همسرشان را می‌شنویم. یا به‌خاطر تأخیر در پرداخت دستمزد نجومی رفتارهای نامناسبی از خود نشان می‌دهند. در گذشته این اخبار ما را شوکه‌ می‌کرد. اگرچه فراوانی بداخلاقی‌ها و جدایی‌ها در بین سلبریتی‌ها دیگر کمتر تعجب ما را بر می‌انگیزاند. یا فلان سیاست‌مدار برجسته‌ای که مرتکب قتل می‌شود و یا وزیر و وکیلی که پنت هاوس و خودرو و ساعت مچی گران‌قیمت دارد، ولی در قرائت چند آیه از قران و خواندن یک بیت شعر حافظ لنگ می‌زند. آنها گاهی بسیار شکننده‌تر و معمولی‌تر از آن چیزی هستند که ما تصور می‌کنیم‌. لزوما آنها که در وضعیت مالی بهتری قرار دارند، همیشه آرامش بیشتری ندارند، آنها گاهی خطا می‌کنند. هنگام عطسه ممکن است خرابکاری کنند و گاهی به خاطر سربه هوایی، پایشان به مانعی برخورد کرده و کله‌پا بشوند. این واقعیت نشان می‌دهد آنها که شرایط مناسب‌تری در زندگی نسبت به ما دارند، لزوما انسان‌های همه‌چیزتمام و بی‌نقصی نیستند. سلبریتی‌ها هم مثل ما اشتباه می‌کنند. وزیر و وکیل هم ممکن است گند بزند و همین برای ما تسلی‌بخش است. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
derakhtvareh ver 1400-08 NO 03.pdf
2.15M
اگر تمایل دارید دربارۀ رشته‌ها و گرایش‌های تخصصی به عنوان حوزه‌های دانشی علوم اسلامی در حوزه بیشتر بدانید، این فایل را ملاحظه کنید. @pavaragi
خبر جدید اینکه.... خبر جدید اینکه بعد از سال‌ها ویراست نخست طرح پژوهشی سیره پژوهشی عالمان شیعه به‌دستم رسید. این طرح که به سفارش معاونت پژوهش حوزه‌های علمیه و به قلم فرهیختۀ ارجمند جناب آقای علیزاده نگاشته شده، پی‌جویی سیره و سلوک عالمان شیعه در فرایند پژوهش از مسئله یابی، مسئله شناسی، روش‌شناسی، مراجعه به منابع، روش‌های تحلیل یافته‌ها، قالب‌های انتشار گزارش، بازخورد تحقیق به صورت جزئی در پژوهش‌های منتخب بوده است. این فرایند را با بررسی سیره علمایی چون ملافتح الله کاشانی، فیض کاشانی، شیخ حر عاملی، مولی مهدی نراقی، شیخ انصاری، میرحامد حسین هندی، شیخ عباس قمی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و دیگران پی‌ گرفته است. در قسمت بررسی داده‌ها گفته می‌شود: «برای بررسی داده‌ها از مقولات عشر کمک گرفته می‌شود و پدیده‌ها بر اساس آن مورد بررسی قرار می‌گیرند؛ یعنی پرسش از پدیده‌ها براساس تقسیمات اجزای ماهیت است که بیان باشد از جوهر(هستی)، کیف(چگونگی)، کم(میزان و اندازه)، وضع(نسبت اشیا با دیگر اشیاء و یا نسبت هر جزء با جزء دیگر است)، أین (در جا و مکان مشخصی جا گرفتن)، متی (در زمان خاصی بودن)، جده ( تعلق و ملکیت و همراه بودن)، فعل( تأثیرگذاری یک شیء بر شیء دیگر)، انفعال( تأثیرپذیری)، اضافه و نسبت(موضوعی در نسبت با موضوع دیگر معنی و مفهوم پیدا کند)، بنابراین هرگونه تحلیل ذیل این عناوین صورت می‌گیرد.» آنگاه به این نکته اشاره می‌شود که: «در روش‌شناسی قدمای حوزوی مطالب یادشده را به اصول و فروع تقسیم کرده‌اند. که سه مسئله چیستی، چرایی و چگونگی یا به تعبیر قدما: اس المطالب ثلاثه علم، مطلب ما، مطلب هل و مطلب لم اصلی هستند.» هر کدام از این سه مطلب، دو قسم دارد؛ بنابراین شش مطلب اصلی وجود دارد. یعنی برای نقش معرفتی یک مسئله، شش پاسخ محتمل وجود دارد: تعریف، توصیف، توصیه، تبیین، توجیه و تفسیر. امیدوارم پژوهش حاضر هرچه زودتر نهایی و منتشر شود. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
ضیافت در تنهایی ما انسانها موجوداتی اجتماعی هستیم. در آغازین تجربه‌های زندگی با برقراری ارتباط با پدر و مادر جامعه‌پذیری را دشت می‌کنیم‌ و بدین‌سان اولین نیاز اجتماعی کودکانۀ ما رفع می شود. بتدریج برخی از ما به افراط کشانده می‌شویم. گاهی به دنبال هیجان‌هایی می‌رویم که خوش‌آیند نیست‌. به زندگی دیگران سرک می‌کشیم. برای پست و مقام خودمان را بدنام می‌کنیم و جستجوی پول، دروغ را برای ما عادی می‌کند! فرایند عادی‌سازی اشتباهات مکرر اخلاقی «ما» را از ما می‌رباید و بدین سان موجود دیگری می‌شویم متفاوت با روح متعالی انسانی خویش. ما باید طرح زندگی خود را به نفع روح‌مان اصلاح کنیم. دین اینجا به دادمان می‌رسد. تعادل و توازن را پیشنهاد می‌دهد. زندگی در بین جمع را می‌آموزد و یادآور می شود در تعاملات اجتماعی مراقب رفتارهای‌مان باشیم. به‌گونه‌ای عمل کنیم که در دام تکرار خطا و اشتباه گرفتار نشویم، در عین حال به دو مقوله در ارتباط با «تنهایی» توجه‌مان می‌دهد: «اینکه نباید شادکامی و زندگی خوب را لزوما و همیشه در زندگی اجتماعی بجوییم؛ تنهایی نیز می‌تواند مجال مناسبی برای نشاط و لذت باشد. در تنهایی بنویسیم، با کلمات بازی کنیم، از مطالعۀ کتاب‌های خوب لذت ببریم و خلاصه اینکه برای خویش ضیافتی برپا کنیم!» و دیگر «اینکه از تنهایی برای خودشناسی استفاده کنیم. افکارمان را مرور کنیم، رفتارهای‌مان را تحلیل کنیم و در خلوت خویش به ارزیابی خویش بنشینیم. همین امروز پیامی انگیزشی از دوستی مشفق به من رسید که حاوی این پیام بود: نظریه جالبی می‌گوید: اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی تمرکز کند، توجه کل هستی به سمت این شخص جلب می‌شود و اگر روزی 68 ثانیه فکر مهار شود و به این سؤال که واقعا در زندگی چه می خواهیم؟ فکر شود، برای موضوع تفکر یک راه حل پیدا می‌شود. در آیه شریفه هم آمده است: علیکم انفسکم. مراقب خودتان باشید!» مراقب باشیم زندگی اجتماعی، ما را از دیگر نیازهایی که در تنهایی به‌دست می‌آید دور نسازد. تنهایی را تجربه کنیم، از موهبت‌هایی که در تنهایی به دست می‌آید لذت ببریم. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
☝️واقعیت‌های حجاب در جامعه امروز ایران!!! 🔴 گزارش تحلیلی - آماری انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره واقعیت‌های حجاب در جامعه امروز ایران بر اساس نظرسنجی منتشر شده !!! https://eitaa.com/behzadzare @pavaragi
بسمه تعالی فلسفه در صنعت برای کاهش ضریب خطا و تولید هدفمند در تعداد زیاد است. وقتی به این واژه عمیق نگاه می کنیم در تربیت نیز همین کاربرد را دارد‌. عقل انسان به این استدلال رسیده که برای کاهش خطا و افزایش سود آوری باید از ابزاری به نام الگو استفاده کرد تا به هدف سهل و آسان رسید. حال در مقیاس عظیم کمال انسانی نقش الگو از چه اهمیت و جایگاهی برخوردار است؟ خصوصیات الگو چگونه باشد؟ در باب الگو و خصوصیات آن کتابها و مقالات زیادی با استناد به کتاب و سنت نوشته شده اما از زاویه ی عقلانی هم می توان به الگو نگریست! شاید در زمان حال کمتر کسی به الگوها از این زاویه نگریسته باشد ! جذاب بودن الگو صفتی است که نقش راهبری به آن میدهد؛ قدرت تاثیر را در آن بالا می برد و مسیر رسیدن به آن را پر انگیزه و زیبا می کند . تجربه ثابت کرده نقش تربیتی الگو چه در خانواده و چه در اجتماع زمانی مؤثر است که متربی فارغ از محاسن اخلاقی ابتدا جذب جذابیت های رفتاری و گفتاری الگوها شود . شاید یکی از جذابیت های الگوها واقع نگری و عقلانیت آنها باشد . زمانی که الگو بتواند بطور غیر مستقیم خلأهای عقلانی جامعه را پر کند جذابیت و محبوبیت می یابد و اولین گام جذب متربی اتفاق می افتد. جذابیت های صفات باطنی گام بعدی است که سبب استمرار و عمق رابطه می شود. شهدا الگوهای جذابی هستند که در دوران ما جذابیت های عقلانی جامعه را افزایش دادند و دیدیم که نوجوان ۱۳_۱۴ ساله دارای عقلانیتی بود که پیران طریق در تعجب و تحسین به آنان می نگریستند . بیانات اخیر مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده سپاه پاسداران مؤیدی است بر این نظر که جذابیت عین عقلانیت است و اگر جذابیت را در معانی دیگری غیر از این بیان نمودیم دچار خلط معنایی شده ایم. جذابیت ایجاد شور و شعور می کند و انسان را پس از جذب به الگو وارد اعماق و غور در صفای وجودی او می کند؛ بزرگ می شود؛رشد می کند و زندگیش بهبود ظاهری و باطنی می یابد . پس تلاش برای جذب های ظاهری برخی سلبریتی ها جذابیت نیست ! در واقع دزدی احساس متربی است که پس از مدتی متربی در وجودش مال باختگی و انزوا را حس می کند و نتیجه ای جز بدبینی و افسردگی نخواهد داشت . رجوع به جذابیت الگوهایی چون مصطفی صدر زاده؛ محسن حججی و ابراهیم هادی صحت بر این نظر است به طوریکه تجلی صفات باطنی در رفتار و عقلانیتشان؛ آنها را مانند گوهری جذاب برای تاریخ و همه دوران‌ها و برای تمام سنین ماندگار و جذاب کرده است. محبوبه ونکی فراهانی (آزاد اندیش) @pavaragi
🌟 این چیز عجیبی که می بینید، یک عروس دریایی اسپانیایی است! @pavaragi
✍🏻هشدار اف‌بی‌آی در مورد هوش مصنوعی اف‌بی‌آی هشدار داده که هکرها با ابزارهای هوش مصنوعی مولد مانند چت‌جی‌پی‌تی، به سرعت کدهای مخرب ایجاد و جرایم سایبری را راه‌اندازی می‌کنند. آن ها در گذشته باید برای این کارها تلاش بسیار بیشتری می‌کردند. این اداره تحقیقات فدرال توضیح داد که چت‌بات‌های هوش مصنوعی به انواع فعالیت‌های غیرقانونی دامن زده‌اند، از کلاهبردارانی که تکنیک‌های خود را کامل می‌کنند تا تروریست‌هایی که درباره نحوه انجام حملات شیمیایی مخرب بیشتر اطلاعات کسب می‌کنند. یکی از مقامات ارشد اف‌بی‌آی گفت:« ما انتظار داریم در طول زمان با ادامه پذیرش و دموکراتیک سازی مدل های هوش مصنوعی، این روندها افزایش یابد. آنها ادامه دادند که بازیگران بد از هوش مصنوعی برای تکمیل فعالیت های مجرمانه معمول خود استفاده می کنند، از جمله استفاده از تولید کننده صدای هوش مصنوعی برای جعل هویت افراد مورد اعتماد به منظور کلاهبرداری از افراد مسن.» این اولین بار نیست که می بینیم هکرها ابزارهایی مانند چت‌جی‌پی‌تی را برای ایجاد بدافزار خطرناک به کار می‌گیرند. ————————— 💠 @The_Age_of_Intelligent @pavaragi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 یووال نوح هراری در مورد اینکه چگونه هوش مصنوعی می‌تواند در چند سال یک دین ایجاد کند 📢 هراری: «چند سال دیگر ممکن است ادیانی وجود داشته باشند که واقعاً درست باشند. فقط به دینی فکر کنید که کتاب مقدس آن توسط هوش مصنوعی نوشته شده است. این می‌تواند چند سال دیگر به واقعیت تبدیل شود.‼️ @The_Age_of_Intelligent @pavaragi
همۀ ما بی‌کرانگی آفرینش را تجربه کردیم. اطراف‌مان سرشار از این لایتناهی است. آنگاه که چشم‌مان را در شب‌های تابستان به آسمان پرستاره می‌دوزیم، عظمت هستی را بیشتر درک می‌کنیم. سال‌های آغازین طلبگی استادی داشتم که بارها در موعظه‌هایش گفته بود: شب‌های تابستان هوا صاف است، به آسمان نگاه کنید و آیات 190و 191سوره آل عمران را تلاوت کنید: إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ من این احساس هیجانی بیکرانِ آسمان پُرستارۀ شب را تجربه کردم. همان سال‌ها به اتفاق تعدادی از دوستانم راهی جنگلی در استان گلستان شدیم. حوالی غروب آفتاب به محل مناسبی برای بیتوتۀ شبانگاهی رسیدیم. لطافت و شاعرانگی هوا غیرقابل وصف بود. به فاصلۀ کمی درختان در آغوش انبوهی از مه دیده می‌شدند. نیازی به روشنایی‌ مصنوعی نداشتیم، قرص ماه این ماموریت را به خوبی انجام می‌داد. خسته از راه طولانی نقش سبزه‌زار شدیم. نگاه‌مان به آسمان افتاد. عظمت آسمان با ستاره‌هایش را تماشا می‌کردیم. من در جمع دوستان، اما جدا از آنها بودم. مثل کسی که به‌رغم فوبیای ارتفاع، از بلندی پایین را نگاه می‌کند و سرش گیج می‌رود، من اما چشمم گیج شده بود. با حسی از ترس و دلهره به‌خواب رفتم. در خواب هم چشمم به آسمان بود. عظمت آسمان با ستاره‌هایش غیرقابل وصف بود. یک لحظه احساس کردم ستاره‌ها به سوی من سرازیر شدند. نگاهم از ستاره‌ها برگردانده نشد. نمی‌خواستم چشمم را ببندم. نمی‌توانستم چشمم را ببندم. ستاره‌ها ریخته شده بودند. در فاصله چند ده متری‌ام اما توقف کردند. همه بودند. انواع ستارگان را می‌شد دید. من بیدار بودم؟ من به خواب رفته بودم. صدای دوستانم را می‌شنیدم. اما انگار در میان‌شان نبودم. یکی از ستاره‌ها پایین‌تر آمد. احساس کردم مرا به سوی خویش می‌خواند. مبهوت بودم. بر سبزه‌زار نشست. سوار بر ستاره شدم. من دوستانم را می‌دیدم، به حال خود بودم. ستاره‌ مرا با خود بالا برد. از میان دیگر ستاره‌ها با سرعت اما بدون احساس هیچ تنشی می‌رفت. گویی ستاره مال من شده بود! دیگر ستاره‌ها دور شدند. من با ستاره‌ام بر فراز جنگل‌ بودیم. ده کوچکی را میان انبوهی از درختان و بوته‌زار دیدم که آرامش لحظۀ صبحگاهان را تداعی می‌کرد. خانه‌ای چوبی با حیاطی که بدون هیچ دربی به کوچه امتداد داشت، دیده می‌شد. چند دختر خردسال با لباس‌های زیبا و سنتی مردم شمال حسی از خویشاوندی را یادآور شده بود. دخترها مشغول بازی در وسط حیاط دیده می‌شدند. مرد و زن جوانی روی بالکن مراقب بچه‌ها بودند. یکی از دخترها چارقد آبی‌اش را از پشت گره زده بود. دومی و سوی روسری قرمزشان را زیر گلو گره زده بودند. دامن‌هایشان گل‌های ریز صورتی داشت‌. خواهرانم بودند که در کودکی آسمانی شدند. آن مرد و زن جوان پدر و مادرم بودند. این لحظه هدیه‌ای بود از روزهای کودکی‌ خواهرانم. پیشتر رفتیم. از جنگل‌های هیرکانی گذشتیم. به ناگاه خود را بر فراز اقیانوس دیدم. آرام و قرار نداشت. به رنگ آبی بدون هیچ ردی از زباله‌ها. از اقیانوس آرام هم گذشتم. رشته‌کوهای عظیم پوشیده از برف مشاهدۀ بعدی‌ام بود‌. از ستیغ صخره‌های بی‌رحم نیز عبور کردم. این عجیب نبود که دمای بدنم با تغییر موقعیت متغیر می‌شد. در تجربه‌ای سحرآمیز به کویر رسیدم. ستاره در کویر بر زمین نشست. من اینک نشسته نبودم. سرم روی زمین. ستاره‌ام آرام آرام از من دور شد. نگاهم از آسمان برداشته نشد. دوباره آسمان. دوباره ستاره‌ها. دوباره ستارۀ من! دوباره ترس و دلهره‌! من برای ادراک عظمت آفرینش و احساس خردی‌ام در مقابل آن به این تجربه نیاز داشتم. مشاهده‌ای شور انگیز بود. بالای سرم چنان عظمتی‌ پیدا بود، وصف ناشدنی! من خودم را نیز دیدم. ستاره‌ای من بودم. یکی از هزاران ستاره. جزئی از کل. همراه با حس یکی بودن با جهان و کرنش در مقابل عظمت آفرینش‌گر بی‌کران و شورانگیز هستی. چگونه کرنش نکنم وقتی به‌گفته محققان حدود دو تریلیون کهکشان در جهان ما وجود دارد به یاد توصیۀ استادم افتادم، با خود زمزمه کردم: رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا... پ.ن: بخشی از این رؤیا برای من اتفاق افتاد، داستان جنگل هم واقعی است. سیر شبانه را نیز در خوابم تجربه کردم. اما بر قالبچه پرنده و نه بر ستاره. خانه، ده و دخترکان را در خواب دیدم. اما دریا و دیگر موارد نه در خواب، که در بیداری فراوان دیده بودم. برای زیباتر نشان دادن عظمت آفرینش از آرایه‌های ادبی نیز بهره جستم. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ هلا بزوار الحسین ❤️ https://www.aparat.com/v/LG5JR نوحه جدید مشایه | اهلا بکل اللغات | حیدر البیاتی | بهمراه ترجمه فارسی @pavaragi
. 💠 اربعین مهدوی ✍️هادی حمیدی، عضو تحریریه نویسندگان حوزوی من الغریب الی الحبیب... با "لبیک یا حسین" باید برخاست جوشید و رفت. گرچه در هیأت و حسینیه و محراب هم می‌توان سلامش داد ولی نه، این رسم عاشقی نیست باید آن سرزمین حماسه را نفس کشید و به وصالش رسید به آغوشش گرفت تنگ تنگ... موکب به موکب پنجه در رنج‌های ریز و درشت سفر، منزل به منزل باید رفت چای و قهوه تلخ عراقی را نوشید، لقمه‌های محبت میزبان را تناول کرد و نمک‌گیرش شد و به مقصد و مقصود مشرف شد. چه زیباست ساعت وصال با حقیقت عشق و عشق تمام.دیدگان بارانی می‌شود و مروارید اشک بر گونه‌ها می‌غلتد از بین الحرمین ندایی می‌آید؛ هلا بیکم یا زواری هلا بیکم خوش آمدید ای زائران عزیزم! کربلا به شدن است نه به رفتن. کربلایی که شدی تازه ضربان قلبت در نینوا به ساعت ظهور تنظیم می‌شود! باید به سمت قبله شش گوشه عشاق نماز وصل گذارد و قد قامت نصرت با حسین زمان‌عج را بست. این زیارت عارفانه با دو بال عقل و عشق آغازِ مسئولیت بزرگی‌است و قبول آن امانت الهی که آسمان را یارای حمل آن نبود! با قدم‌های جابر در اربعین باید پا‌به‌پای قدم‌های پسر مهزیار، از "لبیک یا حسین" به "لبیک یا مهدی" رسید... اللهم ارنا الطّلعه الرشیده والغره الحمیده @HOWZAVIAN 🆔@Dailynotes20 @pavaragi
🔴 نخبگان، رتبه‌های برتر کنکور و المپیادی‌ها کجا هستند؟ @pavaragi
چند نکته درباره آیه ۱۴ سوره سباء در حال تورق مصحف شریف برای تلاوت صبحگاهی بودم که آیه ۱۴ سوره سباء توجهم را جلب کرد. درباره زمان قبض روح حضرت سلیمان(ع) است: فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهينِ [با اين همه جلال و شكوه سليمان] هنگامى كه مرگ را بر او مقرّر داشتيم، كسى آنها را از مرگ وى آگاه نساخت مگر جنبنده زمين [موريانه‌] كه عصاى او را مى‌خورد [تا شكست و پيكر سليمان فرو افتاد] هنگامى‌كه بر زمين افتاد جنّيان فهميدند كه اگر از غيب آگاه بودند در عذاب خواركننده باقى نمى‌ماندند! چند نکته در این آیه محل توجه است. ۱) ماجرای وفات حضرت سلیمان (ع) که در ضمن یک آیه اشاره شده است. ۲) معنی کلمۀ قضا در آیه شریفه؛ امیرالمومنین(ع) [در توصیف معانی مختلف کلمۀ قضاء در قرآن می‌فرمود: قضاء انواعی دارد که یکی از آن‌ها قضای موت است] قضای موت یعنی حکمِ فرود آمدن‌ مرگ،[که با آن روح از بدن عنصری جدا می‌شود]، مانند این سخن اهل آتش در سوره زخرف است: وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ؛ آن‌ها فریاد می‌کشند: «ای مالک دوزخ! [ای کاش] پروردگارت ما را بمیراند [تا آسوده شویم]»! می‌گوید: «شما در اینجا ماندنی هستید.» (زخرف/۷۷) یعنی مرگ ما را برسان و مثل آن آیه است: «لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها؛» هرگز فرمان مرگشان صادر نمی‌شود تا بمیرند و نه چیزی از عذابش از آنان تخفیف داده می‌شود.(فاطر/۳۶) یعنی مرگ آن‌ها فرا نمی‌رسد تا آسوده شوند و مثل آن در قصّۀ سلیمان‌بن‌داود (آمده است «فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْموْتَ ما دَلهُمْ عَلی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّهْ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ.» منظور [خداوند] تعالی این است که وقتی که مرگ را بر او نازل کردیم (مرگش فرا رسید). ۳) آگاهی موریانه از مرگ سلیمان که در آیه به جنبنده تعبیر شده است و به این انصراف دارد که به جهت مأموریتی (خوردن عصای سلیمان) به این موضوع باخبر شده است. علت مطلع شدن موریانه کارکرد و توانایی انحصاری این حشره است. یعنی کاری که فقط از عهدۀ موریانه بر می‌آمد. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: سلیمان بی‌جان به همان حالت که بر عصای خود تکیه داده بود، باقی ماند و مردم به او نگاه می‌کردند و گمان می‌کردند که او زنده است و [پس از گذشت زمانی طولانی] در مورد او حرف‌های مختلفی زدند و نظرات متفاوتی ارائه دادند. برخی از آنان گفتند: «سلیمان در این روزهای بسیار، به همان حال که بر عصای خود تکیه کرده بود، باقیمانده و خسته نشده و نه چیزی خورده و نخوابیده و آبی نیز ننوشیده است. بنابراین او پروردگار ما است که ما باید او را پرستش کنیم». گروه دیگری گفتند: «سلیمان جادوگر است و او چنین به ما می‌نمایاند که بر عصای خود تکیه داده و ایستاده است و چشمان ما را افسون می‌کند، درحالی‌ که چنین نیست.» مؤمنان نیز گفتند: «سلیمان بنده و پیامبر خداوند است و خداوند امر او را آن‌چنان که خود خواهد، تدبیر می‌کند.» چون آنان اختلاف نظر پیدا کردند، خداوند موریانه را مبعوث داشت و او در عصای سلیمان(نفوذ کرد و چون داخل آن عصا را خورد، عصا شکست و سلیمان)، از قصر خود به رو افتاد. ۴) موضوع چهارم پنهان بودن مرگ آن حضرت باتوجه به حضور جنیان در دستگاه سلیمانی و امکان تصرفات ویژه‌ای که از غیب داشتند. به تعبیری دیگر جنیان از غیب اطلاعی نداشتند و اگر از مرگ سلیمان باخبر بودند، در عذاب نمی‌ماندند. سؤال اینجاست که جنیان چرا به‌خاطر بی‌خبری از غیب در عذاب خوارکننده ماندند؟ آیا عدم اطلاع از چیزی می‌تواند دلیل عذاب باشد؟ در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «جنّ و انس [از مرگ سلیمان بی‌خبر بودند، از این رو] همچنان به او خدمت می‌کردند. آنان صبح و شام می‌آمدند و می‌رفتند درحالی‌که سلیمان (همچنان ثابت ایستاده بود تا آنکه موریانه در عصای او نفوذ کرد و آن را خورد و سلیمان) بر زمین افتاد». اما دلیل عذاب جنیان: عموم مردم تصور می‌کردند جنیان از غیب مطلع‌اند و جنیان بدکردار از این موضوع خوشحال بودند و سوءاستفاده می‌کردند. در روایت از امام صادق( ع) است: وقتی سلیمان (افتاد، انسان‌ها [که گمان می‌کردند، جنّیان، علم غیب دارند] فهمیدند که اگر آنها علم غیب داشتند در طول این مدت، دچار این گرفتاری و پستی نمی‌بودند. یعنی دست‌شان رو شد و این به معنی خلع سلاح‌شان بود. از همین رو، رو شدن حربه و خلع سلاح برای موجودی که قصد آزار خلق دارد، بدترین عذاب است. ✍ محمد صدرا مازنی @pavaragi