هدایت شده از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
◽️معنای زندگی؛ مهمترین مسئله الهیات هوش مصنوعی
🔸 حجت الاسلام دکتر #علیرضا_قائمی_نیا در نشست تخصصی «هوش مصنوعی، تبلیغ دینی و ضرورتهای تولید محتوا»:
🔻#هوش_مصنوعی یکی از فناوریهای مهم و یا مهمترین فناوری است که در قرن بیستم ظهور یافته و ریشه تاریخی دارد، اما تفاوت اساسی با فناوریهای دیگر دارد و اندیشه ایجاد آن در میان فلاسفه جدید از زمان دکارت مطرح بوده که معتقد بودند، یک ماشین جهانی متشکل از مغزهای همه انسانهاست و ماشینی است که فکر میکند و آن را ماشین فکر یا ذهن مینامند و یا یک ماشین معرفت است، اما در قرن بیستم، تورینگ اولین هوش مصنوعی ساده را طراحی کرد.
🔻این فناوری حاکم بر فناوریهای دیگر است و اگر آن را با صنعت قطار مقایسه کنید، تفاوت بنیادی دارد. هر دو در جامعه بشری تغییر ایجاد کرد، اما تغییر هوش مصنوعی تغییر بنیادین است و همه فناوریها از نتایج هوش مصنوعی بهره میبرند. تفاوت دیگر در این است که علم بشر را مدیریت میکند و علوم مختلفی همچون علوم انسانی دیجیتال را شکل داده است.
🔍 ادامه را اینجا بخوانید👇
🌐 iict.ac.ir/mzndgi
#سخنرانی
🆔 @iictchannel
📔کتاب اخلاق در ایران بین زمین و آسمان (کاربرد نظریات علمی در عاملیت اخلاقی ما)
🖊نویسنده: دکتر مقصود فراستخواه
🔹اخلاق چیست و چگونه میتواند جوامع بحرانی را نجات بدهد؟ مقصود فراستخواه در کتاب «اخلاق در ایران»، با رویکردی علمی و مدرن و در پرتو نظریههای گوناگون دربارۀ اخلاق، به مسئلۀ اخلاق و اخلاقی زیستن در ایران و نتایجی که زیستِ اخلاقی میتواند برای جامعۀ ایران داشته باشد مینگرد.
┏━━━━🔸🔵🔸━━━━┓
https://eitaa.com/ethical
┗━━━━🔸🔵🔸━━━━┛
اخلاق پژوهان ایران
@pavaragi
سرشت پاک انسان
یک)
آموزه انحرافی «گناه ذاتی انسان» به آیین تحریف شده مسیحیت وارد شده است.
با توجه به آنچه در سفر پيدايش آمده خداوندی که آدم را به صورت خویش آفريد، در ابتدای خلقت گنهكارش نمیدانسته، ولی چون گناه آدم شخصی نبود، به همه سرايت كرد. بنابراين، همه بهخطای میوه ممنوعه از بدو تولد گناهكار بوده و به گمراهی كشيده شدهاند. يعنی آدم با گناه خود، ذات انسان را فاسد كرد و از همینرو انسان تحت سلطه گناه درآمد.
شخصی بهنام پولس، از مهمترين شخصيتهای جهان مسيحيت است که بسیاری از انحرافات این دین به او نسبت داده میشود.
از نگاه پولس اگر خداوند مىخواست تمام فرزندان آدم را به خاطر اين گناه به عذاب گرفتار كند، با رحمت واسعهاش سازش نداشت. مسيح ظهور كرد و با خون خود آن گناه ازلى را از دامان انسانيت پاك نمود. در این توجیه هدف خلقت به چالش جدی کشیده میشود، یعنی چه که خدا انسانی بیافریند و بعد در همان بدو آفرینش تمام زحماتش هدر برود و برای رفع مشکل به وصله پینه متوسل شده و خود در قالب عیسی متجسد شود و به دارآویخته شود، تا قربانی گناهان بشر شود؟! وضوح بطلان این عقیده نیازی به توضیح ندارد.
دو)
فردوسی میسراید:
درختـی که تلخ است وی را سرشــت
گـرش بر نشـــــانی بــــه باغ بهشــت
ور از جوی خلــــــــدش به هنــگام آب
به بیــــــــخ انگبین ریزی و شــهد ناب
ســـــــر انجام گوهــــــــــر بکـــار آورد
همـــــــــان میــــــــوه تلـــخ بــار آورد
یعنی درختی که میوهاش تلخ باشد، اگر به پایش عسل هم ریخته شود شیرین نمیشود!(فردوسی به پرهیز از تكريم افراد بیجنبه و نوکیسه اشاره دارد، چرا که ظرفیت آن را ندارند).
سه)
کانت میگوید: «از چوب کج بشر تا به حال هیچ چیز صافی ساخته نشده است!»
هر کاری که انسانها میکنند تا اندازهای غیرقابل اعتماد و سست و بیبنیاد است. علتش این است که ما، به همان اندازه که صاحب عقل و هوش عالی هستیم، موجوداتی صاحب هیجانها و غرایز پراشتباه هم هستیم. پس انتظار نداشته باشیم که همه چیز کامل و بینقص باشد. این برداشت واقع بینانه است.
چهار)
از آیزا برلین کتابی به نام سرشت تلخ بشر! ترجمه لیلی سازگار منتشر شده است. سازگار میگوید: برلین اساساً کتابی ندارد، بلکه آثار او بیشتر متن سخنرانیهایی است که ایراد میکرده. کتاب سرشت تلخ بشر نیز مجموعهای از سخنرانیهای او درباره ماهیت بشر، آزادی و جهانی شدن است که توسط هنری هاردی تدوین و ویراستاری شده است. لیلی سازگار این نام را از عبارت ایمانوئل کانت که: «از چوب کج بشر تابه حال هیچ چیز صافی ساخته نشده است.» اقتباس کرده است.
پنج)
سعدی نیز اینگونه میسراید:
اگر زِ دست بلا بر فلک رود بدخوی
زِ دست خوی بد خویش در بلا باشد
همچنین:
چون بُوَد اصل گوهری قابل
تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد
آهنی را که بدگهر باشد
شش)
«شون دزا» شارح کنفوسیوس اعتقاد دارد از نظر کنفسیوس، طبیعت بشر سرشته بر بدی و بدخواهی است و از همینروی، انسان موجودی ذاتاً واقعگرا و نه آرمانجوست. اگرچه منسیوس نوه کنفسیوس و دیگر شارح نظراتش معتقد است بشر از دیدگاه کنفوسیوس طبیعتی نیک و رو به خیر دارد و بههمین دلیل، انسان اساساً موجودی آرمانگراست و در پی تحقق نیکیهای مطلوب خویش است.
هفت)
قران حکیم اما سرشت انسان را خوب و الهی معرفی میکند. «سرشت پاک خداوندی که سرشت مردمان هم بر همان اساس است.»
بر این اساس آدمی پاک زاده میشود و ممکن است بر اثر گناهان و خطاهای اخلاقی از فطرت خویش فاصله بگیرد. از این رو خطاها و حماقتهای زیادی ممکن است از انسان سرزند. این خطاها ربطی به سرشت نیکش ندارد. هابز بهدرستی میگفت: طبع انسان گرفتار هوسهای چشم و گوش و شیفتۀ نواها و زیبایی است و چون بر وفق اینها عمل میکند هرزگی و بینظمی پیدا میشود. با این حال برخی از مردمان از دست میروند، حکمت و سخن حکیمانه در آنها اثر نمیکند.
مشرکان به شعیب(ع) میگفتند: خیلی از چیزهایی که میگویی را نمیفهمیم! این سخن نه از سرشت بد که از ضمختی انبوه غباری است که به کوهی تبدیل شده و حائلی میان سخن فضیلتمندانه و سرشت اینان شده و گوش و چشم و دلشان را برای پذیرش سخن حق از کار انداخته است.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
JRT_Volume 6_Issue 20_Pages 107-124 (1).pdf
210.8K
مقاله نقش پولس در شکل گیری آیین مسیحیت
@pavaragi
1⃣
اگر همیشه دوست داشتید یک نیاز
و شکاف بازار رو تشخیص بدید و بتونید
یک کسب و کار سودآور تشکیل بدید که
به این نیاز پاسخ میده ...
هوش مصنوعی بهتون کمک میکنه
این کار رو بسیار سریعتر و آسونتر
از قبل انجام بدید 😉
🆔 @ipeyda_ir
@pavaragi
3⃣
اگر یکی از اهداف تون این بوده
که سایت، پیج یا کانال شخصی
یا کسب و کاری خودتون رو بزنید
و با تولید محتوا روی برندینگ و
اعتبار خودتون کار کنید ...
هوش مصنوعی این کار رو برای
شما خیلی راحت میکنه 👌
🆔 @ipeyda_ir
@pavaragi
4⃣
اگر همیشه دوست داشتید که
یک مشاور شخصی دانا داشته
باشید که همیشه کنارتون باشه
و به سوالات شما پاسخ بده👇
هوش مصنوعی میتونه این
کار رو برای شما انجام بده⚡️
🆔 @ipeyda_ir
@pavaragi
5⃣
اگر حس میکنید رسالتتون اینه
که یک حرکت اثرگذار فرهنگی توی
جامعه انجام بدید ⤵️
هوش مصنوعی همون گمشدهای
هست که همیشه دنبالش بودید💥
این ابزار کمکتون میکنه بتونید
با زحمت کمتر و در زمان کمتر یک
حرکت اثرگذار انجام بدید 🤝
🆔 @ipeyda_ir
@pavaragi
عبرتهای ناتمام یک کودتای ترکیبی!
✍ هادی حمیدی
#کودتای۲۸مرداد یا عملیات آژاکس که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سرویس های اطلاعاتی دو کشور انگلستان و آمریکا و خوش خیالی و اعتماد جبهه ملی و دکتر مصدق به آمریکاییها به ثمر نشست،بخشی از تاریخ پر فراز ونشیب این مرز و بوم است.
مروری کوتاه در مورد علل و عوامل این واقعه تلخ، برای ملت ایران به ویژه نسل جوان که با یک کودتای همه جانبه ترکیبی روبرو شد با توجه به ادامه دشمنیهای استعمار پیر و شیطان بزرگ،پرفایده و درسآموز است.
۱. درخواست های فراقانونی دکتر مصدق، بی تفاوتی به اقدامات خائنانه اعضای کابینه و شخص زاهدی ،اعتماد خوشبینانه به آمریکاییها و عدم قبول هشدارهای آیتالله کاشانی ره و دلسوزان دیگر نسبت به وقوع کودتا بذر ناامیدی، سوءظن و گاه بیتفاوتی نسبت به اقدامات دولت و آرمانهای نهضت ملی نفت را در دل ملت پاشید.
به تصریح رهبر معظم انقلاب؛وقتی شاه، قوام السلطنه را به جای مصدق به نخست وزیری انتخاب کرد، مرحوم آیت الله کاشانی در مقابل قوام اعلامیه داد، مردم کفن پوشیدند و در تهران و شهرهای دیگر به خیابانها آمدند لذا قوام السلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخست وزیر بماند.مرحوم کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدق و دیگر سران نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند وگرنه کسی مصدق را نمی شناخت کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمی دانست!
در این زمینه خاطره آیتالله جوادی آملی هم خواندنی است؛ آن ایام تقریبا بیست ساله بودم، شعار رسمی مردم مرگ بر شاه بود! چه وقتی؟ نه و نیم صبح! ده صبح کودتا شد و مصدق و کابینه اش به زندان افتادند. بعد از ظهر زاهدی روی کار آمد و دولت زاهدی تشکیل شد، همین مردم شعار مرگ بر شاه را به جاوید شاه تبدیل کردند!!
آری جبهه ملی و شخص مصدق با تفکرات لیبرالی و ناسیونالیستی و اعتماد مطلق به آمریکا نمک خوردگان نمکدانشکن شدند و نقش آیتالله کاشانی و همراهی مردم مومن پایکار را در پیروزی نهضت انکار کردند و شد آنچه که نباید میشد!
۲. نقش شبکه جاسوسی "بدامن" نیز در انتشار خبرهای دروغ و التهاب فضای رسانهای و مطبوعات کشور بسیار پر اهمیت بود. بدامن برای ایجاد جنگ روانی و کمونیسم هراسی فعال بود ولی در کودتا با مدیریت شاپور ریپورتر و همکاری برادران بزرگمهر که سابقه روزنامهنگاری داشتند ابتکار عمل را بدست گرفت. شبکهای با پدرخواندگی سازمان سیا و همکاری سرویس های انگلیس و فرانسه با بودجه یکمیلیون دلاری!
همه این عوامل دست به دست هم دادند و یک کودتای ننگین را بر ملت ایران تحمیل کردند و موجب بقای ۲۵ ساله حکومت پهلوی دوم شدند.
این تجربه موفق آمریکاییها سرآغاز یک سلسله اقدامات دیگر نظیر کودتای 1954 گواتمالا و سرنگونی دولت سالوادور آلنده در شیلی در سال 1973 بود.
بررسی این شبکه همچنین نقش پررنگ برادران رشیدیان و لمپن های جنوب شهر مثل دارودسته "شعبون بیمخ،محمود مسگر،بیوک صابر و پری بلنده و ملکه اعتضادی" حال و مقالی دیگر میطلبد...
#عبرتهای_تاریخ
#کودتای۲۸مرداد
🆔@Dailynotes20
زندگی خوب (۱)
یک)
ما با افراد مختلفی معاشرت میکنیم. دوستانی که از مصاحبتشان لذت میبریم و افرادی که جبر زمانه ما را به آنها و آنها را به ما پیوند میدهد، مثل دو همکاری که هم را نمیفهمند و مجبورند در یک محل کار کرده و صبح به صبح با بیمیلی به هم سلام کنند و با لبخندی تصنعی برای هم روز خوبی را آرزو نمایند!
یا زندگی به خاطر انتخاب ناآگاهانه زن و شوهری که هرگز هم را دوست نداشته و ناگزیر و سرد زیر یک سقف سر میکنند.
دو)
فارغ از تحمیل آن وضعت تصنعی زندگی_ که همۀ ما کمابیش آن را تجربه کردیم و هریک از ما آن را به روش خویش تدبیر میکنیم، تقسیمبندی دوستانم به سه دسته شکل گرفته است. بیآنکه برای این تقسیمبندی فکری شده باشد. تجربۀ زیسته، مرا به این تقسیمبندی فیلسوفان هدایت کرد: سه عنصر «زیبایی»، «نیکویی» و «دانایی» را ویژگی مشترک همه انسانها دانستهاند، یعنی عموم مردم زیباپسند و علم دوست و اخلاقمدارند، با این حال همه به یک اندازه از این موهبتهای فطری برخوردار نیستند.
سه)
هنر تجربۀ لذت بخش زندگی است. هرمون دوپامین با برانگیزانندههایی چون منظرهای زیبا که در تابلوی بر دیوار نصب شده است، باعث میشود که در ما احساس سرخوشی، انگیزه و امید تقویت شود.
فایده دوستان هنرمند:
برخی از دوستانمان با آفرینش یک اثر هنری ما را به ضیافتی به یادماندنی دعوت میکنند. این خاصیت زیبایی است که حسی از امید را میپروراند و اشتهای زیباپسندانه انسانی ما را به خاطر سلیقه و جادوی هنری چنین رفیقی به «او» بارورتر میکند.
هنر در ذاتش این برهمکنش را به همراه دارد. اینکه ما با دیدن اثرهنری به سوی «صاحب اثر » و از طریق معاشرت با هنرمند به سوی «اثر هنری» جذب میشویم.
چهار)
علم بالاترین خاصیت زندگی است. و دانشمندان باخاصیتترینهای زمیناند.
دانشمند با خلق اثر علمی یا ادبی یا یادداشت کوتاه و حتی گفتوگوی علمی دریچههایی نو به روی فکرورزیمان میگشاید. چه چیز میتواند قدرتمندتر از استادی مشفق ما را به آموختن تشویق نماید؟ این معجزۀ نیاز ما به دانایی است که ما را به جستوجوی بیشتر فرا میخواند.
پنج)
ما علاوه بر میل به هنر و دوستی علم، «اخلاقمدار» نیز هستیم، برای اغلب ما مهم است؛ «آنگاه که به کسی سلام میکنیم، پاسخش را بشنویم.» دوران نوجوانی جواب سلام جذبکننده است و صدالبته تقدم بزرگتر در سلام باورآفرین و کاریزماساز.
سالهای دور همبازیای داشتم که با معیار «جواب سلام» خوب و بد را خطکشی میکرد. تکهکلامش برای «بد» بودن شخصی این بود: «فلانی جواب سلامم را نمیدهد.»
اگر هر چیز زکاتی داشته باشد، احتمالا زکات مواجهه لبخند است. بنابر این، چیز زیادی نیست؛ از اطرافیان انتظار داشته باشیم تا به قانون اخلاق به ما لبخند بزنند، اگر شایستگیمان در شغل موجب سد تا تشویق شویم، به ما تبریک بگویند و برای ارتقای شغلی یاریمان کنند و ما نیز در مواجهه با آنها با معیار اخلاق کینۀ بدرفتاریشان را به دل نگیریم و برای شادکامی آنها کمکشان کنیم و بدینسان با عمل اخلاقی، بهتر زندگی کنیم.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
رندگی خوب(۲)
شش)
ما تنها عاشق زیبایی و دانایی نیستیم، هنر نیز بخشی از نیاز ما را تٱمین میکند. هنگامی که وارد وادی هنر میشویم از زمان خارج میشویم و این به واسطۀ همان زیبایی هنر است
من آن جلوۀ هنری رومانتیک زندگی را بسیار دوست میدارم. چیز جدید و اکتسابی هم نیست. احساسی است که از کودکی با من همراه بوده است.
زمانی را به یاد دارم که با ذغال دیوارهای سنگی ماسهآهک اندود شدۀ زیرزمین متروک منزل پدری را خط خطی میکردم. گاهی در نقش یک نقاش پرترهای کج و معوج میکشیدم و گاه به قاعدۀ یک خوشنویس به خط نستعلیق و نسخ دیوار را سیاه میکردم، بی آنکه هیچ آدابی از نستعلیق نویسی و نسخنگاری نمیدانستم. من راضی بودم و دیوار سیاه! شاید اگر دیوار، زبانی برای شکایت داشت ازاین ظلم بر سرم فریاد می کشید.
در نوجوانی دیوار ها با رنگ پلاستیک نقاشی می شدند. منظرههایی که فکر میکردم خوب می نگارمشان. اما چندان بدرد بخور نبودند.
از آب و گل در آمده بودم که خود را در جبهه دیدم و بعد حوزه علمیه و بعد و بعد و بعد تا امروز که این احساس قشنگ میل به هنر را مشتاقانه به قلم آوردم.
خلاصه اینکه من دوستدار هنر هستم اگرچه هیچ وقت نتوانستم هنرمند باشم.
درباره علم نیز به قاعده همه کودکان دبستانی از مدرسه متنفر بودم. یک بار هم فرار از مدرسه را تجربه کردم. به اتفاق همکلاسیهایی که وضعشان بهتر از من نبود. شهامت فرار از مدرسه ما را به سمت کرانه های جاده بین المللی نزدیک شهرمان برد. در حالی که مرتب کامیون در رفت و آمد بود. تا پاسی از روز در رودخانه شنا کردیم و وقت تعطیلی مدرسه به منزل رفتیم. آب از آب هم تکان نخورد. زندگی و زمانه من را وارد دشتی فراخ با شکوفههای رنگارنگ دانشی کرد. من دیگر بزر گ شده بودم و این انتخاب من بود. از همین رو دوستدار دانش بودم! و این میل به علمآموزی و عطش آموختن همچنان در من ادامه دارد.
هفت)
تقدیر مرا به مباحث فلسفه اخلاق علاقمند کرد. حدود ۱۰ سال پیش با آثاری چون «نقد و بررسی مکاتب اخلاقی»، «درآمدی به فلسفه اخلاق» و نظایر آن آشنا شدم. مطالعات نظریام در این حوزه زمانی تقویت شد که گرایش دکتریام به سوی اخلاق هدایت شد. از آن زمان به بعد همچنان یکی از دلمشغولیهایم فلسفه اخلاق است.
بهقاعده میل به «هنر» و «علم»دوستی و «اخلاق» دوستانی در این سه قلمرو دارم. با آنها مرتبطم و این موهبت که ارمغان «زندگی خوب» است را قدر میدانم.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
سلبریتیها هم گند میزنند!
در تصور ما برخی از افراد هرگز اشتباه نمیکنند! این مسئله درباره آنهایی که از ما دورند و عمدتا با فاصلهای قابل توجه میبینیمشان بیشتر نمود دارد. سیاستمداران و سلبریتیها را میگویم. ما اینگونه افراد را بسیار بزرگتر، با ابهتتر و حتی دستنایافتنیتر و بینقصتر میشناسیم.
برخی از فیلسوفان تلاش کردهاند ما را با این واقعیت آشنا کنند که با انسانهای کاملی مواجه نیستیم و نباید از آنها انتظار غیرواقعی و بیش از حد داشته باشیم. ممکن است افرادی که از نگاه ما باید همهچیز تمام باشند، اتفاقا در مسایل معمولی زندگی خطاهای جبرانناپذیری مرتکب شوند.
ممکن است وزیر و وکیل و مدیرکل و فلان مولتی میلیاردر نیز مهارت ارتباط با خانواده را بلد نباشد. از همین رو گاهی اشتباهات دور از انتظار و فاحشی از او سر بزند!
وقتی به پرده سینما یا قاب تلویزیون خیره میشویم سوپراستارهایی را میبینیم که به لطف صنعت گریم و تکنیکهای سینمایی بسیار زیباتر و خوشتیپ تر نشان داده میشوند. آنها لفظ قلم صحبت میکنند. با اعتماد بهنفس و قوی هستند، بسیار با اخلاق و با مناعت طبعاند؛ اما بهناگاه خبر جدایی آنها از همسرشان را میشنویم. یا بهخاطر تأخیر در پرداخت دستمزد نجومی رفتارهای نامناسبی از خود نشان میدهند. در گذشته این اخبار ما را شوکه میکرد. اگرچه فراوانی بداخلاقیها و جداییها در بین سلبریتیها دیگر کمتر تعجب ما را بر میانگیزاند.
یا فلان سیاستمدار برجستهای که مرتکب قتل میشود و یا وزیر و وکیلی که پنت هاوس و خودرو و ساعت مچی گرانقیمت دارد، ولی در قرائت چند آیه از قران و خواندن یک بیت شعر حافظ لنگ میزند.
آنها گاهی بسیار شکنندهتر و معمولیتر از آن چیزی هستند که ما تصور میکنیم.
لزوما آنها که در وضعیت مالی بهتری قرار دارند، همیشه آرامش بیشتری ندارند، آنها گاهی خطا میکنند. هنگام عطسه ممکن است خرابکاری کنند و گاهی به خاطر سربه هوایی، پایشان به مانعی برخورد کرده و کلهپا بشوند.
این واقعیت نشان میدهد آنها که شرایط مناسبتری در زندگی نسبت به ما دارند، لزوما انسانهای همهچیزتمام و بینقصی نیستند. سلبریتیها هم مثل ما اشتباه میکنند. وزیر و وکیل هم ممکن است گند بزند و همین برای ما تسلیبخش است.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
derakhtvareh ver 1400-08 NO 03.pdf
2.15M
اگر تمایل دارید دربارۀ رشتهها و گرایشهای تخصصی به عنوان حوزههای دانشی علوم اسلامی در حوزه بیشتر بدانید، این فایل را ملاحظه کنید.
@pavaragi
خبر جدید اینکه....
خبر جدید اینکه بعد از سالها ویراست نخست طرح پژوهشی سیره پژوهشی عالمان شیعه بهدستم رسید. این طرح که به سفارش معاونت پژوهش حوزههای علمیه و به قلم فرهیختۀ ارجمند جناب آقای علیزاده نگاشته شده، پیجویی سیره و سلوک عالمان شیعه در فرایند پژوهش از مسئله یابی، مسئله شناسی، روششناسی، مراجعه به منابع، روشهای تحلیل یافتهها، قالبهای انتشار گزارش، بازخورد تحقیق به صورت جزئی در پژوهشهای منتخب بوده است.
این فرایند را با بررسی سیره علمایی چون ملافتح الله کاشانی، فیض کاشانی، شیخ حر عاملی، مولی مهدی نراقی، شیخ انصاری، میرحامد حسین هندی، شیخ عباس قمی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و دیگران پی گرفته است.
در قسمت بررسی دادهها گفته میشود: «برای بررسی دادهها از مقولات عشر کمک گرفته میشود و پدیدهها بر اساس آن مورد بررسی قرار میگیرند؛ یعنی پرسش از پدیدهها براساس تقسیمات اجزای ماهیت است که بیان باشد از جوهر(هستی)، کیف(چگونگی)، کم(میزان و اندازه)، وضع(نسبت اشیا با دیگر اشیاء و یا نسبت هر جزء با جزء دیگر است)، أین (در جا و مکان مشخصی جا گرفتن)، متی (در زمان خاصی بودن)، جده ( تعلق و ملکیت و همراه بودن)، فعل( تأثیرگذاری یک شیء بر شیء دیگر)، انفعال( تأثیرپذیری)، اضافه و نسبت(موضوعی در نسبت با موضوع دیگر معنی و مفهوم پیدا کند)، بنابراین هرگونه تحلیل ذیل این عناوین صورت میگیرد.» آنگاه به این نکته اشاره میشود که: «در روششناسی قدمای حوزوی مطالب یادشده را به اصول و فروع تقسیم کردهاند. که سه مسئله چیستی، چرایی و چگونگی یا به تعبیر قدما: اس المطالب ثلاثه علم، مطلب ما، مطلب هل و مطلب لم اصلی هستند.» هر کدام از این سه مطلب، دو قسم دارد؛ بنابراین شش مطلب اصلی وجود دارد. یعنی برای نقش معرفتی یک مسئله، شش پاسخ محتمل وجود دارد: تعریف، توصیف، توصیه، تبیین، توجیه و تفسیر.
امیدوارم پژوهش حاضر هرچه زودتر نهایی و منتشر شود.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
ضیافت در تنهایی
ما انسانها موجوداتی اجتماعی هستیم. در آغازین تجربههای زندگی با برقراری ارتباط با پدر و مادر جامعهپذیری را دشت میکنیم و
بدینسان اولین نیاز اجتماعی کودکانۀ ما رفع می شود. بتدریج برخی از ما به افراط کشانده میشویم. گاهی به دنبال هیجانهایی میرویم که خوشآیند نیست. به زندگی دیگران سرک میکشیم. برای پست و مقام خودمان را بدنام میکنیم و جستجوی پول، دروغ را برای ما عادی میکند!
فرایند عادیسازی اشتباهات مکرر اخلاقی «ما» را از ما میرباید و بدین سان موجود دیگری میشویم متفاوت با روح متعالی انسانی خویش. ما باید طرح زندگی خود را به نفع روحمان اصلاح کنیم. دین اینجا به دادمان میرسد. تعادل و توازن را پیشنهاد میدهد. زندگی در بین جمع را میآموزد و یادآور می شود در تعاملات اجتماعی مراقب رفتارهایمان باشیم. بهگونهای عمل کنیم که در دام تکرار خطا و اشتباه گرفتار نشویم، در عین حال به دو مقوله در ارتباط با «تنهایی» توجهمان میدهد: «اینکه نباید شادکامی و زندگی خوب را لزوما و همیشه در زندگی اجتماعی بجوییم؛ تنهایی نیز میتواند مجال مناسبی برای نشاط و لذت باشد. در تنهایی بنویسیم، با کلمات بازی کنیم، از مطالعۀ کتابهای خوب لذت ببریم و خلاصه اینکه برای خویش ضیافتی برپا کنیم!» و دیگر «اینکه از تنهایی برای خودشناسی استفاده کنیم. افکارمان را مرور کنیم، رفتارهایمان را تحلیل کنیم و در خلوت خویش به ارزیابی خویش بنشینیم. همین امروز پیامی انگیزشی از دوستی مشفق به من رسید که حاوی این پیام بود: نظریه جالبی میگوید: اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی تمرکز کند، توجه کل هستی به سمت این شخص جلب میشود و اگر روزی 68 ثانیه فکر مهار شود و به این سؤال که واقعا در زندگی چه می خواهیم؟ فکر شود، برای موضوع تفکر یک راه حل پیدا میشود.
در آیه شریفه هم آمده است: علیکم انفسکم. مراقب خودتان باشید!»
مراقب باشیم زندگی اجتماعی، ما را از دیگر نیازهایی که در تنهایی بهدست میآید دور نسازد. تنهایی را تجربه کنیم، از موهبتهایی که در تنهایی به دست میآید لذت ببریم.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi
☝️واقعیتهای حجاب در جامعه امروز ایران!!!
🔴 گزارش تحلیلی - آماری انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره واقعیتهای حجاب در جامعه امروز ایران بر اساس نظرسنجی منتشر شده !!!
#حجاب
#عفاف
https://eitaa.com/behzadzare
@pavaragi
بسمه تعالی
فلسفه#الگو در صنعت برای کاهش ضریب خطا و تولید هدفمند در تعداد زیاد است.
وقتی به این واژه عمیق نگاه می کنیم در تربیت نیز همین کاربرد را دارد.
عقل انسان به این استدلال رسیده که برای کاهش خطا و افزایش سود آوری باید از ابزاری به نام الگو استفاده کرد تا به هدف سهل و آسان رسید.
حال در مقیاس عظیم کمال انسانی نقش الگو از چه اهمیت و جایگاهی برخوردار است؟
خصوصیات الگو چگونه باشد؟
در باب الگو و خصوصیات آن کتابها و مقالات زیادی با استناد به کتاب و سنت نوشته شده اما از زاویه ی عقلانی هم می توان به الگو نگریست! شاید در زمان حال کمتر کسی به الگوها از این زاویه نگریسته باشد !
جذاب بودن الگو صفتی است که نقش راهبری به آن میدهد؛ قدرت تاثیر را در آن بالا می برد و مسیر رسیدن به آن را پر انگیزه و زیبا می کند .
تجربه ثابت کرده نقش تربیتی الگو چه در خانواده و چه در اجتماع زمانی مؤثر است که متربی فارغ از محاسن اخلاقی ابتدا جذب جذابیت های رفتاری و گفتاری الگوها شود .
شاید یکی از جذابیت های الگوها واقع نگری و عقلانیت آنها باشد .
زمانی که الگو بتواند بطور غیر مستقیم خلأهای عقلانی جامعه را پر کند جذابیت و محبوبیت می یابد و اولین گام جذب متربی اتفاق می افتد.
جذابیت های صفات باطنی گام بعدی است که سبب استمرار و عمق رابطه می شود.
شهدا الگوهای جذابی هستند که در دوران ما جذابیت های عقلانی جامعه را افزایش دادند و دیدیم که نوجوان ۱۳_۱۴ ساله دارای عقلانیتی بود که پیران طریق در تعجب و تحسین به آنان می نگریستند .
بیانات اخیر مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده سپاه پاسداران مؤیدی است بر این نظر که جذابیت عین عقلانیت است و اگر جذابیت را در معانی دیگری غیر از این بیان نمودیم دچار خلط معنایی شده ایم.
جذابیت ایجاد شور و شعور می کند و انسان را پس از جذب به الگو وارد اعماق و غور در صفای وجودی او می کند؛ بزرگ می شود؛رشد می کند و زندگیش بهبود ظاهری و باطنی می یابد .
پس تلاش برای جذب های ظاهری برخی سلبریتی ها جذابیت نیست ! در واقع دزدی احساس متربی است که پس از مدتی متربی در وجودش مال باختگی و انزوا را حس می کند و نتیجه ای جز بدبینی و افسردگی نخواهد داشت .
رجوع به جذابیت الگوهایی چون مصطفی صدر زاده؛ محسن حججی و ابراهیم هادی صحت بر این نظر است به طوریکه تجلی صفات باطنی در رفتار و عقلانیتشان؛ آنها را مانند گوهری جذاب برای تاریخ و همه دورانها و برای تمام سنین ماندگار و جذاب کرده است.
#عقلانیت
#جذابیت
#الگو
#شهدا
#سپاه
✍محبوبه ونکی فراهانی (آزاد اندیش)
@pavaragi
✍🏻هشدار افبیآی در مورد هوش مصنوعی
افبیآی هشدار داده که هکرها با ابزارهای هوش مصنوعی مولد مانند چتجیپیتی، به سرعت کدهای مخرب ایجاد و جرایم سایبری را راهاندازی میکنند. آن ها در گذشته باید برای این کارها تلاش بسیار بیشتری میکردند.
این اداره تحقیقات فدرال توضیح داد که چتباتهای هوش مصنوعی به انواع فعالیتهای غیرقانونی دامن زدهاند، از کلاهبردارانی که تکنیکهای خود را کامل میکنند تا تروریستهایی که درباره نحوه انجام حملات شیمیایی مخرب بیشتر اطلاعات کسب میکنند.
یکی از مقامات ارشد افبیآی گفت:« ما انتظار داریم در طول زمان با ادامه پذیرش و دموکراتیک سازی مدل های هوش مصنوعی، این روندها افزایش یابد. آنها ادامه دادند که بازیگران بد از هوش مصنوعی برای تکمیل فعالیت های مجرمانه معمول خود استفاده می کنند، از جمله استفاده از تولید کننده صدای هوش مصنوعی برای جعل هویت افراد مورد اعتماد به منظور کلاهبرداری از افراد مسن.»
این اولین بار نیست که می بینیم هکرها ابزارهایی مانند چتجیپیتی را برای ایجاد بدافزار خطرناک به کار میگیرند.
—————————
💠 @The_Age_of_Intelligent
@pavaragi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 یووال نوح هراری در مورد اینکه چگونه هوش مصنوعی میتواند در چند سال یک دین ایجاد کند
📢 هراری: «چند سال دیگر ممکن است ادیانی وجود داشته باشند که واقعاً درست باشند. فقط به دینی فکر کنید که کتاب مقدس آن توسط هوش مصنوعی نوشته شده است. این میتواند چند سال دیگر به واقعیت تبدیل شود.‼️
@The_Age_of_Intelligent
@pavaragi
همۀ ما بیکرانگی آفرینش را تجربه کردیم. اطرافمان سرشار از این لایتناهی است. آنگاه که چشممان را در شبهای تابستان به آسمان پرستاره میدوزیم، عظمت هستی را بیشتر درک میکنیم.
سالهای آغازین طلبگی استادی داشتم که بارها در موعظههایش گفته بود: شبهای تابستان هوا صاف است، به آسمان نگاه کنید و آیات 190و 191سوره آل عمران را تلاوت کنید:
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
من این احساس هیجانی بیکرانِ آسمان پُرستارۀ شب را تجربه کردم. همان سالها به اتفاق تعدادی از دوستانم راهی جنگلی در استان گلستان شدیم. حوالی غروب آفتاب به محل مناسبی برای بیتوتۀ شبانگاهی رسیدیم. لطافت و شاعرانگی هوا غیرقابل وصف بود. به فاصلۀ کمی درختان در آغوش انبوهی از مه دیده میشدند. نیازی به روشنایی مصنوعی نداشتیم، قرص ماه این ماموریت را به خوبی انجام میداد. خسته از راه طولانی نقش سبزهزار شدیم. نگاهمان به آسمان افتاد. عظمت آسمان با ستارههایش را تماشا میکردیم. من در جمع دوستان، اما جدا از آنها بودم. مثل کسی که بهرغم فوبیای ارتفاع، از بلندی پایین را نگاه میکند و سرش گیج میرود، من اما چشمم گیج شده بود. با حسی از ترس و دلهره بهخواب رفتم. در خواب هم چشمم به آسمان بود. عظمت آسمان با ستارههایش غیرقابل وصف بود. یک لحظه احساس کردم ستارهها به سوی من سرازیر شدند. نگاهم از ستارهها برگردانده نشد. نمیخواستم چشمم را ببندم. نمیتوانستم چشمم را ببندم. ستارهها ریخته شده بودند. در فاصله چند ده متریام اما توقف کردند. همه بودند. انواع ستارگان را میشد دید. من بیدار بودم؟ من به خواب رفته بودم. صدای دوستانم را میشنیدم. اما انگار در میانشان نبودم. یکی از ستارهها پایینتر آمد. احساس کردم مرا به سوی خویش میخواند. مبهوت بودم. بر سبزهزار نشست. سوار بر ستاره شدم. من دوستانم را میدیدم، به حال خود بودم. ستاره مرا با خود بالا برد. از میان دیگر ستارهها با سرعت اما بدون احساس هیچ تنشی میرفت. گویی ستاره مال من شده بود! دیگر ستارهها دور شدند. من با ستارهام بر فراز جنگل بودیم. ده کوچکی را میان انبوهی از درختان و بوتهزار دیدم که آرامش لحظۀ صبحگاهان را تداعی میکرد. خانهای چوبی با حیاطی که بدون هیچ دربی به کوچه امتداد داشت، دیده میشد. چند دختر خردسال با لباسهای زیبا و سنتی مردم شمال حسی از خویشاوندی را یادآور شده بود. دخترها مشغول بازی در وسط حیاط دیده میشدند. مرد و زن جوانی روی بالکن مراقب بچهها بودند. یکی از دخترها چارقد آبیاش را از پشت گره زده بود. دومی و سوی روسری قرمزشان را زیر گلو گره زده بودند. دامنهایشان گلهای ریز صورتی داشت. خواهرانم بودند که در کودکی آسمانی شدند. آن مرد و زن جوان پدر و مادرم بودند. این لحظه هدیهای بود از روزهای کودکی خواهرانم.
پیشتر رفتیم. از جنگلهای هیرکانی گذشتیم.
به ناگاه خود را بر فراز اقیانوس دیدم. آرام و قرار نداشت. به رنگ آبی بدون هیچ ردی از زبالهها. از اقیانوس آرام هم گذشتم. رشتهکوهای عظیم پوشیده از برف مشاهدۀ بعدیام بود. از ستیغ صخرههای بیرحم نیز عبور کردم.
این عجیب نبود که دمای بدنم با تغییر موقعیت متغیر میشد.
در تجربهای سحرآمیز به کویر رسیدم. ستاره در کویر بر زمین نشست. من اینک نشسته نبودم. سرم روی زمین. ستارهام آرام آرام از من دور شد. نگاهم از آسمان برداشته نشد. دوباره آسمان. دوباره ستارهها. دوباره ستارۀ من! دوباره ترس و دلهره! من برای ادراک عظمت آفرینش و احساس خردیام در مقابل آن به این تجربه نیاز داشتم. مشاهدهای شور انگیز بود.
بالای سرم چنان عظمتی پیدا بود، وصف ناشدنی! من خودم را نیز دیدم. ستارهای من بودم. یکی از هزاران ستاره. جزئی از کل.
همراه با حس یکی بودن با جهان و کرنش در مقابل عظمت آفرینشگر بیکران و شورانگیز هستی.
چگونه کرنش نکنم وقتی بهگفته محققان حدود دو تریلیون کهکشان در جهان ما وجود دارد
به یاد توصیۀ استادم افتادم، با خود زمزمه کردم: رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا...
پ.ن:
بخشی از این رؤیا برای من اتفاق افتاد، داستان جنگل هم واقعی است. سیر شبانه را نیز در خوابم تجربه کردم. اما بر قالبچه پرنده و نه بر ستاره. خانه، ده و دخترکان را در خواب دیدم. اما دریا و دیگر موارد نه در خواب، که در بیداری فراوان دیده بودم. برای زیباتر نشان دادن عظمت آفرینش از آرایههای ادبی نیز بهره جستم.
✍ محمد صدرا مازنی
@pavaragi