eitaa logo
بیت الحسن(پایگاه تخصصی شعر سبک مقتل )
410 دنبال‌کننده
18 عکس
6 ویدیو
15 فایل
❌ انتشار مطالب همراه با نام شاعر و ذکر صلوات جهت تعجیل فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج)❌ 🔷وقف زهراست همه گریه ما حَسنیه است حُسینیه ما 🔷
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 💢 سبک زمینه یا شور زبانحال زینب کبری سلام الله علیها ورود به شهر شام 💢 ای وای  غریبم من ای دنیا به سر بکوب     ای وای   ای وای    ای وای ما رو از صبح تا غروب     ای وای میزدن با سنگ و چوب     ای وای نموند جای سالم بر این پیکر ما شکسته سر ما شکسته پر ما ای وای    غریبم من سرگردون و  بی پناه     ای وای روز مون شده سیاه       ای وای این شامه یا قتلگاه        ای وای تا حالا نبودم چنین زار و تنها کسی نیست کنه رحم به اولاد زهرا وای    غریبم من درد از بی کسی ماست      ای وای این شامی چه بی حیاست     ای وای علمدار ما کجاست     ای وای علمدار ببین حرمت رو شکستند مثه مادرم راه من هم رو بستند ای وای   غریبم من از درد و غصه پرم     ای وای آتیش ریخت رو چادرم     ای وای تازیانه میخورم     ای وای منی که قدو قامتم رو ندیدن حالا دور من شامیا صف کشیدن ای وای    غریبم من ✅میثم مؤمن نژاد-محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 در باب شهادت حضرت سیده خوله سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام که در مسیر شام بر اثر افتادن از ناقه به شهادت رسیده است 💢 روضه از دختری ست دردانه آسمان از غمش به گریه شده روضه خوان فرق میکند امشب راوی روضه اش رقیه شده روضه اینبار هم عجیب شده باز بی یار و بی حبیب شده دختر شاه بود اما حیف نام او بین ما غریب شده روضه اینبار چون علی اکبر به گریز مدینه پیوسته ست روضه ی دختری ست اما نه او رقیه نه خواهر او هست دختر نازدانه ارباب نور رحمت به خانه ارباب او که هر منزل آمده ست فقط دم به دم روی شانه ارباب بین این کاروان چه ها میدید کودکانه به گریه می آمد بدن او ضعیف شد اما پا به پای رقیه می آمد روضه های مدینه را اینبار آری این نور عین میفهمد چند روزی ست درد زهرا را خوله بنت الحسین میفهمد دختری که از آسمان جبرییل زیر پاهای اوست بال و پرش از روی ناقه بر زمین افتاد آه اوهم شکسته شد کمرش گرچه او هم کبود شد بدنش گرچه پایش تمام آبله بود بعد افتادنش ز ناقه فقط دو سه روزی کنار قافله بود غم افتادنش به قلب همه نگرانی به کاروان داده ست تا که گفتند خوله بین مسیر از همان درد ناقه جان داده ست گریه میکرد و التماس به او خواهرم ، ای امیدم ، آه نرو پیش جسمش رقیه با او گفت آه ای یار نیمه راه نرو ✅ امیرفرخنده   T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 💢 سبک نوحه سنتی حضرت خوله بنت الحسین 💢 هَمنفسِ تمامیِ عالَمِین گویم به اشکِ جاری از هر دو عین جانم فدای خوله بِنتُ الحسین قُرَّةُ العَینِ عمّه و بابا آرامِ جانِ علی و زهرا گریم برایش،جانم فدایش... برای اعتلای دینِ خدا به راه پر غصه شامِ بلا از عطش و گرسنگی شد فدا شهیده گشت و نورُ الهُدی شد زائرِ رویِ خونِ خدا شد گریم برایش،جانم فدایش... ✅امیر عباسی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 درمحکومیت حادثه تروریستی حرم شاهچراغ 💢 کنج حرم زمین خورد، زائر پس از عبادات حاجت روا شد آخر، در آخرین مناجات شاهِ چراغ داغش، شد تازه و از این غم جاریست خون دل از، جانِ تمام ِابیات صحن و سرا شد آشوب، از فتنه ای دوباره هر لحظه میچکد اشک، از دفتر امانات یک عده زخم خوردند، در وادیِ زیارت از مکرِ شوم ِ تکفیر، با فتنه هایِ بد ذات نامردها تمام ِ تفریحشان ترور شد هستند بسکه عمریست، بیگانه با مجازات یکبار دیگر از راه، آمد همان حرامی این است از زیانِ افراطِ در مماشات مشتی نفوذیِ پست، خائن شدند اگر که تکرار شد مکرّر، این دست از جنایات الماس ِ امنیت را، باید محافظت کرد در سایهٔ نظام و تدبیرِ اطلاعات ما ملت شهادت، هر لحظه با شجاعت مظلوم-محوریم و یاریِ ظلم؟! هیهات... یکروز میرسد آن، موعودِ جمکرانی با بیرقِ حسینی، با ذکر "یا لثارات"! ✅مرضیه عاطفی - محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 شهادت هنر مردان خداست 💢 سوی معشوق هر آنکس که ارادت نبرد پا به سر منزل مقصود سعادت نبرد بر در خانه معشوق به سر باید رفت ورنه هر بی هنری فیض شهادت نبرد ✅داریوش جعفری- محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 دعا کن من و  بچه هارا... نگارا! 💢 سه روز است آب و غذایی نخوردیم نشستیم و جای کبودی شمردیم سه روز است ما جای خوابی نداریم به جز آستین ها حجابی نداریم دعا کن کسی بین معبر نباشد اگر هست از مردم شر نباشد ببین باز کردند دروازه هارا دعا کن من و  بچه هارا... نگارا! عجب ازدحامی عجب پست هایی عجب لات هایی عجب مست هایی عجب جای تنگی عجب طبل جنگی عجب دستهایی عجب چوب و سنگی دل شام ازینکه اسیریم شاد است دلم سوخت.. رقاصه دورم زیاد است بگو نیزه دارت نخندد به دردم قرار است تا کی به کوچه بگردم؟! کسی نیزه میزد به پهلوم در راه.. کسی درمیاورد ادای مرا آه.. امان از اسیری امان از غریبی روی صورتم چنگ زد نانجیبی چه میشد درآن کوچه دیگر نبودی که من هو شدم بین مشتی یهودی خودت کور کن چشم آن ساربان را خودت لال کن آن زن بد دهان را ابالفضلِ ما بود و خشمی خروشان که رفتیم بازار برده فروشان.. من از دخترانت خجالت کشیدم چگونه بگویم چه حرفی شنیدم ✅سید پوریا هاشمی-محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات محرمی با امام زمان عج در مسیر شام 💢 به سوی یار از ندارها سلام می رسد خوشیم این سلام ها به آن امام می رسد شدیم بی نصیب از نظاره ی رخش ولی نگاه لطف او به ما علی الدوام می رسد عطای یار و منعِ بخشش اش یکی است باطنا صلاح ماست هر دوتاش... هر کدام می رسد بریده می شود نخ توسل اهالی اش به پای سفره ای که لقمه ی حرام می رسد از این طرف گناه ما فقط به سوی او رسید از آن طرف همیشه لطف و احترام می رسد همین که بر دعا دو دست خود بلند می کند به قلب ما همان دقیقه التیام می رسد دل شکسته از غریبی عقیله صبر کن می آید آن امام و وقت انتقام می رسد فدای دختر علی که با قد خمیده اش محله ی یهودیان شهر شام می رسد چقدر کارِ این بزرگ زاده سخت می شود در آن زمان که کاروان به ازدحام می رسد گرسنه اند کودکان و رو به کس نمی زنند اگرچه بوی نان تازه بر مشام می رسد ✅محمد جواد شیرازی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات محرمی با امام زمان عج در مسیر شام 💢 یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست خوابمان برده ست...در اینجا کسی هشیار نیست تو دعامان می‌کنی، ما بی‌محلی می‌کنیم هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست بی‌قراری از غم هجر تو کار عاشق است من که عاشق نیستم، وقتی که حالم زار نیست آخرش می‌میرم و رویت ندیده می‌روم ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست زحمتت دادم، برایت درد سر بودم ببخش در میان نوکرانت مثل من سر بار نیست باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین توبه و بدقولی من که همین یکبار نیست من فقیر و رو سیاهم، بی‌نوایم... بی‌کسم هم‌نشینی کریمان با فقیران عار نیست این دل ویرانه را آباد کن یابن‌الحسن بهر این ویرانه‌دل غیر از شما معمار نیست دست من در محضرت خالیست می‌دانم ولی مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست من که سر تا پا گناهم... غیر گریه بر حسین مرهمی بر زخم‌های این دل بیمار نیست زینب و دروازه‌ی ساعات و یک شهر شلوغ یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست؟ بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست مثل اینکه باز از زوار او جا مانده‌ام قسمتم کرب و بلا در اربعین انگار نیست ✅ علی سپهری T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 💢 سبک شور حضرت زینب سلام‌الله علیها 💢 احیاگر نهضتِ کرببلا زینبه پرچم به دوش غمِ خون خدا زینبه فرمانده ی لشکر شام بلا زینبه كَعبةُ الرَّزايا ، قِبلةُ البَرايا سِرِّ اُمّ اَبیها زینب زینب زینب افتخارِ زهرا ، نور چشم بابا ای فاتح عاشورا زینب زینب زینب هم کوه صبر و ، هم کوه درده اما یه بارم ، سر خَم نکرده زینب تندیس عصمت ، معنای عفّت دریای مِهرُ و ، عشق و محبت زینب جَبَلُ الصَّبر یازینب عشق زنده از هِمّتِ مردونه ی زینبه بعد از ابالفضل عَلَم رو شونه ی زینبه عالَم بدونه حسین دُردونه ی زینبه ذوالفقار حیدر ، بعدِ زهرا برتر سر تا به پا یک لشکر زینب زینب زینب نور حیّ داور ، این زمانه یکسر ندیده مِثلِش خواهر زینب زینب زینب پیش خدا هم ، خیلی عزیزه هم مریم و هم ، هاجر کنیزه زینب به غم عُصاره ، همتا نداره اوجِ شهامت ، اوجِ وقاره زینب جَبَلُ الصَّبر یازینب تفسیر و تعبیر و معنای حسین زینبه اونی که موند تا تَهِش پای حسین زینبه اون که امامت می‌کرد جای حسین زینبه چلچراغ ایمان ، چشمه سار احسان آموزگار قرآن زینب زینب زینب پای عهد و پیمان ، بوده تا دم جان عمّه ی صاحب زمان زینب زینب زینب کل خلائق ، در بُهت و حیرت از بس که داره ، مجد و جلالت زینب مبهوته خورشید ، از احتجابِش شام و خراب کرد ، با انقلابش زینب جَبَلُ الصَّبر یازینب ✅ بهمن عظیمی - محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 گذشت ماه محرم رسیده ماه صفر 💢 گذشت، ماه محرم نیامده خورشید برای ختم ِ شب  ِغم نیامده خورشید هنوز هم که غریب و طرید و پردرد است چقدر دور و برش ،مدعی نامرد است نشد که حضرت تنها به خانه برگردد نشد به خانه، حسین زمانه برگردد برای این همه قرنی که بوده در صحرا چه پاسخی بدهم من به مادرش زهرا نشد که لحظه ای از غربتش بکاهم من شکسته ام دل او را پر از گناهم من گذشت ماه محرم رسیده ماه صفر رسیده عمّه ی او بین کینه های گذر دوباره زخم دل عمّه اش شده تازه همین که رد شده از ازدحام دروازه برای اهل عزا ، شهر شد چراغانی تبرّکی شده از چه شراب مجانی گذار آل علی بین خیبر افتاده به سینه های همه ،بغض حیدر افتاده رسید روضه به خاکستر و سر سجّاد بلند مرتبه رأسی ز صدر نی افتاد ✅علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶 💢 هیچ کس مثل من اینقدر خجالت نکشید 💢 دم دروازه ساعات گرفتار شدم هدف ساز و دف مردم بی‌عار شدم دختر هیچ نبی مثل من آواره نشد هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم شام از خلوتی خود به ستوه آمده بود من که رفتم به خدا رونق بازار شدم هیچ کس مثل من اینقدر خجالت نکشید که ز ابرارم و بازیچه‌ی اشرار شدم یوسفی دیده ام از چاه تنور آوردند من کلافم جگرم بود و خریدار شدم سر تو با زن رقاصه گلاویز شدم با کس و ناکسشان وارد پیکار شدم دختر فاطمه را بزم شرابش بردند هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم خیزران خورد به لبهات  دلم هُرّی ریخت خیزران خورد به دندان تو بیمار شدم ✅وحید عظیم‌پور- محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶 💢 یا رب ، مبخش روز قیامت یزید را 💢 شرمندگی گرفته درختان بید را چوبی شکست حرمت مویی سفید را لعنت به خیزران که به واقع تمام کرد بی حرمتی به ساحت شاه شهید را می رفت بانویی که بگیرد به دست خویش چوبی که داشت سمت لبی می دوید را وای از دمی که کر شد و نشنید گوش چوب آهی که مادر علی اصغر ، کشید را دندان شکست و قافله از آن شکسته تر یا رب ، مبخش روز قیامت یزید را ✅ناصر دودانگه-محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 بگذار بخندند به این زار زدن ها... 💢 باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا...بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمدیم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن ها... می ارزد اگر زینب کبری بپسندد ✅مجید تال- محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 از یاحسین من پدرم فیض می برد 💢 طوری که نم ز بحر کرم فیض می برد از فیض اشک چشم ترم فیض می برد جان و دلم اگرچه نشد محرمش ولی هر شب همین که پشت درم فیض می برد اینجا حسینیه است شبش مثل کربلاست هرکس که می رسد ز حرم فیض می برد در مجلس حسین که خیر کثیر هست اسمی هم از کسی نبرم فیض می برد فهمیدم از مقام رفیعی که یافته از یاحسین من پدرم فیض می برد فطرس شدن بهانه رفتن به کربلاست اینگونه است بال و پرم فیض می برد از گرد و خاک روی سر زائران تو تا شهر کفر هم ببرم فیض می برد وقتی که خون برای توگریه کنم حسین بیش از تمام تن جگرم فیض می برد مادر اگر پسر دهد از دست ، باز هم هر بار گوید ای پسرم فیض می برد ✅حسین قربانچه-محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 قبول باشه عزاداریِ همه 💢 میگه دمِ هیئتامون فاطمه قبول باشه عزاداریِ همه میگه تموم عالمِ هستی و پای شما اگه بریزم کمِه آهای اونی که بانی غذایی آهای تویی که از میوندارایی آهای اونی که چایی دم میکردی آهای تویی که مثل نوکرایی آهای اونی که حرص و جوش میخوردی آهای تویی که پرچم و آوردی آهای اونی که زیر بارون یه شب سخنران و تا در خونه بردی آهای اونی که جارو میکشیدی آهای تویی که حرف میشنیدی آهای اونی که جلوی دسته ها گوسفندارو با گریه سر بریدی یادم میمونه شبای محرم میترسیدی که بیادش غذا کم الهی کم نیاری تو زندگی غصه میخوردی تو برای بچه‌ام(بَچَم) دیدم که پول تو جیبیتو گذاشتی دیدم که تو روضه ها کم نذاشتی دیدم همه سرمایتو دادی و پول سفر به کربلا نداشتی خیر ببینید خیر ببینید جوونا خیر ببنید الهی پهلوونا خیر ببنید به حق پهلوی من خیر ببینید الهی نوحه خونا دونه دونه نوکری هارو دیدم صدای گریه هاتونو شنیدم رو به خدا زدم برا شما ها یِکَم براتون آبرو خریدم حالا منم دست به دعا میارم دست شکستم و بالا میارم یه روز اگه مونده باشه از عمرت با مادرت تا کربلا میارم الهی از وسوسه ها جداشید الهی زیر سایه ی ما باشید هر وقت دلاتون هوای حرم کرد الهی که راهی کربلاشید ✅حسین زارع زاده T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢  امان از شام....  💢 بعد از گذر ز کوفه و تکریت و عسقلان نوبت به میزبان شدن شامیان رسید وقت سپیده بود که دروازه باز شد اما به کاخ...  قافله وقت اذان رسید ✅عرفان ابوالحسنی 👇👇👇👇 @paygahsher ✅بیت الحسن( پایگاه تخصصی شعر سبک مقتل )
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 بین این نامحرمان ، خون خدا کاری بکن 💢 راهمان افتاد بر شام بلا کاری بکن باز شد دروازه های ناسزا کاری بکن پیکرم زخمی شده ،  اما فدای پیکرت می‌کُشد زخم زبان ، ای سر جدا کاری بکن سنگها میبارد از دیوار و در اما حسین بر نگاه شامیان بی حیا کاری بکن سایه من را مدینه هیچ همسایه ندید حال گشتم سایبان بچه ها کاری بکن بی وفایی رسم ما هرگز نبوده ای عزیز بهر تسکین غمم ای با وفا کاری بکن آشنایی نیست اینجا غیر سنگ و کعب نی مرحم دردم بیا ، ای آشنا کاری بکن خارجی خواندند ما را جان تو یک مشت مست ای زلال کوثر و آل عبا کاری بکن پشت پرده همسران شامیان ، من مانده ام بین این نامحرمان ، خون خدا کاری بکن چوب و لعل پاره و نامحرم و ناموس دین غیرت الله حرم مشکل گشا کاری بکن ✅داریوش جعفری- محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 با ناسزا به اهل کسا سنگ می زنند 💢 از بام، سمت آل عبا سنگ می زنند با هلهله و شور و نوا سنگ می زنند رأس حسین،کرب وبلا سنگ خورده است بر جای زخم ِ سنگ چرا سنگ می زنند جاری شده ست اشک اباالفضل روی نی وقتی به سمت عمه ی ما سنگ می زنند وقتی امید هر دو جهان ِ خلایقیم دیگر چرا به قصد رجا سنگ می زنند درمان درد لاعلاج یک نگاه ماست اینان چرا به قصد شفا سنگ می زنند دل هایشان به کینه ی خیبر گرفته خو با ناسزا به اهل کسا سنگ می زنند بغض علی سبب شده بیشتر از همه این سه علیّ ِ قافله را سنگ می زنند ✅علی مهدوی نسب T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 چه بیم ، تا تو امان منی در آن بالا... 💢 به دوش نیزه جهانِ منی در آن بالا حسین ، روح و روانِ منی در آن بالا اگر چه شام برای اسیر نا امن ست چه بیم ، تا تو امان منی در آن بالا نگاه کردنِ بر تو نماز می خواهد سر بریده ، اذان منی در آن بالا به هر که گفت حسینت کجاست ، با دستم نشان دهم که نشان منی در آن بالا به پای خویش نرفتم به هیچ بازاری بهانه ای و توان منی در آن بالا برای خوردن سنگ اینقدَر تلاش نکن هنوز حافظ جان منی در آن بالا به روی تل ، نگران تو بودم آن لحظه و حال تو نگران منی در آن بالا ✅حامد آقایی- محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 چهارپاره روضه‌یِ حضرت زینب سلام اللّه علیها شام و مجلس یزید لعنةُاللّه‌علیه‌ 💢 خیزران زد به کام و دندانت نفسِ خواهرت گرفت حسین طعنه می‌زد به آلِ پیغمبر وَ دلِ دخترت گرفت حسین اُحد و بدر  بغضِ سنگینی در دلِ دشمنانِ حیدر بود کاش می‌مُرد زینبت وقتی .... چکمه‌یِ بی‌حیا رویِ سر بود سرِ سردارِ آسمان در تشت‌ کینه‌ها حرصِ حکمِ ری می‌خورد به لبِ کعبه‌یِ دلم کوبید .... کَعبِ نِی بی‌حیا وُ مِی می‌خورد وای از طعنه و کنایه‌یِ او وای از حال وُ روزِ ما وُ عذاب وای از بی‌قراریِ کلثوم خواهرِ تو کجا وُ بزمِ شراب ؟! حیدری بودنِ مرا دیدی خطبه‌هایم شبیهِ مولا بود هر چه آمد سرم به عشقِ خدا همگی دیدنی و زیبا بود معنیِ بندگی‌ست این بی‌بی نَه زمینی بدان که اَفلاکی‌ست وارثِ غیرتِ ولیُّ‌اللّه‌ وارثِ آه وُ چادرِ خاکی‌ست هر نفس  لاٰ اِلٰهَ اِلَّا اللّه هر نفس بی‌قرارِ عاشورا ندبه‌خوانِ فراقِ دلدار است چشم بر راهِ یوسفِ زهرا ✅حسین ایمانی- محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 💢 سبک زمینه روضه ای اول ماه صفر ورود اسرا به شام 💢 ♦️بند اول رسیده آخر از راه قافله به شام ای وای خسته رسیده زینب بین ازدحام ای وای شهرو چراغون کردن انگاری عیده تو شام میریختن آتیش روی سر اسیرا از بام اوج مصیبت و بلا الشامه نوحه ی اهل بیت ما الشامه برای زین العابدینم حتی سخت تر از کرببلا الشامه امون از شام ♦️بند دوم ناموس خدا کجا و کوچه و بازار ای وای دخترارو بردن از میون انظار ای وای شادی میکردن مردم تا میدیدن سرهارو یه عده ام میگفتن ببینید خارجیارو اونکه دلو میسوزنه الشامه غصه ی صاحب زمونه الشامه اونکه براش صبح و مسا آقامون همیشه روضه میخونه الشامه امون از شام ♦️بند سوم ناموس خدا کجا و مجلس شراب ای وای زینبو بردن اونجا دادنش عذاب ای وای به لب و دندانی که بوسه زده پیغمبر بی حیا میزد چوبه خیزرون جلو خواهر زینب غمدیده و شام پر درد زینب و مجلس یزید نامرد زینب و خنده ی یهودی ای وای بی بی رو شام پربلا پیرش کرد امون از شام ✅ امیرحسین سلطانی- محرم۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 💢 مقتل ورود اهل بیت علیهم السلام به شام 💢 به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنه الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازه‌‏ای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محمل‌ها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.  شمر ملعون کاملا” بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر(۵۹) از دروازه ساعات(۶۰) – که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند – وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیه‏م السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه می‌‏دارند، نگاه داشت!!(۶۱)  در بعضی از نقل‌ها آمده است که: اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.  ۱- مشهور بر سر زبان‌ها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس می‏‌باشد.  ۲- بعید نیست همانگونه که عمر بن سعد سر امام حسین علیه‏‌السلام را زودتر از اهل بیت و در همان روز عاشورا به کوفه فرستاد، عبیدالله نیز قبل از اعزام اهل بیت به شام، ابتدا سر، مقدس امام حسین علیه‏‌السلام را به نزد یزید فرستاده و بعد از آن اهل بیت را با سایر سرها روانه شام کرده باشد، همانگونه که از نقل شیخ مفید استفاده می‏‌شود و زندانی کردن اهل بیت که طبری و دیگران نقل آن را تأیید کرده‏‌اند، صحت این مطلب را تأیید می‏‌کند.  ۳- تاریخ طبری ۵/۲۳۲ ؛ ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۸٫ همچنین نقل شده است که: عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سر مبارک امام را برای یزید فرستاد دستور داد تا بانوان و کودکان آن حضرت برای سفر به شام آماده شوند و فرمان داد تا بر گردن علی بن الحسین علیه‏‌السلام زنجیر نهادند و مجفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را به دنبال آنان روانه کرد، تا رفتند و به آن گروهی که سر امام را برده بودند رسیدند و علی بن الحسین علیه‏‌السلام با کسی سخن نگفت تا به دمشق رسید.  (ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۹). و در ضبط ارشاد مجفر بن ثعلبه (با جیم) آمده و در بعضی نقلها مخفر (با خاء) و در بعضی محفر (با حاء) ذکر شده است. و از این نقل چنین استفاده می‌‏شود که سر مقدس امام را عبیدالله قبل از اهل بیت به شام فرستاده است و این همان چیزی است که قبلا نیز بدان اشاره کردیم. ✅منابع:  🔹۵۹- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشته‌‏اند. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸). 🔹۶۰- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین می‏‌کرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کرده‏‌اند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸). 🔹۶۱- الملهوف ۷۳. انتشار =صدقه جاریه T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 💢 مقتل ورود کاروان اسرا به شام 💢 بستان الواعظین: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقى ماءً حینَ قُتِلَ؛ فَمُنِعَ مِنهُ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ، و أتَى اللّهَ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ، وذُبِحَ ذَبحا، وسُبِیَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُکَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاکُفِ بِغَیرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَینِ بَینَهُنَّ عَلى رُمحٍ، إذا بَکَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤیَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ فی سوقِ دِمَشقَ یَبصُقونَ فی وُجوهِهِنَّ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ یَزیدَ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَمیعُ حَرَمِهِ حَولَهُ، ووُکِّلَ بِهِ الحَرَسُ، وقالَ: إذا بَکَت مِنهُنَّ باکِیَةٌ فَالِطموها. فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام بَینَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ. وإنَّ امَّ کُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام فَبَکَت، وقالَت: یا جَدّاه تُریدُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله هذا رَأسُ حَبیبِکَ الحُسَینِ مَصلوبٌ، وبَکَت، فَرَفَعَ یَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها، وشَلَّت یَدُهُ مَکانَ بستان الواعظین: حسین علیه السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند، او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. او را آن‏چنان، سر بُریدند و خانواده‏اش را به اسارت بردند و در حالى سرهایشان باز بود، با مَرکب‏هاى بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى‏گریست، نگهبانان، او را با تازیانه مى‏زدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان مى‏انداختند تا این که بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند. یزید، دستور داد تا سر حسین علیه السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید. آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است. سپس گریست. یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد. ✅بستان الواعظین: ص ۲۶۳ ح ۴۱۹ نقلًا عن کتاب التعازی والعزا t.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 💢مقتل ورود  به شام- سهل ساعدی💢 مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن زید عن أبیه [زین العابدین‏] علیه السلام: إنَّ سَهلَ بنَ سَعدٍ  قال: خَرَجتُ إلى بَیتِ المَقدِسِ حَتّى تَوَسَّطتُ الشّامَ، فَإِذا أنَا بِمَدینَةٍ مُطَّرِدَةِ الأَنهارِ کَثیرَةِ الأَشجارِ، قَد عَلَّقُوا السُّتورَ وَالحُجُبَ وَالدّیباجَ ، وهُم فَرِحونَ مُستَبشِرونَ، وعِندَهُم نِساءٌ یَلعَبنَ بِالدُّفوفِ وَالطُّبولِ، فَقُلتُ فی نَفسی: لَعَلِّ لِأَهلِ الشّامِ عیدا لا نَعرِفُهُ نَحنُ، فَرَأَیتُ قَوما یَتَحَدَّثونَ، فَقُلتُ: یا هؤُلاءِ! ألَکُم بِالشّامِ عیدٌ لا نَعرِفُهُ نَحنُ؟! قالوا: یا شَیخُ! نَراکَ غَریبا. فَقُلتُ: أنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ، قَد رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله وحَمَلتُ حَدیثَهُ. فَقالوا: یا سَهلُ! ما أعجَبَکَ السَّماءُ لا تَمطُرُ دَما! وَالأَرضُ لا تَخسِفُ بِأَهلِها! قُلتُ: ولِمَ ذاکَ؟ فَقالوا هذا رَأسُ الحُسَینِ علیه السلام عِترَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، یُهدى مِن أرضِ العِراقِ إلَى الشّامِ، وسَیَأتِی الآنَ. قُلتُ: وا عَجَباه! یُهدى رَأسُ الحُسَینِ علیه السلام وَالنّاسُ یَفرَحونَ؟! فَمِن أیِّ بابٍ یُدخَلُ؟ فَأَشاروا إلى بابٍ یُقالُ لَهُ: بابُ السّاعاتِ، فَسِرتُ نَحوَ البابِ، فَبَینَما أنَا هُنالِکَ، إذ جاءَتِ الرّایاتُ یَتلو بَعضُها بَعضا، وإذا أنَا بِفارِسٍ بِیَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ، وعَلَیهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجها بِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، وإذا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَیرِ وِطاءٍ. فَدَنَوتُ مِن إحداهُنَّ فَقُلتُ لَها: یا جارِیَةُ مَن أنتِ؟ فَقالَت: سُکَینَةُ بِنتُ الحُسَینِ. فَقُلتُ لَها: ألَکِ حاجَةٌ إلَیَّ؟ فَأَنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ مِمَّن رَآى جَدَّکِ وسَمِعَ حَدیثَهُ. قالَت: یا سَهلُ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن یَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا، حَتّى یَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَیهِ فَلا یَنظُرونَ إلَینا، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّهِ. قالَ: فَدَنَوتُ مِن صاحِبِ الرَّأسِ وقُلتُ لَهُ: هَل لَکَ أن تَقضِیَ حاجَتی وتَأخُذَ مِنّی أربَعَمِئَةِ دینارٍ؟! قالَ: وما هِیَ؟ قُلتُ: تَقَدَّم بِالرَّأسِ أمامَ الحَرَمِ. فَفَعَلَ ذلِکَ وَدَفعتُ لَهُ ما وَعَدتُهُ. سهل نقل میکند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به [شهرهاى‏] شام رفتم. در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته‏اند و شاد و خوش‏حال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى‏زنند. با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمى‏شناسیم. دیدم مردمى سخن مى‏گویند. گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمى‏شناسیم؟! گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مى‏بینیم؟ گفتم: من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را دیده‏ام و از او حدیث شنیده‏ام. گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمى‏کنى که آسمان، خون نمى‏بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمى‏برد؟ گفتم: چرا این گونه شود؟ گفتند: این، سر حسین، از خاندان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مى‏برند و اکنون مى‏رسد. گفتم: شگفتا! سر حسین را به هدیه مى‏برند و مردم، خوش‏حالى مى‏کنند؟! از کدام دروازه مى‏آورند؟ مردم به دروازه‏اى به نام «دروازه ساعات»، اشاره کردند. به سوى آن رفتم و آن‏جا که بودم، پرچم‏هایى پى در پى آمد و اسب‏سوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکسته‏اى بود و سرى بر آن بود که شبیه‏ترینِ صورت‏ها به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند. به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟ گفت: سَکینه دختر حسین. به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‏ام. سکینه گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم. به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟ گفت: سَکینه دختر حسین. به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‏ام. سکینه گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم. سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: آیا درخواستم را اجابت مى‏کنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟ گفت: درخواستت چیست؟ گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده. او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم. ✅مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ۲ ص ۶۰؛ بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۲ @paygahsher 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 💢 مقتل ورود به شام -خواسته حضرت ام کلثوم ازشمر 💢 الملهوف: سارَ القَومُ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونِسائِهِ وَالأَسرى مِن رِجالِهِ، فَلَمّا قَرُبوا مِن دِمَشقَ دَنَت امُّ کُلثومٍ مِنَ الشِّمرِ وکانَ مِن جُملَتِهِم فَقالَت: لی إلَیکَ حاجَةٌ. فَقالَ: وما حاجَتُکِ؟ قالَت: إذا دَخَلتَ بِنَا البَلَدَ فَاحمِلنا فی دَربٍ قَلیلِ النَّظّارَةِ، وتَقَدَّم إلَیهِم أن یُخرِجوا هذِهِ الرُّؤوسَ مِن بَینِ المَحامِلِ ویُنَحّونا عَنها، فَقَد خُزینا مِن کَثرَةِ النَّظَرِ إلَینا ونَحنُ فی هذِهِ الحالِ. فَأَمَرَ فی جَوابِ سُؤالِها أن تُجعَلَ الرُّؤوسُ عَلَى الرِّماحِ فی أوساطِ المَحامِلِ بَغیا مِنهُ وکُفرا وسَلَکَ بِهِم بَینَ النَّظّارَةِ عَلى تِلکَ الصِّفَةِ، حَتّى أتى بِهِم إلى بابِ دِمَشقَ، فَوَقَفوا عَلى دَرَجِ بابِ المَسجِدِ الجامِعِ حَیثُ یُقامُ السَّبیُ. الملهوف: سر حسین علیه السلام و نیز زنانش و مردان اسیر خاندان را حرکت دادند و چون به دمشق رسیدند، امّ‏کلثوم به شمر که از افراد آن گروه بود نزدیک شد و به او گفت: درخواستى از تو دارم. گفت: درخواستت چیست؟ گفت: هنگامى که ما را به شهر در آوردى، ما را از دروازه‏اى ببر که تماشاگر کمترى دارد و به آنها بگو که این سرها را از میان ما بیرون ببرند و دور کنند که از کثرتِ نگاه‏هایشان به ما، در این حال، خوار شده‏ایم. شمر، از سرِ سرکشى و ناسپاسى، در پاسخ درخواست او فرمان داد که سرها را بر سر نیزه و در وسط کاروان، حرکت دهند و به همان حال، آنها را از میان تماشاگران عبور دادند تا آنها را به دروازه دمشق رساند و بر راه‏پلّه مسجد جامع، آن جا که اسیران را نگاه مى‏دارند، ایستادند. ✅ الملهوف: ص ۲۱۰، مثیر الأحزان: ص ۹ t.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 💢 مقتل وارد کردن اهلبیت علیهم السلام به مجلس یزید لعنت الله علیه 💢 اسیران آل محمد (ص) را در حالی که به ریسمانی بسته بودند وارد مجلس یزید کردند امام سجاد علیه السلام فرمود: ای یزید اگر رسول خدا (ص) ما را در این حال ببیند به گمان تو چه خواهد کرد؟ یزید دستور داد آن ریسمان را بریدند. زینب کبری سلام الله علیها وقتی که سر بریده برادر را در جلو یزید دید دست برد و از شدت مصیبت گریبان خود را پاره کرد و با صدای جگرسوز فریاد زد: یا حُسَیناهُ یا حَبِیبَ رَسُولِ اللهِ یَابنَ مَکَّهَ وَ مِنی، یَابنَ فاطِمَهَ الزَّهراءِ سَیِّدَهِ النِّساءِ، یَابنَ بِنتِ المُصطَفی! وای حسین جان ای حبیب رسول خدا (ص) ای فرزند مکه و منی ای پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها سرور زنان ای پسر دختر محمد مصطفی (ص). از آه جانکاه زینب کبری سلام الله علیها همه اهل مجلس به گریه افتادند: گر بود در ماتمی صد نوحه گر آه صاحب درد را باشد اثر یزید سنگدل چوب خیزران خود را طلبید و در برابر اهلبیت حسین علیه السلام با آن چوب بر دندان های امام حسین علیه السلام می زد. ابوبرزه اسلمی در مجلس حاضر بود صدا زد: وای بر تو ای یزید آیا چوب بر دندان های حسین پسر دختر پیامبر (ص) می زنی؟ گواهی می دهم که من پیامبر (ص) را دیدم دندان های ثنایای آن حضرت و برادرش حسن علیه السلام را می بوسید و می فرمود: اَنتما سَیِّدا شَبابِ اَهلِ الجَنَّهِ شما دو آقای جوانان اهل بهشت هستید. یزید از گفتار او خشمگین شد و دستور داد او را بیرون کنید او را کشان کشان از مجلس بیرون بردند. یزید همچنان بر لب و دندان امام حسین علیه السلام می زد و افتخار می کرد و7 نیشخند می زد و این اشعار را (که ابن زبعری در جنگ احد گفته بود متمثل شده و) می خواند: لَیتَ اَشیاخی بِبَدرٍ شَهِدوُا جَزَعَ الخَزرَجُ مِن وَقعِ الاَسَلِ فَاَهَلُّوا وَ استَهَلُّوا فَرَحاً ثُمَّ قالُوا یا یَزیدُ لاتَثَل قَد قَتَلنَا القَومَ مِن ساداتِهِم وَعَدلناهُ بِبَدرٍ فَاعتَدَل لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلکِ فَلا خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحیٌ نَزَل لَستُ مِن خُندفٍ اِن لَم اَنتَقِم مِن بَنِی اَحمَدِ ما کانَ فَعَلَ ای کاش پیران قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند زاری کردن قبیله خزرج را بر اثر زدن نیزه (در جنگ احد) می دیدند. پس از شادی فریاد می زدندو میگفتند: ای یزید دستت شل مباد. بزرگان آنها را کشتیم و این را بجای (تلافی کشته های خود در جنگ) بدر کردم پس سر به سر شد. قبیله هاشم با سلطنت بازی کردند نه خبری از آسمان آمد و نه وحی نازل شد. من از دودمان خُندف نیستم اگر از آل محمد (ص) انتقام نگیرم. (1) عصمت کبرای حق مطلع صبح جهان زینب شوریده دل مظهر غیب وعیان چونکه بدست یزید دید یکی خیزران گفت: چه خواهی دگر از دل ما بی کسان این سر پر خاک وخون ز راه دور آمده موسی عمران من ز کوه طور آمده چوب مزن ای یزید بر لب و دندان او به پیش چشمان من در دم طفلان او بر رخ فشاند اشگ و به تن جامه پاره کرد وانگه به سوی زاده سیفان اشاره کرد گفتا لبی که می زنیش چوب خیزران دیدم که بوسه ختم رسل بی شماره کرد گلزار چهره ای که پر از خاک و خون شده شمس و قمر ز نور رخش استناره کرد گشته کبود بر اثر تشنگی لبش نبود روا کبود ز چوبش دوباره کرد خواهی اگر که چوب زنی پیش ما مزن بنگر سکینه بر سر بابش نظاره کرد ✅منابع: 1- بحار ج 45 ص133 نفس المهموم ص252 T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸