💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل وارد کردن اهلبیت علیهم السلام به مجلس یزید لعنت الله علیه 💢
اسیران آل محمد (ص) را در حالی که به ریسمانی بسته بودند وارد مجلس یزید کردند امام سجاد علیه السلام فرمود: ای یزید اگر رسول خدا (ص) ما را در این حال ببیند به گمان تو چه خواهد کرد؟
یزید دستور داد آن ریسمان را بریدند.
زینب کبری سلام الله علیها وقتی که سر بریده برادر را در جلو یزید دید دست برد و از شدت مصیبت گریبان خود را پاره کرد و با صدای جگرسوز فریاد زد:
یا حُسَیناهُ یا حَبِیبَ رَسُولِ اللهِ یَابنَ مَکَّهَ وَ مِنی، یَابنَ فاطِمَهَ الزَّهراءِ سَیِّدَهِ النِّساءِ، یَابنَ بِنتِ المُصطَفی!
وای حسین جان ای حبیب رسول خدا (ص) ای فرزند مکه و منی ای پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها سرور زنان ای پسر دختر محمد مصطفی (ص).
از آه جانکاه زینب کبری سلام الله علیها همه اهل مجلس به گریه افتادند:
گر بود در ماتمی صد نوحه گر
آه صاحب درد را باشد اثر
یزید سنگدل چوب خیزران خود را طلبید و در برابر اهلبیت حسین علیه السلام با آن چوب بر دندان های امام حسین علیه السلام می زد.
ابوبرزه اسلمی در مجلس حاضر بود صدا زد: وای بر تو ای یزید آیا چوب بر دندان های حسین پسر دختر پیامبر (ص) می زنی؟ گواهی می دهم که من پیامبر (ص) را دیدم دندان های ثنایای آن حضرت و برادرش حسن علیه السلام را می بوسید و می فرمود:
اَنتما سَیِّدا شَبابِ اَهلِ الجَنَّهِ
شما دو آقای جوانان اهل بهشت هستید.
یزید از گفتار او خشمگین شد و دستور داد او را بیرون کنید او را کشان کشان از مجلس بیرون بردند.
یزید همچنان بر لب و دندان امام حسین علیه السلام می زد و افتخار می کرد و7 نیشخند می زد و این اشعار را (که ابن زبعری در جنگ احد گفته بود متمثل شده و) می خواند:
لَیتَ اَشیاخی بِبَدرٍ شَهِدوُا
جَزَعَ الخَزرَجُ مِن وَقعِ الاَسَلِ
فَاَهَلُّوا وَ استَهَلُّوا فَرَحاً
ثُمَّ قالُوا یا یَزیدُ لاتَثَل
قَد قَتَلنَا القَومَ مِن ساداتِهِم
وَعَدلناهُ بِبَدرٍ فَاعتَدَل
لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلکِ فَلا
خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحیٌ نَزَل
لَستُ مِن خُندفٍ اِن لَم اَنتَقِم
مِن بَنِی اَحمَدِ ما کانَ فَعَلَ
ای کاش پیران قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند زاری کردن قبیله خزرج را بر اثر زدن نیزه (در جنگ احد) می دیدند.
پس از شادی فریاد می زدندو میگفتند: ای یزید دستت شل مباد.
بزرگان آنها را کشتیم و این را بجای (تلافی کشته های خود در جنگ) بدر کردم پس سر به سر شد.
قبیله هاشم با سلطنت بازی کردند نه خبری از آسمان آمد و نه وحی نازل شد. من از دودمان خُندف نیستم اگر از آل محمد (ص) انتقام نگیرم. (1)
عصمت کبرای حق مطلع صبح جهان
زینب شوریده دل مظهر غیب وعیان
چونکه بدست یزید دید یکی خیزران
گفت: چه خواهی دگر از دل ما بی کسان
این سر پر خاک وخون ز راه دور آمده
موسی عمران من ز کوه طور آمده
چوب مزن ای یزید بر لب و دندان او
به پیش چشمان من در دم طفلان او
بر رخ فشاند اشگ و به تن جامه پاره کرد
وانگه به سوی زاده سیفان اشاره کرد
گفتا لبی که می زنیش چوب خیزران
دیدم که بوسه ختم رسل بی شماره کرد
گلزار چهره ای که پر از خاک و خون شده
شمس و قمر ز نور رخش استناره کرد
گشته کبود بر اثر تشنگی لبش
نبود روا کبود ز چوبش دوباره کرد
خواهی اگر که چوب زنی پیش ما مزن
بنگر سکینه بر سر بابش نظاره کرد
✅منابع:
1- بحار ج 45 ص133
نفس المهموم ص252
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مصایب_کوفه_و_شام
#مجلس_یزید
#مقتل
#روایت
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل مصائب شام -پناه بردن فاطمه و سکینه به زینب سلام الله علیهما 💢
از وقایع مجلس یزید اینکه:
وقتی فاطمه و سکینه دو دختر امام حسین علیه السلام نگاه کردند و دیدند: یزید بر لب و دندان امام حسین علیه السلام چوب خیزران می زند صدای گریه بلند کردند بطوری که از گریه آنها زنهای یزید و دختران معاویه به گریه افتادند سرانجام این دو خواهر دلسوخته نتوانستند تاب بیاورند به عمه خود زینب سلام الله علیها پناه بردند و گفتند:
یا عَمَّتاهُ اِنَّ یَزیِداً یَنِکتُ ثَنایا اَبِینا بِقَضیِبِهِ
عمه جان! یزید با چوبدستی خود دندان های پیشین پدرمان را می زند
زینب سلام الله علیها برخاست و گریبان خود را پاره کرد و به زبان حال چنین گفت:
اَتَضرِبُها شَلَّت یَمیِنُکَ اِنَّها
وُجُوهٌ لِوَجهِ اللهِ طالَ سُجُودُها
آیا چوب می زنی دستت شل گردد این سر و صورت از چهره هایی است که سالهای طولانی برای خدا سجده کرده است. (1)
✅منابع:
1- معالی السبطین ج 2 ص 156
-به روایت کبریت الاحمر ص 253 در این هنگام حضرت زینب سلام الله علیها خطبه خواند.
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مجلس_یزید
#مقتل
#روایت
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل مجلس یزید ملعون - امام سجاد (ع) در خطر قتل 💢
امام باقر (ع) فرمود: ما دوازده کودک و جوان بودیم (با توجه به اینکه امام باقر (ع) در آن وقت حدود چهار سال داشت)بزرگترین ما علی بن الحسین (امام سجاد) (ع) بود همه ما را که دستهایمان را به گردنمان بسته بودند به نزد یزید بردند.
در روایت دیگر آمده: یزید به امام سجاد (ع) رو کرد و گفت: اوضاع را چگونه دیدی؟
امام سجاد (ع) فرمود: قضای الهی را که قبل از خلقت آسمان ها و زمین مقدر شده بود دیدم.
یزید گفت: حمد و سپاس خداوندی را که پدرت را کشت
امام سجاد (ع) فرمود:
لَعنَهَ اللهِ عَلی مَن قَتَلَ اَبیِ
لعنت خدا بر کسی باد که پدرم را کشت
یزید خشمگین شد و فرمان داد گردن آن حضرت را بزنند دژخیمان آن حضرت را برای کشتن ازمجلس یزید بیرون بردند طبق روایتی حضرت زینب (ع) خود را بر روی امام سجاد (ع) افکند و گفت: ای یزید این همه خونی که از ما ریختی کافی است.
امام سجاد (ع) فرمود: ای یزید اگر تصمیم بر قتل من داری پس کسی را مامور کن تا این بانوان و کودکان (بی پناه) را به مدینه برساند یزید با شنیدن این جمله از قتل آن حضرت صرفنظر کرد. (1)
♦️ احوال جانکاه سکینه در مجلس یزید:
در منتخب طریحی آمده: یزید ملعون دستور داد اسیران آل محمد (ص) را وارد مجلس کردند وقتی که آنها در مقابلش قرار گرفتند به آنها نگاه کردند و از یکی یکی پرسید اینها کیستند؟ شخصی گفت: این ام کلثوم کبری است و آن ام کلثوم صغری است و این ام هانی است و آن صفیه است و این رقیه (دختران علی (ع) ) است و این سکینه و آن فاطمه دختران حسین (ع) هستند و این علی بن الحسین (ع) است
در این هنگام فاطمه دختر حسین (ع) فرمود: ای یزید اینها دختران رسول خدا هستند که اسیر شده اند همه اهل مجلس گریه کردند و صدای گریه ازخانه یزید بیرون آمد حضرت سکینه بر اثر نبودن چادر با مچ دستش صورت خود را پوشانده بود.
یزید گفت:
مَن هذِهِ
این زن کیست؟
گفتند: سکینه دختر حسین (ع) است.
یزید گفت: تو سکینه هستی؟
سکینه گریه کرد و بقدری ناراحت شد که نزدیک بود جان بسپارد.
یزید گفت: چرا گریه می کنی؟
سکینه فرمود: چگونه گریه نکند کسی که پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند؟
یزید گفت: ای سکینه پدرت حق مرا منکر شد و قطع رحم با من کرد و در ریاست و رهبری با من ستیز نمود.
سکینه گریست و فرمود: ای یزید از کشتن پدرم خوشحال مباش او مطیع خدا و رسول بود و دعوت حق را اجابت کرد و به سعادت (شهادت) نائل گردید ولی روزی خواهد آمد که تو را (بخاطر آن همه ظلمها) بازخواست می کنند خود را آماده پاسخگویی کن ولی از کجا تو بتوانی پاسخ بدهی؟
یزید گفت: ای سکینه ساکت باش پدرت بر من حقی نداشت. (2)
✅منابع:
1- معالی السبطین ج 2ص160
2- منتخب طریحی طبق نقل معالی السبطین ج2ص163
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مجلس_یزید
#کاروان_اسرا
#مقتل
#روایت
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مصیبت اسیری حضرت زینب (س) نزد امام زمان (عج) 💢
مرحوم حاج ملا سلطانعلی، روضه خوان تبریزی که از جمله عبّاد و زهّاد بوده می گوید:
در عالم رویا مشرف به محضر امام زمان (عج) شدم.
عرض کردم، مولای من ! آنچه در زیارت ناحیه ی مقدسه ذکر شده که می فرماید:
فلا ندبنّک صباحاً و مساءً و لا بکینّ علیک بدل الدموع دماً .
صحیح است؟
فرمودند: بلی
عرض کردم: آن مصیبتی که به جای اشک، خون گریه می کنید کدام است؟ آن مصیبت علی اکبر (علیه السّلام) است؟
فرمودند: نه، اگر علی اکبر علیه السّلام زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد.
گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس علیه السّلام است؟
فرمودند: نه، بلکه اگر حضرت عباس علیه السّلام هم در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.
گفتم: البته مصیبت سیدالشهدا است؟
فرمودند: نه، حضرت سیدالشهدا هم اگر در حیات بود، در این مصیبت خون گریه می کرد.
پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟
فرمودند: آن مصیبت اسیری عمه ام زینب سلام الله علیها است.
✅ شیفتگان حضرت مهدی، ج 2 ص 144
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#مرثیه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مصایب_کوفه_و_شام
#کاروان_اسرا
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل_ امام سجاد علیه السلام _مصائب راه شام 💢
الإقبال عن کتاب المصابیح بإسناده عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبیه مُحَمَّد بن علیّ [الباقر] علیهما السلام:
سَأَلتُ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام عَن حَملِ یَزیدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَنی عَلى بَعیرٍ یَطلُعُ بِغَیرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفی عَلى بِغالٍ اکُفٍ 3، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَینٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: یا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبایا أهلِ البَیتِ ....
♦️۲۳۲۸. الإقبال به نقل از کتاب المصابیح، به سندش از امام صادق علیه السلام، از پدرش امام باقر علیه السلام: از پدرم على بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام در باره بردن او به سوى یزید پرسیدم.
فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار کردند و سر حسین علیه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. کسانى که ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نیزه، ما را احاطه کرده بودند و آزار مىدادند. اگر اشکى از دیده یکى از ما فرو مىچکید، با نیزه به سرش مىکوبیدند، تا آن که وارد شام شدیم. جارچى جار زد: اى شامیان! اینان، اسیران اهل بیتِ ملعون اند».
✅منابع:
الإقبال: ج ۳ ص ۸۹،
بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۵۴ ح ۳
#مقتل_امام_سجاد_علیه_السلام
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مرثیه_امام_سجاد_علیه_السلام
#مصایب_کوفه_و_شام
#کاروان_اسرا
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل -ورود اهل بیت علیهم السلام به شام 💢
به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنه الله علیه را صدا زد و فرمود:
ما را از دروازهای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محملها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.
شمر ملعون کاملا” بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر(۵۹) از دروازه ساعات(۶۰) – که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند – وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه میدارند، نگاه داشت!!(۶۱)
در بعضی از نقلها آمده است که:
اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.
۱- مشهور بر سر زبانها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس میباشد.
۲- بعید نیست همانگونه که عمر بن سعد سر امام حسین علیهالسلام را زودتر از اهل بیت و در همان روز عاشورا به کوفه فرستاد، عبیدالله نیز قبل از اعزام اهل بیت به شام، ابتدا سر، مقدس امام حسین علیهالسلام را به نزد یزید فرستاده و بعد از آن اهل بیت را با سایر سرها روانه شام کرده باشد، همانگونه که از نقل شیخ مفید استفاده میشود و زندانی کردن اهل بیت که طبری و دیگران نقل آن را تأیید کردهاند، صحت این مطلب را تأیید میکند.
۳- تاریخ طبری ۵/۲۳۲ ؛ ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۸٫ همچنین نقل شده است که: عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سر مبارک امام را برای یزید فرستاد دستور داد تا بانوان و کودکان آن حضرت برای سفر به شام آماده شوند و فرمان داد تا بر گردن علی بن الحسین علیهالسلام زنجیر نهادند و مجفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را به دنبال آنان روانه کرد، تا رفتند و به آن گروهی که سر امام را برده بودند رسیدند و علی بن الحسین علیهالسلام با کسی سخن نگفت تا به دمشق رسید.
(ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۹).
و در ضبط ارشاد مجفر بن ثعلبه (با جیم) آمده و در بعضی نقلها مخفر (با خاء) و در بعضی محفر (با حاء) ذکر شده است. و از این نقل چنین استفاده میشود که سر مقدس امام را عبیدالله قبل از اهل بیت به شام فرستاده است و این همان چیزی است که قبلا نیز بدان اشاره کردیم.
✅منابع:
🔹۵۹- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشتهاند. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸).
🔹۶۰- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین میکرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کردهاند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸).
🔹۶۱- الملهوف ۷۳.
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مصایب_کوفه_و_شام
#کاروان_اسرا
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله
#مقتل
#روایت
انتشار =صدقه جاریه
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل ورود کاروان اسرا به شام 💢
بستان الواعظین:
إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقى ماءً حینَ قُتِلَ؛ فَمُنِعَ مِنهُ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ، و أتَى اللّهَ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ، وذُبِحَ ذَبحا، وسُبِیَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُکَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاکُفِ بِغَیرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَینِ بَینَهُنَّ عَلى رُمحٍ، إذا بَکَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤیَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ فی سوقِ دِمَشقَ یَبصُقونَ فی وُجوهِهِنَّ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ یَزیدَ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَمیعُ حَرَمِهِ حَولَهُ، ووُکِّلَ بِهِ الحَرَسُ، وقالَ: إذا بَکَت مِنهُنَّ باکِیَةٌ فَالِطموها.
فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام بَینَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ. وإنَّ امَّ کُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام فَبَکَت، وقالَت: یا جَدّاه تُریدُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله هذا رَأسُ حَبیبِکَ الحُسَینِ مَصلوبٌ، وبَکَت، فَرَفَعَ یَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها، وشَلَّت یَدُهُ مَکانَ
بستان الواعظین: حسین علیه السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند، او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. او را آنچنان، سر بُریدند و خانوادهاش را به اسارت بردند و در حالى سرهایشان باز بود، با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مىگریست، نگهبانان، او را با تازیانه مىزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان مىانداختند تا این که بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند.
یزید، دستور داد تا سر حسین علیه السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است.
سپس گریست. یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
✅بستان الواعظین: ص ۲۶۳ ح ۴۱۹ نقلًا عن کتاب التعازی والعزا
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مصایب_کوفه_و_شام
#کاروان_اسرا
#مقتل
#روایت
t.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل ورود به شام -خواسته حضرت ام کلثوم ازشمر 💢
الملهوف: سارَ القَومُ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونِسائِهِ وَالأَسرى مِن رِجالِهِ، فَلَمّا قَرُبوا مِن دِمَشقَ دَنَت امُّ کُلثومٍ مِنَ الشِّمرِ وکانَ مِن جُملَتِهِم فَقالَت: لی إلَیکَ حاجَةٌ. فَقالَ: وما حاجَتُکِ؟
قالَت: إذا دَخَلتَ بِنَا البَلَدَ فَاحمِلنا فی دَربٍ قَلیلِ النَّظّارَةِ، وتَقَدَّم إلَیهِم أن یُخرِجوا هذِهِ الرُّؤوسَ مِن بَینِ المَحامِلِ ویُنَحّونا عَنها، فَقَد خُزینا مِن کَثرَةِ النَّظَرِ إلَینا ونَحنُ فی هذِهِ الحالِ.
فَأَمَرَ فی جَوابِ سُؤالِها أن تُجعَلَ الرُّؤوسُ عَلَى الرِّماحِ فی أوساطِ المَحامِلِ بَغیا مِنهُ وکُفرا وسَلَکَ بِهِم بَینَ النَّظّارَةِ عَلى تِلکَ الصِّفَةِ، حَتّى أتى بِهِم إلى بابِ دِمَشقَ، فَوَقَفوا عَلى دَرَجِ بابِ المَسجِدِ الجامِعِ حَیثُ یُقامُ السَّبیُ.
الملهوف: سر حسین علیه السلام و نیز زنانش و مردان اسیر خاندان را حرکت دادند و چون به دمشق رسیدند، امّکلثوم به شمر که از افراد آن گروه بود نزدیک شد و به او گفت: درخواستى از تو دارم.
گفت: درخواستت چیست؟
گفت: هنگامى که ما را به شهر در آوردى، ما را از دروازهاى ببر که تماشاگر کمترى دارد و به آنها بگو که این سرها را از میان ما بیرون ببرند و دور کنند که از کثرتِ نگاههایشان به ما، در این حال، خوار شدهایم.
شمر، از سرِ سرکشى و ناسپاسى، در پاسخ درخواست او فرمان داد که سرها را بر سر نیزه و در وسط کاروان، حرکت دهند و به همان حال، آنها را از میان تماشاگران عبور دادند تا آنها را به دروازه دمشق رساند و بر راهپلّه مسجد جامع، آن جا که اسیران را نگاه مىدارند، ایستادند.
✅ الملهوف: ص ۲۱۰، مثیر الأحزان: ص ۹
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مصایب_کوفه_و_شام
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله
#کاروان_اسرا
t.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل وارد کردن اهلبیت علیهم السلام به مجلس یزید لعنت الله علیه 💢
اسیران آل محمد (ص) را در حالی که به ریسمانی بسته بودند وارد مجلس یزید کردند امام سجاد علیه السلام فرمود: ای یزید اگر رسول خدا (ص) ما را در این حال ببیند به گمان تو چه خواهد کرد؟
یزید دستور داد آن ریسمان را بریدند.
زینب کبری سلام الله علیها وقتی که سر بریده برادر را در جلو یزید دید دست برد و از شدت مصیبت گریبان خود را پاره کرد و با صدای جگرسوز فریاد زد:
یا حُسَیناهُ یا حَبِیبَ رَسُولِ اللهِ یَابنَ مَکَّهَ وَ مِنی، یَابنَ فاطِمَهَ الزَّهراءِ سَیِّدَهِ النِّساءِ، یَابنَ بِنتِ المُصطَفی!
وای حسین جان ای حبیب رسول خدا (ص) ای فرزند مکه و منی ای پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها سرور زنان ای پسر دختر محمد مصطفی (ص).
از آه جانکاه زینب کبری سلام الله علیها همه اهل مجلس به گریه افتادند:
گر بود در ماتمی صد نوحه گر
آه صاحب درد را باشد اثر
یزید سنگدل چوب خیزران خود را طلبید و در برابر اهلبیت حسین علیه السلام با آن چوب بر دندان های امام حسین علیه السلام می زد.
ابوبرزه اسلمی در مجلس حاضر بود صدا زد: وای بر تو ای یزید آیا چوب بر دندان های حسین پسر دختر پیامبر (ص) می زنی؟ گواهی می دهم که من پیامبر (ص) را دیدم دندان های ثنایای آن حضرت و برادرش حسن علیه السلام را می بوسید و می فرمود:
اَنتما سَیِّدا شَبابِ اَهلِ الجَنَّهِ
شما دو آقای جوانان اهل بهشت هستید.
یزید از گفتار او خشمگین شد و دستور داد او را بیرون کنید او را کشان کشان از مجلس بیرون بردند.
یزید همچنان بر لب و دندان امام حسین علیه السلام می زد و افتخار می کرد و7 نیشخند می زد و این اشعار را (که ابن زبعری در جنگ احد گفته بود متمثل شده و) می خواند:
لَیتَ اَشیاخی بِبَدرٍ شَهِدوُا
جَزَعَ الخَزرَجُ مِن وَقعِ الاَسَلِ
فَاَهَلُّوا وَ استَهَلُّوا فَرَحاً
ثُمَّ قالُوا یا یَزیدُ لاتَثَل
قَد قَتَلنَا القَومَ مِن ساداتِهِم
وَعَدلناهُ بِبَدرٍ فَاعتَدَل
لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلکِ فَلا
خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحیٌ نَزَل
لَستُ مِن خُندفٍ اِن لَم اَنتَقِم
مِن بَنِی اَحمَدِ ما کانَ فَعَلَ
ای کاش پیران قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند زاری کردن قبیله خزرج را بر اثر زدن نیزه (در جنگ احد) می دیدند.
پس از شادی فریاد می زدندو میگفتند: ای یزید دستت شل مباد.
بزرگان آنها را کشتیم و این را بجای (تلافی کشته های خود در جنگ) بدر کردم پس سر به سر شد.
قبیله هاشم با سلطنت بازی کردند نه خبری از آسمان آمد و نه وحی نازل شد. من از دودمان خُندف نیستم اگر از آل محمد (ص) انتقام نگیرم. (1)
عصمت کبرای حق مطلع صبح جهان
زینب شوریده دل مظهر غیب وعیان
چونکه بدست یزید دید یکی خیزران
گفت: چه خواهی دگر از دل ما بی کسان
این سر پر خاک وخون ز راه دور آمده
موسی عمران من ز کوه طور آمده
چوب مزن ای یزید بر لب و دندان او
به پیش چشمان من در دم طفلان او
بر رخ فشاند اشگ و به تن جامه پاره کرد
وانگه به سوی زاده سیفان اشاره کرد
گفتا لبی که می زنیش چوب خیزران
دیدم که بوسه ختم رسل بی شماره کرد
گلزار چهره ای که پر از خاک و خون شده
شمس و قمر ز نور رخش استناره کرد
گشته کبود بر اثر تشنگی لبش
نبود روا کبود ز چوبش دوباره کرد
خواهی اگر که چوب زنی پیش ما مزن
بنگر سکینه بر سر بابش نظاره کرد
✅منابع:
1- بحار ج 45 ص133
نفس المهموم ص252
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مصایب_کوفه_و_شام
#مجلس_یزید
#مقتل
#روایت
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل مصائب شام -پناه بردن فاطمه و سکینه به زینب سلام الله علیهما 💢
از وقایع مجلس یزید اینکه:
وقتی فاطمه و سکینه دو دختر امام حسین علیه السلام نگاه کردند و دیدند: یزید بر لب و دندان امام حسین علیه السلام چوب خیزران می زند صدای گریه بلند کردند بطوری که از گریه آنها زنهای یزید و دختران معاویه به گریه افتادند سرانجام این دو خواهر دلسوخته نتوانستند تاب بیاورند به عمه خود زینب سلام الله علیها پناه بردند و گفتند:
یا عَمَّتاهُ اِنَّ یَزیِداً یَنِکتُ ثَنایا اَبِینا بِقَضیِبِهِ
عمه جان! یزید با چوبدستی خود دندان های پیشین پدرمان را می زند
زینب سلام الله علیها برخاست و گریبان خود را پاره کرد و به زبان حال چنین گفت:
اَتَضرِبُها شَلَّت یَمیِنُکَ اِنَّها
وُجُوهٌ لِوَجهِ اللهِ طالَ سُجُودُها
آیا چوب می زنی دستت شل گردد این سر و صورت از چهره هایی است که سالهای طولانی برای خدا سجده کرده است. (1)
✅منابع:
1- معالی السبطین ج 2 ص 156
-به روایت کبریت الاحمر ص 253 در این هنگام حضرت زینب سلام الله علیها خطبه خواند.
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مجلس_یزید
#مقتل
#روایت
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل مجلس یزید ملعون - امام سجاد (ع) در خطر قتل 💢
امام باقر (ع) فرمود: ما دوازده کودک و جوان بودیم (با توجه به اینکه امام باقر (ع) در آن وقت حدود چهار سال داشت)بزرگترین ما علی بن الحسین (امام سجاد) (ع) بود همه ما را که دستهایمان را به گردنمان بسته بودند به نزد یزید بردند.
در روایت دیگر آمده: یزید به امام سجاد (ع) رو کرد و گفت: اوضاع را چگونه دیدی؟
امام سجاد (ع) فرمود: قضای الهی را که قبل از خلقت آسمان ها و زمین مقدر شده بود دیدم.
یزید گفت: حمد و سپاس خداوندی را که پدرت را کشت
امام سجاد (ع) فرمود:
لَعنَهَ اللهِ عَلی مَن قَتَلَ اَبیِ
لعنت خدا بر کسی باد که پدرم را کشت
یزید خشمگین شد و فرمان داد گردن آن حضرت را بزنند دژخیمان آن حضرت را برای کشتن ازمجلس یزید بیرون بردند طبق روایتی حضرت زینب (ع) خود را بر روی امام سجاد (ع) افکند و گفت: ای یزید این همه خونی که از ما ریختی کافی است.
امام سجاد (ع) فرمود: ای یزید اگر تصمیم بر قتل من داری پس کسی را مامور کن تا این بانوان و کودکان (بی پناه) را به مدینه برساند یزید با شنیدن این جمله از قتل آن حضرت صرفنظر کرد. (1)
♦️ احوال جانکاه سکینه در مجلس یزید:
در منتخب طریحی آمده: یزید ملعون دستور داد اسیران آل محمد (ص) را وارد مجلس کردند وقتی که آنها در مقابلش قرار گرفتند به آنها نگاه کردند و از یکی یکی پرسید اینها کیستند؟ شخصی گفت: این ام کلثوم کبری است و آن ام کلثوم صغری است و این ام هانی است و آن صفیه است و این رقیه (دختران علی (ع) ) است و این سکینه و آن فاطمه دختران حسین (ع) هستند و این علی بن الحسین (ع) است
در این هنگام فاطمه دختر حسین (ع) فرمود: ای یزید اینها دختران رسول خدا هستند که اسیر شده اند همه اهل مجلس گریه کردند و صدای گریه ازخانه یزید بیرون آمد حضرت سکینه بر اثر نبودن چادر با مچ دستش صورت خود را پوشانده بود.
یزید گفت:
مَن هذِهِ
این زن کیست؟
گفتند: سکینه دختر حسین (ع) است.
یزید گفت: تو سکینه هستی؟
سکینه گریه کرد و بقدری ناراحت شد که نزدیک بود جان بسپارد.
یزید گفت: چرا گریه می کنی؟
سکینه فرمود: چگونه گریه نکند کسی که پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند؟
یزید گفت: ای سکینه پدرت حق مرا منکر شد و قطع رحم با من کرد و در ریاست و رهبری با من ستیز نمود.
سکینه گریست و فرمود: ای یزید از کشتن پدرم خوشحال مباش او مطیع خدا و رسول بود و دعوت حق را اجابت کرد و به سعادت (شهادت) نائل گردید ولی روزی خواهد آمد که تو را (بخاطر آن همه ظلمها) بازخواست می کنند خود را آماده پاسخگویی کن ولی از کجا تو بتوانی پاسخ بدهی؟
یزید گفت: ای سکینه ساکت باش پدرت بر من حقی نداشت. (2)
✅منابع:
1- معالی السبطین ج 2ص160
2- منتخب طریحی طبق نقل معالی السبطین ج2ص163
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مجلس_یزید
#کاروان_اسرا
#مقتل
#روایت
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸