🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷
💢 می رفت در گودال دستش را سپر سازد 💢
ما سائلان هرشب دربار عبدالله
نان می خوریم از سفره ی پربار عبدالله
مانند بابای کریمش دست و دلباز است
ضرب المثل شد رافت بسیار عبدالله
دستان او عطر امام مجتبی دارد
ارث حسن شد گرمی بازار عبدالله
در یک شب عمرش ره صد ساله را طی کرد
از بس خردمندانه بود افکار عبدالله
امشب بیا با من بگو وای از دل زینب
آتش به جان عمه زد اصرار عبدالله
سوی شهادت می دوید از جانب خیمه
حکمت نهفته در دل رفتار عبدالله
از " لااُفارِق عَمّیِ" او میتوان فهمید
حُسن توجه بود در گفتار عبدالله
می رفت در گودال دستش را سپر سازد
قیمت ندارد این همه ایثار عبدالله
زیر سر تیر و کمان حرمله ها بود
کلی گره افتاد اگر در کار عبدالله
***
در راه دین ؛ راه خدا ؛ راه عمو جانش
جان داد ؛ جان بچه های ما به قربانش
دستی که آویزان شود از پوست می لرزد
ما را مدینه می برد با دست لرزانش
دست حسین بن علی با زحمت بسیار
خون لخته ها را می گرفت از روی دندانش
وقتی در آغوش امام عصر خود جان داد
نقش تبسم بود بر لب های عطشانش
روی تن غرق به خونش راه افتادند
تکبیر گویان دشمنان نامسلمانش
پیش نگاه اهل خیمه عصر عاشورا
می رفت زیر سم مرکب جسم عریانش
بستند با دستار عبدالله دستان را
وای از دل بی تاب خواهرهای گریانش
روشن کند مانند ماهی از سر نیزه
شب های تار نجمه را چشم درخشانش
✅علیرضا خاکساری - محرم۱۴۰۳
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 اباعبدالله است او که چنین عبداللهی دارد 💢
هزاران بوذر و سلمان مسلمان می شود با او
از این دم معجز عیسی فراوان می شود با او
به روی شانه ی طاها حسین است و به سینه او
خدایا قلب پیغمبر چه شادان می شود با او
امام ده امام بعد خود هست و در آن شک نیست
چو لب وا می کند دنیا به فرمان می شود با او
محرم هم بدون او محرم نیست واللهِ
هوای روضه این شبها چه طوفان می شود با او
حسین امشب خودش هم ذکر« ای جانم حسن« دارد
حسین جان ها همه امشب حسن جان می شود با او
فدای آن برادر که برادر رفت قربانش
که قلب مادرش زهرا پریشان می شود با او
اباعبدالله است او که چنین عبداللهی دارد
شکوه حضرت حیدر نمایان می شود با او
در آغوش عمو خوابید عزیز مجتبی اری
ثواب زائران اینجا دو چندان می شود با او
شده دستش قلم پس دست می گیرد
دل من بال میگیرد زمین تا آسمان با او
عمو افتاد و پیش او سپر می گشت و هی می گفت
چه کاری داری تا هستم تو ای تیر و کمان با او
به زور آن عصر زینب از حسین او را جدا می کرد
چه کرد آخر در آن گودال غرق خون سنان با او
✅مجید احدزاده
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 رسید روضه ی پنجم،علم به نام حسن 💢
رسید روضه ی پنجم،علم به نام حسن
عزا به نام حسین و کرم به نام حسن
حسن،حسن،بنویسم..قلم به نام حسن
زده ست جان مرا مادرم به نام حسن
خدا برای کرم با حسن هماهنگ است
برای روضه ی او فاطمه دلش تنگ است
مدیحه خوان حسن شخص سیدالشهداست
قیام اوست که بانیِ ظهر عاشوراست
به هیبتی علوی و به جلوه ای زهراست
فقط به روز جزا پرچم حسن بالاست
عجیب نیست که دائم سر زبان من است
حسن قشنگ ترین واژه در جهان من است
نشسته ام بنویسم ز نو جوان حسن
میان خیمه نشسته گل خزان حسن
به عمه رو زده،عمه!تورا به جان حسن
نبین که کودکم..آری..منم توان حسن
رها نمی کنی ام تا حسین پر گیرم؟
اگر رها نکنی،پیش پات می میرم
عمو شهید شد آن لحظه که جوانش رفت
کسی نمانده برایش،رمق ز جانش رفت
ببین که تیر عدو تا به استخوانش رفت
به روی خاک فتاده..دگر توانش رفت
رها کن عمه مرا…جان تو نمی مانم
فدای غربت او می کنم و سر و جانم
رسیده ام به تو اما چه جای خوشحالی؟
چه آمده به سرت اینچنین بد احوالی؟
اسیر حرمله هایی…اسیر گودالی
به زیر سمِّ فرس رفته ای…لگد مالی
من آمدم که تورا تا به خیمه ها ببرم
ولی چگونه تن پاره پاره را ببرم؟
تنت شده چو درختان زرد در پاییز
بیا به خیمه رویم جان عمه شد لبریز
اگرچه دست نحیفم به پوست شد آویز
بگیر دست مرا..یا علی بگو..برخیز
به روی پیکر پاک تو جای پا مانده
هنوز در بدنت چند نیزه جا مانده
✅آرمان صائمی- محرم۱۴۰۴
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#مناجات_با_امام_حسن_مجتبی
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 شب پنجم سفری سوی مدینه برویم 💢
چشم ما منتظران از غم تو بارانیست
تا نیایی به خدا خیر در این دنیا نیست
حسرت دیدن تو قلب مرا سوزانده
آتشی جز غم تو در دل من برپا نیست
انتظار فرجت افضل الاعمال من است
که به جز دیدن تو بر لبم استدعا نیست
ما از این روضه به آن روضه به دنبال توایم
کار ما تا تو نیایی همه سرگردانیست
تا نیایی به خدا بی کس و کاریم همه
بی تو ای زندگی ام! زندگی ام زیبا نیست
همه جا هستی و روی سر ما سایه ی توست
همه جا هستی و روی تو به ما پیدا نیست
شب پنجم سفری سوی مدینه برویم
بُعد منزل نبود، این سفری روحانی ست
نه ضریحی و رواقی و نه گنبد؛ صد حیف
سایبانی به روی قبر بنی الزهرا نیست
ای حسن جان! دل ما شوق زیارت دارد
بین آن صحن و سرایی که محرم جا نیست
نظری کن که برای پسرت گریه کنیم
پسری که پر از عشق است و دلش طوفانی ست
از حرم آمد و خیره شد و با قاتل گفت
این چه وضعیت سر بریدن قربانیست؟!
از روی سینه ی او پای خودت را بردار
نانجیب! عرش خدا معرکه ی دعوا نیست
اینقدر ضربه نزن! حنجره اش ریش شده
مگر این حنجره جای بوسه ی زهرا نیست؟!
✅رضا تاجیک- محرم۱۴۰۴
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#مناجات_با_امام_حسن_مجتبی
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 تا خواند لبهای عمو "هل مِن معین" را 💢
بُرده ست بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست
جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست
در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست
در پهنهء تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست
خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست
اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست
جانها به قربان مرام آن کسی که
در اوج قدرت میگرفت از ناتوان دست
با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر درِ این آستان دست
با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست
یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده ست
یک روز حیدر در دفاعِ از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده ست
تا خواند لبهای عمو "هل مِن معین" را
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست
آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟ دست
زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست
✅عباس جواهری رفیع- محرم۱۴۰۴
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 عمویم از نفس افتاد، رهایش سازید 💢
قطعاً امروز عدو را به عدم میریزم
با شِگِردم، سپهِ کفر بهم میریزم
آنچنان از کفِشان، تیغ و علَم میریزم
که فلَک را به سرِ اهل ستم میریزم
لحظاتی ز عمو، دفعِ بلا خواهم کرد
تا ابد قامتِ خود، قدِّ رسا خواهم کرد
منکه آزادهای از نسلِ امیرِ جمَلَم
نه فقط دودهای از شاهِ غدیرِ جمَلَم
در صفِ کرب و بلا نیز سفیر جمَلَم
سربلندم که پسربچهی شیرِ جمَلَم
اینک از حملهی جنگی که به کف میآرم
ذکرِ تحسین، به لبِ شاهِ نجف میآرم
سرِ تعظیم فرود آورم، ای عمه ببخش
عجله دارم اگر، مضطرم، ای عمه ببخش
مانده تنها بخدا رهبرم، ای عمه ببخش
فکرِ یاریست فقط در سرم، ای عمه ببخش
آسمان را به زمین دوزم از این طوفانم
بر عمویم سپری سازم از این دستانم
آی شیطان صفتان، تیر به سویم بزنید
به عمویم نه، که نیزه به گلویم بزنید
هرچه تیغ است و سنان، بر سر و رویم بزنید
این لگدها، به لبِ فاطمه گویم بزنید
ای زنازاده مزن پنجه به گیسوی عمو
دست بردار، ز سیلی زدنِ روی عمو
ای یهودی صفت، این نیزه به پهلوش نزن
دشنه و چوب و عصا را به سر و روش نزن
خنجرِ تیز به پیشانی و ابروش نزن
با سنانت به سر و سینه و بازوش نزن
بارِشِ اینهمه شمشیر، خدا رحم کند
همه جا نیزه شد و تیر، خدا رحم کند
من یتیم حسنم، دست مرا قطع کنید
سر نخواهم، رگِ پیوست مرا قطع کنید
نعرهی این جگرِ مستِ مرا قطع کنید
تا من هستم، همهی هستِ مرا قطع کنید
عمویم از نفس افتاد، رهایش سازید
پسر فاطمه جان داد، رهایش سازید
آرزویم همه این بود، که بابا برسد
پدر آمد به برم، کاش که زهرا برسد
خونم ایکاش به امضای تو مولا برسد
ای جوانان، بخدا منتقمِ ما برسد
این شهادت طلبی شیوهی جنگیِ من است
آری این دست و سرم میوهی رنگیِ من است
✅محمود ژولیده محرم۱۴۰۴
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 جنگ عاشورایشان جنگ جمل را زنده کرد 💢
.
گریه هایم دسته جمعی هست ، تنها بیشتر
ناله ی روزم مکافات است ، شبها بیشتر
.
گاه دادی میزنم گاهی مدارا میکنم
گاه فریادم زیاد و گاه نجوا بیشتر
.
من که امروزم کنار سفره ی روضه گذشت
پس مزاحم میشوم از شامِ فردا بیشتر
.
دوستش داریم ، اما جان او باور کنید
دوستْ دارد از محبت ، شاه ما را بیشتر
.
سفره داریِ تمامِ سال پای مجتباست
این دو شب را سفره داری کرده آقا بیشتر
.
جنگ عاشورایشان جنگ جمل را زنده کرد
در شجاعت رفته اند اینها به بابا بیشتر
.
این دوتا ده سال شد بابا صدایم کرده اند
میشوم این لحظه ها گرم تماشا بیشتر
.
هر دو وقتی که زمین خوردند پهلوشان شکست
در شهادت رفته اند اما به زهرا بیشتر
.
پابرهنه لحظه ی گودال آمد بر سرم
او رسید و شد هیاهو بین صحرا بیشتر
.
دست او افتاد ، افتادم به یاد مادرم
خاطره ها زنده شد اینگونه حالا بیشتر
.
دست او افتاد ، خونش صورت من را گرفت
سخت میگیرد به من هر لحظه دنیا بیشتر
.
نیزه ای آمد من و او را بهم از سینه دوخت
شد هم آغوش من از یک عمر ، اینجا بیشتر
.
دست هایم را به دورش بستم از ترسم که شمر
با لگد رویش بکوبد بین دعوا بیشتر
.
هر کسی کوچه ندیده ، این خودش یک کوچه است
من علی هستم و او ام ابیها بیشتر
.
یک طرف تنگی جا و یک طرف تیزیِ تیغ
سوختیم از تاول اینجا زیر گرما بیشتر
.
ما دوتایی زیر پای اسب ها جان میدهیم
میکنم از شمر حالا من تقاضا بیشتر
.
سینه ام که نرم شد شش ماهه ام را آورید
سینه ی خردِ من اینجا شد متکا بیشتر
.
گرچه اصغر! سر نداری در عوض راحت بخواب
این بغل شاید دهد بر تو تسلا بیشتر
.
✅علیرضا وفایی_(خیال)
.
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#مناجات_با_امام_حسن_مجتبی
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 رزقِ من افتاده امشب دستِ آقا زاده ات 💢
تار و پودم! حاصلم! معیارِ ایمانم حسن
أمر أمر توست آقا ! من به فرمانم حسن
حیف از عمری که در راهِ گدایی نگذرد
دل به هر کس غیرِ تو دادم پشیمانم حسن
چارده قرن است پایِ سفره ات نان می خوریم
تا ابد از سفره داریِ تو حیرانم حسن
هر کجا نامِ تو آمد مادرت لبخند زد
پس به اذنِ مادرت می گویم: ای جانم حسن
یک نگاهت سر به راهم کرده ، ای بابُ الکرم
من به لطفِ نامِ زیبایت مسلمانم حسن
رزقِ من افتاده امشب دستِ آقا زاده ات
اینچنین در خانه ی لطفِ تو مهمانم حسن
رو به هر کس می زنم آخر خرابم می کند
آخر سر ، باز دستِ توست درمانم حسن
ای که حتی سایبانی هم نداری بر سرت
سال ها در حسرتِ قبری چراغانم حسن
داغ ها دیدی میانِ کوچه ها آقای من!
من برایِ خونِ دل هایِ تو گریانم حسن
اینکه با چشمت چه ها دیدی نمی داند کسی
هر کجا حرفی است از کوچه پریشانم حسن
✅احسان نرگسی محرم۱۴۰۴
#مناجات_با_امام_حسن_مجتبی
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#شب_ششم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 در عزای شب پنجم محرم الحرام 💢
عمریست بعدِ شرم ِ پشیمانی از گناه
در روضه حال من شده با گریه روبراه
با دستِ فاطمه(س) قلم ِ عفو میخورَد
در زیر خیمه؛ پایِ علَم هر چه اشتباه
با ذکرِ بِاالحُسین(ع) عجین است توبه اش
هر که رسولِ تُرک شده؛ آمده به راه
روضه؛ معادلاتِ جهان را شکسته است
کوهِ گناه میشود اینجا بدل به کاه
قران و فرش و منبر و چاییِ روضه را
آماده کرده مادر سادات با نگاه
چرخانده چشم و آمده از راه؛ بیقرار-
آن نوکری که بوده به دنبالِ سرپناه
بر سینه زد! غبار تکانْد از اتاقِ دل
شد رو سفید؛ صاحبِ پیراهنِ سیاه
*
اشکش چکید و گفت غریبانه یاحسن(ع)
در پنجمین قرارِ غم انگیزِ شامگاه
داغی نشست بر دلش و گفت روضه خوان:
امشب مسیرِ روضه می افتد به قتلگاه
فرزندِ مجتبی(ع) به فدایِ عمو شده
سر تا به پایِ پیکرِ او میدهد گواه
هر کس رسید و یادِ حسن(ع)؛ بعدِ هلهله
زد تیره و نیزه را به تنش طبقِ دلبِخواه
با خشکیِ لبش به عمو؛ بوسه زد سپس-
جان داد رویِ سینهٔ غرقِ به خونش آه...
✅مرضیه عاطفی محرم۱۴۰۴
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷
💢 غیرت حسن تو رگ های منه 💢
توی قلب ما دیگه نوا نموند
خنده ای رو لب بچه ها نموند
همه مردای حرم شهید شدن
دیگه هیچکی توی خیمه ها نموند
ذکر یا فاطمه نجوای منه
یاعلی به روی لب های منه
من آقا زاده ی شیر جملم
غیرت حسن تو رگ های منه
دوست دارم که من رو انتخاب کنه
خدا این دعامو مستجاب کنه
من دلم تنگه داداش قاسممه
کاش عمو روی منم حساب کنه
توی خیمه ها عجب حالی میشه
تا که دور و بر تو خالی میشه
حالا که رفتن همه اگه منم
جون بدم برای تو عالی میشه
میخوام هستیمو فدای شاه کنم
کمکش میون قتلگاه کنم
اون طرف برم بابامو ببینم
یه جوری تو صورتش نگاه کنم
عمه دستای منو رها بکن
واسه ی عاقبتم دعا بکن
بزار من برم که تنها جون نده
چن نفر به یک نفر؟ نگاه بکن
میدیدم دور سرت قیامته
شمر روی سینه ی تو چه راحته
مادرت داره تماشا میکنه
تو رو هی میزننت سه ساعته
دیدمش داره چجوری جون میده
یکی با پا تنشو تکون میده
ساربان ، شمر و کشیده یه کنار
داره انگشترشو نشون میده
ضربه ها یه لحظه فرصتش نداد
خواست بلندشه نیزه مهلتش نداد
هی صدا میزد عموم که تشنمه
یه نفر یه قطره آب بهش نداد
نمیذارم هتک حرمتت کنه
اینجوری بخواد اذیتت کنه
جلویِ چِشایِ عمه زینبم
نمیذارم کسی غارتت کنه
گفتم ای کاش به پر تو نخوره
نیزه ها به پیکر تو نخوره
دستمو برات سپر کردم عمو
تیغ شمشیر به سر تو نخوره
دور ما ها چقده سر و صداس
رو لبای تو نوای ربناس
نگرانی رو تو چشمات میدیدم
فهمیدم نگات به سمت خیمه هاس
✅علی اکبر جمشیدی- محرم۱۴۰۴
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#زبانحال
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 مناجات با امام زمان عج در شب پنجم محرم 💢
سینه ی چشم انتظار تو، سرای آه شد یابن الحسن
هر نفس با درد و غم همراه شد یابن الحسن
در میان ظلمت دنیا اسیرم روز و شب
روز؛ بی خورشید وشب؛ بی ماه شدیابن الحسن
لحظه های من بدون تو گذشته،وای ِمن
بی قرارم؛ دیدنت دلخواه شد یابن الحسن
گرچه من نالایقم، دیدار خود کن قسمتم
حال که عمر همه کوتاه شد یابن الحسن
شد دلیلش غفلت شیعه؛ هزار و چند سال
یوسف ِعالم اسیر چاه شد یابن الحسن
در هراسم حق بده چون دیده ام هر مدّعی
در میان فتنه ها گمراه شد یابن الحسن
تاج و تختت را ببین افتاده دست ظالمین
در غیابت هر پلیدی شاه شد یابن الحسن
باید از دیده ببارد خون و از غم جان دهد
هر کسی از غربتت آگاه شد یابن الحسن
روضه برپا شد برای نور قلب مجتبی
باز تازه داغ عبدالله شد یابن الحسن
دست خود را بین شمشیر و عموی خود گرفت
دست او از تن جدا ناگاه شد یابن الحسن
بی هوا تیری رسید و سینه ی او را شکست
کار جدّت، ناله ی جانکاه شد یابن الحسن
تیرباران ِحسن آمد به یاد جدّ تو
بین مقتل، غرق اشک و آه شد یابن الحسن
بر روی نیزه سرش رفت و به پای نیزه اش
مادرش با قاتلش همراه شد یابن الحسن
✅علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) محرم۱۴۰۴
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#الهم_عجل_لویک_الفرج
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 آخر آویخته شد دست کریمش بر پوست 💢
همه گفتند حسین بن علی تنها شد
بی کس و یار، زمینگیر بیابان ها شد
تشنهلب، مانده به مقتل جگرش می سوزد
هر نفس چشم به سوی حرمش می دوزد
نه علی اکبر و قاسم به کنارش دارد
نه دگر قرص قمر، گرد مدارش دارد
به رد سرخی خون پیکرش آمیخته است
سنگ، پیشانی او را چه بهم ریخته است
داغ ها در دل پر طاقت او جمع شدند
لشگری با طمع غارت او جمع شدند
تکیه بر نیزهشکسته زدنش را دیدند
به دل سوختهی سبط نبی خندیدند
ناگهان غرش یک شیر زمین را لرزاند
رجز حیدری اش لشگر دشمن را راند
همه از ترس ز گودال عقب می رفتند
از سوی معرکه فی الحال عقب می رفتند
عاشقی بود و دل خویش به دریا زده بود
یازده سالهای از نسل حسن آمده بود
دست ها خالی و شیدای اباعبدالله
از قفس پر زده و رفت سوی قربانگاه
رفت تا اینکه سپر بهر عمویش بشود
طبق نذر پدرش، نحرِ عمویش بشود
پسر فاتح میدان جمل، غوغا کرد
کوچهای در وسط لشگر دشمن وا کرد
تا رود باز به قربان اباعبدالله
با پرش شد سپر جان اباعبدالله
آنقدر بود دلش مثل حسن، زهرا دوست
آخر آویخته شد دست کریمش بر پوست
یاد زهرا و پر زخمی او عبدالله
ناله زد از جگر سوخته اش وا اُمَاه
بود بیتابِ غم قاسم و جام عسلش
عمویش زود کشیدش به میان بغلش
عاقبت قسمت او مثل علیاصغر شد
با لب تشنه به تیر سه پری پر پر شد
خوب شد رفت و به دل داغ عمو را نچشید
خوب شد رفت و سرش را به روی نیزه ندید
خوب شد قسمت او ناله و افسوس نبود
غصهی روز و شبش، روضهی ناموس نبود
✅محمد جواد شیرازی - محرم۱۴۰۴
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷