🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 از ورود به بزم شراب آب شدم 💢
سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم
کنار عمه ام از اضطراب، آب شدم
ازینکه با لب تشنه عمو رسید و گرفت
ز دستهای خودم مشک آب، آب شدم
پدر میآمد و گفتم بگو کجاست عمو؟
من از سکوت پدر در جواب، آب شدم
من از شنیدن آن حرفهای تند و بدِ
کسی که بست به دستم طناب آب شدم
ز روی نی که سر شیر خواره خورد زمین
منِ سکینه به جای رباب آب شدم
مرا ز طشت طلا دید چشمهای پدر
که از ورود به بزم شراب آب شدم
✅سید حجت بحرالعلومی
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مصایب_کوفه_و_شام
#مجلس_یزید
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 شد سکینه معنیاش آرامش قلب حسین 💢
راوی کربوبلا دارد روایت میکند
از جدایی سر و تنها حکایت میکند
شد سکینه معنیاش آرامش قلب حسین
بشنو از دریا زمانی که شکایت میکند
چون روایت میکند از کربلا یک روضهاش
تا همیشه مجلس ما را کفایت میکند
راوی کربوبلا با روضههای مستند
تازه در روز قیامت او قیامت میکند
نام زیبایش برای بردن قلب حسین
با رقیه با علی اصغر رقابت میکند
تا رقیه میرسد محو سکینه میشود
هرچه میگوید حسین،عباس اطاعت میکند
آه «اَیْنَ عمِّیَ الْعباس» او هم نکته ایست
که خیال بچهها را آه راحت میکند
شمر یک بیماری سخت است که در قافله
به تمام مردها دارد سرایت میکند
در تمام راه هم بر ضرب و شتم بچهها
شمر فرمان میدهد خولی اطاعت میکند
✅مهدی رحیمی_زمستان ۱۴۰۲
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#ربیع_الاول
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 پنجم ربیع الاول سالروز وفات حضرت سکینه سلام الله علیها 💢
بعد روز دهم به هر مجلس
راوی و روضه خوان شدی بانو
من چه گویم ؟ که در کلام حسین
"بهترینِ زنان" شدی بانو
عمه ی تو عقیله ی هاشم
و به اهل قریش عقیله تویی
"کرم الوافری" و " عقل التّام"
صاحب "سیرة الجمیلة" تویی
پدرت که حسین ، جای خودش
تو و اصغر چه مادری دارید!
غصه ی هر دوتان رباب شده
حسِّ خواهر برادری دارید
از همان لحظه ی تولد ، تو
خوش نشستی به سینه ی بابا
محض روی پدر تبسم کن
راحت جان ! سکینه ی بابا!
پاشو از پیش پای این مرکب
پدرت را نکش ، کنار بایست
غم ناموس قاتل مرد است
اشک دختر عذاب هر پدریست
عصر روز دهم به بعد خودت
جای اصغر بمان کنار رباب
مادرت را ببر ازین صحرا
بعد اصغر تویی قرار رباب
✅داود رحیمی
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#ربیع_الاول
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟ 💢
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل
که از سکوت غصهدار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پارهپارههای دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظههای آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منوّرت شناختم
شکست عهد کوفه... این گناه بیشمار را
به زخمهای بیشمار پیکرت شناختم
تو را به حس بیبدیل خواهر و برادری
به چشمهای بیقرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزهای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟
✅رضا حاجحسینی ۱۴۰۲
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#یازدهم_محرم
#زبانحال
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 ما به این نوکرِ دربار تو بودن شادیم 💢
پای این سفره به پایت چقدر افتادیم
ما از آن روز که در بند توایم آزادیم
ما همه گوشه نشینان خرابات توایم
از غمت خانه خرابیم، ولی آبادیم
ما محال است که از عشق تو دلسرد شویم
ما ندیدیم تو را، باز به تو دل دادیم
از تو جز خوبی بسیار ندیدیم حسین
خودمانیم ولی ما که پر از ایرادیم
ارث اجدادیِ ما نوکری این خانه است
تا ابد جیره خورِ خیرِ همان اجدادیم
یادی از ما بکنی یا نکنی حرفی نیست
ما به این نوکرِ دربار تو بودن شادیم
پشت ما که همه جوره به تو گرم است حسین
ما بدهکار شما در همه ی ابعادیم
جز همین اشک نداریم برایت چیزی
با همین گریه به غم های تو، از عُبّادیم
به خدا نام تو هم دیده ی ما را تر کرد
مادرت خواست که در گریه به تو استادیم
تا ابد گریه ی آرام حرام است به ما
سالیانیست که در روضه پر از فریادیم
آب خوردیم به یاد جگر سوخته ات
یاد خشکی لب اصغر تو افتادیم
حرمله خیر نبیند که تو را حیران کرد
بیش از آن تیر و کمان، دلخور از آن صیادیم
✅وحید محمدی ۳۰ شهریور ۱۴۰۲
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_زیارتی_اباعبدالله
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♦️ زندگینامه مقتل و گریز روضه حضرت ابا المهدی آقاامام حسن عسکری علیه السلام ♦️
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 زندگینامه امام حسن عسگری علیه السلام 💢
امام حسن عسکرى (ع ) در سال ۲۳۲ هجرى در مدینه چشم به جهان گشود.
مادر والاگهرش سوسن یا سلیل زنى لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد. این زن پرهیزگار در سفرى که امام عسکرى (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد. کنیه آن حضرت ابامحمّد بود.
🔹صورت و سیرت امام حسن عسکرى علیه السلام
امام یازدهم صورتى گندمگون و بدنى در حد اعتدال داشت . ابروهاى سیاه کمانى ، چشمهاى درشت و پیشانى گشاده داشت . دندان ها درشت و بسیار سفید بود. خالى بر گونه راست داشت . امام حسن عسکرى (ع ) بیانى شیرین و جذاب و شخصیتى الهى با شکوه و وقار و مفسرى کم مانند براى قرآن مجید بود. راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و بویژه براى اصحاب بزرگوارش – در ایام عمر کوتاه خود – روشن کرد.
#زندیگنامه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مقتل_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مقتل
#روایت
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 زندگینامه امام حسن عسکری علیه السلام 💢
🔹دوران امامت
🔶 بطور کلى دوران عمر ۲۹ ساله امام حسن عسکرى (ع ) به سه دوره تقسیم مى گردد:
🔹 دوره اول ۱۳ سال است که زندگى آن حضرت در مدینه گذشت .
🔹 دوره دوم ۱۰ سال در سامرا قبل از امامت .
🔹 دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت مى باشد.
دوره امامت حضرت عسکرى (ع ) با قدرت ظاهرى بنى عباس رو در روى بود. خلفایى که به تقلید هارون در نشان دادن نیروى خود بلند پروازیهایى داشتند. امام حسن عسکرى (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را – بوسیله آن دو غلام – آزار بیشترى دهد، امّا آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تاءثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتارى گرائیده بودند. وقتى از این غلامان جویاى حال امام شدند، مى گفتند این زندانى روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسى سخن نمى گوید. عبیداللّه خاقان وزیر محمّد عباسى با همه غرورى که داشت وقتى با حضرت عسکرى ملاقات مى کرد به احترام آن حضرت بر مى خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مى نشانید. پیوسته مى گفت : در سامره کسى را مانند آن حضرت ندیده ام ، وى زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیداللّه خاقان مى گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم مى پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع مى یافتم . مى دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او مى باشند. با آنکه امام (ع ) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمى فرمود، دستگاه خلافت عباسى براى حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانى و ممنوع از معاشرت داشت . (از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکرى (ع ) یکى نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقاف شیعه ، به دست کسانى سپرده مى شد که دشمن آل محمّد (ع ) و جریانهاى شیعى بودند، تا بدین گونه بنیه مالى نهضت تقویت نشود. چنانکه نوشته اند که احمد بن عبداللّه بن خاقان از جانب خلفا، والى اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت ). (نیز اصحاب امام حسن عسکرى ، متفرق بودند و امکان تمرکز براى آنان نبود، کسانى چون ابوعلى احمد بن اسحاق اشعرى در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختى در بغداد مى زیستند، فشار و مراقبتى که دستگاه خلافت عباسى ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیرى واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلى ، این همه سختى را تحمل مى کرد، و لحظه اى از حراست (و نگهبانى ) موضع غفلت نمى کرد). اینکه گفتیم : حضرت هادى (ع ) و حضرت امام حسن عسکرى (ع ) هم از سوى دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما – جز با یاران خاص و کسانى که براى حل مشکلات زندگى مادى و دینى خود به آنها مراجعه مى نمودند – کمتر معاشرت مى کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدى (ع ) نزدیک بود، و مردم مى بایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسى و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاى مذهبى بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنها عجیب نیاید. بارى ، امام حسن عسکرى (ع ) بیش از ۲۹ سال عمر نکرد ولى در مدت شش سال امامت و ریاست روحانى اسلامى ، آثار مهمى از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهى و جهت دادن به حرکت انقلابى شیعیانى که از راههاى دور براى کسب فیض به محضر امام (ع ) مى رسیدند بر جاى گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنى و نشر احکام الهى و مناظرات کلامى جنبش علمى خاصى را تجدید کرد، و فرهنگ شیعى – که تا آن زمان شناخته شده بود – در رشته هاى دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگى چون یعقوب بن اسحاق کندى ، که خود معاصر امام حسن عسکرى بود و تحت تعلیمات آن امام گردید. در قدرت علمى امام (ع ) – که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه ور بود – نکته ها گفته اند. از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندى فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانى ابونصر فارابى شاگرد مکتب وى بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابى را که بر ردّ قرآن نوشته بود سوزانید و بعده از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت در آمد.
#زندیگنامه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مقتل_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 زندگینامه امام حسن عسکری علیه السلام 💢
🔹شهادت حضرت
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ هجرى نوشته اند. در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است :
فرزند عبداللّه بن خاقان گوید روزى براى پدرم (که وزیر معتمد عباسى بود) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنى حضرت امام حسن عسکرى – رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد. یکى از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبى را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براى پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولى گردیده . پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطباى مسیحى و یهودى در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضى القضات (داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علماى مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند. و این کارها را براى آن مى کردند که آن زهرى که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر نسازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه ق آن امام مظلوم در سن ۲۹ سالگى از دار فانى به سراى باقى رحلت نمود. بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولى خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او مى کرد…این جستجوها و پژوهش ها نتیجه هراسى بود که معتصم عباسى و خلفاى قبل و بعد از او – از طریق روایات مورد اعتمادى که به حضرت رسول اللّه (ص ) مى پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکرى فرزندى پاک گهر ملقب به مهدى آخرالزمان – همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدین جهت به بهانه هاى مختلف در خانه حضرت عسکرى (ع ) رفت و آمد بسیار مى کردند، و جستجو مى نمودند تا از آن فرزند گرامى اثرى بیابند و او را نابود سازند. براستى داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع ) و حضرت موسى (ع ) تکرار مى شد. حتى قابله هایى را گماشته بودند که در این کار مهم پى جویى کنند. امّا خداوند متعال – چنانکه در فصل بعد خواهید خواند – حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهدارى خواهد کرد تا ماءموریت الهى خود را انجام دهد. بارى ، علت شهادت آن حضرت سمى مى دانند که معتمد عباسى در غذا به آن حضرت خورانید و بعد از کردار زشت خود پشیمان شد. بناچار اطباى مسیحى و یهودى که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، بویژه در ماءموریت هایى که توطئه قتل امام بزرگوارى مانند امام حسن عسکرى (ع ) در میان بود، براى معالجه فرستاد. البته از این دلسوزیهاى ظاهرى هدف دیگرى داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود. بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکرى (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت . و از هر سوى صداى ناله و گریه برخاست . مردم آماده سوگوارى و تشییع جنازه آن حضرت شدند.
#زندیگنامه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مقتل_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل- لحظات آخر امام حسن عسکری(ع) و آمدن فرزند به بالین پدر 💢
پس ابو سهل گفت كه: داخل شدم بر امام حسن عسكرى علیه السّلام در مرضى كه به همان مرض از دنیا رحلت فرمود و در نزد آن حضرت بودم كه امر فرمود خادم خود عقید را- و این خادمى بود سیاه از اهل نوبه و خدمت كرده بود حضرت امام علىّ نقى علیه السّلام را و پروریده و بزرگ كرده بود امام حسن علیه السّلام را- فرمود: اى عقید! بجوشان از براى من آب را با مصطكى، پس جوشانید و صیقل€ جاریه كه مادر حضرت حجت علیه السّلام باشد آن آب را براى امام حسن علیه السّلام آورد. پس همین كه قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد دست مباركش لرزید و قدح به دندانهاى ثنایاى نازنینش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: داخل این اطاق مىشوى مىبینى كودكى را به حال سجده او را بیاور نزد من.ابو سهل گوید كه: عقید گفت من داخل شدم به جهت پیدا كردن آن طفل ناگاه نظرم افتاد به كودكى كه سر به سجده نهاده بود و انگشت سبّابه را به سوى آسمان بلند كرده بود، پس سلام كردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر كرد نماز را و چون تمام كرد عرض كردم كه: سیّد من مىفرماید تو را كه نزد او بروى، پس در این هنگام مادرش صیقل آمد و دستش را گرفت و برد او را به نزد پدرش امام حسن علیه السّلام.ابو سهل مىگوید: چون آن كودك به خدمت امام حسن علیه السّلام رسید سلام كرد نگاه كردم بر او.و اذا هو درّىّ اللّون و فى شعر رأسه قطط، مفلّج الاسنان.یعنى: دیدم كه رنگ مباركش روشنایى و تلألؤ دارد و موى سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است،همین كه امام حسن علیه السّلام نگاهش به كودك افتاد بگریست و فرمود: یا سید اهل بیته، اسقنى الماء فانى ذاهب الى ربى.اى سیّد اهل بیت خود! مرا آب بده همانا من مىروم به سوى پروردگار خود (یعنى وفاتم نزدیك شده). پس آن آقا زاده آن قدح آب جوشانیده با مصطكى را گرفت به دست خویش و حركت داد لبهایش را و سیرابش كرد، چون امام حسن علیه السّلام آب را آشامید فرمود: مرا مهیّا كنید از براى نماز، پس در كنار آن حضرت دستمالى افكندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یك مرتبه یك مرتبه (یعنى به اقلّ واجب) و مسح كرد بر سر و قدمهاى او، پس امام حسن علیه السّلام با وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسرك من! تویى صاحب الزّمان و تویى مهدى و حجّت خدا بر روى زمین و تویى پسر من و كودك من و منم پدر تو، تویى م ح مّ د بن الحسن، بن على، بن محمّد، بن على، بن موسى، بن جعفر، بن محمّد، بن على، بن الحسین، بن على، بن ابى طالب علیهم السّلام و پدر تو است رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و تویى خاتم ائمّه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و نام و كنیه داد تو را، و این عهدى است به سوى من از پدرم از پدرهاى طاهرین تو.صلّى اللّه على اهل البیت ربّنا انّه حمید مجید.پس وفات كرد امام حسن علیه السّلام در همان وقت- صلوات اللّه علیهم اجمعین-.(1)
♦️متن عربی:
قَالَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فِی الْمَرْضَةِ الَّتِی مَاتَ فِیهَا وَ أَنَا عِنْدَهُ إِذْ قَالَ لِخَادِمِهِ عَقِیدٍ وَ كَانَ الْخَادِمُ أَسْوَدَ نُوبِیّاً قَدْ خَدَمَ مِنْ قَبْلِهِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ رَبَّى الْحَسَنَ ع فَقَالَ لَهُ یَا عَقِیدُ أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُكَى فَأَغْلَى لَهُ ثُمَّ جَاءَتْ بِهِ صَقِیلُ الْجَارِیَةُ أُمُّ الْخَلَفِ ع فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّى ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَكَهُ مِنْ یَدِهِ وَ قَالَ لِعَقِیدٍ ادْخُلِ الْبَیْتَ فَإِنَّكَ تَرَى صَبِیّاً سَاجِداً فَأْتِنِی بِهِ قَالَ أَبُو سَهْلٍ قَالَ عَقِیدٌ فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِیٍّ سَاجِدٍ رَافِعٌ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَأَوْجَزَ فِی صَلَاتِهِ فَقُلْتُ إِنَّ سَیِّدِی یَأْمُرُكَ بِالْخُرُوجِ إِلَیْهِ إِذْ جَاءَتْ أُمُّهُ صَقِیلُ فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ وَ أَخْرَجَتْهُ إِلَى أَبِیهِ الْحَسَنِ ع قَالَ أَبُو سَهْلٍ فَلَمَّا مَثُلَ الصَّبِیُّ بَیْنَ یَدَیْهِ سَلَّمَ وَ إِذَا هُوَ دُرِّیُّ اللَّوْنِ وَ فِی شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ مُفَلَّجُ الْأَسْنَانِ فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَكَى وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُكَى بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّكَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ هَیِّئُونِی لِلصَّلَاةِ فَطُرِحَ فِی حَجْرِهِ مِنْدِیلٌ فَوَضَّأَهُ الصَّبِیُّ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَیْهِ فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ ع أَبْشِرْ یَابُنَی
َ
ّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِیُّ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَرْضِهِ وَ أَنْتُ وَلَدِی وَ وَصِیِّی وَ أَنَا وَلَدْتُكَ وَ أَنْتَ محمد بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَلَدَكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ خَاتِمُ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ وَ بَشَّرَ بِكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ سَمَّاكَ وَ كَنَّاكَ بِذَلِكَ عَهِدَ إِلَیَّ أَبِی عَنْ آبَائِكَ الطَّاهِرِینَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْبَیْتِ رَبُّنَا إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ مِنْ وَقْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.(2)
✅منابع:
🔹1. منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج3،19462.
🔹2. الغیبة، ص 165 و بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج52، ص16
#زندیگنامه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مقتل_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مرثیه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مقتل
#روایت
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل و گریز روضه امام حسن عسکری (ع) 💢
احمد بن اسحاق (وکیل امام حسن عسکری در قم) میگوید:
محضر امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم و میخواستم درباره جانشین آن حضرت سؤال کنم.
امام علیه السلام پیش از آن که من سؤال کنم، فرمود:
ای احمد! خداوند متعال از لحظه ای که آدم را آفریده تا روز قیامت، زمین را از حجت خود خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت و به میمنت حجت الهی از اهل زمین گرفتاریها بر طرف میشود، باران میبارد و زمین برکاتش را خارج میکند.
عرض کردم:
پسر پیامبر خدا! و جانشین پس از شما کیست؟
حضرت با شتاب برخاست و به درون خانه رفت و بازگشت، در حالی که پسر بچه سه ساله ای را که چهره ای همانند ماه شب چهارده داشت بر دوش گرفته بود.
آنگاه فرمود:
ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجتهای او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی دادم، همین پسرم همنام رسول خدا و هم کینه اوست.او کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند، همچنان که پر ظلم و جور شده باشد.
ای اسحاق! مثل او در میان امت من، مثل خضر و ذوالقرنین است.به خدا سوگند او غایب میشود، که در زمان غیبت او کسی از هلاکت نجات نمی یابد مگر اینکه خداوند او را در عقیده به
امامتش ثابت نگه دارد و موفق بدارد که برای ظهور او دعا کند.
عرض کردم:
سرور من! آیا نشانه ای در این بچه هست که قلب من به امامت او اطمینان بیشتری پیدا کند و بدانم که او همان قائم بحق است؟
در این وقت ناگاه آن پسر بچه به سخن آمد و با زبان فصیح عربی فرمود:
انا بقیة الله...
من آخرین سفیر الهی در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم.سپس فرمود:
ای احمد بن اسحاق! اکنون که با چشم خود، حجت حق را دیدی، در جستجوی نشانه دیگری مباش!
احمد بن اسحق میگوید:
شاد و خرم از محضر امام عسکری علیه السلام اجازه گرفته، بیرون آمدم.فردای آن روز به خدمت امام عسکری علیه السلام رسیدم، عرض کردم:
ای پسر رسول خدا! از عنایتی که دیروز درباره من فرمودید (فرزند عزیزت با به من نشان دادید) بسیار شادمان شدم، ولی نفرمودید علامتی از خضر و ذوالقرنین در اوست، چه میباشد؟
حضرت فرمود:
منظورم غیبت طولانی اوست.(١)
👆با اين روايت دلها كربلايي مي شود ، وقتي امام عسكري عليه السلام فرزند سه ساله اش را به روى دوش مي آورد يعني كودك گاهى به روي دوش پدر جاى دارد ، جان عالم فداى سه ساله ى حسين عليه السلام بعد از پدر در خرابه جاى گرفت ...(٢) .
✅ منابع
١- داستان های بحارالانوار/ بحارالانوار جلد ٥٢ ص ٢٥
٢- دانستنيهاى حضرت زينب سلام الاه عليه و حضرت رقيه به
نقل از منتخب طریحی مطابق نقل معالی السبطین، جلد ٢ص ١٧٠
#گریز_روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مقتل_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مرثیه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مرثیه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#روایت
#گریز
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸