eitaa logo
بیت الحسن(پایگاه تخصصی شعر سبک مقتل )
409 دنبال‌کننده
19 عکس
6 ویدیو
15 فایل
❌ انتشار مطالب همراه با نام شاعر و ذکر صلوات جهت تعجیل فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج)❌ 🔷وقف زهراست همه گریه ما حَسنیه است حُسینیه ما 🔷
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 💢 زندگینامه حضرت ام البنین سلام الله علیها-شب عاشورا - امان نامه  💢 ✔امام صادق عليه السلام فرمودند: «رحم الله عمي العباس لقد اثر و ابلي بلاء حسنا... » (1) خدارحمت کند عموي ما عباس را،عجب نيکو امتحان داد،ايثار کرد و حداکثر آزمايش را انجام داد.براي عموي ما عباس مقامي در نزد خداوند است که تمام شهيدان غبطه مقام او را مي برند.)اينقدر جوانمردي،اينقدر خلوص نيت،اينقدر فداکاري! ما تنها از ناحيه پيکر عمل نگاه مي کنيم،به روح عمل نگاه نمي کنيم تا ببينيم چقدر اهميت دارد. شب عاشوراست.عباس در خدمت ابا عبد الله عليه السلام نشسته است.در همان وقت يکي از سران دشمن مي آيد،فرياد مي زند:عباس بن علي و برادرانش را بگوييد بيايند. عباس مي شنود ولي مثل اينکه ابدا نشنيده است،اعتنا نمي کند.آنچنان در حضور حسين بن علي مؤدب است که آقا به او فرمود:جوابش را بده هر چند فاسق است.مي آيد مي بيند شمر بن ذي الجوشن است.شمر روي يک علاقه خويشاوندي دور که از طرف مادر عباس دارد و هر دو از يک قبيله اند،وقتي که از کوفه آمده است به خيال خودش امان نامه اي براي ابا الفضل و برادران مادري او آورده است.به خيال خودش خدمتي کرده است.تا حرف خودش را گفت،عباس عليه السلام پرخاش مردانه اي به او کرد،فرمود:خدا تو را و آن کسي که اين امان نامه را به دست تو داده است لعنت کند.تو مرا چه شناخته اي؟ درباره من چه فکر کرده اي؟تو خيال کرده اي من آدمي هستم که براي حفظ جان خودم، امامم،برادرم حسين بن علي عليه السلام را اينجا بگذارم و بيايم دنبال تو؟آن دامني که ما در آن بزرگ شده ايم و آن پستاني که از آن شير خورده ايم،اين طور ما را تربيت نکرده است. جناب ام البنين،همسر علي عليه السلام،چهار پسر از علي دارد.مورخين نوشته اند علي عليه السلام مخصوصا به برادرش عقيل توصيه مي کند که زني براي من انتخاب کن که «ولدتها الفحولة »از شجاعان زاده شده باشد،از شجاعان ارث برده باشد«لتلد لي ولدا شجاعا»مي خواهم از او فرزند شجاع به دنيا بيايد.(البته در متن تاريخ ندارد که علي عليه السلام گفته باشد هدف و منظور من چيست،اما آنها که به روشن بيني علي معترف و مؤمن اند مي گويند علي آن آخر کار را پيش بيني مي کرد.) عقيل،ام البنين را انتخاب مي کند.به آقا عرض مي کند که اين زن از نوع همان زني است که تو مي خواهي.چهار پسر که ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است،از اين زن به دنيا مي آيند،هر چهار پسر در کربلا در رکاب ابا عبد الله حرکت مي کنند و شهيد مي شوند.وقتي که نوبت بني هاشم رسيد،ابا الفضل که برادر ارشد بود به برادرانش گفت:برادرانم!من دلم مي خواهد شما قبل از من به ميدان برويد،چون مي خواهم اجر شهادت برادر را ادراک کرده باشم.گفتند:هر چه تو امر کني.هر سه نفر شهيد شدند،بعد ابا الفضل قيام کرد.اين زن بزرگوار(ام البنين)که تا آن وقت زنده بود ولي در کربلا نبود،شهادت چهار پسر رشيد خود را درک کرد و در سوگ آنها نشست.در مدينه برايش خبر آمد که چهار پسر تو در خدمت حسين بن علي عليه السلام شهيد شدند.براي اين پسرها ندبه و گريه مي کرد.گاهي سر راه عراق و گاهي در بقيع مي نشست و ندبه هاي جانسوزي مي کرد.زنها هم دور او جمع مي شدند.مروان حکم که حاکم مدينه بود،با آنهمه دشمني و قساوت گاهي به آنجا مي آمد و مي ايستاد و مي گريست.از جمله ندبه هايش اين است: لا تدعوني ويک ام البنين تذکريني بليوث العرين کانت بنون لي ادعي بهم و اليوم اصبحت و لا من بنين اي زنان!من از شما يک تقاضا دارم و آن اين است که بعد از اين مرا با لقب ام البنين نخوانيد(چون ام البنين يعني مادر پسران،مادر شير پسران)،ديگر مرا به اين اسم نخوانيد.وقتي شما مرا به اين اسم مي خوانيد،به ياد فرزندان شجاعم مي افتم و دلم آتش مي گيرد.زماني من ام البنين بودم ولي اکنون ام البنين و مادر پسران نيستم. مرثيه اي دارد راجع به خصوص ابا الفضل العباس: يا من راي العباس کر علي جماهير النقد و وراه من ابناء حيدر کل ليث ذي لبد انبئت ان ابني اصيب براسه مقطوع يد ويلي علي شبلي امال براسه ضرب العمد لو کان سيفک في يديک لما دني منه احد مي گويد:اي چشمي که در کربلا بودي و آن منظره اي که عباس من،شير بچه من،حمله مي کرد مي ديدي و ديده اي!اي مردمي که آنجا حاضر بوده ايد!براي من داستاني نقل کرده اند، نمي دانم اين داستان راست است يا نه.يک خبر خيلي جانگداز به من داده اند، نمي دانم راست است يا نه.به من گفته اند که اولا دستهاي پسرت بريده شد،بعد در حالي که فرزند تو دست در بدن نداشت يک مرد لعين ناکس آمد و عمودي آهنين بر فرق او زد. واي بر من که مي گويند بر سر شير بچه ام عمود آهنين فرود آمد.بعد مي گويد:عباس جانم!فرزند عزيزم!من خودم مي دانم که اگر دست در بدن داشتي هيچ کس جرات نزديک شدن به تو را نمي کرد. لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين. ✅پي نوشت: 1) ابصار العين،ص 26.
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 💢 مقتل بازگشت کاروان به کربلا -حضرت ام البنین سلام الله 💢 ◼️ فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین "علیه‌السلام"... چون بشير وارد مدينه شد.، آمد تا از جانب امام زين العابدين علیه السلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت‌ علیهم السلام. ام البنین علیها السلام او را ملاقات كرد و  فرمود: أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین ▪️ اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليه السّلام چه خبر برایم آوردى؟  بشير گفت:  اي‌ام البنين! خداي تعالى تو را صبر دهد كه عباس تو كشته شده است. ام البنين فرمود: از حسين خبر ده. وقتی که "بشیر"، خبر شهادت فرزندان "ام‌البنین" را در مدینه به او داد، آن حضرت جمله نورانی را فرمود که ایمان و معرفت و عشق به امامت در آن موج می‌زند.  فرمود: أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءٌ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین ▪️«تمام فرزندانم و تمام اهل زمین به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام » "بشیر" گفت: قُتِلَ الحُسَین ▪️حسین، کشته شد... در آن حال ام‌البنین روی خاک‌ها نشست، دو دست خویش را بر سر زد و فرمود: قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی! ▪️ای بشیر! با این خبر بند بند دلم را پاره‌ کردی. ✅منابع: 🔹منتهی المقال، ج ٢، ص ٧٠ 🔹تذکره الشهداء، ص ۴۴٣ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 تقدیم به مادر مولایم ابالفضل العباس علیه السلام 💢 ز ادب تاج افسری دارد به زنان حق سروری دارد پایه های ارادتش چون کوه مهر و ایمان حیدری دارد پسرانش ستاره و ماهند چه شکوه منوری دارد آفتاب از خجالتش ذره خصلت ذره پروری دارد در شب چادر مصلایش لحظه ی عرش گستری دارد در دل آسمان اهل البیت حس و حال کبوتری دارد می وزد عطر یاس از سخنش وجنات سخنوری دارد گر چه معصوم نیست ام بنین عصمت از نوع دیگری دارد سطر سطر فضیلتش روشن نور علی نور، دفتری دارد و سرآمد ترین فضیلت اوست بر ابالفضل مادری دارد مثل عباس جان فدای حسین پسران دلاوری دارد چشم هایش همیشه بارانی روضه اش سوز محشری دارد ✅حسن کردی - دی ماه ۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 مرثیه حضرت عباس علیه السلام  از زبان مادرش ام البنین 💢 به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند ♦️♦️ انیس گریه‌هایم را گرفتند توانِ دست و پایم را گرفتند کمانی‌تر شدم از زینب افسوس سرِ پیری عصایم را گرفتند ♦️♦️ بهارم را چه سان پاییز و کردند دلم را از غمت لبریز و کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز و کردند ♦️♦️ غمت راهِ نفس بر سینه بسته ترک بر چهره ی آیینه بسته زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته ♦️♦️ از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عصای پیریم بود خداوندا ز تن افتاد و صد حیف ✅حسن لطفی   T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر 💢 این نخل کهنسال ثمر داشته روزی منظومه ی او چند قمر داشته روزی این مادر بی کس که سر قبر نشسته در دامن خود چند پسر داشته روزی دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش در بیت ولا سینه سپر داشته روزی هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت زهرای جوان درد کمر داشته روزی جز خدمت اولاد علی مادر عباس هیهات اگر میل دگر داشته روزی از شدت اشک عطر گل یاس گرفته در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت در کرببلا حیدر کرار شد و رفت این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت گفتند عمودی به سرش خورد و زمین خورد گفتند که تیر سپری خار شد و رفت شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر با هلهله ی حرمله بیدار شد و رفت از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت ✅ حسین قربانچه T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 آنکه  نامادری‌اش آبروی مادرهاست 💢 پیرزن آمده هنگام خزانش چه‌کند اینهمه داغ ربوده است توانش چه‌کند خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند رفت از دست خدایا ضربانش چه‌کند هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین گفت بی سایه‌ی آن سروِ روانش چه‌کند تا که گفتند  عصای تو هم  اُفتاد زمین خم شد و ماند که با قدِ کمانش چه‌کند پیشِ طفلانِ حرم  پیش رُباب و زینب غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چه‌کند روضه‌ها را همه خواندند و فقط داد کشید اشک آبش شد و غم تکه‌ی نانش ، چه‌کند بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست جگرش سوخته و... سوخته جانش چه‌کند گفت زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین مانده با خاطره‌ی چند جوانش چه‌کند خواهری که به برش پنج برادر را  داشت پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چه‌کند همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست آه با حرمله و زخم زبانش چه‌کند این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران وای اگر نیزه دهد باز تکانش چه‌کند می‌رود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی مانده با جمعیت چشم چرانش چه‌کند * * نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است پیرزن مانده که  بی فاتحه‌خوانش چه‌کند آنکه  نامادری‌اش آبروی مادرهاست گر نیایند دگر  گریه کنانش چه‌کند ✅حسن لطفی ۱۴۰۲/۱۰/۰۵ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♦️ اشعار و مطالب ولادت حضرت زهرا سلام‌ الله علیها ♦️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 نوکر نوکران فاطمه ام. 💢 عشق گه شادی است گاه غم است گاه میخانه است و گه حرم است گاه بغض و سکوت پشت هم است گاه فریاد های دم به دم  است عشق کار سیاه کاران نیست! طفل در بازی بزرگان نیست! من همه عمر شور و شر بودم اهل منطق نه! با جگر بودم راستش!عاشقی قدَر بودم کوچه به کوچه دربه در بودم چندسال است میشوم عازم.. می‌روم کوچه بنی هاشم اول شعر حرف من این است عشق زهرا حقیقت دین است گوش من با بقیه سنگین است پیش او لحظه هام شیرین است عاشقم دورِ دور از همه ام نوکر نوکران فاطمه ام کیست زهرا خداست یا بنده؟! بنده ی از خداش آکنده! چه گذشته چه حال و آینده بین دستان اوست پرونده هو نگفتیم و رو به هو هستیم ماهمه زیر حکم او هستیم چله خاتم رسولان است سیب سرخ خدای منان است صورتش صفحه صفحه قرآن است هرچه حُسن است در جهان آن است زن ولی قبله ی ابوالحسن است او امام امامهای من است! باطنش نور ظاهرش تن بود سخنش حکمت مبرهن بود چادرش کعبه بود مامن بود او خدا در شمایل زن بود چادر کهنه اش غنی ز رفوست عرش حق پادریِ خانه ی اوست شیرزن بود اقتداری داشت منصب "صاحب اختیاری" داشت در بیانش چه ذوالفقاری داشت با علی خودش قراری داشت به ولای علی بلی گفته! به ولایش بلی علی گفته! الگوی جاودان مادرها گل امید قلب دخترها خار در چشم تنگ ابترها سایه اش بر سر پیمبرها کیست جان علی ولی الله؟؟ فاطمه فاطمه سلام الله بعد هجده بهار محترمش.. بیشتر از خوشی رسید غمش دردسر داشت دم وَ باز دمش پهلوی زخم بود و قدّ خمش تکیه گاه ائمه اطهار.. بود آزرده از نوک مسمار! ✅سید پوریا هاشمی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 رو شد دلیل آن همه چلّه نشینی اش 💢 زهرا اگر نبود ، جهان جنبشی نداشت خورشید در مدار فلک چرخشی نداشت پروردگار تحت حدیثی بیان نمود: خِلقَت بدون فاطمه پیدایشی نداشت رو شد دلیل آن همه چلّه نشینی اش جز فاطمه،رسول خدا،خواهشی نداشت حتّی نبی که اُسوه ی صبر است،وقت ضعف جز در کنار فاطمه آرامشی نداشت چادر نماز حضرت زهرا اگر نبود آئینه ی جمال خدا پوششی نداشت زهرا عفیفه‌ایست که با پای پُر وَرَم یک لحظه در قنوت خودش لغزشی نداشت معیار بندگی خداوند،"فاطمه" است پروردگار بهتر از او خط‌کِشی نداشت شُکر خدا که فاطمه در حشر حاضر است ورنه بشر بهانه ی بخشایشی نداشت چشم امید طفل ، همیشه به مادر است شیعه بدون فاطمه آمُرزشی نداشت شُکر خدا که اُم‌ِّابیهاست مادرم شُکر خدا که حضرت زهراست مادرم هفت آسمان به وقت افاضات دینی اش اقرار کرده اند به بالا نشینی اش آنقَدر محو ذات خدا در نماز بود افلاک غبطه خورده به خلوت‌گزینی اش شاگرد ابتدایی زهراست ، جبرئیل! از فاطمه است منصب روح الامینی اش بنیان خانه داری او،ساده زیستی ست جانم فدای چند ظروف گِلینی اش یا لَلعَجَب ز بندگی آن چنانی اش یا لَلعَجَب ز زندگی این چنینی اش روز ازل به فاطمه دل بست مرتضی تا آخرش رسید به حورِ زمینی اش پیراهن عروسی او دستِ سائلی... ما را اسیر کرده همین ذرّه‌بینی اش دامان او "حسین" و "حسن" پرورش دهد حق افتخار کرده به مردآفرینی اش ما سائلان کوی حسین و حسن شدیم دُردی کشِ سبوی حسین و حسن شدیم زهراست راه حل معمای مرتضی شرط صعود تا به بلندای مرتضی از دستپُخت فاطمه پای تنورهاست نانی که می خورند گداهای مرتضی او بازتاب جلوه ی رَبّانی علی است آئینه ای برای تماشای مرتضی شیرین ترین بهانه ی دیروز مرتضی لیلاترین بهانه ی فردای مرتضی یا "مرتضی" است ذکر سحر های "فاطمه" یا "فاطمه" است ذکر سحرهای "مرتضی" ذات "علی" و "فاطمه" ذات الهی است بی حُبِّ این دو،عاشقی عین تباهی است جبریل می شویم اگر بال و پر دهند ما را از آسمان مدینه گذر دهند از مثل من تمامی این کوچه پُر شود روزی اگر برای گدایی خبر دهند بِالقُوّه قنبریم که بِالْفِعل می شویم قدری به ما از آب و غذایش اگر دهند ما خاک کوی فاطمه را ول نمی کنیم حتّی اگر به قاعده ی عرش ، زر دهند حوّا و آدم اند،..نه..،زهرا و حیدراند آن زوج را که کُنیه ی مادر_پدر دهند سردردِ طفل،بانی الطاف مادر است ای کاش هر دقیقه به ما دردسر دهند خیلی برای عمر کمش گریه می کنیم... تا خون به جای اشک به چشمان تر دهند او بار شیشه داشت که "دیوار" دیده بود امّا نشد که این خبرش را به "در" دهند بال فرشته سوخت ز هُرم صدای او از ناله ی غریبی وا مُحسنای او ✅بردیا محمدی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 آمدی زن مقام دیگر یافت 💢 کاش ما را گدا حساب کنی فارغ از بند نان و آب کنی هیچ کس هیچ کس نخواهد دید سائل از خانه ات جواب کنی جای دوری نمی رود مادر نوکرت را پسر خطاب کنی آمدی زن مقام دیگر یافت آمدی باز انقلاب کنی آمدی جهل را به هم بزنی عاشقی را دوباره باب کنی آمدی عکسِ حیدرِ خود را در دلِ هر چه شیعه قاب کنی آمدی تا تمام عالم را خاکِ پایِ ابوتراب کنی صف به صف پشت خانه مسکین است سفره ی مادر است ،رنگین است فاطمه فاطمه ست روی لبم نام مادر چقدر شیرین است چه نیازی به اسم و رسم مرا نوکری بهترین عناوین است یک دعایش بسنده خواهد کرد محشر کل خلق تضمین است روز محشر سوارِ بر ناقه ست جلوه ی شوکت خدا این است آه ،وقتِ تشرفِ زهرا سرِ جبریل نیز پایین است در دل شعله ها به ما فهماند عشق حیدر اصول هر دین است خانه ی وحی سوخت در آتش این مرامِ کدام آیین است کوچه ها یا خرابه...فرقی نیست دست دشمن همیشه سنگین است ✅احسان نرگسی ۱۴۰۲ T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 تو رسیدی و جهان آینه بندان شد و بعد... 💢 گاهی یک حرف به دریایِ سخن می ارزد آنچنان که لبِ بلبل به چمن می ارزد گاهی اوقات میانِ ستم ِ فاصله ها بردنِ نام ِ محمد به قرن می ارزد پشتِ هر وصل ِ نِکو در به دری خوابیده پس به امّید لقا، ترکِ وطن می ارزد سر ِ سائیده به خاک کفِ پایِ زهراست… …آن سری را که مَثَل گفته به تن می ارزد در بهشتی که فقط میوه یِ فصلش سیب است کیسه برداشتن و پرسه زدن می ارزد   راهِ دوری نَرَوَد فاطمه جان گاه گهی یک دو تا قاچ از آن سیب به ما هم بدهی   سر به جز زیر ِ سرای تو وبال است وبال نوکری جز به نگاه تو محال است محال وقتی اعجاز کند خاکِ سر ِ چادر ِ تو خاکِ پایِ تو شدن اوج کمال است کمال سینه ات سینه یِ سینای رسول است و بر او بوسه بر سینه ی تو طبق روال است روال آتش ِ دوزخ اگر بر تو حرام است حرام آتش ِ عشق تو بر شیعه حلال است حلال بس که اوصاف تو پُر کرده همه دنیا را این برای همه ی دَهر سؤال است سؤال   که تو رَبّی؟! ملکی؟! انسیه ای؟! حورایي؟! تو رسولُ اللَهی یا حیدری یا زهرایی؟!   تو رسیدی و جهان آینه بندان شد و بعد پَر ِ جبریل پُر از کوثر ِ قرآن شد و بعد به خدیجه خبر ِ آمدنت را دادند میزبانِ تو سر ِ خوانِ تو مهمان شد و بعد مادر ِ عالم و آدم شدی و با قَدَمَت شجره طیبه از میوه فراوان شد و بعد پس از آنی که جهان مزرعه ی طوبا شد نوه ی پنجم تو وارد ایران شد و بعد شهر و آبادیِ ما عطر ِ خوش ِ یاس گرفت شهر و آبادیِ ما یکسره سلمان شد و بعد   اینچنین مکتبِ ما مکتبِ ایمانی شد قوم ِ ما جیره خور ِ شاهِ خراسانی شد   سر ِ سجاده نگاهِ تو قمر میسازد اشک میریزی و چشم ِ تو گُهر میسازد هر قنوتی که تو در نافله ها میگیری از شبِ تار ِ علی صبح ِ ظفر میسازد در دلِ خانه فقط نیمه نگاهت ، نفست فضه یِ خادمه را معجزه گر میسازد هرکجا دور ِ سر ِ شیعه بلا میگردد گوشه یِ چادر ِ تو دفع ِ خطر میسازد لذتِ پر زدنِ سویِ شما را دارد به مَذاق ِ دلِ ما روضه اگر میسازد   مادری کردی و در روضه صدایم کردی سر ِ سجاده نشستی و دعایم کردی   بی تو هیهات زمین میل ِ بهاری بکُنَد یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکُنَد روز ِ محشر همه را خاک نشین کرده خدا تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکُنَد به فُلانی و فُلانی و فُلان گفتی: نَه تا علی از تو فقط خواستگاری بکُنَد آنقَدَر خواسته ات را به کسی دَم نزدی که علی مانده برایِ تو چه کاری بکُنَد بعدِ نُه سال چه گفتی که علی غمگین است؟! چه سبب شد که علی فکر عَماری بکُنَد   خط بکش دور ِ سفر را و بمان پیش علی بنْگَر این دیده یِ تر را و بمان پیش علی   صحبت از هرچه که خواهی بکن از رفتن نَه پیش ِ چشم ِ نگرانِ همه جان کندن نَه گفته ام تا بنویسند سر ِ کوچه دگر سَدِّ معبر جلویِ مادر ِ آبستن نَه چند روز است که دلشوره به زینب دادی پنج سالش شده پس پیرُهن آوردن نَه بین ِ گودال زمانی که حسین افتاده تو سراسیمه بیا و بگو از گردَن نَه… چکمه و سینه و زخم ِ پسر زهرا نَه تبر و ساقه یِ خشکیده یِ یک گلشن نَه   قتلوکَ ، ذبحوکَ ، پسر ِ بی کفنم عرفوکَ ، فضلوکَ ، شهِ خونین دهنم ✅حسین قربانچه T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 دلم امشب رود سوی مدینه... 💢 چه جشن با شکوهی گشته بر پا به پاس مقدم ام ابیها کنید آماده مجلس را که دیگر گل باغ رسالت شد هویدا ملائک هلهله دارند بر لب بدنیازد قدم محبوب دلها شده روشن زمین و آسمان هم زانوار جمال روی زهرا دلم امشب رود سوی مدینه میان حجره ای باشور و غوغا خدیجه گشته بر صدیقه مادر درآغوشش گرفته کوثرش را به گرداگردبستر اخترانی یکی مریم یکی حاجر وحوا خدا بهر خلائق گوهر آورد یکی دختر که شد مانند حورا نشاید مادر گیتی بزاید چنین دختر که شد هم کفو مولا بودنام نکویش فخر عالم زکیه راضیه مرضیه عذرا بود دخت محمد مام زینب سراپای وجودش همچو بابا خوشم سرمستم امشب بامحبان زنم کف تا سحرگاهان به آوا سلام من به این یار ولایت درودمن برین مام دوعیسی اگر زهرانبود دنیا نمی بود زبعد او نمودی خلق مارا بپاس مقدم این در رخشان بگو حمدو ثنای ذات یکتا همه اهل ولا مسرور مسرور برای مادران هستن در شور ✅عیسی دین محمدی T.me/paygahsher Eitaa.com/paygahsher 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶