eitaa logo
دل باخته
1.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ✍ خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت دهم _ اولین پاتک 🖌... عراقیها ساکت بودند و رزمندگان هم در زیر سایه خنک نخل ها مشغول خواب و استراحت بودند. با سوار شدن و نشستن سردار باکری در داخل قایق ، همه نگاه‌ها به سمت قایق و فرمانده دلاور لشگر دوخته شده و سکوتی عظیم و بسیار تلخ بر فضا سایه افکند .سکاندار موتور قایق را روشن و نم نم از ساحل فاصله گرفت‌. لحظات واقعاً آزاردهنده و غم باری بود و اکثر رزمندگان با چشمانی گریان و نگران شاهد رفتن فرمانده لشگر از میدان نبرد بودند. قایق هنوز فاصله چندانی از ساحل نگرفته بود که ‌به یکباره از حرکت باز ایستاده و آقا مهدی از سرجاش بلند شد و با حس و حال عجیب و عاشقانه ای دست به سر و صورت رزمندگان زخمی کشید و با قامتی استوار و محکم به جلوی قایق آمده و با پرشی بلند به ساحل پریده و خیلی بلند و رسا با لهجه غلیظ ترکی گفت : مگه ، خون من از خون این بچه ها رنگین تره !؟ امروز همینجا کنار این بسیجی ها مانده و خواهم جنگید و عقب هم نخواهم رفت ! اجباری هم در کار نیست ! هر کس نمی تواند ! قایق آماده است ! همین الان می تواند برگردد. قدرت کلام و جملات کوبنده آقا مهدی ، نطق همه یاران و دوستان اش را در گلو خفه و همه را ساکت و خاموش کرد. همه مات و مبهوت سردار باکری را نگاه می کردند و هیچ کس جرات حرف زدن نداشت. آقا مهدی هم با دیدن سوکت و خاموشی همقطاران ، خیلی جدی به سکاندار قایق گفت: پس چرا راه نمی افتی !؟ مگر نمی بینی ، حال زخمی ها خوب نیست و درد می کشند ! راننده قایق هم با شنیدن دستور محکم و صریح سردار دیگر درنگ نکرده و با کنده شدن از ساحل با شتاب به سمت ورودی جزیره مجنون حرکت کرد . بعد رفتن قایق ، آقا مهدی راضی و خشنود کنار آب رفته و لبخند زنان تعدادی مدارک و یک دفترچه یادداشت از جیب های اورکت اش در آورد و مقابل چشمان مات و مبهوت یاران ، پاره پاره کرد و داخل رودخانه دجله ریخت و بعد هم برگشته ‌و گوشی بی سیم را از بیسیمچی گرفته و چندباری پشت سرهم داد زد که پس چه شد این نیروهای کمکی و آتش پشتیبانی !؟ فارغ از زمان و مکان محو تماشای رفتار و حرکات شجاعانه آقا مهدی بودم و داشتم از آن همه شیدایی و مردانگی کم نظیر و شاید بی نظیر فرمانده دل ها لذت می بردم که یکدفعه فریادهای بلند سردار در فضا پیچید که آن نفربرها را بزنید ! آن نفربرها را بزنید ! سراسیمه برگشته و دیدم که دهها دستگاه نفربر در میانه های نخلستان مشغول پیاده کردن کماندوهای عراقی هستند. در مکانی بسیار مناسب و عالی بودم و چند قبضه آر پی جی و تعداد زیادی هم موشک داخل سنگر زاغه مهمات بود. سراسیمه یکی از آر پی جی ها را برداشته و شروع به شلیک موشک به سمت نفربرها کردم. رزمندگان و همراهان سردار باکری هم از چند نقطه دیگر مشغول شلیک موشک شدند و طولی هم نکشید که دوتا از نفربرها مورد اصابت موشک قرار گرفته و به آتش کشیده شدند. کماندوهای بدبخت عراقی ، زخمی و آتش گرفته از داخل نفربرها بیرون پریده و شعله کشان و فریاد زنان شروع به دویدن در داخل نخلستان کردند. بقیه نفربرها هم که مشغول پیاده کردن نیرو بودند با مشاهده این صحنه جان خراش و اوضاع و احوال اسف‌بار همقطاران ، چنان هراسان شده و وحشت کردند که بی درنگ دور زده و با درهای باز شروع به فرار کردند. اوضاع بسیار دیدنی و خنده داری بود. نفربرها سراسیمه دور می شدند و کماندوهای پیاده شده در داخل نخلستان هم با شتاب و افتان و خیزان به دنبال آنها می دویدند. با لطف و عنایت خداوند متعال و هوشیاری سردار باکری حمله غافلگیرانه و کاملاً تاکتیکی و بی سر و صدای کماندوهای عراقی از داخل نخلستان ناکام مانده و صدای شادی و فریادهای الله اکبر و صلوات رزمندگان در منطقه طنین انداز شد.  زمان شادمانی خیلی هم دوام نیاورده و نیروها و تانک‌های دشمن بلافاصله از دشت کناری روستا شروع به حمله کرده و به سمت سیل بند پیش آمدند. با دستور برادر باکری همه به پشت سیل بند رفته و با گردآوری مهمات و موشک ، آماده مقابله با قشون دشمن شدیم. دیگر چیزی از نفرات گردان دواطلبان باقی نمانده بود و با در نظر گرفتن آقا مهدی و یارانش حدود ۳۰ یا ۳۵ نفری بیشتر نبودیم که با فاصله چند متری در پشت سیل بند موضع گرفته بودیم. اما بر عکس اینطرف ، نقطه به نقطه آنطرف مملو از نیرو و تجهیزات زرهی بود که شتابان به سمت سیل بند می آمدند . دشت مقابل و روی اتوبان و کوچه ها و پشت بام های روستای حریبه مملو از نیروهای پیاده و کماندو عراقی بود و هر طرفی هم نگاه می کردی پر از تانک و نفربر بود که لحظه به لحظه هم بر تعدادشان افزوده می شد... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
17.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 نماهنگی بسیار زیبا و دیدنی بیاد فرمانده دل ها سردار سرلشگر فرمانده دلاور با صدای گرم و دلنشین محمد گلریز با تصاویر کمتر دیده شده از سردار شهید مهدی باکری 🌸 نامش جاوید و یادش گرامی 👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
34.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 💠 قسمت دوم 📽 قسمت هایی از مستند زیبای « باتمیان گون » (خورشیدی که غروب نمی کند) روایتی دیدنی و شنیدنی از روزهای آخر و شرح ماجرای شهادت فرمانده دلاور لشگر ۳۱ عاشورا سردار مخلص در آنسوی رودخانه دجله عراق 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 دعای روز هشتم 📽 دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان با تصاویری بسیار زیبا و دیدنی از یادمان شهدای در مناطق جنگی جنوب کشور 🎙بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيْهِ رَحْمَةَ الاَيْتامِ ، وَإِطْعامَ الطَّعامِ ، وَإِفْشاءَ السَّلامُ‌ ، وَصُحْبَةَ الكِرامِ ، بِطَوْلِكَ يا مَلْجَأَ الامِلِينَ ترجمه : خدایا روزیم گردان در این ماه مهرورزی نسبت به یتیمان و خوراندن طعام ، و به آشکار کردن سلام و هم‌نشینی با کریمان به فضل و کرمت‌ ای پناه آرزومندان... 🙏 التماس دعا ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
12.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام 📖 آیات مبارک روز هشتم ، آیات ۳۰ تا ۳۲ سوره مبارکه فصلت : ... بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست؛ سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند [و می گویند:] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی که وعده می دادند، بشارت باد. (۳۰) ما در زندگی دنیا و آخرت، یاران و دوستان شما هستیم، آنچه دلتان بخواهد، در بهشت برای شما فراهم است، و در آن هر چه را بخواهید، برای شما موجود است. (۳۱) اینها وسیله پذیرایی از سوی آمرزنده و رحیم است. (۳۲) 🌸 وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ 🇮🇷 شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز استان زنجان در دوران دفاع مقدس بود که مردادماه ۱۳۶۶ در عملیات ، منطقه عملیاتی سلیمانیه عراق ( ارتفاعات بلفت ) در کسوت فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۳۶ انصار المهدی (عج) استان زنجان به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد. 🌺 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
10.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 در هشتمین روز ماه مبارک رمضان ، قلب و جانمان را با تلاوتی زیبا و تاثیرگذار از استاد مرحوم صفا بخشیده و بهاری کنیم. 📚 آیات ۱۸ تا ۲۸ سوره مبارکه سوره مطففین : ... این چنین نیست [ که این سبک مغزان درباره نیکان می پندارند ] بلکه پرونده نیکان در علیّین است (۱۸) تو چه می دانی علیّین چیست؟ (۱۹) قضا و سرنوشتی حتمی [برای نیکان] است. (۲۰) مقربان آن را مشاهده می کنند. (۲۱) بی تردید نیکان در نعمتی فراوانند (۲۲)... 👌 بسیار زیبا و شنیدنی ، تماشای این تلاوت عالی را از دست ندهید . 🙏 التماس دعا ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
19.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 طلیعه‌داران نهضت آخرالزمانی 📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند ( والفجر ۱۰ ) با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید اهل قلم 🎙 : ‌‌وقتی تعالی ارواح ما در مبارزه و جهاد باشد ، ریزش كوه نیز نعمتی است كه باید شكرگزار آن باشیم ، نعمتی كه چون آتش ، صلصال وجود ما را در كوره‌ی امتحان می‌گدازد و ما را به مقام قرب می‌رساند. كوه ریزش می‌كند تا ما تزكیه شویم و استقامت پیدا كنیم. راه طولانی است. در این سال‌های نخستین قرن پانزدهم هجری قمری پیشگویی حضرت نبی اكرم(ص) به تحقق پیوست و قوم سلمان فارسی ، ایرانیان ، طلیعه‌دار نهضت آخرالزمانی اسلام ، علم قیام انبیاء را بر دوش گرفتند و وجودشان شمسی تازه شد كه در خلأ ظلمانی جاهلیت ثانی تولد یافت ، شمسی كه اشعه‌ی نورش اینك می‌رود تا دورترین نهایت‌های خلقت انسان گسترش یابد و آسمان‌های قلوب را تسخیر كند ، مرزهای تفرقه را از جغرافیای كره‌ی زمین بِسترد و صورتی توحیدی به آن بخشد... 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد... ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
29.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی و حال و هوای رزمندگان اسلام در ارتفاعات سرد و سر به فلک کشیده کردستان عراق در عملیات پیروزمند 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🇮🇷‌ عملیات در ۲۴ اسفند ۱۳۶۶ به منظور تصرف شهر و بخش‌هایی از خاک عراق طراحی و اجرا شد و در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ با تصرف منطقه‌ای به وسعت ۱٫۲۰۰ کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه ، خرمال ، بیاره و طویله از سوی نیروهای ایرانی ، پایان پذیرفت. 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد... 👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
26.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فرازهایی شنیدنی از مثنوی زیبای شاعر خوش کلام اهل بیت (ع) استاد ولی الله کلامی برای دوران دفاع مقدس و رزمندگان سلحشور با تصاویری دیدنی و خاطره برانگیز از رزمندگان دلاور و فرماندهان حماسه ساز و شهدای والامقام شهر غواصان دریادل زنجان 🎙ابوالفضل دیردی دورون مشق ایداخ صبحه کیمی تپیک وراق عشق ایداخ یعقوبعلی گردانین خط شکنی دیردی گیدیم قرمز کفنی من غواصام قوی آپارسین سو منی گوله دگدی سودا باتدی قانینا گتدی شهید قارداشینون یانیا تعریفلرین یازا بلمز قلملر قبرلری اوسته اسر علملر آی تئز آخان ستاره لر هارداسوز گویده چاپان سواره لر هارداسوز الی ایاقی یاره لر هارداسوز آختاریروخ ایتیرمیشوق سیزلری هرا گیتدوز آپارمادوز بیز لری سینه میزی نجولدی داغلیانلار قرمز پارچا آننا باغلیانلار یا رب دیوب یواشدن آغلیانلار غم الندن داریخدیلار گیتدیلر دمیر قفسدن چخدیلارگیتدیلر... 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 👌 ای کسی که در پی تخریب وجهه استاد کلامی هستی با دروغ و بهتون نمی توان به چهره خورشید خاک پاشید و چه زیبا از قدیم گفته اند : چراغی را که ایزد برفروزد  هر آنکس پف کند ریشش بسوزد... 👌 بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این فتوکلیپ زیبا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت یازدهم _ دومین پاتک 🖌... پشت سیل بندی خاکی و کوتاه موضع گرفته بودیم که نه جان پناهی مناسب داشت و نه سنگری امن برای نبرد ، پشت سرمان به فاصله چند متر رودخانه دجله بود و مقابل مان هم از سه جهت مملو از نیروهای پیاده و کماندو های گارد و ادوات زرهی دشمن بود. همه رزمندگان که اینک تعدادمان به کمتر از ۳۰ نفر می‌رسید. بخوبی اوضاع خطیر میدان و تعداد بیشمار تانکها و نیروهای دشمن را می دیدیم و خوب هم میدانستیم که نبردی سخت و بسیار سهمگین و نابرابر پیش روی داریم ، اما حضور شجاعانه و بی باکانه سردار باکری فرمانده دلاور لشگر در کنارمان ، اعتماد به نفس و قوت قلبی غیر قابل توصیف به دل ها بخشیده و همگی با انرژی مضاعف و روحیه‌ای بسیار بالا ، چشم انتظار رویارویی با قشون عظیم دشمن بودیم. تانک ها و نفربرهای زرهی دشمن تخته گاز تا نزدیکی های سیل بند آمده و سپس توقف کرده و با مسلسل و توپ شروع به زدن دیواره سیل بند و سنگرهای بالای آن کردند. انفجارات بقدری شدید و پرحجم بود که زمین و سیل بند یکسره می لرزید و ترکش های ریز و درشت همچون باران به سرمان می ریختند. همه جا را دود و آتش و خاکستر فرا گرفته بود و صدای رعب آور مسلسل تانکها لحظه ای قطع نمی شد. هواپيماهای عراقی هم وارد معرکه نبرد شده و از فراز آسمان سیلی از بمب و موشک و گلوله را روانه سیل بند و اطرافش کردند. چندتا هلیکوپتر بدقواره و سیاه رنگ عراقی هم از سمت اتوبان نزدیک شده و از فاصله بسیار نزدیک سیل بند را آماج گلوله های مسلسل و توپ و راکت و موشک قرار دادند. اصلأ موقعیت مناسبی نداشتیم و فقط داخل گودالی کوچک در سینه خاکی سیل بند نشسته و پشت چندتا گونی پر از خاک سنگر گرفته بودیم. اما جای باحالش آنجا بود که رودخانه دجله درست پشت سرمان بود و اکثریت گلوله های توپ و خمپاره و موشک و راکت و بمب های دشمن داخل آب رودخانه افتاده و موجب تلاطم شدید رودخانه و پاشیدن آب و خیس شدنمان می شدند. بعد از ظهر گرم جنوب بود و خورشید داغ و سوزان مستقیم وسط کله مان می تابید و قطرات آب با اینکه تمام لباس هایم را خیس می کردند ، اما در عوض حسابی خنک شده و در آن گرمای داغ واقعاً حال میکردیم. دشمن زبون نیم ساعتی از زمین و آسمان‌ سیل بند را کوبیده و سپس دهها دستگاه تانک از ستون تانکها و نفربرها خارج و با گرفتن آرایش دشت بانی به سمت سیل بند حمله ور شدند. با رسیدن تانکها به تیررس‌ ، درگیری آغاز و سیلی از گلوله و موشک را روانه راه‌ شأن کردیم. عراقی ها گروه گروه در پشت بام های روستای حریبه موضع گرفته و نشسته و ایستاده با کلاش و تیربار و قناسه و دوشکا و آر پی جی ۷ و ۱۱ و تفنگ ۱۰۶ به سمت سیل بند شلیک می کردند و از هر سنگری هم موشک شلیک می شد. فوری آن نقطه از سیل بند را آماج گلوله و موشک قرار می دادند. با اصابت اولین موشک به بدنه یکی از تانکها و کمانه ناباورانه آن متوجه تی ۷۲ بودن آنها شده و تلاش در زدن برجک و شنی آنان کردیم. اما رگبار گلوله و موشک ها اجازه نشانه گیری دقیق را نداده و متأسفانه هرچه زدیم. کارگر نیفتاد و تانکها غرش کنان و رگبار زنان به چندمتری سیل بند رسیدند. انگار آخرهای کار بود و داشتیم غریب و بی کس اسیر عراقیها می شدیم. سایه شوم وحشت و ترس بر خط پدافندی سایه افکنده و لوله توپ تانکها داشت نم نم به بالای سرمان می رسید که فریادهای بلند سردار باکری در فضای سیل بند پیچید که رزمندگان به بالای سیل بند پریده و فریاد الله اکبر سر دهند!  فرمان آقا مهدی استراتژی بسیار عجیب و عملی بس خطرناک و در ظاهر غیر عقلانی و دیوانگی محض بود. اما با این وجود همه به خوبی میدانستیم که شکستن خط مساوی با اسارت یا شهادت است و برای همین هم بی درنگ و فوری فرمان سردار را بجان خریده و بدون توجه به باران گلوله و ترکش ها ، الله اکبر گویان بالای تاج سیل بند پریده و فریاد زنان شروع به تیراندازی کردیم. تانکهای عراقی که به دیواره سیل بند چسبیده و در تلاش برای باز کردن معبری برای ورود به داخل آن بودند با دیدن عمل حماسی و بی باکانه رزمندگان ، خیال کردند که قصد حمله داریم و آنچنان ترسیده و هراسان شدند که خدمه بزدل چند تانک سراسیمه بیرون پریده و شروع به فرار کردند. بقیه تانک‌های مهاجم هم با مشاهده فرار همقطاران خود ، فرار را بر قرار ترجیح داده و شتابان شروع به عقب نشینی کردند. قشون اصلی دشمن هم که در میانه میدان آماده و به صف ایستاده بودند با دیدن فرار تانکها و خدمه آنها ، بی دلیل وحشت کرده و گروه گروه شروع به فرار از میدان نبرد کردند... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
51.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 نماهنگی بسیار زیبا و دیدنی بیاد فرمانده دل ها سردار سرلشگر فرمانده دلاور با تصاویر کمتر دیده شده از سردار شهید مهدی باکری 🌸 نامش جاوید و یادش گرامی 👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این نماهنگ زیبا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
36.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 💠 قسمت سوم 📽 قسمت هایی از مستند زیبای « باتمیان گون » (خورشیدی که غروب نمی کند) روایتی دیدنی و شنیدنی از روزهای آخر و شرح ماجرای شهادت فرمانده دلاور لشگر ۳۱ عاشورا سردار مخلص در آنسوی رودخانه دجله عراق 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab