eitaa logo
دل باخته
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
16.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از لحظه اعزام رزمندگان سلحشور و حماسه ساز به منطقه عملیاتی شرق دجله عراق برای آغاز مرحله دوم عملیات عاشورایی ♦️ ۲۰ اسفندماه ۱۳۶۳ ، جزایر مجنون عراق ، رزمندگان گردان حضرت حر 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 😞 لازم به ذکر است که تعداد زیادی از این دلاور مردان رزمنده در عملیات عاشورایی بدر به درجه رفیع شهادت نائل آمده و عده کثیری هم زخمی و یا اسیر نیروهای بعثی عراق شدند. 🎙 : بگذار اغیار هرگز در نیابند که این قلب‌های ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می‌کند و سر ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی‌شناسد. بگذار اغیار هرگز در نیابند... ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
22.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت سیزدهم 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی ♦️  در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 نوحه ای شنیدنی و خاطره برانگیز از با تصاویری زیبا و دیدنی از جبهه‌های حق علیه باطل و رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس 🎙 این جبهه ی اسلام است ، دل شور دگر دارد حقا که بر این محفل ، الله نظر دارد شو عازم این سامان تا عشق و صفا بینی در بزم فداکاران خوش روح وفا بینی روشن دل هر عاشق از نور خدا بینی آنکس بود از ما دور ، اینجا چه خبر دارد... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی : 📌 💠 🖌... تانک های عراقی غرش کنان جلو آمدند و فرماندهان داد زدند که تانکهای ردیف عقب را بزنید . فریادهای سبحان الله ، آر پی جی زنها در فضا پیچید ، اما جز موشک من و برادر عسگری ، موشکی سمت تانک ها شلیک نشد ! ناباورانه بقیه موشکها عمل نکردند ، آر پی جی زنها شتابان موشک های ديگری را امتحان کردند ، متاسفانه هيچکدام عمل نکرد . معلوم شد که چاشنی موشک ها هنگام عبور از کانال بدبو ، آب خورده و از کار افتاده اند ، فقط چندتا موشک سالم در کوله پشتی من و برادر عسگری باقی مانده بود که آنها را بين آر پی جی زنها تقسيم کردیم ، قرار شد که موشک ها را تک به تک و با تاخیر زمانی شلیک کنیم تا وقت خریده و مدتی تانک های دشمن را مشغول کنیم تا شاید گردان های پشتیبان از راه برسند . بسيجی دلاور حاج حسن راشـاد برای شليک اولین موشک بلند شده و قبل از اینکه کاری کند . در تاج خاکریز مورد اصابت گلوله مسلسل تانک ها قرار گرفته و از ناحیه گوش زخمی شد که با اصرار فرماندهان و بـه کمک يکی از همرزمان راهی عقبه شد . با هر ثانيه ای که می گذشت ، فشار تانک ها بیشتر و بیشتر می شد و وضعيت گروه کوچک ما هم در پشت خاکريز مدام بدتر و بدتر می شد ، باقی مانده موشک ها را هم شلیک کرده و قبضه های آر پی جی بدون موشک در دست رزمندگان مبدل به یک چوب دستی شد. لحظات بسیار سخت و دلهره آوری بود . در دشتی ناشناس و غریب مقابل صدها دستگاه تانک پیشرفته دشمن بدون هیچ مهمات و پشتیبان گير افتاده بودیم . با اتمام موشک ها و خاموش شدن آتش آر پی جی ها ، خدمه بزدل تانک ها دل و جرأت بیشتری یافته و با سرعت و بی پروا به سمت خاکریز حمله ور شدند ‌. با سقوط خاکریز فقط چندمتری فاصله داشتیم که ناگهان سردار رسول وزیری فرمانده دلاور گردان فرمان عقب نشينی داده و شروع به فرار از مقابل تانک ها کردیم . آتشباران پرحجم و سنگین دشمن تمام راه های مواصلاتی منطقه را مسدود و حرکت و جابجایی گردان های پشتیبان را با مشکل مواجه کرده بود . گروه کوچک ما هم بنا به دستور باید سریعاً عقب کشیده و خود را به آنسوی کانال بدبو می رسانید . فقط تا زمان آگاهی دشمن از خالی بودن خاکریز فرصت داشتیم که خود را به کانال بدبو رسانیده و از داخلش عبور کنیم و برای همین هم با تمام توان می دویدیم و برای سبک تر شدن هم ، یک به یک تجهیزات اعم از کلاهود ، کوله پشتی ، قمقمه ، جعبه شیم میم ره و ماسک ضدگاز را از خود باز و به اطراف پرتاب میکردیم . مسير یکسره زير آتش شدید ادوات سبک و سنگین دشمن بود و رگبار گلوله مسلسل تانکها برای لحظه ای قطع نمی شد ، در یک ستون و بصورت نيم خيز حرکت کرده و در هر چند متری هم با انفجار گلوله توپ و خمپاره ای مجبور به خیز زدن و خوابیدن روی زمین می شدیم . رنگ آسمان داشت به آبی مبدل می شد که نفس زنان و عرق ریزان به کنار کانال بدبو رسیده و سراسیمه داخلش شده و مشغول عبور از آن شدیم . لجن سیاه و تيره رنگ تا گردن آدم می رسید و آنچنان هم بدبو بود که مشام را آزار داده و حالت تهوع به آدم دست میداد . داشتم خیلی نرم و یواش داخل لجن حرکت می کردم تا شاید آب کثیف و بدبو به دهانم نرود که یکدفعه بچه ها از بالای کانال داد زدند که تانکها از خاکریز عبور کرده و با سرعت به سمت کانال می‌آیند ، با شنیدن خبر ، حرکت بچه ها در داخل کانال سرعت بیشتری گرفت و دیگر کسی توجه ای به لجن تیره و بدبو نکرد و همگی شناکنان و دست و پا زنان عرض کانال را پیموده و با کمک سایر هم‌رزمان از داخل کانال خارج و در پشت دیواره خاکی آن سنگر گرفتیم . طبق فرمان قرارگاه باید تا کانال خشک دیشب عقب نشینی می کردیم . بنا به دستور سردار وزیری در گروه های چندنفره در میدان پخش شدیم تا همگی یک‌جا هدف گلوله مسلسل و توپ تانک ها قرار نگیریم . نفرات گروه ‌ما را سردار رضا زلفخانی معاون اول گردان حر ، پاسداران دلاور احد اسکندری ، خليل آهومند ، فرامزر گنجی ، بسیجی دلاور مصطفی جلدی و دوتن از بیسيمچی های گردان تشکيل می دادند ‌. تمام لباس هایمان خيس و آغشته به لجن بود و بقدری هم بوی بدی می داد که حال آدم بهم میخورد . سحر دمیده و آسمان داشت روشن میشد که تانک‌ها در کنار کانال بدبو ردیف شدند و نیروهای پیاده عراقی هم در اطراف شأن موضع گرفته و شروع به تیراندازی کردند . مدتی افتادن و خیزان زیر باران گلوله ها و موشک ها راه رفتیم تا اینکه به کنار حوضچه هایی خاکی رسیدیم که چهار یا پنج متری ارتفاع و پانصد یا ششصد متری طول داشتند . برای در امان ماندن از آتش عراقی ها وارد یکی از آنها شده و به راه خود ادامه دادیم... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
30.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی / تصاویری دیده نشده از محور عملیاتی شرق رودخانه دجله عراق و جاده و دژ خاکی خندق 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 🔸 ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی انجام شد. رزمندگان اسلام در اولین روزهای عملیات موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما متاسفانه بعداً به دلیل برخی ناهماهنگی ها و سست کاری‌ها ، مهمات و نیروهای پشتیبانی به خطوط نبرد نرسیده و باعث پیشروی عراقیها و شکست عملیات گردید و رزمندگان بعد از هفت روز نبرد سنگین و نزدیک و تن به تن مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه عملیاتی شدند . ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
22.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیدنی و به یاد ماندنی از مداح باصفای جبهه ها 🎙فضای جبهه حق ، شورشی افکنده بر جانم مهیای جهادم ، عاشق دیدار جانانم به سوی گلشن حسینی می روم به فرمان امام خمینی می روم... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
22.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت چهاردهم 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی ♦️  در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی : 📌 💠 🖌...هیچ شناختی از محیط حوضچه ها و اطراف آنها نداشتیم و اصلأ هم نمی دانستیم در داخل حوضچه بعدی چه چیزی انتظارمان را میکشد و با چه چیزی مواجه خواهیم شد . برای همین هم سردار زلفخانی اول خودشان در زیر بارانی از تیر و ترکش و موشک ، بی پروا و جسورانه بالای دیواره پایانی حوضچه می رفتند و از لبه حوضچه نگاهی به داخل حوضچه بعدی می انداختند و بعد از اطمینان یافتن از خالی و امن بودنش یک به یک پشت سر سردار وارد آن می شدیم . به انتهای حوضچه سوم رسیده و مثل دفعات قبل سردار زلفخانی برای شناسایی حوضچه بعدی از ديواره پایانی حوضچه بالا رفت و بی درنگ هم پائین برگشت و گفت : آماده درگیری شوید که داخل حوضچه پر از نیرو و نفرات است! با دستور سردار زلفخانی همگی از دیواره حوضچه بالا رفته و در لبه حوضچه موضع گرفته و آماده پرتاب نارنجک به داخل حوضچه چهارم شدیم ، خود ‌سردار هم نارنجکی آماده در دست گرفته و سينه خيز به سمت لبه حوضچه چهارم رفت و چند باری بلند رمز مبارک عمليات را فریاد زد و بلافاصله هم از داخل حوضچه صدایی بسيار نحیف و ضعيف نام مبارک یا زهرا ‌(س) را تکرار کرد‌. از خودی بودن نیروهای داخل حوضچه مطمئن شده و با غلاف کردن نارنجک ها ، شتابان وارد آن شدیم ، داخل حوضچه قیامتی خونین برپا بود ، حدود پنچاه یا شصت نفری از رزمندگان مخلص و دلاور لشگر ۸ نجف با پيکرهائی زخمی و خون آلوده در گوشه و کنارش آرمیده بودند ‌. اکثریت به شهادت رسیده و فقط چند نفری زنده بودند که آنان هم اوضاع خوبی نداشتند و بقدری خون از دست داده بودند که رنگ رخسارشان مثل برف سفید و سفید بود از شدت ضعف با سختی سخن می گفتند . از لب های ترک خورده و خشک شأن کاملاً معلوم بود که مدت زمان زیادی بود که آبی به لب هايشان نخورده بود . همه شهدا زخمی بودند و‌ از شدت خون ريزی به شهادت رسیده بودند ، اوضاع بسیار غریبی بود . بعضی ها در حالت سجده و بعضی دیگر در حال خواندن قرآن به دیدار معشوق شتافته بودند . چند نفری هم که هنوز زنده و نفس می کشیدند در حال راز و نيازی بسیار زیبا و عاشقانه با معشوق يگانه و ائمه اطهار بودند . حال و هوایی عجیب روحانی و معنويی فضای حوضچه را در برگرفته و چهره های نورانی و درخشان شهدا و مجروحان روشنای خاصی به آن میکده عاشقان پیر جماران بخشيده بود . حیران و سردرگم مشغول تماشای پیکرهای پاک شهدا بودم که یکی از عزیزان مجروح خیلی جانسوز و ضعیف صدایم زد و ازم آب خواست . تمام هیکل نازش غرقه در خاک و خون بود و لب های ترک خورده اش از شدت خشکی به هم چسبیده بود . قمقمه ها را هنگام عقب نشینی انداخته و هیچکدام آبی به همراه نداشتیم . اصلاً ندانستم که باید چه پاسخی بهش بدهم و در یک لحظه چنان در خود شکسته و شرمنده و خجالت زده شدم که ناخودآگاه ذهنم به دشت کرببلا سفر کرده و بیاد شرمندگی سقای با وفای دشت کربلا افتاده و اشک همچون باران از چشمانم باریدن گرفت . منطقه دیگر کاملاً روشن و خورشید در حال طلوع بود . به احتمال زیاد نیروهای پیاده و کماندوی عراقی تا حالا از کانال بدبو عبور کرده و به دنبال مان بودند . اصلاً زمان توقف نبود و باید سریعاً راه می افتادیم . سردار زلفخانی از عزیزان مجروح خواستند که کمک شأن کنیم تا بلند شوند و باهم به عقب برگردیم ، اما آن عاشقان صادق و تشنه لبان سیراب قبول نکرده و هیچکدام حاضر به تنها گذاشتن یاران خود در حوضچه نشدند و عاجزانه هم خواهش و تمنا کردند که آنان را بیخیال شده و به راه خود ادامه دهیم . درست در این زمان رزمنده ای که در لبه حوضچه نگهبانی می داد فریاد زد که نیروهای دشمن وارد حوضچه ها شدند . دیگه وقت رفتن بود و واسه همین هم برادر زلفخانی دست از اصرار برداشت و با گذاشتن تعدادی نارنجک دستی کنار دست عزیزان زخمی و با بوسيدن صورت خاکی و نورانی شأن از حوضچه خارج و به راه خود ادامه دادیم. با عبور سریع از چند حوضچه دیگر به نزدیکی های کانال خشک کشاورزی که شب گذشته از آنجا حمله را آغاز کرده بودیم رسیده و از داخل حوضچه ها خارج و وارد دشت مابین کانال بدبو و کانال خشک شدیم . سردار زلفخانی به همراه برادران احد اسکندری و مصطفی جلدی و دوتا بیسیمچی از گروه جدا و برای بررسی اوضاع و احوال منطقه و یافتن و گردآوری باقی مانده نيروهای گردان به سمت جناح چپ میدان رفتند‌ و من و برادران خليل آهومند و فرامرز گنجی هم به راه خود ادامه داده و به سمت کانال خشک حرکت کردیم.... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
19.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت اول 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی / تصاویری از نبرد سنگین و تن به تن رزمندگان اسلام با مزدوران متجاوز بعثی عراق ‌و تانک های بیشمار آنان در محورهای عملیاتی شرق دجله عراق و دژ خاکی خندق 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 🔸 ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی انجام شد. رزمندگان اسلام در اولین روزهای عملیات موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما متاسفانه بعداً به دلیل برخی ناهماهنگی ها و سست کاری‌ها ، مهمات و نیروهای پشتیبانی به خطوط نبرد نرسیده و باعث پیشروی عراقیها و شکست عملیات گردید و رزمندگان بعد از هفت روز نبرد سنگین و نزدیک و تن به تن مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه عملیاتی شدند . ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 : وقتی کسی از غیر خدا نترسد ، شجاعت او الهی است و ریشه در یقین دارد . شیطان از انسانی اینچنین است که وحشت دارد... 🌸 روحش شاد و یادش گرامی 👌 بسیار تماشایی و شنیدنی ، حتماً ببینید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
21.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت پانزدهم 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی ♦️  در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 🖌... دشت زیر آتش مستقیم تانک ها و نیروهای پیاده عراقی بود که در طول کانال بدبو به صف شده بودند . پيکرهای پاک شهدا و مجروحین در هر سمت و سوی میدان ديده می شد. اما آتش باران دشمن بقدری زیاد و پرحجم بود که یکسره از آسمان تیر و گلوله و ترکش می بارید و اجازه نزدیک شدن به آن عزیزان را نمی داد . دیگر فاصله ائی با کانال خشک نداشتیم و اطراف پر از پیکر غرقه به خون مجروحان بود که عاجزانه التماس می کردند که کمک شأن کنیم ، وضعیت بقدری خراب بود که سراسیمه از کنار چند رزمنده زخمی گذشته و به هیچ عنوان قادر به یاریشان نشدیم . نزدیکی های کانال بودیم که دیگر دلم راضی نشد از کنار ناله های جانسوز و دردناک همرزمان بی خیال عبور کنم ‌. قبضه آر پی جی را به برادر خلیل آهومند سپرده و شتابان مشغول انتقال پيکرهای زخم خورده یاران به داخل کانال خشک شدم . در زير بارانی از گلوله و ترکش و موشک ، سینه خیز و نیم خیز و کشان کشان اولین زخمی را به کانال رسانیده و به دنبال دومین مجروح رفتم . برادران آهومند و گنجی هم وارد کانال خشک شده و به سمت بالای کانال حرکت کردند .‌ با هر مشقتی بود تعدادی از رزمندگان مجروح را به کانال انتقال داده و بعدش سر و کله هلی‌کوپترهای عراقی بالای سر کانال پیدا شد و آتش مسلسل و راکت هایشان چنان زمین گیرم کرد که دیگر قادر به جابجایی مجروحین نشده و از ترس انفجارها و ترکش ها به سنگری در کانال خشک پناه بردم . شبی بسيار سخت و شکنجه آوری را پشت سر گذارده و اکنون با جسمی خسته و روحی پريشان و چشمانی خواب آلوده در کانالی ناشناس و غریب ، تک و تنها مانده بودم ‌. پشتم را به دیواره بتنی کانال تکیه داده و همانطور که داشتم به وقایع و اتفاقات دیشب فکر میکردم . نم نم و بی اختیار چشام بسته شد و اصلأ نفهمیدم کی خوابم برد. نمی دانم چقدر در خواب بودم ، اما با صدای پی در پی انفجار و افتادن یک ‌گونی پراز خاک بر سرم از خواب پریده و هراسان از لبه کانال مشغول وارسی اطراف شدم . لودرهای عراقی هنوز مشغول کار و پرکردن کانال بدبو بودند و خبری هم از آتش باری تانکها و تیراندازی نفرات دشمن نبود ، یک هواپیمای قدیمی ، مدل جنگ جهانی دوم ، بالای سر کانال با صدای قار قار اینطرف و آنطرف می رفت و در هر رفت و برگشت بصورت عجیبی در آسمان می ایستاد و سیلی از راکت را روانه کانال و اطرافش می کرد . ساعت هفت و نیم صبح را نشان می داد و آفتاب داغ جنوب منطقه را حسابی گرم و سوزان کرده بود ، تا آرام شدن اوضاع و رفتن هواپیما در سنگر پناه گرفته و بعد با احتیاط زدم بیرون تا به دنبال بقیه همرزمان بگردم ، صبح هنگام حمل مجروحان بقدری سراسیمه بودم که اصلاً توجه ای به داخل کانال نکرده و نمی دانستم چه اوضاعی داره و همین که از سنگر خارج شدم ، با صحنه ای مواجه شدم که واقعاً شوکه شده و خشکم زد ، داخل کانال مملو از شهيد و مجروح بود و تا چشم کار میکرد ، آدم سالم و سرپایی در طول کانال دیده نمی شد . هر رزمنده ای که ديشب در حین عمليات زخمی شده بود ، سينه خيز و کشان کشان خود را به لبه کانال رسانیده و به داخلش افتاده بود. مدتی این طرف و آن طرف کانال را در پی همرزمان سالم گشتم و هیچ کسی را نیافتم ، انگاری تک و تنها بودم ، بین آنهمه شهيد و مجروح ! اضطراب و دلهره عظيمی سراتاپای وجودم را فرا گرفته و غم تنهائی و ترس از اسارت در آن بيابان غريب و ناشناس همچون خوره به جانم افتاد و چنان بی قرارم کرد که بی اختیار شروع به گریه کردم و لحظاتی همچون مرغ سر بریده به اين سو و آن سو پريده و مثل آدمهای گمشده ، داد و فرياد کردم و بلند بلند سوت زدم تا شاید یکی بشنود ‌و جوابم را بدهد ، اما هرچه داد زدم و سر و صدا کردم خبری از کسی نشد . گريان و نالان کف کانال ، کنار تعدادی از زخمی ها و شهدا نشسته و در بلاتکلیفی خودم غوطه ور شدم . در همین حال و احوال یکدفعه مچ پایم را یکی گرفت و گفت : پس چرا مثل پیرزن ها داری شیون میکنی..!؟ توکل به خدا کن و بلندشو به بچه‌ها کمک ‌کن و زخم هایشان را ببند..! برگشتم و دیدم رزمنده ایی کهن سال است که از ناحیه ‌پا مجروح شده ،‌ سريع صورت شو بوسیده ‌و با وسايل پانسمانی که به کمر داشت ، زخم پاشو ‌بستم و خیلی مضطرب پرسیدم ، میدونی ، بچه های گردان کجا هستند !؟ با لبخندی گفت : خیالت راحت ، همه نمردند ! صبح زود تعدادی از رزمندگان از اینجا گذشتند و به سمت بالای کانال رفتند‌ . به سمت بالا بری ، حتماً پیدایشان می کنی ، فقط قول بده ، اگه پیدا شأن کردی ، بگی بیایند دنبال ما و نگذارند به دست عراقی ها بیفتیم... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
23.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت دوم 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی / تصاویری از نبرد سنگین و تن به تن رزمندگان اسلام با مزدوران متجاوز بعثی عراق ‌و تانک های بیشمار آنان در محورهای عملیاتی شرق دجله عراق و دژ خاکی خندق 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 🔸 ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی انجام شد. رزمندگان اسلام در اولین روزهای عملیات موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما متاسفانه بعداً به دلیل برخی ناهماهنگی ها و سست کاری‌ها ، مهمات و نیروهای پشتیبانی به خطوط نبرد نرسیده و باعث پیشروی عراقیها و شکست عملیات گردید و رزمندگان بعد از هفت روز نبرد سنگین و نزدیک و تن به تن مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه عملیاتی شدند . ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 : زندگی این عالم در میان دو عدم معنا می گیرد ؛ عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است ؛ روشنایی هایش با تاریکی ، شادی هایش با رنج ، خنده هایش با گریه ، پیروزی هایش با شکست ، زیبایی هایش با زشتی ، جوانی اش با پیری و بالاخره وجودش با عدم. حقیقت این عالم فنا است... 🌸 روحش شاد و یادش گرامی 👌 بسیار تماشایی و شنیدنی ، حتماً ببینید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab