eitaa logo
دل باخته
1.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی زیبا و دیدنی از دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیدنی و خاطره برانگیز از مداح باصفای جبهه ها 🎙سوی دیار عاشقان ، رو به خدا میرویم سنگر مردان خدا ، سنگر دین خداست در دل شب ، منور از ذکر و نماز و دعاست منظره های آن ببین ، چو صحنه ی کربلاست حسینیان آمده اند ، به نینوا میرویم سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم بهر ولای عشق او ، به کربلا میرویم به کربلای ما بیا ، برادرم کن گذر ولوله ی مبارزان ، شور دلیران نگر ناله نیمه های شب ، سوز دعای سحر بپرس از این برادران ، بگو کجا میرویم..... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 / شب سوم 🖌... با نگرانی مشغول تماشای میدان نبرد بودیم که ناگهان درگیری در داخل حوضچه ها هم آغاز و خبر از پیشروی نیروهای عراقی داد. سردار زلفخانی فوراً دستور دادند که با دوتا از آر پی جی زنها به یاری تیربارچی های مستقر در مقابل حوضچه ها رفته و از پیشروی نیروهای دشمن جلوگیری کنیم. بی درنگ حرکت کرده و با سرعت خود را به مقابل حوضچه ها رسانده و شروع به شلیک موشک کردیم. عراقیها تا حوضچه سوم جلو کشیده و در تلاش برای ورود به حوضچه دوم بودند که با اصابت موشک ها حمله شأن تبدیل به دفاع شده و همگی سنگر گرفته و شروع به تیراندازی کردند. قشون دشمن بدون ذره ای پيشروی همانطور وسط میدان ایستاده و فقط با مسلسل و توپ خط را می زدند. تانک‌های پیش قراول تی ۷۲ هم دیگر مستقیم به قلب خط نمی زدند و با مانورهای عجیب و غریب به خط نزدیک و سپس سریع دور زده و دور می شدند. انگاری اینبار قصد حمله مستقیم و شکستن خط را نداشتند. تا حوالی غروب تانکها به بازی خود ادامه داده و آتش بارهای دشمن هم حسابی کانال را گلوله باران کردند تا اینکه کم کم کماندوها شروع به عقب نشینی از داخل حوضچه ها کردند و پشت سرشان هم تانکها و نیروهای پیاده حاضر در وسط میدان عقب کشیدند و بدین ترتیب بار دیگر با عنایت خداوند متعال و ایثار و شهامت رزمندگان ، فتح و پیروزی نصیب مدافعان کم تعداد داخل کانال گردید و لشگر عظیم و پرشمار دشمن بدون کوچکترین موفقیت و دستاوردی عقب کشیده و ناکام و شکست خورده به پشت کانال بدبو نقل مکان کرد. با عقب نشينی دشمن، آتشباران کانال هم متوقف شد و دوباره صدای تکبیر و صلوات رزمندگان به آسمان برخاست. با رسیدن سردار زلفخانی و هم‌رزمانش ما نیز برخاسته و به همراه شأن از داخل لوله پل عبور و به جشن پیروزی یاران پیوستیم .  اوضاع داخل کانال هیچ خوب نبود و آتش‌باری عراقیها سنگرها را حسابی داغون و تعداد زیادی از هم‌رزمان را شهید و زخمی کرده بود. يک روز سخت و سراسر حادثه و خطر آهسته آهسته به پايان خود نزديک ميشد و در چهره سیاه و خاک گرفته تک تک همسنگران آثار خستگی کاملأ مشهود‌ و هویدا بود. آنان امروز بدون کمترين استراحتی ، چندين تک سنگين دشمن را با شهامت و ایثار درهم شکسته و برای چندمین بار طعم تلخ شکست را به بعثی ها چشانیده بودند. آنچه در اين روز بر این دلاورمردان عاشق پيشه گذشته بود. عينيت يک اعجاز و ظهور قدرت لايزال الهی بود. اگرچه شهدا و مجروحان فراوانی را تقديم محضر دوست نموده بوديم. اما همگی خشنود و سپاسگزار بوديم. زيرا همه به اين حقيقت رسيده بوديم که کاری را که امروز انجام داده ايم. بطور طبيعی از گروهی محدود مثل جمع نفرات اندک گردان ما و در آن شرايط خطرناک و دشوار ، اگر لطف و مرحمت ايزد تعالی نبود هيچگاه و هيچگونه ساخته نبود و به همين دليل بطور قلبی يقين پيدا کرده بوديم که پروردگار متعال پشتيبان و حافظ ماست و با اطمينان قلبی خود را به تقدير و قضای الهی سپرده بوديم. همه از آنچه فردا و پس فرداها پيش خواهد آمد. بی خبر بودیم. اما چون از برای رضای معشوق در اين مسير پرخطر و هولناک گام نهاده بودیم. آنچه پيش می آمد فرقی نداشت و تنها آرزويی که داشتیم توفيق در عمل به تکليف و شهادت در راه مقصود بود. وقت ملکوتی نماز مغرب فرا رسیده و نوای خوش اذان ، حالتی بس روحانی به داخل کانال بخشید. رزمندگان تیمم کرده و در داخل سنگرها به نماز عشق نشسته و زمزمه راز و نيازشان از گوشه گوشه کانال بسوی بارگاه پروردگار بلند شد. بعد از اقامه نماز ، برای آوردن آب و موشک راهی جاده خاکی شدم و در مسیر به سنگر برادر رسول منتجبی رسیده و‌ مشغول خوش و بش با آقا رسول و برادر حسن چترسیاه شدم. مشغول بگو و بخند بودیم که برادران تدارکاتی ، گونی به پشت سر رسیده و به هر کدام چندتا کمپوت داده و گفتند که عقبه به شدت زیر آتشه و خبری از‌ ماشین های تدارکات نیست. امشب نه شام داریم و نه آب و مهمات ، امشب را با این کمپوت ها سر کنید تا ببینیم که فردا خدا چه میخواهد. از یافتن آب و موشک ناامید شده و بطرف سنگرم راه افتادم. هوا کاملاً تاریک و بحث ‌و گفتگوها در مورد تحویل خط و برگشت به عقب داغ داغ شده بود. اکثریت رزمندگان بر این عقیده بودند که بدلیل خستگی و بیخوابی شدید نیروها و کم شدن تاثیر گذار نفرات گردان حتماً امشب تعویض می شویم و با همین فکر هم مشغول جمع و جور کردن تجهیزات خود برای بازگشت به عقبه بودند. تعدادی هم بقدری خسته و بی‌خواب بودند که بدون توجه به این حرف ها سر به بالين خاکی گونی های سنگر گذارده و بخواب شیرینی فرو رفته بودند... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab