eitaa logo
دل باخته
1.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ✍ خاطره‌ای زیبا و شنیدنی از سردار رشید اسلام 🖌... رضا سگ باز یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد ، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن ! که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می‌کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت : فکر کردی خیلی مردی ؟! رضا گفت : بر و بچه ها که اینجور میگن.....!!! چمران بهش گفت : اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد ، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته و مشغول نوشتن بود که یه دفعه شنید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دست بسته ، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن : این کیه آوردی جبهه؟! رضا شروع کرد به فحش دادن... (فحشای رکیک!) اما چمران هیچ اعتنایی نکرد و به نوشتن ادامه داد! رضا وقتی دید چمران توجه ای بهش نمی کنه ، یه دفعه سرش داد زد : آهای کچل با تو ام.....! یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ رضا گفت : داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران پرسید : آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... رضا به چمران گفت : میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيده‌ای ، چیزی؟!! -شهید چمران : چرا؟! رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم ، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!! شهید چمران : اشتباه فکر می کنی!!!! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم ، نه تنها بدی نمی کنه ، بلکه با خوبی بهم جواب میده ! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکی رو داشتی که هِی بهش بدی می‌کردی ولی اون بهت خوبی می‌کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …! رضا حسابی جا خورد !.... رفت و تو سنگرش نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار حرف کسی نمی‌رفت ، زار زار گریه می‌کرد! تو گریه هاش می‌گفت : یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ اذان شد.... رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. سرِ نماز ، موقع قنوت صدای گریه اش بلند شد!!!! وسط نماز ، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سرش هم صدای انفجار خمپاره در فضای مقر پیچیده و با صدای زمین افتادن رضا در هم پیچید..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نماز واقعی........ 🖍 به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران 🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab