💢 #مهمان_حسین_ع
✍ خاطره ای عجیب و شنیدنی از شهادت #سردار_شهید_حمید_احدی فرمانده گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
🖌... سردار بسیجی ، آزاده سرافراز #حاج_مصطفی_بهرامیون حدود هشت سالی اسیر دژخیمان صدام بوده و اینگونه تعریف میکنه که سحرگاه ۲۴ اسفندماه ۱۳۶۳ وقتی برای نماز صبح پاشدم ، دیدم که #حاج_محسن_جزیمه بیداره و خیلی هم آشفته و پریشان نشسته و داره نماز میخونه و مدام هم مثل بارون اشگ میریزه !
راستش با اینکه از قبل با راز و نیازهای عاشقانه و نمازهای پر از احساسش آشنا بودم ، اما اینبار اوضاع و احوالش خیلی فرق داشت ، یجورهایی حدس زدم که حتماً اتفاقی براش افتاده و یا خبر مهمی بهش رسیده که اینجوری حالشو آشفته و خراب کرده ! خلاصه خیلی مشکوک شده و همونجور ساکت نشستم تا نمازشو تموم کرد و بلافاصله علت حالشو ازش پرسیدم ، محسن هم گریه کنان جواب داد که مصطفی ! #حمید_احدی شهید شده ! حرفش خیلی عجیب و غریب بود ! آخه اسیر بودیم و مزدوران بعثی اجازه نمیدادن که هیچ خبری از جنگ و کشورمون به ارودگاه برسه ، هر خبری هم که از بچه های رزمنده زنجانی داشتیم ، توسط اسرای جدیدی که به جمع مون اضافه میشد ، برامون آورده شده بود ، واسه همین هم خیلی با شک و تردید ازش پرسیدم ، محسن جان خبرشو از کی شنیدنی و از کجا بدست رسیده !؟ اسیر جدیدی به اردوگاه آوردند که من ازش بی خبرم !؟ .
محسن اشگ ریزان و با لکنت زبان گفت : مصطفی ! خبرشو #حضرت_سید_الشهدا_ع خودش بهم داد ! از حرفش واقعا شوکه شدم و چند لحظه اصلا نفهمیدم که چی باید بگم ! خلاصه بعد یه مدت حیرت و تعجب بخودم اومدم و خیلی باهیجان و اشتیاق ازش پرسیدم : آخه محسن جان! چطوری !؟ زد زیر گریه و گفت : مصطفی ! شب خواب مولامون امام حسین (ع) را دیدم ، فداش بشم !خودش گفت که حمید را بردیم ، پیش خودمون !
تو حرفهاش صداقت و اخلاص موج میزد و لحن صداش طوری روی قلب و روحم تاثیر گذاشت که سریع اوضاع حالم دگرگون شد و بی اختیار قطرات اشک از گوشه چشمانم جاری شد، خلاصه این جریان اونقدر برام شگفت آور و جالب بود که سریع زمان و تاریخ گفته های محسن را روی تکه کاغذی ثبت کردم تا بعدها ببینم واقعا همونجوری که محسن میگه ! اونروزها حمید به شهادت رسیده یا خوابش فقط یه رویای زیبا و شیرین بوده !؟
خلاصه بعدها چندتا از اسرای عملیات بدر را به ارودگاه آوردند و فهمیدیم که خواب محسن رویای صادق بوده و همونجوری که مولا امام حسین (ع) خبرشو بهش داده ، #سردار_حمید_احدی تو #عملیات_بدر و خودش هم دقیقأ همون شب که محسن خواب دیده ، یعنی بعدازظهر ۲۳ اسفندماه ۱۳۶۳ در کنار #رودخانه_دجله به درجه والای شهادت رسیده !
🖍 خاطره از آزاده سرافراز #حاج_مصطفی_بهرامیون
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، فرمانده مخلص و دلاور جبهه ها ، سردار پاسدار #شهید_حمید_احدی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اسفندماه ۱۳۶۳ در #عملیات_بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق در کسوت فرمانده گردان حضرت امام سجاد (ع) #لشگر_۳۱_عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#فرماندهان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 شهیدی که خبر شهادتش را حضرت امام حسین (ع) داد...
✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از سردار آزاده #مصطفی_بهرامیون :
🖌... سردار بسیجی ، آزاده سرافراز #مصطفی_بهرامیون حدود هشت سالی اسیر دژخیمان صدام بوده و اینگونه تعریف میکنه که سحرگاه ۲۴ اسفند ماه ۱۳۶۳ وقتی برای نماز صبح پاشدم ، دیدم #محسن_جزیمه بیداره و خیلی هم آشفته و پریشان نشسته و داره نماز میخونه و مدام هم مثل بارون اشگ میریزه !
راستش با اینکه از قبل با راز و نیازهای عاشقانه و نمازهای پر از احساسش آشنا بودم ، اما اینبار اوضاع و احوالش خیلی فرق داشت ، یجورهایی حدس زدم که حتماً اتفاقی براش افتاده و یا خبر مهمی بهش رسیده که اینجوری حالشو خراب کرده ! خلاصه مشکوک شده و همونجور ساکت نشستم تا نمازشو تموم کرد و بلافاصله علت حالشو ازش پرسیدم ، محسن هم گریه کنان جواب داد که مصطفی ! #حمید_احدی شهید شده ! حرفش خیلی عجیب و غریب بود ! آخه اسیر بودیم و مزدوران بعثی اجازه نمیدادن که هیچ خبری از جنگ و کشورمون به ارودگاه برسه ، هر خبری هم که از بچه های رزمنده زنجانی داشتیم ، توسط اسرای جدیدی که به جمع مون اضافه میشد ، برامون آورده می شد ، واسه همین هم خیلی با شک و تردید ازش پرسیدم ، محسن جان ! خبرشو از کجا بدست آوردی !؟ اسیر جدیدی آوردند که من بی خبرم !؟
محسن اشگ ریزان و با لکنت زبان گفت : مصطفی ! خبرشو #حضرت_سید_الشهدا_ع خودش بهم داد ! از حرفش واقعا شوکه شدم و چند لحظه اصلا نفهمیدم که چی باید بگم ! خلاصه بعد یه مدت حیرت و تعجب بخودم اومدم و خیلی باهیجان و مشتاق ازش پرسیدم : آخه محسن جان! چطوری !؟ زد زیر گریه و گفت : مصطفی ! شب خواب مولامون امام حسین (ع) را دیدم ، فداش بشم !خودش گفت که حمید را بردیم ، پیش خودمون !
تو حرفهاش صداقت و اخلاص موج میزد و لحن صداش طوری روی قلب و روحم تاثیر گذاشت که سریع اوضاع حالم دگرگون شد و بی اختیار قطرات اشگ از گوشه چشمانم جاری شد، خلاصه این جریان اونقدر برام شگفت آور و جالب بود که سریع زمان و تاریخ گفته های محسن را روی تکه کاغذی ثبت کردم تا بعدها ببینم واقعا همونجوری که محسن میگه ! اونروزها حمید به شهادت رسیده یا خوابش فقط یه رویای زیبا و شیرین بوده !؟
خلاصه بعد از مدتی چندتا از اسرای عملیات بدر را به ارودگاه آوردند و فهمیدیم که خواب محسن رویای صادق بوده و همونجوری که مولامون حضرت عبدالله الحسین (ع) خبرشو بهش داده سردار دلاور #شهید_حمید_احدی تو #عملیات_بدر و خودش هم دقیقأ همون شب که محسن خواب دیده ، یعنی بعدازظهر ۲۳ اسفند ماه ۱۳۶۳ در کنار #رودخانه_دجله به درجه والای شهادت نائل آمده است .
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_حمید_احدی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز استان زنجان در دوران دفاع مقدس بود که اسفندماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی بدر ، منطقه عملیاتی شرق دجله عراق در کسوت فرمانده دلاور گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر ۳۱ عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab