eitaa logo
دل باخته
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد روزِ وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد ! کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد گرچه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد...
27.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 💠 قسمت سیزدهم 📽 فیلمی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی و حال و هوای رزمندگان اسلام در این عملیات غرورآفرین ... کاش می‌شد بچه‌ها را جمع کرد سنگر آن روزها را گرم کرد کاش می‌شد بار دیگر جبهه رفت جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت ندیدم آینه‌ای چون لباس خاکی‌ها همان قبیله که بودند غرق پاکی‌ها به عشق زنده شدن عند ربهم بودن شده ست حاصل آن‌ها زسینه چاکی‌ها دلیل غربتشان اهل خاک بودن ماست نه بی مزار شدن‌ها نه بی پلاکی‌ها به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند زمین چقدر حقیر است آی خاکی‌ها... 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد ♦️  در بهمن‌ماه ۱۳۶۴ با رمز مبارک فاطمه‌الزهرا(س) در منطقه اروندرود انجام گردید و رزمندگان اسلام با عبور شگفت انگیز از رودخانه وحشی اروندرود موفق به آزاد سازی شهر بندری فاو عراق و منطقه وسیعی از خاک کشور عراق شدند. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
23.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل و رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیدنی و به یاد ماندنی از مداح باصفای جبهه ها 🎙السلام ای حامی دین رسول الله یا حسین جان یا ثارالله ای شهید غرق خون فی سبیل الله یا حسین جان یا ثارالله السلام ای جلوه ی حق آیت سبحان السلام ای حامی دین مشعل ایمان السلام ای کرده جان قربانی جانان السلام ای وارث علم صفی الله یا حسین جان یا ثارالله مکتب عشق و شهادت را تو استادی ای سفینه النجات بحر آزادی درس ایثار و شهامت بر جهان دادی السلام ای وارث نوح نبی الله یا حسین جان یا ثارالله.... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌 بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 / روز سوم _ پاتک دوم 🖌... نبرد غیرت و فولاد با شدت تمام ادامه داشت و قشون عظیم دشمن به نزدیکی خاکریز رسیده و توپ و مسلسل تانک ها از زمین و مسلسل و توپ هلیکوپترها از آسمان هر جنبنده ای را روی خاکریز هدف قرار می دادند. نیروی پیاده و کماندو عراقی هم با کلاش و تیربار و آر پی جی از هر سمت و سوی به سمت کانال شلیک می کردند .  بی توجه به رگبار بی امان گلوله ها و باران سیل آسای ترکش ها مثال فرفره پایین و بالای کانال دویده و پی در پی موشک شلیک میکردم که یکدفعه متوجه سردار زلفخانی شدم که با چند گونی پر از موشک ، لبخند زنان مقابلم ایستاده ، گرد و خاک و دود سياه باروت ، چهره خسته و زيبایش را کاملاً پوشانده بود.اما با اين وجود بازم واقعأ زیبا و نورانی به نظر می آمد ، چشمان معصوم و بی خوابش چون خورشید می درخشید و لبهای خشکيده و خاک آلوده اش خبر از تشنگی بی امان میداد. سلام دادم و لبخند زنان جواب سلامم را داد و بعد دو دستش را روی گوش‌هایم گذاشت و صورتم را جلو کشيد و بوسه ای بر پيشانیم زده و با لحنی بسیار مهرآمیزی گفت : واقعاً خسته نباشی ! بوسه و رفتار مهربان و سخنان پر از مهر معاونت دلاور گردان در آن لحظات سخت و طاقت فرسا چنان حال دلم را خوب کرد که تمام خستگی و نگرانی ها از وجودم پرکشید و چنان روحیه یافته و سرزنده شدم که با شور و عشق فراوان بغلش کرده‌ و صورت معصوم و نورانی اش را غرق بوسه کردم. سردار زلفخانی قصد سرکشی به حوضچه ها را داشتند و از تحرکاتی که اطراف‌ آنها مشاهده کرده بودند.احتمال فراوان می دادند که عراقی ها در حال پیشروی و نفوذ از داخل حوضچه ها هستند. گونی های موشک را کنار سنگر گذاشته و چندتایی موشک و نارنجک برداشته و به آن سوی پل بتنی رفتیم و همین که بالای خاکریز رسیدیم. با تعجب دیدیم که با عنایت خدای رحمان و رحیم  درست سر بزنگاه رسیدیم و کماندوهای عراقی در حال پیشروی از داخل حوضچه ها می باشند. کماندوهای ورزیده گارد ریاست جمهوری عراق ، بسیار تاکتیکی و کاملاً آرام و بی سر و صدا یکی یکی حوضچه ها را طی و داخل حوضچه سوم تجمع می کردند. نیروهای پیشرو که احتمالا یک ‌دسته بودند از بقیه نیروها جلوتر حرکت می کردند و تا حوضچه دوم پیش آمده و با کانال فقط یک حوضچه فاصله داشتند. اگر کمی دیرتر رسیده بودیم ، ورودشان به داخل کانال و غافلگیری گردان حتمی بود. با دستور برادر زلفخانی چندتا موشک به داخل حوضچه ها شلیک کرده و خودشان هم چند رگبار با کلاش زده و چندتا نارنجک هم به داخل حوضچه اول پرتاب کردند تا اینکه عراقی ها فهمیدند که کانال مدافع دارد و حواسمان به تحرکات شأن هست. کماندوهای عراقی خیلی زیاد بودند و مقابل شأن ایستادن کار یکی و دو نفر نبود و برای همین هم سردار زلفخانی برای آوردن نیروی کمکی راهی بالای کانال شدند و من هم همانجا مانده و مراقب تحرکات عراقی ها شدم . دقایقی گذشت و نه خبری از سردار زلفخانی شد و نه از نیروی های کمکی ، چندتا موشکی که با خود داشتم را هم برای دور نگاه داشتن کماندوها شلیک کرده و دیگر موشکی برایم باقی نماند. نگران شده و برای اطلاع یافتن از اوضاع و آوردن موشک به اینطرف پل آمدم که ناگهان خبر شهادت سردار زلفخانی را از بچه ها شنیدم. عاشقی ديگر پرگشوده و به ضيافت برگزيدگان نسل آدم عروج نمود. غم و اندوهی جانسوز بر فضای دود گرفته کانال سايه افکنده بود و قطرات اشک مرهمی گردیده بود بر سينه داغدار همرزمان ... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab