eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.7هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅شرط عبور از بحرانها 🎥 سپهبد حاج قاسم سلیمانی: چون آدمها و مدیریت ها عوض شدند، فتح خرمشهر انجام شد. ما نیاز داریم به یک "مدیریت جهادی" @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
5ce90ae633023dc1b5424cdb_6060787028811547778.mp3
4.37M
▶️نواهنگ فوق العاده عالی و زیبای خواب حرم با صدای حامد جلیلی 🎼اجازه بده منم یه نوکرِ دیگه باشم دور گنبد تو یک کبوتر🕊 دیگه باشم @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋 🌴 چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق را پیمودند و تا شهادت رفتند. 《انتشارات
🦋🦋 🌴چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق پیمودند و تا شهادت رفتند. 《انتشارات شهیدابراهیم هادی》 ⬅️تفاوت خیرالله با ما این بود که او مثل ماهی خارج از آب ، قدر آب را فهمیده بود. او مدتی را میان گروهک های بی دین گذارنده بود و حالا لذت دین و ارتباط با خدا را کاملا حس می کرد. 🔶یک روز بچه ها از خیرالله خواستند که خاطرات جبهه را برای شان نقل کند. او هم در مقابل رزمندگان گردان حمزه از لشکر حضرت رسول صلی الله علیه و آله قرار گرفت و بی مقدمه زد زیر گریه و گفت: من کی هستم که بخواهم برای شما انسانهای وارسته حرف بزنم😔. من روز اول گفتم که در آبادان بودم، حالا از خدا و شما می‌خواهم که مرا عفو کند. من قبل از این اصلاً جبهه را ندیده بودم. او هم همینطور میگفت و اشک می ریخت .😭 روز بعد در حین نماز در حسینیه حاج همت بیهوش شد و افتاد!! بعد از اینکه به هوش آمد به سراغش رفتم. حرف نمی زند اما وقتی اصرار کردم، گفت: همان حالتی که در حرم امام رضا ع ایجاد شد برای من پیدا شد و از حال رفتم.😞 شهید رضا آقادایی فرمانده گروهان او بود. خیلی به هوشنگ یا همان خیرالله علاقه داشت. میگفت اخلاص و تقوای این جوان روی همه اثر گذاشته. من رزمنده تا حالا مثل این ندیده بودم. هر کاری روی زمین مانده باشد خیرالله سریع بلند می شود. اولین آخرین عملیات خیرالله والفجر ۸ بود. شب عملیات فاو حال و هوای خاصی پیدا کرد او رفت و اولین شهید گردان حمزه لقب گرفت. فرمانده او در مراسم ختم خیرالله میگفت: قبل از عملیات از من خواستند که خیرالله را به ستاد لشکر بفرستم تا او را به تهران برگردانند، می گفتند عضو اصلی یکی از گروهک ها بوده، احتمال دارد به عنوان جاسوس به جبهه آمده باشد 😐 من رفتم و برای خیر و یا ضمانت دادم. گفتم: اگر دست از پا خطا کرد خودم را میکشم❗️ حرکت ما آغاز شد در حین حرکت برای عملیات خیرالله بود که به نیروها روحیه می داد ❗️و اولین کسی بود که به سوی دشمن حمله را آغاز کرد و اولین شهید گردان لقب گرفت. مزار او در گلزار شهدای روستای شان در اطراف شهریار تهران قرار دارد🌹 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_33 داشتیم سوار ماشین آقای مقدم میشدیم که احم
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا مراسمی که سپاه صابرین گرفت و خیلی از دوستان و همرزمان حسین اومده بودن و حضورشون از داغ نبودن حسین کم میکرد ولی سختی اونروز این بود که بعد از مراسم سالگرد به جای مزار حسین رفتیم مزار شهید میردوستی 😔 شب وقتی همه دوستان و اقوام رفتن و ما خودمون تنها شدیم ۱۰۰شاخه گل رز قرمز خریدیم و رفتیم بهشت زهرا مرتضی :آجی الان میریم پیش آقاسید؟ -آره عزیزم میریم اونجا به یاد داداش حسین میریم مزار شهدای گمنام نفری یه دونه شاخه گل میذاریم روی مزارشون مرتضی:اجی من با تو بیام ؟ -اره عزیزم قبل از شروع اینکه گلامون هدیه کنیم از گلها یه عکس گرفتم هر شهید گمنامی که دیدیم یه شاخه گل رز قرمز گذاشتیم سر مزارشون شب که برگشتیم خونه یه پست تو صفحه اینستا حسین زدم ""برادر شهیدم امروز اولین سالگرد شهادتت بود تمام ۳۶۵روز گذشته را در انتظار بازگشت پیکر نازت بودم امروز تمام دوستان همرزمانت آمدن اما جایی تو شدیدا خالی بود ولی با تمام با تمام با تمام با تمام به قول همسر شهید صدر زاده ما شهیدمان تقدیم بی بی زینب کردیم مادر در حال پرورش یه پسر دیگر است برای آزادسازی قدس امروز خانوادت صد شاخه گل رز را به یاد تو تقدیم شهدای گمنام کردن هنوز منتظر بازگشت پیکر زیبایت هستیم """" خدارو شکر فردای سالگرد حسین جمعه بود و مدرسه نداشتیم اصلا حوصله درس ، مدرسه نداشتم روز شنبه عطیه اومد دنبالم که بریم مدرسه عطیه : رفتید ناحیه ؟ مدارکتون دادید برای سوریه ؟ -اره عطیه‌: بهار هم گفتی ؟ -وای نه یادم رفت عطیه: حالا فردا بگو با بابا برن بگن به احتمال بالایی اجازه میدن زینب 🙈 -جانم چرا خجالت میشکی ؟ چی شده ؟ عطیه: ب احتمال نودنه درصد پنجم عید عروسیمون بگیریم -واقعا😳😳 عطیه :اره اخه ان شاالله خدا بخواد سید ۲۵فروردین میره سوریه برای همین میخایم عروسیمون زودتر بگیریم -پس مدرسه ؟ عطیه :این چندماه اجازه دارم بیام مدرسه ولی سال بعد ان شاالله میرم بزرگسالان -اوهوم فردای اون روز رفتیم سپاه برای اینکه موضوع اومدن بهار هم مطرح کنیم وقتی اسم فامیل بهار گفتم اقای کرمی گفتن :به احتمال زیاد با اومدنشون موافقت میشه روزها پشت هم میگذشت و ما خیلی بی تاب روزهای پایانی اسفند ماه بودیم چون سفرما تا ششم فروردین طول میکشید عروسی سیدمحمد و عطیه موکول شد هشتم فروردین ماه سالروز ولادت حضرت علی (ع) اتفاق جالب سفرما این بود که تعدادی از خود مدافعین حرم باما همسفر شدن و جالبترش اینکه آقا محسن هم جزو اون مدافعین حرم بودن نام نویسنده :بانوی مینودری @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
1_3719463.mp3
2.29M
چقدر سخت است حال عاشقی 😇 که نمیداند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه....😞💔 👌 🎤 سیدمجتبی علمدار💞 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🍃ابراهـــیم هـادی 🍃حتی از اسمش هم درس‌ها می توانی بگیری .مانند ، بت شکن و مانند ، هدایت کننده ❤️ 🍃سرگذشت زندگی‌اش📖 را ورق بزنی پر است از شکستِ بت های نفسانی، جسمانی و روحانی. 🍃هدایت کننده و پر از نور🌟هدایت، از بچه های محل تا سربازان حزب بعث. 🍃ابراهیم هادی است که زمانی سراغمان می آید که راه گم کرده ایم و آنقدر شده ایم که باید دستمان گرفته شود😔 🍃به قول 🌺چشم او هرگز طغیان نکرد؛ برای همین با اولین نگاه به چهره اش تا مغز استخوان انسان نفوذ می کند😔 🍃آدمی است که زندگی اش، لحظه شــ🌺ــهادتش و بعد از رفتنش هرگز، کمک کردن را یادش نرفته و نمی رود😭 🍃 کانال کمیل را به اسم تو شناخته ایم و کرده ایم برای 😞 🍃 همه برگشتند جز تو، درکانال فقط تو مانده ای😭 🍃دست هایم را که روی خاک کمـیل گذاشتم گرمای وجودت را در خودم عجیب احساس کردم😥 من باتو کردم، اگر بیعتم شکست تو به بزرگواری خودت 😓 🍃در روبرو نیل داریم و پشت سر سپاه فرعون و در بین جمعیت، های گوساله سامری؛ به مددت نیازمندیم، دستمان را بگیر 🤲 (آماده شو بهر آن صبح اهورایی، چیزی نمانده تا آن سبز مسیحایی) 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۲/۱ 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ ❣️محل شهادت : 🕊وضعیت پیکر : @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
🦋#کتاب_تا_شهادت🦋 🌴چهل روایت از آنها که توبه کردند و راه حق پیمودند و تا شهادت رفتند. 《انتشارات شهی
🦋🦋 🌴چهل روایت از انها که توبه کردند و راه حق پیمودند وتا شهادت رفتند. 《انتشارات شهید ابراهیم هادی》 منزل چهارم / عاقبت عجیب خداوند درباره اهمیت خوش اخلاقی و برخورد خوب با مردم به رسول خود در قرآن می فرماید اگر اخلاق تو تند بود مردم از اطراف تو می رفتند. یکی از کسانی که به این آیه به خوبی عمل کرد زنده یاد حجت الاسلام ابوترابی مسئول امور آزادگان بود در این رابطه ذکر چند حکایت خالی از لطف نیست. آقای ابوترابی زمانی که در اردوگاه اسرا در عراق بود زیر شدیدترین شکنجه ها قرار داشت😔 اما هیچگاه آه و ناله نکرد ارشد اردوگاه بسیار ایشان را شکنجه می کرد، ترفیع درجه گرفت و سرهنگ شد😐 مراسم جشن برای او در اردوگاه برگزار شد، همه افسران عراقی به او تبریک می‌گفتند😒 آقای ابوترابی از دوستانش خواست با کمی آرد و شکر یک کیک کوچک درست کنند. بعد کیک را لای یک پارچه پیچید و به دفتر سرهنگ رفت. ایشان ارشد اسرای اردوگاه بود و به نمایندگی از از دیگر اسرای ایرانی وارد اتاق سرهنگ شد. سرهنگ مثل همیشه با حالتی غرورآمیز گفت : چی شده؟؟ امروز توی جشن ما چی میخوای؟؟ آقای ابوترابی پارچه را از روی کیک برداشت و گفت ما اسرا شنیده ایم که ترفیع درجه گرفته اید. برای عرض تبریک این کیک را از سهمیه آرد و شکر خودمان برای شما درست کردیم.😊 نمیدانید این برخورد آقای ابوترابی چه تاثیری داشت از آن روز برخوردی سرهنگ با همه اثرات تغییر کرد. امّاحکایت عجیبی که می‌خواهم نقل کنم👇 مربوط به اردوگاه تکریت ۵ است. در آنجا مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام (کاظم عبدالامیر مزهر النجار) معروف به کاظم عبدالامیر. آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان دفاع مقدس است می گوید:" یکی از برادران کاظم اسیر رزمندگان ایرانی بود برادر دیگر در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه دار نمیشد" با این اوصاف کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می دانست.😐 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
1_111446529.mp3
6.52M
❤️ ❤️ ⚜️ حاج محمود کریمی ⚜️ 💠 دل من وقف هوای حرمت 💠 علیه السلام پیشنهاد دانلود👌 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_34 مراسمی که سپاه صابرین گرفت و خیلی از دو
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا تو فرودگاه نشسته بودیم با بهار و عطیه حرف میزدیم عطیه: از این سفر بهره کافی ببر طوری که برگشتی دیگه بی تابی هات برای حسین کم شده باشه بهار:خوبیش اینکه محسنم میاد فرصت کافی داره برای شناخت محسن عطیه : خیلی دعام کنید تو حرم بی بی عه آقا محسن داره میاد این سمت من برم پیش محمد باهم میایم اینجا بهار :باشه برو آفرین دخترم محسن :سلام خوب هستید؟ خانم رضایی خیلی خوشحالم شما همسفر ما هستید -سلام ممنون شما خوبی ؟ زخم کتف شما بهتره ؟ ممنون من خیلی خوشحالم تو چنین جمع شهدایی قرار دارم محسن :خانم عطایی فر حالتون خوبه ؟ حس حال شما رو تو این سفر خوب میفهمم مخصوصا که از رفقام جا موندم ان شاالله که منطقه شهادت حسین هم بریم -ان شاالله 😔 وقتی محسن رفت رو به بهار گفتم دلم گرفت یه متن بنویسم برای حسین بنویسم ؟ بهار:بنویس عزیزدلم گوشی حسین درآوردم تو اینستا نوشتم برادر عزیزم راهی مقتل تو هستم تمامی بامن باش تا حضورت را حس کنم آخ نمیدانم آن زمان که محل شهادتت را میبینم چه حالی پیدا میکنم 😞 در حرم حضرت رقیه ،بی بی زینب منتظرم باش🌺 وقتی وارد هواپیما شدیم در کمال تعجب و خنده شماره صندلی من اینطوری بود من ،بهار ،محسن بود 😐 من از خجالت سرخ شده بودم مخصوصا وقتی بهار گفت بلکم این سفر زبان شما دو تا باز کنه محسن زیر لب گفت :ان شاالله بعداز چند ساعت که در هوا بودیم در خاک لبنان به زمین نشستیم اول مزار شهدای لبنانی زیارت میکردیم بعد بصورت زمینی اعزام مقتل عزیزانمان میشدیم آغاز سال ۹۶‌در کنار مزار شهیدان عماد و جهاد مغنیه خیلی حس وصف ناپذیری بهمون القا کرد اونشب در لبنان موندیم و فردا راهی سوریه شدیم زمانی که به خاک سوریه رسیدیم یک حس عجیبی تمام افراد را در برگرفته بود افراد اتوبوس راهی سرزمین بودن که متبرک به خون عزیزانشان بود فرزندان شهدای همراهمون بودن که وقتی چشم به جهان گشوده بودن پدر کیلومتر ها آن طرف در سوریه بود و همزمان با کلمه"" بابا """ نعش پدر آمده بود حالا قرار بود محل عروج پدر ببیند شاید برای همین بود که دخترک داخل اتوبوس با استشمام اولین نفس از هوای جنگ آلود سوریه آرام گرفت یقیین دارم بوی پدر را در این هوا استشمام کرده وقتی پا داخل عید زینبیه گذاشتیم حال عجیبی داشتیم هرکداممان عکسهای عزیزانمان در این حرم زیبا دیده بودیم و جگر گوشه هایمان عباس وار جنگیدن تا یک کاشی از این حرم کم نشود سراغ محلی رفتم که حسین در آخرین زیارتش آنجا عکس گرفت یکی از همسران شهدای همراهمان مداحی پخش کرد که واقعا حال خودش بود غمناکترین بخشش آنجا بود که دخترکوچکی را دیدم که چادر مادرش میکشید و با گریه میگفت تو گفتی بابا پیش عمه زینبه پس چرا بابام اینجا نیست 😭😭 و مادر مانده بود چ جوابی بدهد از حرم جدا شدم و پیش اون مادر دختر رفتم -اسمت چیه خانمی ؟ **حنانه -چ اسم قشنگی بامن دوست میشی حنانه خانم ؟ حنانه یه ژست متفکرانه گرفت و گفت :اخه تو که خیلی بزرگی ولی باشه اسمت چیه ؟ -زینب ‌حنانه :اسم توهم قشنگه -حنانه جونم بذار مامان بره زیارت من ی چیزی برات تعریف کنم حنانه :باشه -گریه میکردی بابات میخواستی ؟ حنانه :اوهوم اوهوم آخه مامان گفته بود بابا اینجاست ولی دروغ گفته انگار -مامانا ک دروغ نمیگن به منم گفتن داداشم اینجاست میدونی بابای تو ،داداش من آدمای خیلی خوبن الان تبدیل شدن به فرشته الانم دور همین حرم میچرخن چون فرشتن فقط میشه تو خواب دیدشون دیگه گریه نکنیا گریه ک کنی هم بابایی هم مامانی ناراحت میشن حنانه :یعنی بابایی الان منو میبنه ؟ -اره ولی شب میاد پیشت که آدم بدا خوابن دیگه نمیتونن عمه جون اذیت کنن حنانه :اوهوم اوهوم نام نویسنده :بانوی مینودری @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بوی پیراهن خونین کسی می آید.... 💔🕯مادرانه😭 خیلـی ها مـی توانند شهـیــد بشوند اما ... فقــط خــــاص_هـــای_اندڪــــی ❤️ → شهـیــد مـی شونـد ... بعضـی هم شهـیـد مـی شوند 🥀گمنــام و 🥀بـــی_نشـــــان مثلِ قلــبِ مــادرِ شهــید 💔 → روزی هــزار بــار 🦋پیکر شهید مدافع حرم آل‌الله، جواد الله کرم پس از گذشت چهار سال از شهادتش، در خان طومان کشف و وارد میهن شد. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
💫 حاج قاسم از بیان ؛ ❤️ در آزمون ولایت‌پذیری سربلند شد و ثمره پیشرفت‌های ایشان در عرصه‌های مختلف، تواضع بیشتر در برابر بود. 💠هر چه به کنار رفتن پرده‌های غیبت و عالم بشریت نزدیک‌تر می‌شویم، امتحان ولایتمداری نیز سخت‌تر می‌شود و پیروان باید ولایتمداری بی‌چون و چرا تمرین کنند. 💠حاج قاسم سلیمانی با شهادت خود بر ماذنه عالم اذانی به افق گفت و در بیت‌المقدس نماز آن را اقامه خواهد کرد. ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆