eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.7هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
{°~°🍃🌸°~°} ❤🌿 خیلے باحالہ حتـما بخـونید😂😂 طلبـہ هاے جـوان👳 آمـده بودنـد بـراے 👀 از جبـهہ. 0⃣3⃣ نفرے بودنـد. کہ خوابیـده بودیـم😴، دو سـہ نفـر بیـدارم کردنـد 😧و شـروع کردنـد بہ پرسیــدن سـوال‌هاے مسخـره و الـکے!😜 مثـلاً مـی‌گفتنـد: چہ رنگیـہ بـرادر؟!🤔 😤 شـده بودم. گفتنـد: بابا بے خیـال!😏 تو کہ بیـدار شدے، نخـور بیـا بریـم یکے دیگہ رو کنیـم!😎 دیـدم بـد هم نمے‌گویند!🤔🤗😂 خلاصـہ همیـن‌طورے سے نفـر را بیـدار کردیـم!😉 👨👨👦👦بیدار شده‌ایـم و همہ مـان دنبـال شلوغ کارے هستیـم! قرار شـد یک نفـر خـودش را بہ مـردن بزنـد و بقیـہ در محـوطہ قـرارگاه تشییـعش کنـند! فـورے پارچہ سفیدے انداختیـم روے محمـدرضـا و قـول گرفتیـم کہ تحـت ⬇️ هـر شـرایطے خـودش را نـگہ دارد! گذاشتیـمش روے دوش 🚿بچـہ هـا و راه افتـادیم🚶. گریـه و زارے!😭 یکے مے‌گفـت: ممـد رضا! نـامـرد! 😩 چـرا تنـها رفتـی؟ 😱 یکے مے‌گفـت: تو قرار نبـود شهیـد شے! دیـگرےداد مےزد: شهیـده دیگہ چـی میـگی؟ مـگہ تو جبـهہ نمـرده؟ یـکے عربـده مےکشیـد! 😫 یـکے غـش مے‌کـرد! 😑 در مسیـر، بقیـہ بـچہ ها هم اضـافہ➕ مےشـدند و چـون از قضـیہ با خبـر نبـودند، واقعاً گریـہ 😭و شیـون راه مے‌انداختنـد! گفتیـم برویـم سمـت اتـاق طلـبہ‌ها! جنـازه را بردیـم داخـل اتـاق. این بنـدگان خـدا📿 که فکر مے‌کردنـد قضیہ جـدیہ، رفتنـد وضـو گرفتنـد و نشستنـد بہ قـرآن 📖خوانـدن بالاے سـر میـت! در همیـن بیـن من بہ یـکے از بچـہ ها گفتـم: برو خـودت را روے محمدرضا بینـداز و یـک نیشـگون محکـم بگـیر!😜😂 رفـت گریہ کنـان پریـد 🕊 روے محمـدرضا و گفـت: محمـدرضا! این قرارمـون نبـود!😭 منم مے‌خوام باهـات بیـام!😖 بعـد نیشـگونے👌 گرفـت که محمـدرضا از جـا پریـد و چنـان جیـغے کشیـد 😱کـہ هفـت هشـت نفـر از ایـن بچہ هـا از حـال رفتنـد! ما هـم قـاه قـاه مےخندیـدیم.😂😂😂 خلاصـہ آن شـب 👊 سختـے شـدیم. 🍃🌸🍃🌸🍃 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
⭕️روشی برای تنبیه 🔹هیچ گاه ندیدم برای این‌که خشمش فروکش کند بچه‌اش را کتک بزند. روش معمول او این بود که وقتی از بچه کار خلافی می‌دید یا می‌شنید ابتدا از او می‌پرسید: «چرا اینکار را کردی؟» اگر بچه توضیح قانع‌کننده و منطقی می‌داد، تسلیم او می‌شد و حتی به او می‌گفت حق با شماست، ولی اگر توضیح، قانع‌کننده نبود و بچه را مقصر می‌دید به او می‌گفت: «برو تو حیاط و اون گوشه حیاط یک ساعت بنشین؛ هر وقت صدات کردم بیا بالا» . 🔺البته در این رابطه من ضامن می‌شدم و کاری می‌کردم که مدت تنبیه طولانی نشود و او هم وساطت مرا می‌پذیرفت. در این‌گونه موارد می‌دیدم با نگاهش با بچه حرف می‌زند و روی او تأثیر می‌گذارد. 📚راوی: همسر شهید محمدعلی رجایی، کتاب سیره ی شهید رجایی، ص ۷۲. 🆔Eitaa.com/pelak_shohadaa