هدایت شده از کتیبه تاک
#السلام_علیک_یا_ام_المؤمنین
بانوی وحی! هستی پیغمبر! در خانه ی تو عشق فراوان است
از کوه نور غار حرا می گفت: إقرأ... که خانه، خانۀ قرآن است
تابیده نور وحی به تقدیرت، خورشید و ماه یکسره تسخیرت
بی شک شکوه آیۀ چشمانت، با اولین نگاه مسلمان است
در خانۀ تو نورِ علی نور است، بال فرشته فرش قدم هایت
قرآن بخوان و سورۀ کوثر را، تفسیر کن، که خانه چراغان است
سجاده را به سمت خدا وا کن، در آینه دوباره تماشا کن:
تسبیح پاره پارۀ اشک تو، معراج عاشقانۀ باران است
چادر نماز لیلةالاسرا را، وقت دعا دوباره گل افشان کن
آیینۀ حدیث کسایی تو، آیینهای که طلعت ایمان است
بانوی شاعرانه ترین ایجاز، اعجاز وحی نامۀ بیت النور
وقتی که واژه های تو را دارم، حتی سرودن غزل آسان است
#علی_اصغر_شیری
#حضرت_خدیجه س
هدایت شده از کتیبه تاک
باید جواب ابرهه سجیل باشد
باید هدف ها قلب اسرائیل باشد
#علی_اصغر_شیری
#انتقام_سخت
هدایت شده از کتیبه تاک
صدا پیچیده در کوه مه آلودی، صدای کیست؟
به روی ابر های این حوالی ردپای کیست؟
نگاه قاصدک ها بی خبر در حیرت و اندوه
ندانستند اما این صدای آشنای کیست؟
صدایی مانده از روز ازل در سینه کوه است
ملائک می شناسند این صدا قالوا بلای کیست
گلستان گشته کوهی که به دل آتشفشان دارد
صدا این بار می گوید که شرح ماجرای کیست
به ابراهیم نازل شد تمام محکمات کوه
چه بشکوه است می دانم طنین ربنای کیست
صدا پیچید در کوه و به هر وادی رسید اندوه
میان چشم های غرق حیرت، این عزای کیست؟
#علی_اصغر_شیری
#رئیسی
#شهید_جمهور
https://eitaa.com/aliasgharshiri
هدایت شده از کتیبه تاک
برف می بارد و من خیره به کوهستانم
باز دلواپس مرغان مهاجر شده ام
#علی_اصغر_شیری
هدایت شده از کتیبه تاک
هوا بدون تو این روزها نفسگیر است
هنوز بیتو از این زندگی دلم سیر است
چقدر بیتو به تقویم کهنه زل بزنم
به خود دروغ بگویم، که دست تقدیر است
به دانه دانۀ تسبیح مادرم سوگند
غروب جمعه پس از تو همیشه دلگیر است
که گفته: سر به سر افسانه است آمدنت
که گفته: نام تو در دفتر اساطیر است
که گفته: صبح ظهور تو جنگ و خونریزی است
که گفته: صبح ظهور تو عصر شمشیر است
به ما نگاه نکن صبح جمعه بیداریم
به ما نگاه نکن اشکمان سرازیر است
کسی به آمدنت عاشقانه فکر نکرد
که کار مردم وامانده رأی و تفسیر است
بگو به من که چرا جادهها نمیفهمند؟
تو هر زمان که بیایی از این سفر دیر است
#علی_اصغر_شیری
#نیمه_شعبان
هدایت شده از کتیبه تاک
بانوی وحی! هستی پیغمبر! در خانه تو عشق فراوان است
از کوه نور غار حرا می گفت: إقرا... که خانه خانه ی قرآن است
تابیده نور وحی به تقدیرت، خورشید و ماه یکسره تسخیرت
بی شک شکوه آیه چشمانت با اولین نگاه مسلمان است
#علی_اصغر_شیری
#حضرت_خدیجه س
هدایت شده از کتیبه تاک
چقدر ماه شده ماه نیمه رمضان
مبارک است سحرگاه نیمه رمضان
#علی_اصغر_شیری
#امام_حسن ع
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹شب تاریک کوفه🔹
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شب تاریک کوفه، کوچهها در خواب خاموشی
فقط حال یتیمان را نگاه ماه میفهمد
به دام خویش افتادند بوجهلان صفینی
فریب کفر را کی لشکر گمراه میفهمد؟
خوارج چیزی از پند علی هرگز نفهمیدند
کجا آفاق را اندیشۀ کوتاه میفهمد؟
مسیر کهکشانها با نگاهش میشود روشن
ولی این قوم آیا راه را از چاه میفهمد؟
علی درد دلی انبوه دارد، بغض دارد، آه...
مگر درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
📝 #علی_اصغر_شیری
🌐 shereheyat.ir/node/5019
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از کتیبه تاک
در دل کوچه های پایین شهر هر یتیمی گرسنه می خوابد
از سر درد بی کسی باید نخل ها سر به چاه بگذارند
#علی_اصغر_شیری
هدایت شده از کتیبه تاک
#عید_فطر_مبارک
دنبال تو گشتیم به هر گوشۀ بامی
برقع بزنی یا نزنی ماه تمامی!
#علی_اصغر_شیری
هدایت شده از کتیبه تاک
#هشتم_شوال
نیمهشب بود، دلم گفت: قلم بردارم
یاعلی گفته و در جاده قدم بردارم
کولهبار سفرم هر چه سبکتر، بهتر
دست از این سفرۀ بیبرکت غم بردارم
شک ندارم که برات سفرم را آن شب
که دگرگون شده، رفتم که علم بردارم...
روضهخوان گفت به من راه حرم نزدیک است
با دل سوخته گر چند قدم بردارم
دم در پیرزنی گفت که چشمش کمسوست
باید آنجا کمیاز خاک حرم بردارم
در دلم شوق زیارت به خودم میگفتم:
صحن ایوان طلا پیش پیمبر دارم
آه، اما حرمش گنبد و گلدسته نداشت...
#علی_اصغر_شیری
#تخریب_بقیع
هدایت شده از کتیبه تاک
#شعر ۸۵🏴
#السلام_علیک_یا_زینب_کبری
از خواهری غریب به شوق برادری
پیچیده عطر نامه به بال کبوتری
از کوچهی دمشق به صحرای کربلا
از شام تا سپیدهی در خون شناوری
هر واژهای که از مژههایش چکیده است
شعر تری است، حاصل چشمان مضطری
آهی کشید و درد دلش را شروع کرد
انبوه اشک خیمه زده پشت معجری
داغ کبود خاطرهها را مرور کرد
این نامه شد به روی دلش داغ دیگری
یادش به خیر! تا که رسیدیم کربلا
از مهر و ماه پشت سرت بود لشکری
از خیمه های سوخته با خون دل نوشت
برپا شده است در دل هر واژه محشری
با دست های بسته به دنبال نیزه ها
با سر دویده ایم به دنبال هر سری
قنداقه را همیشه در آغوش می کشید
گهواره مانده بود و خیالات مادری
**
آهی کشید و نامه ی او ناتمام ماند
آهی چنان که شعله بر اوراق دفتری
#امام_حسین
#تاسوعا #عاشورا
#علی_اصغر_شیری