.
خاطره شماره بیست
سلام خانم دکتر😊
روز شما به خیر
من زایمان اولم رو بخاطر کمبود اطلاعاتی که داشتم و البته کمبود تحرک😅، علیرغم میل باطنی ام مجبور به #سزارین شدم، چون بچه ام در حالت بریچ بود😬
ولی با همه مسائل و سختی هایی که برام داشت، شیرین ترین لحظه، شنیدن صدای گریه گل دخترم بود، که اون لحظه بی اختیار گریه کردم😍
با وجود کمبود اطلاعاتم، نسبت به #زایمان #ویبک خدا لطف بزرگی کرد که با مجموعه ی خوبی آشنا شدم و اطلاعاتم خیلی بالاتر از قبل رفت🤲🏻
به لطف خدا زایمان دوم رو طبیعی انجام دادم و هرچند روند زایمان پرفشار و سخت بود، ولی لحظه به لحظه قدرت خدا رو می شد حس کرد که چطور کمکم کرد و روند زایمانم خوب پیش رفت، به لطف خدا گل پسرم طبیعی به دنیا اومد و واقعا حس هر دو زایمانم بسیار متفاوت بود 😊❤️
اما بزرگترین درس ها برام این بود که هر چه تلاش کنی که بیشتر بفهمی و یادبگیری، خداوند درهای بیشتری به روی تو باز می کنه و هرگز از لطف و رحمت خدا ناامید نباشم😊
الهی هر زنی که در آرزوی مادر شدن هست، طعم شیرین مادری رو بچشه و فرزندان صالحی تربیت کنه 🤲🏻😊🌸🌸🌸
@pezeshkezanan
1.81M
.
🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤
خیلی هاتون پیام دادید و گفتید خاطره هایی که تو کانال گزاشتیم و زایمان راحت طبیعی داشتن چه کار کردن و چه تدابیری به کار بردن؟
یکی از تدابیر مهم ورزش کردنه
🏃🏃🏃🏃🏃
حالا سوال اساسی و مهم اینه
👇👇👇👇👇👇
چه ورزشی خانم باردار میتونه انجام بده❓
آیا شرایط خاصی داره❓
از چه ماه بارداری فعالیت ورزشی باید شروع بشه❓
خانم باردار میتونه ورزش حرفه ای کنه❓
یا
میتونه شنا کنه❓
و
کلی سوال دیگه❓❓❓
ویس🎧 امشب مون پاسخ این سوالاست.
🎤@pezeshkezanan 🎤
خاطره شماره بیست و یک
#فرزندآوری
بعد از زایمان اولم خیلی اذیت شدم ولی خوشحال بودم که بچه م سالم به دنیااومده...همش میگفتم من دیگه هیچ وقتتتتتت باردارنمیشم واز #زایمان میترسیدم😂.
ولی فراموش کردم ودرسال 99خدا دوباره یه دخترگوگولی وناز بهم عطا کرد....
ولی بهتون بگم بارداری دومم برخلاف قبلی که پیش ماما رفتم ، ازهمون اول رفتم پیش یه خانم دکترمتخصّص که ایشونم خیلی خوب ودلسوز ومُتعهد بودن واز همون صبح روز زایمان اومدن #بیمارستان و کنارم بودن و کمکم کردن تازایمان کردم.
البته بگم این زایمانم هم سخت وطولانی بود ودخترم ساعت 4بعداز ظهربه دنیا اومد ولی وقتی زائو، دکترش متعهد باشه وپیشش باشه خیلی حس آرامش داره . زایمان طبیعی به نظرم ی تجربه ی خاص است، درسته سخته ولی خیلی خاطره انگیز است و مادر بچه ش به دنیا بیاد دیگه تموم درداش تموم میشه، اصلا انگار که هیچ دردی نداشته.... منم خداراشکرمیکنم که طبیعی زایمان کردم ودوتا دخترام سالم به دنیا اومدن..... انشاالله خدا به همه ازاین گلها 🌺🌺🌺هدیه بدهد.
@pezeshkezanan
1.15M
.
سلام🌝🌼
انشاالله حال دل همه ی خانواده ها به گرمی 💥این روز تابستونی🌞 باشه
🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤
خانمای باردار🤰
نگران تهدید به سقط هستید❓
میخوای بدونی
خونریزی 🩸در اول بارداری
چه علتی داره❓
درمانش چیه❓
🩺🩺🩺🩺🩺🩺🩺🩺🩺
میخوام بهت راهکار بدم که دیگه نگران نباشی
این ویس 🎧برای رفع دل نگرانی شما ست.
👆👆👆👆👆👆👆👆
@pezeshkezanan
خاطره شماره بیست و دو
#فرزندآوری
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
#شرح_زایمان
پارسال اواخر ماه مبارک رمضان در حالی که من یه پسر یه ساله داشتم و در حین شیردهی با مشورت پزشک،روزه هامو میگرفتم دیگه شدیدا بیحال و بیانرژی بودم. شدیدا ضعف داشتم. بعد ماه مبارک که آزمایش دادم متوجه شدم خداوند قراره یه فرزند به ما بده که به لطف پروردگار نطفه اش متولد ماه مبارک رمضانه. و تاریخ زایمان هم دقیقا روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها. چقدر این همزمانی با بارداری حضرت خدیجه زیبا و شوق انگیز بود. 😍
زمان می گذشت و من باید به دوتا بچه ها رسيدگي میکردم واقعا گاهی اوضاع سخت میشد ولی الحمدلله یه حال معنوی خوبی جاری و ساری بود توی بارداریم. فرای چیزی که قبلا تجربه کرده بودم. میدونم که از لطف پروردگار بود.
زمان گذشت تا موقعی که من حدودا ۸ ماهه بودم. دردهای زیادی داشتم و شکمم به طرز غیرعادی زده بود بیرون. بقول قدیمی ترها انگار بچه از جایگاه خودش خارج شده بود و زمان میبرد تا وارد جایگاهش بشه و این مسئله همراه با درد و انقباض هست.
دکترم احتمال زایمان زودرس دادند و بتامتازون تزریق کردم.
بعد از چندروز دردها کمتر شد تا 35هفته. که باز دردها شروع شدن. وقتی رفتم تریاژ بیمارستان گفتند که دهانه رحم کمی باز شده و انقباض های زایمانی شروع شده. انقباض ها شدیدتر میشد و به هم نزدیک تر. تا موقعی که سه انقباض در ده دقیقه داشتم و دردهای زایمانی خوب. به توصیه پزشک بستری شدم تا دردها کنترل بشه.چون احتمال داشت نوزاد نارس به دنیا بیاد. روز اول با درد و انقباض گذشت و دیگه دکترم گفتن اگر وارد فاز زایمان شدم اشکال نداره. ولی انقباض ها به لطف خدا کم شد و بعد از سه روز بستری، با یک انقباض در ده دقیقه ترخیص شدم تا اگر بشه یک هفته ای زایمان به تاخیر بیفته و احتمال نارسی نوزاد از بین بره.
یک هفته حدودا استراحت نسبی داشتم و خودم رو به #زایمان خیلی نزدیک میدیدم اما انقباض ها حذف شدن و دوباره زندگی شروع شد😅
تا 38هفته.دیگه یه شب باز دردهای منظم شروع شده بود و بسیار هم زمان مناسبی بود و احتمال نارسی نوزاد کاملا از بین رفته بود. رفتم بیمارستان و مامای بیمارستان گفت تا فردا زایمان میکنی.
منم شاد و شنگول اومدم خونه و اقدامات موثر برای زایمان رو انجام دادم و تا صبح کلی درد داشتم و بازهم منظم شده بود. ولی اصلا پیشرفتی توی فرآيند زایمان نداشتم و موقعی که دکتر منو دید گفت احتمالا بازهم انقباضات حذف میشه🤦♀😭
و همین اتفاق افتاد و بعد از یک روز درد و انقباض خوب، بازهم زندگی جریان دارد😬
تا موقعی که نزدیک بود 40هفته رو تموم کنم. چهارشنبه بود و دکتر یه سونو برام نوشت. تا سونو رو انجام دادم، سونوگرافیست گفتن همین الان برو به دکترت نشون بده. دکترم اون موقع که نبودن. با ماما صحبت کردم گفتن اصلا نگران نباش. دکترم پنجشنبه که ویزیت نمیکردن. منم انگار باید میرفتم دم خونشون😜 دیگه راه دسترسی نداشتم
خیلی مساله رو جدی نگرفتم و ماما هم گفتن هیچ ایرادی نیست. منم تا جمعه شب ورزش و پیاده روی و... داشتم و درد کمر و دل و... البته دردهای نامنظم و پیوسته.
خیلی دوست داشتم تو شب و روز میلاد دخترم به دنیا بیاد ولی روز میلادم گذشت و به دنیا نیومد.
جمعه شب بعد از نماز رفتم بیمارستان. و یه نوار قلب گرفتم. مامای خصوصی هم گفتن که هنوز داری زایمان نمیکنی و فردا بیا مطب. دکترم اونجا بودن اومدن سونو رو دیدن و گفتن انگار دخترم شونه هاش پهنه به نسبت سرش. و احتمالا باید بریم برای سزارین
اسم سزارین رو که اوردن من همین طور اشکام می ریخت و گفتم من خیلی از سزارین میترسم. گفت منم دوست ندارم ولی احتمال داره دیگه.
بعد دکتر یه معاینه تحریکی برام انجام داد و گفت برو ببینم چی میشه.
با کلی غصه اومدم خونه و پیاده روی کردم توی مسیر. و سعی کردم با خودم کنار بیام که اگر بنا بر این باشه که خدای نکرده مشکلی برای خودم یا این طفل معصوم پیش بیاد هیچ وقت خودمو نمی بخشم. و سزارین یه راهکار منطقی کم ریسک بود و نباید در برابرش گارد می گرفتم.
قربونت برم خدایا. من که به زور میخواستم 36هفته رو پر کنم الان وارد هفته ی 41شدم؟ من که احتمال زایمان زودرس و نارسی داشتم حالا قراره سزارین کنم به خاطر سایز و قد و قواره؟ اونم زایمان سوم با فاصله ی کم از زایمان قبلی؟ که میگفتن خیلی سریع و راحت پیشرفت میکنه؟
چقدر خوب همه چیزو به هم میریزی و مدیریت و تدبیر میکنی
کم کم دردها شروع شد. از ساعت 11 شب که هر ده دقیقه یک درد داشتم. شوهرم بچه هارو بردن خونه مادرشون...
ادامه دارد...
✍@pezeshkezanan ✍
ادامه خاطره شماره بیست و دو
کم کم تا ساعت 12:30دردها خیلی شدید شد. هر ده دقیقه 3 درد داشتم. و دیگه غیرقابل تحمل شد. واقعا احساس زایمان داشتم. شوهرمو صدا زدم و توی راه فقط میگفتم گااااز بده الان به دنیا میاد. و حتی نمیتونستم روی صندلی ماشین بشینم. احساس خروج داشتم.
به زور رفتم وارد تریاژ و از شدت درد نمی تونستم حرف بزنم. گفتم الان میگه برو روی تخت زایمان که در
کمال ناباوری گفت پیشرفتی نداشتی
و دو سه سانت دهانه رحم بازه و جنین بالاست و پایین نیومده. و اگر یه مدت طولانی بستری باشی و زایمان نکنی میری برای سزارین. برو یک ساعت پیاده روی کن و بعدش بیا.
منم یک ساعت به زوووور پیاده روی کردم و اسکات میزدم و یه سری ورزش هایی که برای بارشدن دهانه رحم و پایین اومدن جنینه. بلاخره رفتم داخل و گفت یک سانت دیگه پیشرفت داشتی ولی بازم بستری نمی کنیم. برو بازم پیاده روی. وای خداوندا. دیگه دردا خیلی نزدیک بودن و امان نمی دادن. اما رحم به اندازه کافی باز نبود و جنین پایین نبود. باز هم به پياده روی و ورزش ادامه دادم. کلی دعا میکردم. و به یاد اموات و مخصوصا پدرم بودم. دعا برای همه اونها که منتظر فرزندن. دعا برای همه اونها که التماس دعا داشتن. و البته با بو کردن روغن اسطوخودوس که به کف دستم زده بودم نفس های عمیق میکشیدم.
تا حدود ساعت ۴ صبح. ساعت ۴ باز رفتیم برای معاینه گفتن حدود ۵ سانت بازه و میتونیم بستری کنیم. همون موقع من شدیدا گلاب به روتون دچار اسهال و استفراغ شدم. دیگه تو کل سیستم گوارشم یه قطره آب نبود. و همین به پیشرفت روند زایمان کمک کرد. دیگه درد آخر سراغم اومده بود و به #ماما زنگ زدم و اومدن. تا فرایند بستریم انجام بشه و ماما برسند، دردها خیلی قوی شده بود. ازم رگ گرفتن و مامای خودم با یه مامای خیلی خوب و باسابقه اومدن بالای سرم.
خیلی دوست داشتم به ماما بگم وضو بگیرند ولی اصلا فرصت نبود.
برعکس قبل که دوست داشتم بچه هام صبح به دنیا بیان این بار دوست داشتم توی سکوت و آرامش شب به دنیا بیاد. درس آخر تدبرمون درس سوره ی مزمل بود و تاکید استاد روی ناشئه الیل
از نظر پزشکی مساله ی من متفاوت بودو ریسکش بالا بود. از سر شب دائم ذکر یاعلی میگفتم و دوست داشتم با ذکر علی زایمان کنم. دعاهایی که گفتند سر زایمان بخون رو مرتب میخوندم. سوره انشقاق رو میخوندم. اما دیگه این آخر چقدر درد زیاد بود. مدام میگفتم یاعلی به فریادم برس لحظه مرگ به فریادم برس یا حسین یاعلیییییی و این اذکار خیلی خیلی خیلی حالمو خوب میکرد. با تمام دردی که داشتم، یه کیف معنوی داره زایمان.
مرتب به ماما میگفتم من قبل از اذان صبح زایمان میکنم. البته اون بنده خدا بیشتر نگران #سزارین بود. در هرحال بسیار امیدوار بودم. چون اگر زایمان نمیکردم نماز صبح بر من واجب میشد و دوست نداشتم قضا بشه. دیگه روی تخت زایمان یک لحظه سر پا نشستم و موقع درد عذرخواهی میکنم آخرین مواد سیستم گوارشم هم دفع شد و کیسه آب باز شد. و خونریزی شروع شد. اون لحظات آخر بود و من به ماما میگفتم دخترم داره به دنیا میاااااااااد. میگفت آره موهاش سیاهه😍😍😭😭😭
در هرحال دیگه چند تا جیغ زدم که ماما گفت نه جیغ نزن با نفس عمیق و فوت و فشاری که میگفتن و البته در صدر همش ذکر یاعلییییییی و دعا برای فرج.
دخترم ساعت5:20(ده دقیقه قبل از اذان صبح اینجا) به این دنیا اومد و بحمدالله کاملا سالم بود و در حالیکه بند نافش بهش وصل بود گذاشتن روی سینه ام. کلی باهاش حرف عاشقانه زدم و اذان و اقامه توی گوشش گفتم. ذکر و دعا و سلام برحسین. واقعا سلام برحسین کنار یک نوزاد چقدر شیرین و منقلب کننده است.
یه پاکت مبلغ نسبتا خوب هم گذاشته بودم توی ساکم و البته آب تربت. گفتم بلاخره اگر مخالفتی باشه شاید بشه دلشونو به دست اورد. به خدمه ی شیفت گفتم یه هدیه کوچک توی کیفم هست لطفا برش دارید و آب تربت رو قبل از شیر بهش بدین. اونم بنده خدا با کمال میل آب تربت رو با ذکر یاحسین به دهنش گذاشت. و من هنوز بهش شیر نداده بودم. خیلی عجیب بود. دخترم روی سینه ام بود و خودش بدون راهنمایی من سرسینه رو پیدا کرد و گرفت.
بعد فرآیند بخیه شروع شد و البته بخیه ها زیاد بودن که خداروشکر به خوبی تموم شد. بعد ماما گفتن من وضو داشتم چون فکر می کردم بعد از نماز صبح زایمان می کنی. اون مامای عزیز دیگه هم گفتن منم وضو داشتم و قبلش نماز شب خونده بودم. منم کلی براشون دعای خیر کردم و وقتی مامای شیفت اومدن گفتم :دیدین گفتم قبل اذان زایمان میکنم؟
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
این بود شرح زایمان من
یه #زایمان سخت و پرریسک. که دو بار دیگه هم تا آستانه اش رفتم. ولی بی نهایت شیرین و معنوی. تمامش به خاطر لطف اهل بیت
الحمدلله
ان شاء الله خداوند قسمت و روزی همه بکنه.
✍@pezeshkezanan
1.47M
.
#سرکلاژ چی هست❓
کدوم خانمای #باردار نیاز دارن در بارداری سرکلاژ بشن❓
نارسایی دهانه ی رحم چی هست❓
ویس🎧 امروزمون پاسخ این سوالات هست 👆👆👆
#زایمان_زودرس
🎤@pezeshkezanan 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
سلام به روی ماهتون🌼
عیدمون مبارک🎇
امروز با توجه به درخواست های شما عزیزان برا خانمای باردار 🤰کانالمون به عنوان عیدی🎁
یه کلیپ آموزشی خاص تهیه کردم:
👇👇👇👇👇👇👇
آموزش تحریک نقطه فشاری برای آمادگی زایمان (لطفا بعد از۳۸هفته انجام بدید)
#زایمان
#عید_غدیر
🎤@pezeshkezanan🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
خیلی اوقات خانمایی 🤰که مراجعه میکنن از سزارین قبلی شون جای #زخم🩹🩸 برجسته ای به جا مونده ، که من به شخصه در سزارین بعدی سعی میکنم قسمت های بد شکل پوست را بردارم ،
ولی
با چند تکنیک ساده میتونید خودتون بدون هیچ هزینه ای،
بافت محل سزارین تون رو به حالت عادی برگردونید.
حتما فیلم را چندبار بادقت ببینید و برای کسایی که #سزارین شده اند بفرستید.
🎤@pezeshkezanan🎤
.
خاطره شماره بیست و سه
#فرزندآوری
سلام میخواستم خاطره زایمان هام رو بگم
اول اینو بگم که من۹ ماه رو کامل پر میکردم دیگه تقریبا میرفتم تو ۱۰ ماه وبعد بچه هام به دنیا می اومدند
من بعد ۷ سال ناباروری حامله شدم بارداری خوبی وبدون مشکل رو پشت سر گذاشتم و دوست داشتم فرزندم نیمه اول سال به دنیا بیاد براهمین دکترم بهم گفت روز آخر شهریور بیا ومن رو بستری کرد وبهم سرم زدند من اول صبح یکم درد داشتم ولی با گرفتن سرم وداروهای دیگه وچیزای تقویتی که مادرم بهم داد اصلا دردم ول کرد تا عصر تو بیمارستان بودیم ، دکترم بعد از معاینه بهم گفت تا یه هفته دیگه جا داری ونمیشه زایمان کنی ومنو مرخص کرد که هزینه شب هم برام اضافه نشه.
ما اومدیم خونه و دقیقا هفته بعد یعنی ۷ مهر ساعت ۱۱ونیم شب درد کمی گرفت وچون بچه اولمبود زود رفتم بیمارستان و وماما همراه م اومدند ومن تونستم تا ساعت ۳ شب زایمان کنم و دخترم خداروشکر دنیا اومد.
چون #ناباروری داشتم فکر نمی کردم که زود #باردار بشم و پیشگیری خوبی نداشتم و فرزند اولم ۷ ماهش بود که دوباره باردارشدم وبا اینکه فرزندم کوچیک بود ولی بارداری خوبی وبدون مشکل رو پشت سر گذاشتم ولی...
ادامه دارد...
✍@pezeshkezanan
.
ادامه خاطره شماره بیست و سه
#فرزندآوری
...
ولی ماه آخر هرشب درد پهلو داشتم ولی چون بچه کوچیک داشتم نمیتونستم بخوابم و باید کارامو میگردم وتازه دار قالی هم تو خونه داشتیم و باید قالی هم میبافتم،روزای آخر ماه نهم بود که درد پهلوم بیشتر شده بود ومن شب میخابیدم ومیگفتم خوب میشه
تا اینکه تقریبا تو ماه ۱۰ رفتم و همچنان درد پهلو داشتم یه روز صبح ناشتا یه موز خوردم ودردم بیشتر شد
سریع پوشاک دختر اولم رو عوض کردم و خودم زنگ زدم به مامام ولی ماما م هنوز به #مطب نرسیده بود چون از اصفهان میاومدمطبش توشهر ما، یکم صبر کردم ودوباره زنگ زدم این دفعه اومده بود و گفت سریع بیا اینجا تا معاینه کنم ما یه ماشین گرفتیم و اول دختر اولم رو بردیم گذاشتیم خونه مادر شوهرم وبعد با مادرم وشوهرم رفتیم مطب که ماما م بعد از معاینه گفت باید بریم بیمارستان ومن اگه همینجا امکانات داشتم همین جا زایمانت میکردم وچرا دیر اومدی ولی من درد وحشتناک نداشتم وباورم نمیشد وسریع با همان تاکسی تلفنی ومادرم ومامام و شوهرم رفتیم بیمارستان وتوراه ماما م خیلی هواسش به من بود و هی میگفت نفستو بده بیرون وبه راننده میگفت تندتر برو ولی راننده تاکسی آروم🙈 میرفت ومیگفت یه لحظه دیرتر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه 😂
خلاصه بعد ۲۰دقیقه به اصفهان شلوغ رسیدیم و ماما م راننده رو راهنمایی میکردکه از کوچه های خلوت بره تا به بیمارستان برسیم وتو ترافیک نمونیم
باورتون نمیشه وقتی رسیدیم ماما م منو برو رو تخت زایمان که من خودم گفتم به این زودی باید برم رو این تخت کهماما م دعوام کرد و گفت من ترس اینو داشتم تو ماشین زایمان کنی وزود باش حرف نزن و واقعا من تا۱۰ دقیقه بعدش به راحتی زایمان کردم و اصلا درد برا زایمان از ساعت ۸ونیم که موز خوردم شروع شد ودخترم ساعت ۱۰ صبح خداروشکربه دنیا اومد وتا شوهرم اومد برام پرونده باز کنه من زایمان کردم یعنی تو فاصله یه ساعت ونیم همه کارامو کردم ودختر اولم یک سال و سه ماهه بود که دومی🤱 به دنیا اومد
فرزند سوم رو بعد ۵ سال پیداکردم که اونم دیگه توماه ۱۰ بودم و از صبح بچه دیگه تکون نمیخورد واز شب قبل تکون هاش کم شده بود بلند شدم چیز شیرین وحتی موز هم خوردم ولی اثر نداشت وتکون نخورد
بدون هیچ دردی ساعت ۳بعداز ظهر روز عید قربان با مادرم با تاکسی تلفنی رفتم بیمارستان که معاینه بشم واون دوتا بچه م رو گذاشتم پیش شوهرم وبه شوهرم گفتم بستری نمیکنند من که درد ندارم وتوبمون پیش بچه ها،بعد از معاینه گفتند بستری میشی وچون مادر خدابیامرزم قلب درد داشت خودم رفتم پرونده بازکردم ویه امپول بهم زدندوگفتند یکم راه برو تا دوباره معاینه کنیم
زنگ زدم به مامام واونم که خدا خیرش بده اومد چون برا هر سه تا بچه ام همون ماما م بود دیگه منو خوب میشناخت وسریع اومد و کنارم بودوبعد کیسه آب پاره شدو تا ساعت ۸ شب #زایمان کردم وپسرم خداروشکر به دنیا اومد.
حالا دختر اولم۲۳ سالشه
اینو میخواستم بگم که زایمان طبیعی ترس واسترس نداره وهمهچیز رو میتونی از نزدیک ببینی و برات خاطره بشه🌼🌼🌼🌼
✍@pezeshkezanan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
حرکت درمانی برای
#کمردرد در #بارداری
اگه از کمردرد در بارداری 🤰خسته شدی
حتما حرکت بالا👆 رو انجام بده
🎤@pezeshkezanan
سلام🌼
احوالتون چه طوره❓
این فیلم های آموزشی که براتون تا حالا گذاشتم رو نگاه کردین❓
نظرتون چیه❓
اگه دوست دارین باز هم براتون فیلم آموزشی کوتاه بزارم
نظرت رو اینجا
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://nazarbazi.timefriend.net/16823486918071
برام بفرست.
موضوعی که دوست داری راجع بهش فیلم تهیه کنیم چی هست❓
اینجا بهم بگو👇👇👇👇
https://nazarbazi.timefriend.net/16823486918071
منتظر نظراتتون📱 هستم🌼
@pezeshkezanan
.
یه سوال ❓
توی گروهمون عضو هستید یا نه❓
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/698745221Cac85a860a2
میدونید که من یه گروه پرسش و پاسخ دارم که داخل اون بیشتر از هزار تا سوال از اعضا❓ را پاسخ دادم
بسیاری از سوالاتی که از ادمین میپرسید تکراری هست و پاسخش کامل تو گروه داده شده،
داخل گروه میتونی همه ی پرسش و پاسخ های قبلی رو بخونی و گوش بدی
توصیه ام این هست که حتما یه سری به فهرست سوالات که داخل گروه سنجاق شده بزنی،
شاید جواب سوال شما باشه.🌼
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/698745221Cac85a860a2
انشالله جلسه بعدی مون به زودی اعلام میشه🌼🌼🌼
@pezeshkezanan
.
نظراتتون رو خوندم
امشب براتون یه کلیپ حرکت ساده آموزشی
جهت بهبود افتادگی رحم و کنترل بی اختیاری ادرار آماده کردم
باز هم منتظر نظراتتون هستم
👇👇👇👇👇👇
https://nazarbazi.timefriend.net/16823486918071
نظرت رو برام بفرست
👇👇👇👇👇👇
https://nazarbazi.timefriend.net/16823486918071
✍@pezeshkezanan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اگه شما از بی اختیاری ادرار و افتادگی رحم خسته شدی
هر روز صبح🌞 موقع بیدار شدن و شب🌙 قبل از خواب این حرکت رو ۵بار هر بار ۳۰ ثانیه انجام بدید.
#پرولاپس_رحم
#افتادگی
#دکتر_زنان
🎤@pezeshkezanan
سلام🌼
احوالتون چه طوره❓
به مناسبت #روز_مباهله امروز تصمیم گرفتم انشاالله
یکشنبه صبح🌞
تاریخ ۲۵ تیرماه
ساعت نه و نیم تا ده صبح ⏰
گروه پرسش و پاسخ برای سوالات شما باز بشه
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/698745221Cac85a860a2
فقط توجه کنید مدت زمان این جلسه فقط نیم ساعت هست
دفعه ی قبلی تو هر دقیقه سه تا سوال ارسال،شده بود😁
ببینم این بار چه میکنید😂
از الان سوالتون رو کامل داخل یک پیام بنویسید و ذخیره کنید که گروه باز شد سریع ارسال کنید.
از همین حالا ساعتتون 🕰کوک کنید
آدرس گروهمون👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/698745221Cac85a860a2
@pezeshkezanan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
سلااااام🌼
خانمای #باردار خیلی ازم میپرسن
چه جوری بخوابم❓
اگه طاق باز بخوابم چی میشه❓
چی کار کنم کمر دردم کمتر بشه❓
تو این فیلم کوتاه🎬 براتون
آموزش نحوه #خوابیدن در #بارداری
رو کامل و جامع توضیح دادم .
#خواب
🎬@pezeshkezanan
.
بانوجان 🧕
اولین مبحثی که من تو کانال راجع بهش صحبت کردم
#تنبلی_تخمدان یا #تخمدان_پلی_کیستیک بود
آدرس این مباحث اینجاست👇👇👇
🔰قسمت اول تنبلی تخمدان
https://eitaa.com/15626653/93
🔰قسمت دوم تنبلی تخمدان
https://eitaa.com/15626653/104
🔰قسمت سوم تنبلی تخمدان
https://eitaa.com/15626653/114
میدونید که یکی از اولین درمانهای این بیماری
تغییر سبک زندگی و #ورزش هست
که هم پریود🩸 را منظم میکنه
و
هم باروری🤰 رو بهبود میبخشه
چندتا فیلم آموزشی خفن در این باره دارم که میخوام رایگان تو کانال بزارم
🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂🏃♂
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
اگه میخوای این حرکات ورزشی درمانی رو برات بزارم
👇👇👇👇
یه 🌹
به @Dr_gynecologist
بفرست.
@pezeshkezanan
.
👆👆👆👆👆👆👆👆👆
نمونه ای از پیام های شما که مشتاق درمان تخمدان پلی کیستیک با #ورزش 🏃♂و تغییر سبک زندگی هستید
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
و اینک
۴حرکت ورزشی موثر برای درمان #تخمدان_پلی_کیستیک یا تنبلی #تخمدان
تقدیمتون میکنم.
این حرکت ها هم ساده اند هم قابل انجام
و بسیار موثر
👇👇👇👇👇👇
@pezeshkezanan