🎖#ملاصدرا همچون عرفا و #حکمت_اشراق، به دو #بدن برای نفس انسانی اعتقاد دارد که نسبت بین این دو بدن، نسبت ظاهر و باطن است.
او تصریح دارد که گاه مراد از جسم، همین جسم طبیعی مادّی است و گاه مراد از آن، شکل برزخی مثالی است که البته آن هم اعضا و جوارح دارد و با حواس ظاهری درك نمیشود.
🎖این #بدن_مثالی ، حیات بالذات دارد و بدن مادی، حیاتش را بالعرض و بواسطه بدن مثالی دریافت میکند. نفس ناطقه بواسطۀ بدن مثالی در بدن مادی تصرف میكند و جزئیات و حسیات را درك میكند.
🎖جسم مثالی همان صورتی است كه انسان خود را در خواب بدان صورت و دارای اعضا و جوارح میبیند و خود را مدرك جزئیات و فاعل اعمال مییابد. (الاسفار الاربعه، ج8، ص249) طبق این دیدگاه نه فقط #خواب و رؤیای صادقه، بلکه مکاشفات عرفانی و تجربیات نزدیک به مرگ و آیندهبینی و ذهنخوانی و ... بواسطه بدن مثالی و در سطح عالم مثال اتفاق میافتد.
🎖به بیان صدرا درون بدن مادّی هر انسان، بدنی مثالی هست كه تمام اعضا و قوای ادراكی و تحریكی انسانی را داراست. بدن مثالی الان هم موجود و بالفعل است و با مرگ بدن مادّی از بین نمیرود. وی – همانند سهروردی - معتقد است آنچه در قیامت محشور میشود، همین بدن مثالی است. (همان، صص228-227)
بدن مثالی دارای تجرّد مثالی است و بدن مادی، قشر و پوسته و ظاهر آن بحساب میآید.
آنطور که از توضیحات وی بر میآید، انسان با حواس موجود در بدن مثالی میتواند مدركات غیر مادّی را درك كند و مرتاضان نیز آنچه را دیگران در نمییابند، با این قوا درك میكنند.
🎖از جملات صدرا بر میآید که آگاهی و حیات، اصالتا ویژگی مختص جهانی باطنی (عالم مثال) است و حیات و آگاهی موجود در جهان مادّی، از آنجا ناشی میشود. بدین ترتیب دیدگاه پایهای بودن ویژگی آگاهی در این جهان (اساس دیدگاه #همه_روان_دار_انگاری: #panpsychism)، جایگاهی ندارد.
هرچند طبق نظریه #حدوث_جسمانی نفس، سطح حیات مثالی و #آگاهی انسان، از سطح نوروفیزیولوژیک و مادّی او برخاسته و ظهور یافته است.
🎖در این صورت ظاهراً برای تبیین این دو بخش از دیدگاه حکمت متعالیه باید گفت: آگاهی ویژگی مختص سطح مجرّد انسان (بدن مثالی) است و در عین حال نوخاستگی قوی (Strong Emergentism) از سطح مادّی دارد. ولی در هر صورت، قوانین موجود در سطح نوظهور یافته اساساً برگرفته از قوانین سطح مادون یا قابل تبیین و تقلیل بر اساس آن نیست و به سطحی ورای مادّه تعلق دارد.
🎖هرچند همچنان بلحاظ تجربی نیاز به تبیین نحوه رابطه علّی دو طرفه بین این دو سطح متفاوت از قوانین، احساس میشود. خلاءی که خود صدرالمتألهین تلاش کرده بر مبنای طبیعیات قدیم (با واسطه #روح_بخاری)، حل و فصل نماید و البته مبتلا به اشکالات نظری و تضاد با یافتههای علم تجربی امروز است.
@PhilMind