eitaa logo
فلسفه ذهن
937 دنبال‌کننده
140 عکس
69 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
22.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 () دیدگاهی است که ذهن‌مندی را بنیاد جهان طبیعت و فراگیر در همه‌جا می‌داند. این دیدگاه در سنت‌های فلسفی شرق و غرب دارای سابقه‌ای طولانی است و اخیراً در فلسفه تحلیلی احیا شده است. 🔆 همه روان‌دار انگاری برای طرفدارانش یک راه میانه‌ی جذاب بین از یک سو و از سوی دیگر است. نگرانی در این بود که تصویری کاملاً مجزا از ذهن و بدن ترسیم می‌کرد و درک نحوه تعامل متقابل این‌دو را مشکل می‌ساخت. هم یک دیدگاه ساده از جهان ارائه می‌داد که در ارائه تبیینی قانع‌کننده برای انسان و حیوان، با مواجه بود. 🔆 در این میان نظریاتی ارائه شد که سعی داشتند مزایای هریک از دو دیدگاه فوق را دارا باشند و نواقص‌شان را نیز جبران کنند. همه روان‌دار انگاری از جمله این نظریات است که وعده یک فرضیه مقبول از ذهن انسان را در قالب چارچوبی کلان درباره طبیعت و کل جهان هستی می‌دهد. 🔆 این نظریه هرچند با توصیف قرآنی از وجود درک و آگاهی در هر آن‌چه روی زمین و آسمان‌هاست، سازگاری بیشتری دارد، اما دیدگاه رایج در ، آگاهی را در حد انسان و حیوان مقید ساخته و آیات مذکور را تأویل می‌برد. 🔆 البته همه روان‌دار انگاری نیز بموازات جلب نظر برخی فیلسوفان بزرگ و اقامه استدلال به سودش، انتقادات مختلفی را از سوی دیگر فیلسوفان برانگیخته است. این فرضیه اما بیش از آن‌که مستدل به براهین باشد، یک تصویر منسجم از جهان ارائه می‌دهد که در کنار سایر تصویرها از جهان، می‌تواند بعنوان یک کاندیدای نظری باقی بماند. @PhilMind
32.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼 (Panpsychism)، را بمثابه ویژگی درونی جهان در نظر می‌گیرد که از دسترس دانش فیزیک خارج است؛ زیرا فیزیک تنها می‌تواند به بررسی ویژگی‌های بیرونی و ارتباطی اشیاء (جرم و شتاب و چگالی و ...) بپردازد. 🍁 ویژگی‌های درونی/ذاتی ذرات بنیادین، «زمینه‌ساز» در سطح کلان است. در رابطه «زمینه‌سازی» اجزاء برای کل، وجود اجزاء به تنهایی کافی نیست؛ بلکه باید در شرایط و آرایش مناسبی هم قرار گرفته باشند تا یک کل مشخص را ایجاد نمایند. 🌾 نسخه‌ای از همه روان‌دار انگاری که آگاهی در سطح کلان را «تشکیل‌یافته» (Constituted) از جمع ویژگی آگاهی در ذرات پایه می‌داند، بطور جدی با (Combination Problem) مواجه است: چگونه ترکیب چند تجربه جداگانه در اجزاء فاعلی مختلف می‌تواند به یک تجربه واحد متمایز در یک فاعل کلان متمایز بینجامد؟ 🌿 نسخه همه روان‌دار انگاری نوخاسته (Emergent) برای حل این مسئله پیشنهاد شده که ویژگی پدیداری کلان را بعنوان یک ویژگی سطح بالاتر، برآمده از آرایش و پیچیدگی خاصی در ذرات بنیادین تبیین می‌کند. در نوخاستگی قوی - برخلاف نوخاستگی ضعیف - ویژگی سطح بالاتر قابل تحویل و تبیین و پیش‌بینی بر اساس ویژگی‌های سطح خُرد نیست. ☘ البته نسخه‌های مقوم‌پدیداری (ProtoPhenomenal) از همه روان‌دار انگاری هم ارائه شده که سعی در برطرف کرد اشکالات دارد. در این ویدیو👆 صحبت‌های جان سرل و دیوید چالمرز (از مخالفان و پیشروان همه روان‌دار انگاری) را زیرنویس کرده‌ایم. @PhilMind
📚 📙 ویراست دوم «ارزیابی و مدخلی بر تئوری‌های آگاهی» در سال 2016 و توسط انتشارات راتلج عرضه شده است. 📘 ویلیام سیگر - استاد دانشگاه تورنتو - در این کتاب، رویکردهای مختلف نظری به را بررسی و سعی کرده بحث درباره ماهیت آگاهی و امکان فهم علمی (ساینتیفیک) از آن را پیش ببرد. 📗 کتاب در فصل 1 با چیستی و توضیح مسئله آگاهی شروع می‌شود. فصل 2 به تشریح دیدگاه درباره نقش مغز در ایجاد اختصاص دارد؛ دیدگاهی که به اعتقاد سیگر، یک تئوری مولکولی-ترکیبی است که یک نیروی علی قوی برای مغز در تولید تجربه آگاهانه تعریف می‌کند. 📕 فصل 3، نظریه مغز و آگاهی را بررسی می‌کند و نقد مهم خلط بین منشاء آگاهی با خود آگاهی را درباره این دست تئوری‌ها وارد می‌داند. در فصل 4,5 نیز به تئوری‌های مرتبه بالاتر (HOT Theories) درباره آگاهی و ناتوانی آن در تبیین آگاهی حیوانی می‌پردازد. 📒 فصل 6 به نظریه‌های خودبازنمودی (Self-Representational Theories) اختصاص دارد و فصول 7,8 دیدگاه حذف‌گرایانه را نقد و بررسی می‌کند که آگاهی را توهم برساخته مغز در طول دوران تکامل می‌داند. 📔 فصل 9، نظریه‌های توجه‌محور را موضوع بحث قرار داده و فصول 10,11 بر تئوری‌های بازنمودگرایانه (Representational Theories) تمرکز دارد. فصل 12 نیز را در قیاس با آگاهی بررسی می‌کند. 📓 فصل‌های 13,14 از دیدگاه‌های (Panpsychism) بحث می‌کند و فصل آخر (15) درباره خنثی است. @PhilMind
🎖 همچون عرفا و ، به دو برای نفس انسانی اعتقاد دارد که نسبت بین این دو بدن، نسبت ظاهر و باطن است. او تصریح دارد که گاه مراد از جسم، همین جسم طبیعی مادّی است و گاه مراد از آن، شکل برزخی مثالی است که البته آن هم اعضا و جوارح دارد و با حواس ظاهری درك نمی‌شود. 🎖این ، حیات بالذات دارد و بدن مادی، حیاتش را بالعرض و بواسطه بدن مثالی دریافت می‌کند. نفس ناطقه بواسطۀ بدن مثالی در بدن مادی تصرف می‌كند و جزئیات و حسیات را درك می‌كند. 🎖جسم مثالی همان صورتی است كه انسان خود را در خواب بدان صورت و دارای اعضا و جوارح می‌بیند و خود را مدرك جزئیات و فاعل اعمال می‌یابد. (الاسفار الاربعه، ج8، ص249) طبق این دیدگاه نه فقط و رؤیای صادقه، بلکه مکاشفات عرفانی و تجربیات نزدیک به مرگ و آینده‌‎‌بینی و ذهن‌خوانی و ... بواسطه بدن مثالی و در سطح عالم مثال اتفاق می‌افتد. 🎖به بیان صدرا درون بدن مادّی هر انسان، بدنی مثالی هست كه تمام اعضا و قوای ادراكی و تحریكی انسانی را داراست. بدن مثالی الان هم موجود و بالفعل است و با مرگ بدن مادّی از بین نمی‌رود. وی – همانند سهروردی - معتقد است آن‌چه در قیامت محشور می‌شود، همین بدن مثالی است. (همان، صص228-227) بدن مثالی دارای تجرّد مثالی است و بدن مادی، قشر و پوسته و ظاهر آن بحساب می‌آید. آن‌طور که از توضیحات وی بر می‌آید، انسان با حواس موجود در بدن مثالی می‌تواند مدركات غیر مادّی را درك كند و مرتاضان نیز آن‌چه را دیگران در نمی‌یابند، با این قوا درك می‌كنند. 🎖از جملات صدرا بر می‌آید که آگاهی و حیات، اصالتا ویژگی مختص جهانی باطنی (عالم مثال) است و حیات و آگاهی موجود در جهان مادّی، از آن‌جا ناشی می‌شود. بدین ترتیب دیدگاه پایه‌ای بودن ویژگی آگاهی در این جهان (اساس دیدگاه : )، جایگاهی ندارد. هرچند طبق نظریه نفس، سطح حیات مثالی و انسان، از سطح نوروفیزیولوژیک و مادّی او برخاسته و ظهور یافته است. 🎖در این صورت ظاهراً برای تبیین این دو بخش از دیدگاه حکمت متعالیه باید گفت: آگاهی ویژگی مختص سطح مجرّد انسان (بدن مثالی) است و در عین حال نوخاستگی قوی (Strong Emergentism) از سطح مادّی دارد. ولی در هر صورت، قوانین موجود در سطح نوظهور یافته اساساً برگرفته از قوانین سطح مادون یا قابل تبیین و تقلیل بر اساس آن نیست و به سطحی ورای مادّه تعلق دارد. 🎖هرچند همچنان بلحاظ تجربی نیاز به تبیین نحوه رابطه علّی دو طرفه بین این دو سطح متفاوت از قوانین، احساس می‌شود. خلاءی که خود صدرالمتألهین تلاش کرده بر مبنای طبیعیات قدیم (با واسطه )، حل و فصل نماید و البته مبتلا به اشکالات نظری و تضاد با یافته‌های علم تجربی امروز است. @PhilMind
👈 تئوری (Panpsychism) با نسخه‌های متعددی که دارد، بطور کلی قائل به وجود در تمام موجودات جهان است. این دیدگاه البته بلحاظ فیزیکالیستی/ دوئالیستی بودن، خنثی است و خوانش‌های فیزیکالیستی هم دارد؛ بنحوی که ویژگی بنیادین آگاهی در جهان را - مانند سایر ویژگی‌ها - فیزیکال می‌داند. 👈 خوانش غیر فیزیکالیستی دیدگاه با آموزه‌های قرآنی (که هرآنچه در آسمان‌ها و زمین است را واجد معرفت و آگاهی معرفی می‌کند) و نیز با (که تمام ممکنات را نفس‌الرحمن و جلوه اسماء می‌نامد و مکاشفات مختلفی از آگاهی جمادات نقل می‌کند)، سازگاری دارد. هرچند تبیین جزئیات آن - براساس نسخه‌های مختلف موجود یا بالقوه از این دیدگاه - می‌تواند محل بحث و مداقه قرار گیرد. 👈 اما ، حالات آگاهانه را به صراحت مختص حیوانات و انسان‌ها می‌داند (برخی قرائت‌ها از ، سطوحی از آگاهی را به نباتات هم تسری می‌دهند) و لااقل در مورد جمادات، چنین اعتقادی ندارد. بنابراین به نظر می‌رسد هیچ خوانشی از را نمی‌توان با فلسفه اسلامی سازگار دانست. 👈 ولی در بین تئوری‌های رایج فلسفه ذهن معاصر، دیدگاه قوی را می‌توان جزو نظریاتی دانست که بیشترین همخوانی را با دیدگاه دارد. نوخاسته‌گرایی قوی (Strong Emergentism) قائل به دو نوع ویژگی (فیزیکی و غیر فیزیکی) است که ویژگی‌های آگاهانه را از دسته دوم می‌داند. هرچند فقط یک نوع جوهر (فیزیکی) را می‌پذیرد. 👈 این گروه از نوخاسته‌گرایان، در یک سیستم سلسله‌مراتبی، ویژگی‌های روان‌شناختی را برآمده از پیچیدگی سطح زیست‌شناختی معرفی می‌کند؛ کما این‌که زیست‌شناسی را هم برخاسته از پیچیدگی سطح شیمی می‌داند. فقط با این تفاوت که ویژگی‌های ذهنی آگاهانه، فراتر از جهان فیزیکی بوده و قوانین سطح ذهن قابل تقلیل به (یا قابل اشتقاق از) سطح مادون فیزیکال نیست‌. 👈 نظریه نفس هرچند تفاوت‌های مهمی با نوخاسته‌گرایی دارد و ذهن را هم مرتبه مجرد از یک‌ جوهر دو/سه جنبه‌ای (مادی-مثالی-مجرد تام) می‌داند، اما از این لحاظ مهم که سطح غیرفیزیکی را برآمده از سطح فیزیکی (جنینی) می‌بیند، قابل تطبیق و مقایسه با نوخاسته‌گرایی است. 👈 البته برخی خوانش‌های نودوئالیستی از با کلیدواژه بدن‌مند (Embodied Soul) در چارچوب دیدگاه بدن سه‌لایه‌ای (بدن فیزیکال-بدن آسترال-بدن مِنتال) هم سازگاری‌های زیادی با فلسفه صدرایی و نیز عرفان نظری دارد. درباره این دیدگاه در آینده خواهیم نوشت. @PhilMind
⛱ یکی از چالش‌های پیش روی دیدگاه () آنست که – لااقل طبق یک برداشت رایج از آن – همه‌ اشیاء جهان را دارای می‌داند و پذیرش این نکته که صخره و خاک و دریا هم حس و حال درونی دارند، بسیار غیرشهودی و بعید می‌نماید. به نظر چالمرز البته این اشکال چندان جدّی نیست و همه تئوری‌های مربوط به آگاهی تا حدّی عجیب و غریب هستند. (Chalmers, 2015, Panpsychism and Panprotopsychism, p. 247) ⛱ در یک قرائت ضعیف از پنسایکیزم، تنها برخی انواع هویات بنیادین فیزیک (مانند کوارک‌ها و فوتون‌ها) ذهن‌مندی دارند. یک نسخه جایگزین هم البته یگانه‌انگاری مقوم‌پدیداری (protophenomenal) است که از ویژگی‌های مقوم‌پدیداری سخن می‌گوید: ویژگی‌هایی که هرکدام به تنهایی نه فیزیکی‌اند و نه پدیداری؛ ولی وقتی مجموعا و به شیوه‌ای خاص در یک سیستم قرار بگیرند می‌توانند ویژگی‌های پدیداری یا فیزیکی را بسازند. (ibid, 259) ⛱ بنابراین اگر مثلاً سنگ دارای آگاهی و نیست، بخاطر آنست که آن دسته ویژگی‌های مقوم‌پدیداری که زمینه‌ساز ویژگی‌های فیزیکی و ساختاری سنگ هستند، بنحوی با هم ترکیب نشده‌اند که منجر به پیدایش ویژگی‌های پدیداری بشود. (Alter & Nagasawa, 2015, Consciousness in the Physical World, Oxford University Press, p. 433) ⛱ یک مزیت یگانه‌انگاری مقوم‌پدیداری نسبت به یگانه‌انگاری پدیداری آنست که نسخه یگانه‌انگاری پدیداری از پنسایکیزم، تک‌تک ذرات بنیادین را دارای ویژگی مستقل پدیداری می‌دانست و با مواجه می‌شد: این‌که چطور ترکیب هزاران کیفیت پدیداری و هزاران فاعل پدیداری، منجر به شکل‌گیری یک کیفیت کلان پدیداری واحد و یک فاعل پدیداری یکتا می‌شود؟ (وقتی هر ذره دارای تجربه پدیداری مستقل باشد، از آن‌جا که تجربه پدیداری بدون فاعل معنا ندارد، پس تعداد بسیار زیادی فاعل پدیداری هم در لایه بنیادین هر تجربه کلان پدیداری، حاضر خواهد بود.) ⛱ حال اما نسخه مقوم‌پدیداری، تک تک ویژگی‌های مقوم‌پدیداری را دارای تجربه پدیداری نمی‌داند و صرفاً از نوع خاصی از چینش و ترکیب آن‌هاست که ویژگی کلان پدیداری پدید می‌آید. ⛱ البته یک اشکال مهم در برابر نسخه مقوم‌پدیداری همان اشکال رایج در برابر غالب تئوری‌های فیزیکالیستی است؛ اینکه تمام حقایق سطح فیزیکی با عدم ویژگی پدیداری هم تصورپذیر است. فلسفی در جهانی با قوانینی متفاوت از جهان ما وجود دارد که دقیقاً همین ویژگی‌های مقوم‌پدیداری و نوع چینش و ترکیب آن‌ها در من را دارا باشد، اما حالات پدیداری من را نداشته باشد. پس این ویژگی‌ها و نوع چینش آن‌ها برای ایجاد کافی نیست. @PhilMind
📚 📕کتاب «پنسایکیزم؛ چشم‌اندازهای معاصر» به اهتمام برونتراپ و جسکولا (هردو از دانشگاه مونیخ) و توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد در سال 2017 و در 407 صفحه به چاپ رسیده است. 📘فصل اول این کتاب به «جایگاه منطقی » اختصاص دارد که دو مقاله از دیوید چالمرز و برونتراپ، برای ارائه تبیینی جدید از و فرار از اشکالاتی مانند را منتشر کرده است. 📗فصل دوم در چهار مقاله به تنوع هستی‌شناسی‌های پنسایکیستی می‌پردازد و فصل سوم، مسئله ترکیب () را با مقالاتی از دیوید چالمرز و ویلیام زیگر و فیلیپ گاف و ... محور بحث قرار می‌دهد. 📒در نهایت فصل چهارم، پنج تئوری آلترناتیو پنسایکیزم (، ، خنثی، ، ) را با مقالاتی از برایان مک‌لافلین، لوپولد استپنبرگ، چارلز تالیافرو، و ...) بررسی می‌کند. 📙این کتاب برای علاقمندان به دیدگاه‌های معاصر و مباحث به‌روز و متافیزیک ، منبع بسیار مناسبی بنظر می‌رسد. @PhilMind
یا ؟ 🍀 واژۀ از pan‌ به معنای همه و psyche به معنای روان یا روح، و پسوند -ism كه نشانگر نظریه یا آموزه است، مركب است. با نگاه به همین سه جزء، ممكن است به نظر برسد كه ترجمۀ دقیق این اصطلاح، همه‌روان‌انگاری است، دراین‌صورت بیان‌گر این آموزه است كه همه چیز روح و روان‌اند. ☘️ در سال 1398 پایانه‌نامه‌ای با عنوان «همه روان‌انگاری در فلسفه ذهن معاصر» دفاع شده است https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/d9aa5a792d61c0992348d4cb232f5cc9 در ص3 گفته است: «همه‌روان‌انگاری در لغت به‌معنای اعتقاد به روح و روان بودن همه اشیاست» و در ص4 از دیوید چالمرز نقل می‌كند: «همه‌روان‌انگاری این برنهاد است كه برخی از هویات بنیادین فیزیكی آگاه هستند». مقاله‌ای نیز برگرفته از همین پایان‌نامه در 1401در مجله پژوهش‌های فلسفی و كلامی چاپ شده است با عنوان «بررسی استدلال از طریق نفی نوخاستگی آگاهی بر دیدگاه همه‌روان‌انگاری». https://pfk.qom.ac.ir/article_2366.html 🌿 اما به‌رغم ترجمۀ تحت‌اللفظی، برابرنهاد بهتر این اصطلاح، چنان‌كه رایج و جاافتاده است، همه‌روان‌دارانگاری است. مطابق این آموزه، همه چیز دارای روح و روان است. در مدخل panpsychism دانشنامه استنفورد در تعریف این واژه آمده است: The word “panpsychism” literally means that everything has a mind 🌱 باید توجه كرد كه این آموزه ویژگی خاصی را برای اشیای طبیعی در بر دارد و مفادش این است كه اشیای طبیعی روان یا ذهن یا آگاهی یا ... دارند، نه اینكه روان یا ... هستند. نباید واژۀ «همه» را بسیار وسیع و مطلق نگریست. مراد این است كه همۀ اشیای طبیعی (هر طور كه شیء طبیعی را تفسیر كنیم) روان یا ... دارند یا روان‌مند، ذهن‌مند یا آگاهی‌مندند. غالباً این نظریه در دایرۀ فیزیكالیزم غیرتحویل‌گرا قرار می‌گیرد، بنابراین نوعی دوگانگی میان شیء فیزیكی و روان آن را می‌پذیرد. 🎄 لزوماً با شناسایی اجزای لفظی یك اصطلاح مركب و در نظر گرفتن معناهای آنها، نمی‌توان به معنای دقیق آن اصطلاح رسید. هرچند به‌صورت تحت‌اللفظی، همه‌روان‌انگاری برابرنهاد درستی برای panpsychism به نظر می‌رسد، معنای دقیق اصطلاحی آن متفاوت است. به تعبیر یكی از نویسندگان: the etymology of a concept does not necessarily determine its meaning. اصطلاح فلسفی كوته‌واژه‌ای است برای اشاره به معنایی دقیق و نمی‌توان حضور تمام ظرائف را در آن انتظار داشت. 🌳 دیوید كلارك در فصل درآمد از كتابش (همه‌روان‌دارانگاری و نگرش دینی) تصریح می‌كند كه ریشه‌شناسی این واژه تا حدی می‌تواند ما را به معنایش برساند (ص1): The etymology of “panpsychism” provides us some suggestions of its meaning. به همین ترتیب، pancognitivsm را نباید همه‌شناختی‌انگاری ترجمه كرد، بلكه مثلاً «همه‌شناخت‌مندانگاری» می‌تواند معادل مناسبی باشد. 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind
🎗دیدگاه () نوعی و شعور را - ولو در حد پتانسیل آن - به تمامی موجودات هستی (از جمله جمادات) نسبت می‌دهد. طبق این دیدگاه، آگاهی را نیز باید همانند سایر ویژگی‌های بنیادین که در علم فیزیک به رسمیت شناخته شده (مانند جرم، بار الکتریکی، نیروی الکترومغناطیس، گرانش، فضا – زمان)، یک ویژگی بنیادین در جهان دانست که قابل تبیین از طریق ویژگی‌های دیگر نیست. این دیدگاه فی‌نفسه درباره ماهیت فیزیکی یا غیر فیزیکی بودن ویژگی آگاهی، خنثی است و آگاهی – بعنوان یک ویژگی بنیادین – می‌تواند غیر فیزیکی باشد؛ کما این‌که دیوید چالمرز – بعنوان یکی از مهم‌ترین لیدرهای پنسایکیزم – چنین نظری دارد. 🎗در ، آگاهی برای جمادات و حتی گیاهان، انکار شده و برای ناطقه انسانی و نیز تجرد نفوس حیوانات، استدلال‌هایی ارائه شده است. البته برخی محققان ، با استناد به عباراتی از ، قول به وجود آگاهی در نباتات را نیز به وی نسبت داده‌اند. اما بر این‌که جمادات در نظر – مانند سایر فیلسوفان صاحبنظر مسلمان - فاقد آگاهی‌اند، اتفاق نظر وجود دارد. بدین‌ترتیب همه روان‌دار انگاری – هرچند با و نیز ظاهر برخی آیات قرآن که نحوه‌ای شعور را به تمامی ذرات و موجودات زمین و آسمان نسبت می‌دهد، همخوانی دارد – طرفدار قابل توجهی در میان فیلسوفان مسلمان نداشته است. 🎗براساس دیدگاه ملاصدرا – که هماهنگ با نظر جمهور فلاسفه مسلمان نیز است - وجود علم در ماده و جسمانیات بدلیل غیبت هر جزء از اجزای دیگر و وجود مشوب به عدم اجزاء مادی، منتفی است (اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، صص۲۹۸ ـ ۲۹۷ / ج۶، ص۱۶۳). ولی شاید بتوان مبانی حکمت متعالیه را برای تصدیق و تأیید پنسایکیزم بکار گرفت. آن‌جا که علم را مساوق وجود می‌داند، و وجود نیز بنحوی تشکیکی در تمامی مراتب عالم، تحقق و اصالت دارد، چه بسا باید چنین نتیجه گرفت که علم و شعور در تمام عالم وجود جاری است و البته همانند خود وجود، دارای مراتب شدت و ضعف است. بدین‌ترتیب هر موجود (ولو جمادات) بسته به میزان بهره وجودی که دارد، واجد علم و آگاهی هم خواهد بود. 🎗جالب توجه آن‌که خود ملاصدرا در جایی از اسفار بدین مطلب تصریح کرده است (همان، ج ۸، ص ۱۶۴). برخی گفته‌اند چه بسا دیدگاه اصلی او در این موضع بیان شده و سایر موارد از باب همراهی با دیدگاه جمهور بوده است (که البته بلحاظ فلسفی، توجیه مقبولی نیست). علامه طباطبائی در حاشیه بر همین موضع از جلد هشتم اسفار، نظر اخیر صدرالمتألهین را تقویت کرده و تلاش می‌کند برای تأیید وجود جنبه‌ای مجرد در اشیاء مادی، استدلال و تبیینی ارائه دهد؛ چه این‌که مطابق نظر وی و مؤسس حکمت متعالیه، آگاهی و شعور را باید در سطح مجرد (غیر فیزیک) جستجو کرد. 🎗در هر حال این خوانش از حکمت متعالیه که نوعی سازگاری با پنسایکیزم را می‌رساند، با دیدگاه نفس – که نفس مجرد و آگاهی را برآمده از سطح جسمانی می‌داند – متضاد خواهد بود؛ کما این‌که اساساً پنسایکیزم در برابر ایمرجنتیزم مطرح شد تا آگاهی را نه بمثابه ویژگی برآمده از شرایط خاصی در سطح ویژگی‌های فیزیکی، بلکه بعنوان یک ویژگی بنیادین در جهان معرفی نماید. بدین‌ترتیب طرفداران خوانش اخیرالذکر از ملاصدرا و علامه طباطبایی، باید بدنبال تبیینی برای سازگاری و حدوث جسمانی از یکسو (که آگاهی را برآمده از سطوح پیشین و ویژگی‌های بنیادین جهان می‌داند)، با مساوقت علم و وجود از سوی دیگر (که علم و شعور را بنحوی بنیادین در تمام عالم هستی لحاظ می‌کند)، باشند. @PhilMind
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧲 گلن استراوسون به تبع راسل و دیگران، از دیدگاهی دفاع می‌کند که علاوه بر ویژگی‌های بیرونی اشیاء مادی، یکسری ویژگی‌های درونی هم برای آن‌ها قائل هستند. ویژگی‌های بیرونی از طریق علوم تجربی - از جمله فیزیک و - کشف می‌شوند، اما ویژگی‌های درونی اساسا قابل مطالعه و بررسی توسط علوم تجربی نیستند. در نظر ایشان، تجربه پدیداری، (بخشی از) ویژگی‌های درونی اشیاء است. 📌 () نتیجه چنین نگرشی است و احساسات پدیداری را به تمام عالم مادی، تعمیم می‌دهد. هرچند که درباره نحوه تحقق بالفعل یا بالقوه این ویژگی پدیداری، اختلافاتی بین نسخه‌های مختلف پنسایکیزم وجود داشته و دارد. اما اساس همه روان‌دار انگاری بر این دیدگاه راسلی بنا شده است. 💥استراوسون البته قائل به پنسایکیزم مادی‌انگار است و ویژگی‌های پدیداری را هم مانند سایر ویژگی‌ها، کاملا مادی می‌داند. در مقابل ایشان، گروه دیگری از پنسایکیست‌ها به رهبری چالمرز هستند که ویژگی پدیداری را هرچند از ویژگی‌های بنیادی جهان، اما غیر فیزیکی می‌دانند و بنحوی دوئالیسم طبیعی‌انگارانه گرایش دارند؛ اینکه ویژگی‌های پدیداری - بعنوان تنها نامزد مقبول برای ویژگی‌های غیر فیزیکی - در قلمرو همین جهان طبیعی حضور دارند. 🧠 همانطور که استراوسون توضیح می‌دهد، پنسایکیزم مادی‌انگار به نظریه مغز و ذهن بازگشت دارد و در واقع توضیحی جدید برای همان نظریه ارائه می‌دهد. توضیحی که بنظر استراوسون قابل رد شدن توسط هیچ استدلالی نیست. درباره این ادعای او سخن خواهیم گفت. @PhilMind
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧠کریستوف کوخ - از چهره‌های نوروساینس - در گفتگویی که 3 روز پیش منتشر شده👆، از رد دیدگاه اینهمانی و () می‌گوید و بدنبال تقویت است. 🧬البته پنسایکیزم () هم مانند ایمرجنتیزم، می‌تواند خوانشی ماتریالیستی و نیز خوانشی غیر فیزیکال داشته باشد. همانطور که در ایمرجنتیزم ضعیف، لایه ذهنی و روان‌شناختی برآمده از لایه‌های زیرین (بیولوژیک و شیمی و ...) همچنان در سطح عالم فیزیکی قرار دارد، در پنسایکیزم مادی‌انگار نیز ویژگی بنیادین آگاهی همچون سایر ویژگی‌های بنیادین فیزیک (جرم و بار و فضا زمان و ...) در ردیف حقایق بنیادین مادی جهان قرار می‌گیرد. گلن استراوسون در ویدیوی قبلی و کوخ نیز در این‌جا از این نسخه پنسایکیزم دفاع می‌کنند. 🎈ولی پنسایکیزم غیر مادی‌انگار (به لیدری چالمرز) در عین این‌که ویژگی آگاهی را بنیادین و تقلیل‌ناپذیر می‌داند، اما آن را در لایه غیرفیزیکی جهان تعریف می‌کند. کما این‌که ایمرجنتیزم قوی در مورد ویژگی اعتقاد دارد برخلاف سایر ویژگی‌های ایمرج‌یافته و برآمده در لایه‌های بیولوژیک (از لایه شیمی) و در لایه شیمیایی (از لایه فیزیک)، مادی نیست. 💥کوخ البته در این‌جا برای توضیح دیدگاه خود، گاه بین تبیین نوظهورگرایانه و پنسایکیستی نیز خلط می‌کند و در ارائه استدلال، ناامیدکننده ظاهر می‌شود. پنسایکیزم مادی‌انگار همانطور که استراوسون توضیح داد، به اینهمانی مغز و ذهن بازگشت می‌کند و برخلاف تلاش کوخ و داعیه استراوسون، رافع نیست. در این‌باره بیشتر خواهیم گفت. @PhilMind
و ⛵️ یکی از پیامدهای پیشرفت علم حیات (the science of life) این بود که خصائصی که پیشتر مختص گونۀ انسانی شمرده می‌شد، به دیگر اشیا و گونه‌ها نیز نسبت داده شد، که از جملۀ مهمترین آنها، آگاهی است. از این گرایش، می‌توان با تعبیر «رهاسازی آگاهی» یاد کرد. در قرن بیستم برخی حیوانات را داری کارکردهای سطح بالای ذهنی دانستند و سپس بحث‌هایی در مورد تحقق آگاهی در یک حامل مصنوعی و امکان حضور آگاهی در گیاهان مطرح شد. یک پیامد طبیعی این فرایند، ظهور تقریر جدیدی از بود. اکنون فضا باز شده بود که به بسیاری از اشیا آگاهی نسبت داده شود. ⛵️ پساانسان‌گروی از این ایده بهره گرفت تا ایدۀ لزوم ترک دیدگاه انسان‌محوری خود را پی بگیرد. بر این اساس، پایان نگرش به انسان به عنوان موجودی مستثنا و فوق‌العاده وارد مرحلۀ تازه‌ای شد. از این منظر، درواقع دیدگاه انسان‌محورانه و نگرش انسان به‌سان موجودی استثنایی، مطالعه دربارۀ برخی پدیده‌ها، ازجمله آگاهی را محدود و مقید ساخته بود. ⛵️ اما آیا بر این اساس، پساانسان‌گروی را می‌توان ایده‌ای علمی (scientific) دانست؟ آیا واقعاً می‌توان گفت غیر انسان آگاهی دارد؟ خفاش می‌تواند با استفاده از سامانه‌ای راداری راه خود را پیدا کند. آیا گوزن هم این قابلیت را دارد؟ بیشتر تمایل داریم که به این پرسش پاسخ منفی دهیم، زیرا به نظرمان گوزن‌ها نیازی به کارکرد این سامانه ندارند و این سامانه نقش بقایی برای آنها ایفا نمی‎‌کند، آن‌سان که برای خفاش‌ها می‌کند. به همین وزان، چرا باید خصیصه‌ای مانند آگاهی را، که از دید ناظر بیرونی پنهان است و نمی‌دانیم چگونه خود را در رفتار یک موجود نشان می‌دهد، به موجودی غیر از انسان نسبت داد؟ اگر خفاش‌ها به میزانی باهوش بودند که بتوانند خصائص خود را به موجودات دیگر هم نسبت دهند، اما آنقدر باهوش نبودند که بتوانند درک کنند که چرا خودشان نیازمند این سامانۀ راداری هستند، آنگاه ممکن بود فکر کنند که انسان‌ها هم این توانایی را دارند، که به‌وضوح اشتباه است. بنابراین آگاهی می‌تواند خصیصه‌ای مختص گونۀ انسانی باشد و بر این اساس، پساانسان‌گروی تعمیم و توسعۀ ناموجهی را مطرح می‌کند. ⛵️ ممکن است به دلایل دیگری، مثلاً اخلاقی، با ایدۀ استثنایی بودن و تافتۀ جدابافته بودن انسان همراه نباشیم، اما از منظری کاملاً علمی نمی‌توانیم این ایده را انکار کنیم. واقعاً ممکن است حیوانات دیگر آگاهی نداشته باشند. تا زمانی که کارکرد آگاهی نامعلوم و تعریف‌ناشده است، دلیلی علمی برای اسناد آن به دیگر موجودات در دست نیست. بنابراین همچنان ممکن است تفاوتی بنیادین میان انسان و دیگر موجودات جهان وجود داشته باشد. پساانسان‌گروی بنابراین مستلزم گونه‌ای است. 🖋️رضا درگاهی‌فر 📗 Merzlyakov, S.S. Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”. Her. Russ. Acad. Sci. 92 (Suppl 6), S475–S482 (2022). @PhilMind