35.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥دونالد هافمن - استاد دانشکده #علوم_شناختی دانشگاه ایروین کالیفرنیا - در این گفتگو👆 که 10 روز پیش منتشر شده، از تلفیق #ایده_آلیسم و بنیادین بودن #آگاهی دفاع میکند.
ایدهآلیسم در نسخه رادیکالش البته همهچیز را ذهنی دانسته و وجود هر ابژه خارج از ذهنمان را نفی میکند. اما ایدهآلیستهای متأخر در #فلسفه_ذهن، وجود ابژههای خارجی را پذیرفته و بعضا حتی گونهای دسترسی هم بدان در نظر میگیرند.
💥هافمن ادراکات حسی را با رویکردی ایدهآلیستی، مخالف واقع (هرچند کاربردی) میداند و آگاهی را #ویژگی_بنیادین در واقعیت تعریف میکند. آگاهی البته در ردیف سایر ویژگیهای بنیادین نیست. در نگاه او حتی ویژگیهای بنیادین علم #فیزیک (مانند فضا-زمان و جرم و ...) در واقع بنیادین نیستند و این آگاهی است که بنیاد جهان خارج را شکل داده است.
💥نکته اینجاست که بدینترتیب دسترسی ما به واقعیت نیز منقطع نیست و هرچند در #ادراک_حسی با محتوایی غیرواقعی سر و کار داریم، اما از طریق آگاهی درونی خودمان میتوانیم به بنیاد واقعی جهان دسترسی داشته باشیم.
این دیدگاه را میتوان نسخهای از #پنسایکیزم دانست که - برخلاف چالمرز - نظریات پایه علوم طبیعی و سیستم ادراکی ما را گمراهکننده میداند و تلاشی برای سازگاری با #طبیعی_گرایی ندارد.
@PhilMind
♦️#ملاصدرا در مواضع مختلفی از آثار خویش، علاوه بر #بدن مادی، از #بدن_مثالی هم برای انسان نام برده است. (ن.ک: اسفار، ج۹، صص۱۹,۳۱,۱۸۳/ المبدأوالمعاد، ج۲، ص۵۵۴/ الشواهدالربوبیه، ص۳۱۸)
بدینترتیب مؤسس #حکمت_متعالیه، سه مؤلفه #نفس_ناطقه و بدن مثالی و #بدن_طبیعی را تشکیلدهنده انسان میداند. او تصریح دارد که نفس ناطقه در عموم انسانها صرفا #تجرد_مثالی دارد و نه #تجرد تام (#تجرد_عقلی). و بدن مثالی نیز قائم به نفس ناطقه است و نه منفصل از آن.
♦️بدن مثالی در تعابیر #صدرالمتالهین همان بدنی است که در رؤیا با آن سروکار دارد؛ با چشم بدن مثالی میبیند و با گوش آن میشنود و... . (اسفار، ج۸، ص۲۴۹) در نظر وی نفس ناطقه همانطور که تحت تأثیر #ادراک_حسی ناشی از بدن طبیعی قرار میگیرد، از ادراکات ناشی از بدن مثالی نیز متأثر میشود (مثل احساس درد یا لذت در خواب)
ادراکات خیالی نیز در این دیدگاه از طریق قوای مثالی و بدن مثالی رخ میدهد و همچنین تجربیات بیرون از بدن (OBEs) مانند #تجربیات_نزدیک_به_مرگ (NDEs) و ... .
♦️اما تفکیک نفس ناطقه از بدن مثالی میتواند محل ابهام و تردید قرار گیرد. بویژه که از برخی عبارات صدرا چنین برمیآید که نفس همان بدن مثالیست و نه چیزی مازاد بر آن (ن.ک: همان/ الرسائل، ص۳۶۲/ اسفار، ج۹، صص۱۸۳,۲۷۰)
در واقع قوای ادراکی مثالی در نظرگاه او که تجرد مثالی دارند، تشکیلدهنده بدن مثالیاند. بدینترتیب تصور نفس بعنوان روح مجرد فاقد جسمانیت، از منظر حکمت متعالیه منتفیست. بلکه نفس ناطقه در این دیدگاه، دارای شکل و امتداد (#بدن_مندی) و مکانمندی خاص و ... است و بکلی از تصویر نفس سینوی و دکارتی متمایز میشود.
♦️بر این اساس بدن مثالی با پیدایش نفس حادث میشود (و بلکه با آن عینیت دارد)، اما طبق نظریه #حدوث_جسمانی در حکمت متعالیه، بدن طبیعی زمینه جهش و پیدایش نفس را پدید میآورد؛ پیدایشی که از پیچیدگیهای سطح نوروفیزیولوژیک بدن طبیعی رخ میدهد و ناشی میشود.
نفس (و بدن مثالی) بدینترتیب متأخر از بدن طبیعیست و به مرور زمان، تکامل ذاتی و عرضی مییابد.
♦️بدن طبیعی علاوه بر حیات (علائم حیاتی مانند تولید مثل و تغذیه و ...)، دارای آگاهی (consciousness) هم هست که برخلاف بدن مثالی، ذاتیِ او نیست. هر جسم مثالی ذاتا آگاهی دارد و آگاهی را باید مطابق دیدگاه #فلسفه_اسلامی و #عرفان_اسلامی از ویژگیهای ذاتی عالم مثال و تجرد مثالی دانست که میتواند (طبق دیدگاه حدوث جسمانی)، نوظهوریافته (emergent) از ویژگیهای مادی لحاظ شود.
اما بدن طبیعی در این دیدگاه، ذاتا فاقد تجربیات آگاهانه است و آگاهی را نمیتوان از ویژگیهای بنیادین عالم ماده و بدن مادی دانست (برخلاف #پنسایکیزم). بلکه از طریق ارتباط با نفس (و بدن مثالی)، ادراکات و احساسات جزئی و طبیعی حاصل میشود.
@PhilMind
17.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥کریستوف #کوخ (چهره #نوروساینس) در این گفتگو👆 از ایده بنیادیبودن #آگاهی (نوعی #پنسایکیزم) دفاع میکند.
🔥دیوید #چالمرز (از لیدرهای پنسایکیزم) هم مانند کوخ نسبت به تئوری یکپارچهسازی اطلاعات (#IIT) سمپاتی دارد و بین پیچیدگیهای #پردازش_اطلاعات و رخداد #تجربه_آگاهانه، ارتباط منسجمی برقرار میسازد.
🔥کوخ در اینجا از تفاوت بین بخشهای مختلف #مغز در ارتباطشان با آگاهی نتیجه میگیرد که فقط تعداد نورونها در پیچیدگی لازم برای ایجاد آگاهی کافی نیست و چیزی بنیادین باید وجود داشته باشد. او به همین دلیل #نوظهورگرایی (#emergentism) را درست نمیداند.
🔥اما در تاریخ فلسفه هرگاه پس از تلاشهای بسیار برای تبیین پدیدهای به مشکل برخوردهاند، یک راهحل پیشنهادی، بنیادین دانستن آن پدیده بوده تا نیاز به تبیین براساس چیز دیگری نداشته باشد.
🔥چه بسا طرفدار نوظهورگرایی در پاسخ کوخ بگوید آن حد از پیچیدگی که در سطح پایینی برای ظهور آگاهی لازم است، فقط وابسته به تعداد نورونها یا حتی حجم پردازش اطلاعات نیست و عوامل دیگری هم دخالت دارند. چه عواملی؟ نوظهورگرا آن را موکول به پیشرفت دانش تجربی میکند و پنسایکیست به امر بنیادین ارجاع میدهد. بنظر میرسد هر دو ناکامیهایی دارند.
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📕 #آگاهی و #مکانیک_کوانتوم نوشته شان ژائو در 515 صفحه و توسط انتشارات آکسفورد بچاپ رسیده است.
📙 کتاب سه بخش کلی دارد. در بخش اول، تحت عنوان «آگاهی و فروپاشی تابع موج»، مباحثی از جمله مدل فروپاشی سابجکتیو-آبجکتیو و چالشهای آن، ذهنمندی کوانتومی و #پنسایکیزم، و ... مورد بررسی قرار گرفته است و جالب آنکه #دیوید_چالمرز نیز از نویسندگان این بخش است.
📒 بخش دوم کتاب با عنوان «آگاهی در تئوریهای کوانتومی» تیتر مقالاتتی مانند مکانیک کوانتوم و محدودیتهای آگاهی، چرایی و چگونگی ورود فیزیک به مباحث ذهن و چرایی موضوعیت ذهن در مکانیک کوانتوم، نقشهایی که به آگاهی در مکانیک کوانتوم نسبت داده میشود، و ... دیده میشود.
📘 بخش سوم (آخر) نیز عنوان «رویکردهای مکانیک کوانتوم به آگاهی» را انتخاب کرده و مباحثی دربردارنده فیزیک جدید و طرحی برای آگاهی، بیولوژی کوانتومی آگاهی، بررسی امکان حل #مسئله_دشوار آگاهی توسط مکانیک کوانتوم، جایگاه #کوالیا در یک جهان ارتباطی، و ... را منتشر کرده است. #راجر_پنروز و #استوارت_همراف از نویسندگان این بخش هستند.
📗 این کتاب در سال ۲۰۲۲ بچاپ رسیده و برای علاقمندان به مباحث آگاهی و مکانیک کوانتوم بسیار جذاب بنظر میرسد.
@PhilMind
26.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎖دیوید چالمرز در این گفتگو👆(پاییز ۱۴۰۱) درباره #وحدت_آگاهی و تبعات نظری آن صحبت میکند.
🎖او درباره آزمون دو شقه کردن مغز و عدم دسترسی حالات ذهنی مربوط به نیمکره راست مغز به حالات مربوط به نیمکره چپ و بالعکس، تفکیک جالبی بر اساس تمایز مشهور #آگاهی_پدیداری از #آگاهی_دسترسی مطرح میکند: تفکیک وحدت پدیداری از وحدت دسترسی. پاسخی که سعی دارد همچنان وحدت پدیداری آگاهی را محفوظ بدارد.
🎖اما نکته عجیب آنجاست که وحدت آگاهی را به تئوری #پنسایکیزم گره میزند و توضیح نمیدهد چرا وحدت آگاهی نمیتواند با سایر نظریات سازگار باشد؟
🎖او همچنین فاعلان تجربه را نیز براساس وحدت آگاهی، ویژگیهای بنیادین جهان معرفی میکند. ولی در اینجا هم اشارهای به #معضل_ترکیب (combination problem) ندارد که اگر به ازای هر ذره، یک فاعل بنیادین تجربه وجود داشته باشد، چطور اینهمه فاعلان بیشمار در قالب یک فاعل و سوبژه واحد در میآیند و ما یک خود و فاعل واحد از تجربیاتمان را ادراک میکنیم؟
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📘ویراست دوم کامپنیون بلکول درباره #آگاهی، در سال 2017 و در 820 صفحه و 6 فصل بچاپ رسیده است.
📒فصل اوّل با عنوان «مسائل آگاهی» به تاریخچه رویکرد تجربی به آگاهی پرداخته و مسائل فلسفی آگاهی و #مسئله_دشوار را به قلم مایکل تای و دیوید چالمرز نقل کرده است.
📗فصل دوم تحت عنوان «اصالت و انتشار آگاهی»، موضوعاتی نظیر آگاهی در حیوانات و در نوزادان و #آگاهی_ماشین را مرور میکند و فرگشت آگاهی و دیدگاه #پنسایکیزم را مورد بررسی قرار میدهد.
📕فصل سوم عنوان «تنوعات تجربه آگاهانه» را انتخاب کرده و بر حالات آگاهی (شامل خواب و رؤیا)، آسیبهای کلینیکی و تجربیات غیرمعمول، حالات تغییریافته آگاهی (ناشی از مواد مخدر)، عرفان و تصوف، ذهن آگاهی و ... تمرکز دارد.
📙فصل چهار با عنوان «برخی نظریههای معاصر آگاهی»، تئوریهایی نظیر GWT (فضای کاری سرتاسری)، IIT (یکپارچهسازی اطلاعات)، نظریههای سطح میانه، #بازنمودگرایی، نظریههای مرتبه بالاتر، رویکردهای کوانتومی، رویکرد حذفگرایانه دنت، #طبیعی_گرایی زیستشناختی، #نوظهورگرایی، #دوئالیسم طبیعیگرایانه، پنسایکیزم فیزیکالیستی را به نقل از لیدرهای این نظریات بررسی میکند.
📘بخش 5 بر محور برخی موضوعات در #فلسفه_آگاهی (مانند استدلالهای ضد مادیانگارانه، استدلال معرفت، #ماتریالیسم نوعی، #کارکردگرایی، تأثیر علی آگاهی، #نوروفلسفه آگاهی، #خودآگاهی، #وحدت_آگاهی، #حیث_التفاتی شکل میگیرد.
📗فصل ششم (آخر) هم ذیل عنوان «موضوعات عمده در #علم_آگاهی»، سرفصلهایی در #روانشناسی_شناختی آگاهی و نیز در #نوروساینس آگاهی را مورد بحث قرار میدهد.
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📕کتاب «پنسایکیزم؛ چشماندازهای معاصر» به اهتمام برونتراپ و جسکولا (هردو از دانشگاه مونیخ) و توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد در سال 2017 و در 407 صفحه به چاپ رسیده است.
📘فصل اول این کتاب به «جایگاه منطقی #پنسایکیزم» اختصاص دارد که دو مقاله از دیوید چالمرز و برونتراپ، برای ارائه تبیینی جدید از #همه_روان_دار_انگاری و فرار از اشکالاتی مانند #مسئله_ترکیب را منتشر کرده است.
📗فصل دوم در چهار مقاله به تنوع هستیشناسیهای پنسایکیستی میپردازد و فصل سوم، مسئله ترکیب (#CombinationProblem) را با مقالاتی از دیوید چالمرز و ویلیام زیگر و فیلیپ گاف و ... محور بحث قرار میدهد.
📒در نهایت فصل چهارم، پنج تئوری آلترناتیو پنسایکیزم (#اینهمانی، #ایمرجنتیزم، #مونیسم خنثی، #دوئالیسم، #ایده_آلیسم) را با مقالاتی از برایان مکلافلین، لوپولد استپنبرگ، چارلز تالیافرو، و ...) بررسی میکند.
📙این کتاب برای علاقمندان به دیدگاههای معاصر و مباحث بهروز #فلسفه_ذهن و متافیزیک #آگاهی، منبع بسیار مناسبی بنظر میرسد.
@PhilMind
🎗دیدگاه #همه_روان_دار_انگاری (#پنسایکیزم) نوعی #آگاهی و شعور را - ولو در حد پتانسیل آن - به تمامی موجودات هستی (از جمله جمادات) نسبت میدهد. طبق این دیدگاه، آگاهی را نیز باید همانند سایر ویژگیهای بنیادین که در علم فیزیک به رسمیت شناخته شده (مانند جرم، بار الکتریکی، نیروی الکترومغناطیس، گرانش، فضا – زمان)، یک ویژگی بنیادین در جهان دانست که قابل تبیین از طریق ویژگیهای دیگر نیست.
این دیدگاه فینفسه درباره ماهیت فیزیکی یا غیر فیزیکی بودن ویژگی آگاهی، خنثی است و آگاهی – بعنوان یک ویژگی بنیادین – میتواند غیر فیزیکی باشد؛ کما اینکه دیوید چالمرز – بعنوان یکی از مهمترین لیدرهای پنسایکیزم – چنین نظری دارد.
🎗در #فلسفه_اسلامی، آگاهی برای جمادات و حتی گیاهان، انکار شده و برای #تجرد_نفس ناطقه انسانی و نیز تجرد نفوس حیوانات، استدلالهایی ارائه شده است.
البته برخی محققان #حکمت_متعالیه، با استناد به عباراتی از #ملاصدرا، قول به وجود آگاهی در نباتات را نیز به وی نسبت دادهاند. اما بر اینکه جمادات در نظر #صدرالمتالهین – مانند سایر فیلسوفان صاحبنظر مسلمان - فاقد آگاهیاند، اتفاق نظر وجود دارد.
بدینترتیب همه رواندار انگاری – هرچند با #عرفان_اسلامی و نیز ظاهر برخی آیات قرآن که نحوهای شعور را به تمامی ذرات و موجودات زمین و آسمان نسبت میدهد، همخوانی دارد – طرفدار قابل توجهی در میان فیلسوفان مسلمان نداشته است.
🎗براساس دیدگاه ملاصدرا – که هماهنگ با نظر جمهور فلاسفه مسلمان نیز است - وجود علم در ماده و جسمانیات بدلیل غیبت هر جزء از اجزای دیگر و وجود مشوب به عدم اجزاء مادی، منتفی است (اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، صص۲۹۸ ـ ۲۹۷ / ج۶، ص۱۶۳).
ولی شاید بتوان مبانی حکمت متعالیه را برای تصدیق و تأیید پنسایکیزم بکار گرفت. آنجا که علم را مساوق وجود میداند، و وجود نیز بنحوی تشکیکی در تمامی مراتب عالم، تحقق و اصالت دارد، چه بسا باید چنین نتیجه گرفت که علم و شعور در تمام عالم وجود جاری است و البته همانند خود وجود، دارای مراتب شدت و ضعف است. بدینترتیب هر موجود (ولو جمادات) بسته به میزان بهره وجودی که دارد، واجد علم و آگاهی هم خواهد بود.
🎗جالب توجه آنکه خود ملاصدرا در جایی از #علم_النفس اسفار بدین مطلب تصریح کرده است (همان، ج ۸، ص ۱۶۴). برخی گفتهاند چه بسا دیدگاه اصلی او در این موضع بیان شده و سایر موارد از باب همراهی با دیدگاه جمهور بوده است (که البته بلحاظ فلسفی، توجیه مقبولی نیست). علامه طباطبائی در حاشیه بر همین موضع از جلد هشتم اسفار، نظر اخیر صدرالمتألهین را تقویت کرده و تلاش میکند برای تأیید وجود جنبهای مجرد در اشیاء مادی، استدلال و تبیینی ارائه دهد؛ چه اینکه مطابق نظر وی و مؤسس حکمت متعالیه، آگاهی و شعور را باید در سطح مجرد (غیر فیزیک) جستجو کرد.
🎗در هر حال این خوانش از حکمت متعالیه که نوعی سازگاری با پنسایکیزم را میرساند، با دیدگاه #حدوث_جسمانی نفس – که نفس مجرد و آگاهی را برآمده از سطح جسمانی میداند – متضاد خواهد بود؛ کما اینکه اساساً پنسایکیزم در برابر ایمرجنتیزم مطرح شد تا آگاهی را نه بمثابه ویژگی برآمده از شرایط خاصی در سطح ویژگیهای فیزیکی، بلکه بعنوان یک ویژگی بنیادین در جهان معرفی نماید. بدینترتیب طرفداران خوانش اخیرالذکر از ملاصدرا و علامه طباطبایی، باید بدنبال تبیینی برای سازگاری #حرکت_جوهری و حدوث جسمانی از یکسو (که آگاهی را برآمده از سطوح پیشین و ویژگیهای بنیادین جهان میداند)، با مساوقت علم و وجود از سوی دیگر (که علم و شعور را بنحوی بنیادین در تمام عالم هستی لحاظ میکند)، باشند.
@PhilMind
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧲 گلن استراوسون به تبع راسل و دیگران، از دیدگاهی دفاع میکند که علاوه بر ویژگیهای بیرونی اشیاء مادی، یکسری ویژگیهای درونی هم برای آنها قائل هستند. ویژگیهای بیرونی از طریق علوم تجربی - از جمله فیزیک و #نوروساینس - کشف میشوند، اما ویژگیهای درونی اساسا قابل مطالعه و بررسی توسط علوم تجربی نیستند. در نظر ایشان، تجربه پدیداری، (بخشی از) ویژگیهای درونی اشیاء است.
📌 #پنسایکیزم (#همه_روان_دار_انگاری) نتیجه چنین نگرشی است و احساسات پدیداری را به تمام عالم مادی، تعمیم میدهد. هرچند که درباره نحوه تحقق بالفعل یا بالقوه این ویژگی پدیداری، اختلافاتی بین نسخههای مختلف پنسایکیزم وجود داشته و دارد. اما اساس همه رواندار انگاری بر این دیدگاه راسلی بنا شده است.
💥استراوسون البته قائل به پنسایکیزم مادیانگار است و ویژگیهای پدیداری را هم مانند سایر ویژگیها، کاملا مادی میداند. در مقابل ایشان، گروه دیگری از پنسایکیستها به رهبری چالمرز هستند که ویژگی پدیداری را هرچند از ویژگیهای بنیادی جهان، اما غیر فیزیکی میدانند و بنحوی دوئالیسم طبیعیانگارانه گرایش دارند؛ اینکه ویژگیهای پدیداری - بعنوان تنها نامزد مقبول برای ویژگیهای غیر فیزیکی - در قلمرو همین جهان طبیعی حضور دارند.
🧠 همانطور که استراوسون توضیح میدهد، پنسایکیزم مادیانگار به نظریه #اینهمانی مغز و ذهن بازگشت دارد و در واقع توضیحی جدید برای همان نظریه ارائه میدهد. توضیحی که بنظر استراوسون قابل رد شدن توسط هیچ استدلالی نیست. درباره این ادعای او سخن خواهیم گفت.
@PhilMind
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧠کریستوف کوخ - از چهرههای نوروساینس - در گفتگویی که 3 روز پیش منتشر شده👆، از رد دیدگاه اینهمانی و #ایمرجنتیزم (#نوظهورگرایی) میگوید و بدنبال تقویت #پنسایکیزم است.
🧬البته پنسایکیزم (#همه_روان_دار_انگاری) هم مانند ایمرجنتیزم، میتواند خوانشی ماتریالیستی و نیز خوانشی غیر فیزیکال داشته باشد.
همانطور که در ایمرجنتیزم ضعیف، لایه ذهنی و روانشناختی برآمده از لایههای زیرین (بیولوژیک و شیمی و ...) همچنان در سطح عالم فیزیکی قرار دارد، در پنسایکیزم مادیانگار نیز ویژگی بنیادین آگاهی همچون سایر ویژگیهای بنیادین فیزیک (جرم و بار و فضا زمان و ...) در ردیف حقایق بنیادین مادی جهان قرار میگیرد.
گلن استراوسون در ویدیوی قبلی و کوخ نیز در اینجا از این نسخه پنسایکیزم دفاع میکنند.
🎈ولی پنسایکیزم غیر مادیانگار (به لیدری چالمرز) در عین اینکه ویژگی آگاهی را بنیادین و تقلیلناپذیر میداند، اما آن را در لایه غیرفیزیکی جهان تعریف میکند. کما اینکه ایمرجنتیزم قوی در مورد ویژگی #آگاهی اعتقاد دارد برخلاف سایر ویژگیهای ایمرجیافته و برآمده در لایههای بیولوژیک (از لایه شیمی) و در لایه شیمیایی (از لایه فیزیک)، مادی نیست.
💥کوخ البته در اینجا برای توضیح دیدگاه خود، گاه بین تبیین نوظهورگرایانه و پنسایکیستی نیز خلط میکند و در ارائه استدلال، ناامیدکننده ظاهر میشود.
پنسایکیزم مادیانگار همانطور که استراوسون توضیح داد، به اینهمانی مغز و ذهن بازگشت میکند و برخلاف تلاش کوخ و داعیه استراوسون، رافع #شکاف_تبیینی نیست. در اینباره بیشتر خواهیم گفت.
@PhilMind
☘️ #ملاصدرا نفس و #آگاهی را مختص حیوانات و انسانها دانسته و در موارد متعدد تاکید کرده که جمادات (و نباتات) بدلیل غیبت هر جزء از اجزاء دیگر، فاقد علم و ادراک هستند.
او تنها نوعی شعور لمسی برای نباتات قائل شده که در نظر برخی مفسران #حکمت_متعالیه میتواند به وجود نحوهای علم و ادراک در گیاهان نیز تفسیر شود. اما در هر صورت نفس مجرد را تنها برای حیوان و انسان ثابت کرده و بر نفی علم و آگاهی از جمادات تصریح دارد.
🍁 این موضع البته نزدیک به دیدگاه غالب فیلسوفان مسلمان در طول تاریخ بوده و طبیعتاً نافی #پنسایکیزم و وجود ادراک و آگاهی در همه موجودات است. اما نکته اینجاست وی در جلد هشتم اسفار و آن هم ذیل عنوان «فی اللمس و احواله»، پس از بیان اینکه ادراک در نبات و جماد هم وجود دارد و ادعای اینکه چنین دیدگاهی با مبنای او در باب علم (حضور صورت مجرد نزد مجرد) منافاتی ندارد، ادامه میدهد: «پس جسمانیت مانع صورت وحدانی که قابل حیات باشد، نیست. به شرط آنکه دچار تضاد [در عناصرش] نباشد؛ همانطور که افلاک اینچنیناند [طبق دیدگاه قدما که برای افلاک نیز قائل به نفس و ادراک بودند] و بدلیل عدم تضاد و تفاسد، حیات نطقی (عقلی) دارند. [منظور صرف حیات زیستشناختی نیست؛ بلکه حیات نطقی و ادراک عقلی را مطرح میکند]. پس گیاهان نیز بدلیل آنکه تضاد در عناصر آنها شدید نیست، بعید نیست که قوه شعور ضعیف متناسب با خودشان را داشته باشند».
🌕 صدرا در ادامه توضیح میدهد که بر اساس مبنای فلسفی خویش که وجود را مساوق و هممصداق با علم و حیات میداند، لاجرم باید به چنین دیدگاهی ملتزم گردد: «چگونه اینطور نباشد؛ در حالیکه وجود با مراتب مختلفش در نظر ما عین علم و شعور (با مراتب مختلفش) است؟ و به همین دلیل است که عارفان الهی اعتقاد دارند تمام موجودات آگاه نسبت به پروردگارشان هستند و همانطور که قرآن میفرماید بر پروردگارشان ساجدند».
البته وی تأکید مجدد دارد که این علم و ادراک و شعور دارای مراتبی از شدت و ضعف است (مانند خود مراتب وجود) و هرچه وجود از شوب عدم رهاتر باشد (مرتبه بالاتری داشته باشد)، ادراکات او نیز تمامتر و شدیدتر است. بنابراین سطح شعور و ادراک نباتات را ضعیف باید دانست.
🔻برخی شارحان برای توجیه تفاوت نظر مؤلف گفتهاند چه بسا دیدگاه اصلی او در این موضع بیان شده و سایر موارد که نافی ادراک و علم از جمادات بود، از باب همراهی با دیدگاه جمهور فلاسفه بیان شده است. اما در شرایطی که بحث ذیل اتحاد عالم و معلوم، و نیز مباحث #تجرد_نفس و ... هماهنگ با دیدگاه عموم فیلسوفان بوده و اکنون ذیل عنوانی فرعی و در خلال بحثی حاشیهای بر این نکته تصریح شده، بیشتر نوعی ناهماهنگی درونی را بازتاب میدهد.
علامه طباطبائی در حاشیه بر همین موضع از جلد هشتم اسفار (ص۱۶۴)، نظر اخیر صدرالمتألهین را تقویت کرده و تلاش میکند برای تأیید وجود جنبهای مجرد در اشیاء مادی، استدلال و تبیینی ارائه دهد؛ هرچند که کار شاقی است و با تصریحات سابق صدرا نیز در تضاد است.
حاجی سبزواری اما اعتقاد دارد: «در این کلام صدرالمتألهین، جنبههای مختلفی از مسامحه وجود دارد که بر کسی که اصول سابق در مباحث عاقل و معقول را به یاد داشته باشد، مخفی نیست ...».
@PhilMind
💥 ابهام در چگونگی ظهوریافتن (#emergence) آگاهی از تجمیع ذرات ناآگاه، برخی را به سمت این دیدگاه کشانید که #آگاهی در همان ذرات بنیادین وجود دارد (#panpsychism) و قرار نیست از ترکیب پیچیده مجموعهای از ذرات ناآگاه، یکمرتبه پدید آید (#پنسایکیزم)
💥نسخهای از پنسایکیزم که #تجربه_پدیداری را ساختهشده و تشکیلیافته از تجمیع حقایق خُرد پدیداری میداند، آگاهی را بعنوان یک عنصر بنیادین در خردترین سطح جهان در نظر میگیرد که در تمامی موجودات بنحوی وجود دارد. این نسخه مذکور البته با مشکلی جدی به نام #مسئله_ترکیب (combination problem) مواجه است: چگونه تعدادی تجربه جداگانه میتوانند ترکیب شده و منجر به یک تجربه واحد متمایز شود؟ فاعلیتهای چندگانهای که در چند حقیقت خردپدیداری وجود دارند، چگونه در فاعل واحدی (مثل یک انسان دارنده تجربه کلان پدیداری) وحدت پیدا میکند؟
💥نسخه پنسایکیزم نوظهورگرا اما #آگاهی_پدیداری انسانها و حیوانات را اساساً مستقر در سطح خرد نمیداند. بلکه طبق این دیدگاه، ارتباط و تعامل بین حقایق آگاه در سطح خرد، بنحوی علّی باعث نوظهوریافتن آگاهی در سطح کلان میشود.
💥پنسایکیستهای نوظهورگرا خود را از نوظهورگرایی صرف برتر میدانند؛ چرا که طبق دیدگاه ایشان، پدیده نوظهوریافته از سنخ همان حقیقت پایهای است و در سطح پایه، پیچیدگی آگاهی خرد موجب ظهوریافتگی آگاهی کلان پدیداری میشود. در حالی که نوظهورگرایی صرف، سطح پایه را از سنخ نوروبیولوژی در نظر میگیرد که پیچیدگیهای این سطح منجر به ظهوریافتگی آگاهی خواهد شد.
طبیعتاً سنخ آگاهی از سنخ حقایق مربوط به سطح نورونی و شیمیایی و ... کاملاً متفاوت است و تبیین اینکه چطور نوع خاصی از آرایش و پیچیدگی سطح مغز به ظهور آگاهی میانجامد، بسیار دشوار مینماید. طبق این دیدگاه اگر حقایق سطح پایه نیز از سنخ آگاهی باشند، ظهوریافتن آگاهی کلان پدیداری از پیچیدگی آن سطح پایه، مقبولتر و تبیینپذیرتر است.
💥برای مثال میتوان به دفاعیه گلن استراسون از پنسایکیزم نوظهورگرایانه اشاره کرد که برقراری رابطه بین محصول ظهوریافته و سطح تولیدکننده آن را با استفاده از مجموعه واحدی از مفاهیم به اندازه کافی همگن، امکانپذیر میداند که قرار نیست بین سطح غیر تجربهای/غیرآگاه و سطح تجربهای/آگاه پل بزند. اما بسیار دشوار است که آگاهی را برآمده و نوظهوریافته از حقایقی غیر تجربهای ترسیم کنیم. استراسون بدین ترتیب استدلال میکند که فقط با این فرض که آگاهی انسان و حیوان از اشکال اساسیتر آگاهی برآمده باشد، از پس مشکل تبیینی آن بر خواهیم آمد. (See: Strawson, G, 2006, “Realistic Materialism: Why Physicalism Entails Panpsychism”, Journal of Consciousness Studies, 13(10–11): pp. 18–20.)
@PhilMind