22.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 ما ادراک ثابتی از #هویت_شخصی خود در طول عمرمان داریم، حال آنکه بدنمان با گذر زمان دچار تغییرات کلی شده و پس از چندسال تمام سلولهایش تجدید میشوند. پس هویت شخصی باید چیزی غیر از بدن باشد.
این خلاصه استدلالی دوئالیستی و مشهور علیه #فیزیکالیسم است.
🌀 فیزیکالیستها در پاسخ بر ارگانیک بودن بدن تأکید دارند که به کل وجود آن از تولد تا مرگ، وحدت و استمرار میبخشد.
به بیان ایشان، #اینهمانی نفس با بدن بمعنای اینهمانی نفس با تکّه زمانی خاصی از بدن نیست؛ بلکه بمعنای اینهمانی با ارگانیسم بسطیافته در طول زمان است و وحدت آن نیز با اتصال فیزیولوژیک حفظ میشود. (See: Kim, 2010, Philosophy of Mind, 3rd edition, p.26)
🌀 این ویدیو👆 یک آزمون فکری و یک دیدگاه فیزیکالیستی در تبیین هویت شخصی ارائه میکند که شبیه استدلال فوق است.
🌀 البته دیدگاه #ملاصدرا درباره #حرکت_جوهری نفس نیز بنحوی با اشکال هویت شخصی مواجه بوده و پاسخی مشابه (اتصال وجودی برمبنای اصالت وجود) ارائه میدهد.
#دوئالیسم کلاسیک دوجوهری (سینوی - دکارتی) اما بدلیل تبیین نفس بعنوان جوهر مستقل ثابت، اشکال هویت شخصی را علیه #مادیانگاری مطرح میکرد.
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
♓ استدلال مشهور به استحاله #انطباع_کبیر_در_صغیر براساس تلقّی خاصی از دیدگاه مادیگرایانه در باب نفس، طراحی شده است. این استدلال بطور ساده و خلاصه میگوید: ما در ادراکات بصری رایج، تصاویری را مشاهده میکنیم که بارها از بدنمان بزرگتر هستند؛ مانند #ادراک_حسی کوه و دریا و ... . این تصاویر ذهنی غیر از وجود خارجی کوه و دریاست و در درون ما وجود دارند و ادراک میشوند.
حال اگر نفس همان بدن یا مغز باشد، کوه و دریا با آن عظمت باید در جایی به مراتب کوچکتر (مغز یا بدن) وجود داشته باشند که همان انطباع کبیر در صغیر است و محال میباشد.
♒ همانگونه که مشاهده میشود، استدلال فوق بر این تلقّی از دیدگاه مادّیانگارانه استوار است که صور #ادراک_بصری را منطبع و مرتسم در #مغز یا بدن میداند و در نتیجه، انطباق مکانی را لازم میشمرد.
ولی لااقل در دوران معاصر، «هیچکدام» از تئوریهای فیزیکالیستی چنین دیدگاهی ندارند.
♎ نزدیکترین نظریه فیزیکالیستی به تلقی مذکور، #اینهمانی ذهن و مغز است که میگوید هر حالت ذهنی با یک حالت نورونی، اینهمان است؛ مثلا حالت ادراک حسی کوه، اینهمان است با حالت شلیک نورونی c.
مطابق این نظریه، خود تصویر کوه در مغز ترسیم نشده یا انطباع نمییابد؛ بلکه یک شلیک نورونی خاص در لوب پسسری مغز، حالت ادراک بصری کوه را ایجاد میکند که یک #حالت_پدیداری و حس درونی است؛ نه این که تصویر آن کوه در جایی از مغز یا بدن نشسته باشد.
♐ سایر تئوریهای فیزیکالیستی موجود که اساسا از این هم فراتر میروند و مثلا آن شلیک نورونی خاص را موجب بازنمایی ویژگی بیرونی کوه (در نظریه #بازنمودگرایی برونگرا) میدانند و ... .
♉ استدلال استحاله انطباع کبیر در صغیر به ادراک حسی و نه مفهومی از مناظر وسیع ارجاع میدهد که مستلزم حس درک بزرگی آنها به نحوی پدیداری است؛ نه اینکه بزرگی کوه و دریا از طریق مقایسه ابعاد و توصیفات و ... بصورتی مفهومی فهمیده شود.
♈ اما تئوریهای فیزیکالیستی هم بدین نکته التفاتی دارند و دقیقا همین ادراک حسی پدیداری را با یک مجموعه خاص از شلیکهای نورونی اینهمان میدانند یا اعتقاد دارند از طریق این شلیکهای نورونی خاص، ایجاد و بازنمایی میشود.
♋ از دیدگاه #فیزیکالیسم و #علوم_شناختی، یک حس درونی پدیداری از ادراک بصری، الزاما بمعنای وجود آن تصویر با همه ابعادش در درون ما نیست و اساسا مکانیسم ایجاد احساسات درونی میتواند بسیار پیچیدهتر از اینها باشد.
ضمن اینکه با کشف حقایقی مانند میدانها و انرژیها و ... در فیزیک، دیگر تلقی نوع خاص مکانمندی مادی که مستلزم انطباق یا تماس مکانی باشد، تنها گزینه مکانمندی نیست.
♏️ بنظر میرسد بخش مهمی از براهین #تجرد_نفس، بر مبنای تلقی خاصی از #ماتریالیسم - که احتمالا در دوران بوعلی وجود داشته - صورتبندی شده و امروزه با توجه به دستاوردهای #علوم_اعصاب شناختی و تغییرات اساسی دیدگاههای فیزیکالیستی و تنوع و پیچیدگی آنها، نیاز به تغییر و تحول جدی دارند.
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📙 ویراست دوم «ارزیابی و مدخلی بر تئوریهای آگاهی» در سال 2016 و توسط انتشارات راتلج عرضه شده است.
📘 ویلیام سیگر - استاد دانشگاه تورنتو - در این کتاب، رویکردهای مختلف نظری به #مسئله_آگاهی را بررسی و سعی کرده بحث درباره ماهیت آگاهی و امکان فهم علمی (ساینتیفیک) از آن را پیش ببرد.
📗 کتاب در فصل 1 با چیستی #فیزیکالیسم و توضیح مسئله آگاهی شروع میشود. فصل 2 به تشریح دیدگاه #دکارت درباره نقش مغز در ایجاد #آگاهی اختصاص دارد؛ دیدگاهی که به اعتقاد سیگر، یک تئوری مولکولی-ترکیبی است که یک نیروی علی قوی برای مغز در تولید تجربه آگاهانه تعریف میکند.
📕 فصل 3، نظریه #اینهمانی مغز و آگاهی را بررسی میکند و نقد مهم خلط بین منشاء آگاهی با خود آگاهی را درباره این دست تئوریها وارد میداند.
در فصل 4,5 نیز به تئوریهای مرتبه بالاتر (HOT Theories) درباره آگاهی و ناتوانی آن در تبیین آگاهی حیوانی میپردازد.
📒 فصل 6 به نظریههای خودبازنمودی (Self-Representational Theories) اختصاص دارد و فصول 7,8 دیدگاه حذفگرایانه #دنیل_دنت را نقد و بررسی میکند که آگاهی را توهم برساخته مغز در طول دوران تکامل میداند.
📔 فصل 9، نظریههای توجهمحور را موضوع بحث قرار داده و فصول 10,11 بر تئوریهای بازنمودگرایانه (Representational Theories) تمرکز دارد. فصل 12 نیز #حیث_التفاتی را در قیاس با آگاهی بررسی میکند.
📓 فصلهای 13,14 از دیدگاههای #همه_روان_دار_انگاری (Panpsychism) بحث میکند و فصل آخر (15) درباره #یگانهانگاری خنثی است.
@PhilMind
19.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻دکتر پیم ون لومل - متخصص قلب و عروق دانشگاه اوترخت هلند - در این گفتگو👆 (سال ۲۰۱۹) درباره تحقیقی که بر روی بیماران تجربهکننده #NDE انجام داده و در مجله معتبر لنست بچاپ رسیده، توضیح میدهد.
🔺بسیاری از این افراد در حال #ایست_قلبی و فعالیت مغزی صفر (خط صاف EEG)، #تجربه_نزدیک_به_مرگ داشته و بعضا اتفاقاتی ابجکتیو در اتاق عمل و حوالی بیمارستان و ... را گزارش کردهاند.
🔻گزارشاتی که گاه بلافاصله پس از احیاء و در اولین ارتباط با پزشکان و پرستاران بیان شده و احتمال ساختگیبودن همه آنها (با توجه به تنوع تیمهای پزشکی و تکثر جغرافیایی و مکانی)، بسیار پایین است.
🔺غالب تئوریهای فیزیکالیستی درباره آگاهی، فعالیت نورونی را مبنا و محور قرار میدهند؛ خواه مستقیما (در نظریات #اینهمانی و #نوظهورگرایی و ...) و خواه غیرمستقیم (در نظریات #بازنمودگرایی و ...).
حتی دیدگاههای کارکردگرایانه که هسته مرکزی سیستم (مغز باشد یا تراشه الکتریکی یا ...) را بی اهمیت میدانند و نیز دیدگاههای بازنمودگرایانه، ورودی دیتا به سیستم را نیاز دارند. حال آنکه هیچگونه داده حسی هم در حالت ایست قلبی اتفاق نمیافتد.
🔻این مسئله، مطالعات NDE را کمکم به سمت بخشی از منازعه نظری بین #فیزیکالیسم و #دوئالیسم سوق داده است.
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📕ویراست چهارم «مدخلی معاصر بر فلسفه ذهن» اثر جان هیل توسط انتشارات راتلج و در سال ۲۰۲۰ بچاپ رسیده است. این کتاب با هدف تدریس برای دانشجویانی که آشنایی پیشین با مباحث فلسفه ذهن ندارند، نوشته شده.
📘پس از مقدمه، فصل ۲ به #دوئالیسم دکارتی اختصاص دارد و میراث #دکارت را در فصل ۳ و در قالب نظریات دوگانهانگار نافی تعامل علی دوطرفه ذهن و بدن بررسی میکند.
📗فصل ۴ به #رفتارگرایی میپردازد و اشکالات و افول آن را مرور میکند. فصل ۵ بسراغ نظریه #اینهمانی ذهن و مغز رفته و با یادآوری پشتوانههای فلسفی آن (مانند صرفهجویی هستیشناختی)، اشکالاتش (ضروریبودن اینهمانی در تمام جهانهای ممکن، مغالطه پدیدارشناختی، پایان باز در تعاریف معرفتشناختی و ...) را مرور میکند.
📒فصل ۶ بر رویکرد #کارکردگرایی تمرکز کرده و به نسبت آن با #مادی_انگاری و رفتارگرایی و برخی اشکالاتش میپردازد. فصل ۷ به تئوری بازنمودگرایانه ذهن اختصاص دارد و بدینمنظور، #نظریه_محاسباتی و #آزمون_تورینگ و اشکال #اتاق_چینی را بازگو میکند. و فصل ۹ #حالات_التفاتی را محور بحث قرار داده است.
📙 #حذف_گرایی (دیدگاه دنت) موضوع فصل ۱۰ کتاب است و چشمانداز و برخی اشکالاتش نیز یادآوری میشود. فصل ۱۱ به #فیزیکالیسم غیر تقلیلگرا میپردازد و فصل ۱۲ با محوریت #آگاهی، کیفیات تجربه آگاهانه و #استدلال_زامبی و تئوریهای بازنمودگرایی (مرتبه اول و مرتبه بالاتر) و ... را توضیح میدهد.
📓فصل ۱۳ به تشریح #نوخاسته_گرایی و #همه_رواندارانگاری اختصاص دارد و فصل آخر برخی اشکالات دیدگاههای مختلف درباره ماهیت ذهن را مرور میکند.
@PhilMind
🟥قبلا درباره رابطه #سوپرونینس (#ابتناء / #فرارویدادگی) سخن گفتیم. رابطهای وجودشناختی بین ویژگیهای الف (بعنوان ویژگیهای پایه) و ویژگیهای ب (بعنوان ویژگیهای ابتناءیافته)؛ بدینترتیب که ویژگی ب از ویژگی الف پدیدار میشود و هر تغییری در ویژگی ب مستلزم تغییر در ویژگی الف است و نه بالعکس. یعنی ویژگی ب (مثلا ویژگیهای آگاهانه) میتواند بر چند نوع ویژگی پایه الف (مثلا ویژگیهای نوروبیولوژیک) ابتناء یابد/ سوپروین شود، ولی اگر ویژگی ابتناءیافته آگاهانه تغییر یابد، حتما ویژگی پایه نوروفیزیولوژیک آن هم تغییر داشته است.
🟧در اینجا میخواهیم اضافه کنیم که در یک تقسیمبندی باید بین سوپرونینس طبیعی (قانونی) و سوپرونینس منطقی (مفهومی) تمایز گذاشت.
ویژگیهای ابتناءیافته ب بر ویژگیهای پایه الف بنحوی منطقی سوپروین میشوند اگر بلحاظ منطقی هیچ دو جهان ممکنی وجود نداشته باشد که ویژگیهای الف یکسان ولی ویژگیهای ب متفاوت باشند.
بعنوان مثال ویژگیهای ماکروسکوپی فیزیک (مانند شکل اشیاء) بطور منطقی بر ویژگیهای میکروسکوپی فیزیک (مانند تنوع و آرایش ذرات بنیادین) مبتنی میشود. در نتیجه منطقا جهان ممکنی قابل تصور نیست که ویژگیهای میکروسکوپی ذرات بنیادین این میز بدون تحقق ویژگی ماکروسکوپی شکل آن تحقق یابد.
🟨ولی سوپرونینس طبیعی (قانونی) ضعیفتر است. در چنین وضعیتی ویژگی ابتناءیافته ب صرفا در جهانهای ممکنی با #قوانین_طبیعی مشابه جهان ما بر ویژگی پایه الف ابتناء مییابند. مثلا یک مول گاز با حجم و دمای یکسان در جهانهای ممکن دارای قوانین طبیعی مشابه جهان ما، فشار یکسانی خواهند داشت. ولی منطقا جهانهای ممکنی با قوانین طبیعی متفاوت تصورپذیر (conceivable) هستند که مثلا ثابت K گاز در pV=KT کمتر یا بیشتر باشد و در نتیجه یک مول گاز با حجم و دمای یکسان، فشار متفاوتی خواهد داشت. هرچند که K متفاوت در جهان طبیعی شبیه ما وقوع نمییابد، ولی بلحاظ منطقی در جهانهایی با قوانین طبیعی متفاوت، امکانپذیر است.
🟩در مورد ویژگیهای آگاهانه اگر دو موجود بلحاظ فیزیکی کاملا یکسان باشند، شاید بتوان گفت تا جایی که قوانین طبیعی یکسانی برقرارند، #تجربه_آگاهانه یکسانی هم خواهند داشت. بدینترتیب میتوان نتیجه گرفت که #آگاهی بطور طبیعی (قانونی) بر فیزیک (نوروفیزیولوژی) سوپروین میشود/ ابتناء مییابد.
ولی این امکان منطقی وجود دارد که موجودی بلحاظ فیزیکی با موجودی دیگر که هیچ تجربه آگاهانهای ندارد یا دارای #کوالیا ی متفاوتی است، یکسان باشد. یعنی منطقا تصورپذیر است که موجودی با فیزیک کاملا یکسان در جهان ممکنی با قوانین طبیعی متفاوت، ویژگیهای آگاهانه متفاوتی هم داشته باشد (یا فاقد ویژگی آگاهانه باشد).
🟦مدعای #ماتریالیسم و #فیزیکالیسم نیازمند سوپرونینس منطقی است و نه صرفا طبیعی. #مادی_انگاری زمانی صادق است که اطمینان حاصل کند ویژگیهای آگاهانه با ضرورت منطقی بر ویژگیهای نوروفیزیولوژیک سوپروین میشوند و در نتیجه، بازاء هر جهان ممکن منطقی W که بلحاظ فیزیکی با جهان ما یکسان باشد، همه پدیدههای آگاهانه که در جهان ما صادقاند، در W هم صادق باشند. این با تعریفی که فرنک جکسون (۱۹۹۴) از فیزیکالیسم ارائه کرده، انطباق دارد.
🟪اما بنظر میرسد بلحاظ منطقی تصورپذیر است (بلحاظ مفهومی دربردارنده تناقض و عدم انسجام نیست) که در جهانهای ممکنی با قوانین طبیعی متفاوت، موجودات دارای فیزیک کاملا یکسان با ما، ویژگیهای آگاهانه کاملا متفاوتی داشته باشند.
در اینصورت انگارههای فیزیکالیستی تقلیلگرایانه درباره آگاهی با چالش فلسفی جدی روبهرو هستند. آنها اگر مثلا قائل به #اینهمانی ذهن و مغز هستند، باید بتوانند ثابت کنند این رابطه اینهمانی در تمام جهانهای ممکن بلحاظ منطقی برقرار است (مثل اینهمانی آب با آرایش مولکولی H2O که ضرورت منطقی دارد).
یا اگر از سوپرونینس ذهن فیزیکی بر مغز دفاع میکنند، باید بتوانند نشان دهند که ابتناء مذکور در تمام جهانهای ممکن برقرار است. این اگر نگوییم محال، بسیار دشوار بنظر میرسد.
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📕کتاب «پنسایکیزم؛ چشماندازهای معاصر» به اهتمام برونتراپ و جسکولا (هردو از دانشگاه مونیخ) و توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد در سال 2017 و در 407 صفحه به چاپ رسیده است.
📘فصل اول این کتاب به «جایگاه منطقی #پنسایکیزم» اختصاص دارد که دو مقاله از دیوید چالمرز و برونتراپ، برای ارائه تبیینی جدید از #همه_روان_دار_انگاری و فرار از اشکالاتی مانند #مسئله_ترکیب را منتشر کرده است.
📗فصل دوم در چهار مقاله به تنوع هستیشناسیهای پنسایکیستی میپردازد و فصل سوم، مسئله ترکیب (#CombinationProblem) را با مقالاتی از دیوید چالمرز و ویلیام زیگر و فیلیپ گاف و ... محور بحث قرار میدهد.
📒در نهایت فصل چهارم، پنج تئوری آلترناتیو پنسایکیزم (#اینهمانی، #ایمرجنتیزم، #مونیسم خنثی، #دوئالیسم، #ایده_آلیسم) را با مقالاتی از برایان مکلافلین، لوپولد استپنبرگ، چارلز تالیافرو، و ...) بررسی میکند.
📙این کتاب برای علاقمندان به دیدگاههای معاصر و مباحث بهروز #فلسفه_ذهن و متافیزیک #آگاهی، منبع بسیار مناسبی بنظر میرسد.
@PhilMind
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧲 گلن استراوسون به تبع راسل و دیگران، از دیدگاهی دفاع میکند که علاوه بر ویژگیهای بیرونی اشیاء مادی، یکسری ویژگیهای درونی هم برای آنها قائل هستند. ویژگیهای بیرونی از طریق علوم تجربی - از جمله فیزیک و #نوروساینس - کشف میشوند، اما ویژگیهای درونی اساسا قابل مطالعه و بررسی توسط علوم تجربی نیستند. در نظر ایشان، تجربه پدیداری، (بخشی از) ویژگیهای درونی اشیاء است.
📌 #پنسایکیزم (#همه_روان_دار_انگاری) نتیجه چنین نگرشی است و احساسات پدیداری را به تمام عالم مادی، تعمیم میدهد. هرچند که درباره نحوه تحقق بالفعل یا بالقوه این ویژگی پدیداری، اختلافاتی بین نسخههای مختلف پنسایکیزم وجود داشته و دارد. اما اساس همه رواندار انگاری بر این دیدگاه راسلی بنا شده است.
💥استراوسون البته قائل به پنسایکیزم مادیانگار است و ویژگیهای پدیداری را هم مانند سایر ویژگیها، کاملا مادی میداند. در مقابل ایشان، گروه دیگری از پنسایکیستها به رهبری چالمرز هستند که ویژگی پدیداری را هرچند از ویژگیهای بنیادی جهان، اما غیر فیزیکی میدانند و بنحوی دوئالیسم طبیعیانگارانه گرایش دارند؛ اینکه ویژگیهای پدیداری - بعنوان تنها نامزد مقبول برای ویژگیهای غیر فیزیکی - در قلمرو همین جهان طبیعی حضور دارند.
🧠 همانطور که استراوسون توضیح میدهد، پنسایکیزم مادیانگار به نظریه #اینهمانی مغز و ذهن بازگشت دارد و در واقع توضیحی جدید برای همان نظریه ارائه میدهد. توضیحی که بنظر استراوسون قابل رد شدن توسط هیچ استدلالی نیست. درباره این ادعای او سخن خواهیم گفت.
@PhilMind