18.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻چالمرز در این گفتگو👆 #حالات_التفاتی (مانند تفکرات) را برخلاف #حالات_پدیداری (مانند #ادراک_حسی و درد و ...)، فاقد جنبه تجربه ای میداند.
از این منظر، #مسئله_دشوار #فیزیکالیسم منحصر در دسته دوم است و تبیین دسته اول در #علوم_شناختی انجام پذیر است.
🔻در #علم_النفس #فلسفه_اسلامی اما تبیین خاصی برای احساسات و هیجانات صورت نگرفته (که نقص بزرگی است) و در عین حال، جایگاه ویژه ای برای علم و ادراک مفهومی و ادراک کلیات و ... وجود دارد که امکان تحقق این حالات در سطح صرفا مادی نفی میشود.
از این منظر حتی #علم_حصولی هم هرچند با فرآیندهای دریافت و پردازش اطلاعات همراه است اما نهایتا با #علم_حضوری ادراک میشود.
🔻به عقيده گروهی از فیلسوفان تحلیلی معاصر هم البته (در تقابل با دیدگاه رایج)، #گرایشات_گزاره_ای نیز دارای ویژگی پدیداری خاص خودشان هستند.
به بیان پيت، شخص میتواند این سه تمایز را انجام دهد: الف) تفکّرات آگاهانه اش را از دیگر حالات ذهنی، ب) هریک از تفکّرات آگاهانه اش را از یکدیگر، ج) محتوای فکری هر یک از تفکّرات آگاهانه اش را.
به اعتقاد وی هیچیک از اینها جز در صورت وجود یک پدیدارشناسی اختصاصی برای هر نوع از تفکّرات، ممکن نیست. (Pitt, 2004, "The Phenomenology of Cognition", pp.7-8.)
🔻سیورت هم استدلال آورده که نحوه پدیداری ادراک یک جمله قابل فهم، متفاوت است از نحوه ای که یک جمله خالی از معنا (صرفاً متشکّل از یکسری اصوات) به گوشمان میخورد. (Siewert, 1998, The Significance of Consciousness, pp.275-276.)
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی:
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📕ویراست چهارم «مدخلی معاصر بر فلسفه ذهن» اثر جان هیل توسط انتشارات راتلج و در سال ۲۰۲۰ بچاپ رسیده است. این کتاب با هدف تدریس برای دانشجویانی که آشنایی پیشین با مباحث فلسفه ذهن ندارند، نوشته شده.
📘پس از مقدمه، فصل ۲ به #دوئالیسم دکارتی اختصاص دارد و میراث #دکارت را در فصل ۳ و در قالب نظریات دوگانهانگار نافی تعامل علی دوطرفه ذهن و بدن بررسی میکند.
📗فصل ۴ به #رفتارگرایی میپردازد و اشکالات و افول آن را مرور میکند. فصل ۵ بسراغ نظریه #اینهمانی ذهن و مغز رفته و با یادآوری پشتوانههای فلسفی آن (مانند صرفهجویی هستیشناختی)، اشکالاتش (ضروریبودن اینهمانی در تمام جهانهای ممکن، مغالطه پدیدارشناختی، پایان باز در تعاریف معرفتشناختی و ...) را مرور میکند.
📒فصل ۶ بر رویکرد #کارکردگرایی تمرکز کرده و به نسبت آن با #مادی_انگاری و رفتارگرایی و برخی اشکالاتش میپردازد. فصل ۷ به تئوری بازنمودگرایانه ذهن اختصاص دارد و بدینمنظور، #نظریه_محاسباتی و #آزمون_تورینگ و اشکال #اتاق_چینی را بازگو میکند. و فصل ۹ #حالات_التفاتی را محور بحث قرار داده است.
📙 #حذف_گرایی (دیدگاه دنت) موضوع فصل ۱۰ کتاب است و چشمانداز و برخی اشکالاتش نیز یادآوری میشود. فصل ۱۱ به #فیزیکالیسم غیر تقلیلگرا میپردازد و فصل ۱۲ با محوریت #آگاهی، کیفیات تجربه آگاهانه و #استدلال_زامبی و تئوریهای بازنمودگرایی (مرتبه اول و مرتبه بالاتر) و ... را توضیح میدهد.
📓فصل ۱۳ به تشریح #نوخاسته_گرایی و #همه_رواندارانگاری اختصاص دارد و فصل آخر برخی اشکالات دیدگاههای مختلف درباره ماهیت ذهن را مرور میکند.
@PhilMind
⏰ این پرسش مکرر مطرح میشود که در #فلسفه_اسلامی، بحثی متناظر با مفهوم آگاهی (#consciousness) وجود دارد و آیا از این مفهوم در استدلالهای مربوط به چیستی نفس، استفاده شده است؟
⏰ مفهوم #آگاهی (و به ویژه #آگاهی_پدیداری: Phenomenal Consciousness) در #فلسفه_ذهن معاصر، به تجربیات درونی ارجاع میدهد؛ یعنی به همان کیفیات سابجکتیو که بصورت مثلا غم و شادی و خشم و درد و لذت و ... تجربه میشوند. آگاهی بدین معنا چالش اصلی و مسئله دشوار #فیزیکالیسم معاصر قلمداد میشود و انواع تئوریها به منظور تبیین فیزیکی آن ارائه و مخدوش شده است.
⏰ در #علم_النفس فلسفه اسلامی اما عمده تمرکزها و استدلالها پیرامون #تجرد_نفس، بر محور مفهوم علم و بعضاً #ادراک_حسی میچرخد. ادراک حسی هم از جنبه اطلاع مفهومی از محتوا و نه از جنبه #کیفیت_پدیداری آن. مثلا ادراک بصری دریا (یا تصویر هر ابژه عظیم الابعاد) از این جهت مورد بحث قرار میگیرد که آیا دریافت آن صرفا توسط چشم و مغز امکانپذیر است یا نه. استدلالی که بر ابعاد محتوای ادراک حسی و مشخصههای اطلاعاتی آن تکیه دارد و نه بر کیفیت پدیداری (مثلا لذت یا ترس) حاصل از ادراک آن.
یا مثلاً استدلالهایی که بر تجرد علم تکیه میکنند، عمدتا بر امکان یا عدم امکان تحقق محتوای علم در مغز یا هر پایگاه فیزیکی دیگر تمرکز دارند.
⏰ این قبیل استدلالها در واقع محتوای التفاتی را برجسته میکنند. #حالات_التفاتی - که نزدیکترین آنها به مفهوم علم، حالاتی مانند تفکر و باور در فلسفه ذهن هستند - البته جزو مسائل دشوار فیزیکالیستی بحساب میآیند و برخی فیلسوفان معاصر، طبیعیسازی #حیث_التفاتی (#Intentionality) را در کنار طبیعیسازی #تجربه_پدیداری، دو مسئله اصلی فیزیکالیسم میدانند.
ولی به هرحال مسئله آگاهی پدیداری از مسئله حیث التفاتی جداست و آنچه در ادبیات معاصر #فلسفه_تحلیلی با توافقی گسترده به عنوان مسئله محوری تلقی شده و موضوع انواع استدلالها درباره ماهیت ذهن قرار گرفته، همین مسئله آگاهی و کیفیات پدیداریست. (بازنمودگرایان سعی میکنند آگاهی پدیداری را به حیث التفاتی تقلیل بدهند و از این طریق، راه حلی برای #مسئله_دشوار آگاهی ارائه دهند)
⏰ آنچه در نظر فیلسوفان مسلمان اما - از فارابی و #ابن_سینا گرفته تا #ملاصدرا - مهم مینمود، علم به معنای حیث التفاتی بود و اساسا آگاهی پدیداری در مباحث ایشان پیرامون نفس، جایگاه خاصی نداشته است. اینان حتی در شمارش #قوای_نفس نیز از مراتب مادون (قوای حاسه) گرفته تا قوه عاقله، جایگاهی برای قوای متناظر با تجربه #کیفیات_پدیداری در نظر نگرفتهاند.
اینکه استدلالهای سنتی فیلسوفان مسلمان در باب تجرد نفس تا چه اندازه میتواند صائب و نافذ باشد، بحثی مجزا و مفصل میطلبد. ولی در هر حال باید توجه داشت که موضوع بحث در این قبیل استدلالها عمدتا حیث التفاتیست و نه تجربه پدیداری.
⏰ سنت فلسفی اسکولاستیک در جهان غرب نیز به تبع رویکرد فوق، بر ماهیت علم و ادراک تکیه کرده و حتی #دکارت هم برای استدلال به نفع ذهن غیر فیزیکی، انواع تفکر را محور بحث و استدلال قرار داده است.
شیفت مباحث از محتوای التفاتی/بازنمودی به کیفیت پدیداری، تا حد زیادی متأثر از یافتههای جدید #علوم_شناختی در نیمه دوم قرن بیستم و تاکیدات مختلف بر هیجانات و احساسات و ... بود که مسئلهای متفاوت از تبیین محتوای اطلاعاتی را پیش میکشید.
⏰ هرچند این شیفت مهم توجهات هنوز در #هوش_مصنوعی اتفاق نیفتاده و عمده مهندسان AI به تبع تورینگ و چشماندازهای اواسط قرن بیستم، همچنان بدنبال تولید #ماشین_تفکرکننده یا روباتهای بدنمند هستند. بماند که در همین هدف نیز به #مدلهای_محاسباتی و تمایزناپذیری رفتاری و کارکردی اکتفا میکنند. رویکردهای نوین درباره ساخت #آگاهی_مصنوعی به تازگی از زیر آوار التفاتگرایی در هوش مصنوعی سر برآوردهاند؛ البته اگر همینها نیز از آفات مدلسازیهای بازنمودگرا در امان بمانند.
@PhilMind
تئوری علّی محتوا ۱
🚨جری فودور در نظریه علّی محتوا یا «تئوری وابستگی نامتقارن» (asymmetric dependence) سعی دارد با استفاده از ارتباط علّی مصداق خارجی با نماد آن مصداق در ذهن، #دربارگی این نماد راجع به آن مصداق (که همان معنای نماد هم است) را توضیح دهد.
🚨تلاش فودور از آنجا که به #فیزیکالیسم تعهد دارد، معطوف به این است که محتوا و معناداری #حالات_التفاتی را به مفاهیم و حقایق فیزیکی تقلیل دهد؛ بگونهای که در تبیین #حیث_التفاتی، مجدداً از واژگان و مفاهیم التفاتی و معنایی بهره نبرده باشد. #طبیعی_سازی معنا در واقع تلاشی است برای تصویرکردن فرآیندی که تبیین میکند چگونه اُبژههای [بیرونیِ] تفکر با نمادهای آن در زبان فکر (LOT)، جفت میشوند و در نتیجه، این نمادها دارای آن محتوا و درباره آن اُبژهی بیرونی خواهند بود؟
وی صراحتاً این اقدام را به منظور سد یکی از مهمترین مسیرهای استدلال به سود #دوئالیسم (و هرگونه تجردگرایی) انجام میدهد.
🚨فودور اعتقاد به یک سیستم #بازنمایی درونی دارد که با زبان تفکر کار میکند و یک ارگانیسم در هریک از گرایشات گزارهای (باور، میل، تردید، ...)، با این سیستم درونی، رابطهای محاسباتی برقرار میکند. این سیستم بازنمایی درونی، باید محتوایی شبه گزارهای داشته باشد. مثلاً اگر گرایش گزارهای من عبارت است از: "باور" به اینکه "باران میبارد"، یا "میل" به اینکه "باران ببارد"، محتوای سیستم بازنمایی درونی، "باریدن باران" خواهد بود. و انواع مختلفی از گرایشات (باور و میل و آرزو و تردید و ...)، از طریق انحاء مختلف رابطه محاسباتی ارگانیسم با این سیستم بازنمایی درونی، شکل میگیرد.
🚨بنابراین طبق دیدگاه فودور، در سیستم بازنمایی درونی، مثلاً محتوای "باریدن باران" را در قالب نمادهای زبان تفکر (یا همان زبان ذهن) داریم که بر حسب نوع ارتباط ما با این سیستم بازنمایی، میتواند باور به این محتوا یا میل به این محتوا یا آرزوی این محتوا یا ... در ما ایجاد شود.
🚨در سنت #فلسفه_اسلامی، محتوا و دربارگی فکر، در چارچوب #اتحاد_عالم_و_معلوم تبیین میشود؛ چه آنکه اصل محتوا از قبیل ادراک حضوری است؛ حتی اگر معلوم بالعرض، حصولی باشد و نه حضوری. به هر حال در موارد #علم_حصولی نیز، معلوم بالذات، از سنخ #علم_حضوری و حاصل اتحاد جوهر نفس شناسا با مرتبه وجودی مجرد اُبژه خواهد بود و مواجهه با مرتبه مادی آن (در کنار سایر شرایط ادراک حصولی)، زمینهساز اتحاد درست (یا اشتباه) نفس مدرِک با آن مرتبه وجودی مجردِ معلوم و در نتیجه درک درست (یا اشتباه) اُبژه میباشد. (ر.ک: #ملاصدرا، 1430ه.ق، اسفار اربعه، ج3، صص264-247)
روشن است که این راه حل، تا چه اندازه مبتنی بر پذیرش #تجرد_نفس و حتی تجرد معلوم بالذات است.
🚨فودور در ابتدای تئوری خویش، این سؤال را مطرح میکند که "چه چیزی، کانتکست را با بازنماییهای ذهنی تنظیم میکند؟ مثلاً اگر در زبان محاوره، لفظ یا نماد water را برای بیان H2O بکار میبرند، چنین وضعیتی در زبان ذهن نیز برای نمادهای این زبان باید برقرار باشد." و سپس برای پاسخ به این پرسش، مینویسد: "من فکر میکنم داستان علیت، یک مسیر امیدبخش برای طبیعیسازی هر محتوایی در تئوری بازنمایی ذهن پدید میآورد" (Fodor, 1989, psychosemantics, pp.97-98.)
ادامه دارد ...
@PhilMind