eitaa logo
تاملات فلسفی و کلامی
18 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
محمدرضا کرباسچی دانش آموخته ی حوزه ی علمیه کارشناس ارشد فلسفه علوم اجتماعی مدرس فلسفه و علوم اجتماعی @mrkarbs
مشاهده در ایتا
دانلود
📌فلسفه و تاریخ آن 🔹اگر اطلاع از تاریخ یک علم و تاریخ مسائل آن برای هر علمی یه فضیلت باشد، برای فلسفه قطعا یک ضرورت است. از آن رو که مسائل فلسفی جز در بستر تاریخ بدرستی فهمیده نمی شود و معلوم نمی شود که این مسئله در پاسخ کدام سوال تهیه شده. 🔹🔹 در میان حکمای مسلمان شاید هیچ کس باندازه ی استاد شهید ارتباط مسائل فلسفی را با تاریخ آن بازنمایی نکرده است. ایشان اهتمام زیادی به صورتبندی مسائل فلسفی در بستر تاریخی شان دارد. 🔹🔹 منها مسئله ی وجود ذهنی که دارای دو بعد هستی شناختی و معرفت شناختی است. ایشان با التفات به آثار گذشتگان وجوه مختلفی را که باعث شده این مسئله گاهی در عداد مسائل نفس و گاهی در شمار مسائل ادراک بشمار آید بازنمایی کرده است. آن گاه بستر تاریخی شکل گیری نظریه ی اشباح و اضافه را در مقابل قول مشهور (وجود ذهنی) تشریح کرده است. هم مطالب ایشان بسیار مفید و بدیع است و هم روش ایشان در مواجهه با یک مسئله ی علمی قابل الگو برداری. رحمة الله علیه، رحمة واسعة. @philosoficalthouth
📌 تاریخچه ی مسئله ی وجود ذهنی و نسبت آن با نظریات مشابه 🔹 مسئله ی وجود ذهنی از ابتدا در مقابل نظریه ی اضافه ی متکلمین مطرح شد. آنان علم و ادراک را اضافه و نسبتی به ذهن می دانستند و نه تنها قائل به اتحاد ماهوی ادراکات و جهان خارج نبودند، بلکه از اساس منکر وجود ذهنی بودند. در مقابل آنان حکما نظریه ی وجود ذهنی را پیش کشیدند که مدعای آن شامل دو بخش بود: هم وجود ذهنی صورت و هم اتحاد ماهوی آن با خارج. پس از این ادعا که عمدتا توسط خواجه نصیر و حکمای پس از او تقویت شد، اشکالات متعددی به آن وارد شد که بحث های دامنه داری را در حوزه های علمی بر انگیخت. نظریه یکی از راه حل های ارائه شده برای نجات نظریه وجود ذهنی بود که از سویی اصل وجود ذهنی را در بر می گرفت، اما اتحاد ماهوی را نمی پذیرفت. پس از آن تلاش های زیادی برای نجات نظریه وجود ذهنی از اشکالات متعدد صورت گرفت. ختم آن مناقشات به دست صدرالمتالهین رقم خورد. رحمة الله علیه. @philosoficalthouth
📌 دامنه ی ذهن شناسی در تفکر فلسفی 🔹 یکی از تاکیدات شهید مطهری در زمینه ساخت نظام فلسفی، تاکید بر ذهن شناسی است. بگونه ای که ایشان می گوید بدون داشتن یک ذهن شناسی قوی اصلا نمی توان یک نظام فلسفی قوی داشت. 🔹یکی از رفتارهای ذهنی که شناخت آن تاثیر مستقیمی در شناخت واقعیت دارد، تفکیک میان حمل اولی ذاتی و حمل شائع صناعی است. این تفکیک در فعالیت های ذهنی را باید کشف بسیار بزرگی در حوزه ذهن شناسی و ادراک باید تلقی نمود که از بسیاری از معضلات فلسفی و منطقی گره گشایی نموده است. دونمونه از تاثیرات شناخت اقسام حمل عبارتند از: -توجیه و اثبات واقع نمایی بسیاری از قضایا مانند قضایای حقیقه و قضایایی که موضوع آنها معدوم است. - حل معضله ی اندراج صورت ذهنی تحت مقولتین در باب وجود ذهنی 🔹باید دقت داشت که بسیاری از مناقشات فکری در حوزه های گوناگون، در همین نارسایی مفاهیم فلسفی ریشه دارد. استاد شهید در فصلی در کتاب شریف "علل گرایش به مادیگری" با همین نام، برخی از نارساییهای فهم فلسفی در جهان غرب، -که نهایتا منجر به عدم توانایی در اثبات خدا و گرایش به مادیگری شده- بازنمایی کرده که بسیار خواندنی و جذاب است. @philosoficalthouth
📌 نتایج و اشکالات راه حل صدرالمتالهین در باب وجود ذهنی 🔹 گذشت که ابتکار صدرالمتالهین در بکارگیری اقسام حمل، اشکال اصلی وارد شده به اتحاد ماهوی بین ذهن و خارج را به راحتی حل کرد. شرح این راه حل در آثار علامه طباطبایی و شهید مطهری به تفصیل آمده است. اما علی رغم حل اشکالات، مسئله با چالشی دیگر روبروست و آن اینکه اگر اختلاف حمل در وجود ذهنی و خارجی را بپذیریم(چنانکه صدرا گوید)، آنگاه باید وجود دو ماهیت ، یکی برای وجود ذهنی و دیگری برای وجود خارجی را هم بپذیریم. استاد عبودیت در ج2 کتاب "در آمدی به حکمت صدرایی" ذیل بحث از وجود ذهنی، به وجود دو ماهیت برای دو وجود تصریح کرده و کلامی از صدر المتالهین را مستند ادعای خود قرار داده. با این بیان آیا اصل اشکال اندراج شیئ واحد تحت مقولتین مجددا باز نمی گردد؟ 🤔 @philosoficalthouth
📌 دنباله های بحث وجود ذهنی 🔹 بعد از دو دوره تدریس بحث وجود ذهنی و رجوع به بخشی از کتاب های مرتبط در این حوزه به نظر می رسد که این بحث هنوز جای کار بسیاری دارد و مباحث و ادله ی ارائه شده برای دفع شبهات سوفیسم کافی و وافی نیست. مهمترین خللی که در این بحث هنوز پر نشده، ادله ی متکافئ با ادعای بحث است. این مطلب از دید دیگران نیز پنهان نمانده و بیان نموده اند که ادله ی اقامه شده، اگر تمام هم باشد بخش اول ادعا -یعنی اصل وجود ذهنی- را ثابت می کند و نسبت به ادعای اتحاد ماهوی ساکت است. @philosoficalthouth
📌خود ذهن 🔹یکی دیگر از مباحث باقیمانده در باب وجود ذهنی، خود مسئله ی "ذهن" است. مرحوم علامه به تبعیت از حکمای سلف، سه مسئله ی قضایای کلی، قضایای پیرامون معدومات مطلق و صرف الحقیقه را دلیل بر وجود ذهنی معرفی می کند. بیان ایشان این است که وعاء این قضایا عالم خارج نیست، در حالیکه یقین به صدقشان داریم. پس اینها در وعاء دیگری ثبوت دارند که "نسمیه الذهن" اما دیگر درباره خود ذهن و اینکه یک مفهوم واحد چگونه در ذهن های متعدد بصورت یکسان تصویر می شود چیزی افاده نفرموده اند. سایر کتابها نیز به قدر جست و جوی بنده چیزی در این باره نداشتند. فلذا این سوالات در باب ذهن همچنان باقیست که : -این ذهن کجاست و ماهیت خودش چیست؟ - بر فرض پیوند ذهن ها با نفس انسانی، یکسانی صورت های ذهنی در اذهان متکثر چگونه توجیه می شود؟ -آیا هر نفس انسانی یک ذهن مستقل دارد یا اینکه همه ی ذهن ها رقیقه و بارقه ای از یک ذهن کلی هستند؛ فلذا ساختار همگی یکی است. این سوالات هنوز باقی است. @philosoficalthouth
📌تقریر خواندنی کاپلستون از علل نزدیک شدن دین و فلسفه پس از ارسطو 🔹کاپلستون در مقدمه ی فصل «فلسفه پس از ارسطو» در جلد اول تاریخ فلسفه خود تقریر جالب و ناشنیده ای از علل نزدیکی دین و فلسفه ارائه می دهد که بسیار خواندنی و شیرین است. خلاصه آن این است که «در اثر تسلط روم بر یونان فلسفه از ادعاهای متافیزیکی خود دست کشید و به عمل و اخلاق که دغدغه اصلی رومیان بود نزدیک شد. این نگاه علاوه بر اینکه باب میل و مورد حمایت رومیان بود، قرابت جالبی هم با دین داشت و عملا همان راهی بود که مسیحیت کمی قبل تر آن را شروع کرده بود. بنابر این اخلاق و معنا گرایی اکنون با دو پدرخوانده که ادعاهای مشابهی داشتند روبرو بود.» این نگاه اگر درست باشد - که نمی تواند درست نباشد- پرتو جدیدی بر فلسفه ی قرون وسطی -که اساسا رنگ و بوی دینی دارد می کشد. @philosoficalthouth
📌 همگرایی و واگرایی در فلسفه 🔹 یکی از ویژگیهای فلسفه اسلامی آنست که در گذر زمان و تجربیات مناهج مختلف در تفکر فلسفی، نهایتا در نظام حکمت متعالیه به یک همگرایی روشی مسالمت آمیز رسیده است. جریان فلسفه ی مشاء با تاکید بر استدلال و منطق صوری و جریان اشراق با تاکید بر تقدم تصفیه ی نفس بر استدلال عقلی هر دو ضمن پای بندی به تعریف فلسفه، مسائل مشترکی را به شیوه ی خاص خود بررسی می کردند. جریانات کلامی نیز به شیوه ی خاص خود در جوامع اسلامی منتشر بودند. طرفه آنکه همه ی این جریان ها بر وفاداری به قرآن و اسلام اصرار داشتند و چه بسا قرائت خود از اسلام را کامل ترین قرائت می دانستند. این تفاوت های روشی هر چند در ول تاریخ به تنازع هایی منجر شد، اما هر چه گذشت این جریان های عمده به هم نزدیک و نزدیکتر شدند. تجرید الاعتقاد حکیم طوسی یکی از تلاش ها برای نزدیک کردن کلام و فلسفه بود که تاثیرات پردامنه ای در فضای فکری برجای گذاشت. آخرین و عالی ترین این تلاش ها، نظام فلسفی بود که در ساختار خود از چهار روش مشایی، اشراقی، کلامی و عرفانی بهره گرفت. نظام فکری این چنین نتایج عملی خاص خود را بر جای خواهد گذاشت. @philosoficalthouth
درباره ی فلسفه ی
این روزها در حاشیه تدریس فلسفه نیم نگاهی هم به تاریخ علم و مراودات آن با فلسفه دارم. اخیرا به کتابی برخوردم به نام "فیزیک، فلسفه و الاهیات" که مجموعه ی مقالات و کفت و گو های عده ای از فیلسوفان و الهی دانان غربی است. به ترجمه ی اقای همایون همتی، نشر پژوهشگاه فرهنگ کتاب جالبی است. در تاریخ علم، بین فلسفه و علم الزاما جدایی دیده نمی شود، و چه بسا در دوره هایی این دو به جای هم نشسته اند، چون هر دو یک حرف داشته اند. (شرح زیبایی از این قرابت را کاپلستون در ابتدای ج2 تاریخ فلسفه اش اورده). اما در دوره هایی که فیزیک و بطور خاص مکانیک بجای فلسفه نشسته و ادعاهای مابعدالطبیعی (بخواتید ادعاهای بزرگتر از دهانش) کرده در مقابل الحاد نیز رواج پیدا کرده. این وضعیت خصوصا در دوران نیوتن و مس از او خیلی مشهود است. مقاله ی آقای جی. بوکلی به نام "موضع نیوتنی و خاستگاه های الحاد" دقیقا همین مسئله را بررسی می کند. @philosoficalthouth
📌 خاستگاه فلسفه ی اسلامی 🔹تقریری که حکمای متاخر از خاستگاه تفکر فلسفی می دهند (دانش کشف یقینی واقعیت به روش برهانی) بیانگر آنست که معارف فلسفی، نه معارفی حصولی و اکتسابی، بلکه معارفی وجدانی است که با کنکاش فکری از حاق ذهن بشر بیرون کشیده، و تدوین شده و سپس در قد و قامت یک دانش عرضه شده است. و چنانکه ارسطو، قواعد منطقی را ایجاد نکرد، بلکه آنها را «کشف» نمود و مدون کرد، حکمای الهی نیز معارف فلسفی را خلق نکردند، بلکه «کشف» و عرضه نمودند. این ادعا در آثار زبان شناسی و فلسفی فارابی، آنگاه که پیوندهای زبان و تفکر فلسفی در ذهن آدمی را باز می نماید، به سهولت قابل مشاهده است‌ و گویی زبان و فکر فلسفی در وجود آدمی همزاد یکدیگرند. این ادعا البته در اندیشه کسانی چون علامه ره و شهید مطهری بیشتر جنبه ی معرفت شناسانده پیدا می کند. گویی بشر برای معرفت و شناخت، که لازمه ی حیات انسانی اوست، مآلا به تفکر برهانی و یقینی و کل نگر (یا همان تفکر فلسفی) کشیده می شود. این پیوند تفکر فلسفی با فطرت انسانی، هیچ کجا به قدر فضای فلسفه ی اسلامی برجسته نشده است. @philosoficalthouth
📌خاستگاه فطری تفکر فلسفی 🔻 فلسفه در نگاه عموم حکمای مسلمان خاستگاهی فطری دارد. نه اینکه معارف فلسفی جزو معرفت های فطری باشد، بل بدان معنا که توجه به وجود و احکام آن و استعمال آن ریشه در فطرت آدمی دارد و همه ی آدمیان فارغ از هر فرهنگ و اجتماعی به نحوی با این مفهوم و سایر امور عامه درگیرند. از میان متقدمین فارابی، خاستگاه این توجه فطری را از طریق دانش های زبانی بخوبی بازنمایی کرده است و در میان متأخرین نیز به نظر می‌رسد که این مسئله در اندیشه ی کسانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری برجسته شده است. علاوه بر کتاب علی ع و فلسفه الهی، دیدگاه های علامه در کتاب اصول فلسفه و پاورقی های شهید مطهری عموما مبتنی بر همین خاستگاه فطری تفکر فلسفی بنیان نهاده شده. اگر ما نتوانیم این خاستگاه فطری را برای فلسفه نشان دهیم، فلسفه نیز بمانند سایر دانش ها در کشاکش مناقشات علمی و بمانند یکی از علوم نظری دست به دست خواهد شد. نظر به بنیانی بودن معارف فلسفی و وابستگی همه ی دانش ها و معرفت ها به آن، نتیجه ی چنین وضعیتی نه یک تلاش علمی جست و جو گرانه ی روبه جلو، بلکه نابودی نظام فکر و اندیشه ی آدمی خواهد بود و جبران آن سالها بطول خواهد انجامید. @philosoficalthouth