eitaa logo
تاملات فلسفی و کلامی
17 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
محمدرضا کرباسچی دانش آموخته ی حوزه ی علمیه کارشناس ارشد فلسفه علوم اجتماعی مدرس فلسفه و علوم اجتماعی @mrkarbs
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 🔹ریشه گرایش مشایین به تباین ذاتی موجودات عدم احصای دقیق صورتهای مختلف تمایز بوده است، نه توجه به ماهیات. چون آنان مبنائا اصالت وجودی بوده اند. @philosoficalthouth
تاملات فلسفی و کلامی
📌سرفصل های جلسه دوم تدریس بدایة الحکمة 🔹ادامه مفهوم شناسی حکمت از نگاه قرآن و حدیث
تاملات فلسفی و کلامی
📌سرفصل های جلسه سوم: 🔹ویژگیهای حکمت و دانش حکمی 🔹قضایای بنیانی در فلسفه الهی 🔹مروری بر کتاب علی ع و فلسفه الهی @philosoficalthouth
📌دانش فلسفه، نگرش فلسفی 🔹دانش فلسفه، یک نظام معرفتی سازمان یافته است حول یک موضوع خاص، با اهداف ویژه و روش شناسی مخصوص خود که جمله ای از مسائل را پیرامون موضوع خود اثبات می کند. موضوع دانش فلسفه از آنجهت که عام ترین موضوعات است و هیچ جنسی بالاتر از آن نیست، بر همه ی موضوعات و علوم دیگر حاکم و مستولی است، و از همین جهت فلسفه را مادر علوم خوانده اند. اما نگرش فلسفی تنها در "کلیت" با دانش فلسفه مشترک است. نگرش فلسفی یعنی کلان دیدن و از جزئیات گذشتن و به سوی کلیات رفتن. این نگرش علاوه بر همه ی علوم، بر خود دانش فلسفه نیز حاکم است. و همین نگرش فلسفی است که پرنده ی ذهن آدمی را تا قله ی وجود به پرواز در می آورد. نگرش فلسفی نه تنها در علوم -که کلیت ویژگیشان است- که در جزییات هم راه دارد. حتی در جزییات هم می توان کلی نگری کرد و نسبت آن جزیی را با سایر جزییات سنجید. اگر کسی به این مرحله از اندیشه بار یابد، مآلا به مرزهای تفکر فلسفی وارد شده است. نگرش و تفکر فلسفی خود دنیایی است پهناور، بی انتها، راز آلود و دیدنی. @philosoficalthouth
📌از مشاء تا اشراق 🔹حکمای اشراقی بمانند حکمای مشایی عقل را محور فکر و یافتن حقیقت می دانند و از این جهت تفاوتی بین آنان نیست؛ تفاوت ایشان در این است که سلوک معنوی و تصفیه ی باطن را شرط لازم حرکت عقل می دانند و معتقدند که اگر باطن و نفس انسانی مهذب نباشد، عقل کار خود را بدرستی انجام نمی دهد. در حالیکه فیلسوفان مشاء چنین نگاهی ندارند و معتقدند فکر اگر از روی اصول منطقی پیش برود بطور طبیعی به مطلوب خواهد رسید، چه نفس پاکیزه و مهذب باشد و چه نباشد. @philosoficalthouth
📌نسبت وجود با جوهر و عرض 🔹یکی از احکام سلبیه وجود که علامه طباطبایی در بحثی با همین عنوان به آن پرداخته اند عبارتست از اینکه وجود نه جوهر است و نه عرض و سپس رد تعلیل آن آورده اند جوهر و عرض اقسام ماهیتند مه اساسا در مقابل وجود قرار دارد. در میان محشین استاد شهید مطهری بهتر از دیگران به نسبت میان وجود و جوهر و عرض پرداخته و گفته است: «همان وجود لابشرط ، همان چیزی که شامل همه مراتب وجود می شود... دیگر ماهیتی ندارد، نه جوهر است و نه عرض». آنگاه در پاورقی در پاسخ یک سوال ادامه می دهند: «واقعیت در بعضی از مراحل -در مراحل پایین- تقسیم می شود به جوهر و عرض .... وجود محدود یا جوهر است یا عرض و این جوهریت و عرضیت باعتبار محدودیتش برای او اعتبار می شود، پس وجود نا محدود نه جوهر است و نه عرض» شرح مبسوط، ج9، مج.آ، ص423-424 رحمة الله علیه @philosoficalthouth
📌یکی از کارهای علمی جذاب در محیط طلبگی ضرب علوم به یکدیگر و استفاده از یافته های یک علم در علم دیگر است. اگرچه ممکن است این مسئله به خلط روشی یا چیزهای دیگر بینجامد، اما اگر قاعده مند و از روی دقت انجام شود بسیار پر ثمر بوده و موجب پیشرفت و غنای همه ی علوم خواهد شد. خصوصا قواعد منطق که در غالب علوم قابل بکار گیری است. امروز در کلاس متاجر، بمناسبت بحث از تعریف عقد و بیع بحث هایی از منطق پیش کشیده شد که هم آن معارف منطقی را کاربردی و شیرین کرد و هم بحث فقهی را ضابطه مند و مرتب. البته گرای اصلی بحث را خود شهید ثانی ره داده بود، ولی ما دامنه اش را افزون کردیم. مورد دیگر در کلاس فلسفه رخ داد، آنجا که از بحث ترکیب حقیقی و اعتباری پلی زدیم به مباحث فلسفه ی اجتماع و کیفیت ترکیب در جامعه ی انسانی. خیلی شیرین و جذاب بود برای بچه ها. گریبان چاک کردند و نعره ها زدند. 😂 @philosoficalthouth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 هویت فلسفه اسلامی (بخش اول) 🔹در باب هویت مستقل فلسفه ی اسلامی از یونان تلاشهای زیادی صورت گرفته و آثار متعددی منتشر شده. این موضوع هم در جهان اسلام "مسئله" بوده و هم در جهان غرب و چنانکه نویسندگان و مستشرقین بر وابستگی فلسفه ی اسلامی به فلسفه ی غرب اصرار داشتند، نویسندگان مسلمان بر استقلال و تمایز آنها از یکدیگر پافشاری کرده اند. دکتر داوری اردکانی در اثر خود به نام "ما و تاریخ فلسفه اسلامی" رهیافت هایی چند را برای نشان دادن این تمایز و تفکیک بازنموده است. اما گمان نمی کنم رویکرد ایشان به اندازه ی رویکرد علامه ی طباطبایی و استاد شهید مطهری دارای قوت باشد. علامه طباطبایی با رویکرد "فطری بودن تفکر فلسفی" و شهید مطهری با رویکرد "وجودحیات تعقلی در جهان اسلام" از استقلال و تمایز فلسفه ی اسلامی دفاع کرده اند. @philosoficalthouth
تاملات فلسفی و کلامی
📌 هویت فلسفه اسلامی (بخش اول) 🔹در باب هویت مستقل فلسفه ی اسلامی از یونان تلاشهای زیادی صورت گرفته و
📌 هویت فلسفه اسلامی(بخش دوم) 🔹 از نگاه علامه طباطبایی دانش و نگاه فلسفی، معرفتی است که از وجدان آدمی برمی خیزد و شکوفا می شود. از نگاه ایشان معارف فلسفی بر رشته ای از گزاره های وجدانی در وجود آدمی استوار است که عبارتند از: -اصل وجود واقعیت بیرون از وجود آدمی - امکان شناخت واقعیت -امکان انتقال شناخت -خطاپذیری شناخت آدمی از واقعیت -و.... این معرفت های وجدانی است که توجه آدمی را به شناخت حقیقی و یقینی واقعیت سوق می دهد و به نقطه ی آغاز سایر معرفت ها و شکل گیری سایر علوم منتهی می شود. از اینرو معرفت فلسفی را نمی توان به زمان و مکان محدود کرد، فلسفه هیچ موطنی ندارد جز وجدان آدمی. انسان ها همین که فکر می کنند و از مفاهیم ذهنی (برگرفته از خارج یا غیر آن) موضوع و محمول انتخاب می کنند و "قضیه" می سازند، به حریم فکر فلسفی و دانش فلسفه وارد شده اند؛ چه بخواهند و چه نخواهند؛ چه بفهمند و چه نفهمند. شرحی از جایگاه فلسفه در ذهن و زندگی آدمی را در کتاب "علی ع و فلسفه الهی" تالیف علامه طباطبایی ره ببینید. هنیئا لکم. @philosoficalthouth
📌هویت فلسفه اسلامی (بخش سوم) 🔹استاد شهید مرتضی مطهری، در دفاع از استقلال فلسفه در جهان اسلام و وابسته نبودن آن به فلسفه ی یونان، علاوه بر پذیرش کلام علامه طباطبایی بیان دیگری نیز دارد. از نگاه ایشان فلسفه در جهان اسلام، برخاسته از یک "حیات تعقلی" است که اتفاقا این حیات تعقلی قبل از ورود فلسفه یونان به جهان اسلام، توسط قرآن کریم و رسول بزرگوار اسلام پایه گذاری شده است. از نگاه ایشان، عقلانیت برآمده از قرآن و تعالیم دین رفته رفته علوم اسلامی مانند فقه، کلام و... را جهت داد و هنگامی که فلسفه ی یونان وارد جهان اسلام شد، شکل جدیدی از حیات تعقلی به حریم اندیشه اسلامی راه یافت. علاوه بر کلام که در جهان اسلام، اساسا بر مبنای عقل ایجاد شد، عقل بر مناهج فقهی نیز اثرگذار و تا سالها محل بحث و مناقشه بود. عقل فقهی، هم در میان برخی فرق اهل سنت و هم در میان قاطبه ی امامیه مورد پذیرش بود. با این تفاوت که عقل در اهل سنت برابر با همان قیاس بود و در امامیه کشف مصالح و مفاسد واقعی. این دو گونه نگاه (خصوصا نگاه امامیه) به عقل بر خاسته از یک دغدغه فکری بنیانی بود که از همان ابتدا در ذهن علمای مسلمان خلجان می کرد، و همین مسائل بود که سالها بعد، با شکل و قیافه ای دیگر و با نام "فلسفه" به دامن جهان افتاد، در حالیکه این مناقشات در جهان اسلام، از دهه ها قبل به مکتب سازی منجر شده بود. خلاصه آنکه جهان اسلام پیش از ورود فلسفه یونانی نیز دارای چنین حیات پرباری بود و پیوند آن با فلسفه ی یونان هم خود او و هم فلسفه ی یونان را توانمندتر کرد. @philosoficalthouth
📌 قصه ی "حقیقت"1 🔹آنچه که امروز در فضای فلسفه اسلامی با عنوان "نفس الامر" شناخته می شود همان مسئله ی تاریخی و کلاسیک "حقیقت"، در میان فیلسوفان گذشته است. همه ی فیلسوفان در پی "آن حقیقتی که ذهن می یابد و ادعای صدقش را می کند" بوده اند و پرسش آنان همواره این بوده است که این حقیقت کجاست و ما آن را در کجا کشف می کنیم و از آن خبر می دهیم. فیلسوفان مسلمان با بحث نفس الامر به این مسئله پرداخته اند، اما آن توجیهات فیلسوفان غرب را قانع نکرده -و بنابر روایت استاد مطهری- چون از حل مسئله ی حقیقت در قضای حقیقیه و ریاضی و گزاره های تاریخی بر نیامدند، اصلا زیرآب حقیقت -به معنای واقعیت و ثبوت- را زدند و رفتند سراغ معانی دیگر . به گمانم این هم یکی از نارساییهای فلسفه غرب است که آنان از پسش برنیامدند و بیش از پیش به دام سوفسطایی گری فرو غلطیدند و اثرات اجتماعی که در پی اش آمد. شرحی خواندنی از تاریخ این مسئله و رویکرد حکمای مسلمان و فیلسوفان غرب را در م.آ مطهری، ج9، ص584 به بعد ببینید. هنیئا لکم. @philosoficalthouth
📌قصه ی حقیقت 2 🔹 دغدغه فیلسوف شناخت واقعیت است بگونه ای که یقین داشته باشد آنچه از خارج در ذهنش قرار گرفته به نحوی با آن حقیقت خارجی منطبق است. از همین رو فیلسوف علاوه بر گشت و گذار در عالم خارج برای شناخت و تمیز اشیاء در ذهن خود نیز جست و جو می کند تا ببیند آنچه فراچنگ آورده چقدر با عالم خارج از ذهن در تطابق و متحد است. پس فیلسوف در هر دو عالم سیر می کند. فیلسوفان در گشت و گذارهای خود به قضایایی برخورده اند که در نگاه اول نسبت آن را با عالم خارج در نیافته و چه بسا آن را انکار کرده اند. قضایای حقیقیه، قضایای ریاضی و... از این جمله اند. نا توانی در اثبات واقع نمایی این قضایا آنان را به تردید در شناخت فلسفی شان کشانده و رسیده اند به آنجا که رسیده اند. همین مسائل ریشه ی مباحثی چون نفس الامر و برخی مباحث پیرامون عدم بوده است. @philosoficalthouth
📌نظام فلسفی، نظام اجتماعی 🔹 تردید نباید داشت که نارسایی و ضعف سیستم های فلسفی نه تنها بر نظام فکری و اعتقادی اثرگذار خواهد بود، بلکه به تبع آن بر حیات فردی و اجتماعی نیز اثرگذار خواهد بود. استاد شهید مرتضی مطهری در یکی از فصول کتاب قیم خویش (علل گرایش به مادیگری) بخشی از نارسایی های نظام های فلسفی در غرب و تاثیر آنها بر زندگی اجتماعی را بازنموده است. @philosoficalthouth
📌فلسفه و تاریخ آن 🔹اگر اطلاع از تاریخ یک علم و تاریخ مسائل آن برای هر علمی یه فضیلت باشد، برای فلسفه قطعا یک ضرورت است. از آن رو که مسائل فلسفی جز در بستر تاریخ بدرستی فهمیده نمی شود و معلوم نمی شود که این مسئله در پاسخ کدام سوال تهیه شده. 🔹🔹 در میان حکمای مسلمان شاید هیچ کس باندازه ی استاد شهید ارتباط مسائل فلسفی را با تاریخ آن بازنمایی نکرده است. ایشان اهتمام زیادی به صورتبندی مسائل فلسفی در بستر تاریخی شان دارد. 🔹🔹 منها مسئله ی وجود ذهنی که دارای دو بعد هستی شناختی و معرفت شناختی است. ایشان با التفات به آثار گذشتگان وجوه مختلفی را که باعث شده این مسئله گاهی در عداد مسائل نفس و گاهی در شمار مسائل ادراک بشمار آید بازنمایی کرده است. آن گاه بستر تاریخی شکل گیری نظریه ی اشباح و اضافه را در مقابل قول مشهور (وجود ذهنی) تشریح کرده است. هم مطالب ایشان بسیار مفید و بدیع است و هم روش ایشان در مواجهه با یک مسئله ی علمی قابل الگو برداری. رحمة الله علیه، رحمة واسعة. @philosoficalthouth
📌 تاریخچه ی مسئله ی وجود ذهنی و نسبت آن با نظریات مشابه 🔹 مسئله ی وجود ذهنی از ابتدا در مقابل نظریه ی اضافه ی متکلمین مطرح شد. آنان علم و ادراک را اضافه و نسبتی به ذهن می دانستند و نه تنها قائل به اتحاد ماهوی ادراکات و جهان خارج نبودند، بلکه از اساس منکر وجود ذهنی بودند. در مقابل آنان حکما نظریه ی وجود ذهنی را پیش کشیدند که مدعای آن شامل دو بخش بود: هم وجود ذهنی صورت و هم اتحاد ماهوی آن با خارج. پس از این ادعا که عمدتا توسط خواجه نصیر و حکمای پس از او تقویت شد، اشکالات متعددی به آن وارد شد که بحث های دامنه داری را در حوزه های علمی بر انگیخت. نظریه یکی از راه حل های ارائه شده برای نجات نظریه وجود ذهنی بود که از سویی اصل وجود ذهنی را در بر می گرفت، اما اتحاد ماهوی را نمی پذیرفت. پس از آن تلاش های زیادی برای نجات نظریه وجود ذهنی از اشکالات متعدد صورت گرفت. ختم آن مناقشات به دست صدرالمتالهین رقم خورد. رحمة الله علیه. @philosoficalthouth
📌 دامنه ی ذهن شناسی در تفکر فلسفی 🔹 یکی از تاکیدات شهید مطهری در زمینه ساخت نظام فلسفی، تاکید بر ذهن شناسی است. بگونه ای که ایشان می گوید بدون داشتن یک ذهن شناسی قوی اصلا نمی توان یک نظام فلسفی قوی داشت. 🔹یکی از رفتارهای ذهنی که شناخت آن تاثیر مستقیمی در شناخت واقعیت دارد، تفکیک میان حمل اولی ذاتی و حمل شائع صناعی است. این تفکیک در فعالیت های ذهنی را باید کشف بسیار بزرگی در حوزه ذهن شناسی و ادراک باید تلقی نمود که از بسیاری از معضلات فلسفی و منطقی گره گشایی نموده است. دونمونه از تاثیرات شناخت اقسام حمل عبارتند از: -توجیه و اثبات واقع نمایی بسیاری از قضایا مانند قضایای حقیقه و قضایایی که موضوع آنها معدوم است. - حل معضله ی اندراج صورت ذهنی تحت مقولتین در باب وجود ذهنی 🔹باید دقت داشت که بسیاری از مناقشات فکری در حوزه های گوناگون، در همین نارسایی مفاهیم فلسفی ریشه دارد. استاد شهید در فصلی در کتاب شریف "علل گرایش به مادیگری" با همین نام، برخی از نارساییهای فهم فلسفی در جهان غرب، -که نهایتا منجر به عدم توانایی در اثبات خدا و گرایش به مادیگری شده- بازنمایی کرده که بسیار خواندنی و جذاب است. @philosoficalthouth
📌 نتایج و اشکالات راه حل صدرالمتالهین در باب وجود ذهنی 🔹 گذشت که ابتکار صدرالمتالهین در بکارگیری اقسام حمل، اشکال اصلی وارد شده به اتحاد ماهوی بین ذهن و خارج را به راحتی حل کرد. شرح این راه حل در آثار علامه طباطبایی و شهید مطهری به تفصیل آمده است. اما علی رغم حل اشکالات، مسئله با چالشی دیگر روبروست و آن اینکه اگر اختلاف حمل در وجود ذهنی و خارجی را بپذیریم(چنانکه صدرا گوید)، آنگاه باید وجود دو ماهیت ، یکی برای وجود ذهنی و دیگری برای وجود خارجی را هم بپذیریم. استاد عبودیت در ج2 کتاب "در آمدی به حکمت صدرایی" ذیل بحث از وجود ذهنی، به وجود دو ماهیت برای دو وجود تصریح کرده و کلامی از صدر المتالهین را مستند ادعای خود قرار داده. با این بیان آیا اصل اشکال اندراج شیئ واحد تحت مقولتین مجددا باز نمی گردد؟ 🤔 @philosoficalthouth
📌 دنباله های بحث وجود ذهنی 🔹 بعد از دو دوره تدریس بحث وجود ذهنی و رجوع به بخشی از کتاب های مرتبط در این حوزه به نظر می رسد که این بحث هنوز جای کار بسیاری دارد و مباحث و ادله ی ارائه شده برای دفع شبهات سوفیسم کافی و وافی نیست. مهمترین خللی که در این بحث هنوز پر نشده، ادله ی متکافئ با ادعای بحث است. این مطلب از دید دیگران نیز پنهان نمانده و بیان نموده اند که ادله ی اقامه شده، اگر تمام هم باشد بخش اول ادعا -یعنی اصل وجود ذهنی- را ثابت می کند و نسبت به ادعای اتحاد ماهوی ساکت است. @philosoficalthouth
📌خود ذهن 🔹یکی دیگر از مباحث باقیمانده در باب وجود ذهنی، خود مسئله ی "ذهن" است. مرحوم علامه به تبعیت از حکمای سلف، سه مسئله ی قضایای کلی، قضایای پیرامون معدومات مطلق و صرف الحقیقه را دلیل بر وجود ذهنی معرفی می کند. بیان ایشان این است که وعاء این قضایا عالم خارج نیست، در حالیکه یقین به صدقشان داریم. پس اینها در وعاء دیگری ثبوت دارند که "نسمیه الذهن" اما دیگر درباره خود ذهن و اینکه یک مفهوم واحد چگونه در ذهن های متعدد بصورت یکسان تصویر می شود چیزی افاده نفرموده اند. سایر کتابها نیز به قدر جست و جوی بنده چیزی در این باره نداشتند. فلذا این سوالات در باب ذهن همچنان باقیست که : -این ذهن کجاست و ماهیت خودش چیست؟ - بر فرض پیوند ذهن ها با نفس انسانی، یکسانی صورت های ذهنی در اذهان متکثر چگونه توجیه می شود؟ -آیا هر نفس انسانی یک ذهن مستقل دارد یا اینکه همه ی ذهن ها رقیقه و بارقه ای از یک ذهن کلی هستند؛ فلذا ساختار همگی یکی است. این سوالات هنوز باقی است. @philosoficalthouth
📌تقریر خواندنی کاپلستون از علل نزدیک شدن دین و فلسفه پس از ارسطو 🔹کاپلستون در مقدمه ی فصل «فلسفه پس از ارسطو» در جلد اول تاریخ فلسفه خود تقریر جالب و ناشنیده ای از علل نزدیکی دین و فلسفه ارائه می دهد که بسیار خواندنی و شیرین است. خلاصه آن این است که «در اثر تسلط روم بر یونان فلسفه از ادعاهای متافیزیکی خود دست کشید و به عمل و اخلاق که دغدغه اصلی رومیان بود نزدیک شد. این نگاه علاوه بر اینکه باب میل و مورد حمایت رومیان بود، قرابت جالبی هم با دین داشت و عملا همان راهی بود که مسیحیت کمی قبل تر آن را شروع کرده بود. بنابر این اخلاق و معنا گرایی اکنون با دو پدرخوانده که ادعاهای مشابهی داشتند روبرو بود.» این نگاه اگر درست باشد - که نمی تواند درست نباشد- پرتو جدیدی بر فلسفه ی قرون وسطی -که اساسا رنگ و بوی دینی دارد می کشد. @philosoficalthouth
📌 همگرایی و واگرایی در فلسفه 🔹 یکی از ویژگیهای فلسفه اسلامی آنست که در گذر زمان و تجربیات مناهج مختلف در تفکر فلسفی، نهایتا در نظام حکمت متعالیه به یک همگرایی روشی مسالمت آمیز رسیده است. جریان فلسفه ی مشاء با تاکید بر استدلال و منطق صوری و جریان اشراق با تاکید بر تقدم تصفیه ی نفس بر استدلال عقلی هر دو ضمن پای بندی به تعریف فلسفه، مسائل مشترکی را به شیوه ی خاص خود بررسی می کردند. جریانات کلامی نیز به شیوه ی خاص خود در جوامع اسلامی منتشر بودند. طرفه آنکه همه ی این جریان ها بر وفاداری به قرآن و اسلام اصرار داشتند و چه بسا قرائت خود از اسلام را کامل ترین قرائت می دانستند. این تفاوت های روشی هر چند در ول تاریخ به تنازع هایی منجر شد، اما هر چه گذشت این جریان های عمده به هم نزدیک و نزدیکتر شدند. تجرید الاعتقاد حکیم طوسی یکی از تلاش ها برای نزدیک کردن کلام و فلسفه بود که تاثیرات پردامنه ای در فضای فکری برجای گذاشت. آخرین و عالی ترین این تلاش ها، نظام فلسفی بود که در ساختار خود از چهار روش مشایی، اشراقی، کلامی و عرفانی بهره گرفت. نظام فکری این چنین نتایج عملی خاص خود را بر جای خواهد گذاشت. @philosoficalthouth
درباره ی فلسفه ی
این روزها در حاشیه تدریس فلسفه نیم نگاهی هم به تاریخ علم و مراودات آن با فلسفه دارم. اخیرا به کتابی برخوردم به نام "فیزیک، فلسفه و الاهیات" که مجموعه ی مقالات و کفت و گو های عده ای از فیلسوفان و الهی دانان غربی است. به ترجمه ی اقای همایون همتی، نشر پژوهشگاه فرهنگ کتاب جالبی است. در تاریخ علم، بین فلسفه و علم الزاما جدایی دیده نمی شود، و چه بسا در دوره هایی این دو به جای هم نشسته اند، چون هر دو یک حرف داشته اند. (شرح زیبایی از این قرابت را کاپلستون در ابتدای ج2 تاریخ فلسفه اش اورده). اما در دوره هایی که فیزیک و بطور خاص مکانیک بجای فلسفه نشسته و ادعاهای مابعدالطبیعی (بخواتید ادعاهای بزرگتر از دهانش) کرده در مقابل الحاد نیز رواج پیدا کرده. این وضعیت خصوصا در دوران نیوتن و مس از او خیلی مشهود است. مقاله ی آقای جی. بوکلی به نام "موضع نیوتنی و خاستگاه های الحاد" دقیقا همین مسئله را بررسی می کند. @philosoficalthouth
📌 خاستگاه فلسفه ی اسلامی 🔹تقریری که حکمای متاخر از خاستگاه تفکر فلسفی می دهند (دانش کشف یقینی واقعیت به روش برهانی) بیانگر آنست که معارف فلسفی، نه معارفی حصولی و اکتسابی، بلکه معارفی وجدانی است که با کنکاش فکری از حاق ذهن بشر بیرون کشیده، و تدوین شده و سپس در قد و قامت یک دانش عرضه شده است. و چنانکه ارسطو، قواعد منطقی را ایجاد نکرد، بلکه آنها را «کشف» نمود و مدون کرد، حکمای الهی نیز معارف فلسفی را خلق نکردند، بلکه «کشف» و عرضه نمودند. این ادعا در آثار زبان شناسی و فلسفی فارابی، آنگاه که پیوندهای زبان و تفکر فلسفی در ذهن آدمی را باز می نماید، به سهولت قابل مشاهده است‌ و گویی زبان و فکر فلسفی در وجود آدمی همزاد یکدیگرند. این ادعا البته در اندیشه کسانی چون علامه ره و شهید مطهری بیشتر جنبه ی معرفت شناسانده پیدا می کند. گویی بشر برای معرفت و شناخت، که لازمه ی حیات انسانی اوست، مآلا به تفکر برهانی و یقینی و کل نگر (یا همان تفکر فلسفی) کشیده می شود. این پیوند تفکر فلسفی با فطرت انسانی، هیچ کجا به قدر فضای فلسفه ی اسلامی برجسته نشده است. @philosoficalthouth
📌خاستگاه فطری تفکر فلسفی 🔻 فلسفه در نگاه عموم حکمای مسلمان خاستگاهی فطری دارد. نه اینکه معارف فلسفی جزو معرفت های فطری باشد، بل بدان معنا که توجه به وجود و احکام آن و استعمال آن ریشه در فطرت آدمی دارد و همه ی آدمیان فارغ از هر فرهنگ و اجتماعی به نحوی با این مفهوم و سایر امور عامه درگیرند. از میان متقدمین فارابی، خاستگاه این توجه فطری را از طریق دانش های زبانی بخوبی بازنمایی کرده است و در میان متأخرین نیز به نظر می‌رسد که این مسئله در اندیشه ی کسانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری برجسته شده است. علاوه بر کتاب علی ع و فلسفه الهی، دیدگاه های علامه در کتاب اصول فلسفه و پاورقی های شهید مطهری عموما مبتنی بر همین خاستگاه فطری تفکر فلسفی بنیان نهاده شده. اگر ما نتوانیم این خاستگاه فطری را برای فلسفه نشان دهیم، فلسفه نیز بمانند سایر دانش ها در کشاکش مناقشات علمی و بمانند یکی از علوم نظری دست به دست خواهد شد. نظر به بنیانی بودن معارف فلسفی و وابستگی همه ی دانش ها و معرفت ها به آن، نتیجه ی چنین وضعیتی نه یک تلاش علمی جست و جو گرانه ی روبه جلو، بلکه نابودی نظام فکر و اندیشه ی آدمی خواهد بود و جبران آن سالها بطول خواهد انجامید. @philosoficalthouth