هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
⚡️مدرنیته یک دین است؛ نه یک تطور عینی عالم
🔰دکتر حسین کچویان:
🔸همینطور که جلوتر آمدیم یک چیزهایی را از تمدن غرب پذیرفتیم و مجبور شدیم یک چیزهایی را عوض کنیم تا رسیدیم به جایی که به عنوان مثال بگوییم دین یک امر شخصی است چون دیدیم که این نوع زندگی، مستلزم این نوع تلقی از دیانت است.
🔸بنابراین اگر این تمدن ادامه پیداکند، ملزوماتش را هم میآورد.
بعضی اوقات در بدو امر یکی مستقیماً مفهوم دین، خدا، اخلاق و مفهوم زندگی دینی را هدف میگیرد ولی این تمدن اصلاً در ظاهر با این مقولات کاری ندارد؛ ماشین است که وارد میشود و فرهنگ خودش را میآورد.
🔸یکی از اشتباهات ما ازاول، نفهمیدن زیرکی ها و فریبکاریهای تمدن غرب است که خود را ازاول آنطوری که هست (به عنوان یک دین) عرضه نکرد، بلکه به عنوان یک تطور عینی عالم عرضه کرد. اگر از اول به عنوان یک دین خودش را به ما عرضه کرده بود، اینطور نمیشد که همه امور این تمدن را بگیریم و بعد هم به طور ناخودآگاه عوض بشویم؛ مثلاً اگر شما علم بیشتری بخواهید تا اسلام را بهتر بشناسید میگویند کتب تفسیر و احادیث را بخوانید، حالا اگر شما بخواهید مدرن تر بشوید میگویند باید فوکو، هابرماس و گیدنز بخوانید یعنی این دین مدرنینه است و این ها هم پیامبرهای آن هستند و وقتی شما اینها را خواندید قبولش میکنید و دنیا را هم عوض میکنید؛ یعنی مستقیماً ضربه میزند.
خیلی از دانشجوهای ما وقتی وارد این رشته ها میشوند، دچار تزاحم، بحران و مشکل میشوند؛ چون بلافاصله آنهارا نسبت به زندگی و هستی شان مسئله دار میکند.
🔸از علوم طبیعی هم نباید غافل شد، علوم انسانی صریحاً نفی میکند، ولی علوم طبیعی خدا را مسکوت میگذارد که در یک سیر طولانی تر عملاً به حذف اعتقاد به خداوند میانجامد.
علوم طبیعی عملاً زندگی مان را تغییر میدهد و در درازمدت وقتی زندگی عینی ما تغییر یافت، مجبوریم که اخلاقیات و فرهنگ خود را هم عوض کنیم؛ کما اینکه این صدسال تاریخ هم به اصطلاح احیاگری به یک معنا همین است؛ یعنی زندگی ما عوض شده است. پی در پی به فهم های جدید از دیانت پیدا کردیم و به اینجا رسیدیم.
🔸اگر از منظر دینی علوم اجتماعی را بررسی کنیم، علوم اجتماعی در بعضی از شاخه ها، الهیات دنیای مدرن است. ما دچار این توهّم شدیم که داریم علم عالم و هستی را میخوانیم؛ نه، بلکه این یک شکل معنا کردن این جهان است؛ این ها یک روز، نظریه پایان تاریخ میدهند و ده سال بعد، آن را رها میکنند و پس ازآن پشیزی نمیارزد و ما تازه میآییم به عنوان نظریه علمی مطرحش میکنیم؛ اینها نظریه نیست، اینها در واقع ایدئولوژی است.
برابری جنسیتی یا عدالت جنسیتی
در نظریه جهان های سه گانه استاد پارسانیا، جهان اول، جهان حقیقت است که انسان در نسبت با نفس الامر امور قرار دارد و جهان دوم و سوم، رقیقت و بسط معنایی - مفهومی - عملی آن حقیقت است که در جهان اول است. جهان دوم و سوم تجلی گاه آن جهان اول است، رقیقت آن جهان اول است. لذا مدام در بین این سه جهان در حرکتیم تا بتوانیم لوازم و دلالتهای آن حقیقت را در رقیقت دنبال کنیم. سیاستگذاری هم تعویقی است که در این حرکت مداوم اتفاق می افتد؛ یعنی تعویقی است که در جهان دوم و سوم رخ می دهد برای تجلی دقیق تر آن حقیقت. این تعویق برای عمل سیاستمدار است برای این تجلی. انقلاب فرانسه نحوه ای از نسبت را در جهان اول رقم زده است و انقلاب اسلامی نیز نحوه ای دیگر. این حرکت از جهان اول به جهان دوم و سوم علی الدوام است و حد ندارد. در جسمانیت الحدوث و روحانیت البقاء نیز این حرکت مدام ادامه دارد، چون در نحوه ای از نسبت در جهان اول، جسمانیت در جهان دوم و سوم به رقیقت آن حقیقت، حادث شده است و در حرکت جوهری به ساحت روحانیت ارتقاء یافته است. این حرکت و چرخش بین جسمانیت و روحانیت نیز علی الدوام است. لذا چنانچه در نحوه ی نسبت انقلاب فرانسه بایستیم، برابری جنسیتی را در جهان دوم و سوم دنبال خواهیم کرد؛ و جسمانیتی در جهان دوم و سوم حادث خواهد شد که هم جنس گرایانه خواهد بود تا در وجه روحانی آن به صورت ایده برابری جنسیتی، به حرکت جوهری، رقم زده شود. در انقلاب اسلامی که نسبت دیگری با امور رقم زده شده است، جسمانیت دیگری و روحانیت متفاوتی در تناسب با ایده عدالت جنسیتی رقم می خورد.
@philosophyofsocialscience
هدایت شده از نسیم حکمت
نشست فلسفه فرهنگ.mp3
20.97M
🔰صوت نشست تخصصی نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ
🔸با محوریت کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ اثر استاد یزدان پناه
🗓پنج شنبه مورخ 26 آبان ماه
https://eitaa.com/nasimehekmat
Z0000013.m4a
42.5M
تاریخ فکری و فرهنگی جهان معاصر غربی
جلسه چهارم
@philosophyofsocialscience
نظام حقوقی ثابت یا سیالیت فرهنگ
گفتار: محمدوحید سهیلی
نظام حقوق اسلامی و منطق استنباطی آن که اصول فقه نامیده میشود؛ مانند هر نظام دانش دیگری ناظر به مسائلی است که در حوزه موضوعش قرار میگیرد؛ بنابراین ناظر بر موضوع و تعیین حدود آن نیست. از این رو نیز هست که هر چند به امر متغیر میپردازد، اما این مسئله تا زمانی که با نگاهی بالادستی که در اینجا یعنی نگاهی بنیادین و کلانِ ناظر بر مسئله نگریسته نشود؛ نسبت امور و از جمله امر ثابت و متغیر در یک وضعیت جمعیافتگی ظهور و بروز پیدا نمیکند...👇
https://farhangesadid.com/fa/news/7524/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82%DB%8C-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA-%DB%8C%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D9%91%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
@philosophyofsocialscience
هدایت شده از حسین سوزنچی
بسم الله الرحمن الرحیم
📝#حجاب به مثابه #کنشگری_زن مسلمان
▪️مساله حجاب (که شاید بخودی خود و منفصل از زمان و مکان، یک حکم دست چندم در شریعت باشد) به دلایل تاریخی-اجتماعی در یک قرن اخیر اهمیت خاصی پیدا کرده است؛ و اگر این جایگاه خاصی که امروز پیدا کرده درست فهم نشود تحلیل درستی از بسیاری از جریانات معاصر نمیتوان داشت.
🔸اگر حدیث منسوب به حضرت زهرا س که «برای زن بهتر این است که مردان او را نبینند و او مردان را نبیند» را در گوشه ذهنمان پررنگ کنیم، میتوان گفت در سنت اسلامی دو نگاه به حجاب وجود داشته است:
▫️یکی نگاهی که حجاب را ذیل این حدیث میدید؛ که خروجیاش توصیه به پردهنشینی و خانهنشینی زن است؛ و
▫️دیگری حجاب را در کنار و بلکه مکمل این حدیث میدید، با این بیان که حدیث مذکور، در مقام بیان یک قاعده کلی در روابط زن و مرد است، که میخواهد بگوید اصل بر عدم اختلاط است؛ اما حجاب، ناظر به این واقعیت میدانی است که اساسا زندگی انسان، اجتماعی است و زندگی اجتماعی، جز با حدی از اختلاط بین زن و مرد ممکن نیست، لذا حجاب در اسلام، نه مهر امضایی بر پردهنشینی زن، بلکه مهر تاییدی بر حضور زن در میان جامعه است، اما به نحوی که جنسیت او تحتالشعاع امور جنسی قرار نگیرد.
🔹شاید از بهترین صورتبندیهای این نگاه دوم، بحثهای شهید مطهری در کتاب «مساله حجاب» باشد. ایشان در نیمه اول کتاب با جریان غربزده درگیر است که آنان حجاب را از منظر تسلط مرد بر زن تحلیل میکنند، و در نیمه دوم با جریان طرفدار پردهنشینی زن؛ وهردو در این مشترکند که «حجاب» را به مثابه «محدود کردن زن» قلمداد میکنند و ذیل نگاه اول قرار میگیرند؛ و ایشان میکوشد با تبیین نگاه دوم، از ایده «حجاب به مثابه مصونیت» دفاع کند.
🔸حقیقت این است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این حداکثر معنایی است که از حجاب در جامعه ترویج شد، که علیرغم اینکه واقعا یک پله از تلقی غربی و سنتی بالاتر است، اما همچنان حجاب را برای زن در موضع انفعال قرار میدهد.
🔺اما میتوان تقریری از حجاب ارائه کرد که حجاب، نه از موضع انفعال، بلکه از زاویه فعال بودن زن مطرح، و به مثابه کنشگری زن باشد.
البته اصل این ایده در آثار شهید مطهری هست اما بسط نیافته است.
در واقع الگوی غرب برای ورود زن به جامعه یا #الگوی_فمینیستی است که در باطن خود #مردسالار است (و به تعبیر شهید مطهری #زنانگی_زن را نادیده میگیرد و او را همچون #انسان_بیبها وارد جامعه میکند) و یا #الگوی_سرمایهداری است که جدی گرفتن زنانگی زن را در این میداند که زن را به مثابه #کالای_جنسی وارد جامعه کند.
در قبال این دو، اسلام با جدی کردن حجاب میخواهد نشان دهد که هم زنانگی زن در مقام حضور اجتماعی وی را جدی میگیرد و هم حضور او در جامعه را نمیخواهد در افق جنسی قرار دهد.
در این فضا حجاب، نه صرفا یک واکنش انفعالی و برای مصونیت زن، بلکه یک اقدام کنشگرانه و برای ارائه الگویی از حضور زن در جامعه است که در عین جدی گرفتن زن بودن وی، مانع فروکاستن این زنانگی به افق امر جنسی میشود.
🎙در منبرهای فاطمیه اول در دانشگاه امام صادق ع کوشیدهام که در سهجلسه اول این گفتمان را تبیین کنم؛ و در جلسه چهارم توضیح دهم که بر مبنای این گفتمان، ورود حاکمیت در مساله حجاب چگونه باید باشد.
🎧جلسه اول
https://eitaa.com/souzanchi/1190
🎧جلسه دوم
https://eitaa.com/souzanchi/1193
🎧جلسه سوم
https://eitaa.com/souzanchi/1194
🎧جلسه چهارم
https://eitaa.com/souzanchi/1195
کل بحثها در فضای وب
🌐https://www.souzanchi.ir/hijab-as-a-muslim-womans-activism/
تبصره:
تیم رسانهای هیات میثاق با شهدای دانشگاه امام صادق ع زحمت کشیده و تاکنون چهار کلیپ از این جلسات بنده تهیه کردهاند.
ضمن تشکر از ایشان، تذکر این نکته لازم است که در هریک از چهار کلیپ مذکور، بحثهای جدا از هم طوری به هم چسبانده شده که مخاطب گمان میکند با یک فراز متصل مواجه است. از این رو، این کلیپها هریک به کلیت خود معنایی را به مخاطب منتقل میکند که شاید تفاوتهای مختصری با مراد گوینده داشته باشد.
چه خوب است که اگر کلیپی تهیه میشود، برش متصلی از بحث باشد، ویا اگر تقطیعی رخ میدهد اتصال این قطعات به گونهای باشد که مخاطب متوجه باشد که وسط اینها مطالبی گفته شده و چنین کنار هم گذاشتنی، بر اساس ذهنیت تدوینگر است، نه گوینده.
حسین سوزنچی
@souzanchi
💡گونه شناسی معترضین بازداشت شده
🔸گزارشی تحلیلی از گفتگو با ۷۰ نفر از بازداشت شدگان حوادث اخیر
(مقولات،مضامین و جملات کلیدی #تیپ_اول_انقلابی)
اینفوگرافی گونه های معترضین ۱_۶
📚تهیه شده در کارگروه سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده باقرالعلوم(علیه السلام)
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از مجتمعنا
وحدت حوزه و دانشگاه بهانه ای شد برای بررسی این مهم از سوی دکتر قائمی نیک که در یادداشتی کوتاه به آن پرداخته است.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، دکتر محمدرضا قائمی نیک، عضو هیئت علمی دانشگاه رضوی در یادداشتی به مناسبت سالروز وحدت حوزه و دانشگاه با تیتر ما و راه دشوار وحدت حوزه و دانشگاه نوشت: سخنگفتن دربارۀ وحدت حوزه و دانشگاه، خواه از حیث سازمانی و خواه از حیثِ محتوایِ علمی، همچون سخن گفتن از اصل وقوع انقلاب اسلامی یا تحقق تمدنِ نوین اسلامی است.
همانطور که میدانیم و مقام معظم رهبری نیز در بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی مورد تاکید قرار دادهاند، انقلاب اسلامی، در شرایطی تحقق یافت که کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبرد.
این انقلاب، برخلاف «کلیشههای کهنه» و تلاشی برای جمع امور بهظاهر متضاد دین و دنیا و آغاز از نقطۀ صفر بود. از اینجهت تمدن نوین اسلامی نیز مطابق تصریح مقام معظم رهبری، هرچند از تمدنهای اسلامی گذشته بیتاثیر نیست، اما با وضعیت فعلی جهان معاصر نیز نسبتی دارد.
خلاصه آنکه بهنظر میرسد هم در لحظۀ وقوع انقلاب اسلامی و هم در تلاش برای تحقق تمدن نوین اسلامی و اقتضائات مقدماتی آن، شامل تحول در جامعه و دولت و نهادهایی همچون حوزه و دانشگاه، همواره با نفی کلیشهها و رفع بین امور بهظاهر متضاد و تشکیل ترکیبهای بدیع و جدیدی روبرو هستیم که ذیل فرهنگ اسلامی محقق میشوند.
ظاهراً وحدت حوزه و دانشگاه نیز نیازمند تشکیل مرکب حقیقی جدیدی است که تضاد ظاهری حوزه و دانشگاه را رفع کرده و مرکبی جدید و بدیع ایجاد کند. اما امور به ظاهر متضاد چگونه رفع میشوند و ترکیبی جدید محقق میشود؟
اگر به تاملاتِ حکمتِ اسلامی یا حتی فلسفههای غربی بنگریم، همواره شاهد آن هستیم که حکیمی یا فیلسوفی نوآور و مبدع، تلاش کرده است تا از خلالِ نقد و برجستهسازی نقاط نادیدنی و نوشتههای نانوشتۀ میان خطوط متون حِکمی و فلسفیِ گذشتگان، نکاتی را مجدداً بخواند و بیرون بکشد.
فیالمثل طرح شرایط تناقض یا حمل در حکمت متعالیه در قیاس با حکمت مشاء یا طرح حرکت جوهری در حکمت متعالیه نمونهای از این تلاشها است که جز با نظر به مبانی ممکن و میسر نمیشد. از این حیث، وحدت حوزه و دانشگاه در یک مرکب جدید و بدیع، نیازمند رسوخ به مبانی، پایهها و اصول این دو نهاد و علم رایج در آنها است تا از خلال نقاط گسست دانشگاه و علم مدرن از نهاد کلیسایی علم در جهان غرب، بتوان نقاط اشتراک و افتراق این دو نهاد را دریافت.
درک «ایدۀ دانشگاه» در بدو تاسیس و توجه به «ایدۀ حوزۀ علمیه» در تحولات تاریخیِ آن تا دورۀ معاصر، تنها بخشی از مقدماتی است که بدون توجه به آنها نمی توان طرحی دربارۀ وحدت آنها در نظر آورد.
STE 000.mp3
45.49M
نشست درباب مقالهی نظریه و فرهنگ: روش شناسی بنیادین و مقاله علم و فرهنگ نوشتهی استاد پارسانیا
پژوهشگاه امام صادق علیه السلام
@philosophyofsocialscience
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی با رهبر انقلاب
🔹بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده آیتالله محمدتقی مصباح یزدی که ۵ دی ۱۴۰۱ برگزار شده بود، صبح امروز در محل برگزاری دومین همایش بزرگداشت علامه مصباح یزدی در تهران منتشر شد.
🔻بزرگداشت آقای مصباح از واجبات کارهای حوزه، روحانیّت و همه ما است/ ابتکارات و راه ایشان باید ادامه پیدا کند
رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی:
🔹مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یک خصوصیّات منحصربهفردی داشتند که من در مجموعهی فضلای برجستهی قم که از قدیم میشناختیم، و حالا هم بحمدالله برکات بعضیشان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزهی تمامنشدنی و بینظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود.
🔹در مورد حفظ آثار، نکتهای که وجود دارد، این است که نگذاریم این آثار کهنگی پیدا کند. یعنی آن روزی که ایشان این مؤسّسهی امام خمینی را راه انداختند، یک کار تازهای بود؛ آیا امروز هم اگر به همان شکلی که اوّل راه افتاده، اداره بشود، باز هم تازه است؟ این، جای سؤال است؛ این به عهدهی شماها است. آقای رجبی و شما آقایان ببینید چه کار باید کرد که آن تازگی و طراوت حفظ بشود. آن اوّلی که ایشان این کار را شروع کردند، خب یک کار خیلی نوِ جدیدی بود، توجّههایی را به خودش جلب کرد؛ حالا هم باید همان جور باشد.
🔹ادامه 👇👇
فلسفه علوم اجتماعی
🎥 دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی با رهبر انقلاب 🔹بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده آیتالله مح
🔹مثلاً کتابهای ایشان. خب حالا بعضی از کتابها، کتابهای علمی است، کتاب درسی است، مثلاً فرض کنید فلسفه؛ خب حفظش به این است که در حوزه در جاهایی که مقتضی است تدریس بشود؛ امّا برخی از آثار مکتوب ایشان آثاری است که باید در ذهنها جایگزین بشود؛ بحث علم و فن و مانند اینها نیست؛ فکر است؛ باید در ذهن مخاطب بنشیند. چه جوری میشود نشاند؟ امروز با صِرف اینکه حالا تعداد نسخههایی که از یک کتاب چاپ میشود، بالا باشد یا پایین باشد، مسئله تمام نمیشود؛ یعنی این جور کتابهای فکری [این جوری حفظ نمیشود]. چرا، بعضی از کتابها هست که وقتی تعداد و تیراژ بالا برود، این یک موفّقیّت است؛ فرض کنید کتابهایی که در شرح حال شهدا مینویسند؛ خب هر چه افراد بیشتر بخوانند، بیشتر بهرهمند میشوند. کتابهای فکری این جوری نیست؛ کتابهای فکری لازم است در فکر رسوخ کند؛ و این، صرفاً با نشر کتاب حاصل نمیشود. شما نگاه کنید غربیها در این کارها خوب واردند، خوب بلدند؛ ببینید مثلاً فرض کنید فلان متفکّر، حالا مثلاً هِگل مگر چند کتاب نوشته؟ افکارش را از داخل این کتابها استخراج میکنند و درمیآورند، تخلیص میکنند، خلاصه میکنند، آن فکر را با بیانهای مختلف، با زبانهای مختلف، با شیوههای مختلف پخش میکنند، منتشر میکنند. این کار [در مورد ایشان هم] باید انجام بگیرد.
🔹جسم ایشان رفت، حیف هم بود، خیلی حیف بود، یعنی وجود ایشان واقعاً مایهی برکت بود، آدم از دیدن ایشان استفاده میکرد؛ یکی از این کسانی [بود] که ما در طول عمر دیدیم از دورهی جوانیشان، نه حالا؛ آن وقت که ایشان شاید هنوز ازدواج هم نکرده بود ــ من قبل از اینکه بیایم قم، در مشهد با ایشان آشنا شدم؛ گمان میکنم مثلاً سال ۳۶، ۳۷ بود ــ از آن وقت آدم میفهمید ایشان یک مرد متدیّن، اهل دین و اهل تقوا بودند. از جملهی آن کسانی بود که «مَن یُذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیَتُه» بود؛ رؤیت ایشان هم آدم را کمک میکرد، پیش میبُرد، به یاد خدا میانداخت. خب هر چه از آن جوانی گذشت، ایشان بهتر هم شد؛ اگرچه هر چه هست، مال همان دورهی جوانی است. شما جوانها قدر این دوره را بدانید؛ آنچه آن آخرِ کار به درد آدم میخورد و گیر آدم میآید و برای آدم میماند، همین [چیزی] است که حالا شماها کسب کردهاید و دارید کسب میکنید. جوانها قدر جوانیشان را بدانند.
هدایت شده از مجتمعنا
اولویت جهان بر زبان:
در دفاع و نقد معادلگزینیِ فارسی برای موضوعات جدید
1. مدتی است در صداوسیما و مشخصاً اخبار ۲۰:۳۰ شاهد اصرار بر تذکر در کلام و بیانِ مسئولین نظام نسبت به بهرهگیری از معادلهای فارسی برای مصادیق و مابازاهای اشیاء، مفاهیم اجتماعی و نظایر آنها در شکل و قامتِ خارجیاش هستیم. احتمالاً این اقدام در جهت حفظ هویت فرهنگی و تقویت زبان فارسی و کاهش از خودبیگانگی انجام میشود و تکرار و اصرار بر آن احتمالا باید بتواند در جامعه منجر به اهداف مذکور گردد. این اقدام هرچند قابل دفاع و ارزشمند است، اما نیازمند نقد بهمعنای دقیق کلمه است. آیا این اقدام لزوماً منجر به اهداف والای مذکور میشود؟ یا به تعبیر دقیقتر، اقدام فوقالذکر در «چه شرایطی» منجر به تحقق هدف والای حفظ هویت فرهنگی و ملی خواهد شد؟
2. برای پاسخ به پرسش فوق که اساسا پرسشی ناظر به مقام تحقق و اثبات هویت فرهنگی است میتوان به تجربههای تاریخی در سنت اسلامی_ایرانی مراجعه کرد. مسلمین و ایرانیان، در دورههای گذشتۀ مواجهه با تمدنهای دیگر، از جمله در جریان مواجهه با تمدن یونانی نیز شرایط مشابهی داشتهاند. به گزارش ابونصر فارابی، در این مواجهه، انبوهی از الفاظ و معانی جدید یونانی نظیر قاطیغوریاس، پاریارمینیاس، انالوطیقای اول، انالوطیقای دوم، طوبیقا و ریطوریقا به جهان اسلام وارد میشدند که معادلهای مقولات، عبارت، قیاس، برهان، جدل و خطابه برای آنها برگزیده شده بود (فارابی،1381: 69-71). با اینحال فارابی، در نقدِ بعضی از ترجمهها برای واژۀ اسطقس که دو معادل عنصر و هیولی را برای آن برگزیده بودند، معتقد بود بهکار بردنِ این دو معادل برای اسطقس، توضیح رابطۀ عنصر و هیولی را دچار مشکل میکند (فارابی، 1394: 147).
3. تا اینجا میتوان از تذکرات صداوسیما و دیگر نهادهای فرهنگی کشور نسبت به رعایت الفاظ فارسی برای معادلهای خارجی، با استناد به دیدگاه فارابی دفاع کرد. با اینحال فارابی، در تحولات فرهنگی که در مواجهه با یونان تجربه میکند، تنها به تغییر الفاظ اکتفا نکرده و متناسب با تغییر الفاظ، مصادیق آنها را نیز در ذیلِ حکمت اسلامی در قیاس با فلسفۀ یونانی تغییر میدهد. همانطور که میدانیم، فارابی رئیس مدینۀ فاضله را در قیاس با فیلسوفِ پولیس (polis) یونانی، پیامبر و نبی میداند که برخلاف فیلسوف یونانی، اولاً با عقل فعال اتحاد برقرار میکند و ثانیاً در این اتحاد، قوۀ متخیلۀ او نیز حقایق را در قالب تمثیل دریافت میکند. «هرگاه حلول عقل فعال در هر دو جزء قوة ناطقه يعني جزء نظري و جزء عملي آن و سپس در قوة متخيله حاصل شود، در اينصورت اين انسان، همان انساني است که به او وحي ميشود و خداوند به واسطۀ عقل فعال به او وحي ميکند، پس هر آنچه از ناحيۀ خداي متعال به عقل فعال افاضه ميشود از ناحيۀ عقل فعال بهواسطۀ عقل مستفاد به عقل منفعل اين انسان افاضه ميشود و پس از آن، به قوة متخيلۀ او افاضه ميشود. چنين انساني از آن نظر کـه فيوضات را از طريق عقل فعال به واسطۀ عقل مستفاد و عقل منفعل دريافت ميکند، حکيم و فيلسوف و خردمند و متعقل کامل ناميده ميشود و از آن نظر که فيوضات عقل فعال به قوة متخيلۀ او افاضه مـيشود، نبي و منذر است از آينده و اين انسان در کاملترين مراتب انسانيت است و در عاليترين درجات سعادت. اين چنين انساني به تمام افعالي که بهواسطۀ آنها ميتوان به سعادت رسيد واقف است و اين نخستين شرط از شرايط رئيس [مدينه] است» (فارابي،1361: ٢٧٠).
با این تغییر انسانشناختی، هستیِ مدینه و حتی علوم رایج در مدینۀ فاضله متفاوت از پولیس یونانی و طبقهبندیِ علوم در ارسطو میشود. در احصاءالعلوم فارابی، علم مدنی در کنار فقه و کلام قرار میگیرد که متناسب با هستیشناسی جهان اسلام است در حالیکه چنین علومی در فلسفۀ علمی ارسطو یا افلاطون دیده نمیشود. خطابه که معادل ریطوریقای یونانی قرار میگیرد، مهمترین صناعتی است که در علم کلام، بهمثابه یک علمِ مدنی، در «اقناع» جامعه و مردم بهکار گرفته میشود. بنابراین اساساً خطابه در جهانِ اسلامی، تنها تغییر در لفظ در مقابل ریطوریقا نیست، بلکه ماهیتی متفاوت در جهانِ خارج یافته است. در اینجا تغییر لفظ متناسب با تغییر در واقعیتِ عینی رقم میخورد و اساساً خطابه دیگر آن صناعتی نیست که ریطوریقای یونانی، معرِف آن بوده است.
فارابی، در کتاب الحروف، این تذکر را در نسبت میان تغییر لفظ و واژه و «شناخت» و «وجود» توضیح میدهد. او انتخاب معادل برای الفاظِ زبان و فرهنگ بیگانه را منوط به نزدیکی آنها به «شناخت» و «وجود» همان موضوعات در جامعه و به تعبیر او، «امت» مقصد میداند. «ترتیب مفاهیم در مرحلۀ وجود نیز [مانند مرحلۀ شناخت]، بر همین مبنا است.اگر یکی از مفاهیم در وجود مقدمتر باشد، یا علاوه بر آن، سبب وجود بقیه مفاهیم نیز باشد، این مفهوم سزاو
هدایت شده از مجتمعنا
ارتر و شایستهتر از همه برای دریافت اسم واحد است» (فارابی،1394: 149). مفاهیم یا واژگان معادل در امت و فرهنگ مقصد، در نظر فارابی، بایستی نسبتی با وجودِ آنها داشته باشند.
4. برای روشنتر شدنِ بحث، میتوان به تبعات ناگوار غفلت از تذکر فارابی، به یکی دو مفهوم از مفاهیم رایج در دورۀ معاصر توجه کرد. واژۀ «توسعه» و معادلِ «پیشرفت» برای آن، مخصوصاً بعد از تشکیل مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و تاکید مقام معظم رهبری بر بهکار بردنِ لفظ «پیشرفت» بهجای «توسعه» در میان نظریهپردازان یا مجریان برنامههای توسعه رایج شده است؛ «بنده عمداً گفتم کلمۀ توسعه را من به کار نمیبرم، چون کلمۀ توسعه یک کلمۀ غربی است؛ یک مفهوم غربی دارد؛ من کلمۀ پیشرفت را به کار میبرم؛ الگوی پیشرفت ایرانیـاسلامی» (بیانات مقام معظم رهبری،31/6/1396).
با اینحال همانطور که میدانیم اجراء سیاستهای توسعۀ سرمایهداری در ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی، مخصوصاً از دهۀ 1370 به بعد، در واقعیتِ عینیِ جامعه، منجر به ایجاد تضادهای طبقاتی، مرکزمحوری در تجمیع امکانات در پایتخت، تضعیف مولفههای هویتی و از همه شاخصتر، تضعیف عدالت اجتماعی و دیگر ثمرات اجراء سیاستها و برنامههای توسعۀ سرمایهداری در این سالها شده است، بهگونهای که تاسیس مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را در حقیقت میتوان واکنشی به اجراء این سیاستها دانست. امروزه کمتر کسی در تمایز عینی و تبعات واقعیِ برنامههای سرمایهداری در ایران، نسبت به مسیری که انقلاب اسلامی منادی آن بود، تردید دارد.
نمونۀ دیگر و مرتبط با این بحث، معضلات مربوط به خودِ واژه و مفهوم «سرمایهداری» است که دکتر مسعود درخشان، در مقدمهای که بر کتاب «سرمایهداری» از جفری اینگام نوشته است، نشان داده که مفاهیم سرمایهدار یا سرمایه که در ادبیات فارسی پیش از دورۀ معاصر بهکار میرفتهاند، تا چه اندازه با مفاهیم رایج در «نظام سرمایهداری» در معنای غربیِ آن معارض است. «سعدیا سرمایهداران از خلل ترسند و ما/ گر بیاید بانگ دزد از کاروان آسودهایم». بهنظر درخشان، «بدیهی است که هیچ صاحبنظر اقتصادی با ملاحظۀ کلمۀ «سرمایهدار» در این ابیات نتیجه نمیگیرد که 700 یا 800 سال قبل نظام سرمایهداری در ایران حاکم بوده است» (درخشان،1398: 6). دکتر درخشان دربارۀ ضرورت این دقتهای مفهومی و تبعات ناگوار فقدان آن، متذکر میشود که «نگارنده بر این عقیده است که مفاهیم سرمایه، سرمایهدار و سرمایهداری بهصورتی که در زبان فارسی رایج است و در مکتوبات اقتصادی متعارف بهکار میرود، بهقدری نارسا است که نه میتوان از آنها در اثبات تعارض نظام سرمایهداری با نظام اقتصاد اسلامی استفاده کرد و نه میتوان نشان داد که این تعارض، غیر قابل دفاع است. سعی ما در این [مقدمه] بر این است که با مطرحکردنِ برخی ابهامات در مفاهیم سرمایه، سرمایهدار و سرمایهداری بتوانیم زمینۀ مناسبی فراهم کنیم که تعارض اقتصاد سرمایهداری را با اقتصاد اسلامی روشن شود و نظام تدبیر امور اقتصادی مسلمین از خطر التقاط با آموزههای سرمایهداری محفوظ بماند» (همان: 2).
5. این نمونهها و نمونههای مشابه نشان میدهد که به صرفِ تمایز در لفظ و در فقدان توجه به معنای و واقعیتِ عینیِ آنچه لفظ از آن حکایت میکند، به تعبیر عامتر، بیتوجهی به نسبت زبان و وجود، ما در معضلهای بهمراتب بدتر از معضلۀ هویت فرهنگی فعلی گرفتار خواهیم شد. از اینمنظر، بیتوجهی به رابطۀ لفظ و واژۀ فارسی با مابازاء عینی و واقعیِ غربی و خارجیِ آن در هستی، را شاید بتوان مصداقی از گرفتاری در جهل مرکب دانست، چراکه از این منظر، سالهای سال، بهگمان اینکه توسعۀ سرمایهداری، همان توصیف سعدی یا گذشتگان دیگرِ ما از سرمایه و پیشرفت و ترقی و تکامل و نظایر آنها است، مسیر جامعۀ ما را در مسیری قرار دادهایم که ناگهان، وضعیتِ واقعیِ سرمایهداری افسارگسیختهای را تجربه میکنیم. تحقق شبهسرمایهداریِ افسارگسیخته در ایرانِ امروز، بیش از آنکه در غرضِ شخصی این مسئول و آن مسئول قابل پیگیری باشد، ناشی از چنین غفلتهای مفهومی و معنایی است که در سالهای گذشته رخ داده و اکنون ثمراتِ آنرا در جهان واقعی با همۀ وجود درک میکنیم. شاید باید به آقای جلوداریان، مجری اخبار 2030 متذکر شد که تحول در لفظِ «کامیپوتر» و «کمپین» و «اینترنت» و «هلدینگ» و «پلتفرم» و «سیستم» و «کادر» و «کنسرسیوم» و «کارتابل» و «آی سی یو» و «کمپ» و نظایر آنها، تا وقتی هیچ تغییر قابل توجهی در واقعیت و وجودِ عینی آنها نسبت به جامعۀ مبدأ آنها که عمدتاً جامعۀ غربی است، صورت نگرفته باشد، نه تنها هیچ تغییری در هویت ملی و فرهنگیِ ما رقم نمیزند و مردم و جامعه نیز نمیپذیرند، بلکه شاید زمینه و انگیزۀ تلاش برای تغییر در مصداق خارجیِ آنها برای سازگاریِ واقعیتِ عینی آنها با زیستبومِ جامعۀ اسلامی-ایرانی نیز به فر
هدایت شده از مجتمعنا
اموشی سپرده شود. هرچند لفظ، اهمیت بسیاری در زبان و فرهنگ دارد، اما آنچه هویت ملی و فرهنگیِ ما را بیش از لفظِ بیگانه، دچار خللِ و بحران کرده، نه الفاظ، بلکه واقعیتهای عینی و معانیِ حقیقیِ این الفاظ و گزارهها هستند. appartement مادامی که تحت تاثیر سبک معماری مدرن ساخته شود، آپارتمان است و با صرفِ تغییر لفظ، انسانِ ایرانی، احساس هویتی که در «کاشانۀ» متاثر از معماری اسلامی-ایرانی کسب میکرده را در آپارتمان بدست نمیآورد، مگر آنکه شرایط تحقق «کاشانه» فراهم شود و مطابقت میان لفظ و معنا و مصداق حقیقی صورت گیرد.
منابع
درخشان، مسعود (1398) مقدمه بر کتاب سرمایهداری از جفری اینگام، ترجمۀ احسان خاندوزی و علیرضا اشرفی احمدآباد، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)
فارابی، ابونصر (1381) احصاءالعلوم، ترجمۀ حسین خدیوجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
فارابی، ابونصر (1394) کتاب الحروف، ترجمۀ طیبۀ سیفی و سمیه ماستری فراهانی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
فارابي، ابونصر (١٣٦١) انديشههاي اهل مدينۀ فاضله، ترجمه و تحشيه از سيدجعفر سجادي، تهران، کتابخانۀ طهوري، چاپ دوم.
هدایت شده از هیأت میثاق با شهدا
حجاب؛ مدخلی برای کنشگری زن در اسلام.pdf
4.18M
📒 #جزوه | #پیشنهاد_ویژه
💠 حجاب؛ مدخلی برای کنشگری زن در اسلام
📌 تقریر بیانات حجتالاسلام والمسلمین #سوزنچی
📆 ایام فاطمیه اول ۱۴۴۴ ه.ق | ۱۲ الی ۱۵ آذرماه ۱۴۰۱
▪️▪️▪️
🌐 Misaq.ir
🆔 @Misaq_ba_shohada
Bildung.pdf
1.04M
بیلدونگ: ریشه ها، کارکردها و دلالت ها
نویسنده: محمدمهدی اردبیلی
چکیده: مفهوم بیلدونگ یکی از مفاهیم اصلی ای است که در بیش از سه قرن اخیر در فضای فکری و فرهنگیِ غرب تأثیرگذار بوده است. این مفهومْ هم ازحیث لغت شناختی و هم ازحیث کاربردش در عرصه های مختلف، دلالت های چندگانه و به شدت متنوع را دربرمی گیرد که همین امر نه تنها فهم، حتی ترجمه آن به زبان های غیرآلمانی (از انگلیسی و فرانسوی گرفته تا عربی و فارسی) را دشوار کرده است. پژوهش حاضر، پس از واکاویِ معنای این اصطلاح و تأثیر آن در حوزه های مختلف معرفتی و فرهنگی، منطقاً ابتدا به ریشه شناسیِ لغوی این اصطلاح و ماجرای پیدایشش در قرون وسطی و اشاعه اش در قرن هجدهم در آلمان خواهد پرداخت. در گام سوم، به موازاتِ این ریشه شناسیِ لغوی، تاریخچه ای از کاربرد آن در فضای فکری و فرهنگی آلمان ارائه خواهد شد تا بتوان به کمکِ آن، کارکردهای مختلف این اصطلاح را بررسی کرد. در گام چهارم، شبکه مفهومی ای از دلالت ها، تقارن ها و تقابل های این اصطلاح با سایر اصطلاح های مرتبط با آن ترسیم خواهد شد. تازه بر این اساس است که می توان در گام پنجم، به هدف اصلی این پژوهش، یعنی ارائه نوعی دسته بندی از معانی مختلف اصطلاح بیلدونگ دست یافت. این پژوهش، پس از دست یافتن به این هدف اصلیْ دو گام دیگر را نیز در مقام مؤخره ای اجمالی طی خواهد کرد و در گام هفتم و انتهایی، در عین اشاره به تعارض درونی و انسداد نهفته در مفهوم بیلدونگ، به برخی امکانات انتقادی این مفهوم اشاره خواهد شد و طرحی مقدماتی برای پژوهش های آینده ارائه خواهد شد.
@philosophyofsocialscience
ملاصدرا و هگل در مواجهه با امرنامعقول
اساسا انقلاب یعنی توجه به امر نامعقول برای ارتقاءش به سطح معقولیت. انقلاب وقتی رخ می دهد که اکنون انسان، امر خیر نیست و با امر خیر فاصله دارد.
لکن آنچه که انقلاب اسلامی را از انقلاب فرانسه متمایز می کند، هم در مسیر این تحول است و هم در نقطه دست یابی یعنی هدف.
چونکه در حمل دیالکتیکی و حمل حقیقت و رقیقت این ارتقاء رخ می دهد. لکن با دو مسیر و دو هدف متفاوت.
در هر دو، سه معنا وجود دارد: امری رفع میشود و امری حفظ و نهایتا تعالی و عبور رخ می دهد. و این حرکت تا نهایت امر که معقولیت است رخ می دهد. لکن در نحوه ی رفع و حفظ و جهت عبور متفاوت اند.
لذا دو نحوه ی متفاوت از نوع اخیر انسانی ممکن میشود.
از این روست که همانگونه که بعد از هگل، دولت ممکن میشود، در صدرا نیز به شرح ایضا. چون در هر دو فیلسوف نظام دانش فلسفه کامل شد.
هر دو فیلسوف، فیلسوف آشتی و عبور از انشقاقهای مختلف تاریخی اند.
لکن جهت تمایزشان در نحوه رفع و حفظ و عبور است.
لذا در انقلاب اسلامی نحوه ای جمعیافتگی شکل میگیرد که متفاوت از جمعیافتگی در ذیل انقلاب فرانسه است. متاسفانه جریان روشنفکری توان تحلیل و دیدن این تفاوت جمعیافتگی را ندارد.
امر نامعقول در سنت ایده آلیسم، توجه به شیء فی نفسه است. کتاب جناب استاد طالب زاده بدین خاطر در بحث گفتگو توفیق شایسته ای نتوانست به دست بیاورد، که نتوانست به مفهوم شیء فی نفسه توجه جدی داشته باشد. ای کاش ایشان درباب مفهوم شیء فی نفسه می ایستاد و گفتگو و معاصرت طرح می کرد.
ریتر شروع این مفهوم را دکارت می داند(البته این قسمت کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده است) و اظهار می کند که کانت معنای دوگانهی نوینی برای این مفهوم طرح کرد. فلاسفه بعد از کانت را می توان در نوع نسبتی که با شیء فی نفسه برقرار کردند، مورد تامل قرار داد.
@philosophyofsocialscience
هدایت شده از از "ما" نگاشت/مریم منصوری
✅زن در وضعیت جمع یا گسست و آشوب؟
✅در اندیشهی یونانی خدای نظم و عقلانیت، در مقابل الههی شور، میل و خلاقیت قرار داشت و تا قرن بیستم میلادی، این خدای نظم و عقلانیت است که بر فراز تاریخ اندیشه ایستاده است و به ویژه _به گفته متفکران پست مدرن_در مدرنیته، زندگی، شور و خلاقیت را سرکوب کرده است. گفتمان زندگی، که در قرن بیستم به خصوص با آرای نیچه صورتبندی شد، در مقابل نظم، عقلانیت و هرگونه جمعیافتگی امور، تلاش میکند تا بر لذت، شور و میل در متن زندگی دست بگذارد با این هدف که از سرکوب عقلانیت مدرن رهایی یابد.
در این گفتمان، هرآن چیزی که علیه نظم مرد سفیدپوست اروپایی(بعنوان نماد عقل مدرن)میتواند قرار بگیرد، به عنوان بدیلی نظمشکن و گسستمحور مطرح می شود.
نتیجهی این نگرش، جنبشهای زنان، رنگین پوستان و تمام بهحاشیهرفتگان به خصوص در دههی 1960 میلادی بود. این نگاه، زن را نمایندهی بازآفرینی شور، خلاقیت، لذت، میل و نهایتا خروج از هرگونه نظم سرکوبگرانهی عقلانیت محور در نظر میگیرد و از همین روست که به جای دست گذاردن بر نظم، با زن، به آشوب میرسد...
✅در مقابل، اما، رهیافت دیگری است که زن را نه تنها مبدا شور، خلاقیت و زندگی میداند، بلکه حتی در مقام انضباط اجتماعی نیز، در او، مقام جمع یافتگی این نظم را می توان مشاهده نمود.
در این نگرش، نظم در تقابل و تناقض با شور قرار ندارد، بلکه در حرکت جوهری، پویایی و نظم، در هندسهای منظم و با «تعیین حدود در زندگی» تشریح میشود. از همین رو، زندگی، در آشوب تعریف نمیگردد، بلکه بخشی از آن را لذت، شور، شادی، تغییر، بازی و فراغت دربرمیگیرد و اینها را به عنوان بخشی از ساختار زندگی و جامعه، محترم میشمارد. و این خود، بخشی از نظمی است که در جایگاه "جمع تمام امور" است.
این نظم، سرکوبگر نیست، بلکه در مقام مراقبت و تحفظ بر هستیهای انسانی ظهور مییابد. از همین رو، زن، نه تنها استعارهای از شور و زندگی است، بلکه بیش از آن، بر مدار رحامت و مودت، در مقام جمع و جامعه است. تکثرات را تجمیع میکند و «ام امت» میگردد.
ظهور تام مقام مذکور در حضرت زهرا سلام الله علیها است که در عین آن که زن را در شرایط زندگی شورآفرین ترسیم میکند، این مقام جمع را در چشم همگان روشن میسازد. از همین رو است که ائمهی اطهار سلام الله علیهم، خود را حجت خداوند بر مردم و مادرشان، فاطمهی زهرا سلام الله علیها را حجت خداوند بر خود معرفی مینمایند یا باطن شب قدر، شبی که مقام جمعالجمع زمان است، حضرت صدیقهی طاهره برشمرده میشود. مصادیق این جمع یافتگی در احادیث معصومین علیهم السلام و تفاسیر آن کم نیست. اما در این صورتبندی از جمعیافتگی میتوان از «جامعهای بر مدار زن» سخن به میان آورد که نه تنها گفتمان بینظمی، گسست و آشوب را به چالش میکشد، بلکه از دوگانهسازیهای تقابلی خارج میشود و به نگاهی تشکیکی و طولی در وجود راه مییابد.
✍مریممنصوری
@azmanegasht
حکمرانی و امر انسانی
لاسول برای فرآیند سیاستگذاری از واژه ای جالب استفاده کرده است که توضیحاتی تقدیم می کنم.
لاسول از عبارت (constitutive policy process)، برای فرایند سیاستگذاری اسفاده کرده است که در اینجا باید به مفهوم constitutive توجه بیشتری بکنیم. این اصطلاح به تقویم و قوام بخشی ترجمه می شود. در بحثهای فلسفی این مفهوم مقابل مفهوم دیگری است؛ یعنی اصطلاح regulative. که به معنای انتظام بخشی است. این اصطلاح دوم یعنی انتظام بخشی جزء اصطلاحات دستگاه کانتی است. و برای عقل استفاده کرده است. و کانت برای عقل نسبت به امور مختلف، نقش انتظام بخش قائل است، انتظام بخش، قوام بخش نیست و صرفا تحدید حدود می کند. اگر برای فرایند سیاستی از اصطلاح انتظام بخش استفاده شود، دستگاه عاقله(حاکمیت) نسبت به قوای مختلف اجتماعی نقش انتظام بخشی و صرفا تحدید حدود خواهد داشت. برای مثال در بحث مدیریت دانش فقه نسبت به امور پزشکی، حاکیمت و فقه حاکمیتی صرفا نقش تحدید حدود را ایفا می کند و صرفا دستور می دهد که حدود پزشکی و تحقیقات پزشکی تا کجا باشد و فقه منفعلی شکل می گیرد که صرفا حدود آن را مشخص می کند و برای هسته ای شدن، حدود آن را مشخص می کند و یا در شبیه سازی، فقه اجازه آن را می دهد. و این آن فقهی که حضرت امام می فرمودند که باید فقه نبض امور را به دست گیرد، نیست.
در مفهوم قوام بخشی صرفا به تحدید حدود اکتفا نمی شود، بلکه قوام امور به دست قوه عاقله است. این مفهوم قوام بخشی در کارهای امثال پدیدارشناسی هوسرل برجسته شد و عقل، قوام بخش امور شده است. در اینجا نیز فرایند سیاستی، قوام بخش است و در سیاستگذاری فرهنگی، قوام بخش فرهنگ یعنی معنای مشترک می شود. لذا قوه عاقله یعنی دستگاه حاکمیتی باید در تقویم و قوام معنای مشترک نفوذ کند.
در نظریه جهان های اجتماعی استاد پارسانیا نیز عقل نقش قوام بخش دارد و فرهنگ که معنای مشترک است، در قوام بخشی آن تأثیر مهمی دارد. لذا اینجاست که در نظریه جهانهای اجتماعی، امکان سیاستگذاری ممکن می شود. و نکته مهم و بی بدیل این کتاب است و نکته ی مهم دیگر این نظریه این است که معنا به واسطه شرایط و فرایندی قوام و تکوین می یابد.
نکته ای که می خوام اضافه کنم، این است که اساسا حکمرانی بدون توجه به انسان و نحوه ای که در حال تکوین است، ممکن نیست. لذا در کشور بدون توجه به امر انسانی و نحوهای که در حال تکوین است، حکمرانی ممکن نیست. سیاستورزی بدون این توجه، سیاستورزی نیست. ملاصدرا در شواهد الربوبیه، سیاست را ذیل شریعت طرح می کنند، و آنچه که امور را به سیاست و شریعت مرتبط میکند، امر انسانی است.
@philosophyofsocialscience
هدایت شده از اخبار فرقه ای
🔴گروه موسیقی BTS
بیتیاِس به انگلیسی: BTS، گروه پسرانه هفت نفره اهل کره جنوبی است. تشکیل این گروه از سال ۲۰۱۰ آغاز شد
متن ترانههای آن در ظاهر اغلب دغدغههای شخصی و اجتماعی، سلامت روان، مشکلات دوران مدرسه، فقدان، عشق به خود و فردگرایی را شامل میشود.
از تاثیر گروه بی تی اس بر نوجوانان نباید غافل ماند. بسیاری از آن ها روزانه به آهنگ های این گروه گوش داده و والدین نگران تاثیر منفی آن بر نوجوان خود هستند.
طرفداران اصطلاحاً تیفوسی و متعصّب این گروهها، بهویژه گروه «بی تی اس»، که خود را " آرمی" ( ارتش طرفداران) میدانند، در ایران و بین نسل دهه هشتادی بسیار گسترده هم هستند.
این نوع موسیقی را با تعداد زیاد اعضای گروه، ریتمهای تند موسیقی الکترونیک، ملغمهای از رپ کرهای-انگلیسی، تصاویر پر زرق و برق و اصطلاحاً شیک و لاکچری با رنگهای شارپ و «انرژی» فراوان و حتی بعضاً مبالغهامیزِ آن میشناسند، با متن ترانههایی ظاهراً سَبُک و نهچندان پیچیده که باب دل طیف نوجوان یا تینایجر است.
کلا گروه موسیقی کیپاپ و بخصوص بیتیاس باید همواره با جذابیتهای جنسیِ خود ظاهر شوند و خیل عظیمی از طرفدارانشان در فضای مجازی نیز فقط به همین وجه قضیه توجه میکنند که تحقیر و شوک عظیمی به روان خوانندگان وارد میکند. نقل شده تیفانی از اعضای گروه «نسل دختران»گفته در حالی که قد او ۱۶۲ سانتی متر است فقط ۴۸ کیلو وزن دارد و تازه با وزن، سنگینترین عضو گروه خود است که او را با الفاظی مانند «خوک» خطاب میکنند.
در واقع همه چیز از سریالهای کرهای شروع شد؛ سریالهایی که فرهنگ، نوع پوشش و حتی سبک زندگی مردمان کره جنوبی را به نمایش میگذاشت و داستانهای عاشقانه آن به قدری رمانتیک بود که جوانان کشورمان را به سمت سبک زندگی کرهای علاقهمند کرد و بعد از مدتی ما با نوجوانانی رو به رو شدیم که علاقه زیادی به زندگی در کره داشتند، لباسهایشان را با مد روز کره هماهنگ میکردند و کلاس زبان کرهای میرفتند تا بتوانند بیشتر خودشان را با سبک زندگی آنها آشنا کنند.
اما آفات این گروه به طور خلاصه به صورت زیر است
1️⃣تغییر «هویت جنسی»
✅برخلاف تعریف مرسومی که از مردانگی جا افتاده است، اعضاء بیتیاس بارها لباسهای زنانه و گردنبند پوشیدهاند، آرایش کردهاند و لاک ناخن زدهاند. آنها هر چند ماه یک بار رنگ موهای خود را عوض میکنند؛ میشود گفت با این کارها، تعریف مرسوم مردانگی را تغییر دادهاند.
اعضاء بیتیاس همچنین دو بار در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کردهاند. در سخنرانی سال ۲۰۲۱ آنها، آرام که رپر گروه است، دربارهی دوست داشتن و پذیرش هویت خود صحبت کرد و گفت: «مهم نیست چه کسی هستید، اهل کجایید، چه رنگ پوستی دارید، چه هویت جنسی دارید، فقط خودتان را ابراز کنید.» این جمله نسبتا بیخطر بازتاب گستردهای در کرهی جنوبی داشت. کره کشوری است که
مون-جائه-این، رئیس جمهور سابق آن گفته بود که مخالف همجنسگرایی است.
2️⃣تغییر سبک زندگی
نکته مهم این است که ترانههای پاپ کرهای به زبان انگلیسی و با رقصهای غربی اجرا میشود و عملاً فقط هنرمندانش کرهای هستند.
آنها در واقع عروسکهای هستند که به اسم سرگرمی، شب و روز نوجوانان و جوانان را پر میکنند اما عملاً نسل جدید کره را با فرهنگ غربی انس میدهند.
3️⃣«خود کشی»
اما در پس این ظاهر فریبنده و فانتزیگونه، بخشها و رازهای سیاه و مرموزی وجود دارد که یکی از خروجیهای آن، شیوع نسبتا بالای پدیده «خودکشی» در بین فعالان جوان صنعت پاپ کرهای است.
مسیر تبدیل یک استعداد به یک خواننده در کره، بسیار سختتر و بیرحمانهتر از مسیر ستاره شدن در هالیوود است
این مسیر سخت، با ارزیابیهای سختگیرانهای که در فواصل معین توسط مدیران کمپانی از فرد تحت قرارداد صورت می گیرد، تکمیل میشود و در صورتی که نتوانند نظر مدیران را در هر مرحلهای جلب کنند، بیدرنگ قراردادشان باطل میشود. این سختیها باعث خودکشیهای فراوانی در بین فعالین این صنعت دارد.
4️⃣«تبلیغ شیطان پرستی»
اما بیتیاس فقط یک گروه کیپاپ از پسران دخترنمای شیکپوش که اشعار رمانتیک با ریتمهای تند و ملغمهای کرهای و انگلیسی محاورهای می خوانند، نیست.
از قضاء، متن ترانهها، صحنهپردازی، نمادها و داستانهای بههم پیوسته موزیک ویدیوهای این گروه، کاملا هدفمند و دارای لایههای پنهان طراحیشده است. پیامهای «زیرآستانهای» که
بیتیاس سعی دارد به مخاطبان عمدتا نوجوان خود القاء کند، برآمده از دنیای «تاریکی» است.
✅در پایان تنها راهکار برای کسانی که شیفته این نوع مویسقی هستند جایگزین کردن محصول فرهنگی داخلی و بالا بردن معنویت در اوست.
#کی_پاپ
#بی_تی_اس
#k_pop
#BTS
https://eitaa.com/joinchat/280690929Ccdf7384b0a
🛑شما هم عضو شوید👆
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
به جدّ معتقدم یکی از مرزهای اسلام متحجرانه از اسلام انقلابی، درک نادرست از «منافع ملی» است.
منافع ملی به معنای منافع دنیوی نیست. منفعت به معنای دنیاخواهی نیست و خودخواهی هم نیست؛
گو اینکه «ملیت» به معنای «خودخواهی جمعی» یا «سودخواهی دنیایی جمعی» نیست.
«ملیت» یک مفهوم تاریخی هویتی است که در غرب با گسست از «هویت دینی» و «امت مسیحی بودن» شکل گرفته است، و در ایران علیرغم وجود وحدت و غنای فرهنگی سابق، تبلورش در دوره صفویه و با شکل گیری «ایرانیت جدید با مقومیت مذهب تشیع» به وقوع پیوسته است..
عدم دقت در این «وضع تاریخی ملیت در ایران» موجب شده است که جریان مذهبی عمدتا به خاطر پرهیز از افتادن در دام ایده «دولت ـ ملت مدرن» با مفهوم «ملیت» هم مرزبندی کند، در حالیکه در ادبیات مقام معظم رهبری اساسا چنین مرزبندی ای نیست و اتفاقا ایشان با وقوف بر چنین «پشتوانه تاریخی در خصوص ملیت» در ایران، «هویت ملی» را ملاک «تشخیص منافع ملی» معرفی کرده است؛ «هویت ملی» ای که «هویت دینی مقوم اصلی آن است».
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
💢منافع ملی، ملاک تصمیم درست مسئولان💢
اگر بخواهید ظرفیّتهای کشور را که بسیاری از این ظرفیّتها هم هنوز ناشناختهاند به فعلیّت برسانید و از آنها بهرهبرداری بکنید، اگر بخواهیم راه را از بیراهه تشخیص بدهیم -چون انسان، مسئولین کشور، دولتها و بخشهای مختلف، در مقابل خودشان گاهی راههایی را مشاهده میکنند که بعضی از این راهها بیراهه است؛ ما را به سرمنزل مقصود نمیرساند- و این کارهای بزرگ را انجام بدهیم، احتیاج داریم که اوّلاً ملاکهای تصمیمگیریمان را مشخّص کنیم و آنها را درست انتخاب کنیم، ثانیاً از تجربههایمان استفاده کنیم؛ این عرض امروز من است. باید بتوانیم ملاکهای تصمیمگیری را درست انتخاب بکنیم؛ غالباً در اینجا لغزشهایی وجود دارد؛ در طول زمان، در طول دورانهای مختلف، نه امروز؛ حالا عرض خواهم کرد.
خب، ملاک تصمیمگیری چیست؟ طبعاً آن حرف کلّی که در اینجا وجود دارد، منافع ملّی است؛ یعنی ملاک تصمیمگیری برای دولتها، تأمین منافع ملّی است؛ حالا چه منافع کوتاهمدّت، چه منافع بلندمدّت. ۱۳۹۶/۰۳/۲۲
بیانات در دیدار مسئولان نظام
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
💢هویت ملی، معیار تشخیص منافع ملی واقعی💢
مسئله اینجا است که منافع ملّی را چهجوری تعریف کنیم، چهجوری شناسایی کنیم؛ چه چیزی را واقعاً منافع ملّی بدانیم و چه چیزی را نه. آن نکتهی اساسی که مورد نظر بنده است و میخواهم عرض بکنم، این است که منافع ملّی آنوقتی منافع ملّی هستند که با هویّت ملّی ملّت ایران، با هویّت انقلابیِ ملّت ایران در تعارض نباشند. آنوقتی منافع واقعاً منافع ملّی هستند که با هویّت ملّت در تعارض نباشند، وَالّا آنجایی که ما چیزی را بهعنوان منافع ملّی در نظر میگیریم لکن هویّت ملّی را پایمال میکنیم، قطعاً اشتباه کردهایم، این منافع ملّی نیست؛ این چیزی است که از دوران مشروطه تا قبل از انقلاب، متأسّفانه سرنوشت همیشگی کشور ما بوده؛ هویّت ملّی را زیر پا لگدمال کردند. البتّه از قبل از دوران پهلوی، از اواخر دوران قاجار، این حالت پیش آمده. هویّت ملّی همیشه پامال چیزهایی شده است که بهعنوان منافع ملّت ایران به نظر مدیران و تصمیمگیران و تصمیمسازان میرسیده و اجرا میکردند؛ این یعنی معکوس کردن نسبت. منافع ملّی بایستی با هویّت ملّی تطبیق داده بشود، نه اینکه هویّت ملّی تابع منافع ملّی قرار بگیرد، که قهراً منافع تخیّلی است. اینکه یک نفری بیاید بگوید که «ما از فرق سَر تا ناخن پا باید فرنگی بشویم تا اینکه بتوانیم پیشرفت کنیم، ترقّی کنیم»، این همان پامال کردن هویّت ملّی است. یعنی به یک ملّتی با سابقهی تاریخی، با فرهنگ غنی و قوی، با اینهمه اعتقادات، با اینهمه سرمایههای گوناگون معنوی میگویند «شما بیایید همه چیزتان را رها کنید، بریزید دور، از فرق سَر تا ناخن پا بشوید غربی، تا آنوقت بتوانید پیشرفت کنید». یعنی یک منافعی را تصویر میکنند و ترسیم میکنند برای ملّت که لازمهاش جدا شدن از هویّت ملّی است؛ این همان بیهویّت کردن ملّت و بیموجودیّت کردن ملّت است؛ که در دوران پهلوی، به حدّ اعلیٰ رسید؛ البتّه عرض کردم، از اواخر دوران قاجار شروع شده بود. انقلاب آمد، این نگاه را عوض کرد، تغییر داد.
یکی از کارهای بزرگ انقلاب اسلامی همین است که یک هویّتی برای ملّت تعریف کرد و بر آن پافشاری کرد؛ منافع ملّی را براساس آن استخراج کرد و استنباط کرد و ترسیم کرد و تصدیق کرد و دنبال کرد. ما در آن شکل قبلی به منافع ملّی هم واقعاً نمیرسیم؛ کمااینکه شما ملاحظه کنید کشور ما با اینهمه سرمایه، با اینهمه امکانات، بهخاطر از دست دادنِ همین هویّت، از دوران مشروطه تا قبل از انقلاب هیچ پیشرفتِ متناسب با شأنش و متناسب با آن سِیلی که در دنیا بود نداشت. در دنیای پیشرفته و فعّال و زنده، حرکت به سمت جلو ازلحاظ علمی، ازلحاظ فنّاوری، ازلحاظ بخشهای مختلف زندگی جور دیگری پیش رفت؛ [امّا] در کشور ما نه، توقّف و رکود حاکم بود؛ امّا از انقلاب به اینطرف با تغییر این نگاه، وضعیّت عوض شده. ما از بعد از انقلاب احساس میکنیم پیشرفت داریم، احساس میکنیم داریم به جلو حرکت میکنیم؛ البتّه عقبافتادگیها زیاد است، امّا پیشرفت محسوس است.۱۳۹۶/۰۳/۲۲
بیانات در دیدار مسئولان نظام
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
💢حرف اصلی درباره معیار تصمیم گیریهای مسئولین💢
حرف اصلی ما در مورد بحث تصمیمسازی و تصمیمگیری شد این؛ منافع ملّی، ملاک صحّت تصمیمگیریها است و منفعت ملّی آن چیزی است که با هویّت ملّت ایران هیچگونه معارضهای نداشته باشد و از آن برکنار هم نباشد؛ یعنی برخاستهی از این هویّت باشد؛ این میشود منفعت ملّت ایران. این را مسئولین کشور، دولت محترم، قوّهی قضائیّه، قوّهی مقنّنه، این کسانی که تصمیمهای کلان را برای کشور میگیرند، باید همواره در نظر داشته باشند؛ هر چیزی که شائبهی ضدّیّت با اسلام یا بیگانگی از اسلام، ضدّیّت با انقلاب یا بیگانگی از انقلاب، ضدّیّت با ریشهی تاریخی ملّت ایران یا بیگانهی از آن، یا هر چیزی ازاینقبیل [داشته] باشد، جزو منافع ملّی نیست و مورد تصمیم نمیتواند قرار بگیرد.۱۳۹۶/۰۳/۲۲
بیانات در دیدار مسئولان نظام
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
💢تاکید بر دفاع از دستیابی به انرژی هسته ای، با منطق منافع ملی💢
در تبلیغات سعی کردند و میکنند که وانمود کنند این یک کار صرفاً ایدئولوژیک است؛ یعنی به منافع ملت و منافع کشور ارتباط ندارد؛ در حالی که کار شما یک کاری است که مستقیماً به منافع ملی ارتباط دارد. کار انرژی هستهای این است؛ مستقیماً به منافع ملی ارتباط پیدا میکند. در گزارشی که الان آقای دکتر عباسی دادند، بخشی از جوانب ارتباطش به منافع ملی ذکر شده. انرژی هستهای کاری است برای ملت، برای کشور، برای آینده. ۱۳۸۷/۰۹/۲۴
بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت