FaMo_37_000323.3gpp
19.29M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۳۷
◀️ درس ۳۸: نظریات حول تغییر
FaMo_38_000330.3gpp
20.02M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۳۸
◀️ درس ۳۹: تصور بهتر حرکت
FaMo_39_000406.3gpp
23.52M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۳۹
◀️ درس ۴۰: ادله حرکت جوهری
FaMo_40_000503.3gpp
21.15M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۰
◀️ درس ۴۱: تصور خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رفتارهای کودکان، با دقت باید اندیشید! بسیاری از نکات عمیق فلسفی و تربیتی و انسانی را، خواهید دید.
(مربوط به درس اخیر)
FaMo_41_000510.3gpp
29.08M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۱
◀️ درس ۴۱: راههای رسیدن به خدا
FaMo_42_000517.3gpp
21.81M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۲
◀️ درس ۴۲: ادله اثبات خدا (غیر صدیقین)
آنسلم، برهانش بر وجود خدا را در کتابش «تمهیدات» (prioslogium) چنین ذکر کرده است:
۱. خداوند بنا به تعریف «وجودی است که هیچ چیز کامل تر از او نتواند به تصور درآید».
(این تعریف را هم معتقدین و هم غیر معتقدین به خدا میپذیرند.)
۲. چیزی که فقط در ذهن وجود دارد یک چیز است و چیزی که هم در ذهن و هم در خارج از ذهن وجود دارد، چیز دیگری است.
(مثلاً یک نقاشی که فقط در ذهن نقاش است، با چیزی که هم در ذهن او و هم روی بوم نقاشی وجود دارد مغایرت دارد).
۳. چیزی که هم در ذهن و هم در خارج از ذهن وجود داشته باشد، کامل تر از چیزی است که فقط در ذهن وجود دارد.
۴. بنابراین خدا باید هم در ذهن و هم در خارج ذهن (یعنی در جهان واقع) وجود داشته باشد، زیرا اگر چنین نباشد، چون میتوانیم چیزی را که چنین باشد تصور کنیم، پس آن چیز کامل تر از او خواهد بود. اما خدا بر اساس تعریف (که هم معتقدین و هم غیر معتقدین به خدا آنرا قبول دارند) بزرگترین وجود قابل تصور است. بنابرین خدا باید وجود داشته باشد.
مضمون برهان ایشان که در کتاب «تحفة الحکیم» ذکر شده، چنین است:
اگر برای مفهوم «واجب الوجود بالذات» در خارج مصداقی وجود نداشته باشد، به یکی از این دو سبب است:
۱) یا به سببِ امتناع ذاتی آن است، که یعنی «واجب الوجود بالذات» «ممتنع الوجود بالذات» است، که خلاف طبعِ «واجب الوجود بالذات» و باطل است.
۲) یا به سبب این است که محتاج علتی است، و به سبب موجود نبودنِ آن علت، معدوم است؛ که این یعنی «ممکن الوجود بالذات» است؛ که باز هم خلاف طبعِ «واجب الوجود بالذات» و باطل است.
پس واجب الوجود بالذات، موجود است.
صورت برهانهای آنسلمی (وجودی) این چنین است که، اگر x را یکی از تعاریف خداوند بدانیم (مثلا «واجب الوجود بالذات» یا ...) برهان چنین به پیش میرود:
۱) اگر x در ذهن موجود باشد ولی در خارج موجود نباشد، آنگاه x ، x نیست.
۲) ولی هر x ضرورتا x است. (هر چیزی ضرورتا خودش، خودش است)
نتیجه: x در خارج موجود است.
اثبات
جمع دربارهی اثبات وجود ازلی گپ میزد
ژندهپوشی طلب برهان کرد
شاعری شعری گفت
عاشقی آه کشید
عارفی هوهو کرد
تاجری دستهچکش را رو کرد!
«نوشداروی طرح ژنریک» ص۳۰
سید حسن حسینی
FaMo_43_000524.3gpp
22.98M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۳
◀️ درس ۴۲: برهان صدیقین
برهان صدیقین به بیان علامه طباطبایی در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» (ط-صدرا) ج۵ ص۱۱۶:
«واقعیت هستی» که در ثبوتِ وی، هیچ شک نداریم، هرگز نفی نمیپذیرد و نابودی بر نمیدارد.
به عبارت دیگر:
واقعیت هستی بیهیچ قید و شرط واقعیت هستی است و با هیچ قید و شرطی لا واقعیت نمیشود، و چون جهان گذران و هر جزء از اجزاء جهان، نفی را میپذیرد پس عین همان واقعیت نفی ناپذیر نیست، بلکه با آن واقعیت واقعیت دار و بی آن از هستی بهرهای نداشته و منفی است، البته نه به این معنی که واقعیت با اشیاء یکی شود و یا در آنها نفوذ یا حلول کند و یا پارههایی از واقعیت جدا شده و به اشیاء بپیوندد، بلکه مانند نور که اجسام تاریک با وی روشن و بی وی تاریک میباشند؛ و در عین حال همین مثال نور در بیان مقصود خالی از قصور نیست.
و به عبارت دیگر: او خودش عین واقعیت است و جهان و اجزاء جهان با او واقعیت دار و بی او هیچ و پوچ میباشد.
نتیجه
جهان و اجزاء جهان در استقلال وجودی خود و واقعیت دار بودن خود تکیه به یک واقعیتی دارند که عین واقعیت و به خودی خود، واقعیت است.
برهان صدیقین به بیان علامه طباطبایی در حاشیه ایشان بر اسفار ج۶ ص۱۴ بر عبارت «...تقريره أن الوجود كما مر حقيقة عينية...»:
و هذه هي الواقعية التي ندفع بها السفسطة و نجد كل ذي شعور مضطرا إلى إثباتها - و هي لا تقبل البطلان و الرفع لذاتها حتى أن فرض بطلانها و رفعها مستلزم لثبوتها و وضعها - فلو فرضنا بطلان كل واقعية في وقت أو مطلقا كانت حينئذ كل واقعية باطلة واقعا أي الواقعية ثابتة - و كذا السوفسطي لو رأى الأشياء موهومة أو شك في واقعيتها فعنده الأشياء موهومة واقعا و الواقعية مشكوكة واقعا أي هي ثابتة من حيث هي مرفوعة؛ و إذ كانت أصل الواقعية لا تقبل العدم و البطلان لذاتها، فهي واجبة بالذات؛ فهناك واقعية واجبة بالذات و الأشياء التي لها واقعية مفتقرة إليها في واقعيتها قائمة الوجود بها.
و من هنا يظهر للمتأمل أن أصل وجود الواجب بالذات ضروري عند الإنسان و البراهين المثبتة له تنبيهات بالحقيقة.
FaMo_44_000531.3gpp
18.86M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۴
◀️ درس ۴۳: وحدت خداوند
هدایت شده از برادر قاسم
وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰٓئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰٓئِكَ رَفِيقًا
در این کانال، هر هفته یک پیام از سخنان حاج قاسم سلیمانی، ارسال میشود. عبارات ایشان، دارای آدرس📜 هستند، اما حاشیهها ✏️ از این کانال میباشد.
منبع اصلی مطالب، کتاب «برادر قاسم» تدوین آقای ابوذر مهرانفر است.
إن شاء الله که خداوند کمک کند تا در دنیا و آخرت، با شهدا محشور باشیم.
@baradar_ghasem_weekly
FaMo_45_000608.3gpp
23.62M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۵
◀️ درس ۴۴: تشبیه و تنزیه
FaMo_46_000614.3gpp
18.69M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۶
◀️ درس ۴۵: صفات الهی
◀️ درس ۴۶: حدوث و قدم
#عالمان_جهنمی 1⃣
در کتاب خصال، جناب شیخ صدوق، روایتی درباب بعضی از علماء از امام صادق نقل کردهاند؛ این روایت، آسیبها و آفات مهمی از جامعهی علمی را مطرح میکنند. در این گروهها، به روحیات و حالات خُلقی و گرایشها توجه کنید، و روحیات و تمایلات خودمان را با اینها مقایسه کنید!
قال الصدوق فی الخصال:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی الْخَشَّابِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ وَ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ فِیمَا أَعْلَمُ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِمَا قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
🔥 إِنَّ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یُحِبُّ أَنْ یَخْزُنَ عِلْمَهُ وَ لَا یُؤْخَذَ عَنْهُ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الْأَوَّلِ مِنَ النَّارِ
🔥 پاره ای از علماء میخواهند علم خود را جمع کنند و برای خود نگهدارند، و مردم از آن استفاده نکنند، اینها در طبقه اول دوزخند.
✏️ گروه اول، گروهی هستند که علاقهمند به #جمعکردن علم هستند؛ اما نه برای این که آن را در اختیار دیگران قرار دهند! خیر! شاید چنین میخواهند که:
⛔️ «خود دارای علم باشند و نه دیگران!»
آیا دوست دارید که علمی داشته باشید که هیچ کسی آن را ندارد؟ کیف نمیدهند که تنها شما چیزی را بدانید و همه برای دانستنِ آن، از شما خواهش کنند؟ این دست عالمان، در درک اول جهنم هستند!
#عالمان_جهنمی 2⃣
در ادامهی حدیث، چنین آمده:
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ:
🔥 مَنْ إِذَا وُعِظَ أَنِفَ
🔥 وَ إِذَا وَعَظَ عَنَّفَ
فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّانِی مِنَ النَّارِ
پارهای از علماء:
🔥چون پند داده شوند، بهشان برمیخورد!
🔥 و چون پند دهند، سخت و تند و بدون رفق، پند میدهند!
اینها در طبقه دوم دوزخند.
تا به حال کسی به شما انتقاد کرده؟ تا به حال کسی به شما ایراد گرفته؟ یا مثلاً تا کنون در این شرایط بودهاید که فردی کوچکتر از شما، اشکال کار شما را به شما تذکر دهد؟ در این شرایط، چه حالی به شما دست میدهد؟ آیا به شما بر میخورد؟ ناراحت میشوید؟ آیا زیر لب میگویید که «به تو چه!؟!» در این حدیث از حضرت نقل شده که بعضی از علما، وقتی بهشان نصیحت و وعظ میشود، بهشان #برمیخورد ! اینان در درک دوم از جهنم هستند.
و جالب این است، که این علماء، وقتی خود میخواهند وعظ و نصیحت کنند، تند و سخت از دیگران، انتقاد میکنند! #عنف، ضد رفق است! رفق یعنی با نرمی و لطافت برخورد کردن. اما این علما، تند و سخت به دیگران نقد وارد میکنند؛ این علما در درک دوم از جهنم هستند.
FaMo_47_000621.3gpp
21.46M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۷
◀️ درس ۴۷: حدوث و قدم
#عالمان_جهنمی 3⃣
در ادامهی حدیث، چنین آمده:
وَ مِنَ الْعُلَمَاء:
🔥ِ مَنْ یَرَی أَنْ یَضَعَ الْعِلْمَ عِنْدَ ذَوِی الثَّرْوَةِ وَ الشَّرَفِ
🔥 وَ لَا یَرَی لَهُ فِی الْمَسَاکِینِ وَضْعاً
فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّالِثِ مِنَ النَّارِ
پارهای از علماء:
🔥 چنین میپندارند که علم را به ثروتمندان و اشراف باید آموخت!
🔥 و مساکین را اهلِ علم نمیدانند!
اینها در طبقه سوم دوزخند.
هر کسی دانش و علمی دارد؛ اما باید دید دوست دارد این علم را در اختیار چه کسی قرار دهد؟ آیا اگر بزرگان و یا افراد باکلاس از من طلب علم کنند، با روی بازتری به آنهای پاسخ میدهم؟ آیا اگر فردی فقیر و بیکلاس، از من بخواهد علمم را در اختیارش قرار دهم، نمیپذیرم، یا با کراهت قبول میکنم؟ تا به حال در کنار بیچیزان، که طبیعتا پول کافی ندارند که لباس شیک بپوشند، و یا عادت به تر و تمیز بودن ندارند، نشستهاید؟ نکند ناخودآگاه، کمی خود را جمع کرده باشید؟ کدام را با تمایل بیشتری میپذیرید: «رییس ادارهای و یا ارگانی مشهور، از شما بخواهد کلاس عقاید برای کارکنانش بگذارید» یا «یک مسجد در محلهای فقیر از شما همان کلاس را طلب کند»؟ دوست دارید برای تدریس، به روستاها دعوت شوید، و یا به کشورهای خارجی؟ بین خودمان میماند! الان دو بلیت به شما بدهم، یکی به دانشگاه اسلام شناسی آلمان، و دیگری به مسجد حضرت رقیه در زینبیه، کدام را دوست دارید؟ اگر به فقرا درس بدهید، آیا احساس نمیکنید که تلف شدهاید و کار بیحاصل کردهاید؟ آیا احساس نمیکنید که بهتر است که برای افراد شریفتری، تدریس کنید؟ حیف شما نیست؟!؟!
در این روایت بیان میشود که به عالمانی که «مساکین و افراد بیکلاس را اهل علم و شایستهی علم نمیدانند» باید به چشم تردید نگریست! این علما، در درک سوم جهنم هستند.