ادامه👆👆👆
مثلا در مورد قرآن و نزول آن معتقد است که کلام وحی یک گفتمان است که بر پیامبر نازل شده و برخلاف باور عموم مسلمانان که نزول لفظ و معنا را از خدا میدانند، تابع نزول معناست و لفظ را از آن پیامبر میداند.
نویسنده در روند نگاه مفسران و فقیهان به لفظ و معنا در قرآن و نقد آن چهار رویکرد سنت گرایان، اسلام گرایان، نواصولگرایان و اصلاح گرایان را اشاره کرده و هر چهار نگرش را به دلیل تاریخ نگری غیر دینامیکی آنها نقد میکند و معتقد است هریک بخشی از قرآن را گرفته و لذا در تأویل و تفسیر عصری جامع قرآن ناکارآمدند. عبدالمجيد شرفی بر این باور است برای آشتی دادن مسلمان امروز با دین باید به جنبه تشریعی قرآن توجه کرد و از نظر او معنای شریعت نه «قانون الهی» بلکه «شیوه» و «طریقت» است و وظیفه شریعت تشخیص راهی است که فرد مؤمن در آن گام بر میدارد و انسان مسلمان که مخاطب آیات قرآن است برای درک دعوت قرآن علاوه بر لفظ، باید معنا و محتوا و هدف نهفته در آیات را توجه کند. مثلا او از بی توجهی به پدیده بزرگ و ارزشمند زکات در جوامع مسلمان امروزی رنج میبرد و معتقد است توجه به ظاهر احکام فقهی باعث شده تا اصل انسانی و فقهی جامعهساز زکات با نگاه صرف به اموالی که در ایام پیامبر بوده و اهتمام به نیازمندان و مستمندان که فلسفه اصلی آن است فراموش شده است. خلاصه آن که دعوای میان عمومیت لفظ و خصوصیت سبب در آیات الهی که یکی از چالش برانگیز ترین مباحث اصلی و اصولی در حوزه احکام فقهی است دغدغه ذهنی اوست.
شرفی معتقد است عالمان دینی نتوانستند در حوزه فقه یک قانون جامع را ارائه دهند بلکه تمام اهتمام آنها نهادینه کردن رفتار خاص، رفتاری همراستا با نظر امپراتوران و حاکمان مسلمان بوده است. و این علت عمده اختلاف در آرای ائمه فقه است. شرفی بر این باور است که دامنه اختلاف گاهی به حدی است که به صحت یا عدم صحت عمل منجر می شود و هر فقیهی آن را حكم الله می داند. او در این کتاب نمونه هایی از اختلاف عمیق فقها را از کتاب «رحمة الامة في اختلاف الائمة» دمشقی شافعی فقیه قرن هشتم هجری نقل میکند و نتیجه گیری میکند این روند پر اختلاف چند ویژگی و اثر دارد:
۱. توجه بیشتر به ظاهر عبادات و رفتارهای اجتماعی تا انگیزههای درونی جهت دهنده به سوی خیر و نیکی
۲. عمل مسلمانی براساس مقتضای جامعه نه مسئولیت حقیقی
٣. تلاش فقيهان برای پیگیری سنت پیشینیان
۴. دور شدن مسلمانان از تعامل مستقیم با نص مقدس
۵. شبه عصمت ائمه مذاهب فقهی و عدم جواز نقد آرای آنها
او همین اشکالاتی را که در حوزه دانش فقه و حدیث میداند در اصول فقه، تفسير و کلام هم بر میشمرد و معتقد است در حوزه اصول فقه باید مبانی کلی را که فقه به علت پرداختن به فروع از آن غافل شده در نظر گرفت و تمام دغدغه اصولیون تولید و توجیه ابزارهای استنباط حکم برای دفاع از احکام پیشینیان نباشد بلکه اهتمام آنها شکل گیری فقهی نوین با مأموریت جمع میان عدالت و نظم اجتماعی باشد. بزرگترین اشتباه عالمان اصول فقه جداکردن آیات از یکدیگر و بی توجهی به ارتباط آیه با آیات دیگر سوره و تمام قرآن است.
او در این راستا به نقد دو اصل اجماع و قیاس که موجب شده فقیهان همیشه به گذشته چشم داشته باشند نه حال و آینده پرداخته است.
در حوزه تفسير هم مفسر بیشتر به علت ایجاد هماهنگی میان عقاید کلامی و فقهی مذهبی که به آن منسوب است با تأویل های آیات بدان علم روی آورده و در تفسیر آیات قصص انبیا و امتهای گذشته هم بیش از آنچه به پیام اخلاقی برای آیات توجه شود به ظاهر داستان بسنده شده است.
ادامه👇👇👇
ادامه👆👆👆
در عرصه علم کلام هم معتقد است این دانش که برای وصول به هدف خود که همانا غلبه بر مخالف خود بود و از منطق و فلسفه یونانی بهره گرفته دانشی است جامد و معرفتی است دگم و اگر به جای منطق و فلسفه یونانی از ابزاری دیگر بهره میگرفت نتایج و برونداد آن متفاوت بود. این دانش ابزاری در خدمت سیاست حاکم و منافع حکومت بود.
شرفی در قاب تحلیلی و تصویری خود با مدد از آموزههای اخلاقی قرآن غایت مأموریت انسان را هماهنگی اسلام _که آن را مجموعهای کامل و متکامل میداند_ با روزگار و مقتضیات زندگی بشر در بازسازی مفاهیم اصلی میداند و استمرار خودآگاهی جدید مسلمانان را در رهایی از دگماتیسم فکری و اوهام و تکبرداشتی از دین میداند.
اما ایراد و اشکال اصلی نویسنده نواندیش مسلمان تونسی در این کتاب و عموم آثارش بیشتر تمرکز بر تاریخ اندیشه اسلامی در حوزه مغرب اسلامی است و با حوزه مشرق اسلامی و خصوصا مبانی تشیع و سیر اندیشه دینی شیعه کم آشناست. منحصر بودن نگاه او به چند حوزه معرفتی مثل فقه و اصول، تفسیر، حدیث و کلام و تصوف آن هم فقط در مکتب فکری اهل سنت و نپرداختن به حوزه های دیگر مثل تاریخ، فلسفه و علوم دیگر و نیز نا آشنایی با حوزه فکری تشیع از ایرادها و نقیصههای کتاب است.
در مجموع عبدالمجيد شرفی پژوهشگری با نبوغ، تحلیلگر، مشرف بر میراث و علوم اسلامی و در عین حال پر دغدغه نسبت به عصری سازی اسلام و اخلاقی شدن جوامع مسلمان است. هرچند در اثبات این ضرورت گاهی به خطا میافتد. و آنچه باید در خوانش این کتاب به آن توجه کرد دوری نویسنده از نگرش دینی تاریخی مسلمانان در نفی قرائت پذیری است. اندیشه قرائت پذیری دین یا نسبیت گرایی فهم دینی که یادگار رویکرد هرمنوتیکی به متن است در باور تاریخی اغلب مسلمانان جایی ندارد. این رویکرد میخواهد فارغ از اصالت دادن به مؤلف، هویت مستقل متن و اصالت مفسر را اثبات کند.
در پایان ضمن تأکید مجدد بر نادرستی بعضی از رویکردهای نویسنده، نگرش و روش یا متدولوژی نویسنده را به مثابه یک کارگاه پژوهشی برای دانش پژوهان ایرانی میداند. امید است ترجمه قلم این نوع پژوهشگران مسلمان نواندیش شمال آفریقا که زودتر از سایر نقاط جهان اسلام _به علت مستعمره بودن کامل_ ضرورت نوسازی اندیشه را درک کردند فضای ذهنی جدیدی را برای پژوهشگران مسلمان ایرانی باز کند.
✅پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
✨ →♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✍فلسفه و رویارویی دو سنت فلسفی در گفتوگو با حمید طالبزاده
✳️محسن آزموده: فلسفه در بنیاد خود گفتوگوی راست و درست، صریح و بیپروا، بدون تعارف و مجامله و در عین حال منطقی و رودارانه بین اندیشمندان و در واقع میان اندیشههاست، درباب وجود یا هستی، حقیقتی که فراچنگ نمیآید، بر موجودات محیط است و انسان پرسشگر در مواجهه با آن دچار حیرت میشود و این سرآغاز فلسفه است. فیلسوفان در طول تاریخ از پیشاسقراطیان و افلاطون و ارسطو تا فارابی و ابن سینا، از ملاصدرا تا هگل، از هایدگر تا علامه طباطبایی کوشیدهاند، از این تجربه وجودی حیرتانگیز پا پیش بگذارند و با دستمایههای مفهومی و نظری پیشینیان فلسفهورزی کنند، با آنها وارد گفتوگو شوند تا در نهایت بتوانند از صرف تجربه حیرتانگیز وجود، فراتر روند و درکی عقلانی از هستی ارایه دهند، فهمی متناسب با نحوه انکشاف وجود بر آنها در زمان که همان معاصرت آنهاست و حوالت تاریخی آنها را رقم میزند. سیدحمید طالبزاده معتقد است از این حیث تفاوتی اساسی و بنیادین میان فیلسوفان در غرب و شرق عالم نیست و فیلسوفان جدید غربی به همان اندازه اهل مابعدالطبیعهاند که اصحاب حکمت متعالیه. با این نگاه او کوشیده در کتاب درخشان «گفتوگوی میان هگل و فیلسوفان اسلامی: صیرورت، دیالکتیک و ایدهآلیسم» با تاکید بر تمایز میان دو سنت فلسفه اسلامی و فلسفه جدید، مجلس «تخاطبی» بیاراید. او معتقد است «در این گفتوگو معلوم میشود که سنت فلسفی چه مساهمتی در اندیشه روزگار حاضر تواند کرد و در خود چه تجدید نظرهایی باید بکند». بی تردید این کتاب، یکی از بهترین نمونههای گفتوگوی فلسفی ناب میان دو سنت فلسفی متفاوت با خاستگاههای یکسان است، به ویژه که این رویارویی از سوی محققی صورت میگیرد که از اندیشههای دو سوی مباحثه، آگاهیهای ژرف و عمیق دارد. برای آشنایی بیشتر با این کتاب و به مناسبت روز جهانی فلسفه، گفتوگویی با این استاد تمام فلسفه دانشگاه تهران صورت دادیم که از نظر میگذرد:
صفحه 7 اندیشه روزنامه اعتماد 27 آبان 97 گفتگو با حمید طالب زاده بخش اول.pdf
944.7K
فایل pdf گفتوگو با حمید طالبزاده بخش اول
فلسفه و رویارویی دو سنت فلسفی در گفتوگو با حمید طالبزاده
مصاحبه شونده: حمید طالبزاده، استاد فلسفه دانشگاه تهران
مصاحبه کننده: محسن آزموده
منتشر شده برای اولین بار در صفحه ۷ اندیشه روزنامه اعتماد ۲۷ آبان ۹۷
صفحه 7 اندیشه روزنامه اعتماد 27 آبان 97 گفتگو با حمید طالب زاده بخش دوم.pdf
5.5M
فایل pdf گفتوگو با حمید طالبزاده بخش دوم
فلسفه و رویارویی دو سنت فلسفی در گفتوگو با حمید طالبزاده
مصاحبه شونده: حمید طالبزاده، استاد فلسفه دانشگاه تهران
مصاحبه کننده: محسن آزموده
منتشر شده برای اولین بار در صفحه ۷ اندیشه روزنامه اعتماد ۲۷ آبان ۹۷
2016-min-486x259.jpg
35.1K
فلسفه و رویارویی دو سنت فلسفی در گفتوگو با حمید طالبزاده
مصاحبه شونده: حمید طالبزاده، استاد فلسفه دانشگاه تهران
مصاحبه کننده: محسن آزموده
منتشر شده برای اولین بار در صفحه ۷ اندیشه روزنامه اعتماد ۲۷ آبان ۹۷
همه انسانها دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند و در راستای رسیدن به آن تلاش میکنند. با این حال، تعریفهای بسیار متفاوتی از «زندگی خوب» وجود دارد؛ افراد متفاوت خواستههای متفاوتی را مشخصه زندگی خوب میدانند. ولی برخی بعد از رسیدن به خواستههای خود احساس نمیکنند که زندگی خوبی دارند.
تولستوی در نوشتههای غیرداستانی خود همچون در رساله «گام نخست» به یکی از موضوعهایی که پرداخته «زندگی خوب» است. تولستوی بر این باور است که بسیاری گامهای نخست زندگی خوب را برنمیدارند و با تلاش برای رسیدن به گامهای بعدی که برای خود تعریف میکنند امکان دسترسی به زندگی خوب را از بین میبرند. تولستوی گام اول را آموختن «خویشتنداری» معرفی میکند.
تولستوی در مقابل افرادی قرار میگیرد که زندگی خوب را زندگی پر از تجمل و تنپروری و پرخوری میدانند. این افراد با وجود تجمل، تنپروری و پرخوری به دنبال آرمانهایی مانند «عدالت» و «آزادی» هستند؛ چرا که باور دارند زندگی خوب در سایه رسیدن به این آرمانها تعریف میشود. ولی تولستوی بر این باور است که از آنجایی که گام اول را که «خویشتنداری» است طی نکردهاند، رسیدن به این آرمانها که گامهای بعدی هستند، ممکن نخواهد بود.
منتقدان تولستوی بر این باورند که انسان نباید خود را از چیزی محروم کند و باید به همه خواستههایش برسد. او در جواب این گروه میگوید که در چنین زندگیای انسان احساس بیمعنایی خواهد داشت و افراد مجبور میشوند با «خدمت به هنر و علم» خود را سرگرم کنند، هرچند احساس رضایت از زندگی نخواهند داشت.
تولستوی معتقد است این رضایت نداشتن، بواسطه نداشتن کنترل بر نفس است در حالی که این افراد، رضایت نداشتن خود از زندگی را به «تراژدی اجتنابناپذیر شرایط انسانی» تعبیر میکنند.
برای داشتن «زندگی خوب» باید اطمینان حاصل کرد که نوع زندگی ما به زشتی و پلیدی نمیانجامد و این مهم با «زندگی اخلاقمدار» میسر است. زندگی خوب نمیتواند با بیاخلاقی و زشتی گره بخورد. تولستوی با نقد تصور رایج از زندگی خوب که همان «زندگی اشرافی» است خاطرنشان میکند که این نوع زندگی با رفاه و شکمپرستی گره خورده و ظلمی ناروا بر دیگر انسانها و حیوانات اعمال میشود.
تولستوی در واقع، دیدگاهی را به نقد میکشد که «زندگی خوب» را با «رفاه اشرافی» یکسان میپندارد. این افراد رسیدن به «زندگی خوب» و «پیروی از امیال» را در تنافر نمیبینند و در نگاه آنان زندگی خوب زندگیای است که در آن هیچگونه سختی وجود نداشته باشد. در صورتی که این تعریف از زندگی خوب مستلزم این است که تعداد بسیار زیادی از انسانها کار کنند تا این شخص اشرافی بتواند به این سطح از تجمل و زندگی خوب برسد. مخالفان تولستوی در نقد دیدگاهش میگویند چرا نباید از تجملاتی که دیگران بهره میبرند، برخوردار بود. این تلاش برای «متفاوت بودن» نوعی تظاهر است. برخی دیگر هم میگویند اگر ما از این امکانات استفاده نکنیم دیگران استفاده خواهند کرد.
تولستوی «میل به شکمپرستی» را مهمترین میلی میداند که برای رسیدن به زندگی خوب باید کنترل شود؛ میلی که در همه افراد کم و بیش وجود دارد و میبایست آن را مهار کرد. او تأکید میکند که شکمپرستی از جمله امیالی است که اگر کنترل نشود به امیال دیگری هم دامن میزند، از این رو، باید با امساک در خوردن و کمخوری این غریزه را تحت اختیار بگیریم.
تصور بر این است که افرادی که رفاه مالی دارند و غذا براحتی در دسترس آنها است به غذا فکر نمیکنند و بیش از آنکه در مورد غذا صحبت کنند در حال سخن گفتن درباره علم، هنر و فلسفه هستند. اما تولستوی فکر نمیکند که این افراد از دغدغه غذا رها شده باشند بلکه سخن نگفتن آنها در مورد غذا را به این دلیل میداند که بین صبحانه تا ناهار سیر هستند و احساس گرسنگی نمیکنند. در صورتی که هدف اصلی برای بسیاری از آنها شکمپرستی است. او برای تبیین این نظر خود اینگونه مثال میآورد؛ افراد برای کنفرانسهای علمی، جشنها یا عزاداریها دور هم جمع میشوند و اساس این مراسم اغلب سرو غذا است. افراد در اینگونه مراسم معمولاً پرخوری میکنند. اگر غذایی که سرو میشود غذای اعیانی باشد مشکلی نخواهد بود، ولی کافی است غذایی ساده یا غیراعیانی سرو شود، آنگاه علاقهمندان به عالم شعر و ادب و فرهنگ و علم از بهم ریختن برنامه شکمپرستیشان گلایهمند خواهند شد. چون شکمپرستی در فرهنگ امروز ما به یک هنجار بدل شده است.
در نگاه تولستوی شکمپرستی باعث میشود «اخلاق» اهمیت خود را از دست بدهد. بنابراین، زندگی خوب از نظر تولستوی تنها در صورتی میسر است که امیال ما تحت اختیارمان باشد، تا اگر پیگیری امیال، به نتایج غیراخلاقی ختم شد، بتوانیم مانع فربه شدن
این میل شویم.
پیشنهاد تولستوی برای «زندگی خوب»
خویشتنداری یا رفاه اشرافی
منبع: روزنامه ایران، دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ – «خویشتنداری یا رفاه اشرافی»
نویسنده: زهیر باقری نوع پرست
✍استاد حسن انصاری در کانال تلگرامیش نوشت:
مکتب شیخیه، بازسازی منظومه فکری غلات مفوضی شیعه (قسمت اول)
شیخ احمد احسایی تحصیلات فلسفی نداشته است. آشنایی او با فلسفه تنها برخاسته از مطالعات شخصی و بیشتر بر اساس آثار دست دوم در فلسفه و عرفان ابن عربی بوده. در فقه و اصول هم معلوم نیست میزان تحصیلات او در نجف چندان جدی بوده باشد. گواهی هایی که برای او از سوی علمای نجف صادر شد اجازات روایی است . البته در زمان شیخ احمد هنوز ظاهرا اجازات اجتهاد معمول نبوده است. منتهی از بررسی احوال و آثار فقهی و فقیهان آن دوره روشن است که شیخ احمد به عنوان فقیه در میان مکتب اصولی عتبات شناخته نبوده است. در نوشته های فقهی او که تعدادی از آنها منتشر شده برجستگی خاصی در فقه دیده نمی شود. مشی او در عقاید طبعا اخباری است. منتهی با تتبع در آثار او معلوم است که احسایی به تعداد محدودی از آثار حدیثی دسترسی مستقیم داشته است. پربسامدترین استنادات او شماری محدود حدیث است که دائما در آثارش به آنها استناد می کند که برخی از آنها از منابعی مانند هدایه خصیبی (البته با واسطه) و یا خطب ساختگی منسوب به حضرت امیر مانند خطبه بیان و یا مأثوراتی منتسب به غلات شیعه اقتباس شده است. اما شیخ احسایی تنها در نقل حدیث متأثر از غلات شیعه نبود.
قسمت دوم از لینک زیر مطالعه کنید
https://eitaa.com/philtheo/1575
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#حسن_انصاری
#مکتب_شیخیه
✅پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
✨ →♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
☪مکتب شیخیه، بازسازی منظومه فکری غلات مفوضی شیعه (قسمت دوم)
او در دو جهت مشخص در پی بازسازی اندیشه غلات مفوضی بود:
۱- نخست اینکه شیخ احسایی تحت تأثیر بحث های حکمت ملا صدرا آمیخته با بحث های عرفانی ابن عربی که در آثار ملا محسن فیض به خصوص جلوه می کرد و همچنین تحت تأثیر آثار قطب الدین نیریزی و صوفیه شیعه مباحثی در خصوص ولایت تکوینی و مقامات وجودی اهل بیت را مطرح کرد و آن مباحث را در پیوند با منظومه فکری خود در خصوص مباحث توحیدی و کلامی قرار داد. در واقع الهیات او الهیات ولایی و با محوریت امامان شیعه به مثابه مظاهر اسماء و صفات الهی است. خدای او خدای ناشناخته ای است که تنها در آینه مقامات وجودی و ولایی امامان شناخته می شود، از این منظر الهیات او در واقع الهیاتی سلبی است. در این دستگاه فکری اندیشه تفویض در خلقت ارائه شده از سوی غلات مفوضی در چارچوب منظومه جدیدی که او آن را حکمت می خواند بازسازی می شود.
۲- با وجود تأثیر پذیری از شماری از احادیث منابع غلات مانند هدایه خصیبی و یا مأثوراتی منقول از کتاب مشارق رجب برسی که ریشه در مأثورات نصیریه و غلات شیعه دارد اما مطالعه آثار شیخ احسایی نشان نمی دهد او اطلاع چندانی از عقاید غلات شیعه در شکل منظومه واری داشته است. طبعا او به منابع اصلی آنان دسترسی نداشته و معلوم نیست مطالعاتش در منابع ملل و نحلی به قدری بوده باشد که به درستی از منظومه های فکری آنان مطلع باشد. با این وصف از طریق چند متن معین که نصیریه روایت می کرده اند و احتمالا بر اثر مطالعه قسمت هایی از متن رجال کشی که ناقل عقاید غلات شیعه است او با پاره هایی از تفکرات غلات قدیم آشنایی یافته باشد. هرچه هست خواننده آثار احسایی تردید نمی کند که او به شکل هوشمندانه ای عناصر فکری غلات قدیم را به درستی فهمیده و به درونمایه تفکر آنان دست یافته بوده است. از آن جمله اندیشه مربوط به نحوه وجودی و حضوری امام غائب در عصر غیبت و همچنین اندیشه مربوط به مراتب معنوی و وجودی حدود امامان، یعنی سلسله ای از مراتب مختلف ابواب ائمه. چیزی که بعدا در اندیشه رکن رابع خود را نشان داد و سید علی محمد باب هم تحت تأثیر همان افکار خود را باب امام زمان و تجلی قائمیت دانست (در این زمینه به تفصیل به تدریج بحث های مطرح خواهد شد). این دیدگاه ها در نوشته ها و ادبیات نصیریه و اسحاقیه و حتی مرده ریگ اندیشه های غلات در آثار اسماعیلیه و قرامطه و دروز هم به اشکال مختلف دیده می شود. ریشه همه آنها هم به اعتقاد به نظامی باطنی در وجود و معرفت باز می گردد که بر نوعی ثنوی اندیشی گنوسیستی هم متکی است. در این منظومه فکری دین جنبه باطنی دارد و معرفت بدان برای همگان میسر نیست. حدود این معرفت را حدود وجودی در مراتب پیامبر و امام و انواع و مراتب ابواب تعیین می کند. این دیدگاه تشیع را مذهب راز و شناخت آن را مرهون مراتبی در معرفتی می داند که به اصطلاح احسایی حکمت نبوی امامان را شکل می دهد، حکمتی که علوم آن را تنها از رهگذر ابواب که به علم جمعی جملی امامان دسترسی مقول به مراتب یافته اند می توان دریافت کرد (در واقع خواص تنها به درک این معرفت می رسند و باطن دین در دسترسی همگان قرار ندارد). بنابراین در این دیدگاه تشیع هم مذهب راز است و هم مذهب باطن گرایی و هم مذهب معرفت گنوسی که معرفت و نجات تنها از طریق سلسله ای از مراتب به دست می آید. حدیث امامان هم صعب است و هم مستصعب که هر کس را تاب تحمل و دریافت آن نیست. کلید دریافت قرآن و حدیث هم تنها معرفت باطنی و تأویلی است و در این میان شیخ احسایی به راهنمایی حضرت حجت به کلید این معرفت دسترسی یافته و باب معرفت امام زمان و معارف او برای دیگران شده است.
قسمت اول از لینک زیر مطالعه کنید.
https://eitaa.com/philtheo/1572
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#حسن_انصاری
#مکتب_شیخیه
✅پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
✨ →♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
در همایش تخصصی «ابنسینا و فلسفه یونان» مطرح شد (قسمت اول)
قسمت دوم را از این جا مطالعه کنید
https://eitaa.com/philtheo/1591
✏️شهرام پازوکی:
یونان ارسطویی در تاریخ فلسفه اسلامی غلبه نیافت
شهرام پازوکی با بیان اینکه تفکر اصیل یونانی مربوط به دوره پیشا سقراطی است، گفت: در تاریخ فلسفه اسلامی از فارابی و ابن سینا تا ملاصدرا هیچگاه یونان ارسطویی مغربی غلبه نیافت.
همایش تخصصی «ابنسینا و فلسفه یونان» در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
در ابتدای این همایش شهرام پازوکی در سخنانی با موضوع ابنسینا و حکمت یونانی اظهار کرد: باید دید مراد از این یونانی بودن به چه معناست و این مفهوم نزد مسلمین چگونه فهمیده شده و چه تأثیری در تاریخ فلسفه اسلامی و کل تفکر در عالم اسلام داشته است.
وی اظهار داشت: بهمحض اینکه بخواهیم به سیر تفکر فلسفه اسلامی بیندیشیم، خودبهخود یونانی بودن و فلسفه یونان در ذهن میآید. حتی نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه غرب همیشه مطرح بوده است. در دورهای، یونانی بودن مشابه آن چیزی بوده که امروز به آن غربی میگوییم و ازاینجهت مسئله یونانت در تفکر اسلام یک مسئله صرفاً فلسفی نیست، یعنی اینطور نیست که تعریف آن در فلسفه ابنسینا چیست. اگر بخواهیم به اهمیت آن پی ببریم مانند مسئله غربی بودن در اکنون است و بیجهت نیست که این دو قرینه یکدیگرند. غربی بودن درواقع همان یونانی بودن است و پرسش من این است که حکمت یونانی چیست و ابنسینا چه نسبتی با آن دارد. آیا مراد از یونان و یونانی، یک سرزمین است یا مراد از یونان اندیشهای است که در میان قومی یعنی یونانیان آغاز شده است. این مسئله را میتوان در مورد ایران هم به کار برد. ایران در محدوده جغرافیایی به یک معناست، اما تفکر ایرانشهری، حاکی از یک تفکر و فرهنگ است که پیش از اسلام در این سرزمین وجود داشته است.
تفکر اصیل یونانی مربوط به دوره پیشا سقراطی است
این پژوهشگر فلسفه خاطرنشان کرد: معمولاً مورخان از سه دوره عصر روشنگری نام میبرند؛ عصر فلسفه یونان را عصر معجزه یونانی مینامند و از آن بهعنوان عصر طلایی تفکر بشر یاد میکنند. دوره دوم، قرونوسطی است که عصر ظلمت نامیده میشود و در دوره سوم فلسفه مبدل به ابزاری در دست علمای دینی قرار گرفته است. برحسب اینکه این سه دوره کدام عقلانیتر بوده این تقسیمبندی انجام شده است. در تاریخ فلسفه دوره یونان از سقراط و افلاطون و ارسطو تعریف میکنند، چراکه آنان فیلسوفانی اهل تفکر عقلی بودهاند، اما درواقع تفکر اصیل یونانی مربوط به همین دوره پیشا سقراطی است که در تراژدیهای یونان آثاری مثل هومر و آشیل آمده است.
تفکر اولیه یونانیان باستان، تفکر شاعرانه و تراژیک بوده است
وی تأکید کرد: فلسفه با حفظ عنوان یونانی خود در یونان متوقف نماند و نسبتی را با ادیان ابراهیمی همچون یهودی، مسیحی و اسلامی برقرار کرد، بهنحویکه اکنون فلسفه یهودی، مسیحی و اسلامی را میبینیم و میدانیم فلسفه اسلامی را فارابی تأسیس و ابنسینا آن را بسط و گسترش داد. حال باید دید آیا فیلسوفان موسس یونان، آن را همچنان که بود میفهمیدند و اصولاً میخواستند که آن را بفهمند و شرح و تفصیل کنند. تفکر اولیه یونانیان باستان، تفکر شاعرانه و تراژیک بوده است و به شعر بهعنوان یک تفکر فلسفی نگاه میشده است.
سهروردی، آغاز مغرب را ارسطو میداند
پازوکی بابیان اینکه ابنسینا فلسفه یونانی را بر اساس ارسطو میفهمید، تصریح کرد: در اینجا فلسفی بودن به معنای ارسطویی بودن شناخته میشد. سهروردی آغاز مغرب را ارسطو میداند و افلاطون را کمال مشرق. به این معنا حکمت یونان باستان شرقی است و مغرب از ارسطو آغاز میشود؛ بنابراین فارابی و ابنسینا مغربی هستند چون فیلسوفی ارسطویی و لذا یونانی هستند ولی همان آنها اگر وارث حکمای یونان باستان و افلاطون میشدند، مشرقی محسوب میشدند. با این وصف ابن رشد ارسطویی هم تفکرش مغربی است و در مغرب جغرافیای عالم اسلام بسر میبرده است، ولی فارابی و ابنسینا مغربی هستند، بااینکه در مشرق جغرافیای عالم اسلامی زندگی میکردند.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#شهرام_پازوکی|#همایش_فلسفه
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✏️در همایش تخصصی «ابنسینا و فلسفه یونان» مطرح شد (قسمت دوم)
قسمت اول را از این جا مطالعه کنید
https://eitaa.com/philtheo/1590
✅این استاد فلسفه در ادامه افزود: میتوان ابنسینا و فارابی را به تعبیر سهروردی، فیلسوفی ذوقی و نه بحثی دانست و یا در مسیر رو به مشرق بودن در نظر گرفت. ابنسینا با قرونوسطی، ارسطوی یونانی را چنان عرضه کرد که ابتدا این ارسطو مسلمان شد و سپس در الهیات مسیحی، مسیحی شد. ابنسینا بر فلسفه نبوی خویش توانست این مشکل را حل کند که اگر مسلمانان بخواهند اعتقادات مذهبی خود را حفظ کنند، چگونه میتوانند مانند ارسطو بیندیشند و اینک این نکته مهم را مسیحیان از وی آموختند. از حیث تاریخی، ارسطو وقتی در قرونوسطی موردتوجه قرار گرفت، قبلاً برخی آثار منطقیاش به زبان لاتین ترجمه شده بود. وقتی هم آثار فلسفیاش از یونانی به عربی و از عربی به لاتین ترجمه شد، این ارسطو بود که در فلسفه فارابی و ابنسینا مسلمان و دیندار شده بود.
شهرام پازوکی گفت: بابیان اینکه با پیدایش عالم مدرن، مغرب زمین متوجه غربی بودن خود شد و غیر از خود را مشرقی خواند، ادامه داد: در دوره مدرن، غربی بودن معنای خاصی یافت. اقتضای دوره مدرن چنان است که مغربی بودن ارزش مییابد و با پیدا شدن تمدن، مغربی خود را متمدن و غیرخود را مشرقی یعنی بربر میخواند. بدین معنا مدرن بودن یعنی غربی بودن و یعنی یونانی بودن.
وی در پایان سخنان خود گفت: هایدگر معتقد است غرب از یونان آغاز میشود، نه از مشرق حکمت یونان، بلکه آنچه از انتها به آن رسیده بود. اندیشمندان دوره رنسانس دیگر نمیتوانستند یونان متأخر و متقدم را درک کنند. در تاریخ فلسفه اسلامی از فارابی و ابنسینا تا ملاصدرا هیچگاه یونان ارسطویی مغربی غلبه نیافت. تنها نمونه فیلسوف ارسطویی محض یعنی ابن رشد هم شارح یا مفسر است. او نمیتوانست موسس یک نظام فلسفی باشد و در حد یک شارح ارسطویی باقی ماند. پس از ملاصدرا هم آنچه تاکنون گسترش یافته شرح و تفسیر ملاصدرا است. لذا یونانیت در عالم اسلامی برخلاف اروپا به تأسیس مدرنیته و تفکر مدرن نرسید که بتواند عصر مدرن را تأسیس کند، اما اینکه این حسن آن محسوب میشود یا عیب، مسئلهای است که ملاک آن لازمه مقدماتی دیگر است که باید بررسی شود.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#شهرام_پازوکی|#همایش_فلسفه
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✏️نوآوری در گرو گفتوگو با فلسفه غرب است
✅عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به ارائه راهکارهایی برای شکلگیری نوآوری در فلسفه اسلامی پرداخت و بیان کرد: نوآروی با برقرار کردن دیالوگ با فلسفه غرب که از آسمان هفتم تنزل کرده و این جهانی شده است حاصل میشود، کاری که علامه طباطبایی نقطه عطف آن بود اما پس از آن متوقف شد.
یکی از علومی که از دیرباز موردتوجه بوده، فلسفه است که حتی از این علم به مادر علوم نیز تعبیر میشود، فلاسفه بزرگی در غرب و شرق عالم به فلسفه پرداختهاند و هر یک نیز با شیوه خود با مسائل مواجه شدهاند، اخیراً نیز شاهد هستیم که فلسفه بهویژه در غرب کارکرد دیگری پیداکرده و بهنوعی در پی حل مشکلات بشر برآمده است. از طرفی در عالم اسلام نیز میراث گرانبهایی وجود دارد که هماکنون در اختیار فلاسفه مسلمان است و شروح فراوانی نیز بر آنها نگاشته شده است.
امروزه تحولاتی درزمینهٔ مدرنیته و پیشرفت تکنولوژی در غرب به وجود آمده و برخی معتقدند که ریشه این تحولات فلسفی است و همین مسئله ما را بر آن داشت تا این موضوع را پیگیری کنیم و به این مسائل بپردازیم که اساساً فلسفه و اهداف آن کدام است، این علم چه نقشی در به وجود آمدن مدرنیته داشته و وضعیت کنونی فلسفه اسلامی به چه ترتیب است و نیازمند چه مواجههای است.
ازاینروی با حجتالاسلاموالمسلمین علیرضا قائمینیا، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن ازنظر میگذرد؛
ادامه این مصاحبه علمی را از پایگاه اینترنتی پژوهشکده فلسفه و کلام مطالعه کنید.
http://yon.ir/mNoXo
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#علیرضا_قایمی_نیا
#فلسفه_غرب
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
⚡️عقل ابزاری فاجعه بشری است، عقل ابزار نیست، ما ابزار عقل هستیم
✔️غلامحسین ابراهیمی دینانی 🔻
🔹کار فلسفه، عقلانیت است. صدها تعریف از فلسفه ارائه شده و تعریف من از فلسفه، اندیشیدن عقلانی در هستی است؛ البته عقل انسانها یکسان نیست، ولی محمد بن زکریای رازی معتقد است که همه انسانها عقل برابر دارند و دکارت میگوید که هیچ چیز به اندازه عقل عادلانه تقسیم نشده است و در پاسخ به این سوال که چرا انسانها متفاوت عمل میکنند، میگویند انسانها عقل برابر دارند، ولی آن را درست به کار نمیبرند.
🔹من با این سخن که عقل را باید به کار برد مخالفم. امروز با توجه به پیشرفت علوم، عقل را ابزاری میدانند و این فاجعه بشری است. عقل ابزار نیست، ما ابزار عقل هستیم. چه کسی میخواهد به عقل دستور بدهد؟ واقعیت این است که ما عقل را جدی نمیگیریم. انسان میتواند عقلانی زندگی کند و اگر این را نخواهد، شهوات بر او غالب شده است.
🔹هیچ رشتهای از معارف بشری به اندازه فلسفه دشمن خونین ندارد وگناه آن این است که میکوشد جهان و حتی دین را به نحو معقول درک کند. یک فیلسوف غربی بین دینی بودن و متدین بودن تفاوت قائل شده و میگوید متدین کسی است که دین را بر اساس فکر و عقلانیت و آگاهی میپذیرد و دینی کسی است که دین را به صورت تقلیدی از پدر و مادرش یاد میگیرد؛ بنابراین بدون تعقل میتوان دینی بود، ولی نمیتوان متدین بود.
🔹کسی که معنای زندگی را نداند، زندگی میکند، ولی زندگی انسانی ندارد و صاحب یک زندگی حیوانی است؛ باید به معنای زندگیاش آگاه باشد، هر چه خودش میخواهد، ولی دانستن معنای زندگی بدون تعقل ممکن نیست، تعقل نیز بدون منطق نمیشود و تعقل منطقی، فلسفه نام دارد. فلسفه، تلاش برای فهم عالم و موجودات براساس موازین عقل است و کسانی که با فلاسفه دشمناند، حوصله فکر کردن ندارند و آن را کاری ساده و آسان میپندارند. اگر انسان به تفکر پرداخت، آن وقت است که فلسفه و زندگی معنا پیدا میکند. فیلسوف یعنی کسی که دوستدار حکمت است و اگر کسی حکمت را دوست داشته باشد، به آن میرسد، به شرطی که این علاقه را جدی بگیرد. فلسفه بلد بودن اصطلاحات نیست، به مجرد اینکه کسی در هستی بیندیشد، فیلسوف خواهد بود و بچهها در سنین ۶ تا ۱۲ سالگی از همه فیلسوفتر هستند.
@namehayehawzavi
نقد عقل نظری در فلسفه اسلامی
(سخنرانی استاد محمد تقی سبحانی در همایش «جایگاه عقل در کلام و فلسفه»)
قسمت اول
1⃣ چند نکته مقدماتی:
🔅دستگاه معرفتشناسی در فلسفه اسلامی از اساس، یک دستگاه ارسطوئی است که بر خلاف سایر بخشهای دیگر فلسفه، از کمترین تحول و تکامل برخوردار بوده است.
🔅 این دستگاه معرفتشناختی هم در سنت اسلامی و هم از سوی فیلسوفان جدید غربی، بارها مورد نقض و انتقاد قرار گرفته است (رک به متن صوتی جلسه).
اما علیرغم نقدهائی که در طول تاریخ، هم به منطق ارسطو و هم به عناصر دیگر نظریه معرفت در این فلسفه صورت گرفته، اما فیلسوفان با مقاومت و انجام اصلاحات موضعی، تلاش کردهاند که این پیکره معرفت شناسی را همچنان پابرجای نگاه دارند.
🔅 حجم چالشها (نقضها و نقصها) در معرفتشناسی فیلسوفان چنان انباشته شده که دیگر نگاهداشت این بنیاد معرفتشناختی به هیچ روی ممکن و مصلحت نیست و اصرار بر این تلقی و روش در فلسفه جز رکود تفکر عقلی و ماندن در تکرارها و تناقضها حاصلی نخواهد داشت.
🔅این بحث اجمالی فراخوانی است به ایجاد تحول و تکامل در نظریه معرفت فلسفی. و از این رو در بین وجوه مختلف بحث، تنها به گزیدهای از نقدهای بر عقل نظری در فلسفه اسلامی بسنده می کنیم. از این رو در مباحث مرتبط با عقل فلسفی از مباحث هستیشناختی و نفسشناختی عقل، سخن نمیگوییم و در مباحث معرفت شناسی عقل هم تنها به ارزش ادراکات عقل نظری بسنده کردهایم.
با تذکر این نکته که به دلیل حضور برخی دانشجویان در نشست، تلاش شده است که مباحث به صورت سادهتر و روشنتر بیان شود، محورهای نقد را دنبال می کنیم.
2⃣ سهگام در نظریه معرفت فلسفی:
مباحث معرفتشناختی فیلسوفان را در سه محور کلی می توانتقسیم کرد:
۱.تعریف وماهیت معرفت(علم)
۲.روش و فرایند دستیابی به معرفت
۳. نتیحه ومحصول معرفت فلسفی
به همین ترتیب، مباحث را پی می گیریم و با تبیین دیدگاه فلسفی، به برخی از نقدها اشاره می کنیم.
3⃣ تعریف معرفت از منظر فیلسوفان:
فیلسوفان مسلمان به پیروی از ارسطو، ماهیت معرفت را «حصول صورت شیئ نزد عقل» تعریف می کنند و با تقسیم صورت به تصور و تصدیق، معرفت فلسفی را در همین چارچوب دنبال می کنند
درست است که به تدریج فیلسوفان دریافتند که آدمی از نوع دیگری از معرفت به نام «علم حضوری» برخوردار است که بدون واسطه صورت، نفس وحالات نفسانی خودش را مییابد و از این رو علم را به «حضور شیئ لشیئ» تفسیر کردند، اما همچنان بر این نکته نیز پای فشردند که علم حضوری تا مادام که به «صورت»تبدیل نشود، در دستگاه معرفت فلسفی به کار نمی آید.
پس باید گفت که ماهیت علم فلسفی همان صورت شیئ است که برای نفس به صورت علم حضوری، تحقق می یابد.
🔅نقدها:
۱. هیچ دلیل روشنی برای وجود «صورت» به عنوان واسطه معرفت، در دست نیست و ادلهای که برای این موضوع آوردهاند، محل تامل و اشکال است
۲. بر فرض که فی الجمله وجود صورت را در فرایند علم بپذیریم، اما کلیت و عمومیت آن، محل تردید است. برای مثال، شیخ اشراق در علم به محسوسات یا مشاهدات، به وجود صورت باور ندارد.
۳. این که بر لزوم صورت و اتحاد آن برهان آوردهاند که علم به معنای حضور و حضور به معنای «اتحاد وجودی» میان عالم و معلوم است، یک مغالطه اشتراک لفظی و یا دست کم استدلال بدون حد وسط لازم است.
۴. پذیرش صورت در فرایند معرفت، دشواری «مطابقت» میان صورت و مصداق(یا تطابق ذهن و عین) را به شدیدترین وجه آن پیش می آورد، این مشکل، نه تنها در معرفت شناسی فیلسوفان معضلاتی را به بار آورده که تاکنون ناگشوده باقی مانده است، بلکه دستگاه جهانشناسی و نفسشناسی فلسفه اسلامی را نیز به بحران دچار ساخته است(رک به صوت نشست)
۵. دشواری بعدی در باب «منشأ صورت» و چگونگی پیدایش آن در نفس است که فلاسفه را سخت به مشکل و گاه تناقضگوئی کشانده است (رک به صوت جلسه)
📲 ادامه در قسمت دوم
https://eitaa.com/philtheo/1613
نقد عقل نظری در فلسفه اسلامی
(سخنرانی استاد محمد تقی سبحانی در همایش «جایگاه عقل در کلام و فلسفه»)
قسمت دوم
4⃣روش و فرایند معرفت فلسفی:
فیلسوفان روشهای عقلی در معرفت را به سه گونه قیاس و استقراء و تمثیل تقسیم می کنند و تاکید می کنند که تنها روشی که در فلسفه متافیزیک به کار می آید، همان قیاس است و آن دو دیگر، به یقین و معرفت مطلوب نمی رسد.
آنها سپس با تقسیم مواد قیاس به پنج گونه خاص ( برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) تنها راه صحیح را برهان می دانند.
فلاسفه برهان را یقینآور(خواهیم که منظور معنای خاصی از یقین منظور است) و دیگر صناعات را غیر یقینی می دانند و برای یقین شش مقدمه بدیهی برمیشمرند که دیگر گزارههای فلسفی به این ششتا باز می گردد: اولیات، مشاهدات، تجربیات، متواترات، فطریات و حدسیات.
🔅نقدها:
۱. برخی از این مقدمات، بدیهی نیستند، بلکه چنان که خود تصریح کرده اند، در پشت خود، قیاسات مخفی دارند و از این رو اینها را نباید از مبادی اولیه برهان دانست بلکه خود نظری هستند و نیازمند اثبات. تجربیات، فطریات و متواترات از این دست می باشند و حدسیات را هم بنابر تقریر مشهور باید از همین دست به حساب آورد. پس تنها اولیات و حسیات از مبادی اولیه می باشند و بقیه به اینها باز می گردند.
۲. به جز اولیات و مبادی دیگر که به اولیات برمی گردد، بقیه گزارهها یا اصلا یقینی نیستند و یا اگر هم یقینی بشوند، یقین مورد نظر فیلسوفان نیستند و عملا در دستگاه فلسفی به کار نمی آیند
۳. گزارههای اولی که گفته می شود که تصور موضوع ومحمول برای تصدیق آنها کفایت می کند، غالبا یا قضایای همانگوی( tautological) و یا قضایای تحلیلی(analytic) هستند و این گزارهها هیچ گزارشی از جهان واقع نمیدهند.
اما گزارههای اولی که ترکیبی(synthetic) هستند، چنان محدود و اندکشمارند که به هیچ روی با آنها نمیتوان به یک معرفت متافیزیکی مناسب دست یافت.
۴. با بررسی استدلالهای فیلسوفان در طول تاریخ معلوم می شود که آنها خود به این منطق برهانی التزام نداشته و از مبادی غیر یقینیِ فراوانی در ادله خود استفاده کردهاند که خود تایید می کند که منطق برهان به معنای معهود، در فلسفه چندان مصداقی ندارد.
5⃣ حاصل معرفت فلسفی:
فیلسوفان به صراحت ادعا می کنند که برهان، ما را به «یقین به معنای اخص» می رساند و در تعریف آن می گویند که برخلاف یقین عام که همان اعتقاد جازم است، در یقین خاص، علاوه بر اعتقاد جازم، «محال بودن نقض گزاره» هم وجود دارد.
به عبارت دیگر، اگر در یقین عام «لایحتمل نقیضه» مطرح است، در یقین خاص «لایمکن نقیضه» وجود دارد.
🔅نقدها:
۱.چنان که گذشت، هیچ یک از مبادی برهان به جز اولیات، از ویژگی یقین خاص برخوردار نیستند و از این رو، فیلسوف مسلمان باید همه مدعیات فلسفی خود را با اولیات (گزارههای ترکیبی پیشین) به سرانجام برساند که آن هم ناممکن است
۲.حقائق جهان از تنوع فراوان برخوردار است و بخش بزرگی از واقعیت هستی، پدیدههائی است که از طریق احساس، تجربه، استقراء، تاریخ و وحی به ما می رسد و تفسیر هستی بدون در نظر گرفتن این حقائق، نارسا و ناراست است. گزارههای اولی غالبا به حقائق عام و انتزاعی بازمی گردد و به تنهائی کاروان فلسفه را به مقصد نمی رساند.
6⃣ نتیجه:
دستگاه معرفت شناسی فلسفه، با هدفگیری برای دستیابی به یقین خاص، عملا نه تنها معرفت فلسفی را از روشها و مبادی گوناگون معرفت انسانی و الهی محروممی کند، بلکه قلمرو فلسفه را به حوزهها و موضوعات خاص کلی و انتزاعی محدود می کند و در عمل هم نمی تواند به وعده خود برای التزام به یقین خاص وفا کند.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#محمد_تقی_سبحانی
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✅کانال پژوهشکده فلسفه و کلام آمادگی ارسال فایل های کلامی و فلسفی به کاربران فرهیخته را دارد لطفا با آیدی زیر تماس بگیرید
@sahebdelan42
✅حجت السلام و المسلمین ربانی گلپایگانی:
☪آیتالله سبحانی شخصیتی بینظیر در علم کلام هستند/ لزوم مبارزه علمی حوزه با هجمهها
✏️استاد و محقق کلام حوزه علمیه ضمن تجلیل از شخصیت علمی و اخلاقی آیتالله سبحانی به ویژه در علم کلام تأکید کرد: امروز هجمههای دینستیز و سکولار با عنوان تهاجم فرهنگی به کشور به میزان زیادی وارد میشود و وظیفه حوزه و مراکز پژوهشی آن است که متناسب با آن به مقابله علمی بپردازند.
ربانی گلپایگانی، استاد و محقق کلام حوزه علمیه و از شاگردان برجسته آیتالله العظمی سبحانی امروز اول آذرماه، در همایش ملی فلسفه کلام که در دفتر قم پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، گفت: امروز هجمههای دینستیز و سکولار با عنوان تهاجم فرهنگی به کشور به میزان زیادی وارد میشود و وظیفه حوزه و مراکز پژوهشی آن است که متناسب با آن به مقابله علمی بپردازند.
وی افزود: شاهد هستیم که پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با مدیریت خوب و مدبرانه آیتالله رشاد در مواجهه با این تهاجم کارهای خوبی کرده و پژوهشهای گرانقدری در زمینههای مختلف علوم انسانی داشته است.
ربانی گلپایگانی با تجلیل از مقام علمی آیتالله سبحانی و به خصوص تخصص ایشان در علم کلام با بیان اینکه از سال ۵۶ در محضر ایشان بوده است، افزود: بنده به جایی نرسیدهام اما همین مقداری را هم که در زمینه کلام قلم زده و مطلب نوشته و تحقیق کردهام مدیون ایشان هستم؛ آیتالله امینی در مورد ایشان میفرمودند که آیتالله سبحانی به اندازه پنج نفر تلاش علمی دارند و ایشان فردی فاضل، عالم و محققی دقیق و صاحبنظر و استادی فرزانه و عظیم الشان و از مفاخر حوزه هستند.
این استاد حوزه همچنین درباره علم کلام و فلسفه کلام بیان کرد: فلسفه علم کلام زیر مجموعه فلسفه علم است؛ فلسفه هم در نگاهی تاریخی همواره سه ویژگی داشته است؛ تمایل به وضوح، نگرش نقادانه و استدلالگرایی و پرهیز از ترجیح سلیقه شخصی بر برهان.
ربانی گلپایگانی با بیان اینکه فلسفههای مضاف، فلسفههایی است که متعلق و موضوع آن مانند فلسفه هنر و حقوق و ... ذکر میشود، اظهار کرد: اولین کسی که این موضوع را در میان اندیشمندان شیعه به خوبی مطرح کرد شهید مطهری بود که در آموزش فلسفه این اصطلاح را به کار بردهاند.
وی با بیان اینکه فلسفه علم دارای دو کاربرد خاص و عام است، تصریح کرد: کاربرد خاص آن، علوم تجربی است و کاربرد عام به هر علمی از علومی بر میگردد؛ یعنی هر علمی فلسفه دارد همچنین معرفتها را به درجه اول و درجه دوم تقسیم میکنند، که معرفت درجه دوم این است که بعد از شکلگیری علمی، فیلسوفانه سراغ آن علم برویم پس فلسفه علم کلام هم علمی درجه دوم است.
استاد و محقق حوزه علمیه با اشاره به مسائل فلسفه ادامه داد: بیش از ده موضوع در تمامی علوم وجود دارد که از جمله میتوان به تبیین موضوع علم؛ غایت، مسائل علم، مبانی و پیش فرضها، منابع و ابزارهای معرفت، رابطه با علوم دیگر، رهیافتهای علم، نقش و کارکرد فردی و اجتماعی علم، موانع و مشکلات و آسیبها و راه حلهای آن علم اشاره کرد که برخی از این مسائل از اهمیت بیشتری برخوردار است.
🖊حجت اللاسلام و المسلمین ربانی گلپایگانی با بیان اینکه روش فلسفه، عقلی است اظهار کرد: گاهی عقل در مفهوم تجریدی آن مانند ریاضی و ... کاربرد دارد و گاهی عقل انضمامی در آن کاربرد دارد و در روششناسی نیز رو بسیط و ترکیبی داریم.
این استاد و محقق حوزه با بیان اینکه در علم کلام روشهای نقلی، عقلی و سلوکی برای بررسی این علم داریم همچنین در فقه، روش عقلی _ نقلی است، بیان کرد: فلسفه علم کلام، پژوهش فیلسوفانه در مورد علم کلام است.
وی درمورد تعریف علم کلام با بیان اینکه تعیین، تبیین، اثبات و دفاع وظیفه کلام است، تاکید کرد: پس فلسفه علم کلام پژوهشی فیلسوفانه در مورد مسائل علم کلام است.
ربانی گلپایگانی با اشاره به پیشینه فلسفه علم کلام با بیان اینکه علمی جدید است گفت: اگر مراد پرداختن به مسائل علم کلام است بخش عظیمی را مرحوم لاهیجی در آثار خود(گوهر مراد) مورد بحث قرار داده است و در میان معاصرین نیز مرحوم شهید مطهری به صورت مستوفا به آن پرداخته است.
این استاد و محقق حوزه علمیه تصریح کرد: البته باید در میان معاصرین از حضرت آیتالله سبحانی هم یاد کنیم؛ ایشان ولو اینکه در مورد فلسفه علم کلام، بحث مستقلی ندارند ولی در مقدمه کتاب معجم طبقات المتکلمین و دیگر آثار به صورت مبتکرانه وارد این مباحث شده و خلأها را پر کردهاند از جمله بحوث فی الملل و النحل است که بینظیر است.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#ربانی_گلپایگانی|#جعفر_سبحانی|#همایش_فلسفه_علم_کلام
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
🖊ششمین جلسه شورای تصمیم گیری همایش جاودانگی نفس در اسلام ومسیحیت
✏️این جلسه در تاریخ 1397/09/05 با حضور دکتر سوری ، دکتر ناصری وآقای بابامیر برگزار شد در این جلسه که راس ساعت ده و سی دقیقه شروع شد آقای بابامیر دبیر اجرایی همایش به گزارش دهی روند همایش پرداختند و در ادامه برای چگونگی انجام دو پیش نشست و مصاحبه ها از اساتید مطرح تصمیماتی گرفته شد.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#ربانی_گلپایگانی|#محمد_سوری|#همایش_جاودانگی_نفس_وبدن
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#ربانی_گلپایگانی|#محمد_سوری|#همایش_جاودانگی_نفس_وبدن
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#ربانی_گلپایگانی|#محمد_سوری|#همایش_جاودانگی_نفس_وبدن
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#ربانی_گلپایگانی|#محمد_سوری|#همایش_جاودانگی_نفس_وبدن
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
کنفرانس وحدت اسلامی، از رؤیا تا واقعیت
سی و دومین اجلاس بین المللی وحدت اسلامی دوشنبه ۵ آذرماه در غیاب نمایندگان رسمی مذاهب اسلامی و بدون حضور رهبران سیاسی جهان اسلام، به کار خود پایان داد.
🔅دبیر کل مجمع تقریب بین المذاهب پیش از تشکیل کنفرانس نوید داده بود که «تلاش برای ایجاد اختلاف و ستیز در جهان اسلام با تلاشهای گسترده مجمع تقریب مذاهب اسلامی و نهادهای تقریبگرا شکست خورده و ما در این کنفرانس آغاز این پیروزی را به جشن خواهیم نشست و اعلام خواهیم کرد که صفحه جدیدی در جهان اسلام در حال باز شدن است که در این صفحه نو شاهد غلبه جریان وحدتگرا در جهان اسلام هستیم.» و درباره فلسفه وجودی کنفرانس در وبگاه این مجمع میخوانیم: «هدف از برگزاری کنفرانس وحدت، ایجاد زمینههای اتحاد و هم بستگی جهان اسلام و هم فکری علما و دانشمندان، جهت نزدیک سازی دیدگاه های علمی و فرهنگی آنان در زمینه های فقهی، اصولی، کلامی، تفسیری و نیز بررسی مسائل و مشکلات مسلمانان و ارائه ی راه حل های مناسب و موضع گیری مشترک در برابر آن است.»
🔅سخن در این است که کنفرانس وحدت با هزینههای فراوان مادی و معنوی، تاکنون تا چه اندازه به آرزوهای خود نزدیک شده و ادامه این مسیر تا چه حد میتواند کمکی به آرمانهای مورد نظر بکند. یک ناظر بیرونی با نگاهی واقعبینانه به صحنه درگیریهای موجود در جهان اسلام، پرسشهائی را فراروی خویش میبیند که لازم است مسئولان امر، به دور از شعارها و بیرون از فضای رسانهای به این سوالات پاسخ دهند:
1⃣ در کنفرانس امسال طرفهای درگیر در جدالهای جهان اسلام که قرار بود به «جشن پیروزی»بنشینند، چه کسانی بودند؟ و کدامین «صفحه جدید در جهان اسلام» در این اجلاس گشوده شد؟ و دقیقا کدامیک از اعضای حاضر قرار است این صفحه جدید را رقم بزنند؟!
2⃣ در کنفرانس کنونی برای «ایجاد زمینههای اتحاد و همبستگی جهان اسلام» چه اقدامی صورت گرفت؟ و اساسا کدامین اعضای حاضر در این کنفرانس از چنین ظرفیتی برخوردار بودند؟ و با کدامین ساز و کار سیاسی و فرهنگی قرار است این اتحاد و همبستگی در جهان شکل گیرد؟
3⃣ در کنفراس کنونی چگونه و بین چه کسانی «هم فکری علما و دانشمندان، جهت نزدیک سازی دیدگاه های علمی و فرهنگی آنان در زمینه های فقهی، اصولی، کلامی، تفسیری» انجام شد و با توجه به کارنامه چند کنفرانس گذشته دقیقا چه چالشهای فکری و علمی در بین کدامین متفکران شیعی و سنی به بحث گذاشته شد و مستندات پیشرفت در این موضوعات در کجا گرد آمده است؟
4⃣ اما در خصوص «مسائل و مشکلات مسلمانان و ارائه ی راه حل های مناسب و موضع گیری مشترک در برابر آن» گذشته از تکرار جنایات اسرائیل و سعودی و خط و نشان کشیدن برای دشمنان، واقعا کدامیک از مشکلات جهان اسلام در این کنفرانس مطرح شد و چه راه حلهائی در برابر وضعیت بغرنج سیاسی، مذهبی و اقتصادی مسلمانان ارائه گردید و دقیقا چند نفر از شرکتکنندگان در کنفرانس چنین صلاحیتی داشتند و تا چه اندازه این کنفرانس را برای چنین هدفی جدی گرفتند؟
🔅بیپرده باید گفت که همه شاخصها نشان می دهد که کنفرانس وحدت اسلامی همچون سایر قطعات پروژه تقریب در این کشور، سالهاست که از کار افتاده و این پیکره نیازمند یک تعمیر بلکه تعویض اساسی است.
🔅در یادداشتهای بعدی در اندازه بضاعت خود خواهم نوشت که پروژه تقریب در جمهوری اسلامی از سه بیماری بنیادین رنج می برد و تا این رویکرد اساسی اصلاح نشود، نه تنها به پیشرفت این پروژه نمیتوان امید بست، بلکه با رفتن در بیراههها، به تدریج ظرفیتهای اندکِ بازمانده نیز ناامید و زمینگیر خواهد شد.
این سه مشکل اساسی عبارت است از :
1⃣ خلط میان اهداف چندگانه در میدان تقریب (از همگرائی مذهبی گرفته تا همزیستی اجتماعی و تا همکاری بین المللی) و در نتیجه سردرگمی در میان راهبردهای ناهمگون.
2⃣ ناتوانی در بسیج امکانات و اهرم های موثر در جهان اسلام و ناکارآمدی در بهرهگیری از ظرفیتها و مزیتهای نسبی
3⃣ عدم بهرهمندی از یک شبکه انسانی و رسانهای هوشمند و کنشگر برای تعامل با نخبگان و گروههای موثر در بین شیعیان و اهل سنت و فقدان یک منطق و گفتمان تودرتو و اثربخش برای گفت و گو با گروههای درگیر و رقیب.
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo t.me/mtsobhani
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✨همایش برکرانه امامت: ضرورت تبیین امامت اهل بیت (ع)
🎤سخنرانان: آیت الله درّی نجف آبادی، نماینده محترم ولی فقیه و امام جمعه اراک
و
حجت الإسلام والمسلمین دکتر محمد تقی سبحانی مدیر بنیاد فرهنگی امامت
📆۵شنبه، ۸ آذر ۹۷، ساعت ۸:۳۰
🏢اراک، سالن همایشهای دانشگاه فنی حرفهای امیرکبیر
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo