✅jتوسط بنیاد حکمت اسلامی صدرا؛
✳️کارگاه تربیت مربی فلسفه و کودک برگزار میشود
✅دوره یک روزه تربیت مربی (سطح مقدماتی) توسط گروه فلسفه و کودک بنیاد حکمت اسلامی صدرا برگزار میشود.
♈️هزینه این دوره یکروزه ۱۰۰هزار تومان است و در ۱۴ شهریور از ساعت ۹ الی ۱۴ به نشانی بزرگراه رسالت، روبروی مصلی، مجتمع امام خمینی، بنیاد حکمت اسلامی صدرا برپا میشود.
✍علاقهمندان میتوانند جهت ثبت نام تا تاریخ ۱۰ شهریورماه با روابط عمومی دفتر فلسفه و کودک به شماره ۹ـ ۸۸۷۳۴۶۸۶ داخلی ۱۲۸، ۰۹۳۳۶۳۴۷۸۸۷ تماس حاصل کرده و وجه ارسالی خود را به شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۷۱۷۶۶۲۵۵۲۴ به نام زهره حسینی واریز کنند و عکس رسید آن را به پیامرسان سروش ۰۹۳۳۶۳۴۷۸۸۷ ارسال کنند.
#نشست_علمی |#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
https://eitaa.com/philtheo
⚡️جریان حوزه یک جریان بشری است و خالی از عیب نیست
⚡️تضعیف مرجعیت به تضعیف دینداری و تضعیف وحدت ملی منجر میشود
✔️ابوالقاسم علیدوست استاد درس خارج حوزه علمیه قم🔻
🔹پاسداری از مرجعیت شیعه به دلیل کارکردی است که مرجعیت در نظام فقهی شیعه داشت؛ چون مرجع در طول تاریخ هم مرجع دینی مردم بوده به این معنی که مردم، شریعت و احکام را از او می گرفتند، هم مرجع تظلم خواهی و پناهگاه مردم بوده است.
🔹مرجعیت در کشور ایران حتی مایه وحدت ملی بوده است یعنی گاهی اوقات تنها مرجع شیعیان نبود بلکه مرجع ملت بود و اهل سنت، مسیحیان، زرتشتیان و دیگر ادیان و مذاهب به عنوان اعضای یک ملت به آنها مراجعه می کردند.
🔹اگر ما کارکرد مرجعیت را در این سه محور(مرجعیت دینی، تظلم خواهی و وحدت ملی) تعریف کنیم، به ضرورت صیانت از مرجعیت پی می بریم یعنی اگر کارکرد مرجعیت، کارکرد اساسی است طبیعتاً صیانت از مرجعیت هم یک حرکت اساسی است.
🔹تضعیف گاهی به وسیله گروه های سفیه و کم خرد و گاهی توسط ماموران دشمن به انجام رسیده است، اگر مرجعیت را به عنوان نهادی در راس هرم ببینیم که مایه وحدت و آرامش خاطر مردم و انسجام ملی است اگر تضعیف شد همه اینها آسیب خواهد دید.
🔹اگر مرجعیت تضعیف شود، یا مردم باید از دین دست بردارند که خیلی موارد این چنین می شود یا به فرقه های انحرافی و عرفان های کاذب روی می آورند که خطرش از دست برداشتن از دین کمتر نیست.در هر صورت تضعیف مرجعیت، تضعیف دین مردم را به دنبال دارد و در کشوری مانند ایران سبب تضعیف وحدت ملی مردم است.
🔹متاسفانه در مقطع بحران مصرف نظریه های تولید شده قرار داریم یعنی همواره صحبت از نوآوری و نظریه پردازی می زنیم اما کسی صحبت از این نمی کند که چقدر از این نوآوری ها و نظریه ها استفاده شده است.
🔹در این زمینه تفاوتی بین حوزه و دانشگاه نیست، در این ۴۰ سال چه در حوزه و چه در دانشگاه تولید نیرو و نظریه داشتیم اما عموم اینها مبتلا به حجاب معاصرت است حالا اینها فوت کنند، صدسالی بگذرد تا مطرح شوند، بنابراین تبیین خدماتی که صورت می گیرد از طریق معقول نه غوغاسالاری اولین کاری است که به نظرم باید انجام بگیرد.
🔹جریان حوزه یک جریان بشری است و جریان بشری هم خالی از عیب نیست مگر اینکه همه کاره آن معصوم باشد که کسی این ادعا را ندارد. جریانات بشری از آنجا که معصوم نیست باید همواره خود را پایش و آسیب شناسی و نقد کند، از نقد هراس نداشته باشد بلکه باید به گذشته خود نگاه کند بنابراین به نظرم باید نقد مشفقانه صورت گیرد و این باعث تکامل می شود.
@namehayehawzavi
✨دیدار مسئولان برگزاری همایش «تصوف؛ شاخصهها و نقدها» با آیت الله العظمی نوری همدانی
📑 و ارائه گزارش رئیس همایش،حجة الاسلام والمسلمین دکترمحمدتقی سبحانی.
📆 دوشنبه ۲۶شهریور۹۷
📱 t.me/mtsobhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار مسولان همایش تصوف با آیت الله العظمی نوری همدانی
استاد حسن انصاری در کانال تلگرامیش نوشت:
دو نکته درباره متن زیارت عاشوراء
من قبلا درباره اصالت متن زیارت عاشوراء نوشته ام. اینجا لازم نیست آن را تکرار کنم. صرفا دو نکته را در اینجا به اختصار تمام عرض می کنم:
نکته نخست این است که چنانکه قبلا گفته ام باید متن این زیاتنامه را به عنوان مرامنامه شیعیان در دوره اموی و اوائل عصر عباسی دانست. این متن بازتاب دهنده باورها و اندیشه های ضد اموی شیعیان است در دورانی که یاد و خاطره قیام امام حسین (ع) در دل و ضمیر شیعیان به عنوان موتور محرک بر علیه سلطه امویان به کار گرفته می شد و مایه وحدتبخشی به جامعه شیعه بود. امویان ایدئولوژی قدرت پرستانه خود را تحت پوشش اندیشه وحدت جماعت و خلافت اللهی قرار داده بودند و متن زیارت عاشوراء با ادبیاتی برخاسته از عمق متون دینی هم امویان و مذهبشان را به چالش می کشد و هم با اشاره های مکرر به آل محمد مذهب بدیل را نشان می دهد و وحدت بر حول آل محمد را تبلیغ می کند. دو گانه آل محمد و آل ابو سفیان و معاویه در این متن از همینجا ریشه می گیرد. لعن های این متن را هم باید در همین چارچوب دید و فهمید.
نکته دوم: متن زیارت عاشوراء متنی است که تداوم و مشروعیت اندیشه مذهبی و مبانی فکری و دینی و سیاسی بنی امیه را نشانه گرفته است. یزید در این متن تنها یک نام است و در پشت آن کل نظام فکری و دینی امویان و مبلغان فکری آنان و فقیهان و قاضیان سلطه پرست دوران بنی امیه را تداعی می کند. به درستی نشان می دهد که قتل فرزند پیامبر با چه مبانی مذهبی و با چه انحرافی در دین ممکن شد و توجیه یافت و چه کسانی درصدد مشروعیت بخشی به آن بودند. کربلا خلق الساعه پیش نیامد. نتیجه روندی پنجاه ساله بود که در آن سلطه خلیفگان و مبانی بیعت و وحدت جماعت در حول او بر قرآن و سنت پیامبر ارجحیت پیدا کرد و دین ابزار قدرت شد. مسئله متن زیارت عاشوراء مسئله دو نگاه به دین است. این متن منطق احیای دین که بنمایه اصلی هدف امام حسین در عدم قبول بیعت با یزید بود را برآفتاب می کند و دوگانگی منطق دینی بنی امیه را که بر پایه سنت جماعت و بیعت و ادعای خلافت اللهی استوار بود با منطق آل محمد نشان می دهد. با توجه به محتوای سیاسی چنین پیامی در دورانی که این متن تدوین شده ( اوائل سده دوم قمری) است که باید اشارات این متن و توجه به نام ها و تأکیدها را در آن فهمید. به همین دلیل است که معتقدم متن زیارت عاشوراء مرامنامه سیاسی و مذهبی شیعیان در سده دوم قمری بوده است.
نگاهی به اندیشههای کلامی
محمود نوروزی
نشر امید صبا/ چاپ اول ۹۷/ ۱۴۵۰۰ تومان/ رقعی شومیز/ ۱۴۰ صفحه
#معرفی_کتاب
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
@philtheo
ای اهل حرم میر و #علمدار نیامد
سقای حرم میر و #علمدار نیامد
🌑 فرا رسیدن #تاسوعای_حسینی تسلیت باد🏴
📡 @philtheo
▫️مقالههای شایستهٔ خواندن (۴۸)
🔸اخلالگران نظامِ «سواد»
🔹دکتر حامد صفاییپور
🔹روزنامهٔ اصفهان زیبا، ۲۴ شهریور ۱۳۹۷
علیه باور عمومی سخنگفتن، قدری اغراق و شیطنتِ زبانی میخواهد. این روزها، همچنان، مثل روزهای قبل، باور عمومی و مُد زمانه این است که سواد و مدرک، جای اندیشیدن و درک را میگیرد. «روانشناس» کسی نیست که نظریات را از بَر کرده و «فیلسوف» کسی که «کتابهای فلسفه» را روزنامهوار یا رمانوار خوانده است. ای بسا «دکتر» که در مهد کودک ذهنش یک کودک کنجکاو و یک لذت کشف پیدا نمیشود. مدرک جای درک، و سواد جای اندیشیدن را نمیگیرد.
شاید بهتر است بگویم: «سواد، بدون اندیشیدن شکل نمیگیرد.» «اطلاعات» میتواند در انبار ذهن ذخیره شود. «ذهنِ انباری» میتواند منبع احتکار اطلاعات باشد. ذهنِ انباری» مانند ورزشکاری که مواد نیروزا میخورد اما تحرکی ندارد. تحرک، اندیشیدن است و اندیشیدن، واژهای کلّی برای همهٔ فعالیتهایی که ذهن بهصورت ارادی و با تأمل انجام میدهد. تحلیل(/واکاوی) با همهٔ اقسام آن، تحلیل از طریق مقایسه، تحلیل از طریق بررسی پیشینهٔ موضوع، تحلیل از طریق بررسیِ موردی و غیره، از مهمترین فعالیتهای ذهن است. بدون تحلیل، به «ذهنِ انباری»، صفت تنبلی (خوردن و خوابیدن) نیز اضافه میشود.
فریب آدمهای پُراطلاعات را نخورید؛ وقتی همین آدمها در موقعیتهایی چالشی در ارائه تحلیلی از موقعیت، پیشنهاد راهحلی برای برونرفت از مشکلات، ریشهیابی مسئله، توجه به جنبههای دیگر موضوع، ناتواناند. «فریب» این است که در اثر خوشنامی و بزرگنامشیداییِ این افراد، «تعریف سواد» در ذهن شما، به از بَر بودن نام چند نویسنده، سخن گفتن با لحن کتابها، Shift و Alt گرفتن در لابهلای حرفها، از بَر خواندن جملههای بزرگان، پرداختن به ساختار زبانی و نوشتاری جملات به جای مضمون آنها تقلیل مییابد. با همان جدیتی که «تن آدمی شریف است به جان آدمیت»، بدلکاری و بزککاریها، کسی را به اهل نظر و اندیشه تبدیل نمیکند.
علم، پیچیده به تحلیل و دقتِنظر است. فردِ ناتوان در دریافت سرشت طوفانی و پیچیدهٔ علم، به انبارداریِ اطلاعات مشغول است. اطلاعات البته گاهی ارزشمند است، اما هر کالای ارزشمندی به ثروت و سرمایه تبدیل نمیشود. تنها اهل اندیشهاند که میتوانند با جعبهٔ مدادرنگیِ ششرنگِ خود، نقاشی زیبایی بکشند. جعبهٔ مداد رنگیِ هفتادرنگ کسی را نقاش نمیکند.
چه کنیم؟ قدری کار و بارمان را جدیتر بگیریم و به سطح حرفهایِ آن نزدیک شویم. اصل را بر این بگذاریم که غالبا در پیرامون ما تنها نسخههای تقلبی دانش وجود دارند. به سراغ ریشهها برویم و تنها منبع دانش خود را، نسخههای شفاهی قرار ندهیم. ما باید علم را به همان روشی که دانشمندان میآموزند، بیاموزیم. غرق شویم. کتابها را پیش از خواندن، بررسی، و با خواندن، حلاجی، و پس از خواندن، برای خود بازسازی کنیم. دانش را آنِ خود کنیم.
نگویید ای بابا! چه کسی کتاب میخواند؟! بهتر که نمیخواند! خدمتِ کتابنخوانهای بیادعا که بر عقل نیمبندِ اجتماعی خود متکیاند، به علم، بیش از «دانشگران نافرهیختهای» است که جَهد بلیغ میکنند تا کالای قاچاق را از گمرک «فرزانگی و دانش» رد کنند. بدخاصیت، بدتر از بیخاصیت است. دانشگران نافرهیخته، اخلالگران نظام سوادند. آنها را به متن اندیشیدن خود نیاورید؛ به حاشیه برانید.
▫️پانوشت:
[1] دانشگر (بر سیاق کارگر، رفتهگر، آهنگر و ...) در این نوشته کسی که شغل او در پیرامون دانش است اما نحوهٔ اندیشیدن و سیرهٔ علمی و فکری او دانشمندانه و متأملانه نیست.
▪️صفاییپور، حامد (۲۴ شهریور ۱۳۹۷). «اخلالگرانِ نظام سواد». روزنامهٔ اصفهان زیبا:
#مقالههای_شایسته_خواندن
#سواد
#تفکر_نقادانه
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
https://eitaa.com/philtheo
آیا امام حسین(ع) برای حکومت قیام کرد؟(استاد محمد تقی سبحانی)
قسمت اول
۱.در سده معاصر این پرسش بارها به میان آمده و دیدگاه های گوناگونی را برانگیخته است. در این خصوص، دیدگاه روشنفکران دینی ایران و روحانیت همسو با آنان، از همه جالبتر و عبرتانگیزتر است؛ آنان که پیش از انقلاب، در فضای چپ مارکسیستی میزیستند، با تفسیر انقلابیمنش از نهضت حسینی، نه تنها این حرکت را منحصر در یک قیام سیاسی می کردند بلکه همه حقائق دیگر عاشورا را به سود این نظریه به فراموشی میسپردند و یا به تیغ تحریف و تکذیب میبریدند. از میان این گروه، دکتر علی شریعتی و آقای صالحی نجفآبادی را به طور مشخص می توان نام برد.
همین گروه، آن گاه که از عرصه کشتی جمهوری اسلامی پیاده گشتند و به فکر اصلاحات سیاسی افتادند، بنای تفسیر معکوس گذاشتند و از اساس هر گونه انگیزه سیاسی را در سیدالشهداء(س) انکار کردند و در افراطیترین تحلیل، همه حرکت ایشان را در قالب یک «فرار از حکومت جور» به تصویر کشیدند. اینان بر این باورند که امام(ع) تنها به دلیل فشار حکومت برای بیعت بود که به پذیرش دعوت کوفیان برای تشکیل حکومت تن داد و در میانه راه نیز از این نیت بازگشت.
در تفسیر کلاسیک از این گروه، پیامآوران الهی هرگز به دنبال به دست گرفتن حکومت نبودند و تنها اجرای قسط و عدالت را از حکومت های حاکم می خواستند. نمونه ایرانی این تفسیر در مهندس بازرگان( در سالهای واپسین) و نسخه قدیمیتر آن در علی عبدالرازق مصری قابل پیگیری است.
۲.وجود عناصر حکومت در قرآن کریم و سیره پیامبر اسلام چنان است که جای انکار نمی گذارد که دولتسازی بر محور پیامبر اکرم، یکی از اصول رسالت اسلامی بوده است. این نکته را با شواهد فراوان، در نقدهائی که سنیان بر عبدالرازق و شیعیان بر بازرگان نوشته اند، به خوبی می توان دید. مطالعه کتاب «الدین و الدوله» از علی بن ربّن طبری(پزشک مسیحی در قرن سوم که استاد زکریای رازی بود و مسلمان شد و این کتاب را در حقانیت نبوت پیامبر اسلام نوشت) را توصیه می کنم که او مهم ترین شاهد بر همسانی موعود انجیل با شخصیت پیامبر را همین تلاش رسول الله(ص) برای تاسیس دولت می داند.
تشکیل حکومت توسط پیامبر در مدینه کاملا در حالت اختیار بود و مقدمات شکل گیری آن را خود پیامبر با پیمانهای پیش از مدینه و از آغاز حضور در میان اهل یثرب، سبب شدند. دستورات قرآنی هم دقیقا در راستای حاکمیت ایشان در بین مسلمین است و با اثبات لزوم فرمانبرداری و افتراض طاعت، تنها فرمان ایشان را به عنوان فصل الخطاب در مدیریت اجتماعی می داند. این در حالی است که گزینه های دیگر نیز فراروی پیامبر بود و ایشان می توانستند با وانهادن حکومت به مردم، تنها اجرای عدالت و تحقق احکام را از آنان طلب کنند.
ماجرای انتصاب امیرمومنان(ع) به مقام ولایت و موضوع جانشینی رسول خدا(ص) در واقعه غدیر و امثال آن، نیز بی گمان به حق خلافت برای امام معصوم می انجامد و تلاش ایشان برای دستیابی به این جایگاه را موجه و معقول می سازد. خلافت سیاسی هر چند همه هویت ولایت معصومان نبود اما به عنوان بخشی از این مقام و منصب، جزء جدائی ناپذیر اندیشه تشیع در سراسر تاریخ به شمار رفته است.
۳.اگر گرفتن خلافت اصلا در دستور کار امام حسین(ع) نبود، نباید دعوت کوفیان را برای حکومت در هیچ شرایطی می پذیرفت و از این کار به روشنی استنکاف می کرد، چرا که پذیرش دعوت نه تنها فشار سیاسی را بر امام(ع) سختتر می ساخت و دستگاه خلافت را بیشتر بر علیه ایشان حساس می کرد، بلکه اساسا با هدف و برنامه امام در تنافی بود.
شاهد دیگر بر این که امام حسین دعوت کوفیان را تحت فشار و به اجبار نپذیرفت، این که امام سجاد(ع) و امامان بعدی در همین تنگنای سیاسی بودند ولی دعوت مکرر شیعیان را نپذیرفتند و با مماشات با خلیفگان، سرمایه های شیعه را برای تربیت انسانِ تراز و ساختن آینده ای پرتوانتر ذخیره کردند. برعکس، این زیدیان و حسنیان بودند که به این دعوت ها پاسخ مثبت می دادند و برای سرنگونی سران خلافت و تشکیل حکومت دینی، ستیز و پیکار می کردند.
۴.اجمال مدعای ما که با همه مدارک تاریخی نیز راست میآید، آن است که اهل بیت(ع) تا حدوث واقعه عاشورا، پروژه بازگرداندن خلافت به مدار اصلی و گرفتن حق ولایت سیاسی خود(که به منظور اصلاح امت رسول الله(ص) بود) را در دستور کار خود داشتند و هر زمان که شرایط را مناسب می دیدند، بدان قیام می کردند و اما پس از یاس از همراهی مردم(حضور حاضر و وجود ناصر) با تحریم «دولت جور و غاصب» و مبارزه منفی با آن، به احیای سنت نبوی در قالب شکل دهی به یک «جامعه محدود و مطلوب»(شیعه) و در واقع تاسیس یک «دولت مقدور» بسنده کردند و بدین ترتیب، ولایت جامعه مومنان در صورتی دیگر غیر از حکومت سیاسی ادامه یافت.
#سبحانی_محمد_تقی
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
@philtheo
آیا امام حسین(ع) برای حکومت قیام کرد؟(استاد محمد تقی سبحانی)
قسمت دوم
۵. البته این برداشت شیعه از امامت که حکومت را جزئی از اصل ولایت (و البته نه مهمترین عنصر ولایت و نه جزء تعطیلناپذیر از آن) می داند، با برداشت های معاصر که همه اسلام و ولایت را در حکومت خلاصه می کنند و برای حفظ نظام سیاسی، همه چیز و همه کار را مجاز و مشروع می دانند، فاصله بسیار دارد.
حکومت در اندیشه قرآن کریم و سیره معصومان تنها یکی از راههای پیاده سازی اهداف بعثت می باشد و منحصر دانستن دین در دولتداری، خطائی است که بر سر اثبات آن، باید تاریخ و سیره و عقل و نقل را قربانی کرد. از آن سو، انکار ولایت سیاسی به عنوان بهترین و عادیترین راه برای تحقق ارزشهای الهی در حیات انسانها، ستیز با اصول مکتب و تجربه بشر است ولی نباید فراموش کرد که رسولان وامامان، دولت دینی را در صورت وجود قدرت( حضور حاضر و وجود ناصر) و در سایه پذیرش عمومی(رضایت) برپا می کردند و با نبود شرایط، راه های دیگر را برای تربیت امت و توسعه دیانت ترجیح می دادند.
۶.به نظر می رسد که این تحلیل می تواند لحظه لحظه نهضت حسینی را از هنگامه پرهیز از بیعت تا پذیرفتن دعوت و تا مذاکره برای یافتن راهکاری برای حفظ امام و شیعیان و در فرجام فاجعه، ایستادگی قهرمانانه در برابر ستم و سیاهی و اعلان حقانیت خود برای احیای سنت و حاکمیت عدل، به خوبی تبیین و توجیه کند.
کانال اطلاع رسانی دکتر محمد تقی سبحانی
#سبحانی_محمد_تقی
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
@philtheo
استاد حسن انصاری:
خلط علت و دلیل در گفتار آقای دکتر سروش در خصوص تحلیل عاشورا
گفتار جالب توجه و مفیدی از آقای دکتر سروش می شنیدم درباره تحلیل عاشورای حسینی. دسته بندی جالبی داشت درباره تحلیل های مختلفی که تاکنون از این واقعه عظیم تاریخی به دست داده شده. اما آنچه آن را آقای سروش تحلیل خود از این واقعه معرفی می کرد این بود: سید الشهداء (ع) به تعبیر دکتر سروش با واقعه عاشوراء در واقع تنها روبرو شد به این دلیل که از مدینه خارج شد به جهت آنکه در مدینه امنیت جانی نداشت و چون نامه هایی هم از اهالی کوفه دریافت کرده بود به همین سبب رهسپار کوفه شد و نهایتا با بی وفایی و بد عهدی آنان روبرو شد و چون او مخیر بین عزت و ذلت شد و اجازه بازگشت به امام داده نشد و حر ریاحی جلوی کاروان حضرت را گرفت امام عزت را برگزید و تسلیم خواسته دشمن نشد. این است تحلیل ایشان از واقعه کربلا. کلام دکتر سروش متین است آنجا که می گوید حضرت با علم به اینکه جز شهادت نصیب او و خاندانش نمی شود تن به ذلت نداد و عزت ماندگار را پذیرا شد منتهی آنجا که این رفتار امام را سیاسی تلقی نمی کند و ریشه های چنین انتخابی را مد نظر قرار نمی دهد به نظرم دکتر سروش به خطا رفته است.
امام حسین به این دلیل در مدینه دیگر امنیت جانی نداشت و شبانه ناچار به ترک مدینه شد که دعوت بنی امیه را برای بیعت با یزید تن زد و این اگر با تاریخ و ادبیات آن عصر آشنا باشید بزرگترین اقدام ضد حکومتی تلقی می شد به ویژه اینکه این کار از سوی امام حسین سر زده بود، یعنی فرزند امیر المؤمنین و کسی که در کانون اصلی توجهات برای به دست گرفتن منصب خلافت بود و برادرش با صلحی که تماما مضمونی سیاسی داشت و تنها برای مدت محدودی خلافت را به معاویه، پدر یزید واگذار کرده بود صورت می گرفت. طبق قرار صلح، معاویه حق تصمیم گیری درباره خلافت بعد از خودش را نداشت و بنابراین وقتی امام حسین با یزید بیعت نکرد و از پذیرش درخواست آنان تن زد این بزرگترین رفتار و اقدام سیاسی تلقی می شد و مهمترین چالش برای حکومت متزلزل یزید بود. بنابراین برخلاف تعبیر آقای سروش حضرت سید الشهداء تنها در یک مخمصه گرفتار نیامده بود. او انتخابش آگاهانه بود و این انتخاب آگاهانه از روز نخست بود، همان روزی که از پذیرش بیعت با یزید تن زد. مسئله برخلاف نظر آقای دکتر سروش این نبود که چون در نهایت راهی جز انتخاب میان نام و ننگ برایش باقی نماند حضرت نام و عزت را برگزید. آقای دکتر سروش در این تحلیل نامه های اهل کوفه را به حضرت چندان مورد توجه قرار نمی دهد و برای آن در تحلیل خود محوریتی نمی بیند. البته این درست است که عدم بیعت با یزید به سبب دریافت نامه ها نبود اما بی تردید روند حوادث با آن نامه ها مرتبط بود و آن نامه ها گرچه همه از یک لون نبودند و انگیزه های نامه نگاران چنانکه در آن نامه ها ثبت شده همه یکسان نبود اما به هرحال مطالعه آنها برای درک انتخاب های امام و بعد سیاسی حرکت سید الشهداء کاملا مهم است. اتفاقا درونمایه چالش بر انگیز رفتارش را نسبت به دستگاه بنی امیه سید الشهداء مکرر از آغاز حرکت در گفتارها و مکتوب هایش بیان کرده و بررسی های تاریخی تردیدی در آن نمی گذارد.
در واقع شاید درست ترین تحلیل نسبت به عاشوراء این است که بگوییم حرکت امام حسین حرکتی برای اصلاح وضع امت پیامبر و احیای دوباره دیانتی بود که گرفتار ظواهر شده و معنا را از دست داده بود. دین را به مسلخ قدرت برده بود و درونمایه اخلاقی و معنوی و الهی پیام پیامبر را به کنار گذاشته بود. خلافت را بر نبوت ترجیح می داد و سنت خلیفگان را بر قرآن و پیامبر برتر می نشاند. کار به جایی رسیده بود که صدای حق شنیده نمی شد و همه غرق در ظواهر بی معنا بودند. تصورش را بکنید امتی را که یزید و معاویه نمایندگان آن باشند و نمادهای وحدت جماعت. سید الشهداء از آغاز می دانست که عدم دعوت یزید چه پیامدهایی برای او خواهد داشت اما در عین حال نمی توانست مخالفت خود را با یزید و بنیاد خلافت و دستگاه او نشان ندهد. فرصتی تاریخی بود تا برای همیشه مشروعیت دستگاه خلافت را به چالش بکشد. از نقطه نظر تاریخی چنین هم شد. در برابر مکتب خلفاء، مکتب اهل بیت با عاشوراء جان گرفت و در تاریخ همواره به عنوان مرجع و الگو مورد توجه مخالفان دستگاه قدرت سیاسی خلیفگان مورد اشارت بود. کار سید الشهداء احیای مصلحانه بود.
با این حساب به نظرم آقای دکتر سروش در این گفتار خود به یک معنا جای علت و دلیل را به تعبیر متکلمان عوض کرده است. باری ترک مدینه به جهت خطری که بر جان او می رفت درست است اما این سبب اصلی اقدامات بعدی سید الشهداء نبود. دلیلی است که درستی گزاره ما را درباره سبب اصلی حرکت حضرت نشان می دهد و بدان رهنمون می کند. سبب را باید در همان چه گفتم دید و جستجو کرد.
#حسن_انصاری
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
@phitheo
https://t.me/azbarresihayetarikhi
🔵 شیعه که باشی برای سوگوار شدن کافیست.
✍ مهراب صادقنیا
✅ شب عاشورا را در یک محله از گوهردشت کرج گذراندم. در آنجا صحنههای جالبی از همسازی دین و فرهنگ میشد دید. برای نمونه: جمعیّت زیاد ولی محلّهای بود. مشارکت زنان در سوگواری به چشم میآمد و برخلاف سوگواریهای سنتی، آنان تنها تماشاکنان سینهزنی مردان نبودند؛ بلکه خودشان بدون لحاظ جنسیّت، مردانه سینه میزدند و به نوحهها را جواب میدادند. صحنهی سوگواری زنانه-مردانه نبود، بلکه مردها و زنها قاطی و درهم عزاداری میکردند. برخی آرایش پسرها و دخترها، دستکم، با استانداردهای گشت ارشاد سازگار نبود. شماری از سوگواران با حیوانات خانگی خود آمده بودند و در این میان، برخی با خود سگ همراه داشتند. با این همه، چشمانشان خیس بود و ردّی از اشک نمایان بود. جمع سوگواران را هیچ عمامه بهسری همراهی نمیکرد و از سخنرانی مذهبی نیز خبری نبود. پردهنوشتهها بیشتر شعارهای مذهبی بود و شعاری سیاسی به چشم نمیخورد.
✅ دوست و همکار گرامیام جناب دکتر حسن محدّثی این پدیده را کارناوالیزه شدن عزاداری میخواند، من خیلی با این مفهوم موافق یا حتّی مخالف نیستم. از نظر من این پدیده بیشتر به همسازی دین و فرهنگ باز میگردد. ایرانیها توان زیادی دارند که نوعی از آشتی و همنشینی میان فرهنگِ خود و آموزههای مذهبی برقرار کنند. در حقیقت آنان نوعی از دینداری "سلفسرویسی" را به نمایش میگذارند. بخشی از دین را که دوست دارند با بخشی از فرهنگ در هم میآمیرند و سبکی از دینداری را نمایش میدهند. برای مثال سگ را چنان در آغوش میگیرند که گویی هیچ فقیهی به نجساتش فتوا نداده است و با همان حالت به سوگواریِ کسی میآیند که منبریها یکی از جرمهای قاتلش را سگبازی معرفی میکنند.
✅ آنچه من دیدم یک تفسیر مثبت نیز دارد؛ به قول دوست و استاد گرامیام دکتر نعمتالله فاضلی: " شیعه که باشی، حتی اگر انسان شناس شوی و دین و ایمانت هم بر باد برود، باز در ایّام محرّم دلت هوای کربلا میکند."
✅ حضور رنگینکمانی از افراد و سلیقهها در عزاداری امام حسین علیهالسلام نشان میدهد که سوگواری محرّم را نمیشود مالِ خود کرد. شیعه که باشی کافی است تا در محرّم دلت هوایی بشود.
۹۷/۶/۲۹
@sadeghniamehrab
شواهدی بر برنامه سیاسی و حکومتی امام حسین(ع)
قسمت اول
به دنبال یادداشت قبلی، برخی از دوستان پرسیده اند که دلائل شما برای این که حرکت سیدالشهداء(ع) در پی براندازی خلافت و گرفتن حکومت بود، چیست؟ و برخی دیگر در مقام نقض نظریه یادشده گفته اند که شیوه برخورد امام(ع) به گونه ای بود که با یک قیام سیاسی سازگار نبود. در این نوشته به هر دو بخش پاسخ می دهم تا روشن شود که بر اساس گزارشهای تاریخی، حذف این عنصر سیاسی از قیام عاشوراء چندان ساده نیست.
اما پیشاپیش یادآور شوم که این تحلیل به هیچ روی با وجود اسباب دیگر در قیام سیدالشهداء منافاتی ندارد. در یک یادداشت دیگر نشان می دهم که نهضت عاشوراء یک پدیده چندلایه است و سرّ پیچیدگی و ماندگاری اش هم در همین چندگونگی در برنامه و اهداف می باشد.
🌼أ.شواهدی بر انگیزه سیاسی امام(ع)
1️⃣.شاهد نخست این است که امام حسین(ع) آشکارا دعوت کوفیان و بصریان را برای قیام و تصدی حکومت می پذیرد و حتی نمایندگانی برای گرفتن بیعت به سوی آنان گسیل می دارد.
2️⃣. شاهد دوم این است که امام در طول حرکت از مدینه تا هنگامی که خبر قتل مسلم و نکول اهل کوفه را می شنوند، همواره از تقابل با حکومت سخن می گویند و نشانهای از عقب نشینی از این مواضع وجود ندارد.
3️⃣.شاهد دیگر : برداشت مخاطبان امام نیز همین است که حضرت با پشتیبانی دعوت کوفیان، قصد تقابل با حکومت را دارد و از این رو کسانی چون عبدالله بن عباس و محمد بن حنفیه ایشان را از این راه باز میدارند و برخی دیگر با همین نیت به امام می پیوندند.
4️⃣. اما شاهد دیگر آن است که اگر امام قصد تقابل با حکومت نداشت، می توانست همچون امامان بعدی و نیز همچون معاهده صفین و صلح امام حسن، به مماشات با حکومت بپردازد و با یک بیعت ظاهری، فشار دشمن را خنثی و جان خویش و یاران را از این مهلکه برهاند.
ادامه در پست بعدی. قسمت دوم: https://t.me/mtsobhani/188
شواهدی بر برنامه سیاسی و حکومتی امام حسین(ع)
قسمت دوم
🌼ب. بررسی شواهد نقض
کسانی که با این نظریه مخالف اند، به قرائنی تکیه می کنند که گویا با نیت پیکارگری امام منافات دارد. اما به گمان ما هیچ یک از این گزارشها با قصد قیام و تشکیل حکومت ناسازگار نیست:
1️⃣. گفته اند که اگر امام برای شورش علیه دستگاه می رفت، پس چرا خانواده خویش را با خود به همراه برد.
پاسخ: کسی که برای استقرار در کوفه می رود، بیگمان باید خانواده خویش را با خود ببرد تا در بین شیعیان از خطرات بعدی محفوظ بمانند؛ آیا میتوان انتظار داشت که امام با حکومت درگیر شود و خانواده خود را بیپناه در شهری که هیچ امانی برای آنها نیست، رها سازد؟!
2️⃣.گفته اند که امام بیوفائی کوفیان را می دانست و از سرنوشت کار آگاه بود، پس نمی توانست به امید پیروزی در این راه قدم گذاشته باشد
پاسخ: بی وفائی کوفیان و سرانجام نافرجام حرکت سیدالشهداء(ع) یا مستند به تحلیل شرایط عادی است(که بزرگانی چون ابن عباس و ابن حنفیه هم یادآور می شدند) و یا مستند به اخبارهای پیشین و یا علم غیب خود حضرت بود؛ اما هیچ کدام از اینها وظیفه امام را در مقابل دعوت مکرر کوفیان(که از صلح امام حسن تا زمان مردن معاویه بارها برای پذیرش رهبری امام برای قیام اعلام آمادگی کرده بودند) کم نمیکرد و بر اساس شرایط عادی و ظاهری نیز حجت تمام بود و امام می بایست به دعوت کوفیان پاسخ مثبت دهد. عینا همین حالت برای رویآوری مسلمانان به امام علی(ع) رخ داد و با آن که حضرت می دانست که حکومت او به سرانجامی نمی رسد، ولی حکومت را پذیرفت و فرمود: لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر، و ما اخذالله علی العلماء ألایقارّوا علی کظة ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها ...»
توجه کنید که در این امور، سیره امامان معصوم، رفتار برطبق شرایط طبیعی وقواعد عادی است، وگرنه با احتساب علم غیب و یا پیشآگاهی های امام، نظام مدیریت و ولایت اجتماعی باید به گونه دیگری رقم بخورد که برخلاف سنت الهی است.
3️⃣. گفته اند که شیوه رفتار امام(ع) همچون یک رهبر سیاسی نبود که از تاکتیک های نظامی و اصول پنهان کاری استفاده کند.
پاسخ: در مورد شیوه قیام و حرکت امام هم چندان استثنائی وجود ندارد. امام(ع) در آغاز حرکت، به صورت پنهانی از مدینه خارج می شوند و پنهانی به مکه می آیند و تنها زمانی که نامه علنی و درخواست رسمی از کوفه و بصره می رسد و امکان ماندن در مکه ندارند و به ناچار بایستی به کوفه بروند، از نیت خود آشکارا پرده برمیدارند. در اینجا ضروری بود که با اعلان سفر به سوی کوفه و بیان دلائل قیام خود، شروع به زمینه سازی و یارگیری کنند و برای گرفتن بیعت، سفیران خود را به کوفه و بصره روانه کنند. یادمان باشد که در این مرحله، دیگر همه چیز عریان و آشکار شده بود و دعوت شیعیان رواج یافته بود و چیزی از چشم حکومت پنهان نبود.
4️⃣.گفته اند چرا امام(ع) پس از شهادت مسلم، باز هم راه خود را به سمت کوفه ادامه دادند.
پاسخ: این رفتار هم با منطق قیام ناسازگار نیست بلکه گزارشهای تاریخی نشان میدهد که تنها با حضور خود امام در کوفه بود که می شد به جمعیت پراکنده شیعیان سامان داد و وحشتی را که ابن زیاد ایجاد کرده بود، خنثی کرد، و به همین دلیل بود که عبیدالله همه تلاشاش را کرد تا راه را بر ورود امام به کوفه ببندد.
5️⃣. گفته اند که چرا امام(ع) به پیشنهاد طرماح عمل نکرد و به قبیله طی که او وعده ۲۰ هزار سرباز به ایشان داد، نرفت.
پاسخ روشن است؛ زیرا اولا، معلوم نیست که سخن طرماح از نظر امام(ع) تا چه اندازه پشتوانه حقیقی داشت و اساسا رفتن به منطقه ای دورافتاده و بدور از دسترس شیعیان، با منطق نظامیگری چندان صواب نبود
ثانیا، افراد قبیله طی از امام(ع) دعوت رسمی نکرده بودند و هیچ تعهدی برای دفاع و همراهی با امام نداشتند، حال آن که شیعیان کوفه رسما آمادگی خود را اعلام و حجت را تمام کرده بودند و به ظاهر هنوز شرایط برای حضور امام در کوفه آماده بود.
6️⃣.گفته اند که اگر امام قصد قیام و پیروزی داشت، پس چرا گاه به مخاطبان خود از سرنوشت شهادت خویش و یارانش گزارش می داد
پاسخ این است که این سخنان تنها در مواضع و زمانهای خاصی ابراز شده و عمومیت نداشت و در بقیه موارد، سیدالشهداء(ع) به گونه ای سخن می گفت که گویای یارگیری برای یک مبارزه سخت و لزوم نابودی دشمن بود.
البته در نوشته بعدی، خواهیم گفت که امام با پیشآگاهی از فرجام کار، همزمان سناریوی بعدی را برای نهضت خویش تدارک می دید و شیعیان خاص را برای اجرای آن آماده می ساخت.
کانال اطلاع رسانی دکتر محمد تقی سبحانی
قسمت اول:
https://t.me/mtsobhani/187
IMG19002875.jpg
175.1K
دیدار مسولین همایش تصوف با آیت الله العظمی نوری همدانی
#همایش_تصوف
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام