#داستانک
#تمرین30
شما حامل خبر بدی برای دخترک هستید. وارد اتاقش شده و با این صحنه مواجهه میشوید.
دستانک اش را بنویسید. در 30 کلمه.
اندکی شکیبایی.
حالا یک داستانک شاد از این صحنه بنویسید. ترجیحا راوی دخترک یا آن چیز سبز خپل پشمالو باشد. 30 کلمه.
متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار.
نشانی باغِ انار🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
@anarstory
برشی از کتاب سننالنبی(ص)
.... بهترین غذا نزد آن حضرت غذایی بود که شرکتکنندگان در آن بیشتر باشند.
.... به خدا سوگند چون آن حضرت انار میل میکرد دوست داشت کسی با او در آن شرکت نکند.
داستانکی برای این تصویر خلق کنید. خلاقانه باشد. در 30کلمه.
#پیشفرض
این انار در یکی از موکب ها تقدیم زائر حسین علیه السلام میشود.
#داستانک
#تمرین31
متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار.
نشانی باغِ انار🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
@anarstory
کُنار پیر بر جاده سایه گسترده بود. رهگذرانِ نو سنگاش زدند. باز بغضاش را فرو خورد و چند خار بر بدنش رویید. دلش خون بود و کنارهایش سرخ.
#داستانک #پیاده #حیدرجهانکهن #کنار
حیدر جهان کهن #پیاده
@piade63
@piade63
@piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
آغوش
امسال عید، بالاخره کنار مادرش بود. حقوق پنج میلیونیاش را هنوز نریخته بودند. توی ماموریت، بین برف و قاچاقچیها مانده بود. برای اولین بار سوار هواپیما شد. رسید. توی کوچه برایش حجله بسته بودند.
حیدر جهانکهن #پیاده #داستانک
تقدیم به شهید داوود جاودانیان و همهی شهدای مرز کشور
@piade63
@piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
پهلوگرفته
زن احساس کرد چند نفر به سر و پهلویش میکوبند. چشمانش را بست. طعم خون توی دهانش پیچید. تیزی چاقو را چند جای بدنش چشید. اشک گرم، چکید روی کلمات سنگ سرد؛ « شهید امنیت... »
- عیدت مبارک رودم.
حیدر جهان کهن #داستانک #عید #آرمان_علی_وردی #روح_الله_عجمیان #شهدای_امنیت #پیاده
@piade63
@piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
لالایی
- اونا فردا خونهی ما رو تخریب میکنن، مگه نه؟
- مگه من مرده باشم هانیه! جلوی بولدوزر میایستم. نمیتونن به من آسیبی برسونن. راحت بخواب عزیزم.
- راشل! میشه برام یه لالایی بخونی؟
...
تقدیم به شهید #راشل_کوری و همهی شهدای نهضت جهانی #مقاومت
حیدر جهان کهن #پیاده #داستانک #فلسطین
@piade63
@piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
پروانهها
- برادر برای این شهید جا هست؟
- بله، توی این کفن هنوز یه کودک دیگه جا میشه.
حیدر جهانکهن #غزه #طوفان_الاقصی
#داستانک
@piade63 @piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
مسیر
بالگرد سقوط کرد.
بالگردنشینان صعود کردند.
حیدر جهان کهن #پیاده
#شهیدخدمت
#شهیدجمهور
#داستانک
@piade63 @piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
بدرقه
حسین برای بار آخر به صورت طفلش نگاه کرد. این یک بار، آن لب خشک به لبخند باز شد. تا حسین خواست لبخند بزند، دستش خیس و داغ و سرخ شد.
حیدر جهان کهن
#داستانک
@piade63 @piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
پشت بام
با دست ذغال روی سر قلیانش را جابهجا کرد. یک پک زد. سرش را چند دور چرخاند و همزمان دود را فوت کرد توی صورت مامان و حلیمه. مامان گفت:
-نکن وووووی!!
با دست دود را کنار زد. پدر لبخند زد و بهم گفت:
- عامر، بیا ببین دود ای موشک جدیده چه قد شبیه دود قلیونم پیچ پیچیه!
#داستانک #دفاع_مقدس
حیدر جهانکهن
@piade63 @piade63
https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac