eitaa logo
پیاده
71 دنبال‌کننده
68 عکس
18 ویدیو
1 فایل
دیوار زیاد هست، تو پنجره باش! رو به زیبایی... شاعر، نویسنده، طنزپرداز و معلم
مشاهده در ایتا
دانلود
شما حامل خبر بدی برای دخترک هستید. وارد اتاقش شده و با این صحنه مواجهه میشوید. دستانک اش را بنویسید. در 30 کلمه. اندکی شکیبایی. حالا یک داستانک شاد از این صحنه بنویسید. ترجیحا راوی دخترک یا آن چیز سبز خپل پشمالو باشد. 30 کلمه. متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار. نشانی باغِ انار🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 @anarstory
برشی از کتاب سنن‌النبی(ص) .... به‌ترین غذا نزد آن حضرت غذایی بود که شرکت‌کنندگان در آن بیش‌تر باشند. .... به خدا سوگند چون آن حضرت انار میل می‌کرد دوست داشت کسی با او در آن شرکت نکند. داستانکی برای این تصویر خلق کنید. خلاقانه باشد. در 30کلمه. این انار در یکی از موکب ها تقدیم زائر حسین علیه السلام میشود. متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار. نشانی باغِ انار🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 @anarstory
تمرین۳۱ آخرین و کوچکترین انار برای خودش مانده بود. گفتم: فرمانده بیا با هم بخوریم. گفت: - مستحب است انار را با کسی شریک نشوی! بیا این انار مخصوص خودت!
کُنار پیر بر جاده سایه گسترده بود. رهگذرانِ نو سنگ‌اش زدند. باز بغض‌اش را فرو خورد و چند خار بر بدنش رویید. دلش خون بود و کنارهایش سرخ. حیدر جهان کهن @piade63 @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
آغوش امسال عید، بالاخره کنار مادرش بود. حقوق پنج میلیونی‌اش را هنوز نریخته بودند. توی ماموریت، بین برف و قاچاقچی‌ها مانده بود. برای اولین بار سوار هواپیما شد. رسید. توی کوچه برایش حجله بسته بودند. حیدر جهان‌کهن تقدیم به شهید داوود جاودانیان و همه‌ی شهدای مرز کشور @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
پلک... «یا مقلب القلول و الابصار... » در دو گوشه‌ی بیمارستان، دو نفر به جهان تازه سلام کردند؛ یک پیرمرد، یک نوزاد. حیدر جهان کهن @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
پهلوگرفته زن احساس کرد چند نفر به سر و پهلویش می‌کوبند. چشمانش را بست. طعم خون توی دهانش پیچید. تیزی چاقو را چند جای بدنش چشید. اشک گرم، چکید روی کلمات سنگ سرد؛ « شهید امنیت... » - عیدت مبارک رودم. حیدر جهان کهن @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
لالایی - اونا فردا خونه‌ی ما رو تخریب می‌کنن، مگه نه؟ - مگه من مرده باشم هانیه! جلوی بولدوزر می‌ایستم. نمی‌تونن به من آسیبی برسونن. راحت بخواب عزیزم. - راشل! میشه برام یه لالایی بخونی؟ ... تقدیم به شهید و همه‌ی شهدای نهضت جهانی حیدر جهان کهن @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
پروانه‌ها - برادر برای این شهید جا هست؟ - بله، توی این کفن هنوز یه کودک دیگه جا میشه. حیدر جهان‌کهن @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
مسیر بالگرد سقوط کرد. بالگردنشینان صعود کردند. حیدر جهان کهن @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
بدرقه حسین برای بار آخر به صورت طفلش نگاه کرد. این یک بار، آن لب خشک به لبخند باز شد. تا حسین خواست لبخند بزند، دستش خیس و داغ و سرخ شد. حیدر جهان کهن @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac
پشت بام با دست ذغال روی سر قلیانش را جابه‌جا کرد. یک پک زد. سرش را چند دور چرخاند و هم‌زمان دود را فوت کرد توی صورت مامان و حلیمه. مامان گفت: -نکن وووووی!! با دست دود را کنار زد. پدر لبخند زد و بهم گفت: - عامر، بیا ببین دود ای موشک جدیده چه قد شبیه دود قلیونم پیچ پیچیه! حیدر جهان‌کهن @piade63 @piade63 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac