eitaa logo
پیشانی‌نوشت
401 دنبال‌کننده
75 عکس
22 ویدیو
4 فایل
💠 اشعار عاطفه جعفری 🔻و شعر "پیشانی نوشتِ" من است...
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی مقدم
تداعی میکند ابروی او نازک خیالی را منظّم می کند گیسوی او آشفته حالی را تجلی کرد و از یک جلوه اش عالم پدید آمد خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را نجف رفته چه داند حال ما دور از نجف ها را چه داند اهل دریا ، حس و حال خشکسالی را؟! مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را خجالت از عبادت بیشتر مقبول می افتد به جای فعل از ما میخرد این انفعالی را به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم سلیمان نیز از صحن علی بردست قالی را اگر‌ ساقی تو باشی ، جان فدای جام میسازم که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را علی و عالی و اعلی ، علی و عالی و اعلی که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟! برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است تقبل کن ز لطف از ما  همین اشعار لالی را ۳۰‌شوال ۱۴۴۲ نجف ، حرم ‌امیرالمومنین علیه السلام @ASI_khorasani
هدایت شده از سعیده کرمانی
‌🌱🌱🌱 کسی که از تو بگوید سر خمار ندارد دلی برای گرو بازیِ قمار ندارد به پای بند ندارد و پایبند نشسته چرا که شبهه به لایمکن الفرار ندارد به دست دامن خود را تکانده ای و که گفته ابوتراب تفقد به این غبار ندارد ؟ دلم حریم خدا و تو شرط حصن خدایی که گفته است که ملک خدا حصار ندارد؟ نماز منکر تو نردبان نقش زمین است بدون ریل ولا مقصدی قطار ندارد کسی که درّ نجف  دستگیر او شده باشد از استلام حجر دیگر انتظار ندارد چه خرده‌ایست به غالی که در میان لغاتش برای وصف تو بهتر ز کردگار ندارد کشانده ام سر تشکیک عدل ، جبر قضارا که هرکه عاشق تو باشد اختیار ندارد بلند می‌کند این شرک اگر که گردن من را رجای دیدن روی تو خوف دار ندارد علی و فاطمه حی اند و لایموت شگفتا نجف کجاست خدایا علی مزار ندارد سعیده کرمانی پ.ن الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام و الائمه من ولده الحمدلله الذی جعلنی من ذریة الحسین علیه السلام 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊️
ای فاتح غدیر که رایت به دست توست سرچشمه ی هرآنچه کرامت به دست توست بالا گرفت دست تو را شهر علم و گفت تا هست حق، کلید سعادت به دست توست در انما ولیکم الله دیده ام انگشتر عقیق ولایت به دست توست تو فاتحی و علت آن ذوالفقار نیست در کارزار تیغ شهامت به دست توست هم خود کتاب ناطق و هم کاتبی علی قرآن تویی و کار کتابت به دست توست من بیگناه نیستم اما به لطف حق در دادگاه حشر قضاوت به دست توست https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از yosefpoor.ir
همیشه عرشِ خدا گرمِ اختلاطش بود فرشته تشنه ی یک جرعه ارتباطش بود به جز نگاهِ حسینش پی چه بود؟ بهشت؟! بهشت باغچه ی کوچکِ حیاطش بود همیشه "حمد" به لب داشت، مَدّ نام حسین در امتداد دو تا واژه ی صراطش بود اگر کنار برادر تبسّمی هم داشت هزار بغضِ زبان بسته در نشاطش بود نخواست جان بدهد تا علم به دوشش هست اگر شکست سرش، حکمِ احتیاطش بود کریمه بود ولی از شما چه پنهان که پس از حسین فقط آه در بساطش بود... https://eitaa.com/m_yousofpoor
سرخ است از لبان تو انگور میکده خود را شراب جای دهان تو جا زده هرکس که مست کرده دهانش بیاورید جز در هوای روی تو در حکم مرتده موی تو کرده آیه ی (واللیل( را بلند زیبایی ات به صورت (والشمس) آمده تفسیر توست زُلزِلَتِ الارضِ والسّماء زنجیرهای حلقه ی زلف مجعده خال از زبان کنج دهان تو گفته است این نکته را به خط لبانت موکّده... وَیلٌ لِکُلِّ مٌمکنةٍ فی طریقِ عشق قُرب بعیدنا شده چون( نارُ موقَدِه) یک نسخه بیشتر نشود کلیات عشق در باب عشق توست همین یک مجلّده قربان حج واجب عشق تو کرده ایم عمری که رفته است بدون تو مفرده دل را برای وصل تو داده است جان به مرگ باشد به غیر ازین همه ی عمر مفسده @aboajor
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
آن روز چقدر آسمان زیبا بود باران امید، هر کران پیدا بود شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت خورشید هنوز در هواپیما بود https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
به موسی بن جعفر علیه السلام: تجلی داده ای با هر دعایت روح عرفان را فضیلت داده القابت تجلی‌گاه انسان را تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟ رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی کشیدی بر فضیلت های هارون خط بطلان را پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را تو با این بردباری ها به اصحابت نشان دادی برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را "شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری تو روشن کرده ای با این سخن تکلیف صفوان را اشداء علی الکفارُ کظم غیظ را با هم نشان دادی چنین توصیه های ناب قرآن را اگر چه ماه محبوسی و فی قعر السجون بودی ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
حیّ علی الفلاح که گل کرده بعثتش باید نماز بست نمازی به قامتش این نور از کجاست که همواره روشن است؟ این شعله چیست در دلمان جز محبتش؟ جاری شده‌ست چشمه‌ی آیات در حجاز گل‌ها شکفته‌اند برای تلاوتش حسن ختام و نقطه‌ی آغاز دهر بود حسن ختام بود شروع نبوتش از آسمان کوه حرا، نور می‌رسید نوری که داد مژده برای رسالتش دستان اتحاد نباید جدا شوند آری امید داشت به دستان امتش پیشانی‌نوشت
هدایت شده از yosefpoor.ir
ماه شب چارده، ابالفضل مهرست حسین و مه ابالفضل فرمود خدا اذا تلاها تا رفت کنار شه ابالفضل آن قِسم قَسَم که عاشقان راست گه نام خداست گه ابالفضل برخاست ندا بنفسی انت تا زد به دل سپه ابالفضل شمشیر به کف نمی نهد شیر آمد غران ز ره ابالفضل صف می شکند به تیغ ابرو باری که کند نگه ابالفضل چون اوست فلک اگر قدم داشت چون اوست قمر اگر علم داشت دریا نبرد به ذات او راه کوه است کنار او پر کاه وقتی که علم به شانه میبرد می شد قدِ آفتاب کوتاه آری به غلط نگفت شاعر در مذهب عارفان آگاه الله علی، علیست عباس جانم به تجلیات آن شاه یادم آمد ز خطبه ی او الله از آن خطابه الله ذی الحجه ی سال شصت هجری میرفت به بام کعبه آن ماه میرفت چنان عقاب بر اوج از بهر شکار فوج تا فوج میرفت به حکم شاه عالم آنسان که علی به دوش خاتم ساقی چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد فرمود خدای کعبه را شکر میریخت ز خطبه سربه سر سکر بر خانه ی کعبه قبل ایجاد خاک قدم علی شرف داد گر سرّ خدا نبود هرآن مانند پرنده ای شتابان پا میشد و پرزنان از این دشت کعبه دور حسین می گشت دل را ز خطابه زیر و رو کرد وانگاه به قوم فتنه رو کرد چون عزم شکار کرد آن باز یک بیت بگویمت به ایجاز: آنجا که عقاب پر بریزد از پشه ی لاغری چه خیزد؟ خورشید جمال او برآشفت با بانگ بلند این چنین گفت: ای ذره چه ات به خودنمایی؟ بسم الله اگر حریف مایی عباس که در مصاف باشد شمشیر عرب غلاف باشد ای ملک سخن همه به نامت تیغ دو دم علی کلامت آگاه ز جهل و وهمشان کرد شمشیر تو شیر فهمشان کرد یاد آنکه دل از علی ربودی بر چهره نقاب بسته بودی سن تو قریب سیزده بود محو تو نگاه مهر و مه بود صفین صف بست بر تماشات هیهات از آن نگاه، هیهات مالک آمد ولی چنان بید تا دید تو را به خویش لرزید تیغ تو رسید بی محابا مبهوت تو بود ابن شعثا از نسل علیست گرچه شک نیست پرسید کسی که این جوان کیست قربان تو ای نقاب بر رخ بگذار بگویمش به پاسخ عباس علی کارزار است عباس، غریو ذوالفقار است عباس تمام افتخار است عباس امام اقتدار است عباس مه طلایه دار است عباس بلندی وقار است عباس بلاغت شعار است عباس شکوه آشکار است عباس چه گویمت ز عباس حبس است مرا به سینه انفاس حبس است مرا به سینه انفاس لب بستم و گفت شیخ عباس: این شعرِ به سینه نقش بسته هستم سگگی ز حبس جسته از مدح تو با قلاده ی زر زنجیر وفا به حلقم اندر خود را به قبول رایگانت بستم به طویله سگانت افکن نظری بر این سگ خویش سنگم مزن و مرانم از پیش مسعود یوسف پور https://eitaa.com/yosefpoor_ir
بسم رب الحسین خلیل خواست که در راه حق جوان بدهد بنا نبود کسی جز تو امتحان بدهد نبی شبیه عبایی تورا به دوش گرفت که تارو پود کسا را به ما نشان بدهد کسی که قدر تو را چون حبیب فهمیده رواست پای غمت لحظه لحظه جان بدهد ندیده بود به چشمش زمین، ز خلق کسی که خون کودک خود را به آسمان بدهد نماز از تو بجا مانده و سزاوارست اگر به نام تو هر ماذنه اذان بدهد کجاست غیر حسینیه مکتب درسی که پای روضهء تو عشق یادمان بدهد https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
📚 نخستین کتاب صوتی مدرس هشت: « تنباکوی هندی » 📝 پژوهشی در شعر چهل شاعر سبک هندی به انضمام نگرشی در شعر بانوان سبک هندی! 🎤 با صدای: مسعود یوسف پور و عاطفه جعفری 👈 به زودی از مدرس هشت ‌‌┅═✧مدرس هشت | عضویت ✧═┅ ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
هدایت شده از yosefpoor.ir
33.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 شاه شمشاد قدان (ولادت آقا علی اکبر علیه السلام) 🎤 مداح | حاج حنیف طاهری 🖋️ شاعر | مسعـود یوسف پور https://eitaa.com/yosefpoor_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثری که توسط خواننده‌اش تقدیم شد به شخص سیدعلی خامنه‌ای خواننده: غلامرضاصنعتگر https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
غبار کوی تو هرجا که درهوا برخاست نشست بردل و آه ازنهادهابرخاست کجا زیارت ناحیه خوانده ای که چنین ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست گذشت یاد تو بر هرکویر باران زد هزار تیر اجابت به یک دعا برخاست به احترام تو بوده ست ای رسول قیام اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست فدای آنکه ز نام تو سرسری نگذشت گذاشت بر سر خود دست و روی پا برخاست خوشا کسی که پس ازمرگ، شاهراً سَیفی به عهد بسته خود چون کند وفا برخاست https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از سعیده کرمانی
غزلی برای عزیزی در عزیزی شبیه جان و تن است او که گلدانِ ریشه‌های من است هویت داده ، پرورانده مرا مثل آغوش مادر است ، زن است لهجه‌‌ی لحظه‌ی قشنگ نگاه اشتیاق نشسته در سخن است سرخیِ صورت شقایق‌هاست مهد اسطوره‌های کوه‌کن است او که جریان گرفته در رگ من اوکه نزدیک‌تر ز پیرهن است در حقیقت نشان او عشق است نام در من تنیده‌اش وطن است نقشه‌اش مقتدرترین نقش است پرچمش آرزوترین کفن است در کدامین پیاله سهم من است از شرابی که این‌چنین کهن است در چنین سرنوشت شورانگیز سهم من حق انتخاب من است فرق ما با تمام مخلوقات قدرت انتخاب داشتن است 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
درین دبستان به سعی‌ کامل نخواندم افسون نقش‌ باطل کمالم این بس ‌که نام بیدل(خود را) به خط استاد می‌نگارم https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
به عشق شهیدان میهن بیا از آنهاست حقی‌ به گردن، بیا نه چون بادِ هرجایی هرزه گرد که با عزمی از جنس آهن بیا بنفشه نباشی که سر خم کنی سرافزاری ای سرو گلشن! بیا گر امروزِ دوران، چنین و چنان به امید فردای روشن بیا تو را رای، تضمین امنیت است پی پایداریِ مامن بیا جهان هر طرف فتنه‌ در فتنه است به کوری چشمان دشمن، بیا زن و مرد و پیر و جوان هم‌دلند تو ای مرد کشور! تو ای زن! بیا https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از yosefpoor.ir
ما رای می‌دهیم، به آبادی دیار با رایِ سبز، می‌شود اسفند نوبهار پیوند خورده با دل صندوق های رای امنیتی که هست در این خانه برقرار خشتی‌ست از بنای وطن، رای ما و من هرگز نگو که رای من آید کجا به کار بر دشمنی که داشت امید نیامدن این سیل جمعیت زده سیلی آبدار می‌خواست محومان کند این سنگ کینه توز آیینه من و تو ندارد کنون غبار من رای می‌دهم به نیابت از آن عزیز مردی که بود ترجمۀ لفظ اقتدار در قلب ما هماره همان داغ تازه است داغی که یافت از دل بغداد انتشار حالا کنار آنهمه عاشق که نیستند عکسی گرفته ایم...بماند به یادگار مسعود یوسف پور یازدهم اسفندماه ۱۴۰۲ https://eitaa.com/yosefpoor_ir
هدایت شده از yosefpoor.ir
ورق زدیم و رسیدیم اول رمضان خبر هنوز بزرگ است و تازه است و گران شروع ماه مبارک به گفتۀ تاریخ شروع جنگ تبوک است و یادآور آن سپاه عُسر رسیدند و بیست شب طی شد سپاه کفر ولی بیم داشت از میدان علی کجاست؟ علی در مدینه مانده چرا؟ خبر هرآینه پیچید بین لشکریان علی نیامدنش بی دلیل نیست! بپرس بپرس تا که جوابت دهد زمین و زمان بلی نیامده آن شه که باب علم نبی‌ست گمان مبر که مدینه ست بی در و دربان* بلی نیامده نفس نفیس پیغمبر مفارقت نکند هیچ‌گاه جسم از جان کتاب فضل علی را ورق بزن اینک حدیث منزلتش نیست قابل کتمان که در غیاب نبی رو به جانشین آرند علی وصی‌ رسول است نی فلان و فلان علی وصی‌ست نه آن ها که در مسیر رسول شدند از پی رم دادن شتر، پنهان رسول عشق اگر در مثل چنان موساست علی به مرتبه هارون و دیگران هامان اگر چه نقطه ندارد شکوه نام علی علی‌ست نقطه آغاز و نقطه پایان _________________________________________ * وامی از عاصی خراسانی: گمان مکن که بود شهر بی در و دربان مسعود یوسف پور https://eitaa.com/yosefpoor_ir
1313939203_-921748523.mp3
8.4M
🔸تقدیم به شهدای فاطمیون ♦شاعر: 🔹به سفارش دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری
هدایت شده از سعیده کرمانی
ای عاشق هر آیه‌ی قرآنِ پیغمبر ای اولین آرایه‌ی ایمانِ پیغمبر آرامشِ قلبِ قرارِ قلبِ این عالم سنگ صبور و مرهم هر آنِ پیغمبر ای باسلیقه ، بامحبت ، مادرِ باران بانوی خانه ،شاخه‌ی ریحانِ پیغمبر تا آخر دنیا نمک‌گیر مرامِ توست هر کس که خورده لقمه‌ای از نانِ پیغمبر مهمان نوازِ مهربانِ خانه‌ی رحمت بعد از تو ماتم می شود مهمانِ پیغمبر شعب ابی طالب کنارت باغ رضوان است دور از تو دنیا می شود زندانِ پیغمبر سخت است بعد از تو تمامِ لحظه های وحی ای دست‌پختِ تو توانِ جانِ پیغمبر رنگی دگر دادی تجارت را و عالم دید با سکه هایت ضرب شد احسانِ پیغمبر از آن همه ثروت نداری یک کفن حتی دارایی‌ات را کرده‌ای قربانِ پیغمبر جای کفن گفتی عبای همسرت کافیست گفتی عبا شد چشم ها گریانِ پیغمبر گفتی عبا شبه پیمبر یادمان آمد گفتی عبا ، پر اشک شد دامانِ پیغمبر شام غریبان حرم بود و عبا می‌سوخت در شعله‌های خیمه‌ی طفلانِ پیغمبر 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
پناه می برم از لحظه های تنهایی به شعر ،شعر همین سرزمین مادری ام
پیشانی‌نوشت
پناه می برم از لحظه های تنهایی به شعر ،شعر همین سرزمین مادری ام #معصومه_سادات_اسدیان
کانال شعر دوست خوبم "معصومه‌سادات‌اسدیان" رو دریابید که رستگار بشید.
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
آه ای مسلمان با مسلمان یار باید شد دیگـــر «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّــــار» بایــد شد تا کـــی نشستــن زیر تلّ وحشـی آوار بر قلعه‌های سُست‌شان آوار باید شد با اَرّه‌هایی که انــار پا به ماهــت را... ای خاک خونین، آیه‌های نار باید شد از گریه کــردن هیچ کــاری بر نمی‌آید ای چشم‌ها از خواب خوش بیدار باید شد برخیز و مرهم باش اندوه فلسطین را هم‌معنـــی «الجــار ثُم الدّار» باید شـد ‌‌┅═✧ مدرس هشت | عضویت ✧═┅ ♡ ‌ ‌ ❍ㅤ   ⎙ㅤ  ⌲ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ