جوری که آخر هفتمو به تفریح و بیکاری میگذرونم عالیه، انگارنهانگار هفته بعد قراره دهنم سرویس بشه.
• خونه پیشولیا •
خیلی زود تورو ازم گرفتن....
دیشب انقدر شلوغ بودم که نشد اینارو آپلود کنم، چون قشنگن داشته باشید🖤✨.
• خونه پیشولیا •
خانواده-
اسمش اینه، اما معانی مختلفی داره. برای یکی میشه آرامش، واسه یکی دیگه امید به زندگی، واسه دختر همسایه هم دلگرمی.
اما خانواده از نظر من میشه بخشی جدا ناپذیر از من، منی که هرکاریم کنم مهر این آدما از دلم بیرون نمیره. دوسشون دارما، اما اذیتشونم میکنم; دوسمم دارنا ولی اذیتمم میکنن. خانواده اون فضاییه که برام گرمه و احتیاجی به این ماسماسک خاکستری پیدا نمیکنم. خانواده برای من اونیه که وقتی فکر میکنم همه چیز تموم شده بغلم میکنه و یه راه جدیدو بهم نشون میده. خانواده همونه که وقتی غصه داره لهت میکنه عین یه تیکه انبه شیرین میاد زیر دندوناتو و انگار دنیا گلستون شده. خانواده همینه، همون گلدونی که گل بهش احتیاج داره و من این آخر هفته رو لحظه به لحظه شکر کردم برای داشتن تک تکشون، چه کم و چه زیاد; همینکه هستن، همینکه گاهی باهمیم، میخندیم، میزنیم تو سرو کله هم، با هم ذوق میکنیم، با هم ناراحتی میکشیم، دقیقا همینی که من دارم، دمت گرم. #روز_نوشت #ماجراهایبنده
واقعتیشو بخوای، خیلی خودمو این دو روز به اون راه زدم و کاری نکردم، ولی بدکم نبود، دوسش داشتم.
فردا دوباره روز از نو، روزی از نو. دانشگاه که میرم خیلی اوقات ته دلم ناراحتیم دارم، اما از اینکه مشغولم و هی سرم گرمه یه کاریه خوشم میاد، تو خونه افسردگی همراه با ته نشینیه و آدم مرگ رو به چشم میبینه. اما تو دانشگاه عین یه آدم بزرگ غصمو از تو میخورم و کارمم پیش میبرم; کم کمم اون غصه به فراموشی سپرده میشه.