• خونه پیشولیا •
اما با تموم این حرفا، زندگی قشنگیایی خودشو داره دوستم.
بارونی که تا استخونام رسید و سرما خوردم، آهنگ خوندن و جلف بازی زیر بارون اونم وسط انقلاب، گلایی که انگار تازه تو بارون جون گرفتن، لپایی که زیر روسریامون جا نمیشن و میزنن بیرون، من و کیف بیمکسیم با حانیه ای که هیچ وقت یادش نمیمونه نباید دوربین رو زوم کنه، حانیه که افشای راز کرد و فهمیدم چرا باهاش زندگی انقدر شیرین میگذره[ فرشته بال سفید ]و آقای براتی که این روزا شده یه الگو برام. داره میگذره، سخت میگذره، اما ما همچنان پرقوا رو به جلو حرکت میکنیم. #روز_نوشت #ماجراهایبنده
موقعیت:
ساعت ۸ صبح سر کلاس کسل کننده اندیشه اسلامی نشستی که روباه دانشگاه از پنجره کلاس نگات میکنه-
• خونه پیشولیا •
و امروز که بالاخره مستندمون رو ارائه کردیم، جالبه براتون بگم یدونه بازخورد منفی نداشتیم[ جز نکته هایی که استاد گفت] و یکجوری همه با کارمون کیف کرده بودن که داشتم دیگه نمیتونستم تو جام بند بشم از ذوق.
باید گفت این کمالگرایی که داشتیم هم بی تاثیر نبود، حانیه رو خیلی اذیت کردم ولی ویدیو هایی که گرفته بود باعث شد تا علاقه بچه ها به کارمون بیشتر بشه. امروز انگار دوباره به خودم اومدم که اره ریحانه تو واقعا تدوینگر بدی نیستی. واقعیتش کمبود این اعتماد به خودم نمیزاشت که با کارمون ارتباط بگیرم و تمام ۱۰ دقیقه ای که مستند در حال پخش بود داشتم کلی خودمو سرزنش میکردم که کاشکی اینکارو نمیکردم، اونجارو اینجوری میکردم و....حتی بعدشم نمیتوستم به خودم اعتماد کنم بچهها داشتن تعریف میکردن اما زمان که گذشت دیدم من واقعاً میتونم و میشه. #روز_نوشت #ماجراهایبنده
• خونه پیشولیا •
قیافم بعد اینکه دیشب فقط ۲ ساعت خوابیدم تا مستند رو برسونم؛