• خونه پیشولیا •
و امروز که بالاخره مستندمون رو ارائه کردیم، جالبه براتون بگم یدونه بازخورد منفی نداشتیم[ جز نکته هایی که استاد گفت] و یکجوری همه با کارمون کیف کرده بودن که داشتم دیگه نمیتونستم تو جام بند بشم از ذوق.
باید گفت این کمالگرایی که داشتیم هم بی تاثیر نبود، حانیه رو خیلی اذیت کردم ولی ویدیو هایی که گرفته بود باعث شد تا علاقه بچه ها به کارمون بیشتر بشه. امروز انگار دوباره به خودم اومدم که اره ریحانه تو واقعا تدوینگر بدی نیستی. واقعیتش کمبود این اعتماد به خودم نمیزاشت که با کارمون ارتباط بگیرم و تمام ۱۰ دقیقه ای که مستند در حال پخش بود داشتم کلی خودمو سرزنش میکردم که کاشکی اینکارو نمیکردم، اونجارو اینجوری میکردم و....حتی بعدشم نمیتوستم به خودم اعتماد کنم بچهها داشتن تعریف میکردن اما زمان که گذشت دیدم من واقعاً میتونم و میشه. #روز_نوشت #ماجراهایبنده
• خونه پیشولیا •
قیافم بعد اینکه دیشب فقط ۲ ساعت خوابیدم تا مستند رو برسونم؛
دلم میخواد یه گروه انیمیشنی داشته باشم با یه سری آدم پایه، که با هم مشخص کنیم یه انیمیشن رو ببینیم و بعدش کلی با هم حرف بزنیم دربارش، حتی بعدش شروع کنیم اسکچ زدن از اون انیمیشن.
دیروز تیپ خوشگل موشگلمو زدم، امروز اما یه تیپ متفاوت که چون تازه بود[ و حتی برای اولین بار تو زندگیم با کفش پاشنه بلند رفتم جایی] حس خوبی بهش نداشتم. با اینکه تمام مدت مامانم میگفت واقعا خانوم شدی و هی تعریف میکرد و هی بیشتر از خجالت آب میشدم، اما یه چیزی درونم نمیزاشت قبولش کنم.
• خونه پیشولیا •
دیروز تیپ خوشگل موشگلمو زدم، امروز اما یه تیپ متفاوت که چون تازه بود[ و حتی برای اولین بار تو زندگیم
اره دیروز ولی واقعا مورد پسندم بود.
ما را از رفتن جان مترسان!