eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 چشم دیدار ندارم شده ام کورِ رو که رو نیست ولی تشنه‌دیدار توام آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی .. کاش یک روز ببینم که ز انصار توام 🌤اللهم_عجل_لولیک_الفرج https://eitaa.com/piyroo
زیارتنامه شهدا🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . 🕊یادشهدا باصلوات https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ به‌قول‌حـٰاج‌حُسین‌یِڪتا: شب‌اول‌قَبربه‌خاطرفِشاری‌که، ازگُناهانمون‌بِهمون‌میاد! بِه‌قَدری‌فِشارهَست، شیری‌که‌دربَچگی‌خوردیم‌از گوش‌ودَهنمون‌میزَنه‌بیرون.. اونجااگِه‌امام‌حُسین‌عَلیه‌السلام‌نَیاد، وامام‌زَمان‌عَلیه‌السلام‌نَیاد، وَ‌نَگن‌اینا‌از‌ماهَستن اگرشُھدانیان‌وواسِطه‌نَشن بیچـٰاره‌ایم،بیچارِه...💔 خدایا!خودت‌عاقب‌بخیرمون‌کن🌱 https://eitaa.com/piyroo
بچه های فلسطین ۲۰سال پیش با سنگ به رویارویی ارتش اسرائیل رفتند. همه می گفتند: سنگ در برابر گلوله؟ نمیشود. کار تمام است. کار فلسطین اما تمام نشد. حالا آن کودکان سنگ به دست، جوانانی شده اند، با سلاح و مهمات و البته اراده ای راسخ تر. هزار باده ناخورده در رگ تاک است! ➕سیدنظام الدین موسوی https://eitaa.com/piyroo
📜 قسمتی از وصیت نامه شهید امین اربابی در خصوص نابودی : . ▪️این منتظران خورشید حقیقت، مصمم هستند ،تا پس از زدودن لوث وجود بعثیان کافر و آزادسازی کربلای معلّی ، در امتداد خط سرخ کربلا به سوی شریف جاری و در جهت تحقق فرمان بزرگ قافله نور حضرت امام خمینی {ایدهم الله تعالی}مبنی بر نابودی ، آنچنان عمل نمایدکه دیگر اثری از آثار چکمه پوشان غاصب صهیونیسم بر هیچ نقطه ای از سرزمین های اسلامی باقی نماند. https://eitaa.com/piyroo
🦋 بانوےایرانے...! غرب‌تو‌رانشــانه رفتـه‌است چــون‌خـوب‌مـی داندتـو قـلــب‌یك‌خـانـوادہ‌ای... پس‌علـمدار« حیــــاے‌فاطمـــے»🌱 درجبهه ی جنگ نرم باش. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. چه‌ بسا‌ گمراهانی‌ که‌ لیاقتِ‌ شهادت‌ پیدا‌ کردند. و‌ چه‌ بسا مدعیانی که‌ غرقِ‌ در‌معصیت‌ شدند🌱 !... 🕊 https://eitaa.com/piyroo
○گفتند: برادر سلیمانی اینجا چند نفر سلمانی داریم برای همین کارها. ○خندید و گفت: کار کردن برای بسیجی‌ها خیلی لذت دارد. یعنی می‌شود فردای قیامت یکی از این‌ها بیاید دست من را بگیرد و بگوید این احمد در آن دنیا سر من را اصلاح کرد....» 🌷 : ۱۳۶۳٫۰۷٫۱۶ https://eitaa.com/piyroo
📆 تاریخ تکرار می‌شود. حرملهٔ دیروز، کودک شش‌ماهه را هدف می‌گیرد و شمر امروز، نوزاد هفت‌روزه را… هل من ناصر ینصر المظلوم؟ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ از دزفول تا غزه ! 1️⃣سال ۱۹۸۰میلادی برابر با آبان ماه سال ۱۳۵۹ شمسی: رژیم بعثی عراق با حمایت آمریکا و غرب دزفول را موشکباران نمود‌ . در هشتم آبان موشک به منزل حاج عبده اصابت کرد و ۸ نفر از آن خانواده شهید شدند، منزل آنان در دزفول تبدیل به حسینیه شد. حسینیه شهید خوشروانی! از این دست از خانواده ها که همگی شهید شدن در دزفول کم نیستند! 2️⃣ سال ۲۰۲۳ میلادی برابر با مهرماه ۱۴۰۲ شمسی : این بار رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه را بمباران کرد و کل خانواده را شهید کردند.۵ کودک این خانواده بهمراه مادرشان در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.پدر این خانواده، علی محمد القاضی، در بند رژیم صهیونیستی در اسارت به سر می‌برد. ✊ در طول جنگ تحمیلی صدها بار آماج موشک و توپ و بمباران هوایی قرار گرفت اما مردمش استقامت نمودند و سرانجام مقاومت دزفول و مردم ایران چشیدن طعم پیروزی بود! 🌹 نیز طعم پیروزی را با خواهد کشید و همانگونه که صدام و رژیم بعث به درک رفت و‌ آرزوی فتح را به گور برد ، اسرائیل نیز همین سرنوشت به انتظارش نشسته است. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
✔️قسمت ۶۱ و ۶۲ بیخیال رد تماس میزنم و موبایل را داخل کیف می اندازم .بعد از چند ثانیه دوباره صدای زن
🌱قسمت ۶۳ و ۶۴ نازنین دور تر از من روی اپن نشسته و با تمسخر من را نگاه میکند . نگاهم را دور تا دور خانه میچرخانم . برعکس ظاهرش داخل واحد ساخته شده و مرتب است . خانه حدود ۷۰ متر است و همه جای آن را خاک گرفته . نگاهم را از خانه میگیرم و دوباره به نازنین میدوزم . پس حق با عقلم بود نازنین فکرهای شیطانی در سر داشته . با صدایی گرفته میگویم +عقلم بهم گفت کار خطرناکی میکنم ولی بهش اعتنا نکردم . بلند قهقهه میزند .این کارش عصبی ام میکند .نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکند لبخند پیروزمندانه‌ای گوشه ی لبش جا میدهد _تو خیلی ساده ای . در واقع خیلی بی عقلی .با این سن کمت پاشدی اومدی خارج از شهر کسی رو هم همراه خودت نیاوردی که مثلا منو نجات بدی ؟ دوباره میخندد. با نفرت نگاهش میکنم +تو از سادگی من سو استفاده کردی _درسته. تو واقعا احمقی.وقتی رسیدی اینجا با خودت فکر نکردی تو یه همچین جایی اصلا موبایل آنتن نمیده ؟یا اینکه من تلفن عمومی از کجا گیر آوردم ؟ یا مثلا چرا کسی باید منو گروگان بگیره بخاطر تو ؟اصلا بر فرض که منو گروگان گرفته چرا باید منو ببره کنار تلفن عمومی در ملا عام ؟ سرم را پایین می اندازم و برای خودم تاسف میخورم . حق با اوست تمام حرفهایش درست است . نمیخواهم در برابرش کم بیاورم . سرم را بلند میکنم و سعی میکنم بحث را عوض کنم +دست و پامو باز کن پوزخند میزند _چشم ! امر دیگه ای نیست ؟! چشم غره ای میروم و سرم را به سمت مخالف برمیگردانم . با لحن بدی میگوید _بهم گفته بود خیلی پرویی ولی فکر نمی‌کردم انقدرا هم پرو پاشی . به اجبار نگاهش میکنم +کی بهت گفته بود ؟ _بعدا خودت میفهمی با تمسخر نگاهم میکند و به در اشاره میکند _البته اگه زنده از این در بیرون بری . میدانم حرف هایش واقعیت ندارد و برای ترساندن من است . سیگاری از جیبش بیرون میکشد و روی لبش میگذارد با کنایه رو به من میگوید _فندک داری ؟ دندان هایم را روی هم میسابم و جوابش را نمیدهم . پوزخند بلندی میزند _ببخشید حواسم نبود املی و سیگار نمیکشی تند نگاهش میکنم و میخواهم جوابش را بدهم اما پشیمان میشوم . بحث کردن با او بی فایده ترین کار ممکن است . از عمد این کار ها را میکند که من را عصبی کند . فندکش را در می آورد و سیگارش را روشن میکند .سنگینی نگاهم را حس میکند و سر بلند میکند . _چیه نگا داره ؟ نکنه تو هم دلت میخواد ؟ با قدم هایی ارام به سمتم می آید .رو به رویم می ایستد پک محکمی به سیگارش میزند و بعد سیگار را جلوی دهانم میگیرد _بیا تو هم امتحان کن سرم را بر میگردانم و زیر لب میغرم +بکش کنار دودش خفم کرد سیگار را دوباره روی لبهایش میگذارد و شانه بالا می اندازد _خب نخواه به درک پشت چشمی برایش نازک میکنم . بعد از چند دقیقه سکوت نگاه نگاه پرسشگرم را به سبز چشمانش میدوزم +نمیترسی گیر پلیس بیوفتی ؟ _نه +چرا ؟ به سمتم حجوم می آورد _به تو چه بی تفاوت نگاهش میکنم .انگار حرف من اورا یاد چیز بدی انداخت . به وضوح ترس را در چشمانش میبینم .نفس عمیقی میکشد و سعی میکند به اعصابش مسلط باشد _تو چی ؟ نمیترسی از اینکه بمیری ؟ +نه سر تکان میدهد _خوبه . بهم گفته بود میترسی ولی خیلی خونسردی . در دل میگویم +چون مطمئنم شهریار میاد دنبالم اما چیزی به زبان نمی آورم . پک آخر را به سیگارش میزند و به سمتم می آید ؛ سیگار را نزدبک صورتم می آورد و نیشخند میزند . با چشم هایی ترسیده و متعجب نگاهش میکنم +چیکار داری میکنی ؟ سرم را عقب میبرم اما سیگار را نزدیک تر میکند و آن را روی گونه ی چپم میگذارد و خاموش میکند . شدت سوزش آنقدر زیاد است که میخواهم جیع بکشم اما لبم را به دندان میگیرم که مبادا صدایی از دهانم خارج شود . وقتی سوزشش آرام میشود غضبناک نگاهش میکنم +تویه دیوونه ای باید بری تیمارستان بستری بشی . «به گمانم همدان دل به کسی باخته است که علیصدر چنین در دل خود میگرید» میثم بشیری «نذر کردم گَر ببینم روی زیبای تو را یک صد و ده بیت تنها خرج چشمانت کنم» محمود احمدوند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا