eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
─┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅─ ─┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅─ ─┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅─ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ وقــتــے بــا شــهدا هســتــے دوســت دارے قــدم قــدم خــیــلــے نــزدیــڪــشــون بــشــے بــه قــول مــعــروف بــاهاشــون بــریــ شــهدا مــا رو هم در قــافــلــه تــون جــا بــدیــن .... ـ_ایــتــا ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ ایــ_بــجــنــورد_دلــتــنــگــ_شــهادتــ https://eitaa.com/piyroo جملات طلایی شهدا ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/jomalat_talaei_shohadaei ـ_ســروشــ پــیــروانــ_شــهدا ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://sapp.ir/afsaran_piyroo خوشاعشقےڪه معشوقش حسین است الــســَّلــامــُ عــَلــَيْكَ يا اَبــا عــَبــْدِالــلــهِ وَعــَلــَى الــاَْرْواحــِ الــَّتــي حــَلــَّتــْ بــِفــِنــائِكَ عــَلــَيْكَ مــِنــّي ســَلــامــُ الــلــهِ اَبــَداً مــا بــَقــيتــ ُ وَبــَقــِيَ الــلــَّيْلــُ وَالــنــَّهارُ وَلــا جــَعــَلــَهُ الــلــهُ آخــِرَ الــْعــَهْدِ مــِنــّي لــِزِيارَتــِكُمــْ، اَلــســَّلــامــُ عــَلــَى الــْحــُســَيْنــِ وَعــَلــى عــَلــِيِّ بــْنــِ الــْحــُســَيْنــِ وَعــَلــى اَوْلــادِ الــْحــُســَيْنــِ وَعــَلــى اَصــْحــابــِ الــْحــُســَيْن ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/oshaghalhosein_313 ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://sapp.ir/oshaghalhosein_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج همت دفترچه کوچکی داشت🍃 که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود. یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان 🌹 او بود. اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید شده بود.❤️ یکی، دو ماه قبل از شهادتش، در اسلام‌آباد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود🌷🌷 و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود. پرسیدم: «این چهاردهمی ‌کیه؟ چرا ننوشته‌ای؟» گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»😔❤️ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💚امام جعفر صادق (ع) فرمودند: "بهشتى‌ها چهار نشانه دارند: 💕➖روى گشــــاده 💕➖زبان نـــــــــــــرم 💕➖دل مهـــــــربان 💕➖دستِ دهنده" 📚"مجموعه ورام ج2/ ص91" 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💖🕊💖🕊💖🕊💖 خانواده اش نشستند پیش مادروپدرم. خانواده هاباچشم وابروباهم اشاره کردند که این دوتابرن توی اتاق حرفهاشون روبزنن!) با آدمی که تادیروزمثل کاردوپنیر بودیم. حالابایدباهم می نشستیم برای آینده مان حرف می زنیم. تاواردشد,نگاهی به سرتاپای اتاقم انداخت وگفت:(چقدرآینه! از بس خودتون رومی بینین این قدراعتمادبه نفستون رفته بالادیگه)از بس هول کرده بودم,فقط باناخن هایم بازی می کردم. مثل گوشی درحال ویبره می لرزید. خیلی خوشحال بود. به وسائل اتاقم نگاه می کرد. خوب بودعروسک پشمالو و عکس هایم راجمع کرده بودم. فقط مانده بود قاب چهارسالگیم. اتاق راگز می‌کرد. انگار روی مغزم رژه می رفت جلوی همان قاب عکس ایستادوخندید. چه درذهنش می چرخیدنمی دانم! نشست روبه رویم. خندید وگفت:《دیدیدآخربه دلتون نشستم. 》زبانم بندآمده بود. من که همیشه حاضرجواب بودم وپنج تاروی حرفش می گذاشتم وتحویلش می دادم حالاانگارلال شده بودم. خودش جواب خودش را داد:(رفتم مشهد,یه دهه متوسل شدم. گفتم حالاکه بله نمی گید,امام رضا"علیه السلام"ازتوی دلم بیرونتون کنه🚫پاک پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت:اینجاجاییه که می توان چیزی روکه خیرنیست,خیرکنن وبهتون بدن.نظرم عوض شد.دودهه ی دیگه دخیل بستم که برام خیربشید!)نفسم بنداومده بود,قلبم❤️ تندتندمی زد وسرم داغ شده بود.توی دلم حال عجیبی داشتم.حالافهمیدم الکی نبودکه یک دفعه نظرم عوض شد.انگاردست امام رضا《علیه السلام》بودودل من. ازنوزده سالگی اش گفت که قصدازدواج💞 داشته ودنبال گزینه ی مناسب بوده دقیقاًجمله اش این بود:(راستِ کارم نبودن,گیروگورداشتن!)👌گفتم:ازکجامعلوم من به درددلتون بخورم? خندید وگفت:(توی این سالا شمارو خوب شناختم.)یکی ازچیزهایی که خیلی نظرش راجلب کرده بود,کتاب هایی بودکه دیده وشنیده بود می خوانم. ادامه دارد.. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💖🕊💖🕊💖🕊💖 همان کتابهای📚 پالتویی روایت فتح,خاطرات همسران شهدا🌷 می گفت:خوشم میادشما این کتابارونخوندین,بلکه خوردین. فهمیدم خودش هم دستی برآتش🔥 دارد. می گفت:(وقتی این کتابارومی خوندم ,واقعاًبه حال اوناغبطه می خوردم که اگه پنج سال ده سال یاحتی یه لحظه باهم زندگی کردن,واقعاً زندگی کردن ایناخیلی کم دیده می شه,نایابه✅) من هم وقتی آن هارامی خواندم,به همین رسیده بودم که اگرالان سختی می کشند,ولی حلاوتی راکه آن هاچشیده اند,خیلی هانچشیده اند 👌این جمله راهم ضمیمه اش کردکه(اگه همین امشب جنگ بشه,منم می رم. مثل وهب) می خواستم کم نیاورم,گفتم: (خب منم میام.)منبرکاملی رفت. مثل آخوندها,ازدانشگاه 🏦ومسائل جامعه گرفته تا اهداف زندگی اش. ازخواستگاری هایش گفت واینکه کجاهارفته وهرکدام راچه کسی معرفی کرده. حتی چیزهایی که به آن هاگفته بود. گفتم:(من نیازی نمی بینم ایناروبشنوم) می گفت:(اتفاقاًبایدبدونین تابتونین خوب تصمیم بگیرین✅)گفت:(ازوقتی شمابه دلم نشستین,به خاطراصرارخانواده بقیه خواستگاریاروصوری می رفتم. می رفتم تابهونه ای پیداکنم یابهونه ای بدم دست طرف)می خندیدکه(چون اکثردختراازریش بلندخوششون نمیاد,این شکلی می رفتم. اگه کسی هم پیدامی شدکه خوشش میومدومی پرسید که آیاریشاتون رودرست ومرتب می کنین,می گفتم:نه من همین ریختی می چرخم.) یادم می آیدازقبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمی کنم❌مادرم در زد وچای ومیوه آوردوگفت:(حرفتون که تموم شد,کارتون دارم‌.)ازبس دلشوره داشتم,دست ودلم به هیچ چیزنمی رفت. یک ریزحرف می زدو لابه لایش میوه🍎🍊 پوست می کندومی خورد. گاهی باخنده به من تعارف می کرد:《خونه خودتونه بفرمایین. 》زیادسوال می پرسید. بعضی هایش سخت بود. بعضی هم خنده دار خاطرم هست که پرسید:(نظرشمادرباره ی حضرت آقاچیه?) گفتم:(ایشون روقبول دارم وهرچی بگن اطاعت می کنم✅)گیرداده بودکه دارید?درآن لحظه مضطرب بودم وچیزی به ذهنم نمی رسید. گفتم:(خیلی)خودم را راحت کردم که نمی توانم بگویم چقدر. زیرکی به خرج دادوگفت:(اگه آقا بگن من رابکشید,می کشید❓)بی معطلی گفتم اگه آقابگن ,بله ❗️)نتوانست جلوی خنده اش رابگیرد. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
مــرا با قنوتت بـبر تا خــــــدا ... نماز اول وقت التماس دعای فرج🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
#شهید_روح_الله_طالبی_اقدم🌹 راوی: #پدر_شهید✨ مادرش با رفتنش به سوریه مخالفت میکرد. یک روز جنایات داعش👹 را در لپ تاپش به ما نشان داد، بعد به مادرش گفت: هر سال روز #عاشورا برای عزاداری امام حسین (ع) میروی و گریه میکنی⁉️مادرش گفت بله روح الله گفت: مادر به حضرت زینب بگو برایت گریه میکنم ولی نمی گذارم پسرم بیاید‼️ در جواب اطرافیان که می گفتند: بچه ات کوچک است نرو 😢، میگفت: زن و بچه برای #آزمایش است.حتی در برابر گریه ها و بی تابی های حنانه در بدرقه اش هم خودش را نگه داشت❕ و اصلا پشت سرش را نگاه نکرد تا مبادا از رفتن منصرف شود.☝️ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
محمد پارسا سه ساله با لحن بچه گانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت : مامان نذار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه.❗️ ایوب فقط میخندید. 😃 نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر توئه ، من رفتن بابام رو از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم.😭 حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند: دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن 😔. ایوب میگفت: مریم جان، من میدانم شهید میشوم  عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچه‌ها بزرگ شدند پدرشان را ببینند. 😭 روزهای آخر  شهید زنده صدایش میکردم😢. موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیتنامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود🌿 فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه ات را کامل بدهم. ☝️  عکس های حضرت آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند ، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم😍 ، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد. شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور 🌹 راوی همسر شهید  ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo