eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.8هزار عکس
17.4هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی سردار حاج قاسم سلیمانی 🌹 🍂نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روزی که به رسیدم، به نیابت از زیارت و دعا📿 کردم. همان شب در عالم رویا مشاهده کردم که در جمعیت زیادی👥 نشسته‌اند. مانند جلسات هیئت!! 🍂من هم وارد شدم و گوشه‌ای نشستم. یکباره دیدم که ، با همان چهره ملکوتی🌟 روبروی من نشسته. خواستم به طرفش بروم اما کشیدم. 🍂از آقایی که چای☕️ پخش می‌کرد پرسیدم: ایشون است؟گفت:‌بله. گفتم: اینجا در عراق چه می‌کند⁉️ به آرامی گفت: ایشان حاج قاسم سلیمانی است... 🍂و ما مشاهده کردیم که درست در همان ایام، رزمندگان عراقی شهر که دژ محکم داعش محسوب می‌شد را به ‌راحتی و با کمترین👌 تلفات آزاد کردند. آن هم با به مادر سادات حضرت زهرا (س)♥️ 📚کتاب سلام بر ابراهیم۲ 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/piyroo 🕊
🌸باران #شدیدی ... در تهـران باریده بود ؛ خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود 🌸چند #پیرمرد می‌خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند ! 🌸همان موقع #ابراهـیم از راه رسید، پاچه‌ی شلوار را بالا زد با کول ڪردن پیرمردهــا، آن‌ها را به طرف دیگر خیابان برد! 🌸ابراهـیم ... از این کارها #زیاد انجام می‌داد ! هدفی هم جز #شڪستن_نفسِ خودش نداشت! مخصوصا زمانی که خیلـی بینِ بچه هـا #مطرح بود ... #علمــدار_ڪمیل #شهید_ابراهیم_هادی #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄ «نمونه ای از امر و نهی به روش » ♾ در جبهه یک فرمانده ارتشی داشتیم که خیلی با ابراهیم رفیق بود. مرتب به ما سر می‌زد و ابراهیم هم حسابی او را تحویل می‌گرفت. تعجب کردم که اینها از کجا همدیگر را می‌شناسند. 📌 این فرمانده می‌گفت: ماجرای آشنایی ما به یک امر به معروف بر می‌گردد. یک بار من عمل حرامی انجام دادم و نمی‌دانستم این کار گناه است. ☘همان روز دیدم جوانی خوش سیما از سنگر بسیجی‌ها به سمت من آمد. بعد از سلام و احوالپرسی، مقداری میوه تعارف کرد و کمی صحبت کردیم. ◽بعد مرا از میان جمع بیرون آورد و خیلی محترمانه تذکر داد که کار من اشتباه بوده و بهتر است دیگر انجام ندهم. 💗این قدر با مهربانی و روی خوش تذکر داد که شیفته این جوان و مرید اخلاق خوبش شدم. ✨كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ 🔹شما بهترین امتی بودید که به سود انسان‌ها آفریده شده‌اند‌‌؛ (چون) امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و به خدا ایمان دارید. (آل عمران /١١٠) ‌‌ https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍃ابراهـــیم هـادی . 🍃حتی از اسمش هم درس‌ها می توانی بگیری .مانند ، بت شکن و مانند ، هدایت کننده ❤️ . 🍃سرگذشت زندگی‌اش📖 را ورق بزنی پر است از شکستِ بت های نفسانی، جسمانی و روحانی. . 🍃هدایت کننده و پر از نور 🌟هدایت، از بچه های محل تا سربازان حزب بعث. . 🍃ابراهیم هادی است که زمانی سراغمان می آید که راه گم کرده ایم و آنقدر شده ایم که باید دستمان گرفته شود😔 . 🍃به قول 🌺چشم او هرگز طغیان نکرد؛ برای همین با اولین نگاه به چهره اش تا مغز استخوان انسان نفوذ می کند😔 . 🍃آدمی است که زندگی اش ، لحظه شــ🌺ــهادتش و بعد از رفتنش هرگز، کمک کردن را یادش نرفته و نمی رود😭 . 🍃 کانال کمیل را به اسم تو شناخته ایم و کرده ایم برای 😞 🍃گشته ایم همه برگشتند جز تو. درکانال فقط تو مانده ای😭 . 🍃دست هایم را که روی خاک کمـیل گذاشتم گرمای وجودت را در خودم عجیب احساس کردم😥 من باتو کردم، اگر بیعتم شکست تو به بزرگواری خودت 😓 . 🍃حال ما ایستاده ایم تا آخرین نفس . 🕊حال که همه پرکشیده اند. . 🍃حال که همه دونده هایمان دویده و رسیده اند. . 🍃حال که ما در روبرو نیل دادیم و پشت سر سپاه فرعون و در بین جمعیت های گوساله سامری . (آماده شو بهر آن صبح اهورایی، چیزی نمانده تا آن سبز مسیحایی) . ✍️به قلم . 🍃به مناسبت تولد . 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۲/۱ . 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ . ❣️محل شهادت : . 🕊وضعیت پیکر : 🥀یادبود: 🌷 # https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
خيلي عصباني بود ... سرباز بود و مسئول آش‌پزخانه كرده بودندش.😐 ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري به‌ش مي‌رساند.🙂 ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادن‌ها به گوش سرلشكر ناجي رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ي سربازها به خط شوند😕 و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود😤 كه «سربازها را چه به روزه گرفتن و حالا بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك‌ها را برق انداختند و منتظر شدند ،🙊 براي اولين بار خدا خدا مي‌كردند سرلشكر ناجي سر برسد ناجي در درگاهِ آش‌پزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد ...!😂👌 پاي سرلشكر شكسته بود و مي‌بايست چند صباحي توي بيمارستان بماند😏 ؛ تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتند....🙂😂 💛 ❤️ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
_معروف دیده بود که در جبهه چند جوان روستایی ساده دل هستند که نماز نمی خوانند. برایشان خرج کرد.با آن ها رفیق شد... ومدتی بعد به آن ها گفت:چرا نمی آیید برا نماز؟ می دونید چقدر نماز اول وقت اهمیت داره؟ گفتند: راستش رو بخواهی نماز بلد نیستم. ابراهیم با کمک یکی از دوستان، برای آن ها آموزش نماز را شروع کرد.وقت گذاشت تا نماز خوان شدند. الآمرون بالمعروف والناهون عن المنکر والحافظون لِحُدودِ الله وبشر المؤمنین آمران به معروف،نهی کنندگان از منکر وحافظان حدود(ومرزهای) الهی(مؤمنان حقیقی اند) وبشارت بده به(اینچنین) مؤمنان کتاب خدای خوب https://eitaa.com/piyroo  
. ✍ راوی: خواهر شهید هادی 💠مهمان برادر💠 💢خانم جوانی با من ارتباط گرفت و گفت: باید ماجرایی برای شما نقل کنم. نگاه من را به دنیا و آخرت تغییر دادو... ❄️تغییری در روند زندگیش ایجاد شده و... اما تغییرات این خانم شگفت آور بود. این خانم جوان گفت:👇👇👇 💢 من دینم مسیحی است از اقلیت های مذهبی ساکن تهران و وضعیت مالی ام خیلی خوب بود. به هیج اصول اخلاقی و حتی اصول دین خودم پایبند نبودم. هر کار زشتی نبود که در آن وارد نشده باشم! هرروز بیشتر از قبل در منجلاب فرو می رفتم. ❄️دو سه سال قبل؛ در ایام عید نوروز با چند نفر از دوستان، تصمیم گرفتیم که برای تفریح به یک قسمت از کشور برویم. نمی دانستیم کجا برویم شمال. جنوب. شرق. غرب و... 💢دوستانم گفتند بریم خوزستان هم ساحل دریا دارد و هم هوا مناسب است. از تهران با ماشین شخصی خودمون راهی خوزستان شدیم بعد از یکی دو روزی به مقصد رسیدیم. شب که وارد شهر شدیم؛هیچ هتلی و یا مکانی را برای اقامت پیدا نکردیم. یکی از همراهان ما گفت: فقط یه راه داریم بریم محل اسکان راهیان نور. همگی خندیدم. تیپ و قیافه ما فقط همان جا رو میخواست! کمی طول کشید تا مسئول ستاد راهیان نور ما رو پذیرفت. ❄️یک اتاق به ما دادند وارد شدیم؛ دور تا دور آن پر از تصویر شهدا بود. هریک از دوستان ما به شوخی یکی از تصاویر شهدا را مسخره میکرد و حرف های زشتی میزد و... 💢تصویر پسر جوانی بر روی دیوار نظر من را جلب کرد من هم به شوخی به دوستانم گفتم: این هم برای من! صبح که خواستیم بار دیگه به چهره این جوان شهید نگاه کردم. برخلاف بقیه نام اون شهید نوشته نشده بود. فقط زیر عکس این جمله بود: [ دوست دارم گمنام بمانم] ❄️سفر خوبی بود. روز بعد در هتل و... چند روز بعد به تهران برگشتیم. مدتی گذشت و من برای تهیه یک کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم دنبال کتاب مورد نظر میگشتم؛ یکباره بین کلی کتاب یکیشون نظرم جلب کرد. چقدر چهره این جوان روی جلد برای من آشناست⁉️ خودش بود. همان جوانی که در سفر خوزستان تصویرش را روی دیوار دیدم. ❄️ یاد شوخی های آن شب افتادم ؛ این همان جوانی بود که میخواست گمنام بماند. این کتاب از مسئول کتابخانه گرفتم. نامش بود. و نام او بود. 💢همینطوری شروع به خواندن کردم. به اواسط کتاب رسیدم ؛ دیگر با عشق میخواندم. اواخر کتاب که رسیدم. انگار راه جدید در مقابل من ایجاد شده بود. من آن شب به شوخی میخواستم را برای خودم انتخاب کنم؛ اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود! او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقمند شدم و شخصیت او بر من تاثیر گذاشت ومن مسلمان شدم.🌸👌 https://eitaa.com/piyroo
🔰شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی سردار حاج قاسم سلیمانی 🌹 🍂نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روزی که به رسیدم، به نیابت از زیارت و دعا📿 کردم. همان شب در عالم رویا مشاهده کردم که در جمعیت زیادی👥 نشسته‌اند. مانند جلسات هیئت!! 🍂من هم وارد شدم و گوشه‌ای نشستم. یکباره دیدم که ، با همان چهره ملکوتی🌟 روبروی من نشسته. خواستم به طرفش بروم اما کشیدم. 🍂از آقایی که چای☕️ پخش می‌کرد پرسیدم: ایشون است؟گفت:‌بله. گفتم: اینجا در عراق چه می‌کند⁉️ به آرامی گفت: ایشان حاج قاسم سلیمانی است... 🍂و ما مشاهده کردیم که درست در همان ایام، رزمندگان عراقی شهر که دژ محکم داعش محسوب می‌شد را به ‌راحتی و با کمترین👌 تلفات آزاد کردند. آن هم با به مادر سادات حضرت زهرا (س)♥️ 📚کتاب سلام بر ابراهیم۲ https://eitaa.com/piyroo
🍃🌻در جلسه ای که برخی از فرماندهان حضور داشتند نقشه منطقه عملیاتی مرور شد یکی از فرماندهان طرح عملیات را شرح داد و بعد گفت: با این برنامه ریزی که کرده ام حتما پیروز می شویم. لبخندی به او زد و گفت بگو «اگر خدا بخواهد». شما تمام کارهایت را دقیق انجام بده اما یقین داشته باش که اگر خدا نخواهد به هیچ یک از اهداف عملیاتی نمی رسید. 🔹همیشه در کلام ابراهیم عبارت «ان شاء الله» شنیده می شد او معتقد بود که کارهای ما اگر خدا بخواهد به نتیجه می رسد. 🌸💫🌸💫🌸 درباره‏ هیچ چیز و هیچ کار، مگو که من آن را فردا انجام مى ‏دهم. مگر آنکه (بگویى:) اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش کردى گفتن: ان شاءاللّه، همین که یادت آمد پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است که پروردگارم مرا به راهى که نزدیک‏ تر است، راهنمایى کند. «سوره کهف» https://eitaa.com/piyroo
•.¸¸.•✫ 🦋🌸🦋 ✫•.¸¸.• آنچه را الگوئی برای تمام دوستانش نمود. دوری از گناه بود. او به هیچ وجه گرد گناه نمی‌چرخید. حتی جائی که حرف از گناه زده می‌شد سریع موضوع را عوض می‌کرد.    هر وقت هم می‌دید که بچه‌ها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب می‌گفت : صلوات بفرست و یا به هر طریقی بحث رو عوض می‌کرد. هیچ گاه از کسی بد نمی‌گفت ، مگر به قصد اصلاح کردن. https://eitaa.com/piyroo
🌸🍃‌يکبار به گفتم: داداش، اينهمــه پول از کجا مياري؟! از آموزش و پــرورش ماهي دو هزار تومان حقوق ميگيري، ولــي چند برابرش را براي ديگران خرج ميکني! 🌸🍃نگاهي به صورتم انداخت و گفت: روزي رسان خداست. در اين برنامه ها من فقط وسيله‌ام. من از خدا خواستم هيچوقت جيبم خالي نماند. خدا هم از جایی که فکرش را نميکنم اسباب خير را برايم فراهم ميکند. 🌹 https://eitaa.com/piyroo
سہ برادر با هم هماهنگ بودند داخل خونه بیرون از خونہ با هم سر کار مے رفتند، بعد هم تظاهرات و فعالیت های سیاسے، آخر هم جبهہ و ... شهید شد مفقود الاثر شد رو هم پس از نہ سال تڪہ ای از استخونهاشو بہ همراه پلاڪ برای خانواده اش آوردند... 🌷 https://eitaa.com/piyroo