میگویند چہ ڪسے
مجبورشان ڪرده بود
ڪہ بہ #جبهہ بروند؟
مقصر نیست،
ڪسے ڪہ
#عاشق نشدہ باشد...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
بعد از شمـا
#اخلاصمان به #اختلاس رفت
#ایمانمان رنگ باخت
#محبت_هاو بردباری_ها تمام شد
#صفاو #سادگی در رنگ #دنیا رنگ باخت
وقتی از رنگ #جبهہ #فاصلہ گرفتیم
#حنایمان دیگر #رنگی_ندارد..
#ڪجائید_مردان_بی_ادعا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
4_379675495513457296.mp3
زمان:
حجم:
1.08M
#مداحی ویژه راهیان
🎤به نفس:
حاج #منصور_ارضی❤️
مکه من #فکه بوَد
مناےمن #دوکوهه
قبلہ من #جبهه و
کربلاےمن #دوکوهه
مدینہ ام #شلمچه و
بقیع من #هویزه
مروه من #طلاییه
صفاےمن #دوکوهه
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
#اطلاع_رسانی
جانباز هفتاد درصد و #کوچکترین آزاده دفاع مقدس برادر #قنبرعلی_بهارستانی به خیل یاران شهیدش پیوست...
مراسم تشییع پیکر پاک آن شهید بعد از ظهر امروز دوشنبه ۲۷ خرداد در گلستان شهدای اصفهان برگزار شد.
✨کتاب #بزرگ_مرد_کوچک خاطرات شفاهی آن شهید ازدوران #اسارت وی میباشد.
#شهید_قنبرعلی_بهارستانی
متولدسال ۱۳۴۸-آبادان
🌷وی که فقط ۱۱ سال داشت، در روزهای نخستین دفاع مقدس در جاده ماهشهر ـ آبادان همراه پدرش به اسارت نیروهای عراقی درآمد و به اردوگاه موصل منتقل شد.
🌷مدتی بعد پس از انتقال تعدادی از اسرا از اردوگاه رمادی به موصل، متوجه حضور #برادر_دیگر خود در آن اردوگاه شد و با درخواستهای مکرر، برادر دیگر نیز به اردوگاه موصل منتقل شد.
🌷بهارستانی چهار سال بعد در بهمن ماه سال ۶۳ به خاطر سن کم خودش و کهولت سن پدرش با اسرای عراقی مبادله و آزاد شد و پس از بازگشت به میهن متوجه شد #دو_برادر دیگرش در درگیری با دشمن به خیل #شهیدان پیوستهاند.
🌷وی پس از این اتفاقات دورههای رزمی و امدادگری را طی کرد و به عنوان #امدادگر رزمی راهی #جبهه شد. پس از ۶ ماه حضور در جبهه، در منطقه فاو و خور عبدالله به شدت مجروح و به مقام #جانبازی رسید...
"یالیتنا کنا معکم"
شادی روحش صلوات...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊 #شهدا، بهترین میزباناناند👌 پذیرای همه ی رنگها🎨 اما آن را که دل💖 #زلالتر #نگاه_شهدا هم بیشتر😍
#دلنوشته📝
🌸ابراهیم هدایتگر..
🔸درست آخرین روزهای سال 96📆 بود. وقتی به خانه برگشتم به همه چیز و همه کس #بدبین بودم. به انقلاب و مسئولین و... همه بد می گفتم. من سالها در #جبهه بودم و جانباز💔 شدم. حالا چند وقتی بود که برای استخدام پسرم به همه #ارگانها سر می زدم و کسی جواب درستی به من نمی داد.
🔹نمی دانستم چه باید کرد. حتی توی اداره آخری گفتم: ای کاش #داعش می آمد و بساط شما رو جمع می کرد😔 وقتی آمدم خانه🏡فرزندم پیش من آمد و برای اینکه من رو آروم کنه، یک #کتاب به من داد و گفت: بابا این رو بخون. خیلی جالبه☺️
🔸نگاهی به چهره روی جلد کردم و نام کتاب را خواندم: #سلام_بر_ابراهیم باعصبانیت😡 کتاب را به گوشه ای پرت کردم و گفتم: اینا #دروغه. مسئولین می خوان کاراشون رو خوب جلوه بدن از #شهدا مایه می ذارن...
💢بلند شو... بلندشو...
از جا پریدم. دو نفر👥 با هیکل ورزشکارها اما چهره #نورانی بالای سرم بودند. نفر اول گفت: #اجر اعمال وجهاد خودت رو به خاطر کار پسرت از بین نبر. هرآن کس که دندان دهد نان دهد. خدا خودش کارها رو به موقع درست می کنه👌 بعد ادامه داد: #شکر نعمت های خدا رو به جا بیار.
🔸یک آیه قرآن هم خواند که به من خیلی #آرامش داد. چند جمله هم گفت که دوای همه دردهای💔 من بود. بعد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت. گفتم شما کی هستی⁉️ گفت: یه #بنده خدا. وقتی اصرار کردم. نفر پشت سری گفت: ایشون #ابراهیم_هادی هستند. از خواب پریدم. مات و مبهوت بودم😟سریع دنبال کتابی📕 گشتم که دیشب فرزندم به من داده بود.
🔹کتاب را پیدا کردم. چهره #شهید با عکس روی جلد کمی فرق داشت. کتاب را که باز کردم📖 تصویر مهمان چند دقیقه قبلم را دیدم. چهره ای زیبا😍 و نورانی با #محاسن بلند. حالا در ایام عید کتاب را تا آخر #خوانده_ام. هر لحظه خدا را به خاطر نعمتهایش شکر میکنم و از حرفهایی که زدم استغفار میکنم📿 به راستی سلام خدا بر ابراهیم که مرا هدایت کرد✅
#التماس_دعا
یک جانباز از روستاهای خراسان جنوبی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌷شهید #محمدعلی_رهنمون 🌷
درس پزشکی اش که تمام شد چند جا برای تخصص قبول شد اما نرفت می گفت؛
#جبهه رو ول کنم برم تخصص بگیرم که چی بشه؟
هیچ وقت راه نمی رفت توی بیمارستان؛ #همیشه_میدوید ، می دوید که یک موقع دیر نشود و به خاطر معطل کردنش یک مجروح دیگر از دست نرود.
📚یادگاران، ج ۱۶
🌸 شادی روحش #صلوات
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شهید
در محضر #شهید یک روز در حیاط خانه نشسته بودیم که یکی از همکلاسیهای حیدر دم در خانه آمد و گفت: پسر شما میخواهد برود جبهه و همه پروندههایش تکمیل است و رفتن او نزدیک است.
گفتم: برو به سلامت خودش هم آمد و گفت: پدر من میخواهم بروم #جبهه و الان تنها چیزی که مانده #رضایت_پدر و #مادر است.
گفتم: من که راضی هستم وقتی این جمله را گفتم #حیدر عین گل شکفته شد و شوق و شادی در چهره او نمایان شد. وقتی رضایت را از من گرفت نزد مادرش رفت و مادرش گفت: میروی #شهید میشوی، او هم در جواب گفت: اسلام به خون ما نیاز دارد مرگ با عزت بهتر از زندگی ننگین است.
#شهید_سیدحیدر_حمیدی🌹
#شادی_روحش_صلوات
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
عکس یادگاری
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین بیاد پایین، تا با من عکس بگیره انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود...
قبل جبهه هم کمتر خونه بود، راستش همیشه #مسجد بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم...
آره فقط خدا خواست اینجوری تربیت بشه...
موقع #جبهه رفتنش بهش گفتم هر جا میخواهی برو، خدا به همرات من سه تا از بچه هام رو، هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار میکنم، خدا ان شاالله این هدیه ناقابل من رو قبول کنه پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)...
چند سالی #مفقودالاثر بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در همش می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بمونه خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره...
راوی : مادرشهید علی اکبر احمدیان
قائمشهر
فاتحان ۲۵
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍄🍀💥🍂🌾
🍀💥🍂🌾
💥🍂🌾
🍂🌾
🌾
✍#زندگينامهشهيدعبدالحميدحسيني
💦❤️ #حاصل ازدواج پدری کارگر و مادری خانه دار شهید عبدالحمید حسینی بود . در #دیماهسال41 در خانواده ای ساده، اما گرم و صمیمی چشم به جهان گشود.
👌 #فرزنداول و شمع محفل خانواده بود . #شروع فعالیت حمید #سال56 مصادف با شهادتسیدمصطفیخمینی بود.
💣در #سال60 راهی #جبهه شد و مهرماه #سال60 در فتح آبادان عملیات ثامن الحجج شرکت کرد.
✍در اولین #نامه اش فقط چند خط سلام و ا#حوالپرسی بود و #بقیه اش همه #مناجات بود «آقاجان امشب (فتح آبادان) این تو بودی که جنگیدی ما نبودیم- این شمشیر برنده تو بود که جنگید ما نبودیم.....» و در #آخر نامه اش نوشته بود #پاسدار فدایی اسلام عبدالحمید حسینی.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❄️
💫❄️
🌈💫❄️
💦🌈💫❄️
💐💦🌈💫❄️
#خاطرات_ناب_شهدا
دانشجویان خواهر غیر ایرانی
(یکی از کشورهای آسیایی)
در #مزار_شهدا به زیارت مزار چند شهید مشخص رفتیم؛ سر مزار مصطفی کاظم زاده که روایت #معصومیت و حرکت یوسف وار مصطفی رو گفتم!
واقعا منقلب شدند...
یکی شون پرسید آیا کسی بوده که در یک فضای دیگه ای بوده باشه و بیاد #جبهه خوب بشه و شهید بشه؟
گفتم بله نمونه های فراوان...
یکی از اونها #شهید_مرتضی_چرامین
که بدنش پر از #خالکوبی بود!!
از خدا خواسته بود طوری #شهید بشه دیگران خالکوبی ها رو نبینن تا آبرو و حرمت #شهدا حفظ بشه...
تو #عملیات مسلم بن عقیل خمپاره خورد روی باک موتورش؛ بنزین و آتش، کل بدن او رو فرا گرفت!
و بدنش سوخت...
سوال کننده که جوابش رو گرفته بود دیگه تو حال خودش نبود...
روای: حاج جواد تاجیک
https://eitaa.com/piyroo