🔻 کاوشی در عزاداری تبریزیان | قسمت هفتم: سوداخانه عشق
✍ مهدی نعلبندی
▫️بازار تبریز، محرم هرسال میزبان دستههای عزاداران امام عشق است. آیینی که قدیمترها از اول محرم و فردای رؤیت هلال آغاز میشد و آغازش در دهههای اخیر از هشتم محرم هر سال است و در این روزها همه حجرههای بازار، میشود حسینیه و فرشها و قالیچههای نفیس بر کف حجرهها پهن و سماورها روشن میشود تا عزاداران، لختی بنشینند و گلویی تر کنند و عرقی خشک و عزاداری از سر گیرند. هر روز از نماز ظهر تا نیمههای شب.
معمرین و سالخوردگان هیئتهای تبریز میگویند که مراسم بازار دو علت داشت؛ یکی عدم حضور بانوان در بازار و راحتی عزاداران برای آنکه سینه عریان کنند و بیریا اشک بریزند و واهمه نامحرم نداشته باشند و دیگر آنکه در زمستانهای پرسوز و گداز و تابستانهای پرشرر تبریز، این صحن مسقف بازار است که بهترین محافظ و سایهبان عزاداران از سرمای سوزان و گرمای گدازنده است. و باز میگویند که همه حجرهها در این تیمچهها وقف فرزندان فاطمه سلاماللهعلیهاست در این چند روز عزاداری و شرط معامله در بیع وشراء حجرهها.
مراسم بازار تبریز، بیش از دویست سال سابقه دارد و همه ساله با نظم و شکوهی ویژه برگزار میشود. عزاداران، عزا میدارند و میانداران، کاه بر سر میپاشند و نوحهخوانان، نوحه میخوانند. مراسمی یگانه در جهان و بینظیر در نوع خود. آیینی که تا دوازدهم محرم برقرار است و روز دوازدهم، مختصِ «یخه باغلاما»، یعنی بستن یقههایی که در عزای قتیل دشت نینوا گشوده شدند و پیراهنها چاک خوردند در این چند روز و یقهها که بسته شد، کار، تمام نیست؛ چرا که از فرداروز و بعد از نماز صبح، بر کف تیمچهها فرش میگسترند تا واعظان، مقتل بخوانند و نوحهخوانان، نوحه تا اربعین و آخر ماه صفر که پایان عزاداری تبریزیهاست در مشهد و در حضور امام رضا علیهالسلام
ادامه دارد...
#محرم
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻 کاوشی در عزاداری تبریزیان | قسمت هشتم و آخر: حنجرههای وقفی
✍ مهدی نعلبندی
▫️نوحهخوانی در تبریز، شغل نیست. هیچ نوحهخوانی کسب معاش از خواندن نوحه نمیکند و اغلب نوحهخوانان با شغل خود معروف بوده و هستند. اینان، حنجرهشان وقف امام عشق است. آنان که باید در مجالس ختم بخوانند و به عشرخوانی مشغول شوند و گره از کار خانواده های داغدیده بگشایند تا عزایشان بیرونق نشود، مأجورند و مشهور به «عرشخوان».که معادل تبریزی همان «عشرهخوان» است.
نوحهخوان در هیئتهای تبریز، اگرچه رکن هیئت است؛ اما نه متکلم وحده است، و نه اول و آخر هیئت با است. محتوای سیره شاید بر همان منوال سیرتنا و سنّتنا، متکی به روحانی هیئت است و سخنرانیِ واعظِ هیئت، بخش لاینفکِ مراسم است و پیش از آن نیز قرائت قرآن و تصحیح حمد و سوره با نظمی ویژه، رد خور ندارد. سیره با زیارت عاشورا و قرائت قرآن آغاز میشود و موسم نوحهخوانی بعد از سخنرانی روحانی هیئت است.
نوحهخوان هیئت چند خطی برای ورود به روضهای که موقف آن در پایان سخنرانی واعظ مشخص شده میخواند و پس از آن همهی نوحهخوانان حاضر در هیئت در همان موقف و با اشعاری دیگر و در همان بحر و گاه حتی در همان ردیف پایانی اشعار میخوانند و سپس یکی از نوحهخوانان دم میگیرد برای ریتم سینهزنی یا زنجیرزنیِ مرسومِ هیئت و میرسد به شور و پایان مجلس، که باز با نوحهخوان خود هیئت است.
رسم و آیینی که سینه به سینه از استاد به شاگرد و از نسلی به نسلی منتقل میشود و همه ساله پویایی خود را از سنتی دیرین میگیرد و از رونق نمیافتد و نخواهد افتاد؛ چرا که حسین علیه السلام را حرارتی در دل های اهل ایمان است که خاموشی نخواهد دید.
#محرم
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سیاست زدایی و سوژه مدرن
✍ حسین نجفی
انقلاب اسلامی لحظه تجدید سیاست در ایران است،لحظه ای که آینده ما از گذشته غرب جدا می شد و خودمان سرنوشت پیدا کردیم تا میانه بزم به میدان رزم برسیم و به " انسان سیاسی" بدل شویم
انسان سیاسی آینده دارد پس امیدوار است سودای گذر دارد اما برای ساختن، این انسان اقامه گر عهد و تاریخی است شگرف به همین سبب امام(ره) می فرمود"دشمنان ما از آدم (سیاسی) می ترسند و گرنه کاری به نماز و دعا و ذکر ما ندارند" این فهم سبب می شد امام "سیاست ما" را "عین دیانت ما" بداند و بسیجیان خود را برای تحقق آیه"ان تقوموا لله مثنی و فرادی" به میدان تاریخ فرا بخواند
به نظر می رسد غرب سرنوشتش را محقق کرده و آینده ای ندارد،جایی که آینده ندارد سیاست تمام می شود و اتمام سیاست یعنی مرگ انسان و شروع حیوان
بی آینده برای بقا چاره ای جز سیاست زدایی و حذف انسان سیاسی ندارد حذف مانند به شهادت رساندن سردار سلیمانی
سیاست زدایی یعنی تولید سوژه ای غیر سیاسی، منفعل و مصرف کننده که هیچ روایتی از عالم جز لذت و شهوت را نمی تواند مشق کند و این نقص عظیم با بزک رسانه ای پنهان می شود
سلبریتی،پایان تاریخ انسان و آخرالزمان انسانیت است درحالیکه قهرمان در تقابل با سلبریتی اوج سیاستمداری است و سیلبریتی اوج انفعال و بی هویتی انسان
سوژه مدرن نفسش بریده است و حیوان حریصی است که تنها می تواند نرخ شهوات و نفسانیات خود را با کمک علم و رسانه به حداکثر برساند او سودا و سرنوشتی ندارد و تمام رستاخیز عالم او به فربه شدن تن می رسد و در این مسیر ابایی از عبور از مرزهای اخلاقی و انسانی ندارد
✅ @Popular_Sociology
🔻سالروز بر دار کردن شیخ فضل الله نوری
✍ جلال آل احمد
▫️به هر صورت از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال بر بام سرای این مملکت افراشته شد.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻از رقص سلبریتیها تا حسینیه معلی و خونی بر دست روشنفکرانِ جامعهنشناس
✍ شهاب اسفندیاری
▫️گزارش اخیر آفکام از کاهش تماشای سنتی تلویزیون در بریتانیا خبر میدهد. رفته رفته از تعداد تماشاگرانی که در ساعات پربیننده «پای تلویزیون مینشینند تا ببینند چه نشان میدهد» کاسته میشود و تماشای انتخابی و شخصی بر سکوهای مختلف افزایش مییابد.
البته رسانههای بزرگ خدمت عمومی مانند بیبیسی هم با راهاندازی پلتفرمهای جدید بر بستر اینترنت مانند iPlayer مخاطبان خود در فضای مجازی را افزایش دادهاند. همانطور که در ایران هم تلوبیون سکویی محبوب برای تماشای انتخابی و شخصی برنامههای تلویزیون را فراهم آورده است.
نکته قابل توجه در گزارش آفکام آمار بینندگان مهمترین مناسک تلویزیونی و پربینندهترین برنامههای تلویزیونی در بریتانیا است. در سال ۲۰۲۲ مسابقه فوتبال انگلستان - فرانسه در جامجهانی با ۱۶/۱ میلیون بیننده در رتبهی اول و مراسم تشییع جنازه ملکه با ۱۳/۲ میلیون در جایگاه دوم قرار دارد.
پر بینندهترین برنامهی تولیدی BBC در انگلستان یک مسابقهی رقص سلبریتیها است که ۱۹ سال سابقهی پخش دارد. این برنامه در موفقترین فصل خود ۱۱ میلیون بیننده داشته است. اگر جمعیت بالای ۱۲ سال آن کشور (حدود ۵۷ میلیون نفر) را در نظر بگیریم، این برنامه حدود ۲۰٪ بیننده داشته است.
مقایسهی این آمار با آخرین نظرسنجی در مورد مخاطبان ویژه برنامههای محرم در تلویزیون ایران قابل توجه است. پر بینندهترین برنامهی دههی اول محرم در ایران حسینیهی معلی بود. بر اساس نتایج نظرسنجی ۳۰/۶ ٪ از مردم (بالای ۱۲ سال) تماشاگر این برنامه بودند؛ یعنی حدود ۲۰ میلیون نفر.
این که یک برنامهی مذهبی مانند «حسینیه معلی» سهم مخاطبش از جامعهی ایران بزرگتر از سهم مخاطب یک مسابقهی رقص سلبریتیها از جامعهی بریتانیا است، قاعدتاً برای هر جامعهشناس حقیقتجو و تحلیلگر منصفی باید محل تأمل باشد.
بیگمان جایگاه نهاد دین و گستره و عمق نفوذ آن در این دو جامعه بسیار بسیار متفاوت است. این که افرادی مثل نقل و نبات از «زوال مرجعیت دین»، «دینگریزی»، «افول باورهای مذهبی»، و حتی «فروپاشی اجتماعی» در ایران سخن میگویند بیشتر از جنس «آرزو اندیشی» است.
این که برخی بدون توجه به این تفاوتهای بنیادین در جایگاه و قدرت نهادهای اجتماعی و سازمانهای مدنی و ساختارهای حقیقی قدرت، مطالبهی دگرگونی ناگهانی ساختارهای حقوقی و تحقق یک جامعهی سکولار و بیاعتنا به نهاد دین و ارزشها و هنجارهای آن را طرح میکنند، آرزو اندیشی است.
ظاهراً برخی ترجیح میدهند که «جامعهنشناس» باشند و به ترویج و نشر پیشفرضهای ایدئولوژیک و گزارههای سیاسی خود اکتفا کنند. این رویکرد اگر صرفاً یک تفنن نظری بود اشکالی نداشت. فاجعه آنگاه رخ میدهد که برخی تصویر برساختهی این روشنفکران و جامعهشناسان از جامعه را باور کنند.
آن جوانی که فکر و ذهنش از این تصورات آکنده شده که «دین در حال زوال است»، و «جامعه در حال فروپاشی است»، و «نظام به زودی سقوط میکند»، طبعأ با محاسبات غلط ممکن است خطر کند و وارد میدان مبارزهای خیالی شود که پیروزی در آن خیلی نزدیک و در دسترس به نظر میرسد.
بر این اساس، آنها که چنین تصاویر جعلی از جامعه را برمیسازنند و ترویج میکنند در همهی مصائب و هزینههایی که بر نسل جوان تحمیل شده، شریک و مسئولاند. در مرور وقایع تلخ پائیز سال گذشته، این حقیقت را بیپرده باید گفت که برخی روشنفکران و جامعهشناسان خون بر دستان خود داشتند.
🔗پ.ن:
۱:به قید «برخی» در جملهی آخر لطفاً دقت شود. بودند جامعهشناسان و فعالان اجتماعی و سیاسی که در بحبوحهی همان حوادث تلخ کف خیابانها، هشدار میدادند که این حکومت «پوشالی» نیست و «براندازی» آن نه ممکن است و نه مطلوب. البته شاید این صداها معدود بود و کمی هم دیر.
۲:برخی دوستان نکتهسنج ممکن است بگویند اگر تلویزیون ایران هم رقص سلبریتیها پخش کند چه بسا بیشتر از حسینیه معلی بیننده داشته باشد. به این بزرگواران عرض شود که آفتاب آمد دلیل آفتاب! این که چنان برنامههایی از تلویزیون ایران پخش نمیشود، خود دلیل است بر نفوذ و قدرت نهاد دین.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کاش هیچوقت جلوی هیچ دوربینی ظاهر نشود!
این کاکویی که نامش را نمیدانم و نشانش هم...در یک قاب تار و مخدوش، در ظلمت شب، با یقه آبی و جامه زحمتکشی، با دستهایی به مثال جیب، تهی...به سمت یک ابلیس مسلح میرود، انتحاری و بیپروا، ... یحتمل گفته صدی نودونه گلولهاش به شقیقهام میمالد ولی اگر یک در صد نمالد، میمالمش به زمین...مالید، مثل بهترین کشتی تختی، پهلوان کوبیدش زمین...جسمهایی در صف انتظار زمینگیر شدن عمودی ماندند، جانهایی پاک بر تنهایشان سکونت یافتند...
ادامه در 👇👇
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻کاش هیچوقت جلوی هیچ دوربینی ظاهر نشود!
✍ محمدصادق فرامرزی
▫️این کاکویی که نامش را نمیدانم و نشانش هم...در یک قاب تار و مخدوش، در ظلمت شب، با یقه آبی و جامه زحمتکشی، با دستهایی به مثال جیب، تهی...به سمت یک ابلیس مسلح میرود، انتحاری و بیپروا... یحتمل گفته صدی نودونه گلولهاش به شقیقهام میمالد ولی اگر یک در صد نمالد، میمالمش به زمین...مالید، مثل بهترین کشتی تختی، پهلوان کوبیدش زمین...جسمهایی در صف انتظار زمینگیر شدن عمودی ماندند، جانهایی پاک بر تنهایشان سکونت یافتند...
همین کاکویی که نامش را نمیدانم و نشانش هم...کاکو، خواستم بگویم کولهپشتی واژههایم، انبان حرفهایم، ذهن بیقرارم؛ هیچکدام چیزی ندارد که به تو بگوید، تو بزرگتر از کلمات منی...فقط میخواهم مقابل هیچ دوربینی ظاهر نشوی، جواب هیچ خبرنگاری را ندهی، هیچوقت سیمایت آشکارتر از آن چند فریم لرزان و تاریک نشود، در پس پرده غیب بودنت را دوست دارم...
وقتی از تمام انسانها خسته میشویم، وقتی امید به بند آخرش بند میشود و ناامیدی تنها پاسخمان، میخواهم سیمای ناآشنایت را پشت کالبدهایی که نمیشناسم حدس بزنم...با خودم بگویم که هنوز چه مردانی پشت نقاب سادگی، بی میز و منصب، برادر ماندهاند، داداش بزرگترمانند...کاکوی ما!
من ایران را دوست دارم، به شکل غیرمنطقی و جدیدا غیراستانداردش...هنوز وقتی یکی مدال میگیرد و پرچم بالا میرود مثل دوران کودکی دور اتاق میدوم، وقتی تصاویر جنگ را میبینم از تاخیر به دنیا آمدنم شرمنده میشوم و دلم میخواهد کوچهای از خرمشهر به خون من آزاد میشد، هرسال به سالگرد سقوط هواپیمای عباس بابایی که میرسیم جانم تیر میکشد که آشناترین همزمین من به آسمانها در آسمان ابدی شد، هربار جایی از شهر نو نوار میشود مثل یک توریست مقابلش خشکم میزند و با ذوق نگاهش میکنم، وطن مثل سیمای مادر است که لای چین و چروکش اصیلترین زیباییها جا خوش کرده است...وقتهایی که هیچ امیدی نیست و توان پذیرش ناامیدی هم، به آدمهایی که نمیشناسمشان فکر میکنم، دانشمندانی که بیم ترور نگذاشته هیچوقت نامشان جایی ثبت شود، آدمهایی که با گردنی باریکتر از مو مقابل گردن کلفتها ایستادند و جوری حذف شدند که گویی هرگز نبودهاند، همه آنها که خواستند و نتوانستند اما از خواستن، پشیمان نشدند، کاکویمان مرزش تا نتوانستن میلیمتری بود و اگر نمیتوانست اسمش لای فهرست روزانه قربانیان فراموش میشد، هیچوقت نمیفهمیدیم چه پهلوانی بوده...
ایران من به شانههای استوار کاکوهایی تکیه داده که بعید است هیچوقت بشناسمشان!
#شاهچراغ
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻نظر متفاوت فاطمی و مصدق در فاصله وقایع ۲۵ و ۲۸ مرداد | غلام این مماشات پدر تو ما را آخر به اعدام میکشاند!
👤 غلامحسین مصدق (فرزند دکتر مصدق)
▫️خاطرم هست که روز ۲۵ مرداد که شبش قرار شد کودتا بکنند و پدر مرا بگیرند، نتوانستند بگیرند و رفتند سراغ دکتر [حسین] فاطمی در شمیران. دکتر فاطمی را با [احمد] زیرکزاده و [جهانگیر] حقشناس، بیچارهها را گرفتند و بردندشان حبس، و فاطمی را ریختند تو خانهاش. حتی شنیدم که با زنش هم کاری کردند چی کردند توهین کردند به بچهاش و کتک زدند و اينها.
حالا این شب ۲۵ مرداد بود. شنبه شب، بین شنبه و یکشنبه بود، روز ۲۵ یکشنبه بود شب ۲۵ مرداد بود. من خودم اتفاقاً هتل دربند [بودم]، چون به اصطلاح تشریفات بابایم را هم خودم میکردم، با آمریکاییها هم ارتباط داشتم دوست بودم اینها. با هندرسن دوست بودم، با مستر وارن که رئیس اصل ۴ بود با من دوست بود خیلی اینها، ما رفیق بودیم در نتیجه وارن را دعوتش کردم به شام با هندرسن شام میخوردیم در هتل دربند. شام میخوردیم و ساعت ۱۱ و ۱۱:۳۰ بود که آمدم منزل بخوابم.
آمدم منزل بخوابم صبح ساعت یک بعد از نیمهشب دیدم که خواهرم تلفن میکند که «فلانکس میدانید چه خبر شده؟ کودتا خواستند بکنند.» گفتم «چه بوده؟ چه کودتایی؟» گفت «بله نصف شب رفتند سراغ آقا که آقا را بگیرند و نتوانستند آقا را بگیرند و نصیری رفته کاغذ عزل آقا را از شاه برده آنجا.» گفتم «والله خبر ندارم تا ببینم پدرم [چه میگوید].»
بابا، خانهاش با من پنجاه قدم راه بود، [تلفنی از او پرسیدم] «من بیایم آنجا الان؟» گفت «نه، نه.» [پرسیدم:] «اصلاً چه شده آخر؟» گفت «هیچی، خواستند قلقلک بدهند چیز مهمی نیست. تو راحت بخواب. صبح بیا پهلوی من. صبح زود ييا.»
من هر روز صبح زود ساعت شش میرفتم پهلوی پدرم. فشار خونش را میگرفتم یک آمپول بکوزین به او میزدم میآمدم، این کار من بود. صبح که ساعت شش رفتم پهلوی پدرم ساعت شش ونیم هفت ربع کم، دکتر فاطمی مئل دیوانهها از شمیران آمده، آزاد شده آمده موهای سرش راست روی سرش، جوشی هم بود دیوانه، داد زد و رفت پهلوی پدرم. وقتی از پیش پدرم آمد بیرون گفت «غلام..» دستش را بلند کرد عصا هم دستش بود چون از وقتی که عمل کرده بود عصا دستش بود. دستش را بلند کرد گفت «غلام، این مماشات پدر تو آخر ما را به اعدام میکشد.»
فاطمی آمده بود پهلوی پدر من که «الان برو پشت راديو و عزل شاه را بخوان. [برو] پشت رادیو [اعلام کن] که شاه رفته، تمام شده و فرار کرده، مملکت را گذاشته.» شاه رفته [بود] ولی [ما] نمیدانستیم شاه کجا رفته. شاه غیبش زد يک دفعه. چون [عوامل کودتا] به او گفته بودند که تو برو رامسر اگر دیدی که [یخ کودتا] گرفت این چیز [برگرد به تهران]، این نقشهای بود که هندرسن و اشرف و اینها با آلن دالس ريخته بودند که شاه فرار کند برود به رامسر و اگر این کودتا گرفت و نصيری آمد و خلع سلاح کرد دستگاه منزل پدر مرا، آن وقت آنها برگردند. اگر نشد شاه اینجا فرار کند برود.
نشد و شاه با ثریا فرار کردند. با خانم آمدند به بغداد و از بغداد آمدند به رم. پدرم گفت «شاه کجا رفته؟ شاه کجا رفته؟» که هیچ خبر دیگری نداشت و فاطمی میگفت که شما الان بیا پشت راديو و این را بگو. پدرم گفت «نه من نمیتوانم این کار را بکنم، من قسم وفا[داری] به شاه خوردم، من به قرآن قسم خوردم، من برای کسی قسم نمیخوردم.»
پدر من وقتی عهد رضاشاه که مجبور شد قسم بخورد به رضاشاه قسم نخورد. هی این را پس انداخت هی طفره رفت تا روز آخر داشت دوره مجلس تمام میشد دوره ششم مجلس تمام میشد. پدرم گفت «بالاخره معلوم شد که باید قسمت را بخوری.» پدرم گفت چه کارکنم؟ رفت شمایل حضرت امیر را پیدا کرد آورد که من به پادشاه اسلام به حضرت امیر قسم میخورم که به مشروطیت باوفا باشم و به شاه خیانت نکنم.» [این طور] قسم خورد.
[آن روز پدرم در جواب فاطمی] گفت «من قسم خوردم برای شاه، قسم قرآن خوردم. من آدمی نیستم که زیر قول و شرافتم بزنم. معهذا شاه میخواهم ببینم کجاست؟ چه شده؟» از هیچچیز خبر نداشت پدر من. «چطور شده؟ چطور نشده؟ تا بعد ببينيم یک فکری بکنیم. من که نمیتوانم بروم پشت رادیو فریاد بزنم که شاه مجبور شده فرار کرده و رفته و مملکت جمهوری شده. من که نمیتوانم این کار را بکنم.» نکرد پدر من که فاطمی اوقاتش تلخ شد و به من گفت «غلام این مماشات پدر تو ما را آخر به اعدام میکشاند.» و همین هم شد اتفاقاً. اعدامش کردند.
بخشی از مصاحبه غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم
تاریخ مصاحبه: ۱۱ تیر ۱۳۶۳
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
به مناسبت ۲۸ مرداد
🔻دولت مصدق، نهضت نفت و گفتمان استقلال خواهی در ایران
✍ یحیی حمدی
▫️پس از پیروزی مشروطه بر اثر تضعیف دولت مرکزی، هرج و مرج به معنای واقعی کلمه کشور را در بر گرفت و امنیت از مردم سلب شد و عملا دولت خارج از تهران وجود خارجی نداشت. در چنین شرایط ساختاری کودتای سوم اسفند رخ داد و رضا خان با نظر دو قدرت جهانی که کشور را در اشغال داشتند و با حمایت مستقیم یکی از آنان (انگلیس) به قدرت رسید.
گفتمان سلطنت پهلوی، هویت ایرانی را دو قدم به پیش (تجدد) و یک قدم به پس ( ایران باستان که بر مبنای آن سلطنت مشروعیت پیدا می کرد) تعریف می کرد در این گفتمان کوشش می شد تا #باستان_گرایی با #تجدد در هم آمیخته شود و در مقابل #غیر ( #اسلام ) هویتی را برساخت کند.
از نظر سیاست خارجی نیز سیاست حاکم تا پیش از مصدق؛ سیاست #موازنه_مثبت بود که همیشه دولت های ایران آن را اجرا می کردند و در آن به قدرت های بزرگ امتیازاتی داده می شد و در مقابل نیز امتیازاتی اخذ می شد اما میان این داده ها و ستاده ها تفاوت به غایت فاحش بود و تاریخ ایران از دوره مواجهه با روس و انگلیس مشحون از آنهاست.
پس از شهریور ۲۰ و در اثر اشغال کشور ؛ جریانی (جبهه ملی) به وجود آمد که تا سالها بعد منشأ اثر در جامعه ایرانی بود #جبهه_ملی متشکل از دو جناح #مذهبی و #روشنفکری بود و نقطه اشتراک آنها نفرت از #نفوذ_اجانب بود که رهبری آن را دکتر محمد #مصدق بر عهده داشت این جریان حاصل احساس تحقیر ملی بود که سالها ایرانیان از آن رنج می بردند.
بدین ترتیب یک گفتمان جدیدی در ایران مقابل سلطنت شکل گرفت که #ناسیونالیسم را در منافع ملی و #استقلال جستجو می کرد یعنی اینکه مفهوم استقلال وارد ادبیات اجتماعی ایران شد و اولین مصداق آن #نفت سرمایه ملی ایران بود که مطرح شد و این جبهه خواستار ملی کردن شرکت نفت و کوتاه شدن دست انگلیس از آن و مداخله در سیاست ملی و نقض حاکمیت ملی ایران شد.
در شرایط ساختاری این چنین ( تضعیف قدرت شاه و اوج گیری گفتمان استقلال خواهی) مصدق به نخست وزیری رسید. سیاست #موازنه_منفی توسط مصدق به اجرا درآمد که در آن قرار بود به هیچ یک از قدرت های بزرگ باج داده نشود و در مقابل بیگانگان #مقاومت صورت گیرد.
محمدرضا پهلوی با کینه ای که از مصدق دارد در کتاب ماموریت برای وطنم درباره او می گوید: «اطلاعات عمومی او بسیار ناچیز بود و این مسئله همیشه مرا به حیرت می انداخت، زیرا هر چند در خارج تحصیل کرده بود ؛ از سایر کشورهای جهان تقریبا هیچ اطلاعی نداشت و نقطه ضعف معلوماتی او مخصوصا در مسائل اقتصادی بود»!
در مبارزه برای ملی کردن نفت، جریان مذهبی که بیشترین نفوذ را در جامعه ایران داشت وارد شد و #آیت_الله_کاشانی همه مسلمانان را تشویق کرد تا با پیوستن به مبارزه ملی کردن صنعت نفت، علیه دشمنان اسلام و ایران بجنگند (ن ک به آبراهامیان ؛ ایران بین دو انقلاب)و در این میان #فدائیان_اسلام با از میان برداشتن #رزم_آرا نقش اساسی در هموار کردن مسیر ملی شدن نفت ایفا کردند.
گر چه این دوره زیاد به طول نیانجامید و با تشتت در میان نیروهای استقلال خواه و نیز اشتباه مصدق و کاشانی #کودتای_آمریکایی_انگلیسی ۲۸ مرداد رخ داد و دولت ملی مصدق سقوط کرد و دوباره همان روند پیشین احیا شد، اما تاثیری شگرف در تحولات آتی ایران داشت که مهمترین آن افزودن مفهوم #استقلال به ادبیات اجتماعی ایران و #سیاست_موازنه_منفی (که آن را می توان به مقاومت در برابر بیگانگان تعبیر کرد) به ادبیات سیاست خارجی ایران است که بعدها خود را در تحولات منتهی به انقلاب اسلامی نشان داد.
📖جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻آنومی اجتماعی و مخدوش شدن هنجار حیای عمومی
✍ سید آرش وکیلیان
▫️چند روز پیش در مترو ، چند پسر لات جلوی یک دختر بی حجاب شروع کردند شوخی جنسی کردن و او هم تذکر داد که ادب را رعایت کنند، اما آنها توجه نکردند و شخص دیگری اعتراض نکرد.
پریروز ظهر فروشگاه شهروند بودم، یک دختر دوازده سیزده ساله که رکابی پوشیده بود با مادر و پدرش برای خرید آمده بود. برای نصیحت جلو رفتم و مودبانه گفتم این لباس مناسب نیست و ممکنه یک پسری بیاید تکه زشتی بیاندازد، مادر برگشت و گفت مهم نیست یا مسأله ای نیست.
دقیقا این «مهم نیست یا مسأله ای نیست» کانون مسأله ماست.
در شرایطی که عملا رعایت پوشش تا حدی آزاد شده و حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد رهگذران تهرانی هم بی حجاب هستند و مردم هم آن را معادل بی حیایی محسوب نمی کنند، مشخص نیست که مرزهای حیا کجا قرار دارد؟!
یعنی ممکن است عده ای شوخی جنسی دختران و پسران را بی حیایی تلقی کنند (مثل آن خانم بی حجاب در مترو) یا برخی آن را هم نوعی آزادی مجاز بدانند. ممکن است برخی کم پوششی مثلا رکابی را بی حیایی تلقی کنند و برخی هم نکنند.
ممکن است هر روز خبر یا فیلمی از چهره ای [فرد مورد توجهی] منتشر شود که با همکارش رابطه جنسی برقرار کرده است. افراد خویشتنداری را کنار نهاده و حسب میل خود هر طور دوست دارند رفتار میکنند.
از یک طرف شاهدیم که برخی دانشجویان پارسال پاییز به سهولت فحش های رکیک جنسی را استفاده کردند. اما یک نفر تعریف میکرد وقتی با برخی از دختران پرشور طرفدار جنبش[شورش] زن زندگی آزادی که ظاهراً مرزهای حیا را در نوردیده بودند صحبت میکرده و درباره رابطه آزاد جنسی اشاره صریح کرده ، آن دخترها تا بناگوششان سرخ شده بود.
طبعا حیا در مناسبات اجتماعی معنادار میشود و یک مسأله شخصی نیست، اما جامعه ما در قبال اینکه هنجار باحیایی کجاست سردرگم شده. این وضع عواقب عینی دارد و مثلا ممکن است اگر کسی با شوخی جنسی متعرض دختر بی حجابی شود، برخی از شاهدان بگویند به ما چه ، لابد خودش دوست داشته!!!
مشکل این وضعیت آن است که وقتی هنجارهای غیرت، عفت و حیا گم شود، قواعد درونی جامعه نمی تواند رفتار افراد را تنظیم کند و آن وقت باید حکومت یا مثلا مدیریت سازمان ها و شرکت ها و دانشگاه ها با قوه قاهره مرزی را که فکر میکنند مطابق با شریعت یا مورد حمایت اکثریت است، با زور تحمیل کنند و طرف مقابل هم که ازادی رفتاری را حق خودش می داند یا با آن قدرت حاکم سر ستیز دارد ، با جسارت آن را نقض کند.
در چنین شرایطی هرچند باید نسبت به حیا تذکر داد اما احتمالا کار دعوا می رسد چون هر طرف خود را بر حق می داند.
پ.ن: توضیح برای آنها که فکر میکنند متن راجع به حجاب است:
اگر راجع به حجاب می خواستم بنویسم چیز دیگری مینوشتم. مسأله حجاب از نظر من الان حول اختیاری یا الزامی بودن آن صورتبندی شده است.
اما موضوع این متن بی هنجاری و آشفتگی مرز حیای اخلاقی است که از نظر برخی بیحجابی را هم شامل می شود و از نظر برخی دیگر رفتار و گفتار جنسی را هم شامل نمیشود.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻سوم شهریور ۱۳۲۰ را فراموش نکنید!
✍ علیرضا زادبر
▫️سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ منصورالملک نخست وزیر در خانه بزرگ و مجلل خود خوابیده بود که با صدای پیشکارش از خواب بیدار شد. سفیر انگلیس و روس پشت درب خانه نخست وزیر ایران بودند و به جناب منصور اطلاع دادند ارتش انگلیس از جنوب و روسها از شمال وارد کشور شده اند و ایران دیگر کشور بی طرف نیست.
همان صبح گاه برخلاف عادت، جناب نخست وزیر به کاخ رضاشاه رفت و از سلیمان بهبودی خدمتکار امین شاه خواست که اعلیحضرت قَدرقدرت را بیدار کند که مملکت و پادشاهی او در خطر است. چه کسی جرات دارد #رضا_شاه را بیدار کند؟ وحشتناک تر اینکه چه کسی جرات دارد این خبر را به شاه برساند!!
سربازان ارتش فرار کردند، افسرها لباس ها را آتش زدند، جوانان تهرانی سَرهای خود را تراشیدند تا سربازها شناسایی نشوند هر دو لشگر تهران از هم پاشید. رضاشاه از شاهی افتاد و به ژوهانسبورگ تبعید شد.
بعدتر انگلیسیها قصد داشتند نواده قاجار را به قدرت بازگرداند اما او که افسر نیروی دریایی ارتش انگلیس بود حتی فارسی نمیدانست با اصرار و زیرکی فروغی انگلیسیها به ادامه حکومت پهلوی رضایت دادند. البته گزینه و چاره ای دیگری هم نداشتند.
.
تهرانی های جنگ زده
ترس عمومی
احتمال حضور روس ها در تهران بود
انزلی و رشت سقوط کردند
انگلیسی ها از جنوب وارد کشور شدند
مردم قطحی زده
کشور اشغال شده
بحران نان و آرد
به خیابان ریختند!
تصور این بود که رضاشاه طرفدار دارد
در دفاع از او آمده اند!
قرار است از شاهشان دفاع کنند!
اما مردم با پایکوبی
فرش ها را در خیابان آویران کردند
آویزان کردن فرش برای آراستن شهر
سنتی بود که در جشن ها برپا میشود
کشور سقوط کرده!
قحطی!
جنگ!
جشن برای چیست؟
جشنِ سقوط شاهنشاه بود
رضاشاه از کشور باید برود!
مردمی که شاهنشاه را با تمام وجود درک کرده و با او زندگی کرده بودند شاد بودند اما دهه ها بعد منوتو و ایران اینترنشنال مستندهای تاریخی متعددی ساختند که نسل امروز بگوید: روحت شاد!
.
.
سوم شهریور تا ۲۰ شهریور سال ۱۳۲۰ را مطالعه کنید. هیچ گاه برایتان نقل نمی کنند چون اُبهت تصویری که از پهلوی ساخته اند فرومی پاشد.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻به بهانه درگذشت ابراهیم گلستان
✍ محمدرضا کائینی
ابراهیم گلستان در صدویک سالی درگذشت، جلال آل احمد هم امسال صد میشود و فروغ فرخزاد نیز، حدودا نود ساله. با این همه به نظر میرسد که گلستان، پنج دهه پیش از مرگ مُرد و آن دو نفر دیگر، بیش از این مدت در پسِ مرگشان زندهاند و همچنان در ادبیات، فرهنگ و حتی سیاست میدانداری می کنند! راز آن مرگ و این حیات چیست؟
به شهادت آثار و اسناد، نه گلستان به لحاظ دانش، قدرت تشخیص، ذوق، قلم و تصویرسازی ناتوان بود و نه آن دو با فاصله ای زیاد از وی پیش افتاده بودند.
حقیقت این است که صِرف توانایی، کسی را مانا نمیکند و به چشم خلقالله نمیآورد. بسا مراودان متقدم و متاخر گلستان، او را با صفاتی چون: پرمدعا، خودبین، برتریطلب، منفعتجو، برجعاجنشین، بددهان و...الخ به خاطر می آورند.
در سالیان اخیر هنگامی که این داوریها به گوشِ مرحوم میرسید، خود به تجسم عملی این سیاهه مبدل می شد و آنگاه نسلهای بعد نیز، ماوقع را در پیریاش میدیدند! علاوه بر این سفارشیسازی برای کنسرسیوم نفتی پس از ۲۸ مرداد، او را از چشم بسا اهالی فرهنگ و سیاست انداخت، تاجایی که کارهای بعدی وی را -که رگههایی از انتقاد یا پیشبینی آینده را نیز در خود داشت- کمتر کسی جدی گرفت. در همین حال و هوا بود که او از ایران رفت و دیگر بازنگشت.
ملخص کلام اینکه به قول آلاحمد، گلستان "اشرف مخلوقات" بود و هم از اینروی، در عرصه فرهنگ، روشنفکری و جامعه، چندان نتوانست فضایی را به خویش اختصاص دهد و با آن ماندگار شود.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻واقعیتهای حجاب در جامعه امروز ایران
▫️گزارش تحلیلی - آماری انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره واقعیتهای حجاب در جامعه امروز ایران بر اساس نظرسنجی منتشر شد.
این گزارش نتایج تجمیعی ۶ پیمایش و مطالعه کلان ملی است که از ابتدای سال ۱۴۰۱ (۶ ماه قبل از حوادث پاییز سال گذشته) تا خرداد ۱۴۰۲ توسط مراکز پژوهشی، دانشگاهی، سیاستگذاری و رسانهای برگزار شده است که تحت عنوان ۱۰ واقعیت حجاب در قالب یک جدول عرضه میشود.
🗨"واقعیت" همان است که در واقع موجود است و در جامعه با آن روبرو هستیم. "احساس" تصوری است از واقعیت که رسانهها برساخته و مدام به آن ضریب میدهند!
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻 آغاز به کار صفحه جامعه شناسی مردم در پیام رسان بله
▫️به اطلاع مخاطبان گرامی و علاقمندان به مباحث اجتماعی می رساند جامعه شناسی مردم علاوه بر ایتا، اینستاگرام، تلگرام و روبیکا در پیام رسان #بله نیز فعالیت خواهد کرد.
نشانی ما در بله:
https://ble.ir/popular_sociology
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻با مسائلمان چگونه مواجه میشویم؟
✍روح الله رشیدی
نخستین و مهمترین تحول در مدیریت جامعه، شناسایی درستِ #مسئله و تفاهم بر و در آن است. ما در همین مرحلۀ نخست، دچار رکود و تعلیق هستیم؛ حتی آنگاه که مسئله، مشهود باشد! چرا نمیخواهیم صورت مسائلمان روشن باشد؟ یا چرا نمیخواهیم دستکم در روشِ شناسایی مسئله، تفاهم کنیم؟
لابد به این دلیل که نمیخواهیم مسائلمان را حل کنیم!
مگر ممکن است جامعهای از حلناشدن مسائلش منتفع شود؟ جامعه که نه؛ ولی گروهی از ذینفعان چرا.
تداوم حلناشدگی مسئله، قطعاً گروهی را منتفع میکند. شکل و مسیر این انتفاع، متنوع است؛ از تداوم قدرت گرفته تا تکثیر ثروت و تثبیت یک موقعیت. به اینها بیفزایید «تغییر در یک موقعیت و وضعیت دیگر به واسطۀ حلناشده ماندن مسائل» را؛ مانند اینکه گروهی تلاش کنند مسئله یا مسائل جامعهای، حل نشود تا فشار ناشی از این وضعیت، موجب شکست رقیبِ مستقر و واگذار کردن موقعیت شود.
اینجا پرسش مهمی سربرمیآورد؛ «اگر مسئله "حل" نمیشود، پس چه میشود؟»
اگر «حل» مسئله را منتهای مطلوبِ شکل مواجهه با مسئله بدانیم، در اینسو میتوانیم شکلهای دیگرِ مواجهه با مسئله را به این ترتیب برشماریم:
۱. ول کردن مسئله؛ یعنی مسئله را به زمان واگذار کن تا خودبهخود فرسوده شده و در روندها و مسائل جدید، مضمحل شود. بعضی مسائل، به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص خود، با این شیوه حل شدهاند؛ اما برخی دیگر، نه تنها حل نشدهاند که همچون آتش زیر خاکستر به حیات خود ادامه دادهاند و در شرایط مساعد، گُر گرفته و جامعه را شوکه کردهاند.
۲. رفع مسئله؛ یعنی دستکاری در وضعیت و شرایط موثر بر مسئله، به گونهای که پیگیریکنندگان مسئله، عطشِ پیگیری مسئله را از دست بدهند. رفع مسئله، از طریق جایگزینسازی یک گزینۀ ساده و کمهزینه به جای گزینۀ بزرگتر و پیچیدهتر و پرهزینهتر اتفاق میافتد. این مداخله میتواند در قالب یک پاسخ موقت به تقاضای حل مسئله باشد که پاسخ اصلی نیست، اما موقتاً مسئله را حلشده تصویر مینماید.
۳. فیصله دادن به مسئله؛ از طریق مذاکره و چانهزنی، وضعیتِ مسئلهمند را به صورت نسبی و کنترلشده تغییر میدهند تا با ایجاد رضایت نسبی از شرایط، شدت تقاضا (اعتراض) برای حل مسئله کم شود؛ اینجا، مسئله ظاهراً حل میشود اما نه به صورت کامل.
این سه شیوه، هیچکدام به حل مسئله نمیانجامد.
حل مسئله چیست؟
حل مسئله، دگرگونی اساسی در وضعیت مسئله (وضعیت موجود) و تحقق وضعیت مطلوب است.
این مرتبه از مواجهه با مسئله، نیازمند درک کامل و جامع، هم از وضعیت موجود و هم از وضعیت مطلوب است. درک کامل از وضعیت موجود، به سادگی حاصل نمیشود. این کارِ پرزحمت، البته امروزه با شیوههای روزآمدتر، اندکی تسهیل شده؛ فقط کافیست به نتایج حاصل از این شیوههای امتحانپسداده تن دهیم. آنچه مانع فهم وضعیت موجود میشود، جداافتادگی مدیرانِ حل مسئله از واقعیت جاری است. جداافتادگیِ ذهنی و عینی. این را میشود #اَشرافیت نامید. اشرافیت سیاسی و اقتصادی، یا به بیان سادهتر «جدا شدن سفرۀ مدیران حل مسئله از سفرۀ مردم». جدا شدن سفره، استعاره از وضعیتیست که دیگر مسائلِ مردم، مسائل مدیران نیست و بالعکس. فهمناشدگی وضعیت موجود، حتی در واضحترین شرایطِ ممکن، میتواند نتیجۀ این جداافتادگی باشد.
از این گذشته، در فهم «وضعیت مطلوب» نیز دچار تشتت هستیم. وضع مطلوب، چه ویژگیهایی دارد؟ این را مردم به نحوی پاسخ میدهند و مدیران به نحوی دیگر. چرا؟ چون این دو، همافق نیستند. هممبنا نیستند. از یک نقطه و از یک منظر، به آیندۀ مطلوب نمینگرند.
با فرض تفاهم در «وضعیت موجود و وضعیت مطلوب»، حل مسئله، مستلزم «ارادۀ حل مسئله» است. ارادۀ حل مسئله، همان است که در ابتدا اشاره شد؛ «آیا واقعاً میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اگر پاسخ، قاطعانه مثبت باشد، تازه با پرسش مهمتر دیگری روبرو میشویم؛ «چگونه میخواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اینجا «الزامات حل مسئله» خودنمایی میکند.
تا جاییکه به مسائل اجتماعی مربوط میشود، اگر ارادۀ حل مسئله در مدیرانِ حل مسئله وجود داشته باشد، پایبندی به الزامات حل مسئله، یعنی همراهسازی حداکثری اجتماع (مردم). اگر مسئله، مسئلۀ اجتماع (مردم) است، نمیشود بدون اجتماع، اراده برای حل مسئله کرد.
در غیاب مردم، مسئله حل نمیشود، بلکه یکی از سه مرتبۀ دیگر پیش میآید.
اگر فهرست مسائلمان در چند دهۀ اخیر را مرور کنیم، مسائل حلشدۀ کمتری در آن میبینیم. اغلب مسائلمان را ول کردهایم؛ بخشی را رفع کردهایم و بخشی دیگر را فیصله دادهایم!
جامعهای که نخواهد مسائلش را حل کند، مدام با شوک مواجه میشود. شوکهای مکرر، عقلانیت و حسابگری را زایل میکند.
در فقدان عقلانیت، مواجهه با مسئله منحرف میشود و این چرخهی معیوب، همواره ادامه مییابد.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻باید به قانون فرانسه احترام گذاشت؟!
✍ علیرضا زادبر
فرانسه و قدم زدن در آن خیابان مشهور پاریس،شانزلیزه،دیدن تئاتر،رفتن به سینما، ادبیات مدرن،کافه های مشهور برای دهه ها آرزوی تازه روشنفکران کشورهای شرقی بود کمتر روشنفکر ایرانی می شناسید که مست و واله آزادیخواهی فرانسه نباشد...
ادامه در 👇👇
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻باید به قانون فرانسه احترام گذاشت؟!
✍ علیرضا زادبر
▫️فرانسه و قدم زدن در آن خیابان مشهور پاریس، شانزلیزه، دیدن تئاتر، رفتن به سینما، ادبیات مدرن، کافه های مشهور برای دهه ها آرزوی تازه روشنفکران کشورهای شرقی بود کمتر روشنفکر ایرانی می شناسید که مست و واله آزادیخواهی فرانسه نباشد، به فرانسه سفر نکرده باشد در مدح انقلاب کبیر فرانسه چیزکی ننوشته باشد. مدام آزادی در فرانسه را بر سر ما نکوفته باشد. چشمش را بر سر سالها استعمار آفریقایی ها توسط فرانسوی ها بسته باشد و..
اما...
مدارس در فرانسه بازگشایی شد. امروز در یک خبر خواندم که هفتاد و شش دختر مسلمان روز نخست بازگشایی بدلیل رعایت حجاب( بدون چادر البته ) اجازه ورود به مدرسه و تحصیل را ندارند سال ۱۳۵۳ محمدرضا پهلوی چنین قانونی را طی آیین نامه برای محدوده ای از مدارس به ویژه در تهران اجرا کرد بماند.
آیا باید به قانون دولت فرانسه احترام گذاشت و چون قانون است باید پذیرفت؟
فرض کنید حق با دولت فرانسه است در این صورت باید فهمید:
۱. در تمام دنیا چارچوب و قانون وجود دارد
۲. قانون میتواند در امور شخصی افراد که جلوه اجتماعی پیدا می کند دخالت کند!
۳. برای تعیین قانون به جنجال رسانه ای نیاز نیست.ساختار تصمیم گرفت و اجرا کرد.
۴. قوانین پوشش در تمام دنیا وجود دارد حدود و میزان آن متفاوت است.
۵. در اینجا "دین" عامل تعیین کننده پوشش نیست، اما باز عرف جامعه و قوانین اجباری وجود دارد.
۶. در ذات هرقانونی عنصر الزام و اجبار وجود دارد. چه اقلیت بپذیرید چه اکثریت نپذیرد.
حیف
دهه ها روشنفکران ایرانی
رسانه های غربدوست
چهره رمانتیکی از مهد آزادی، فرانسه برای ما ایرانی ها ساخته بودند.
این تصمیمات، زحمات آنان را بر باد میدهد!
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻ناسیونالیسم راست گرا؛ منشاء تغییر نام هند به بهارات | بهارات به کجا می رود؟!
✍ یحیی حمدی
▫️علی الظاهر ماجرا از جایی آغاز شد که دولت هند در دعوتنامه خود برای سران جی-۲۰ به جای واژه هند از #بهارات برای تعریف کشور استفاده کرد و امروز ناندرا مودی، نشست G20 را به عنوان نخست وزیر «بهارات» (نه هند) افتتاح کرد.
اما این موضوع جدیدی نبود و حداقل از سال ۲۰۱۴ مقامهای هندی برای آنچه آنرا «حفظ هویت کشور» میخواندند به دنبال تغییر اسم هند به بهارات بودند.
نام کشور مهمترین وجه هویتی ساکنان آن را شکل می دهد و تغییر آن همه جوانب هویتی یک کشور را تحت تاثیر قرار می دهد.
ریشه بهارات از نظر لغوی به معنای نگهدارنده است به ظاهر در برداشتهای دیگر به معنی منطقهای در بالای اقیانوس و در پایین کوههای برفی است؛ از طرفی هم به پادشاهی افسانهای بهاراتا و یا عنوان قبیلهای تاریخی در هند باستان بازمیگردد.
مهاباراتا (یا مهابهاراتا؛ مها= کبیر ) اثر حماسی_تاریخی هندی که منشور هویتی ناسیونالیست ها در این کشور است و داستان آن نبرد بر سر تاج و تخت است؛ نیز بر اساس نام بهارات نامگذاری شده است.
این نام با مفهوم آخاند بهارات (Akhand bharat = هند بزرگ یا تجزیه نشده) نیز مرتبط است که سالهاست از سوی ناسیونالیست ها ی هندی مطرح میشود؛ ایدهای که به دنبال اتحاد دوباره همه کشورهای حوزه هند بزرگ است که شامل کشورهای پاکستان، بنگلادش، سریلانکا، میانمار و ... می شود
تغییر اسامی البته پیش از اینکه به اسم خود کشور برسد، پیش تر در مورد اسامی شهرها اعمال شده بود و اسامی اسلامی شهرهای مسلمانان نیز تغییر داده شده بود البته فقط در تغییر نام نیز متوقف نشد.
حزب حاکم ( #بهاراتیا_جاناتا)هند ، قانونی ( NRC) در مجلس مصوب کرد که به موجب آن کسانی که نمی توانند هندی بودن خود را با مدارکی که منوط به قبل از جولای ۱۹۸۸ باشد را اثبات کنند از کشور اخراج می شوند.
بعدها این قانون با یک اصلاحیه ( CAB) در مجلس هند همراه شد که بر طبق آن این قانون شامل هندوها، بودایی ها و سیک ها نمی شود و فقط مسلمانان را در بر می گیرد. بر این اساس تقریبا ۳۰۰ هزار مسلمان باید از کشور هند اخراج شوند.
حزب حاکم هند ( #بهاراتیاجاناتا) ؛ حزب هندو - ملی گرایی است که از سال ۲۰۱۴ با پیروزی در انتخابات هند اکثریت مجلس را بدست آورد و یکی از رهبران خود ( #نارندرا_مودی ) را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد.
دولت او که از سال ۲۰۱۴ تا اکنون قدرت را در هند در اختیار دارد پیشگام #ناسیونالیسم_راست_گرایی است که در سالهای اخیر جهان را در می نوردید، #دونالد_ترامپ در آمریکا و #شینزو_آبه در ژاپن از برکشیدگان این نوع ناسیونالیسم جدید راست گرایانه در کشورهای خود بودند که به زیر کشیده شدند.
ناراندرا مودی پیش از نخست وزیری هند ، از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ سروزیر ایالت گجرات بود ؛ در سال ۲۰۰۲ هندوها در این ایالت با شورش علیه مسلمانان صدها مسلمان را به قتل رساندند و #مسجد_بابری بزرگترین مسجد مسلمانان در این ایالت را به آتش کشیدند اما نارندا مودی کاری برای حفاظت از مسلمانان نکرد.
او حاضر نشد از نقش خود در این جنایت عذرخواهی کند و یا حتی آن را محکوم کند.
به قدرت رسیدن نارندرا مودی با گرایشات افراطی هندو - ملی گرایی در کشور متکثر هند موجب نگرانی مسلمانان این کشور شده بود، از جمله اقدامات نارندرا مودی بعد از به قدرت رسیدن علیه مسلمانان، تغییر اسامی اسلامی شهرهای هند و افزایش خشونت ها در کشمیر و اوج آن قانون( NRC) بود و اکنون به تغییر نام کشور رسیده است.
پایگاه اصلی قدرت نارندرا مودی در سازمان هندو و راست گرای «راشتر یا سوایا مسواک سنگ» قرار دارد که در ۱۹۲۰ تاسیس شد و مانیفست آن گسترش آئین هندو به عنوان تنها آئین و دین در کل سرزمین هند است.
هند با در اختیار داشتن بیشترین جمعیت و همچنین بیشترین رشد اقتصادی جهان، از قدرتهای نوظهور محسوب میشود. پیش بینی می شود مسیری که چین در دو دهه اخیر طی کرده، در آینده نه چندان دور توسط هند نیز دنبال شود.
به نظر می رسد هند با حاکمیت ناسیونالیست های راست گرا و رویای بهارات (هند بزرگ که نقشه آن را در پارلمان نصب کرده اند) نه تنها هژمون هندوها در داخل هند که به دنبال هژمون و بلعیدن همسایگان نیز باشد رویایی که شاید تعبیر نشود اما آمریکا قطعا از آن استقبال می کند.
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻اسطورهای در افق هستی
✍ حسن رحیمپور ازغدی
▫️این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگیهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء علیهالسلام توصیف شده است:
«دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمیشد؛
«مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشهداری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟
«لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بیدغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغۀ چیزی داشت.
«طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوتهای طولانی بود.
«لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانیکه لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، الا وقتیکه حرف زدن، ضرورت و فایدهای میداشت.
لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بیاراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچوقت از او نمیترسیدیم.
نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچکس و هیچچیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاهقاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت.
رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهداء میفرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم».
«مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بیجواب و با دست خالی برگردد؛ پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و بهگونهای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود.
هیچکس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون میآمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند.
«و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچکس بیدلیل، احترامی بیش از بقیه یا بیاحترامی قائل نمیشد. اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، بهطرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت.
مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچوقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگترها و مُسنّترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند.
چهرۀ پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بیعدالتی یا منکری را میدید.
«سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد.
«لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود.
«و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیبگیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد.
«و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود.
📎پ.ن : تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانیای است که در کتاب شریف «معانیالاخبار، ص۸۲» نقل شده است.
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تهران؛ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹؛ ساعت ۱۶ : یک پیام تاریخی در ساعات اول جنگ
ساعاتی پس از بمباران فرودگاه مهرآباد توسط رژیم صدام، آیتالله خامنهای به عنوان نماینده امام خمینی(ره) پیامی رادیویی خطاب به ملت ایران صادر میکنند.
ایشان در این پیام تاریخی؛ ملت را رسما از تهاجم صدام به کشور باخبر کرده و آنان را به حفظ آرامش و رد شایعات دعوت میکنند و به مردم اطمینان میدهند که ارتش جمهوری اسلامی در برابر تجاوزکنندگان خواهد ایستاد.
#دفاع_مقدس
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻چرا جنگ در دوره شاه با عراق طولانی نشد؟ | دروغ بزرگ تاریخی!
✍ علیرضا زادبر
▫️دروغ بزرگ تاریخی اینکه درگیری ایران و عراق در دوره شاه بدلیل قدرت ارتش شاهنشاهی به نتیجه ختم نشد و فورا عراق شکست خورد! ۲۳ بهمن ۱۳۵۲ پس از درگیری سنگین مرزی، عراق به شورای امنیت شکایت کرد. ایران نیز مدعی شد عراق به عربزبان های خوزستان سلاح می رساند تا با دولت مرکزی بجنگند.
۹ اسفند ۱۳۵۲ شورای امنیت به منطقه نماینده مخصوص اعزام نمود. لوئیس مونوز سفیر مکزیک به عنوان نماینده دبیرکل به منطقه آمد و فورا درخواست آتش بس داد. ایران و عراق پذیرفتند. مساله حل نشد. موقتی بود. مرداد ۱۳۵۳ نمایندگان ایران و عراق در استامبول دیدار کردند.
اما نه تنها بحران حل نشد که رویارویی بزرگ دیگری در پیش بود. اما به ناگاه مساله حل و مسکوت ماند! چرا؟ چگونه؟
این همان بخش تاریخ است که بازگو نمیکنند. در ۲۲ و ۲۳ نوامبر سال ۱۹۷۴ یعنی اول و دوم آذر ۱۳۵۳، جلسه مهمی برگزار شد.
بین پرزیدنت جرالد فورد رئیس جمهور آمریکا و لئونید برژنف دبیرکل حزب کمونیست شوروی در ولادی وستک ملاقاتی برای توافق امنیتی برگزار شد. مقدمه تشکیل کنفرانس امنیتی هلسینکی، یکی از مفاد مهم چه بود؟
"خاموش کردن کانونهای جنگ و بحران"
نباید بحران جدیدی بین بلوک شرق و غرب بوجود آید. یکی از کانونهای احتمالی وقوع بحران که دو قدرت جهانی را درگیر میکرد عراق و ایران بود. عراق متاثر از شوروی و ایران در بلوک غرب بود.
آمریکا نیز دست شوروی را در آسیا شرقی باز گذاشت و شوروی موافقت کرد آمریکا در خاورمیانه دست باز داشته باشد. این توافق قدرت های بزرگ مانع آغاز جنگ شد. و دولت های کوچک تابع آن بودند.
یک ماه از کنفرانس ولادی وستک نگذشته بود که وزیران خارجه ایران و عراق در ترکیه ملاقاتی ترتیب دادند. و بعدتر با پادرمیانی انورسادات و بومدین به آشتی شاه و صدام مبادرت کردند. تمام این مسیر به اسفند ۱۳۵۳ و قرارداد الجزایر ختم گردید.
در زمان شاه جنگ بین عراق و ایران تا درگیری مرزی پیش رفت. ایران آتش گشود، عراق حمله توپخانه ای داشت. ایرانیان را از عراق اخراج کردند. ارتش ایران کامیون کامیون به مرز میفرستاد تا ایرانیان اخراجی را به داخل کشور بیاورند.
اما جنگ ایران و عراق در زمان پهلوی با توافق امنیتی دو قدرت جهان آمریکا و شوروی در ولادی وستک به صلح انجامید و جلوی جنگ را گرفتند. استدلال هم عدم آغاز درگیری جدید در جهان بود.
این بخش از تاریخ را برای جوان امروزی نمی گویند تا در توهم بماند
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻صلح با اسرائیل ممکن نیست
یوسف اباذری
▫️از توافق اسلو، ۳۰ سال میگذرد. توافقی پنحساله بین سازمان آزادیبخش فلسطین و اسرائیل که قرار بود بنایی برای حل و فصل مناقشه طولانی آنها باشد. در ازای این توافق، فلسطین میتوانست دولت خودگردانی تأسیس کند و نیز اسرائیل ملزم به تعهداتی از جمله در خصوص عقبنشینی از نقاط مختلفی شد. در نهایت اما اسرائیل نه تنها عقبنشینی نکرد بلکه اجازه تشکیل دولت فلسطینی را هم نداد.
گویا آنچه از پیمان اسلو به جا ماند، تجربهای بود که میگفت اسرائیل به هیچ تعهد بینالمللی پایبند نخواهد ماند و همچنان بعد از ۷۵ سال هنوز موجودیت اسرائیل به عنوان یک رژیم آپارتاید در منطقه حاکم است.
دکتر یوسف اباذری، استاد جامعهشناسی، اینجا درباره ماجرا و ذهنیتی سخن میگوید که میخواهد مسئله آزادی فلسطین، مسئلهای به غایت سیاسی و انسانی را با مقوله صلح با اسرائیل بپوشاند. اباذری تأکید میکند صلح با اسرائیلی که به هیچ پیمانی تاکنون پایبند نمانده به هیچ وجه ممکن نیست./ سیمافکر
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻طوفان الاقصی؛ به چه قیمتی!؟
✍ علی نادری
آیا حماس تبعات حمله خود به اسرائیل را نمیدانست؟ پس چرا حمله کرد؟
چرا ایران، با جلو انداختن حماس، مردم غزه را قربانی اهداف منطقهای خود کرده؟ اصلا چه دلیلی دارد از عملیات حماس دفاع کنیم؟ به نظرم اینها سوالات مهم این روزهاست.
اگر بخواهیم برای این سوالات پاسخی بیابیم، به نظرم این گفتگوی چالشی کریستن امانپور در CNN با «حسام زملط»، سفیر دولت خودگردان فلسطین یکی از بهترینهاست.
«حسام زملط» فتحاوی است. از چهرههای بسیار نزدیک به محمود عباس، جنبش فتح و دولت خودگردان فلسطین. شیوه فتح با شیوه گروههایی مثل حماس حزبالله لبنان و جهاد اسلامی، برای مقابله و یا تعامل با اسرائیل خیلی متفاوت است.
فتح سال ۱۹۹۳ و بعد از قرارداد اسلو، سلاح را زمین گذاشت و به این راضی شد که نه ۴۷ درصد زمینهای سرزمین خودش بر اساس بیانیه ۱۹۴۷ را که حتی ۲۲ درصد زمینهای فلسطین بر اساس توافق ۱۹۶۷ را هم که شده با مذاکره در اختیار بگیرد و به همزیستی مسالمت آمیز با اسرائیل تن بدهد.
در اسلو پای این برگه را هم امضا کرد و قرار شد کرانه باختری، باریکه غزه و قدس شرقی را در اختیار بگیرد و از دعوا کنار بکشید.
اینها خیلی فرق داشتند با حماس و جهاد و حزب اللهی که اساسا موجودیت اسرائیل را نامشروع میدانستند و میگفتند کل سرزمین فلسطین برای ماست و باید با این اشغالگر جنگید و زمین را آزاد کرد.
طبیعتا این ایده، یعنی گفتگو و کنار آمدن، پشتیبانانی در منطقه هم داشت. از مصر انورسادات به بعد گرفته تا عربستان سعودی و اردن و بلوک کشورهای همراه با سعودی.
نتیجهاش هم این بود که هر بار گروههای مقاومت وارد درگیری نظامی با اسرائیل میشدند، این گروه و همراهانش در منطقه یا کنار میکشیدند و در مقابل جنایات سکوت میکردند، یا حتی چراغ خاموش، با اسرائیل هم جهت میشدند تا این برهم زنندگان صلح را هر طور که شده گوشمالی بدهد.
نمونهاش رفتار این بلوکسیاسی در جنگ ۳۳ روزه با حزب الله و در جنگ ۲۲ روزه با حماس و جهاد که عملا پشت آنها را خالی کردند.
«حسام زملط» یکی از چهرههای اصلی این جریان صلح و سازش است، نماینده دولت خودگردان در امریکا بوده، مشاور محمود عباس و حالا نماینده آنها در لندن.
اما حالا همین چهره، خیلی محکم از اقدام حماس دفاع میکند. هم در CNN و هم در کفتگو با BBC
استدلالش چیست؟
میگوید ما با اسرائیل صلح کردیم. با هم قرارداد بستیم و توافق کردیم، ما که حماس نبودیم، بودیم؟ آنها را قبول هم نداشتیم. آمدیم پای توافق.
اما همان زمینهای توافق شده، همان ۲۲ درصد را هم اسرائیل کامل به ما نداد، این به کنار، هر روز در همان زمینها شهرک جدید ساخت.
غزه را هممحصور کرد تا حیاتش را بگیرد. روزانه از فلسطینیها بازداشت کرد و آنها را کشت.
امریکا حتی یکبار اجازه نداد علیه این خلف وعده در شورای امنیت اجماعی صورت بگیرد. او هر روز پیش آمد و غرب از او حمایت کرد.
مگر غزه دیگر چیزی برای از دست دادن دارد؟
دومیلیون مردمش ته خط هستند و به نقطه جوش رسیدهاند، چرا علیه اسرائیل اقدام نظامی نکنند.
در حالیکه در منطقه، کشورها یکی یکی پشتشان را خالی کردند و به سمت عادی سازی روابط با همین اسرائیل پیمان شکن و ظالم و همین نتانیاهو پیش میرفتند.
او میگوید حتی دادگاه بین المللی لاهه هم شکایت ما را رسیدگی نکرد. این مردم ته خط هستند، آنها را از چیزی نترسانید.
اسرائیل در ظلم آنقدر زیادهروی کرد که دیگر جایی برای سکوت سازشکارترینها و اهل صلحترینها هم باقی نگذاشت، اینرا حتی عربستان سعودی هم در بیانیهاش مطرح کرد.
اینها را برای کسانی مینویسم که میگویند مگر حماس نمیدانست اسرائیل چگونه پاسخ میدهد، یا آنهایی که میگویند حماس را جمهوری اسلامی ایران پیش انداخت تا موازنه قدرت در منطقه را به نفع خود تثبیت کند.
نخیر!
ماجرای طوفان الاقصی ماجرای هیچکدام از این ها نیست.
تصمیم ملتی است که همه راهها را رفته، صلح کرد، ظلمکشیده، نادیده گرفته شده و حالا قیام کرده است.
ممکن است تبعات این قیام به لحاظ راهبردی به سود ایران هم باشد، اما تصمیمش با خود آنها بوده است.
آنها از ظلم زیاد به ستوه آمدند و قیام کردند، مگر میشود این مظلومیت بزرگ را دید و هیچ نگفت؟
یا گوشهای نشست و به قیام این ملت علیه ظلم بیپایان ایراد گرفت؟
لا یحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 قصاب بیمارستان غزه؛ با وقاحت و از سالها پیش؛ سلاخی کودکان و حمله به بیمارستان ها را هدف خود می دانست
نتانياهو نخست وزیر رژیم غاصب؛ در مقابل وزیر خارجه وقت آمریکا درباره نگرانی های افکارعمومی از حمله به مدارس، مساجد، بیمارستان ها و... و کشتار غیر نظامیان و کودکان در غزه؛ کشتار کودکان را هدف اصلی خود اعلام می کند با همین وقاحت که می بینید
در مقابل دشمنی این چنین ددمنش، چه باید کرد جز مقاومت
لطفا این چند ثانیه را با دقت بنگرید
با این درندگان جز با زبان قدرت نمی توان سخن گفت
#بیمارستان_غزه
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻 به بهانه بازپخش پدرسالار؛ تاملی در ارتباط میان هنر و جامعه
✍ یحیی حمدی
▫️در #جامعه_شناسی_هنر؛ ارتباط هنر با جامعه ای که در آن شکل گرفته بررسی می شود بر این مبنا در این مطالعات نه به توصیف آثار هنری و نه به فلسفه پیدایش آن پرداخته نمی شود بلکه به بررسی چگونگی تاثیر پذیری و یا تاثیرگذاری آن نسبت به جامعه توجه می شود؛ از این منظر هنر را می توان با دو رویکرد بررسی کرد:
الف) در رویکرد #شکل_دهی؛ اعتقاد بر این است که تاثیر آثار هنری بر جوامع معاصر خود انکار ناپذیر بوده و این آثار به رفتارها، ارزش ها و تحولات اجتماعی شکل دهد و با هنر می توان ایده ها و افکاری را در اذهان جای داد و ارزش ها و ایدئولوژی های جدید را در جامعه نهادینه کرد. بنابراین از این منظر هنر به عنوان روندی تاثیرگذار (مثبت یا منفی) بر جامعه تلقی می شود.
ب) در رویکرد #بازتاب؛ هنر آئینه ای است جامعه معاصر خود را بازتاب می دهد، هنرها از ارزش ها، اعتقادات و جریان های موجود در جامعه ای که هنر، در آن به وجود آمده سرمنشاء می گیرد. (ن.ک به ویکتوریا الکساندر، ۱۳۹۰)
هنرها، آن چه را که از جامعه معاصر خود، به لحاظ محتوایی، دریافت می کنند گاهی با وضوح و گاه در لفافه در قالب رمز به طور نمادین نشان می دهند.
ابتدای #دهه_هفتاد سرآغاز تحول ساختاری در جامعه ایران است دولت موسوم به سازندگی در پی تغییر ساختار جامعه ایران است؛ این موضوع را از اقتصاد (تعدیل ساختاری ) تا فرهنگ (تغییر ارزش ها) دنبال می کند و نتیجه آن خود را در نیمه این دهه نشان می دهد: دگردیسی در ساختار اقتصاد، فرهنگ و سیاست
تلویزیون در آن دوره تنها رسانه فراگیر در جامعه ایران بود به طوری که برخی سریال های آن؛ خیابان ها را خلوت می کرد و مخاطبان آن تقریبا همه مردم را شامل می شد و تاثیر آن در مخاطب بسیار معنادار بود.
چند سریال در آن دوره بسیار تاثیرگذار و پرمخاطب بود که #پدرسالار و همسران از آن جمله بودند؛ پدرسالار که در سال هفتاد و دو ساخته شد داستان خانواده گسترده ای را روایت می کند که در یک محله قدیمی و سنتی تهران با کوچه های قدیمی و خانه های بزرگ ویلایی زندگی می کنند که در راس آن اسدالله خان (به پسوند خان توجه کنید) قرار دارد، پسران با عروس ها و نوه ها در همان خانه زندگی می کنند. پسرها و یکی از دامادها نان خور پدر محسوب می شوند ( یا در تعمیرگاه پدر کار می کنند یا روی تاکسی پدر) بنابراین ساختار قدرت در این خانواده چنان که از اسم سریال هم بر می آید پدرسالار است.
ماجرا از آنجا گره می خورد که آذر، عروس کوچک خانواده ( از قضا برادرزاده اسدالله خان نیز هست) که حاضر به سکونت در خانه عمو نمی شود و بر علیه این ساختار می شورد. ویژگی شخصیتی آذر که نماینده نسل جدید با ویژگی های مدرن محسوب می شود هم متفاوت با باقی عروس هاست بر خلاف اسلافش خانه دار نیست و در بیرون کار می کند و تحصیل کرده است، می خواهد مستقل باشد و برای خود زندگی کند!
این خواسته به تدریج به دیگر عروس ها هم سرایت می کند و آنها نیز ندای استقلال سر می دهند و پاسخ اسدالله خان نیز همه یا هیچ است و همه را از خانه بیرون می کند و از کار، بیکار ؛ او امیدوار است که تحریم اثر کند و فرزندان سر به راه شوند.
اما کار آنگونه که او می خواهد پیش نمی رود و در نهایت این جدال بین نسلی با شکست اسدالله خان پایان می پذیرد و او با قبول شکست و مفاهمه با فرزندان، به فروش خانه بزرگ و خرید آپارتمان برای هر کدام از فرزندان و استقلال آنها و تغییر سبک زندگی رضایت می دهد.
در سکانس های متعدد این سریال ما شاهد المان ها و نشانه هایی از تضاد میان ساختار سنتی و مدرن و شکاف نسلی هستیم که گاه با دیالوگ هایی آشکار بیان می شود؛ خانواده گسترده _هسته ای، خانه ویلایی_آپارتمان، خانه دار_شاغل، پیر_جوان و... که در همه این تضادها پیروزی با شق دوم است.
این سریال را از هر دو منظر که ذکر آن رفت می توان نگاه کرد اما به نظر می رسد رویکرد شکل دهی بهتر آن را می تواند تبیین کند، پدرسالار روایت دگردیسی جامعه ایران در دهه هفتاد است که می خواهد سبک زندگی جدیدی را جایگزین سبک زندگی پیشین کند که لازمه آن تغییر در نگرش ها و ارزش هاست که آن را در اذهان مخاطبان خود ایجاد می کند.
این سریال در تقابل میان آذر و اسدالله خان چاره را در کنار آمدن با نسل جدید و اجابت خواسته های آنها و در نهایت تغییر در ساختار قدرت در خانواده می داند؛ چنان که غیر از آن هم راهی نیست. اصرار به حفظ وضعیت موجود غیر از آسیب به خود(سکته اسدالله خان) نتیجه ای ندارد.
در این مسیر مخاطبان را نیز به همین نتیجه می رساند که راه همین است:
تغییر
که دهه هفتاد سرآغاز آن است.
#جامعه_شناسی_هنر
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology