May 11
May 11
🔻 صفحه جامعه شناسی مردم در شبکه های اجتماعی
▫️به اطلاع مخاطبان گرامی و علاقمندان به مباحث اجتماعی می رساند جامعه شناسی مردم علاوه بر تلگرام، اینستاگرام از این پس در #ایتا و بله نیز فعالیت خواهد کرد.
نشانی ما در ایتا👇
eitaa.com/Popular_Sociology
نشانی ما در بله👇
https://ble.ir/popular_sociology
نشانی ما در اینستاگرام👇
https://instagram.com/Popular_Sociology/
نشانی ما در تلگرام:
t.me/Popular_Sociology
ارتباط با ما:
@PopularSociology
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻 تاملی در بازتاب رسانه ای حوادث و انفعال کاربران
✍ یحیی حمدی
▫️تا کنون به این نکته توجه کرده اید؛ هر زمان زمینه انسجام اجتماعی و همدلی در جامعه ایران ایجاد می شود با یک اتفاق تلخ، همه چیز به حاشیه می رود و جامعه به سمت دو قطبی و دو دستگی پیش می رود.
پس از آن رسانه ها با پمپاژ نفرت تولید انزجار می کنند و کاربران شبکه های اجتماعی هم همان ها را نشر می دهند. در این میان اکتویست های سیاسی هم بیکار نمی نشینند و با موضع گیری های رسانه پسند عرصه را برای موج سواری مناسب می یابند و بر آن دامن می زنند و فضا را هر چه بیشتر به سمت رادیکالیزه شدن پیش می برند.
در این فضای رادیکال، دیگر تحلیل و تبیین جایی ندارد و اینجاست که عروسی رسانه های ملکه ( بی بی سی فارسی) و سعودی ( ایران اینترنشنال) برپا می شود که- با استفاده از ضعف مفرط صدا و سیما که بارها در این عرصه ها عقب ماندگی و انفعال خود را به اثبات رسانده است- در یک عملیات روانی روی اذهان جامعه سوار شوند.
در فضایی این چنین رادیکال که توأم با تولید انزجار است دیگر مجال نقد و اصلاح پیش نمی آید و حتی تحلیل های جامعه شناختی و واقع گرایانه شنیده نمی شود که هیچ از سوی هر دو قطب ماجرا متهم نیز می شوند.
مسائل انسانی و اجتماعی یک بعدی نیستند و عوامل بوجود آورنده آن نیز هم؛ اما در فضای رادیکال، این مقوله فهم نمی شود بلکه انزجار انتشار می یابد. در فهم مسائل انسانی و اجتماعی میان اندیشه و انزجار فاصله است و تفوق هر یک عرصه را بر دیگری می بندد که می بینید امروز سیطره با انزجار است و نه اندیشه
حادثه ای تلخ برای یک دختر هم وطن روی داده است که خطایی است استراتژیک اما به جای اینکه محملی باشد برای نقد و در نهایت اصلاح رویکرد و سیاستگذاری فرهنگی، محملی شده است برای رادیکالیزه کردن فضا و تولید انزجار تا ساحت اندیشه تعطیل باشد و جامعه به سمت دو قطبی مضاعف پیش رود.
رسانه های ایران ستیز ( ابایی از بکار بردن این واژه ندارم که خود نیز بر آن معترف اند و معلوم شده است هزینه هایشان از کجا تامین می شود و چه وظیفه ای دارند) و اکتویست های سیاسی که دید بلند مدت ندارند و منافع جناحی شان مقدم بر منافع ملی است جامعه را پراکنده و چند دسته می خواهند که تنها کنش میان آنها نفرت باشد که بر پایه همین نفرت اذهان را به سمتی که می خواهند بکشانند .
ما به قول سیمین دانشور که در پاسخ به درخواست مصاحبه بی بی سی گفت: رخت چرک هایمان را در خانه همسایه نمی شوییم
یاد آن سپهسالار و هم قطارانش که جانشان را فدای مکتب و وطن کردند به صبر که می گفت جامعه خانواده ماست و همه اعضای آن فرزندان ما هستند.
تحلیل چرایی این ماجرای تلخ و عوامل آن بماند برای روزی که این فضای رادیکال و انزجار، که برساخته رسانه ها و شبکه های اجتماعی است آرام گیرد تا در ساحت اندیشه به مقوله فرهنگ نگریست.
اما مجمل آن که نگاه به فرهنگ و انتقال فرهنگی نباید با رویکرد اقتصادی( زودبازده) همراه باشد که در آن صورت موجد خطاهایی استراتژیک می شود که کلیت جامعه را تهدید می کند و رسانه های ایران ستیز را به وجد می آورد که ای جان وقت عملیات روانی است...
چنان که افتد و دانی...
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
The Rev. Owen Chadwick
🔻 معرفی یک اثر کلاسیک از پروفسور اوون چَدویک
✍ سید جواد میری
▫️در ایران ندیدم در باب او نه اهل تاریخ و نه اهل جامعهشناسی و نه حتی اهل الهیات صحبت کنند. اما چدویک که متولد ۱۹۱۶ در انگلستان بود و در ۲۰۱۵ دارفانی را پس از یک قرن وداع گفت یکی از مهمترین متفکرین در حوزه بحث "سکولاریزاسیون" میباشد. کتاب او که در سال ۱۹۷۵ با عنوان
The Secularization of the European Mind in the 19th Century
به چاپ رسید یک اثر کلاسیک میباشد. اما چرا این اثر برای ما در ایران مهم است؟ زیرا این کتاب بر خلاف تفاسیر رایج از سکولاریزاسیون که فیلسوفان و جامعهشناسان ایرانی به آن ارجاع میدهند نگاهی دیگر را مطرح میکند که به نظرم "روند تحولات کنونی" جامعه ایران به آن سمت و سویی است که چدویک در باب انگلستان در قرن نوزدهم و بیستم به آن پرداخته بود و آن در یک کلمه خلاصه میشود "قبحزدایی". در باب این تز بیشتر خواهم نوشت.
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
43.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 روانشناسی و فلسفه در نبود جامعه شناسی است که رشد می کند!
این مدعایی است که دکتر یوسف اباذری در این گفتار به آن می پردازد
#یوسف_اباذری
#روانشناسی
#جامعه_شناسی
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
📊 کاهش جمعیت و سهم جمعیت ۴۹-۲۵ ساله ایران
✍احسان سلطانی
🔹جمعیت ۴۹-۲۵ ساله ایران در سالهای آینده رو به کاهش خواهد نهاد و ظرف دو دهه آتی با ۵ میلیون نفر کاهش به ۳۰ میلیون خواهد رسید. سهم جمعیت ۴۹-۲۵ ساله از کل جمعیت از ۴۲ به ۳۰ درصد در دوره ۴۰-۲۰۲۰ میلادی تنزل پیدا خواهد کرد.
🔹کاهش جمعیت جوان (۲۹-۲۵ ساله) به معنی بسته شدن پنجره (فرصت) جمعیتی ایران تا سال ۱۴۲۰ شمسی خواهد بود که در عین حال توسعه و نرخ رشد اقتصادی و متغیرهای اقتصادی و همه بازارها و به ویژه بازارهای زیر را تحت تاثیر قرار خواهد داد:
(۱) بازار نیروی کار
(۲) بازار مسکن
(۳) بازار کالاهای مصرفی | کانال رصد
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻مساله آب و میرآب
✍ علیرضا زادبر
▫️آب و کمبود این نعمت خدا مساله جدید کشور ما نیست، در واقع مساله جدید این منطقه نیست. تاریخ ما پر است از درگیری ها و کوچ های اجباری بر اثر بحران بی آبی که ردیابی آنها در تاریخ ما کار آسانی است. آب در کشور ما و این منطقه منبع و ابزار قدرت بود. در دهات و شهرها شغلی وجود داشت بنام "میرآب" میرِ آب یعنی مسئول و سردار آب که تقسیم، میزان و زمان آزادسازی آب را برعهده داشت.
.
کارل آگوست ویتفوگل نظریه پرداز مارکسیست قرن نوزده نظریه ای دارد به نام "استبداد شرقی" که بعد از بررسی جوامع شرقی می گوید در این جوامع تسلط بر ابزار و شیوه تولید بر محور آب است. او نام این جوامع و مدیریت آن را "جامعه آب سالار" می گذارد.
.
"آب"همیشه در تاریخ کشور ما و منطقه مهم و تعیین کننده بوده است برخلاف اروپا که "زمین" ملاک قدرت بحساب می آمد. میزان باران و دسترسی آب در اروپا بیش از شرق است حال آنکه وسعت زمین کمتر است. اینجا زمین فراوان اما آب اندک است و ملاک مرغوبیت و ارزش یک زمین به دسترسی آب بود
.
حال مساله همان است اما با تفاوت اساسی:
.
جمعیت ایران نسبت به پیش از انقلاب دو نیم برابر است در نتیجه مصرف آب شرب و کشاورزی بیشتر است.
میزان صنایع چند ده برابر شده و اساسا با دوره های قبل قابل مقایسه نیست. آب بری صنایع نیز قابل توجه است
.
اما اقلیم ایران همان اقلیم است
و کماکان آب در آن ملاک و معیار است. مدیریت آب، مدیریت نوع آبرسانی(شبکه فرسوده و غیرمکانیزه کشاورزی) و ده ها مساله تخصصی دیگر که در حیطه مطالعات من نیست و اهل فن باید نظر بدهند. اما باید از تاریخ عبرت گرفت. شب و روز تاریخ تاریخ تاریخ که میکنیم برای فهم همین مسائل است. از ماقبل صفوی تا بعد آن آب مساله جامعه و حکومت ایرانی بوده است(آن هم با جمعیت کمتر و بیشتر بدون صنعت امروزی)
.
سیاستگذاران و مجریان بدون توجه به تاریخ این مملکت وارد عرصه نشوند از این گنجینه غنی استفاده کنید
.
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻 یاداشت های اسدالله علم؛ محملی برای روانشناسی پهلوی دوم
✍ محمدرضا کائینی
▫️چهل و یک سال پیش ، «اسدالله خان علم امیر قاینات» در پی بیماری ای که از آن به سرطان خون تعبیر شد و البته ماهیت واقعی آن هنوز به درستی معلوم نیست ، در بیمارستانی در آمریکا درگذشت.
در آبان ماه هزار و سیصد و چهل و پنج ، محمدرضا پهلوی علم را به وزارت دربار برگزید. او از آن پس تا مرداد هزار و سیصد و پنجاه وشش - که شاه از او خواست به دلیل بیماری ، از سمت خویش کناره گیرد - تقریبا هر روز ارباب خود را می دید و در بسیاری روزها ، با او هم سفره می شد.
گزارش علم از علایق ، خلقیات و کردار شاه در این دوره طولانی ، در عداد موثق ترین اسناد تاریخ سلطنت پهلوی دوم به شمار می رود.بی شک اگر محمدرضا می فهمید که این "غلام خانه زاد" بیخ گوش او و به شکل روزانه ، در حال تهیه چه خوراکی برای تحلیل گران تاریخ در آینده است ، لحظه ای در سر به نیست کردن وی و نوشته هایش تردید نمی کرد! با خاطرات علم به راحتی میتوان شاه را روانکاوی و غیرطبیعی بودن وی در بسیاری از عرصه های زیستی را اثبات کرد.
در جمع بندی این هفت مجلد ، به راحتی میتوان بدین غایت رسید که: وزیر دربار یک وظیفه رسمی دارد و یک وظیفه غیررسمی و پنهان! وظیفه رسمی او ، تنظیم روابط شاه با بیرون از دربار است به اشکال گوناگون و وظیفه غیر رسمی وی -که اهمیت آن از اولی به هیچ روی کمتر نیست- تدارک و تقدیم نازک بدنان به خاک پای ملوکانه و مشاهده تاثیر آنان بر اعلیحضرت در شرفیابی فردا صبح و نهایتا خشنودی یا غبن از توفیق یا عدم توفیق در انجام این وظیفه خطیر! تازه آنچه نشریافته ، مواردی است که به نظر علینقی عالیخانی قابل اغماض آمده ، موارد سانسور شده اما ، در خور بحث وگمانه های مفصل است! راقم این سطور چندی با خود اندیشه می کرد که: هدف علم از نگارش این یادداشت ها چه بوده است؟ تکریم شاه یا تخریب او؟ من اعتقاد ندارم که علم در پی تخریب شاه بوده باشد ، چه اینکه جای جای این مجلدات نشان می دهد که او به ولی نعمت خویش علاقمند است.علم به وسوسه ای دچار شده بود که بسا صاحبان قدرت بدان مبتلا می شوند:"وسوسه گزارش به تاریخ"!
چنین حالتی، جماعتِ صاحب مقام را تحریک می کند که دانسته های خود را بر کاغذ بریزند و تا موسم انتشار ، آن را پنهان دارند! پدیده ای است روان شناختی.اینان با این کار، هم تا حدی روح و وجدان را از وبال این ناگفته ها می رهانند و هم نشانی و اشارتی برای آیندگان به جای می گذارند.
توصیه می کنم برای آشنایی با منش فردی و اجتماعی شاه ، مطالعه این یادداشت ها را از دست ندهید. حتی اگر کمتر حوصله خواندن دارید ، این یکی را استثنا کنید!
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
38.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 هنگامی که با دیگران بحث میکنید طرف مقابل از مواردی بهره می برد که در واقع استدلال نیستند و از اصول منطقی پیروی نمیکنند بلکه کارکرد آن تحت تاثیر قرار دادن مخاطب است و نتیجه #مناظره (Debate) و مباحثه ( Agument)در دنیای امروز را همین نکات تعیین می کند.
◽️آرتور شوپنهاور در کتاب #هنر_همیشه_برحق_بودن به این حقه ها که امروزه از آن به تکنیک یاد می کنند می پردازد؛ ببینید
📚این کتاب در ایران با ترجمه عرفان ثابتی و توسط انتشارات ققنوس چاپ شده است.
#تحلیل_گفتمان
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻در پدیدهی ازدواج مجدد، در اصل نگاه و قضاوت اطرافیان نقش دارد
📰 گزارش خبرگزاری ایسنا دربارهی #ازدواج_مجدد در گفتوگو با احمد بخارایی و مهرداد فلاطونی
بخشهایی از این گفتوگو:
🔺ازدواج مجدد و دیدگاه جامعه نسبت به آن از چهار زاویه و در سه بستر زمانی گذشته، حال و آینده قابل مطالعه و تحلیل است.
▫️زاویهی نخست (گذشته): باید گفت که همهی ما در تعاملات اجتماعی محکوم هستیم که براساس الگوهای فرهنگی رفتار کنیم و در پدیدهی ازدواج مجدد، در اصل نگاه و قضاوت اطرافیان در این زمینه نقش دارد.
زمانی که مردی از همسر خود جدا میشود و متکفل فرزندانش است، اطرافیان این نگاه را دارند که باید هرچه زودتر ازدواج کند تا فرزندانش از مادر محروم نباشند. به عبارتی در این زمان نگاه فرهنگی به مردان توصیه میکند تا هرچه سریعتر ازدواج کرده و سر و سامان بگیرند. در واقع در این حالت مرد- محور، فرزندان بهانهای برای ازدواج مجدد او هستند. اما این نگاه فرهنگی در مورد ازدواج مجدد زنان متفاوت است به طوری که اگر یک زن از همسر خود جدا شود به دلیل اینکه به او نگاه ابزاری و وسیلهای میشود، ازدواج مجدد برای او که فرزند دارد حکم بوالهوسی را پیدا میکند. این بستر فرهنگی باعث میشود مردان مطلقه نسبت به زنان مطلقه راحتتر ازدواج مجدد داشته باشند.
▫️زاویهی دوم (زمان حال): در جامعهی ما امکان معاشرت، برقراری ارتباط و تعاملات اجتماعی به نحوی که برچسب و، انگ به او زده نشود برای مردان فراهمتر است، یعنی امکان معاشرت زیاد برای مردان به مراتب بیش از زنان است و همین امر سبب میشود مردان راحتتر وارد ازدواج مجدد شوند که باز هم علت این موضوع به بستر فرهنگی جامعه باز میگردد. فراموش نکنیم که همیشه سایه الگوها تا مدتهای مدید بر رفتار و کنش جامعه سنگینی میکند.
▫️زاویهی سوم (محتوا و سه عنصر صداقت، هوس و مسئولیتپذیری): اساساً میان جنس زن و مرد تفاوتهای ذاتی وجود دارد. از دیدگاه محتوایی مردان اساساً و ذاتاً در هر شرایطی نگاهشان به ازدواج و جنس مخالف متفاوت از نگاه زنان است، به عبارتی عنصر «هوس» در انتخاب مردان به مراتب پررنگتر از عنصر هوس در انتخاب زنان است؛ درنتیجه ازدواج مجدد در مردان راحتتر و سریعتر اتفاق میافتد. هوس با «مسئولیت» و تعهد، متعارض است به طوری که هر چقدر هوس، کمتر باشد احساس مسئولیت بیشتر است و هر چقدر هوس بیشتر، احساس مسئولیت کمتر خواهد بود که در ازدواج مجدد احساس مسئولیت و تعهد به مراتب برای مردان کمتر از زنان است و هنگامی که احساس مسئولیت و تعهد بیشتر باشد تعهد و دقتها افزایش و زمان طولانیتری برای ازدواج مجدد زن صرف میشود. از سوی دیگر «صداقت» که سومین عنصر بحث محتوا را شکل میدهد بیانگر آن است که میان صداقت و هوس رابطه عکس وجود دارد، هر چقدر هوس بیشتر، صداقت کمتر خواهد بود. در این زمان اگر زن قصد داشته باشد ازدواج مجددی داشته باشد اما احساس کند که مرد مقابل صداقت ندارد تأمل و صبر بیشتری به خرج میدهد.
▫️ زاویهی چهارم (آینده): یکی از احتمالات ازدواج مجدد آن است که به شکست محکوم شود. این احتمال شکست مجدد برای زنان گرانتر از مردان تمام میشود. زنان نگراناند که در ازدواج مجدد با شکست مواجه شوند و مورد سرزنش اقوام قرار گیرند. این درحالی است که اگر ازدواج دوم مرد به شکست محکوم شود اطرافیان آن را بلامانع دانسته و معتقدند که ازدواج سوم داشته باشند.
#جامعه_شناسی_خانواده
#ازدواج
#طلاق
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻 من روشنفکر نیستم ❕
✍ داریوش سجادی
▫️جلال آلاحمد تعریف می کرد:
روزی در یکی از کوچه پس کوچههای مشهد با پوستینی روستائی نشسته بودم که ناغافل یکی از زوار دهات به پشتام زد و بدون آنکه بین خودش و من تفاوتی احساس کنه پرسید:
عمو پوستینات رو می فروشی؟
جلال می گفت خدا رو شکر کردم که وسوسه دکترا گرفتن را در من کشت تا با چهار کلاس سواد دانشگاهی خود را از جامعهام دور نبینم و امروز این پیرمرد روستائی من را از جنس خود بداند و ببیند.
ــــــــــــــــــ
🔺متاسفانه این آفت قدیمی سالهاست که گریبان گیر فضای دانشگاهی ایران است و جوانان با ورود به دانشگاه و گذراندن چهار واحد عمومی احساس «خود نیچهبینی» کرده و با تفرعن و تکبر خود را تافته جدا بافته از جامعه فرض میکنند و بینی خود را از بوی تعفن مردم شان(!) گرفته و با کراهت از ایشان روی برگردانده و در توهم روشنفکری و همه چیزدانی و فضیلت و برتری و از مابهترانی، فرو می روند!
اطوارهای مسمایان به روشنفکری در سینما «عصر جدید» بعد از تماشای «هامون» مهرجوئی مهوع بود. همان هائی که مهرجوئی در «هامون» کیفرخواستی علیهشان صادر کرد که «عمری درس خوندن تا گُهی بشن اما هنوز آویزوناند»!
جماعتی که با «خودفریبی و توهم» از روشنفکری فقط ادا درآوردن و موی دمباسبی و عینک پنسی و صرف قهوه اسپرسو را عهدهداری میکنند!
شخصاً اعتراف میکنم:
من روشنفکر نیستم!
باور به روشنفکری با قرائت ایرانی، تن دادن به تفرعن شیطانی است.
همان شیطانی که با ابتلا به خود برتربینی که «من از آتشم» و «انسان از خاک» متفرعنانه از تعبد خداوند تمرد ورزید!
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ
و به فرشتگان گفتيم :آدم را سجده کنيد،همه سجده کردند جز ابليس که سرباز زد و برتری جست.
برخلاف سنت Enlightenment که غافلانه و به اشتباه در ایران آنرا Intellectualism میانگارند! روشنفکری از این جنس در غرب تنه بر عقلانیت میزد. این در حالی است که سنت روشنفکری ایرانی تن دادن به یک دوگانه منحط از تبختر و فخرفروشی و خود برتربینی است.
متابعتی از منطق آشنای باینری و فهم دیجیتالی «انسان ایرانی» از جهان و کائنات و متعلقات و محتویاتش!
گفتمانی سیاه و سفید که در آن برای ابراز و اثبات وجود و اصلحیت خود لزوماً باید جبهه مقابلی برای خود تعریف کنی که برآیندی از سفلگی و حقارت است.
روشنفکر در گفتمان ایرانی برای مانائی وجود پر نخوت خود چارهای ندارد تا بقای خود را محول به خلق جبههای از تاریک فکران در مقابل خود کند که مختصات هر دو سوی جبهه را نیز شخصاً و برگرفته از خوشآیندها و ناخوشآیندهای سلیقگی خود فهم و معنا و قرائت می کند.
خاک بر صورت چنین روشنفکری باید پاشید که برای اثبات ارجحیت و اصلحیتاش، جامعه خود را متهم به تاریکفکری می کند.
دو گانه «روشن فکر ـ تاریک فکر» تبلور عینیتی شیطانی از صباوتی گریم شده است.
به باورم ، روشنفکر را با چنین مختصاتی نباید برسمیت شناخت و همه انسانها بیرون از آن «دوگانه شیطانی» همزمان «عوام و خواص» اند.
چه آن چوپانی که در دل کوه تخصص گوسفندگردانی دارد نسبت به استاد دانشگاه به اعتبار تخصصاش خواص محسوب میشود. هم چنان که آن استاد دانشگاه به اعتبار جهلاش از تخصص چوپانی، نزد چوپان عوام خواهد بود! هم چنان که همان استاد در مقابل چوپان مفروض در حوزه تخصص خود خواص است و چوپان در آن حوزه عامی است.
بخشی از مقاله من روشنفکر نیستم!
https://bit.ly/2kQAth4
#روشنفکری
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻 از نشانه های بلوغ فکری
✍ سید یحیی یثربی
▫️توجه به معرفتشناسی یکی از نشانههای بلوغ فکری انسانهاست. انسانهای سادهدل به سادگی میپذیرند که همه چیز را میدانند، اما انسانهایی که فکر عمیق و دقیق دارند، به ارزیابی دانایی خود میپردازند تا ببینند از نظر کمیت و کیفیت تا چه حد اعتبار دارد.
انسان بر اساس یک معرفتشناسی خام، برخورد خامی با پیرامون خود داشته و میپندارد که همه چیز را یا شخصاً میفهمد و یا با پرسیدن از دیگران میتواند بفهمد! دقت در برخورد کودکان با جهان پیرامون خود، شاهد زندهی این مدعاست.
عده زیادی در همین شرایط بزرگ میشوند و از دنیا میروند، اما عدهای میتوانند در مراحلی از عمر خود، به چنین وضعی با دیدهی تردید نگاه کرده، دریابند که منابع کسب معرفت آنان چندان هم قابل اعتماد نیستند! زیرا قوای ادراکی و مردم محیط، هر دو در معرض خطا میباشند و با همین توجه به این نتیجه میرسند که باید خودشان شخصاً دست به کار شده و حدودِ توان و میزان اعتبار باورهای خود را با دقت ارزیابی کنند.
#معرفت_شناسی
#شناخت
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻به پایان خوش تاریخ خوش آمدید
✍ مراد فرهادپور
▫️اکنون ديگر هيچ شک و ترديدي باقي نمانده که يگانه اصل متعالي و متافيزيکي حاکم بر سرنوشت همه ما فرصت طلبي است. از ميلياردر شدن در عرصه اقتصاد و مشهور شدن در "هنر" تا نشستن بر مسند قدرت حاکم و تبديل شدن به مهمترين "نظريه پرداز" معاصر، همه چيز فقط و فقط در گرو يک چيز است : اين که آدمي در زمان درست در مکان درست حاضر باشد، حاضر و آماده براي استفاده از فرصت و طلبيدن و به ارث بردن آن با تمام وجود
آنچه وجودش لازم نيست، بلکه حتي مي تواند مزاحم و دست و پا گير هم باشد، قابليت است و شجاعت و استعداد و استقامت و خلاقيت و فداکاري و هوش و صداقت و صبر و شرم و شرافت و فروتني و دوستي و تشخص و تجربه و تفکر و ...خلاصه هر آن چيزي که زماني يک "فضيلت" شمرده مي شد؛ حتي صفات و به اصطلاح امتيازاتي چون زيبايي و خوش پوشي و زرنگي و تردستي و خوش صحبتي و ظاهرسازي و...هم ديگر مؤثر يا به دردبخور نيستند. ظاهراً پيشبيني آدورنو درباره يکدست و يک شکل شدنِ آدميان توسط سيستم، تحقق يافته است: با تبديل شدنِ همگان به حشراتي انباشته از حرص و هراس؛ حرص به قدرت و شهرت و ثروت بيشتر، و هراس از هر چيزي جز اين.
فکر کنم اواخر قرن گذشته بود که يک استاد دانشگاه و تحليلگر (يا به زبان امروزي "کارشناس") بسيار معمولي و بسيار فرصت طلب به نام فرانسيس فوکوياما اعلام داشت که با فروپاشي شوروي و پيروزي ليبرال-دمکراسي در مقام بهترين نظام اجتماعي و سياسي ممکن، تاريخ نيز به پايان رسيده است، آنهم پاياني خوش.
اين حکم که اعلامش هواداران و شهرت و امکانات زيادي براي آقاي فوکوياما به ارمغان آورد، به رغم لحن علمي و کارشناسانه اش، از قضا تا حدي شبيه ارسال نوعي پيام يا دستور به خود تاريخ هم بود. ولي حال که به جهان اطراف خود مي نگريم به نظر مي رسد که تاريخ با همان طنز هميشگي و مکر هگلي اش دارد، به تعبير لاکان، پيام ايشان را در شکل وارونه شده اش پس مي فرستد، شکلي که در قالب آن معناي حقيقي پيام – که خود فرستنده هم از آن بي خبر بوده – عيان و آشکار مي شود :
بحران فراگير مالي و اعتباري، تورم همراه با رکود، بيکاري گسترده، فساد فزاينده در دستگاه هاي دولتي، مافيايي شدن اقتصاد، ترس از تروريسم و امنيتي شدن همه ابعاد زندگي روزمره، پايمال شدن حقوق مدني و صنفي (به همان شيوه هاي مورد علاقه خانم تاچر و آقاي ريگان)، 9 ساعت کار در روز زير دست يک احمق خرشانس به قصد کسب چند صد دلار بيشتر و خريد و "مصرف" کالاهاي "نواي" که مصرفشان به عوض نمونه هاي قبلي فقط موجب افزايش حس تهوع و دلزدگي مي شود (دستکم در آناني که هنوز کاملاً ديوانه نشده اند)، و درگير شدن در چندين جنگ ناتمام يا قريب الوقوع براي مردمان ظاهراً خوش اقبال بلاد مغرب زمين وچند کشور شرق آسيا که زودتر از همه ما به پايان خوش تاريخ رسيدند.
گرسنگي شديد و روزافزون در نتيجه افزايش قيمت مواد غذايي ( به لطف نوسانات اقتصاد آزاد و همچنين به لطف تلاش براي کاستن از آلودگي هوا با کاشتن نيشکر به عوض گندم و توليد سوخت گياهي – که خود يکي از "جذاب ترين" نمونه هاي مکر تاريخ است و آدمي نمي داند برايش بخندد يا گريه کند)، قحطي و خشکسالي و سيل و طوفان ناشي از تخريب محيط زيست ( که مسئول اصلي اش سرمايه داري مصرفگراي آمريکايي-غربي است)، انواع جنگ و کشتار و تجاوز و نسل کشي از بالکان تا کلمبيا، افزايش فقر و بيسوادي (که قرار بود تا يک دهه ديگر به کلي محو شود)، صور گوناگون دخالت هاي آشکار و پنهان و زد و بندهاي سياسي و رواج انواع و اقسام عوامفريبي، تداوم بحرانهاي منطقه اي و حالت نه جنگ نه صلح و ستيز دولتها و ابردولتها، شيوع و بازگشت بسياري از بيماريهاي مهلک، کشتار همسايگان بدبخت تر از خود به بهانه تفاوت هاي ديني و قومي، روزي 14 ساعت کار براي بچه هاي زير 14 سال ، و رئيس جمهورهاي مادام العمر براي مردمان کشورهاي رو به توسعه و در حال توسعه و نيمه توسعه يافته-- که خيلي هاشان براي رفتن به غرب و رسيدن به پايان تاريخ له له مي زنند ..
پايان خوش تاريخ بر همگان مبارک باد.
#پایان_تاریخ
#فوکویاما
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻علامه طباطبایی و علوم اجتماعی
✍ سید جواد میری
▫️سید محمد حسین طباطبایی متولد تبریز در ۱۲۸۱ بود و در سال ۱۳۶۰ یعنی ۳ سال بعد از انقلاب ۱۳۵۷ دارفانی را وداع گفت. البته بحث های بیشماری در باب این وجود دارد که نوع نگاه این علامه آذربایجانی و فیسلوف ایرانی که در جهان پرآوازه است چه نسبتی با مفهوم "انقلاب" دارد و اساسا "اصول فلسفه و روش رئالیسم" او در نسبت با انقلاب که با ظهور "سوژه" قابل تبیین است چگونه قابل تاویل است. علامه طباطبایی چندان در دوران جمهوری اسلامی نزیست و نمی توان نسبت او با "جهانبینی انقلابی" را مبتنی بر آثار او تحلیل کرد ولی شاید بتوان نوع نگاه علامه طباطبایی و مشرب فلسفی او را ملاک قرار داد و بر آن اساس دست به تفسیری جامع در این باب زد. اما در این نوشتار من به دنبال "نسبت" علامه طباطبایی و علوم انسانی هستم.
بسیاری از اندیشمندان معاصر ایران همچون محمد توکل، قاسم پورحسن، محمد علی مرادی، صدیق اورعی، حمید پارسانیا، سید محمد امین قانعی راد و ابوالفضل مرشدی در باب اهمیت دیدگاه علامه طباطبایی در بستر علوم اجتماعی بسیار نوشته اند و سخن گفته اند. به عنوان مثال، دکتر اورعی و دکتر ابوالفضل مرشدی تز دکتری خویش را درباره علامه طباطبایی نگاشته اند و اورعی از نظریه "استخدام" علامه طباطبایی در ساختار جامعه شناسی سخن گفته است و مرشدی دست به مقایسه ای بین کانت و علامه طباطبایی و مفهوم "از-جا-کندگی معرفتی" زده است. اما همانطور که قاسم پورحسن در مطالعات خویش در باب علامه طباطبایی اشاره کرده است ابعاد فلسفی کلان نظریه طباطبایی به درستی و به صورت جامع در بستر علوم انسانی ایران و در سطح آکادمیک تبیین نشده است. به سخن دیگر، نگاه علامه طباطبایی در وضعیت " آندِر تئورایز" می باشد. این مفهوم به چه معناست؟ در فلسفه علم این مفهوم وقتی در باب نظریه ای به کار برده می شود به این معناست که ابعاد و ساحات مختلف نظریه مورد "پردازش" و "مفهومسازی" قرار نگرفته باشد و نظریه در حالتی تکینه و نحیف قرار گرفته باشد.
به عبارت دیگر، کلان نظریه علامه طباطبایی در حوزه علوم انسانی دیدگاه او در باب "ادراکات اعتباری" است. اجازه دهید این مفهوم را با ارجاع به آثار علامه طباطبایی به صورت موجز شرح دهم. ادراکات اعتباری مفروضاتی است که ذهن انسان برای رفع نیازهای رندگی آنها را ساخته و پرداخته است و این مفروضات جنبه وضعی و قراردادی و اعتباری دارد. به تعبیر فلسفی، این نوع از ادراکات با واقع و نفس الامر سروکاری ندارد. به عبارت دیگر، ادراکات اعتباری تابع احتیاجات زیستی و مولفه های ویژه محیط است و با دگرگونی آنها تغییر می کند. علوم اعتباری، علومی است که رابطه میان "انسان" و حرکات فعلی او می باشد و انسان با اِعمال قوای فعال خود این علوم را تهیه می کند. این سخن بدین معناست که این علوم و ادراکات، مطابق خارج از "توهم" ما ندارند. البته مفهوم "اعتبارات" در دو ساحت "قبل الاجتماع" و "بعد الاجتماع" در رویکرد علامه طباطبایی مفهومینه شده است و این تمایز بدین معناست که مستوای هر جامعه ایی نسبت وثیقی با "دامنه اعتباریات" آن جامعه دارد.
به تعبیر دیگر، علامه طباطبایی با آغاز کردن فلسفه خود با "انسان" و بویژه با طرح مفهوم "اعتباریات" قلمرو آفرینشگری خرد انسان را بسط داد و مبتنی بر این نگاه امکان شکلگیری علوم اجتماعی را با برساخت مفهوم اعتباریات مطرح کرد. اما نکته ایی که در اینجا قابل تامل است نوع نگاه علامه طباطبایی به "نسبت" اعتباریات با قوای انسانی است. به سخن دیگر، او می گوید ادراکات اعتباری خارج از "توهم" ما مطابقی ندارد و در اینجا مفهوم "توهم" -یعنی بخشی از قوه وهم انسانی- قابل تامل است. زیرا سی رایت میلز در باب علوم اجتماعی از مفهوم "تخیل" استفاده می کند -که بخشی از قوه خیال انسان است- و این "مستقر کردن" ادراکات اعتباری در ذیل "وهم" -و نه خیال" به نظرم میدان بسط علوم اجتماعی در روایت علامه طباطبایی را مناقشه برانگیز کند. البته این بحثی است که نیاز به واکاوی جدی و غور در آثار علامه طباطبایی دارد.
اما برای خوانش "اصول فلسفه و روش رئالیسم" ما نباید آنرا ذیل روایت شهید مطهری تقریر کنیم. زیرا بین نگاه علامه طباطبایی و خوانش مطهری تفاوت عمده ایی وجود دارد و به یک اعتبار می توان گفت شهید مطهری برد اعتباریات علامه طباطبایی را تا حدود زیادی کوتاه کرده است.
#جامعه_شناسی_علم
#علوم_انسانی
#علامه_طباطبایی
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻 صورتبندی جریانهای فکری در ایران امروز
✍ پرویز امینی
ما بخواهیم یا نخواهیم در متن یک وضعیتی هستیم که به شکل ساختاری ما را احاطه کرده است. این وضعیت، نوعی سازماندهی خاص جامعه بعلاوه اندیشه مدرن است. برای مسلمانان، از حمله ناپلئون به مصر در اواخر قرن هجدهم و برای ایرانیان، از شکست در جنگهای ایران و روس در آغاز قرن نوزدهم، این وضعیت مورد توجه بوده است و درهر عصری رهیافت متفاوتی نسبت به آن وجود داشته است. اینک با تجربه دویست ساله، همچنان اندیشه وجهان مدرن بعلاوه معرفت پست مدرن، مسئله ماست و براساس نحوه مواجهه با آن میتوان گرایشهای فکری در ایران امروز را دستهبندی کرد:
بیتوجه به مسئلهسازی اندیشه مدرن
این گروه، مسائل و پرابلمهای اندیشه وجهان مدرن و در چند دهه گذشته، معرفت پستمدرن را به رسمیت نمیشناسد و عملا قطع نظر از وجود آن به فکر و عمل خود سازمان میدهد. اسلامگرایان سنتی و افرادی نظیر محمدرضا حکیمی ازجمله مصادیق این گرایشاند.
بدفهمی از اندیشه مدرن و معرفت پستمدرن
دسته دوم براساس نوعی بدفهمی آشکار و واضح از این اندیشه، وارد نقد و حتی طرح مباحث ایجابی خود درآن حوزه شده است. آیتالله جوادی آملی ازجمله این چهرههاست و کتاب منزلت عقل درهندسه معرفت دینی و برخی تفاسیر ایشان مثلا تفسیر آیه ۲۵ سوره حدید بعنوان تفکیک قوا، ازجمله این آثار است. سیدمهدی میرباقری و جریان فرهنگستان نیز دراین دسته قرار میگیرند که تقریبا بدون هیچ ارجاعی به متون اصلی سازندگان اندیشه مدرن، فهم خود را از غرب ابراز و نقد میکنند.
سادهسازی اندیشه مدرن و پستمدرن
جریان سوم که در محیط روشنفکری ایران و نیز جریان دینی رواج دارد، با فهم سادهسازانه با این جهان جدید مواجهه شدهاند. برخی مثل مرحوم بازرگان وشریعتی و حتی سیدجمال تلاش کردهاند آن را با فکر دینی مطابقت بدهند و به نوعی آن راشبیهسازی کنند و گاهی نیز براساس این فهم سادهسازانه، به نقد تفکر و اندیشه مدرن وپستمدرن پرداختهاند و بقول معروف با یک فن، آنها را ضربه فنی کردهاند. شمول افراد در این جریان، هم اکنون نیز بالاست.
سپراندازی دربرابر اندیشه مدرن و پستمدرن
این جریان با فرض ناتوانی مواجهه فکر دینی در برابر فکر مدرن و پستمدرن، بکلی عطای فکر دینی را به لقایش بخشیدهاند و به مرور از دامنه فکر دینی فاصله گرفتهاند. ملکیان، سروش بعد از رؤیای رسولانه ومجتهد شبستری و شماری از افراد دیگر تحت عنوان روشنفکری دینی در برابر جریانی که خود را نواندیشی دینی معرفی میکند، در این گروه قرار میگیرند. دراین گروه، برخی نیز هستند که از ادعاهای سابق خود دست شستهاند و دعاوی خود در آغاز انقلاب را در غروب تجدد و آغاز عصری دیگر، همانند فوکو و آوینی، خوشبینانه میدانند و در یک دهه اخیر، هم امکان علوم انسانی اسلامی را نفی کردهاند و هم توسعه را فعلا اولویت جامعه معرفی کردهاند و تا مرز حمایت مطلق از پدیدارهای سیاسی مثل برجام نیز پیش رفتهاند. رضا داوری اردکانی مصداق این جریان است.
مدرن و حتی پستمدرن سازی اندیشه دینی
این گروه، صریح و غیرصریح معتقدند با فکر دینی نمیتوان با اقتضائات جدید زندگی مدرن و اندیشه مدرن وپستمدرن مواجه شد اما ازطرف دیگر معتقدند با توجه به سنت ستبر مذهبی در ایران، بدون تأیید دین نمیتوان اندیشه مدرن را بومی و مال خود کرد. این گروه با پیشفرض گرفتن اندیشه تجدد و پساتجدد، میخواهند بامراجعه به سنت دینی، قرائتی به دست دهند که بتوان با سنت دینی، آموزههای مدرن را موجه کرد. مرحوم فیرحی دراین دسته قرار میگیرد که تلاش میکرد به تناسب در آموزهها و در روش، از لاک و فوکو و این اواخر راولز، برای دموکراسیسازی و لیبرالیسمباوری در سنت فقهی، راهی باز کند.
نوستالژیک گرایان
این گروه، ایران پیش از اسلام را ایدهال فکری و تجربی خود میدانند و با فرض تصلب سنت و قابلاستفادهنبودن اندیشه و مفاهیم مدرن به همان شکلی که در غرب تکوین پیدا کرده است در ایران، در تلاشاند ذیل اندیشه ایرانشهری که معتقدند ظرفیتهای نهفته و قابلانکشافی دارد، به مواجهه با جهان جدید بپردازند. جواد طباطبایی دراین دسته قرار میگیرد.
ناتمام دانستن فهم، نقد و پاسخ ایجابی به فکر مدرن و معرفت پستمدرن
دسته آخر که جریان اقلیتی است با فهم تجربه تاریخی مواجهه با جهان جدید در دویست سال اخیر و ناموفق دانستن آن، معتقد است که ما همچنان در فهم این اندیشهها عقب ماندگی داریم و بدون فهم درست وعمیق، نقدها و ایجابها نیز از مرز سادهسازی فراتر نخواهد رفت و بطریق اولی در سازماندهی عینی زندگی اجتماعی، کاربستی نخواهد داشت. این گروه فهم ما از جهان مدرن و نیز تفکر مدرن ومعرفت پستمدرن را ناتمام میدانند و اولویت را برای تنظیم مواجهه با این اندیشه ونوع زیست اجتماعیاش، به فهم و بازاندیشی در فهم جهان جدید میدهند.
✅ @Popular_Sociology
🔻محمدعلی فروغی و برساخت هویت در ایران |
بخش اول
✍ یحیی حمدی
▫️محمد علی فروغی نقشی بسیار تاثیر گذار در تاریخ معاصر ایران ایفا کرده است که فقط یکی از آنها نقش او در تأسیس و دوام پهلوی ها بوده است. کمتر کسی را می توان مثل او در این دوره سراغ گرفت که این چنین پررنگ در دو وادی سیاست و فرهنگ حضور داشته باشد:
در سیاست ؛ تلاش او برای نشاندن رضاخان بر سلطنت و «قرار گرفتن در زمره ابواب جمعی دیکتاتوری منور»، بازی در نقش میانجی در انتقال سلطنت از رضاخان به پسرش و جلوگیری از روی آوردن انگلیسی ها به بازمانده قاجار؛ از جمله فعالیت های تاثیرگذار وی بود و در هر دو دوره (پهلوی اول و دوم) نیز به مقام نخست وزیری دست یافت، اما از سیاست مهمتر برای او فرهنگ بود.
در باب تبار و باور او بسیار سخن رفته است از جمله گرایش به #فراماسونری ( حتی تذکره نویسان حامی وی نیز انکار نمی کنند که در صدد توجیه نیز بر آمده اند)، برای تبار یهودی و ازلی مذهب بودن وی نیز مستندات زیادی وجود دارد.
به نظر می رسد او در آن دوره پی برده بود که بدون دستیابی به قدرت نمی توان بر فرهنگ سیطره یافت به این خاطر ابتدا وارد وادی سیاست شد و چون در آن عرصه فاتح شد به بر آوردن منویات فرهنگی اش همت گماشت که اگر بنیان فرهنگ برساخته شود تغییرات در وادی سیاست صرفا در روبنا خود را نشان خواهد داد و سازه همان است که بود!
در وادی فرهنگ تلاش او، بر تقویت سازه های پیش از اسلام و برساخت هویتی جدید برای ایران مبتنی بر باستان است ( گفتمان هویتی حاکم بر پهلوی که یکی از معمارانش فروغی است ترکیبی از باستان و تجدد است) در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی کند که در این مختصر به دو مورد اشاره می شود:
الف) تاریخ نگاری : برجسته ترین کار وی در این موضوع ؛ کتاب «تاریخ مختصر ایران» است که در آغاز دوره پهلوی برای تدریس در کلاس های سوم و چهارم به نگارش درآورده است. اما عجیب اینکه او در این کتاب مهمترین عنصر هویتی پهلوی که اتصال به هخامنشیان ( حکومت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی) را نادیده می انگارد او اساسا سلسله هخامنشیان و پدیده ای به نام کوروش را ندیده است در حالی که روشنفکران باستان گرای پس از او نقطه عطف و نیز عزیمتشان به تاریخ؛ کوروش و هخامنشان است اما چرا او آن را نادیده می انگارد؟ یعنی بزرگنمایی ها درباره این دوره را بلا سند و مصداق جعلیات می داند ( ن.ک کائینی ۱۳۹۸) و مگر ممکن است فردی چون فروغی از آن بی اطلاع باشد؟!
پس از فروغی؛ هخامنشیان و به ویژه کوروش جایگاه جوهری در سیاستگذاری های هویتی در ایران پیدا می کنند تا جایی که تقویم ایران در دوره پهلوی دوم بر آن مبنا تغییر می کند و جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی در پاسارگاد برگزار می شود و شاه در سخنانی در آن می گوید: کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم!
ادامه دارد...
پ.ن: برساخت ترجمه Construct است
#جامعه_شناسی_تاریخی
#دولت_ملت
#محمدعلی_فروغی
#هویت_ایرانی
#پهلوی
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology