eitaa logo
👥پُرسمان شیعه⁉️
117 دنبال‌کننده
10 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🍃 ﷽ 🍃 📋 هدف ما بیان شبهات و پاسخگویی به آنها و به پرسش‌های شـما در مسائل دینی أعم از اعتقادی، اخلاقی و ... می‌باشد. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia راه ارتباطی با ما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا اميرمؤمنان عليه السلام با حديث غدير بر خلافت خويش استدلال كرد؟ همه مى دانيم پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله خلافت و جانشينى بلافصل اميرمؤمنان عليه السلام را در روز غدير اعلام نمود و اطاعت و پيروى از او را بر همه مسلمانان واجب ساخت، در اين جا اين سؤال پيش مى آيد: هرگاه جانشينى اميرمؤمنان در چنين روزى اعلام گرديده، پس چرا امام عليه السلام در طول حيات خود با اين حديث براى اثبات امامت خويش استدلال نكرده است؟ . . . ⭕ پاسخ: برخلاف فرض سؤال، امام عليه السلام در طول عمر در موارد متعدّدى با حديث «غدير» بر حقّانيّت و خلافت خود استدلال نموده است و هر وقت موقعيّت را مناسب مى ديد، حديث غدير را به مخالفان گوشزد مى كرد و از اين راه، موقعيّت خود را در قلوب مردم تحكيم مى نمود. نه تنها امام عليه السلام، بلكه دخت پيامبر گرامى، حضرت فاطمه عليها السلام و فرزند گرامى وى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام و سالار شهيدان حضرت حسين بن على عليه السلام و گروهى از شخصيّت هاى بزرگ اسلام مانند: عبداللَّه بن جعفر، عمّار ياسر، اصبغ بن نباته، قيس بن سعد، عمر بن عبدالعزيز و مأمون خليفه عبّاسى و حتّى برخى از مخالفان آن حضرت مانند عمر و عاص و... با حديث غدير استدلال كردند. بنابر اين، استدلال با حديث غدير از زمان خود آن حضرت وجود داشته و در هر عصر و قرنى، علاقمندان آن حضرت حديث غدير را از دلايل امامت و ولايت امام مى شمردند و ما در اين جا به نمونه هايى از اين استدلالات اشاره مى كنيم: ۱) اميرمؤمنان عليه السلام در روز شورا (اعضاى شورا را به دستور خليفه دوّم تعيين شده بود و تركيب اعضا طورى بود كه همه افراد مى دانستند كه خلافت از آن غير على خواهد بود) هنگامى كه گوى خلافت از طرف عبدالرّحمان بن عوف به سوى عثمان پرتاب شد، براى ابطال رأى شورا شروع به سخن كرد و فرمود: من با شما با سخنى استدلال مى كنم كه هيچ كس نمى تواند آن را انكار كند تا آن جا كه فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا در ميان شما كسى هست كه پيامبر درباره او گفته باشد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاهُ اللّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ لِيَبْلُغَ الشَّاهُدُ الْغائِب؛ من مولاى كسى هستم كه على مولاى اوست، پروردگارا! دوست بدار هركس را كه على را دوست بدارد و يارى كن هركس را كه على را يارى كند و اين سخن را حاضرين به غايبين برسانند!» همگى گفتند چرا، و افزودند: «اين فضيلت را جز تو كسى ندارد! » البتّه استدلال امام به حديث غير منحصر به اين مورد نيست، بلكه در موارد ديگر نيز امام عليه السلام با اين حديث استدلال كرد كه ذيلًا به آنها اشاره مى شود: ۲) روزى اميرمؤمنان عليه السلام در كوفه سخنرانى مى نمود، در ضمن سخنان خود رو به جمعيّت كرد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم هركس در غدير حاضر بود و به گوش خود شنيد كه پيامبر مرا به جانشينى خود برگزيد، بايستد و شهادت بدهد ولى تنها آنان كه اين مطلب را به گوش خود از پيامبر شنيده اند برخيزند، نه آنان كه از ديگران شنيده اند. در اين موقع سى نفر از جا برخاستند و به شنيدن حديث غدير گواهى دادند! بايد توجّه داشت كه آن روز متجاوز از بيست و پنج سال از واقعه غدير مى گذشت؛ بعلاوه، بعضى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در كوفه نبودند و يا پيش از آن در گذشته بودند؛ شايد بعضى هم به عللى از دادن شهادت كوتاهى ورزيدند وگرنه تعداد گواهان بيش از آن بود. مرحوم علّامه امينى مصادر متعدّد اين حديث را در كتاب نفيس خود آورده است، علاقه مندان مى توانند به كتاب مزبور مراجعه فرمايند. 🔺
🔻 ۳) در دوران خلافت عثمان دويست تن از شخصيّت هاى بزرگ - از مهاجر و انصار - در مسجد پيامبر گرامى دور هم گرد آمده بودند و پيرامون موضوعات مختلفى بحث و گفتگو مى نمودند، تا آن جا كه سخن به فضايل قريش و سوابق مهاجرت آنان كشيده شد و هر تيره اى از قريش به شخصيّت هاى برجسته خود افتخار مى نمود. در طول اين جلسه كه از نخستين ساعات روز برگزار شده بود و تا ظهر ادامه داشت و شخصيّت هايى در آن سخن مى گفتند، اميرمؤمنان عليه السلام فقط به سخنان مردم گوش مى داد و سخنى نمى فرمود. در اين موقع ناگهان جمعيّت به حضرت روى آورده، درخواست نمودند كه زبان به سخن بگشايد؛ امام به اصرار مردم برخاست و درباره پيوند خود با خاندان پيامبر و سوابق خدمات خود بطور گسترده سخن گفت تا آن جا كه فرمود: به خاطر داريد كه روز غدير خداوند به پيامبر مأموريّت داد كه: همان طور كه نماز و زكات و مراسم حج را براى آنان روشن كرده است، مرا پيشواى مردم قرار دهد و براى انجام همين كار، پيامبر صلى الله عليه و آله خطبه اى به شرح زير خواند و فرمود: خداوند انجام كارى را بر عهده من گذارده است و من از آن مى ترسيدم كه بعضى از مردم مرا در ابلاغ پيام الهى تكذيب كنند، ولى خداوند امر فرمود كه آن را برسانم و نويد داد كه مرا از شرّ مردم حفظ كند. هان! اى مردم! مى دانيد خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنانم، و من از خود آنان به خودشان اولى هستم؟ همگى گفتند: آرى! در اين موقع پيامبر فرمود: على! برخيز و من برخاستم؛ سپس رو به جمعيّت كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاه اللّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاه». در اين موقع سلمان از رسول خدا پرسيد: على بر ما چگونه ولايت دارد؟ پيامبر فرمود: «ولاؤه كولاى من كنت اولى به من نفسه فعلى اولى به من نفسه؛ ولايت على بر شما همانند ولايت من است بر شما، هركس من بر جان وى اولويّت دارم، على نيز بر جان او اولويّت دارد!» ۴) اين نه تنها على علیه السلام است كه با حديث غدير در برابر مخالفان استدلال نموده است، بلكه دخت گرامى پيامبر نيز در يك روز تاريخى كه براى احقاق حقّ خود سخنرانى مى نمود، رو به ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كرد و فرمود: آيا روز غدير را فراموش كرديد كه پيامبر به على عليه السلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاه». ۵) هنگامى كه حسن بن على عليه السلام تصميم گرفت كه با معاويه صلح كند، برخاست و خطبه اى به شرح زير ايراد نمود: خداوند اهل بيت پيامبر را به وسيله اسلام گرامى داشت و ما را برگزيد و هر نوع پليدى را از ما پاك نمود تا آن جا كه فرمود: همه امّت شنيدند كه پيامبر رو به على كرد و فرمود: تو نسبت به من بسان هارون هستى نسبت به موسى! همه مردم ديدند و شنيدند كه پيامبر دست على را در غدير خم گرفت و به مردم گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَعَلِىّ مَوْلَاه، اللّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاه». ۶) حضرت «حسين بن على عليه السلام» نيز هنگام سخنرانى در اجتماع انبوهى در سرزمين مكّه كه در ميان آنان صحابه پيامبر زياد بودند، چنين فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر در غدير خم على علیه السلام را به خلافت و ولايت برگزيد و فرمود: «حاضران به غايبان برسانند»؟ آن جمع همگى گفتند گواهى مى دهيم. علاوه بر اينها گروهى از اصحاب پيامبر مانند عمّار ياسر، زيد بن ارقم، عبداللَّه بن جعفر، اصبغ بن نباته و افراد ديگرى غير از اينها، همگى با اين حديث بر خلاف و شايستگى امام استدلال نموده اند. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۴۴ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ چرا خدا بندگان خود را مجازات مى كند؟ با اين كه خدا از همه چيز بى نياز است و مقهور قدرتى نيست، چرا گناهكاران را در دوزخ مى سوزاند و هدف از اين كار - آن هم در سراى ديگر - چيست؟ . . . ⭕ پاسخ: اوّلًا: بايد توجّه داشت كه بنا به شهادت بسيارى از آيات و روايات، پاداش‌ها و كيفرهاى روز رستاخيز نتيجه اجتناب ناپذير اعمال و كردارهاى دنيوى ماست و اين نتايج - خواه و ناخواه - دامنگير ما مى گردد. همان طور كه اعمال بشر در اين جهان يك سلسله لوازم اجتناب ناپذير دارد و از آن جدا نمى گردد، مثلًا يك فرد مبتلا به موادّ مخدّر، بايد يك عمر با رنج و درد و بيمارى دست به گريبان باشد و يك فرد ميگسار كه مدّت‌ها با شراب و الكل سروكار داشته، بايد باقيمانده عمر را با بدن رنجور و كبد و قلب بيمار به سر برد، همچنين كارهاى نيك و بد ما داراى آثار و لوازمى هستند كه در روز واپسين آشكار مى گردند و خود را نشان مى دهند؛ بنابر اين قسمت مهمّى از پاداش‌ها و كيفرها زاييده اعمال ما و اثر مستقيم كردارهاى ماست و هيچ نوع حقّ گِله و اعتراض نداريم و اگر ما زندگى خود را با برنامه صحيح و عالى شرع تنظيم مى نموديم، هرگز دچار اين عواقب بد و ناگوار نمى شديم؛ و همان طور كه نتايج اعمال ما در اين جهان با بى نيازى و رحمت خدا منافاتى ندارد، نتايج اعمال ما در رستاخيز نيز چنين است. ثانياً: پاداش‌ها و كيفرهاى روز واپسين، ضامن اجراى دستورهاى آسمانى است و صد در صد جنبه تربيتى دارند، خداوند با وعده هاى قطعى و تخلّف ناپذير خود بندگانش را به كارهاى نيك دعوت نموده و آنان را از اعمال زشت باز مى دارد، و اين وعده در صورتى مى تواند نقش تشويقى و تهديدى را ايفا كند كه صد در صد قطعى و تخلّف ناپذير باشد و اگر در آن احتمال تخلّف باشد، اثر تربيتى خود را بكلّى از دست خواهد داد، و ديگر دليل ندارد كه يك نفر زير بار سنگين وظايف و واجبات و اعمال نيك برود و يا از بسيارى هوس هاى سركش چشم بپوشد. پاداش‌ها و كيفرهاى الهى در صورتى مى توانند ضامن اجراى احكام و دستورهاى آسمانى گردند كه به صورت يك وعده قطعى و تخلّف ناپذير درآيند و هيچ نوع احتمال تخلّف به آن راه نيابد و خداوند منزّه است از آن كه به وعده خود عمل ننمايد. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۵١ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ وضع بى خبران در رستاخيز چگونه است؟ آيا اشخاصى كه در پاره‌اى از نقاط اروپا و آفريقا و آمريكا زيست مى كنند و از وقتى كه چشم به جهان گشوده‌اند جز عقايد پدران و مادران خود چيزى نشنيده و نديده‌اند و از محيط خارج هم كوچكترين اطّلاعى ندارند، سرنوشت اينها كه آيين حق را نپذيرفته‌اند در رستاخيز چگونه خواهد بود؟ . . . ⭕ پاسخ: اين گونه افراد وسيله براى تحقيق «دين حق» در اختيار داشته و كوتاهى كرده اند البتّه معذور نخواهند بود، ولى در صورتى كه هيچ گونه وسيله‌اى در اختيار آنها نبوده و يا به اندازه توانايى در شناسايى آيين حق كوشش نموده اند و دستشان به جايى نرسيده است، در پيشگاه خدا معذور خواهند بود؛ يعنى خداوند جهان آنها را مجازات نخواهد نمود ولى اين افراد موظّفند به آنچه از حقايق دريافته‌اند عمل كنند؛ مثلًا، همين اندازه كه عقل آنها گواهى بر وجود خداوند مى دهد و يا گواهى به نيكى عدالت و بدى ظلم و فساد و انحراف هاى اخلاقى مى دهد، بايد طبق آن عمل كنند و به اين افراد در اصطلاح قرآن «مستضعف» گفته مى شود. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۵۵ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا روز پنجاه هزار سال ممكن است؟ آيا اين كه مى گويند روز قيامت پنجاه هزار سال مى باشد درست است؟ چطور ممكن است يك روز پنجاه هزار سال باشد؟ . . . ⭕ پاسخ: بايد توجّه داشت كه شب و روز و سال منحصر به اين مقدار زمان نيست كه در شرايط فعلى براى ما ساكنان زمين وجود دارد، بلكه مقدار شب و روز و همچنين مقدار سال در كرات ديگر با زمين تفاوت بسيارى دارد؛ مثلًا در «عطارد» كه نزديكترين سيّاره به خورشيد است، يك سال به اندازه هشتاد و هشت شبانه روز ماست (يعنى عطارد در هشتاد و هشت روز يك مرتبه به دور خورشيد مى گردد)، و در «زهره» كه همسايه زمين است، يك سال به اندازه صد و بيست و پنج شبانه روز ماست. يك سال «نپتون» كه هشتمين سيّاره منظومه شمسى ماست، تقريباً صد و شصت و چهار برابر سال زمين است و يك سال «پلوتون» كه دورترين سيّارات منظومه شمسى است، دويست و چهل و نه برابر سال ماست، حتّى در قطب شمال و جنوب ما اندازه شب و روز با آنچه در مناطق ديگر است تفاوت بسيار دارد و هريك از شب و روز تقريباً شش ماه مى باشد و در كره ماه، شب و روز هر كدام تقريباً پانزده روز است. در اين صورت هيچ استبعادى ندارد كه در روز قيامت اوضاع و شرايط طورى گردد كه يك روز به اندازه پنجاه سال فعلى ما باشد، چنان كه قرآن مجيد اشاره فرموده است. زيرا در روز قيامت چنان كه از آيات قرآن استفاده مى شود، قطعاً اوضاع و شرايط فعلى كرات به هم خواهد خورد و وضع خورشيد و زمين كه پيدايش شب و روز و سال به آنها بستگى دارد با امروز تفاوت كلّى خواهد كرد و طرح نوينى در وضع جهان ريخته خواهد شد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الارْضُ غَيْرَ الارْضِ وَ السَّماوَاتِ... ؛ در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر و آسمان‌ها (به آسمان هاى ديگرى) مبدّل مى شود... ». (سوره ابراهيم، آيه ۴٨) 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۵٧ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ چرا بايد از اعلم تقليد كرد؟ در رساله هاى عمليّه نوشته شده است كه تقليد اعلم واجب است. اين حكم از كجا سرچشمه گرفته است؟ . . . ⭕ پاسخ: موضوع تقليد اعلم از جمله موضوعاتى است كه در ميان فقها مشهور و معروف است و دلايل مختلفى براى آن ذكر كرده اند كه يك نمونه روشن آن را ذيلًا از نظر مى گذرانيم. اساس تقليد و رجوع جاهل به عالم از روش عقلايى جهان گرفته شده، اين معنا كه در ميان تمام اقوام و ملّت‌ها افرادى كه در فنى تخصّص ندارند، هنگامى كه مسائلى از آن فن، مورد احتياجشان واقع شود، به افرادى كه متخصّص آن فن هستند مراجعه مى كنند؛ مثلًا، افرادى كه آشنايى به مسائل طبّى ندارند، هنگامى كه بيمار مى شوند به طبيب، و افرادى كه به امور ساختمانى وارد نيستند، به هنگام احتياج به مهندس و معمار ساختمان مراجعه مى نمايند، بديهى است هرگاه در ميان اهل فنّى اختلاف نظر باشد، مثلًا طبيبى معتقد باشد كه درمان فلان بيمارى به طريق خاصّى است و طبيب ديگر طريق ديگرى را معتقد باشد، مسلّماً در چنين موردى شخص بيمار از نظريّه طبيبى پيروى مى كند اطّلاعات طبّى او وسيعتر و سوابق تجربيّاتش بيشتر و مهارتش در فنّ خود زيادتر و خلاصه نسبت به ديگرى اعلم بوده باشد. اين يك روش منطقى است كه عموم ملل در موارد اختلاف نظر در اهل يك فن، از آن پيروى مى كنند. همان طور كه گفته شد، اين يكى از دلايل لزوم تقليد اعلم است و دلايل ديگرى هم فقها ذكر كرده اند كه جاى شرح آن نيست. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢٩١ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️چرا هنگام نماز بايد رو به قبله بايستيم؟ در موقع نماز خواندن چرا بايد رو به قبله بايستيم در حالى كه خداوند همه جا هست و جهت معيّنى ندارد؟ . . . ⭕ پاسخ: نماز خواندن به طرف قبله، نه از اين جهت است كه خداوند مكان يا جهت معيّنى دارد، همان طور كه قرآن در ضمن آيات مربوط به قبله مخصوصاً در دو مورد به اين حقيقت تصريح كرده و مى فرمايد: «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَايْنَما تَوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ مشرق و مغرب از آن خداست؛ و به هر سو رو كنيد، خداوند آن جاست.» و در آيه ديگر مى گويد: قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ؛ بگو مشرق و مغرب از آن خداست.» [۲] بلكه از اين نظر است كه انسان به حكم اين كه جسم است هنگام نماز ناچار است به يك طرف متوجّه باشد؛ ولى اسلام خواسته از اين موضوع حدّاكثر استفاده را براى تكميل اين عبادت (نماز) بنمايد، زيرا همه مى دانيم كه خانه كعبه قديمى ترين مركز توحيد است. خانه‌اى است كه به دست قهرمان توحيد، ابراهيم خليل عليه السلام تجديد بنا شده و مورد توجّه تمام راهنمايان توحيد و پيغمبران خدا بوده است. توجّه به اين مركز توحيد، توجّه به خداست. درست است كه خداوند مكانى ندارد، امّا كسى كه مقابل چنين مركزى بايستد از جهات زيادى به خدا نزديكتر است و گويا خود را در پيشگاه او حاضر مى بيند. علاوه بر آن، توجّه عموم مسلمانان جهان در هر شبانه روز پنج مرتبه به اين مركز مقدّس، روح وحدت و يگانگى را در دل و جان آنها پرورش مى دهد و به وحدت اسلامى و هماهنگى مسلمين جهان كمك مى كند، و اجتماعات مختلف اسلامى را از شرق و غرب عالم به هم مربوط مى سازد و شوكت و عظمت آنها را ظاهر مى نمايد و بالاخره جوهر تعليمات جهانى اسلام را به صورت «وحدت هدف و عقيده» به دنيا نشان مى دهد. _____________________________ [۱]: سوره بقره، آيه ۱۱۵ [۲]: سوره بقره، آيه ۱۴٢ 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢٩۵ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ چرا زن در حال نماز بايد بدن خود را بپوشاند؟ چرا زنان بايد در حال نماز بدن خود را بپوشانند، در صورتى كه خداوند از آشكار و نهان هر موجودى آگاه است؟ . . . ⭕ پاسخ: شكى نيست كه خداوند از همه چيز در همه حال با خبر است و پوشيده و پنهان براى او مفهومى ندارد، با بندگان خود نيز نامحرم نيست، ولى انسان در حال عبادت خود را در حضور خدا مى بيند و با او سخن مى گويد و به راز و نياز با او بر مى خيزد، در چنين حالى بايد مناسب ترين لباس را در حضور او بپوشد، و روشن است كه مناسب ترين لباس براى زن همان لباس كامل است، يعنى لباسى كه نشانه عفّت و پاكدامنى اوست و بهترين حالات او را منعكس مى سازد، تنها چنين لباسى شايسته حال عبادت مى باشد. حتّى در مورد مردان نه تنها با بدن عريان نماز خواندن باطل و دور از روح خضوع و احترام به ساحت مقدّس پروردگار است، بلكه بهتر اين است كه علاوه بر پوشش مقدار واجب، با لباسى نماز بخواند كه نشانه نهايت احترام باشد، مثلًا تنها با لباس زير نماز خواندن خوب نيست و شايسته است علاوه بر لباس زير، لباس رو را هم بپوشند. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣٠٩ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️چرا مشروبات الكلى نجس است؟ چرا علما در رساله هاى خود مشروبات الكلى را نجس شمرده اند، در صورتى كه الكل غالباً اشيا را ضد عفونى مى كند و بسيارى از ميكروب‌ها را از بين مى برد؛ با اين وصف، حكمت «نجس» بودن آن چيست؟ . . . ⭕ پاسخ: اصولًا موضوعاتى كه در اسلام نجس و ناپاك شمرده شده، اسرار و علل گوناگونى دارد: دسته اوّل: چيزهايى كه ذاتاً ناپاك و پليدند و سرچشمه بسيارى از بيمارى‌ها مى باشند مانند ادرار و خون و...؛ از اين جهت اسلام آنها را نجس معرّفى كرده و لازم الاجتناب دانسته است. دسته دوّم: چيزهايى است كه پليدى ظاهرى ندارند، ولى آلودگى معنوى دارند و همين امر سبب شده است كه اسلام آنها را ناپاك بشمارد، مانند كفّار ممكن است كافر از نظر ظاهر پاك و تميز باشد، ولی از آن جا كه داراى عقايد انحرافى است، روحاً يك نوع آلودگى دارد كه هرگز با تنظيف بدن و رعايت اصول بهداشت از بين نمى رود. اسلام براى حفظ عقايد مسلمانان آنها را ناپاك شمرده است تا از اختلاط كامل مسلمانان با آنها جلوگيرى به عمل بياورد و در سايه آن، طهارت روحى آنان محفوظ بماند، و اگر آنها را ناپاك نمى شمرد و هرگونه اختلاط با آنها را اجازه مى داد، چه بسا افراد ضعيف تحت تأثير افكار و گفتار آنها واقع مى شدند. بعلاوه، اختلاط كامل با آنها سبب نفوذ آنان در جوامع اسلامى و گستردن برنامه هاى استعمارى مى گردد، ولى اختلاط محدود با آنها بر اساس مبادلات تجارى و علمى، با توجّه كامل به جلوگيرى از خطرات آنها، ممنوع نيست؛ و لذا اسلام آن را نهى نكرده است. دسته سوّم موضوعاتى است كه اين نوع پليدى‌ها كه گفته شد ندارند، ولى مبدأ يك سلسله مفاسد اجتماعى و فردى هستند مانند مشروبات الكلى. درست است كه الكل اجسام را ضد عفونى مى كند، ولى آشاميدن نوشابه هاى الكلى موجب مفاسد بى شمارى است. اسلام به منظور جلوگيرى از اين مفاسد، آن را نجس شمرده است تا بدين وسيله محدوديّت هايى در آن ايجاد كند و در نتيجه مردم را از آن دور نگاه دارد. زيرا بديهى است كه اگر چيزى روزى ناپاك و نجس باشد، يك نفر مسلمان سعى مى كند هرچه بيشتر خود را از آن دور نگاه دارد و زندگى خود را به آن آلوده نسازد و همين امر باعث مى شود كه از آن فاصله بگيرد؛ روشن است كه اين تنفّر و انزجار، تأثير عميقى در عدم آلودگى به مشروبات الكلى دارد و اين خود يك نوع مبارزه جدّى با مشروبات الكلى است. ___________________________ آنچه درباره نجس بودن الكل در بالا ذكر شد، مربوط به مشروبات الكلى است. اما نجس بودن الكل هاى صنعتى كه عموماً غير قابل شرب است، در ميان دانشمندان دينى و فقها مورد بحث است. زيرا اين گونه الكل‌ها عموماً قابل شرب نيستند، بلكه يك ماده سمّى محسوب مى شوند. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣١١ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️چرا بايد حيوان با شرايط مخصوصى ذبح شود؟ در اسلام براى ذبح حيوانات شرايطى مانند قطع چهار رگ گردن و گفتن بسم اللَّه در نظر گرفته‌ شده، بطورى كه اگر اين شرايط انجام نگيرد، گوشت حيوان قابل استفاده نيست. در حالى كه جمعى از مردم جهان بدون توجّه به اين دستورات، از گوشت حيوانات استفاده مى كنند و اثر بدى هم نمى بينند. توضيح دهيد اين شرايط چه تأثيرى دارد؟ . . . ⭕ پاسخ: چنين به نظر مى رسد كه اسلام با اين دستورات مى خواهد سه موضوع را تأمين نمايد: اوّل: دورى جستن از آيين بت پرستان كه حيوانات خود را به نام «بت» سر مى بريدند؛ و لذا، گفتن نام «خدا» را به عنوان جزئى از برنامه وسيعى كه براى ريشه كن ساختن افكار بت پرستى طرح كرده، لازم دانسته است. دوّم: بيرون ريختن خون از بدن حيوان تا در لابه لاى گوشت باقى نماند و با آن خورده نشود؛ طبّ امروز ضررهاى قابل توجّهى براى تغذيه با خون كشف كرده است. گذشته از اين، خون هميشه مملوّ از انواع ميكروبهاست و از طرفى به تجربه ثابت شده كه تغذيه با خون، روحيّات و ملكات نامطلوبى در انسان به وجود مى آورد، از جمله ضعف عواطف و ستمگرى و قساوت قلب است. سوّم: تسريع در جان دادن حيوان و جلوگيرى از شكنجه و زجركش نمودن آن كه با روح انسانيّت سازگار نيست. اين موضوع با قطع چهار رگ گردن به سرعت حاصل مى گردد. اين خلاصه اى از جهات سه گانه اى است كه با شرايط اسلامى ذبح، تأمين مى گردد. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣۴٣ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ چگونه بر خاكى كه آلوده به ميكروب است تيمّم كنيم؟ در آيين اسلام دستور داده شده در موقع دسترسى نداشتن به آب، به جاى غسل و وضو، بر خاك تيمّم كنند؛ آيا خاك هايى كه محتوى انواع و اقسام ميكروب‌ها و وسيله انتقال آن است چگونه مى توان بر آن تيمّم كرد؟ . . . ⭕ پاسخ: مطابق آنچه در علوم طبيعى ثابت شده، خاك تميز و پاك در مقابل ميكروب‌ها مصونيّت دارد و غالب ميكروب‌ها نمى توانند در خاك به زندگى خود ادامه دهند؛ اين مصونيّت به سبب موجودات جاندار ذرّه بينى بسيار ريزى است كه در خاك وجود دارد. اين موجودات دشمن سرسخت ميكروب هاى موذى است؛ بطورى كه مثلًا اگر لاشه و مردارى كه با خود ميليونها ميكروب همراه دارد، زير خاك مدفون گردد؛ اين جانداران ذرّه بينى فوراً شروع به تجزيه و از هم پاشيدن لاشه مى كنند و به زودى قواى ميكروب‌ها را شكست داده و آنها را معدوم مى سازند. بنابراين، برخلاف آنچه تصوّر شده، خاك پاك و بدون آلودگى نه تنها از تأثّر در برابر ميكروب‌ها مصون است؛ بلكه دشمن سرسخت آنهاست و دير يا زود شرايط زندگى آنها را از بين مى برد. بدين ترتيب خاك تميز، پس از آب - كه مهم ترين وسيله شستشوى طبيعت و مبارزه با پليدى‌ها و ميكروب هاست - يك عامل تطهير و مبارزه با ميكروب است. با توجّه به اين حقيقت مهم، معلوم مى شود كه دستور اسلام در مورد تيمّم بر خاك - در صورت دسترسى نداشتن به آب - كاملًا با كشف علوم طبيعى مطابق است. نكته اساسى در اين باره كاملًا بايد مورد توجّه قرار گيرد اين است كه در قرآن در آيه مربوط به تيمّم، پاكيزه بودن خاك شديداً تأكيد شده و چنين آمده: «فَتَيَمَّوُا صَعِيداً طَيِّباً؛ با خاك پاكى تيمّم كنيد». [1] در اخبارى كه از پيشوايان دينى ما در مورد اين دستور مذهبى نقل شده، پاكى و تميزى خاك تيمّم صريحاً سفارش شده است؛ در كتاب «وسايل الشّيعه» دو حديث از امام صادق عليه السلام در اين باره نقل شده كه فرمود: خاك تيمّم را از زمين هايى كه زير پاى مردم است و مردم روى آن رفت و آمد مى كنند تهيّه نكنيد». [۲] اين تأكيد براى اين است كه خاكى كه در اين زمين هاست غالباً در معرض آلوده شدن و كثافت است؛ ولى خاك هايى كه در زير پاى مردم نبوده و در نتيجه دور از دسترس است، غالباً تميز و پاكيزه مى باشد. __________________________ [۱]: سوره نساء، آيه ۴۳ [۲]: وسايل الشّيعه، ج طهارت، باب تيمّم 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣۶٧ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ گناهان كبيره و صغيره چيست؟ چگونه مى توان گناهان صغيره و كبيره را از هم تشخيص داد؟ . . . ⭕ پاسخ: سرچشمه تقسيم گناهان به صغيره و كبيره، در حقيقت آيات قرآن مجيد است كه يكى از آن ها، آيه: «انْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّر عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ؛ اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى پوشانيم» [١] مى باشد. اكنون بايد ديد كه ميزان كوچك و بزرگ بودن گناه چيست؟ فقهاى ما مى گويند: هر گناه - خواه كبيره باشد خواه صغير - از آن جا كه مخالفت با فرمان خداوند است در حدّ ذات خود گناه بزرگ است. ولى مقياس كوچك و بزرگ بودن گناه اين نيست كه گناه و نافرمانى را نسبت به ساحت مقدّس خداوند بسنجيم؛ زيرا روى اين سنجش، همه آنها كبيره است؛ بلكه اين تقسيم از نظر سنجش يك دسته گناه نسبت به دسته ديگر است. در اين سنجش عموم گناهان دو قسمند؛ يك دسته، گناهان كبيره و دسته دوّم گناهان صغيره. اكنون بايد ديد ميزان در شناسايى كبيره از صغيره چيست؟ راه شناسايى اين دو قسم از يكديگر زياد است كه معروف ترين آنها در ميان دانشمندان اين است كه هرگناهى كه در برابر ارتكاب آن وعدّه عذاب در قرآن و روايات داده شده، آن گناه كبيره است؛ مانند قتل نفس كه قرآن درباره آن چنين مى فرمايد: «وَ مَنْ يَقْتُل مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيها؛ و هركس فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است در حالى كه جاودانه در آن مى ماند». [٢] برخى از دانشمندان قيد ديگرى افزوده اند و مى گويند: گناه كبيره، گناهى است كه براى ارتكاب آن وعدّه عذاب داده شود و يا لااقل اكيداً از آن نهى شده باشد؛ چه بسا گناهانى داريم كه در آيات قرآن مجيد در برابر ارتكاب آن وعدّه عذاب داده نشود، امّا بطور اكيد و يا با نهى هاى مكرر از ارتكاب آن جلوگيرى به عمل آمده است. مثلًا، هرگاه فرض كنيم كه درباره ربا فقط همين جمله نازل مى شد كه مى فرمايد: «فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ اگر (چنين) نمى كنيد، بدانيد خدا و رسولش با شما پيكار خواهند كرد!» [٣] همين جمله به تنهايى نشانه كبيره بودن رباخوارى بود؛ و اگر در آيات و روايات ديگر وعدّه عذاب به رباخواران داده نمى شد، همين نهى اكيد و جلوگيرى شديد از آن، نشانه بزرگ بودن گناه «رباخوارى» محسوب مى گرديد، روى اين حساب، بزرگ و كوچك بودن گناهان يك امر «نسبى» نيست؛ بلكه اين دو دسته هركدام مرز جداگانه اى دارد؛ و هرگز يك گناه نمى تواند هم صغيره و هم كبيره باشد؛ زيرا اگر در ارتكاب آن وعده عذاب داده شده و يا نهى اكيد از آن شده است، آن گناه كبيره است و در غير اين صورت صغيره خواهد بود. ____________________________ [١]: سوره نساء، آيه ۳۱ [٢]: سوره نساء، آيه ۹۳ [٣]: سوره بقره، آيه ٢٧٩ 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣۶٩ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ دروغ مصلحت آميز چيست؟ دروغ مصلحت آميز در اسلام چه حكمى دارد و آيا پيامبران و پيشوايان بزرگ چنين دروغى مى‌گفته‌اند؟ . . . ⭕ پاسخ: دروغ ذاتاً كار فوق العاده بدى است و بسيارى از مشكلات و بدبختى‌ها و نابسامانى هاى اجتماع كنونى ما بر اثر همين دروغ است. در بعضى از بياناتى كه از ائمّه اهل بيت عليهم السلام رسيده، دروغ را كليد ساير گناهان شمرده اند! ولى در عين حال در پاره اى از موارد استثنايى، پيش آمدهايى مى كند كه اگر انسان در آن جا راست بگويد فتنه و فساد بزرگى برپا مى شود در حالى كه اگر راست نگويد آتش فتنه خاموش مى گردد؛ مثلًا، هرگاه ميان دو نفر اختلاف شديدى باشد و يكى از آنها پشت سر ديگرى بدگويى كند و ما هم بشنويم و بدانيم كه اگر در برابر سؤالاتى كه مى شود راست بگوييم و بدگويى هاى او را فاش كنيم، آتش فتنه اى برپا مى شود كه ممكن است تلفات و خسارات مهمّى به بار آورد؛ بديهى است در چنين موردى راست گفتن كار غلطى است و هيچ عاقلى نمى تواند بگويد در چنين موردى هم بايد راست گفت، اين يك قانون مسلّم عقلى است كه هرگاه فساد چيزى از اصلاح آن بيشتر باشد، ما بايد از آن چيز بپرهيزيم. قوانين اسلامى نيز اين حكم عقلى را تأييد نموده و در چنين موارد استثنايى، از روى ضرورت دروغ گفتن را تجويز مى كند. ولى به دو موضوع بايد مؤكّداً داشت: نخست اين كه اين موضوع كاملًا جنبه استثنايى دارد و جز در شرايط خاصّى دروغ گفتن جايز نيست و نبايد عدّه‌اى موضوع «دروغ مصلحت آميز» را دستاويز كرده و بدون جهت و يا براى به دست آوردن منافع شخصى دروغ بگويند و اين عمل زشت را به نام اين كه مصلحت! ايجاب كرده، مرتكب شوند. دوّم اين كه اسلام بقدرى به موضوع دروغ اهمّيّت داده كه حتّى در مواردى كه ضرورت ايجاب مى كند كه انسان دروغ بگويد، دستور «توريه» [۱] داده است و در ميان دانشمندان و فقهاى ما اين فتوا مشهور است. منظور از «توريه» اين است كه در موارد ضرورى به جاى دروغ گفتن، جمله‌اى گفته شود كه شنونده به گمان خود از آن مطلبى استفاده كند در حالى كه منظور گوينده چيز ديگرى بوده است؛ مثلًا: كسى از ما بپرسد آيا فلان كس درباره من چنين حرف بدى زده؟ ما در جواب مى گوييم: نه و منظورمان اين باشد كه به اين عبارت نگفته - اگر چه همان مطلب را به عبارت ديگر گفته است - ولى شنونده از كلمه «نه» چنين مى پندارد كه اصلًا آن حرف درباره او گفته نشده است. اگر در كلمات پيشوايان دين - به مقتضاى ضرورت و حفظ جان و مال مردم و جلوگيرى از اختلافات و فتنه ها - دروغ مصلحت آميزى بوده باشد، حتماً از قبيل توريه است كه دروغ محسوب نمى گردد. اين نكته هم ناگفته نماند، در مواردى كه وظيفه انسان توريه يا دروغ مصلحت آميز باشد، اگر راست بگويد گناه كرده و هر فسادى به وجود بيايد او مسؤول است! روشن است كه در آيات قرآن هيچ گونه دروغ مصلحت آميز و توريه وجود ندارد، يعنى درباره آيات و احكام الهى اصولًا چنين ضرورتى مفهوم ندارد. ____________________________ [۱]: « توريه» بر وزن« توصيه» سخنى است كه دو معنا دارد، گوينده از آن معنا خاصّى را كه حقيقت است اراده كرده و شنونده معنا ديگرى مى فهمد. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣٧۵ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ برجسته ترين ويژگى هاى امام حسين عليه السلام چیست؟ . . . ⭕ پاسخ: چهار ويژگى، برجستگى بيشترى نسبت به ساير ويژگى‌های ایشان دارند، كه عبارت اند از: . ١. پدر امامان عليهم السلام است: يكى از ويژگى هاى برجسته امام حسين عليه السلام، اين است كه امامان اهل بيت عليهم السلام، از نسل اويند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: إنَّ اللّهَ... اختارَ مِنَ الحُسَينِ الأَوصِياءَ مِن وُلدِهِ، يَنفونَ عَنِ التَّنزيلِ تَحريفَ الغالينَ، وَانتِحالَ المُبطِلينَ، وتَأويلَ المُضِلّينَ، تاسِعُهُم قائِمُهُم... خداوند، از فرزندان حسين، اوصيايى را برگزيد كه از قرآن، تحريف غاليان و نسبت نادرست باطل گرايان و تأويل گم راهان را دور مى كنند، كه نُهمين آنان، قائم آنهاست. . ٢. سَرور شهيدان است: يكى ديگر از برجسته ترين ويژگى هاى امام حسين عليه السلام، اين است كه او سَرور شهيدان در دنيا و آخرت است. در حديث قدسى آمده است: أما إنَّهُ سَيِّدُ الشُّهَداءِ مِنَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ فِى الدُّنيا وَالآخِرَةِ. بدانيد كه او سَرور شهيدان از اوّلين و آخرين، در دنيا و آخرت است. همچنين امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ما مِن شَهيدٍ إلّا ويُحِبُّ أن يَكونَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام، حَتّى يَدخُلُوا الجَنَّةَ مَعَهُ. هيچ شهيدى نيست، مگر اين كه دوست دارد كه همراه حسين عليه السلام باشد و با او وارد بهشت شود. . ٣. تربتش بركاتى دارد: ديگر ويژگى برجسته امام حسين عليه السلام، بركات تربت پاك اوست، چنان كه از امام صادق عليه السلام روايت شده: إنَّ اللّهَ عَوَّضَ الحُسَينَ عليه السلام مِن قَتلِهِ أن جَعَلَ الإِمامَةَ مِن ذُرِّيَّتِهِ، وَالشِّفاءَ فى تُربَتِهِ... خداوند، در برابر كشته شدن حسين عليه السلام، امامت را در نسل او قرار داد و شفا را در تربتش. . ۴. زيارتش بركاتى دارد: هر چند زيارت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و ساير اهل بيت عليهم السلام، بركات فراوانى براى زائر دارد؛ ولى در مورد زيارت هيچ يك از اهل بيت عليهم السلام، به اندازه زيارت امام حسين عليه السلام تأكيد نشده و زيادتِ ثواب و بركاتى كه براى زيارت امام حسين عليه السلام ذكر شده، براى هيچ يك از آنان نيامده است. بى ترديد، تأكيد و تشويق احاديث اسلامى در مورد زيارت امام حسين عليه السلام، به دليل آثار فوق العاده مثبتِ آن در سازندگى معنوى و بالندگى جامعه اسلامى است. 🌻 📕 گزیدهٔ دانشنامهٔ امام حسین علیه السلام، ص١١۴ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ واقعهٔ عاشورا واقعهٔ عاشورا دروازه‌ای از نور است. به نظر شما دلایل اصلی شکل‌گیری این واقعهٔ مهم چه بود؟ . . . ⭕ پاسخ: در ساختمان نهضت مقدس حسینی سه عنصر اساسی دخالت داشته است و مجموعاً سه عامل به این حادثه بزرگ شکل داده است: یکی اینکه بلافاصله بعد از درگذشت معاویه، یزیدبن معاویه فرمان میدهد که از حسین بن علی علیه السلام الزاماً بیعت گرفته شود. امام در مقابل این درخواست امتناع میکند. آنها فوق العاده اصرار دارند، به هیچ قیمتی از این تقاضا صرف نظر نمیکنند، و امام شدیداً امتناع دارد و به هیچ قیمتی حاضر نیست به این بیعت تن بدهد. از همین جا تضاد و مبارزه شدید شروع میشود. عامل دومی که در این نهضت تأثیر داشته است و باید آن را عامل درجه دوم و بلکه سوم به حساب آورد این است که پس از آنکه امام به واسطه درخواست بیعت در چنین شرایطی قرار میگیرد که از آن طرف اصرار و از طرف ایشان انکار است، به مکه مهاجرت میکنند. پس از یکی دو ماه اقامت در مکه، خبر چگونگی قضیه به مردم کوفه میرسد. آنوقت مردم کوفه به خود آمده، امام را دعوت میکنند. برعکسِ آنچه ما غالباً میشنویم و مخصوصاً در بعضی کتب مینویسند دعوت مردم کوفه علت نهضت امام نیست، نهضت امام علت دعوت مردم کوفه است. نه چنان بود که بعد از دعوت مردم کوفه امام قیام کرد، بلکه بعد از اینکه امام حرکت کرد و مخالفت خود را نشان داد و مردم کوفه از قیام امام مطلع شدند، چون زمینه نسبتاً آمادهای در آنجا وجود داشت، مردم کوفه گرد هم آمدند و امام را دعوت کردند. عامل سوم، عامل امر به معروف و نهی از منکر است. این عامل را خود امام مکرر و با صراحت کامل و بدون آنکه ذکری از مسأله بیعت و دعوت اهل کوفه به میان آورد، به عنوان یک اصل مستقل و یک عامل اساسی ذکر نموده و به این مطلب استناد کرده است. 🌻 📕 مجموعه آثار (شهید مطهری)، ج١٧، ص٢١٢ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا