🌱
⁉️ تفاوت توبه کننده با شخص بی گناه
آیا با توبه، گناه از نامه عمل به کلی پاک میشود یا فقط بایگانی میشود؟ و فرق بین کسی که توبه کرده با کسی که گناه نکرده در چیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
یکی از پرتکرارترین موضوعات در معارف اسلامی توبه و شرایط و آداب و آثار و پیامدهای آن است. خداوند متعال توبه را بین بندگان قرار داده تا آنها را از عذاب دور کند.
به صراحت در قرآن میفرماید تا وقتی توبه بین مردم رواج دارد آنها را عذاب نمیکنم ﴿وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾؛ «مادامیکه به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آنها را عذاب نکند»؛ (أنفال، ۳۳)
بنابراین خدا به دنبال بازگشت بهسوی بندگان است و وقتی آنها برگردند و توبه کنند حتماً خداوند میبخشد و این کار نوعی امتنان و منتی از سوی خدا بر سر بندگان است؛ و این بخشی از برکات آن است؛
اما در مورد بخشش و بایگانی یا تفاوت توبهکننده و کسی که گناه نمیکند به چند نکته توجه بفرمایید:
۱. با توبه حتماً انسان بخشیده میشود و عذاب از انسان دور و او مستحق بهشت میشود (تحریم، ۸). جایی که خدا به انسان توبهکار وعده بهشت میدهد چه معنایی دارد که گناهش بایگانی باشد.
بایگانی بودن گناه توبهکنندهای که در بهشت است لغو و بیهوده است چراکه خداوند متعال کسی که به بهشت رفته را از بهشت بیرون نمیکند. رفتن به بهشت بعد از حساب و کتاب الهی است و بهشتیان دیگر نباید دغدغهای داشته باشند؛
بنابراین بایگانی شدن گناه توبهکننده که طبق نص صریح قرآن به بهشت میرود مخالف حکمت الهی است و خداوند کار بیهوده و غیر حکیمانه میکند.
۲. و طبق برخی روایات معتبر «توبهکننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده است». البته این توبه واقعی طبق روایات باید چهار رکن اصلی را داشته باشد.
الف: پشیمانى درونی و قلبی.
ب: استغفار زبانی.
ج: عمل با اعضاء و جوارح.
د: تصمیم جدی بر عدم بازگشت به گناه.
ولی این مطلب که توبهکننده و شخص بیگناه عین یکدیگر باشند، درست نیست. بین آنها گاهی تفاوت وجود دارد مثلاً آثار وضعی گناه ممکن است تا مدتها با توبهکننده باشد درحالی که فرد بیگناه این آثار را ندارد.
کسی که مدتها دزدی کرده است و بعد توبه واقعی کرده است بخشیده میشود و عذاب ندارد، ولی آثار وضعی این گناه تا مدتها با اوست درحالیکه فردی که این گناه را نداشته این آثار را ندارد. این یکی از مهمترین تفاوتهای توبهکننده با بیگناه است.
مثلاً کسی که تهمتی زده یا فحاشی کرده هرچند توبه کند و جبران کند تا مدتها ممکن است جایگاه و احترام و آبرویش نزد مخاطبان مخدوش باشد و کمکم در اثر بندگی و اصلاح و رفتار درست این ذهنیت جبران میشود ولی کسی که گناه نکرده این تبعات و عواقب را ندارد.
نتیجه:
توبهکننده طبق معارف الهی بخشیده میشود و بهشتی است و فرد بهشتی معنا ندارد گناهان بخشیده شدهاش بایگانی شود. این با حکمت الهی منافات دارد.
بین انسان توبهکار و بیگناه شباهتی است در بخشیده شدن و برداشته شدن عذاب است. ولی گاهی تفاوتی نیز دارند که انسان توبهکار آثار وضعی گناهش تا مدتها ممکن است دنبالش باشد.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#توبه #گناه
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ مصیبت بزرگ و بازتاب عمل
طبق آیه 30 سوره شوری، هر مصیبتی به شما می رسد بازتاب عمل بد شما است. از این منظر، آیا شهادت امام حسین علیه السلام نیز (أستغفر الله) مصیبت و بازتاب عمل بد ایشان بود؟ مگر ایشان معصوم نیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
تردیدی نیست که شهادت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان، مصیبت عظیم و بزرگ بر شیعیان و مسلمانان و سماواتیان است؛ چنانکه در فرازی از زیارت عاشورا آمده است:
«ای ابا عبد اللّه، هرآینه عزایت بزرگ و سنگین شد، و مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام بس بزرگ گشت، و سنگین و بزرگ شد مصیبتت در آسمانها بر همه اهل آسمان...».
از سوی دیگر، در آیه 30 سوره مبارکه شوری بیان شده است که «و هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام دادهايد، و خداوند بسيارى را نيز عفو مىكند»؛ «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ».
در ادامه در قالب چند نکته به بررسی رابطه این آیه و مصیبت وارد شده بر امام حسین علیه السلام می پردازیم:
نکته اول:
مصائب و مشکلات و شروری که به زندگی انسان وارد می شود، متنوعند و به گونههای مختلفی تقسیم می شوند.
برخی از آنها مجازات و كفاره گناهانی است که آدمی مرتکب شده است. این مصائب، بازتاب اعمال بد انسان است که بخشی از آن در دنیا و بخشی نیز در آخرت، گریبانگیر او خواهد شد.
آیه 30 سوره مبارکه شوری درصدد اشاره به این حقیقت است و به همین جهت به این نکته توجه می دهد که بسیاری از کارهای بد شما، با اینکه کفاره و مجازات دنیوی یا اخروی به دنبال دارد، اما خداوند آنها را بخشیده و مانع از نزول بلا و مصیبت می شود.
نکته دوم:
برخی از مصیبت ها نیز بازتاب اعمال بد ما نیستند و با این حال، به فرد يا جامعه وارد می شوند. بخشی از آنها برآمده از تزاحمات طبیعی هستند (مثلا زلزله یا خشکسالی) و برخی نیز ناشی از ظلم ظالمان و بدرفتاری دیگران (مثلا جنگ و غارت).
هر چه هست، کسی که به او مصیبت و شرّ وارد شده، در این زمینه تقصیری نداشته و با این حال، شرّ و مصیبت به او وارد شده است. بسیاری از مصائبی که به انبیاء و امامان و مومنان وارد شده است، از این دسته هستند و نباید آنها را نتیجه اعمال بد آنها دانست.
از منظر قرآنی روشن است که ابتلاء به مشکلات یکی از سنت های خدا به منظور پرورش انسانها و بروز عیار بندگی است که شامل همه مردم (عنکبوت، ۲) از جمله انبیاء و اوصیای الهی(بقره، ۱۲۴) می شود:
«قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم؛ و بشارت ده به استقامتكنندگان». (بقره، ۱۵۵)
بنا بر آنچه در روایات آمده، ابتلائات و مشکلات برای هر کسی متناسب با جایگاهی که دارد، کارکرد خاصی پیدا می کند: «بلاها برای ظالم تأدیب و برای مؤمنان امتحان و برای پیامبران درجه و برای اولیا کرامت و مقام است.»
این گونه از مصائب، در علم الهی ثبت و ضبط شده و حتی پیامبران یا امامان نیز گاهی از آن مطلع می شوند.
در آیات 22 و 23 سوره مبارکه حدید، به این گونه مصائب اشاره شده است: «هيچ مصيبتى(ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است ... اين بخاطر آن است كه براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد».
بنابراین، بسیاری از مصائب - از جمله مصائبی که به انبياء، امامان، صالحان و مومنان وارد می شود - بازتاب اعمال بد انسان نیست و مصداق آیه 30 سوره مبارکه شوری به حساب نمی آید و می توان آنها را امتحان و زمینه ای برای تعالی به حساب آورد.
در تایید این مطلب، می توان به بیان امام سجاد علیه السلام در نقد یزیدِ ملعون اشاره داشت. یزید وقتی خاندان امام حسین علیه السلام را دید، آیه 30 سوره شوری را خواند و شهادت امام حسین علیه السلام را مصداق آن دانست تا اینطور وانمود کند که لابدّ ایشان گناهی مرتکب شده که این چنین مصیبت بر او وارد شده است.
امام سجاد علیه السلام در نقد این ملعون، فورا آیات 22 و 23 سوره حدید را قرائت کرده و فرمودند که مصائب وارد شده بر ما، مصداق این آیات است نه آیه 30 سوره شوری.
نتیجه:
بنابراین، گاهی یک آیه، عام و مطلق است و آیات دیگر، بیانگر قیودش. از این رو، با جمع بندی آیات و عرضه آنها به یکدیگر و ملاحظه روایاتی که مرتبط با آن آیات بیان شده است، می توان به این دیدگاه درست رسید که مصائب دارای اقسام متنوعی است که برخی از آنها (نه همه آنها) ناشی از بدرفتاری و گناهان انسان است.
مصیبت وارد شده بر امام حسین علیه السلام - و همچنین مصائب وارد شده بر سایر انبیاء و امامان علیهم السلام و مومنان و صالحان- مصداق این قسم از مصائب نیست و دارای علل طبیعی و انسانی دیگری است که شرحش گذشت.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#امام_حسین #مصیبت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ معیار تشخیص فرقههای انحرافی
به طور کلی معیار تشخیص فرقههای انحرافی چیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
در طول تاریخ همواره شاهد ایجاد فرقههای انحرافی در میان جوامع بشری بودهایم که سعی داشتند به شکلهای مختلف افراد بیشتری را به سوی خود جلب کرده و از این طریق قدرت بیشتری را کسب نمایند.
در سدههای اخیر، اما با رشد فزایندهای از این گروهها مواجه بودهایم. علاقه و گرایش به معنویت در کنار فقر فکری و اعتقادی معمولاً باعث گرایش افراد به این فرقهها شده است.
متأسفانه باید گفت با آن که گرایش به معنویت در جوامع بشری در دهههای اخیر بیشتر شده، اما بجای گرایش به تفکرات مذهبی اصیل، به دلیل حجم بالای تبلیغات و سیطره امپراتوری رسانه بر ذهن انسانها، فرقههای معنویت نمای انحرافی مورد استقبال و توجه قرار گرفتهاند.
از اینرو لازم است برخی از شاخصههای مشترک این فرقههای انحرافی معرفی شود تا در حد امکان، روشنگر حقیقت باشد. اصولاً فرقههای انحرافی دارای نقاط مشترکی هستند که سعی میشود در این پاسخ به برخی از آنها به همراه معرفی مصداقی برای آن اقدام گردد.
برخی از این نقاط مشترک به عنوان معیار تشخیص این فرقهها به قرار زیر است:
.
نکته اول: دعوت به خود بجای دعوت به خدا
شاید بتوان مهمترین خصیصه گروههای انحرافی را در دعوت سران آن به خود، بجای دعوت به خدا دانست. چنین گروههای بهصورت مستقیم و غیرمستقیم، دعوت به خداوند را در درون فرقه خود از بین برده و معمولاً سران خود را مانند یک الهه پرستش و احترام میکنند.
تقریباً تمام گروههایی که تحت عنوان کلی عرفانهای نوظهور (سای بابا، اوشو، کرشنا مورتی و ...) شناخته میشوند، از این قبیلاند. این گروهها اصولاً آموزههای رهبر خود را ترویج کرده و رسیدن به هدایت و معنویت و به تبع آن آرامش را تنها از طریق او میدانند.
در اینگونه گروهها اصولاً رد پایی از خدا و یا یک نیروی برتر غیرمادی دیده نمیشود و همهچیز بر مدار انسان و خواستههای او دور میزند.
همچنین فرقه بهاییت نیز برای سران خود جنبه الوهیت قائلاند و حتی خود بهاءالله خودش را خالق جهان میدانست و پیروان او نیز این امر را تبلیغ میکردند.
.
نکته دوم: شریعت گریزی و دعوت به مراقبه
وجه مشترک دیگر این گروهها شریعت گریزی و تأکید بر مراقبه و زندگی اخلاقی و البته باز هم منهای خدا و یا هرگونه قدرت برتر است؛ به عبارت دیگر اصولاً این گروهها به جای ترویج ایمان به خدا و انجام دستورات دینی، ایمان به خود و کشف الوهیت درون انسان را توصیه و ترویج میکنند.
همچنین از آن جا که این گروهها معنویتی بدون تکلیف و سختی و دردسر را ترویج میکنند، اصولاً برای عامه مردم جذاب است و به همین خاطر سبب گرایش به آنها میشود. بسیاری از عرفانهای کاذب مانند اوشو و همینطور گروههای مختلف صوفیه در این چارچوب قرار دارند.
.
نکته سوم: خردستیزی
یکی دیگر از شاخصههای چنین گروههایی، خردستیزی و ترویج ایمان کورکورانه است به طوری که در القای نظریات خود به دیگران تا آنجا پیش میروند که عقلگرایی را مخالف با معنویت و مانع رسیدن به مراتب والای ایمانی معرفی میکنند.
معمولاً هم دلایل این گروهها برای حق معرفی کردن خودشان پیرامون کشف و یا حتی رؤیا و خواب دور میزند.
بهعنوان مثال پیروان احمد الحسن هیچ دلیل عقلی و روایی معتبر برای تبعیت از احمد الحسن ندارند و تنها دلیل ایشان در این حوزه، دیدن خواب و رؤیا است که بعد از خواندن اورادی، فردی در عالم خواب آنها را به تبعیت و پیروی از احمد الحسن سفارش و یا الزام کرده است؛
و یا در مورد بهاییت با آن که آنها برای سران خود جنبه الوهیت قائلاند؛ اما برای سخن خود هیچ دلیلی ارائه نکرده و تنها به نقل ادعاهای بهاءالله و امثالهم که خود را خدا و خالق معرفی میکردند، اکتفا میکنند.
.
نکته چهارم: تفکرات و آموزههای التقاطی
یکی دیگر از شاخصههای فرقههای انحرافی، استفاده از آموزههای التقاطی است؛ یعنی این فرقهها معمولاً برای جذب و گسترش در میان مردم، از آموزههای ادیان و فرقههای گوناگون استفاده میکنند؛
به عبارت دیگر آنها هر آموزه و تفکری که تصور میکنند برای عامه مردم میتواند جذاب باشد را از مکاتب دینی مختلف جمعآوری کرده و با ممزوج کردن آنها به هم و دادن چهره و سر شکلی جدید به آن، آن را به عنوان آموزه فرقه خود به مردم معرفی میکنند.
همچنین علاوه بر موارد ذکر شده موارد دیگری را چون دنیاگرایی، انسان محوری، ترویج خروج دین از عرصه اجتماع و ... را نیز میتوان از جمله شاخصههای چنین گروهایی ذکر کرد که در این مجال نمیگنجد.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#فرقه_انحرافی #تشخیص
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ فرق حسد و غبطه
فرق حسد و غبطه در چیست؟ چگونه متوجه شوم به شخصی حسادت دارم یا غبطه میخورم؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
صفات خوب و بد بیشترین محتوای معارف اخلاقی را تشکیل میدهند؛ و بین صفات خوب و بد برخی کلیدی و ریشهای و نقش مادر برای صفات دیگر است؛ یعنی زمینه برای صفات دیگر مهیا میکند.
در بین صفات بد، حسادت و حسد بسیار نکوهش شده و زمینه بسیاری از صفات بد را مهیا میکند. در مورد تعریف آن و فرق آن با غبطه نکاتی را مطرح میکنیم.
۱. حسد که در فارسی از آن تعبیر به «رشک» میشود، به معنی «آرزوی زوال نعمت از دیگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد»؛
بنابراین کار حسود یا ویرانگری است، یا آرزوی ویران شدن بنیان نعمتهایی است که خداوند به دیگران داده است، خواه آن سرمایه و نعمت به او منتقل شود یا نه!
در مقابل حسد، «غبطه» قرار دارد و آن این است که انسان آرزو کند که نعمتی همانند دیگران یا بیشتر از آنها داشته باشد، بیآنکه آرزوی زوال نعمت کسی را داشته باشد.
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم: «انَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبُطُ وَ لَایَحْسُدُ، وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لَایَغْبُطُ»؛ «مؤمن غبطه میخورد، ولی حسد نمیورزد، امّا منافق حسد میورزد و غبطه نمیخورد».
شما با این تعریف از حسد، خودتان باید ببینید آیا نسبت به دیگران حسود هستید یا غبطه میخورید؟ آیا دوست دارید دیگران نعمتی نداشته باشند یا دوست دارید شما هم مثل آنها دارای مرتبه و نعمت و جایگاه باشد؟
اگر دوست دارید شما هم مانند آنها شوید بدون اینکه آنها شکست بخورند یا نعمتی از آنها گرفته شود، شما حسود نیستید و غبطه میخورید.
ولی اگر دوست دارید کلاً آنها هیچ موفقیتی نداشته باشند و شکست بخورند، حال چه شما جای آنها باشید یا اصلاً نباشید، این حسادت است و باید به درمان آن بپردازید.
۲. اما اگر واقعاً حسادت دارید باید نکاتی پیرامون حسد به شما عرض کنیم که حسد از بیماریهای خطرناک اخلاقی است که اگر انسان به درمان آن نپردازد، دین و دنیای او را تباه میکند.
درمان این بیماری اخلاقی بر دو اساس استوار است. علمی و عملی. در قسمت «علمی» شخص حسود باید روی دو چیز مطالعه و دقّت کند یکی پیامدها و آثار ویرانگر حسد ازنظر روح و جسم و دیگر ریشهها و انگیزههای پیدایش حسد.
حسود باید بیندیشد که این بیماری اخلاقی بهزودی جسم او را بیمار میکند، مانند خوره روح او را میپوساند و از بین میبرد، خواب و آرامش را از او سلب میکند.
از طرفی باید انگیزههای حسد را به انگیزههای غبطه تبدیل کند و نیروهای ویرانگر را به نیروهای سازنده مبدّل سازد.
این معنی در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیهالسلام نقلشده که فرمود: «احْتَرِسُوا مِنْ سُورَهِ الْجُمَدِ وَ الْحِقْدِ وَ الْغَضَبِ وَ الْحَسَد وَ اعِدُّوا لِکُلِّ شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ عِدَّهً تُجَاهِدُونَ بِهَا مِنَ الْفِکْرِ فِی الْعَاقِبَهِ وَ مَنْعِ الرَّذِیلَهِ وَ طَلَبِ الْفَضِیلَهِ»؛
خود را از شدّت بخل و کینه و غضب و حسد در امان دارید و برای مبارزه با هر یک از این امور وسیلهای آماده سازید، ازجمله تفکّر در عواقب سوء این صفات رذیله و راه درمان و طلب فضیلت از این طریق!
۳. امّا ازنظر عملی میدانیم تکرار یک عمل تدریجاً تبدیل به یک عادت میشود و ادامه عادت تبدیل به ملکه و صفت درونی میگردد.
حسود باید با استفاده از ضد حسد به درمان پردازد که درمان هر بیماری دارویی است که از ضد آن تشکیل یافته است!
در حدیثی از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله میخوانیم: «اذَا حَسَدْتَ فَلَاتَبْغِ»؛ هنگامی که نسبت به کسی حسد پیدا کردی بر طبق آن عمل نکن و بر او ستمی روا مدار!
شما در این مورد سعی کنید برعکس همان افراد را به خاطر موفقیتشان ستایش کنید، از آنها هم جلوی خودشان و هم پشت سرشان زیاد تعریف کنید و نهتنها در ذهن و فکرتان، بلکه بهصورت لسانی نیز از آنها تعریف کنید، و برای موفقیت شان دعا کنید،
و حتی عملاً کمک کنید که در تخصصی که در آن احساس حسادت دارید، موفق شوند، راهنماییشان کنید، استادان خوب، کتب خوب و هر کمکی که میتوانید بکنید که پیشرفت کنند، این کار عملاً مثل آبی است روی آتش حسادت و باعث میشود کمکم حسادت تان نسبت به آنها کم بشود؛
و در حدیث دیگری از امیر مؤمنان آمده است که فرمود: «انَّ الْمُؤْمِنَ لَایَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ»؛ مؤمن حسد خود را به کار نمیگیرد.
ازجمله اموری که در درمان حسد بسیار مؤثر است راضی به رضای حق بودن و تسلیم در برابر اراده او شدن و قانع به زندگی خویش گشتن است،
.
.
در حدیثی از امیر مؤمنان میخوانیم: «مَنْ رَضِیَ بِحَالِهِ لَمْ یَعْتَوِرَهُ الْحَسَد»؛ کسی که به آنچه دارد راضی باشد، حسد در امان او را نمیگیرد.»
به نعمتهایی که خدا به شما داده زیاد فکر کنید تا حس سپاس گذاری تان تقویت و حس حسادت تان کمتر شود.
درنهایت برای موفقیت خودتان هدفهای بلند را طرح و برنامهریزی کنید و تلاش کنید به آنها برسید، وقتی هدف و برنامه داشته باشید و مشغول کارهای مفید باشید، احساس پیشرفت میکنید و طبیعتاً احساس رضایت میکنید و کمتر حسادت میتواند روی شما اثر منفی بگذارد.
نتیجه:
حسد از صفات بسیار بد است که ریشه بسیاری از صفات زشت است. به معنی «آرزوی زوال نعمت از دیگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد». با توجه به این تعریف اگر حسود هستید با عمل به راهکارهای علمی و عملی میتوانید بهتدریج به درمان بپردازید.
📕 https://www.pasokhgoo.ir
#حسد #غبطه
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ زیارت با معرفت امام رضا علیه السلام
اگر امکانش هست امام رضا علیه السلام رو با زبان ساده معرفی کنید تا با فضایل ایشان آشنا بشیم و زیارت بامعرفت داشته باشیم؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
در فرهنگ اسلام شناخت مقام ائمه علیهمالسلام مورد تأکید قرارگرفته است تا حدی که در کتب حدیثی شیعه از آن تعبیر به وجوب شده است.
نکته لازم به ذکر اینکه شناخت ائمه علیهم السلام به این است که به مقام والای آنها پی ببریم و مهمترین ملاک شناخت آنها این است که آنها را افرادی بدانیم که اطاعت از آنها واجب است؛ به این حدیث درباره مقام امام رضا علیهالسلام و لزوم شناخت مقام آن حضرت توجه فرمایید:
امام صادق علیهالسلام فرمود: نوه من در زمین خراسان در شهری به نام طوس کشته شود، هر که بامعرفت به حق او وی را زیارت کند روز قیامت دستش را بگیرم و او را به بهشت برم اگرچه اهل گناه کبیره باشد.
عرض شد شناختن حق او چیست؟ فرمود بداند که او امامی است که اطاعتش واجب است و غریب و شهید است هر که عارف به حقش او را زیارت کند خدا به او اجر هفتاد شهیدی که برابر رسول خدا صلیالله علیه و آله از روی حقیقت شهید شدهاند بدهد.
امام رضا علیهالسلام هشتمین جانشین برحق پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله هستند ایشان یکی از چهارده شخصیت معصوم و یکی از ائمه هدی علیهمالسلام میباشند.
یکی از ویژگیهای امام رضا علیهالسلام این است که درباره ثواب و فضیلت و آثار زیارت آن حضرت احادیث متعددی رسیده که به چند حدیث اشاره میکنیم:
حدیث اول: حضرت امام رضا علیهالسلام فرمودند:
کسی که مرا زیارت کند درحالیکه خانهام دور و مزارم بعید است من روز قیامت در سه جا به نزدش آمده تا او را از ترسها و هولهای قیامت برهانم:
الف: هنگامیکه کتابها (نامههای اعمال) به دستهای راست و چپ داده میشوند.
ب: در هنگام عبور از صراط.
ج: در وقت میزان اعمال.
حدیث دوم:
علی بن مهزیار میگوید به امام جواد علیهالسلام عرض کردم پاداش قبر امام رضا علیهالسلام چیست؟ فرمود به خدا بهشت برای اوست.
حدیث سوم:
از امام هفتم موسی بن جعفر علیهالسلام نقلشده که آن حضرت فرمودند:
کسی که قبر فرزندم را زیارت کند برای او نزد خدا ثواب هفتاد حجّ مقبول هست.
راوی میگوید: محضرش عرضه داشتم: ثواب هفتاد حج؟! حضرت فرمودند:
بلی، بلکه ثواب هفتصد حج؟! عرض کردم: هفتصد حج؟! فرمودند: بلی، بلکه ثواب هفتاد هزار حج.
عرض کردم: هفتاد هزار حج؟! فرمودند: بلی، کسی که آن حضرت را زیارت کند و شب را نزد آن جناب بیتوته کند مثل کسی که است که خدا را در عرش زیارت کرده.
عرض کردم: مثل کسی که خدا را در عرش زیارت کرده؟! حضرت فرمودند:
بلی، هنگامیکه قیامت به پا شود چهار تن از اولین و چهار تن از آخرین روی عرش خدا هستند.
امّا چهار تن از اولین عبارتاند از:
حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهمالسلام.
و امّا چهار تن از متأخرین عبارتاند از:
حضرت محمّد و علی و حسن و حسین صلوات اللَّه علیهم اجمعین.
سپس مجلس وسیع شده و در آن توسعه داده میشود و کسانی که قبور ائمه را زیارت کردهاند با ما روی عرش مینشینند.
توجه داشته باش که از بالاترین آنها ازنظر رتبه و ثواب کسی است که از قبر فرزندم علی علیهالسلام را زیارت کند.
ضمناً کرامات زیادی از قبر شریف امام هشتم علیهالسلام به زائران رسیده که نشان از عنایت آن حضرت به زائران هست و به همین دلیل آن حضرت را امام رئوف نامیدهاند.
📕 https://B2n.ir/r88289
#امام_رضا #زیارت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ نحوه کمک رسانی امیرالمؤمنین علیهالسلام به فقرا
چطور امام علی هر شب شیر در خانه فقرا می برد؟ ظروف یکبار مصرف که نبوده تو چی میبرده هر شب؟ با عقل جور در نمیاد.
تازه تو ظرف های فلزی هم اگر به فرض بگیریم میبرده شبی ده تا خونه ام که به صورت ناشناس شیر برده باشه سالی بیش از ۳۰۰۰ تا ظرف باید میخرید؟!
بعدم طبق روایت های شیعیان که میگه ناشناس میبرده شبانه پس یعنی نمیرفته ظرفشم پس بگیره!! یعنی کارخونه مسگری هم داشت از پس این همه ظرف بر نمیومد!
.
.
.
⭕️ پاسخ:
امام علی علیهالسلام و دیگر ائمه طاهرین علیهالسلام اهتمام و جدیت فراوانی برای کمک به نیازمندان و رفع نیازهای اولیه زندگی آنها، داشتند. این کمکها گاهی بهصورت علنی و آشکار و گاهی هم مخفیانه و بهصورت ناشناس صورت میگرفت.
با این وجود برخی افراد مغرض سعی دارند با بیان برخی مطالب بیاساس نسبت به این موضوع تشکیک کنند بدون توجه به اینکه این مسئله با توجه به کثرت گزارشهایی که پیرامون این موضوع در منابع شیعه و سنی نقل شده است قابل تشکیک نیست.
در ادامه به صورت خاص سیره امام علی علیهالسلام در کمک به فقرا و نیازمندان بیان خواهد شد:
امام علی علیهالسلام بعد از حدود 25 سال از رحلت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در دورهای به حکومت رسید که به واسطه سیاستهای مالی غلط خلفای گذشته و به صورت خاص عثمان فاصله طبقاتی عجیبی در بین مردم شکل گرفته بود.
لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام در طول حکومت خویش سعی کردند تا این تبعیض را از بین ببرند و در کنار آن فقر مطلق را ریشهکن کنند.
آن حضرت در کنار پیگیری این امر مهم، اقدامات فردی خویش در کمک به فقیران و ایتام را که از دوران حیات نبوی و تحت تأثیر تربیت آن حضرت انجام میدادند پیگیری میکردند که گزارشات فراوانی پیرامون این گونه اقدامات حضرت در منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت و شیعه نقل شده است. در ادامه برخی از این گزارشها نقل خواهد شد:
۱. روزی علی بن ابیطالب علیهالسلام متوجه شد زنی در کوچه مشک آبی را به زحمت به دوش میکشد. مشک را از زن گرفت و برایش به خانه برد. در طول راه از حالش جویا شد.
زن گفت: «علی شوهرم را به جبهه فرستاد و او را کشت. اکنون چند بچه یتیم دارم و چون تنگدستم، به ناچار برای مردم کار میکنم».
وقتی به در خانهی زن رسیدند، امام مشک را به او تحویل داد و به خانه رفت. فردای آن روز حضرت با کیسهای مملو از نان و غذا بر دوش گرفت و به سمت خانه آن زن حرکت کرد.
بعضی از یارانش خواستند به او کمک کنند ولی او فرمود: «روز قیامت چه کسی حاضر است بار مرا بکشد؟» وقتی به خانهی زن رسید، در زد و فرمود: «من همان بنده خدا هستم که دیروز در بردن مشک کمکت کردم. برای بچههایت غذا آوردهام.»
زن در را باز کرد و گفت: «خدا از تو راضی شود و خودش میان من و علی بن ابیطالب قضاوت کند.» حضرت وارد شد و فرمود: «من دوست دارم ثوابی به دست بیاورم. تو یا نان بپز یا بچهها را آرام کن.»
زن جواب داد: «من با پختن نان آشناترم. تو بچهها را سرگرم کن تا من نان بپزم.» امام گوشت پخت و زن هم نان پخت. امام در دهان بچهها گوشت و خرما گذاشت و فرمود: «پس سعی کن علی بن ابیطالب را حلال کنی.»
سپس کنار آتش تنور آمد و صورتش را نزدیک برد و فرمود: «یا علی، حرارت آتش را بچش! این کیفر آن کسی است که حق بیوه زنان و یتیمان را ضایع کند.»
در این هنگام زن دیگری که امام را میشناخت وارد شد و با دیدن این صحنه به زن صاحب خانه گفت: «وای بر تو! این امیرالمؤمنین علی است.»
زن با دستپاچگی نزد امام آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین، از کاری که کردم، بسیار خجالت میکشم.» امام فرمود: «نه خیر. من باید به دلیلی کوتاهیای که در حقت داشتم، از تو خجالت بکشم».
۲. محمد بن الصمه از طریق پدرش از عموی خود نقل کرده است: شبی در مدینه، مردی را دیدم که مشکی بر دوش و کاسه غذایی در دست گرفته بود و میگفت: ای خدای من که صاحب اختیار و آفریدگار و پناه دهنده مؤمنانی، قربانی امشب مرا بپذیر، به چیزی جز آنچه در این کاسه دارم و آنچه بر دوش کشیدهام به شبانگاه در نیامدهام و تو خود میدانی که من علیرغم شدت گرسنگی و تشنگی، به خاطر تقرّب به تو و هدیه به پیشگاهت آن را از خود دریغ داشتم.
ای پروردگار من! پس روی مرا بر نگردان و دعایم را بپذیر! به او نزدیک شدم تا آنکه او را شناختم، ناگهان متوجه شدم که او علی بن ابیطالب بود؛ سپس به سراغ مردی رفته و اطعامش نمود.
۳. قنبر غلام امام علی علیهالسلام نیز نقل کرده است: علی علیهالسلام در شبی از شبها عبورش به خانه زنی بینوا افتاد که کودکان خردسالش از گرسنگی گریان بودند و خواب به چشمانشان نمیآمد.
.
.
این منظره تأثرانگیز، قلب مهربان و آکنده از محبت آن جناب را عمیقاً لرزاند؛ چرا که آن زن برای خاموش نمودن کودکانش و مشغول نمودن آنها و به خواب کردنشان، دیگی که جز آب، چیزی در آن نبود، بر اجاق نهاده بود و آنها را بدین وسیله تسلّی میداد که پس از لحظاتی چند، غذایشان آماده خواهد شد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با اطلاع از وضع رقت بارِ آن گرسنگانِ بیپناه، به همراه قنبر خدمتگزار خاص خود، مقداری خرما، روغن و نان در همیانی گذاشته و به دوش کشید و به سمت منزل آن زن به راه افتاد.
قنبر عرض کرد: آقایم! این کار را به من واگذارید! فرمود: نه من اولی ترم به حمل غذای بینوایانِ تهیدست. همین که به در خانه آنها رسید، از آن زن اجازه خواست. زن اجازه ورود داد و در را گشود.
حضرت علی علیهالسلام شخصاً متصدی سازماندهی غذا گردید و مقداری برنج، روغن و آب را در دیگ ریخت و زمانی نه چندان طولانی در انتظار آماده شدنِ غذا گذرانید.
پس از حاضر شدن غذا، کودکان را برای صرف غذا فراخواند. کودکان با خوشحالی به خوردن غذا مشغول گردیدند. پس از صرف غذا، برای سرگرمی و شادمانیِ بیشتر آنان، در حالی که کودکان را دور خویش جمع کرده بود، در صحن منزل صدای گوسفند از خود درمی آورد و دور میزد و آنها را میخنداند.
قنبر که این منظره را به چشم خود دید، عرض کرد: مولای من، در این شب حالت غیر منتظرهای از شما دیدم که از علت آن آگاه نشدم و آن این بود که چرا مانند گوسفند بع بع میکردید، در حالی که برایم روشن بود که چرا شخصاً غذا را به شانه میکشیدی؛ زیرا آن برای تقرّب به خدا و تحصیل ثواب است.
امام علی علیهالسلام فرمود: زمانی که به خانه این زن وارد شدم، کودکانش از گرسنگی گریان بودند. خواستم در حال خارج شدن، علاوه بر تناول طعام، آنها را خرسند و شادمان نمایم و راهی برای این عمل خداپسندانه، جز با این وسیله ندیدم؛ از اینرو با این حالت آنان را خوشحال کردم.
گزارشهای فراوان دیگری نیز در مورد چگونگی کمک امام علی علیهالسلام به ایتام و فقرا نقل شده است که بیان تمام آنها در این نوشته امکان پذیر نیست؛ اما برخی مغرضین در صفحههای مجازی سعی کردهاند با بیان برخی شبهات در این موضوع تشکیک کنند؛
مانند شبههای که با این جمله شروع میشود: «چطور امام علی هر شب شیر در خانه فقرا میبرد»؟ نویسنده این شبهه بدون ذکر اینکه در کدام کتاب موثق شیعی یا سنی این گزارش نقل شده است کلامش را ادامه داده است «ظروف یک بار مصرف که نبوده تو چی میبرده هر شب؟...»
در مورد این شبهه اولاً باید گفت چنین گزارشی در هیچ کدام از منابع شیعی و سنی نقل نشده است؛ ثانیاً فرضاً که چنین گزارشی هم نقل شده باشد چه کسی گفته که بردن شیر به درب خانه فقیران نیازمند به ظرف یک بار مصرف و بقیه ملزوماتی است که نویسنده این شبهه ذکر کرده است.
اگر نویسنده این شبهه با تاریخ زندگانی مردم در عصر امام علی علیهالسلام آشنا بود میدانست که بردن شیر با مشک به درب خانه مردم بدون هیچ مشکلی امکان پذیر بود علاوه بر اینکه در آن دوره در خانه افراد فقیر نیز ظروفی از سنگ و چوب وجود داشت که حضرت میتوانست هنگام مراجعه به درب منزل این افراد شیر را در ظروف آنها بریزند،
اما در مورد فقیرانی که خانه و ظرف نداشتند امام علی علیهالسلام با بردن یک ظرف کوچک سنگی یا چوبی میتوانست شیر بنوشاند و بعد از آن با شستن ظرف به فقیر دیگری شیر بدهد.
لذا در انتها این مطلب را متذکر شد که ایکاش نویسنده این شبهه به جای این قلم فرسایی کمی به عقل و منطق مراجعه میکرد تا بطلان چنین شبههای برایش کاملاً روشن میشد.
نتیجه:
کمک امام علی علیهالسلام به افراد فقیر به واسطه کثرت گزارشهایی که در کتابهای معتبر شیعه و سنی نقل شده است قابل تشکیک نیست.
در مورد شبههای که در این سؤال ذکر شده است باید گفت اولاً چنین مطلبی در هیچ منبع معتبر شیعی یا سنی نقل نشده است؛
ثانیاً برفرض درست بودن این گزارش مطالبی که در ادامه نوشته است به هیچ عنوان درست نیست چرا که بردن شیر با یک عدد مشک امکان پذیر است؛
در خانه افراد فقیر ظروف چوبی و سنگی موجود بود و در صورت عدم وجود ظرف نیز حضرت با بردن یک ظرف کوچک سنگی یا چوبی میتوانست به تمام افراد شیر بدهد چرا که بعد از نوشیدن شیر توسط هر فقیری حضرت میتوانستند ظرف را با مقدار کمی آب شستشو دهند و بعد به فقیر دیگر شیر بنوشانند.
📕 https://B2n.ir/g73844
#امام_علی #فقرا
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ توجه خاص پیامبر به حضرت زهرا سلام الله علیها
چرا در بین دختران پیامبر بیشتر به حضرت فاطمه پرداخته میشود و كمتر از دیگر دختران حضرت یاد میشود؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
"لازم است تاریخ رسول خدا صلی الله علیه وآله - از جمله تاریخ فرزندان حضرت - ذكر شود و در محافل و سخنرانیها بیش تر- از آن ها- سخن گفته شود تا مردم با دختران پیامبر بیشتر و بهتر آشنا شوند،
اما این امر به دلایل برخی از شرایط و محدودیتها صورت نگرفته، امید است كه محققان و تاریخ پژوهان ابعاد زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله - از جمله فرزندن پیامبر را - تبیین نمایند،
اما این مطلب را نباید نادیده گرفت كه بحث درباره افراد و شخصیتها به لیاقت و میزان تأثیرگذاری آنان در جامعه برمیگردد، یعنی اگر شخصی دارای فضایل و در جامعه نقش اساس داشته باشد، بیشتر از او سخن به میان میآید و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد،
حال اینكه دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله به جز فاطمه زهرا سلام الله علیها - از افراد تأثیر گذار در جامعه نبودند، یعنی به رغم این كه دختران پیامبر بودند، اما از افرادی نبودند كه نقش مهم و تاثیر گذار در جامعه اسلامی داشته باشند.
عدم توجه به برخی دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله اختصاص به آنان ندارد، در مورد فرزندان دیگر شخصیتها نیز چنین است،
چنان كه از میان دختران امام علی علیه السلام حضرت زینب سلام الله علیها بیشتر مورد توجه است و بیشتر از ایشان سخن به میان میآید، جهتش این است كه وی در حادثه كربلا نقش اساسی داشت. حادثه كربلا با نام و تاثیر گذاری حضرت زینب گره خورده است.
به دختران دیگر پیامبر (زینب، رقیه و ام كلثوم) نیز تاحدی توجه میشود، یعنی روحانیان و سخنرانان از آنها نیز سخن میگویند. تاریخ پژوهان زندگینامه دختران پیامبر را ذكر نمودهاند.
این گونه نیست كه محققان نسبت به زندگی نامه دختران رسول خدا بیتفاوت باشند.
در باره توجه به حضرت زهرا سلام الله علیها باید گفت:
اگر از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیشتر سخن به میان میآید، جهتش این است كه حضرت نقش بنیادی در جامعه داشت. وی همان شخصیت الهی است كه در كنار رسول خدا در صحنههای مختلف حضور یافت.
زهرا همان انسانی است كه به دفاع از امامت پرداخت و از حق علی علیه السلام دفاع كرد. با تربیت فرزندانی مانند امام حسن، امام حسین و حضرت زینب علیهم السلام جامعه اسلامی را متحول نمود،
از همه مهمتر اینكه آن حضرت خود دارای لیاقت و جایگاه بلند میباشد كه هیچ كدام از فرزندان رسول خدا آن را ندارد. كمالات و صفات و فضائلی كه در حضرت زهرا سلام الله علیها بود، در سایر دختران پیامبر (ص) وجود نداشت.
آیات و روایات بسیاری كه درباره فاطمه سلام الله علیها آمده، درباره دختران دیگر پیامبر نیامده است.
حضرت زهرا سلام الله علیها تنها دختر پیامبر بود كه پس از بعثت حضرت متولد شد. سوره كوثر در شأن حضرت نازل شد. از امام صادق علیه السلام درباره فاطمه سلام الله علیها روایت شده: «چون او از بدیها بریده شد، وی را فاطمه نامیدند».
او در دوران كودكی و ظهور اسلام، در دامن پدر تربیت شد. میدید كه مسلمانان، هر روز با شور و هیجان برای فرا گرفتن آیات قرآنی و آموختن روش پرستش خدا، نزد پدرش میآیند.
در این خانه بود كه زهرا سلام الله علیها تكبیر گفتن، روی به خدا ایستادن، هر شبانه روز در اوقاتی خاص، پروردگار را به بزرگی یاد نمودن آموخت. آن سالها، در سراسر عربستان و همه جهان این تنها خانهای بود كه چنین بانگی از آن برمیخاست.
زهرا سلام الله علیها تنها دختر خردسال مكه بود كه چنین جنب و جوشی را كنار خود میدید. بانگ آسمانی «الله أكبر»، این مراسم بیمانند، در روح این طفل خردسال اثر نهاد كه سالها بعد آشكار شد.
فاطمه زهرا علیها السلام همان انسانی است كه پیامبر از وی به عنوان ام ابیها یاد نمود. هچنین حضرت فاطمه را برترین زنان عالم خواند و یاد آوری نمود كه خداوند با خشم فاطمه خشمگین میشود و با خشنودی وی خشنود میشود.
نكته قابل دقت این است كه در منابع اهل سنت نیز از فضایل و مقام حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار سخن به میان آمده است. احادیث و روایاتی كه از رسول اكرم صلی الله علیه وآله درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده، همه آنها دلالت بر مقام والا و مرتبه بلند آن بانوی بزرگوار نزد خداوند و پیامبر دارند.
به همین خاطر پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «فاطمه پاره تن من است. مرا آنچه سبب آزار او شود میآزارد».
همو فرمود: «ای فاطمه! خداوند با ناخشنودی تو ناخشنود و با خشنودی تو خشنود میگردد».
بر این اساس اگر از حضرت زهرا سلام الله علیها زیاد سخن گفته میشود، به جهت شخصیت حضرت است. اگر دیگر دختران رسول خدا چنین شخصیتی داشتند، از آنان نیز بیشتر سخن گفته میشد.
📕 https://B2n.ir/w01096
#پیامبر #حضرت_زهرا
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ وصی امام حسین؛ امام سجاد یا حضرت زینب علیهم السلام
آیا درست است که امام حسین علیه السلام، روز عاشورا حضرت زینب را وصیّ خود قرار داد؟ با وجود امام سجاد علیه السلام، این کار چه دلیلی داشته است؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
بر اساس دلایل متعددی که در مباحث کلامی و اعتقادی شیعه در بحث امامت خاصه آمده، وصیّ حقیقی امام حسین علیهالسلام حضرت زین العابدین بوده است.
امام حسین علیهالسلام قبل از حرکت به سوی عراق، به فرزندش زینالعابدین وصیت کرده بود و در روز عاشورا نیز در ساعت پایانی عمر شریفش، آن وصیت را یادآوری و تجدید فرمود.
وصیت ظاهری:
اما با توجه به اینکه اعلام علنی و عمومی این وصایت، میتوانست به قیمت جان امام سجاد علیهالسلام تمام شود، به حسب ظاهر تدبیری دیگر در کار افتاد.
نخست اینکه امانات مخصوصی را که باید به امام بعدی میرسید، هنگام خروج از مدینه، به جناب ام سلمه سپرد و او بعد از واقعه عاشورا آن امانتها را به امام سجاد تحویل داد.
در روز عاشورا نیز وصیتی را که در کتابی پیچیده بود، در حضور مردم به فاطمه دختر خویش سپرد و او بعداً آن را به برادرش علی بن الحسین علیهالسلام تحویل داد.
افزون بر این دو اقدام ـ که در منابع مختلف به آنها اشاره شده ـ بنا به نقلی از جناب حکیمه دختر امام جواد علیهالسلام حضرت زینب سلاماللهعلیها نیز وصیّ ظاهری برادرش امام حسین علیهالسلام بوده است.
در این نقل آمده است: «…أوصى إلى أخته زینب بنت علی علیهالسلام فی الظاهر و کان ما یخرج من علی بن الحسین علیهالسلام من علم یُنسَب إلى زینب ستراً على علی بن الحسین علیهالسلام».
یعنی: امام حسین علیهالسلام در ظاهر، حضرت زینب را وصیّ خود قرار داد و این گونه بود که هر مطلبی را که از ناحیه امام سجاد علیهالسلام صادر میشد، به عمهاش زینب نسبت میدادند تا کار امام سجاد پوشیده بماند. این کار برای حفظ جان امام بوده است.
خطر جانی برای امام:
گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که در همان روز عاشورا، در حالی که امام سجادعلیه السلام، در بستر بیماری بود، میخواستند او را بکشند.
ابتدا شمر قصد کشتن او را کرد؛ ولی حمید بن مسلم با این بهانه که سن او کم است، مانع شد. بعد هم بالای سر امام ایستاد و هر کسی را که میخواست متعرّض امام شود، دور میکرد و این کار، تشکر امام را در پی داشت.
در کوفه نیز عبیدالله بن زیاد قصد کرد ایشان را به شهادت برساند؛ ولی با شنیدن سخن امام که به او گفت: «اگر مدعی قرابت با این زنان [از خاندان پیامبر] هستی، میباید مردی را به همراهی این زنان تا مدینه بفرستی»، در شرایطی قرار گرفت که از این تصمیم منصرف شد.
به نقلی دیگر، حضرت زینب مانع کشته شدن امام سجاد شد و فرمود: «اگر قصد کشتن او را دارید، اول باید مرا بکشید».
بعد از آن نیز هرچند به حسب ظاهر، کسی قصد کشتن امام را نداشت؛ ولی جنایت کارانی که از کشتن طفل شیرخوار نیز ابا نداشتند، اگر میدانستند که امام سجاد مدعی امامت است، مطمئناً دست از سر او بر نمیداشتند.
درک این مطلب، در گرو آشنایی با شرایط سیاسی اجتماعی جامعه اسلامی در دوران بعد از حادثه عاشورا است. در دوران فرمانروایی عبدالله بن زبیر در مکه و مدینه نیز وضع بهتر از این نبود.
عبدالله بن زبیر که یک بار قصد کرده بود محمد بن حنفیه (عموی امام سجاد) را زنده زنده بسوزاند، اگر از ناحیه امام نیز احساس خطر میکرد، هیچ ابایی از کشتن او نداشت.
در چنین شرایطی، رعایت تقیه و پنهان داشتن امر امامت برای حفظ جان او لازم بود. یکی از روشهایی که برای این هدف به کار رفت، تعیین وصیّ ظاهری برای منحرف کردن اذهان از وصیّ حقیقی بود.
در همین راستا، این احتمال وجود دارد که محمد بن حنفیه نیز برای دور نگاه داشتن امام سجاد علیهالسلام، ادعای امامت کرده در حالی که واقعاً خود را امام نمیدانسته و پیرو امام سجاد بوده است.
نتیجه:
خلاصه این که ام سلمه و سپس فاطمه بنت الحسین و زینب کبری علیهالسلام هر کدام سهمی در فرآیند انتقال میراث امامت به امام سجاد علیهالسلام داشتند و هدف از این کار، پوشیدن جایگاه حقیقی امام سجاد علیهالسلام در پیش چشم مردم بود تا مبادا بنیامیه نسبت به آن حضرت حساس شوند و در صدد آسیب رساندن یا حذف ایشان برآیند.
📕 https://B2n.ir/b80119
#امام_سجاد #حضرت_زینب
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ آیا خداوند متعال، مکان دارد؟
مطابق برخی از آیات قرآن خدا بالای آسمانها روی تخت خود نشسته است اما در آیه دیگری گفتهشده که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است. بالاخره خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است یا نیست؟
.
.
.
⭕️ پاسخ:
مطابق برخی از آیات، خدا بالای آسمانها روی تخت خود نشسته، برابر آیه دیگری تخت او روی آب است، در آیه دیگری آمده که ملائکه برای رفتن به نزد او پنجاههزار سال در راه هستند، مطابق آیه دیگری، «امر» برای رسیدن به او باید هزار سال بالا برود؛ اما در آیه دیگری گفتهشده که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است:
بهیقین پروردگار شما خداست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت چیره و مسلط شد ... . (1)
... تخت فرمانرواییاش بر آب قرار داشت... . (2)
فرشتگان و روح در روزی که مقدارش پنجاههزار سال است بهسوی او بالا میروند. (3)
[همه] امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم میکند، سپس در روزی که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است بهسوی او بالا میرود. (4)
... ما به او از رگ گردن نزدیکتریم. (5)
بنابراین:
قضیه 1: خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است؛
قضیه 2: خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر نیست.
در مقام پاسخ به این پرسش، در بدو امر متذکر چند نکته میشویم:
1. نباید فراموش کنیم خداوندی که جسم و درنتیجه، زمان و مکان ندارد، وقتی میخواهد درباره خودش و چگونگی خدائیش با ما که جسمانی هستیم و درنتیجه، نهتنها جسممان بلکه ذهنمان نیز درگیر زمان و مکان است صحبت کند،
اولاً چارهای ندارد، مگر اینکه از زبان ما که برای امور محسوس، ملموس و زمانمند وضعشده است استفاده کند؛ و ثانیاً امور معقول و خارج از حس ما را به بند محسوسات بکشد و به آنها رنگ و لعاب جسم بدهد تا ملموس و مفهوم ما واقع شوند؛ وگرنه اصلاً ارتباط و تفاهمی صورت نمیگیرد.
2. مطابق قرآن کریم، خدا در همهجا است و بهخاطرهمین به هر طرف که رو کنیم، خدا آنجاست: مالکیت مشرق و مغرب فقط ویژه خداست؛ پس به هرکجا رو کنید آنجا روی خداست. (6)
وقتی خدا در همهجا است طبیعتاً با همهکس هم است: ... او با شماست هر جا که باشید و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست. (7)
این امر اختصاصی به زمین ندارد و در آسمان نیز در بر همین پاشنه میچرخد: و اوست که در آسمانها معبود است و در زمین هم معبود است و او حکیم و داناست. (8)
و اگر جایی به خدا نسبت دادهشده، به معنای این نیست که خدا در آنجا ساکن است: و [یاد کنید] هنگامیکه ما این خانه [کعبه] را برای همه مردم محل گردهمایی و جای امن وامان قرار دادیم ... . (9)
3. در هیچ کجای قرآن نیامده که خدا بر روی تخت نشسته؛ آنچه در قرآن آمده این است که خداوند پس از خلق آسمانها و زمین بهسوی عرش (10) و همچنین بر آن (11) استواء پیدا کرد.
«استواء» از ریشه «سوی» به معنای اعتدال است. وقتی به باب افتعال میرود به معنای پذیرش اعتدال و معتدل شدن است. این فعل وقتی با حرف جر «الی» متعدی میشود به معنای قصد و آهنگ چیزی را کردن و هنگامیکه حرف جر «علی» برای متعدی کردن آن به کار رود (12) به معنای استیلاء، تسلط پیدا کردن و چیره شدن است.
4. «عرش» در لغت عرب در مقابل «فرش» و به معنای چیزی است که بالاتر از آن چیز دیگری نیست و بهخاطرهمین، بر غیر خودش محیط و مسلط است. مطابق آیات قرآن خدا «رب» این «عرش» است.
«رب» به کسی گفته میشود که زمام امر و سرپرستی چیزی به دست او باشد. در برخی از آیات قرآن پس از اشاره به «عرش»، به «تدبیر» (13) و «تسخیر»(14) اشاره شده، پس این عرش با اداره کردن جهان و مدیریت آن در ارتباط است.
نکته دیگر هم اینکه این عرش در عین حال که توسط ملائکه حمل میشود، بر روی آب نیز قرارگرفته است؛ آبی که همهچیز از آن خلقشده است.
5. خداوند از اینکه امور را بدون سببها اجرا کند ابا دارد، ازاینرو، ملائکه اسباب الهی در تدبیر و تسخیر امور هستند. با توجه به این نکته معنای آیاتی را که از رفتوآمد فرشتگان و مدتزمان آنها سخن میگویند، بهتر میتوان درک کرد.
وقتی برای تعبیر از تسلط خداوند بر عالم از تعبیر «عرش» بهعنوان مقر فرماندهی خدا یاد میشود، طبیعتاً یکی از راههای بیان عظمت این عرش، دور از دسترس نشان دادن آن و بیان اعداد و ارقام نجومی برای فاصله آن تا بشر است.
با در نظر گرفتن این نکات پنجگانه میتوان گفت:
خدا پس از خلق آسمانها و زمین، آنها را به حال خود رها نکرد و عزم خود را برای تدبیر و تسخیر همه عالم جزم کرد؛ بهخاطرهمین، زمام تدبیر و اداره و همچنین تسخیر و مدیریت همه امور را که همگی از آب خلقشدهاند، در دست خود نگه داشت و فرشتگان، گماشتگان و عاملان خداوند در این امر هستند.
.
.
چکیده سخن اینکه آیاتی که درباره عرش خدا و همچنین رفتوآمد ملائکه سخن میگویند اصلاً در مقام بیان مکان خدا نیستند تا با آیه رگ گردن، منافاتی داشته باشند؛ چنانکه آیه رگ گردن نیز در مقام بیان این نیست که بگوید خدا اینجا است و جای دیگری نیست؛ بلکه میخواهد بگوید خداوند به همه امور آدمی احاطه دارد.
بنابراین؛
اولاً هیچکدام از این آیات اصلاً در مقام بیان مکان خدا نیستند تا در این باره دچار تناقضگویی شده باشند؛ ثانیاً این آیات در مقام بیان معنای مراد خود نهتنها باهم تناقضی ندارند، بلکه کاملاً سازگار و هماهنگ نیز هستند:
قضیه 1: خدا به همه امور آدمی احاطه دارد؛
قضیه 2: تدبیر و اداره همه امور به دست خداست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
1. سوره اعراف، آیه 54: ﴿ إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اِسْتَوىٰ عَلَى اَلْعَرْشِ ... ﴾.
2. سوره هود، آیه 7: ﴿ ... وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْمٰاءِ ... ﴾.
3. سوره معارج، آیه 4: ﴿ تَعْرُجُ اَلْمَلاٰئِکَهُ وَ اَلرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ﴾.
4. سوره سجده، آیه 5: ﴿ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ ﴾.
5. سوره ق، آیه 16: ﴿ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ وَ نَعْلَمُ مٰا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ ﴾.
6. سوره بقره، آیه 115: ﴿ وَ لِلّٰهِ اَلْمَشْرِقُ وَ اَلْمَغْرِبُ فَأَیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ ﴾.
7. سوره حدید، آیه 4: ﴿ ... وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مٰا کُنْتُمْ وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴾.
8. سوره زخرف، آیه 84: ﴿ وَ هُوَ اَلَّذِی فِی اَلسَّمٰاءِ إِلٰهٌ وَ فِی اَلْأَرْضِ إِلٰهٌ وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْعَلِیمُ ﴾.
9. سوره بقره، آیه 125: ﴿ وَ إِذْ جَعَلْنَا اَلْبَیْتَ مَثٰابَهً لِلنّٰاسِ وَ أَمْناً وَ اِتَّخِذُوا مِنْ مَقٰامِ إِبْرٰاهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنٰا إِلىٰ إِبْرٰاهِیمَ وَ إِسْمٰاعِیلَ أَنْ طَهِّرٰا بَیْتِیَ لِلطّٰائِفِینَ وَ اَلْعٰاکِفِینَ وَ اَلرُّکَّعِ اَلسُّجُودِ ﴾.
10. سوره بقره، آیه 29؛ سوره فصلت، آیه 11.
11. سوره اعراف، آیه 54؛ سوره یونس، آیه 3 و... .
12. سوره طه، آیه 5: ﴿ اَلرَّحْمٰنُ عَلَى اَلْعَرْشِ اِسْتَوىٰ ﴾؛ [خدای] رحمان بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط است.
13. سوره یونس، آیه 3.
14. سوره رعد، آیه 2.
📕 https://B2n.ir/d73311
#خداوند #مکان
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ پیادهروی اربعین، بدعت یا شعائر دینی
با توجه به اینکه پیاده روی اربعین، قدمت زیادی ندارد و امامان نه خودشان این کار را انجام میدادند و نه شیعیان در زمان آنها این کار انجام میدادند تا امامان این کار را رد یا تأیید کنند، آیا نمیتوان آن را بدعت و مایه هرج و مرج در دین دانست؟
اگر قرار باشد، هر کار سلیقهای را با عنوان تعظیم شعائر در دین وارد کنیم، یک وقتی به خودمان میآییم و میبینیم در طول سال، همیشه در حال هفتم گرفتن و چهلم گرفتن و سالگرد گرفتن برای این امام و آن امام و امامزاده هستیم و دین الهی و بدعتهای بشری را در هم آمیختهایم و مرزی میانشان باقی نمانده است!
.
.
.
⭕️ پاسخ:
پیادهروی و راهپیمایی اربعین، از مناسک و آیینهای شیعی است که در روزهای منتهی به بیستم صفر، یعنی چهل روز بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام از مسیرهای مختلف، (خصوصاً از مسیر نجف تا کربلا) به قصد زیارت حضرتش، در کشور عراق، است.
این راهپیمایی میلیونی شیعی، مورد توجه جهانیان واقع شده و به جهت تأثیرات فراوانی که در ارتقاء هویت شیعی و اعتلای مکتب اهلبیت علیهمالسلام داشته است، خصوصاً در سالهای اخیر، مورد هجمه بسیار قرار گرفته است.
با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول:
در ابتدا باید گفت که ما نیز بر این باوریم که اگر قرار باشد، مناسک و آیینهای دینی، خاستگاهی جز سلیقه و میل شخصی افراد نداشته باشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نشده و هر خرافه و امر بیارزشی، پس از مدتی کوتاه در میان مسلمانان بهعنوان مناسک مقدس و آیین محترم، بدل خواهد شد.
در حقیقت، روحیه خرافه گریزی و بدعت شکنی، امر مبارکی است که انتظار میرود، هرکسی که ادعای پیروی از مکتب اهلبیت علیهمالسلام را دارد، آن را در وجود خود تقویت کرده و راه را برای فاسدان و مفسدانی که به عمد یا به جهل، سعی در نفوذ و گسترش بدعتها و خرافات در میان مردم دارند، ببندند.
با توجه به تاریخ ادیان و مذاهب، آنچه ادیان گذشته، خصوصاً مسیحیت و یهودیت را از مسائل عقلی تهی کرده و از این ادیان جز پوستهای از مراسم مذهبی برایشان باقی نگذاشته است، مسئله بدعت است.
نتیجه آنکه بدعت، گامی از گامهای شیطان و خطری است که گاهی در ابتدای امر، آثار ویرانگر خود را در فرد و جامعه نشان نمیدهد، ولی بهتدریج به جایی میرسد که اصل شریعت، غیرمعقول و ناپذیرفتنی جلوه کرده و تشخیص خرافات از غیر آن عملاً سخت میشود.
نکته دوم:
علیرغم برکاتی که در روحیه بدعت شکنی وجود دارد، باید توجه داشت که نباید همین امر سبب وسواس و افراط شده و نتیجه آن مخالفت با هر امر نوآورانهای که تعالی دینی را در پی دارد، باشد. چرا که بدعت، تعریف روشن و مشخصی داشته و صرف بیسابقه بودن یک امر، به معنای بدعت بودن آن نیست.
در حقیقت، بدعت، عبارت است از «آوردن امر بیسابقهای در دین که هیچ نص خاص و هیچ عموماتی آن را پوشش نمیدهد».
در نتیجه، اتصاف یک نوآوری به بدعت، زمانی موجه است که دو چیز در آن وجود داشته باشد:
۱. بیسابقه بودن در سیره
۲. عدم تکیه به اصول یا عمومات
با توجه به این تعریف، روشن است که مسئله پیادهروی برای زیارت امام حسین علیهالسلام در روز اربعین را نمیتوان مصداق بدعت دانست، چراکه اجزای آن یعنی «زیارت اربعین» و «پیادهروی برای زیارت» در سیره و روایات معصومین علیهمالسلام وجود داشته و در حقیقت، در اینجا با عملی مطابق با سنّت، مواجه هستیم نه عملی که سابقهای در سنت برای آن قید نشده باشد.
بهعنوان نمونه در بحث سنت بودن زیارت اربعین میتوان به روایت امام صادق علیهالسلام که زمان و کیفیت آن را نیز بیان فرمودهاند اشاره کرد. تا جایی که سید محمدعلی قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهدا، زیارت امام حسین در روز اربعین را سنت و رفتار مداومِ شیعیان از زمان ائمه دانسته که در زمان بنیامیه و بنیعباس نیز به این حرکت پایبند بودهاند.
و نیز در خصوص فضیلت پیادهروی در زیارت حضرت اباعبدالله علیهالسلام میتوان به این روایت اشاره داشت که امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«بهدرستی که هرکسی از خانهاش به قصد زیارت قبر حسین بن علی خارج شود، اگر پیاده باشد، با هر قدمی، حسنهای برایش نوشته شده و گناهی از او پاک میشود...».
در نتیجه، همین مقدار کافی است که نشان دهد، سنت پیادهروی برای زیارت امام حسین علیهالسلام در روز اربعین، مستند به روایات حضرات معصومین علیهمالسلام بوده و از اساس، به جهت آنکه امر نوآورانه و تازهای نیست، نمیتواند موضوعی برای بحث «بدعت» باشد.
.
.
نکته سوم:
در این مسئله نیز با پرسشگر محترم، هم عقیدهایم که صرف داخل بودن یک عمل ذیل عناوین عام، نظیر «تعظیم شعائر» و یا «مودّة فی القربی»، نمیتواند جواز انجام آن را در ساحت فردی یا اجتماعی صادر کند.
به عبارت دیگر، برای آنکه یک عمل بخواهد به نحو مطلوب و شرعی، در ساحت فردی و اجتماعی، مجاز بوده و از انجام آن مفسدهای برنخیزد، صرف بدعت نبودن آن کافی نیست، بلکه باید توجه شود که آیا دیگر شرایط جواز انجام آن عمل نیز وجود دارد یا خیر.
به عنوان مثال فرض کنید کسی بتواند مسئله «قمهزنی» و «زدن زنجیر تیغدار» را تحت عنوان «مودّة فی القربی» داخل کند، در این فرض، هرچند ممکن است این اعمال از تحت عنوان «بدعت» خارج شود، اما عموماتی چون «حرمت اضرار به نفس» و یا «حرمت وهن مذهب» در اینجا مانع از جواز، انجام و یا شیوع این عمل در سطح فردی و اجتماعی خواهد شد.
درنتیجه، درست است که داخل شدن یک عمل، تحت تعظیم شعائر آن را به جهت استظهار به یک اصل عام، از بدعت بودن خارج میکند، اما مسئله به همینجا ختم نشده و اصول دیگر - بهعنوان احکام اولیه و یا عناوین ثانویه- را نیز باید رعایت کرد.
رعایت آن اصول، مانع از ایجاد هرج و مرج و داخل شدن اعمال سلیقهای و موهون در دین خواهد شد.
نتیجه:
از آنچه بیان شد روشن میشود که مسئله پیادهروی برای زیارت اربعین، امری حادث و نوآورانه نیست؛ بلکه هرکدام از اجزای این عمل یعنی زیارت اربعین و پیادهروی برای زیارت، مستند به سیره اهلبیت علیهمالسلام بوده و انجام آن نیز، سبب اعتلای فرهنگ و هویت شیعی بوده و آثار و برکات بسیاری برای آن بیان شده است.
البته امروزه بحث حرکت اربعین از انجماد تاریخی خود عبور کرده و به حرکتی جهانی بدل گشته است که آثار و برکات آن، پیش روی ماست و واکاوی ریشههای تاریخی آن، هرچند ازنظر علمی فایدههایی بر آن مترتب است، ولی به نظر میرسد که جریان پیادهروی اربعین امام حسین علیهالسلام بخشی از هویت عالم تشیّع را شکل داده است.
📕 https://B2n.ir/e42143
#امام_حسین #اربعین
⁉️ @PorsemanShia
هدایت شده از 🌺حدیثِ شیعه🌺
🌱
با سلام و احترام
و عرض تشکر بابت پیامهای شما بزرگواران
و به امید قبولی زیارت و عزاداری همه شیعیان و محبین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
و با آرزوی سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
اگر قابل بوده باشیم، دعاگو و نائب الزیارة همه اعضای محترم در عتبات عالیات حضرات معصومین علیهم السلام بودیم،
همچنین به خاطر ایامی که در کانال توفیق خدمت نداشتیم، عذر خواهیم...
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌺