🌱
⁉️ نظریه انفجار اولیّه و آفرینش تصادفی جهان
نظریه علمی بینگ بنگ یا مهبانگ اثبات کرده است که جهان در اثر انفجاری به وجود آمده است و در این جریان طبیعی دست هیچ عامل خارجی دخالت نداشته؛ آیا با وجود این نظریه باز هم می توان گفت که برای جهان آفریدگاری وجود دارد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
نظریه بیگ بنگ یا مِهبانگ:
بیگ بنگ یا مِهبانگ به معنی انفجار بزرگ (به انگلیسی: Big Bang)، لحظه آغازین هستی می باشد که کل هستی از آن هنگام شروع شده است.
طبق این نظریه، جهان از یک حالت نخستین بی نهایت گرم تشکیل شده و تمام کائنات در یک هسته اتم یا حتی کوچکتر از آن جای داشت و در یک لحظه این فضا و زمان آغاز می شود یعنی با یک بیگ بنگ که حاصل گرانش شدید ناشی از فشردگی بوده، شروع شد.
ادوین هابل(Edwin Hubble) در سال ۱۹۲۹ از طریق مشاهدات خود و بررسی روی «انتقال به سرخ» (فواصل کیهانی) ۲۴ کهکشان و مقایسهٔ آنها با یکدیگر به این نتیجه رسید که کهکشانهای دورتر با سرعت بیشتری در حال دور شدن هستند، همانطوری که معادلات اینشتین پیش بینی کرده بودند.
دانشمندان به این فکر افتادند که اگر جهان در حال انبساط باشد، پس احتمالا آغازی دارد. اگر این کهکشان ها در گذشته های دور، به زمین خیلی نزدیک تر بودند.
اگر حرکت کهکشان ها در زمان گذشته را در ذهن خود مسیریابی کنیم، نه تنها به زمانی می رسیم که جهان آغاز شده، بلکه به این مفهوم می رسیم که کلیه کهکشان ها باید از یک حجم کوچکی شروع به حرکت کرده باشند.
بر اساس این نظریه، این واقعه بین سیزده تا پانزده میلیارد سال پیش رخ داده است، در حقیقت این حادثه از آن نقطه صفر شروع مى شود.
قابل ذکر است که با وجود چنین فشردگى اى طبیعتاً دماى بسیار زیادى در لحظه کمى قبل از انفجار بزرگ حاکم بوده است.
انبساط جهان به قدرى شدید رخ داده است که از اندازه کوچکتر از یک هسته اتم در یک لحظه به اندازه کره زمین بزرگ مى شده، یعنى انبساط و تورم بعد از بیگ بنگ شروع شده بود، اما هنوز کهکشانها به وجود نیامده بودند.
نور آغاز کائنات بود سپس بعد از نور، ماده ایجاد شد و شاید بعد از دو میلیارد سال از انفجار بزرگ کهکشانها شکل گرفتند و خورشید ما یکى از ذرات کوچک آن است.
این بود خلاصه ای از آنچه در این نظریه ادعا شده است.
.
🔸 تحلیل نظریه بیگ بنگ یا مِهبانگ:
بر فرضی که این نظریه را قبول کنیم و بتوان از نظر علمی شواهدی برای آن بیان شود، تنها چیزی که طبق این نظریه ثابت می شود این نکته است که عالم ماده حادث می باشد و ادعای آفرینش تصادفی جهان و عدم وجود خالق برای جهان هستی، هرگز از آن بدست نمی آید،
بلکه برعکس به علم بی پایان خالق این جهان اشاره دارد که این عالم را از وحدت به کثرت توسعه داده است؛
چرا که همان ذرهای که طبق این نظریه، این همه ستاره و کهکشانها از انفجار آن پدید آمده و با این نظم در حال حرکت هستند، به هر معنایی که باشد خود نیاز به خالقی دارد و از عدم بوجود نیامده و همان خالقی که آن ذره را بوجود آورده این نظم شگفت انگیز را بین ذراتی که از انفجار آن حاصل شده قرار داده است و همه حرکات این عالم را اداره می کند،
و هیچ چیزی در عالم تصادفی اتفاق نمی افتد، بلکه علتی دارد و همان انفجار بزرگی که ادعا شده هم حاصل گرانش شدید ناشى از فشردگى بوده و در دمای بسیار بالایی اتفاق افتاده و تصادفی و بدون علت نبوده است.
ضمن اینکه این حجم عظیم از ستاره و سیاره قطعا از عدم بوجود نیامده است و اگر برفرض از یک انفجار اولیه بوجود آمده، آن ماده اولیه باید آنقدر وسیع بوده باشد تا از انفجار آن و پراکندگی اجزاء آن این همه ستاره و سیاره و سایر اجرام آسمانی پدید آمده باشد.
حال سؤال اینجاست که آن ماده اولیه با این عظمت نیز نمی تواند بدون علت باشد و قطعا خالقی توانا و بی نیاز از علت آن را بوجود آورده است.
.
🔹 انبساط و انفجار اولیه از دید منابع دینی:
این نکته که در آغاز آفرینش عالم ماده، انبساطی رخ داده و پس از آن کرات آسمانى و منظومه ها و کهکشانها بوجود آمده، را از آیات و روایات نیز شاید بتوان بدست آورد؛
چنانکه امام علی (علیه السلام) در عبارت بسیار زیبایی سراغ آغاز آفرینش مى رود و با اشاره به خلقت فضا مى فرماید:
(سپس خداوند سبحان طبقات جوّ را از هم گشود و فضا را ایجاد کرد)؛ «ثُمَّ انْشَأَ سُبْحَانَه فَتْقَ الْاَجْوَاء».
(و اطراف آن را از هم باز نمود)؛ «وَ شَقَّ الْارْجَاء».
(و نیز طبقات فضا و هوا را به وجود آورد)؛ «وَ سَکَائِکَ الْهَوَاءِ».
در قسمت اوّل، اشاره به گشودن فضا و در قسمت دوّم، ایجاد اطراف و جوانب آن و در قسمت سوّم، اشاره به طبقات آن شده است.
تمام این جمله ها نشان مى دهد که نخستین آفرینش در جهان مادّه، آفرینش فضاى جهان بوده است، فضایى که استعداد پذیرش کرات آسمانى و منظومه ها و کهکشانها را داشته باشد. (١)
🔺
🔻
اینکه فضا بین ذرات عالم نبوده و در آغاز آفرینش بوجود آمده به این معنی می باشد که ذرات عالم قبل از بوجود آمدن فضا فشرده بوده و شاید بر اثر همان انفجار بزرگ از هم جدا شده و فضا بوجود آمده باشد.
در آیات قرآن نیز به این نکته بر می خوریم که خداوند آسمانها را از یک ماده واحد که از آن تعبیر به «دخان» شده خلق کرده است:
«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ»؛ (سپس اراده آفرینش آسمان نمود در حالى که به صورت دود بود) (فصلت، ١١)
جمله «وَ هِیَ دُخانٌ» حال است از کلمه «سماء» و جمله چنین معنا مى دهد: خداى تعالى متوجه آسمان شد، تا آن را بیافریند، در حالى که چیزى بود که خدا نامش را «دود» گذاشت و آن ماده اى بود که خدا به صورت آسمانش در آورد و آن را هفت آسمان کرد، بعد از آن که از هم متمایز نبودند و همه یکى بودند.
و به همین مناسبت در آیه مورد بحث آن را مفرد آورد و فرمود: «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ» و نفرمود: «الى السماوات».(٢)
با این توضیحات روشن می شود که خلق عالم از یک ذره و بعد از انفجار بزرگ، منافاتی با وجود خالقی حکیم و دانا ندارد و نظمی که بعد از این انفجار بر عالم حاکم است نیز به وجود مدبّری حکیم و توانا دلالت دارد و اگر این نظریه ثابت شود آیات و روایاتی که بیان شد را تفسیر خواهد کرد و بر اعجاز آنها و حقانیت اسلام دلالت خواهد داشت و خود شاهدی بر وجود خداوند خواهد بود.
.
💠 علم و ملازمه آن با خداباوری:
بسیاری از دانشمندان مطرح جهان که امثال این فرضیه ها بر پایه علم و دانش آنها چیده شده است، نیز به وجود خدا اذعان داشته و هر چه علم بیشتر پیشرفت کرده به این نکته بیشتر اقرار کرده اند که جهان توسط خداوند حکیم بوجود آمده و خلقت به هر صورتی که انجام شده باشد، به دست خالق یکتا بوده است. برای نمونه کلمات برخی از آنها را بیان می کنیم:
الف. «هرشل» که از دانشمندان معروف هیئت است مى گوید: «هر قدر دایره علم وسیع تر مى گردد، دلایل دندان شکن و قوى ترى براى وجود خداوند ازلى و ابدى به دست مى آید».
ب. «مونت نل» در دائرة المعارف خود مى گوید: «اهمیّت علوم طبیعى تنها از این نظر نیست که عقل ما را سیر مى کند (و احتیاجات مادّى ما را تأمین مى نماید) بلکه بیشتر اهمیّت آن از این جهت است که عقل ما را به اندازه اى بالا مى برد که عظمت خدا را درک مى کنیم و ما را به احساسات اعجاب و اجلال ذات او زینت مى دهد».
ج. «دونالد هانرى پورتر» دانشمند فیزیک و ریاضى مى گوید: «خلقت به هر صورتى که انجام شده، به دست خالق بوده و وجود خداى متعال، پایه اساسى هر فرضیّه است و جواب سؤالاتى که تا به حال پاسخى به آنها داده نشده فقط یک کلمه است و آن کلمه خدا است».
د. «نیوتن» ـ کاشف قانون جاذبه عمومى ـ کلمات مفصّلى دارد که در ضمن آن مى گوید: «ما با مطالعه گوش، مى فهمیم که سازنده آن، قوانین مربوط به صوت را به طور کامل مى دانسته [با مطالعه چشم مى فهمیم که] سازنده چشم، قوانین پیچیده مربوط به نور و رؤیت را مى دانسته و از مطالعه نظم افلاک به آن حقیقت بزرگ ـ که آنها را طبق نظم مخصوص اداره مى کند ـ پى مى بریم».
ه. «ارستد» که از دانشمندان معروف فیزیک است مى گوید: «عالم به واسطه یک عقل کل و ابدى، اداره و منظّم و مرتّب مى گردد و این عقل کل، نتایج و آثار آن را در قوانین بدون تغییر طبیعت، آشکار مى سازد».
و. «داروین» صاحب فرضیّه تحوّل انواع جانداران، در بعضى از نامه هاى خود به دانشمندان چنین مى نویسد: «بر عقل رشید محال است با دیدن این نظام و هماهنگى عجیب بگوید که دنیا مبدأ ندارد».
ز. «مارلین بوکس کریدر» عالم فیزیولوژى مى گوید: «آلبرت اینشتین که وجود یک قدرت خالق را قبول داشت آن را چنین تعریف مى کند که در عالم مجهول، نیروى عاقل و قادرى وجود دارد که جهان، گواه وجود اوست و من اسم این نیرو را خدا گذاشته ام.
من در این دنیا، مادّه و نیرویی ازلى نمى بینم و آفرینش جهان را نتیجه تصادف نمى دانم. به نظر من در آفرینش جهان، هیچ عامل مجهول، حتّى مرموزی وجود ندارد. من در آفرینش جهان، اراده پروردگار قادر متعال را مى بینم و بس؛ و عقیده من شاید غیر منطقى نباشد.
آیا بشر ـ که هوش و استعدادش محدود است ـ مى تواند بگوید که فلان موضوع با عقل و حق مطابق است و فلان موضوع مطابق نیست؟! در هر صورت من عقیده خود را ابراز نمودم و همیشه در این عقیده ثابت خواهم بود».
این بود مختصرى از کلمات رسا، پرمغز دانشمندان طبیعى که اعتقاد آشکار و عمیق آنها را نسبت به خداوند یگانه و پافشارى آنها را در این عقیده مى رساند. (٣)
🌻
📕 (١). پیام امام امیر المومنین(ع)، ج۱، ص۱۲۶
(٢). ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۵۵۴
(٣). آفریدگار جهان، ج۱
#آفرینش #خدا
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ کیفیت یا کمیت؟
در اعمال و عبادات نزد پروردگار متعال، کیفیت اهمیت دارد یا کمیت؟!
.
.
.
⭕ آنچه در حساب خدا مایه ارزش اعمال است کیفیت است نه کمیت.
توجه نکردن به این نکته سبب شده گروهی از مردم در برخی از اعمال فوق العاده با ارزش اولیاء خدا وقتی که حجم اجتماعی آنها را کوچک دیدهاند افسانهسازی کنند.
مثلًا درباره انگشتری که امیر المؤمنین علی علیهالسلام در حال رکوع به فقیر دادند و آیه دربارهاش نازل گشت گفتهاند ارزش آن معادل خراج سوریه و شامات بوده است؛ و برای اینکه مردم باور کنند، شکل روایت به آن دادهاند.
به نظر اینان شگفت بوده است که درباره انفاق یک انگشتر حقیر، آیهای عظیم از قرآن نازل شود؛ و چون نتوانستهاند این معنی را باور کنند افسانه سازی کرده بهای مادی آن را بالا بردهاند؛
فکر نکردهاند انگشتری که معادل خراج سوریه و شام باشد، در مدینه فقیر و بیچاره، زینت بخش دست امام علی علیهالسلام نخواهد بود.
فرضاً چنین انگشتری در دست امام علی علیهالسلام میبود او آن را به یک گدا نمیداد بلکه با چنان انگشتری مدینه را آباد میکرد و همه بینوایان شهر را نجات میداد.
عقل افسانه سازان درک نکرده است که عمل بزرگ در نزد خدا حسابی غیر از حسابهای مادی دارد؛ گویی ایشان پنداشتهاند که گرانقیمت بودن انگشتر چشم خدا را (معاذ اللّه) خیره کرده و او را وادار به تحسین کرده است که آفرین به علی، چه کار بزرگی انجام داد!
لابد این کوتهفکران، درباره نانهای جوینی که امام علی علیهالسلام و خاندانش انفاق کردند و سوره «هل أتی» در شأن آنان نازل شد چه فکری کردهاند؟ لابد در آنجا هم میگویند آرد آن نانها از جو نبوده مثلًا براده طلا بوده است!
نه، چنین نیست. اهمیت عمل امیرالمؤمنین علیهالسلام و خاندانش از جنبه مادی که نظرهای ما را جلب میکند نیست؛
اهمیت عمل آنان در این است که عملی پاک و صددرصد خالص برای خدا بوده است، در آن حدّ از اخلاص که برای ما قابل تصوّر هم نیست، اخلاصی که در ملکوت اعلی انعکاس یافته و عکس العمل تمجید و تحسین به وجود آورده است.
اهمیت عمل آنان در این بوده است که قرآن نقل کرده است:
«إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» (انسان، ٩)
(و میگویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام میکنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم!
این زبان دل ایشان است که خدای آگاه فاش نموده است؛ یعنی آنها با آن ایثار و آن گذشت، از خدا جز خدا نمیخواستند.
اینکه قرآن کریم اعمال کافران را همچون سرابی پوچ و بیحقیقت دانسته است از این جهت است که اعمال آنان ظاهری آراسته و فریبنده دارد ولی چون برای هدفهای پست مادی فردی انجام شده نه برای خدا، چهره ملکوتی ندارد.
🌻
📕 مجموعه آثار شهید مطهری، ج١، ص٣٠١
#کیفیت #کمیت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ منافات آیه ۴ سوره ابراهیم، با جهانی بودن اسلام!
آیا آیه ۴ سوره ابراهیم با جهانی بودن اسلام منافات دارد؟ طبق آیه «وَ مَا اَرْسَلْنَا مِن رَّسُول اِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ»؛ (ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش نفرستادیم) و کتاب آسمانى وى نیز به زبان همان مردم بوده است؛ بنابراین، اگر نبوّت یک پیامبر مخصوص به همان قوم باشد، این روش بسیار پسندیده خواهد بود و اگر نبوّت وى جهانى و براى عموم افراد جهان باشد، چرا باید کتاب او به زبان قوم یعنى (مانند عربى نسبت به پیامبر اسلام) باشد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
پیامبرانى که براى هدایت عموم اعزام شدهاند، از آن جا که در وهله اوّل با قوم خود، سر و کار داشتند، باید کتاب آسمانى آنها به زبان قومشان باشد؛ سپس باید از طرق مختلف معارف و برنامههاى خود را در میان سایر اقوام و ملل منتشر سازند.
امروز دانشمندان هر کشور سعى مى کنند کتابهاى خود را به زبان مردم همان کشور بنویسند، با آن که محتویات کتابشان به هیچ وجه اختصاصى به مردم محیط آنها ندارد.
از آن جا که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) از میان یک امّت عربى برخاسته و در مرحله نخست، سر و کار او با اقوام و ملل عرب بوده، از این نظر کتاب او به یکى از زبان هاى زنده و وسیع جهان (زبان عربى) بوده است، در صورتى که قوانین و احکام او مربوط به عموم جهانیان است.
اگر روز بعثت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) یک زبان جهانى و بین المللى وجود داشت که همه مردم آن روز به آن زبان آشنایى مى داشتند و با آن مکالمه مى کردند، در این صورت جا داشتند کتاب آسمانى او به همان زبان بین المللى باشد،
در صورتى که در آن روز چنین مطلبى وجود نداشته و تا کنون نیز این موضوع تحقّق نپذیرفته است؛ بنابراین، عربى بودن قرآن هیچ گونه منافاتى با جهانى بودن اسلام ندارد.
به عبارت روشنتر: آیه بالا مى گوید کتاب هر پیامبرى را به زبان قوم او فرستادیم نه این که نبوّت و رهبرى او مخصوص به همان امّت بوده است و این که زبان یک پیامبر و یا کتاب او به زبان قوم وى بوده، هرگز گواه بر اختصاص نبوّت او به قومش نیست؛ بلکه باید از طرق دیگر، خصوصى و یا عمومى بودن آیین او را به دست آورد.
این هم روشن است که اسلام فوق نژاد و زبان است و تمام جهان را وطن خود مى داند و عربى بودن قرآن که سرچشمه آن عدم وجود یک زبان بین المللى است، دلیل بر نژادى بودن اسلام نخواهد بود.
درباره جهانى بودن اسلام مدارک زیادى در دست داریم که این جا جاى شرح آن نیست.
🌻
📕 پاسخ به پرسشهای مذهبی، ص۵۱۳
#اسلام #جهان
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ شباهت حضرت زهرا (س) به حضرت مریم (س) در رزق ویژه الهی
آیا برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) همچون حضرت مریم (سلام الله علیها) از طرف خداوند غذای مخصوص قرار داده شد؟
.
.
.
⭕ پـاسـخ:
هنگامى که روح انسان قوى شود، و پرتوى از صفات الهى در جان او بیفتد، و به مقام قرب او نائل گردد، ارادهاش به فرمان خدا در جهان تکوین اثر مى گذارد و آنچه را او مى خواهد همان مى شود.
این همان ولایت تکوینى است که اولیاى خدا از آن برخوردار بودند، و همان چیزى است که سرچشمه کرامات مختلف مى باشد و معجزات انبیا مرحله عالى آن است، فاطمه زهرا (علیها السلام) از عنایت الهى سهم وافرى داشت و روایت زیر شاهد این مدعاست:
بسیارى از مفسّران اهل سنّت مانند زمخشرى و سیوطى در ذیل آیه شریفه: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَاب»(۱)؛
(هر زمان زکریا وارد محراب او مى شد غذاى مخصوصى در آن جا مى دید. از او پرسید: اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟ گفت: این از سوى خداست، خداوند به هر کس بخواهد بى حساب روزى مى دهد).
از جابر بن عبدالله نقل کردهاند که: رسول خدا (صلى الله علیه وآله) چند روز بود غذایى نخورده بود و کار بر او مشکل شد، به منزل همسرانش سر زد هیچ کدام غذایى نداشتند،
سرانجام به سراغ دخترش فاطمه (علیها السلام) آمد و فرمود: دخترم! غذایى دارى من تناول کنم زیرا گرسنهام؟ عرض کرد: نه بخدا سوگند!
هنگامى که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از نزد او خارج شد، زنى از همسایگان دو قرص نان و مقدارى گوشت براى فاطمه (علیها السلام) هدیه آورد،
او آن را گرفت و در ظرفى گذاشت و روى آن را پوشاند و گفت: بخدا سوگند رسول الله(صلى الله علیه وآله) را بر خود و فرزندانم مقدم مى دارم! و این در حالى بود که همه گرسنه بودند.
حسن و حسین را به سراغ پيامبر (صلى الله علیه وآله) فرستاد و از او دعوت کرد به خانه بیاید.
عرض کرد: فدایت شوم، چیزى خداوند براى ما فرستاده و من آن را براى شما ذخیره کردهام. پيامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: بیاور. و او ظرف غذا را نزد حضرت آورد.
هنگامى که پیغمبر سر ظرف را برداشت مملو از نان و گوشت بود، هنگامى که فاطمه آن را دید در تعجب فرو رفت و فهمید این نعمت و برکتى است از سوى خدا؛ شکر آن را بجا آورد و بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) درود فرستاد.
پيغمبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: دخترم! این را از کجا آوردهاى؟
عرض کرد: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَاب»(۲)؛ (این از سوى خداست، خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مى دهد!).
پيامبر (صلى الله علیه وآله) شکر خدا را بجا آورد و این جمله را فرمود: «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی جَعَلَکِ شَبِیهَةً بِسَیِّدَةِ نِساءِ بَنِی اِسْرائِیلَ»؛ (شکر مى کنم خدایى را که تو را شبیه [مریم] بانوى زنان بنى اسرائیل قرار داد).
هنگامى که روزىِ خوبى نصیب او مى شد از او سؤال مى کردند: این از کجاست؟ مى گفت: از نزد خداست.
سپس پيغمبر (صلى الله علیه وآله) به سراغ على (علیه السلام) فرستاد، او آمد، و همگى از آن غذا خوردند و بقیه همسران پیامبر نیز خوردند و همه سیر شدند، و هنوز ظرف غذا پر بود!
فاطمه (علیها السلام) مى گوید: من از آن براى تمام همسایگان فرستادم و خدا در آن برکت و خیر زیادى قرار داد.
___________________________
(۱) و (٢): سوره آل عمران، آیه۳۷
🌻
📕 زهرا (س) برترین بانوى جهان، ص۹۱
#حضرت_زهرا #حضرت_مریم
⁉️ @PorsemanShia
🌱 تقیه روش خردمندان
⁉️ تقیه چیست؟
.
.
.
⭕ پـاسـخ:
«تقیّه» به معناى حقیقى آن یک قانون شناخته شده عقلایى و روشى است که همه خردمندان جهان در جاى خود از آن پیروى مى کنند، و در حقیقت نوعى تاکتیک مبارزه با دشمن یا حوادث سخت است.
توضیح این که در تاریخ مبارزات مذهبى و اجتماعى و سیاسى مواردى پیش مى آید که مدافعان حق اگر بخواهند به مبارزه آشکار دست بزنند هم خودشان در خطر قرار مى گیرند، و هم مکتبشان در معرض مخاطره واقع مى شود،
در این جا شکل مبارزه تغییر پیدا مى کند و مبارزات مستقیم به غیر مستقیم، و آشکار به صورت مخفى در مى آید، و هدف وارد کردن ضربات بیشتر بر دشمن با ضایعات کمتر است؛ و به تعبیر دیگر منظور جلوگیرى از هدر دادن نیروها است، این نوع مبارزه و این مخفى کارى چیزى جز تقیّه نیست.
در تمام جنگ هاى دنیا در طول تاریخ - مخصوصاً امروز - مخفى کارى در برابر دشمن یکى از مهم ترین اصول مبارزه است؛ نقشه هاى جنگى همه مخفى است؛ لباس هاى سربازان و انواع وسائل و سلاح ها همه باید از چشم دشمن استتار شود؛ و اینها همه نمونه هائی از تقیّه هستند.
اگر کسى از افسران به دست دشمن گرفتار شود و داراى موقعیت حسّاسى باشد که بتوانند از او اطلاعات زیادى کسب کنند باید موقعیت خود را مکتوم دارد؛ حتّى اگر از او سؤال کنند، باید حقیقت را بیان نکند؛ بلکه اگر بتواند با کلمات خود آنها را گمراه سازد، لازم است؛ که این کار را انجام دهد اینها نمونه های دیگرى از تقیّه است.
راه دور نرویم؛ در صدر اسلام و در آن زمان که مسلمانان در اقلّیت بودند هنگامى که گرفتار چنگال دشمنان مى شدند عقائد خود را کتمان مى کردند؛ تا بیهوده نیروها را هدر ندهند؛ داستان عمّار و پدرش را همه شنیده ایم؛ و در آیات متعدّدى از قرآن نیز این مسأله مجاز شمرده شده است. (۱)
مؤمن آل فرعون که داستانش مشروحاً به عنوان یک الگو در قرآن مجید آمده از روش تقیه استفاده مى کرد، و قرآن صریحاً از او به عنوان «رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَونَ یَکْتُمُ اِیمَانَهُ»؛ ( و مرد مؤمنى از فرعونیان که ایمان خود راپنهان مى داشت) (۲) کرده است.
هیچ عقلى اجازه نمى دهد در این گونه شرایط، مجاهدانى که در اقلیّت هستند علناً و آشکارا خود را معرّفى کنند، و به آسانى از طرف دشمن، شناسایى شده و نابود گردند.
جالب این که تقیّه در روایات اسلامى به عنوان یک سپر دفاعى شناخته شده است ، چنانکه امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «اَلتَّقِیَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ»؛ (تقیّه سپر مؤمن است). (۳)
اگر کسى در میدان جنگ در برابر ضربات دشمن، خود را با سپر - یا سنگر - مستور کند، کار خلافى انجام داده است؟
از اینجا روشن مى شود که هرگاه کسى گرفتار موارد تقیّه گردد و عقیده باطنى خود را به خاطر مصالح مهمترى کتمان کند و یا سخنى برخلاف آن اظهار دارد نه تنها گناهى مرتکب نشده است؛ بلکه مانند دروغى است که به هنگام اصلاح ذات البین یا نجات جان مؤمنى گفته مى شود که شرعاً مجاز یا واجب است.
جالب این که قرطبى که از مفسّران مشهور اهل سنّت است در ذیل آیه ۱۰۶ سوره نحل هنگامى که به بحث تقیّه مى رسد مى گوید: «تمام علماى اسلام نظر دارند که اگر کسى را مجبور به اظهار کلمات کفرآمیز کنند به طورى که بر جان خود بترسد، گناهى بر او نیست که سخنان کفرآمیز بگوید در حالى که قلبش مطمئن به ایمان است، نه همسرش از او جدا مى شود، و نه محکوم به احکام کفر است».
سپس بعد از بیان قول ضعیفى در مورد ارتداد ظاهرى چنین شخصى مى گوید: «این سخنى است که کتاب و سنّت و قرآن و حدیث پيامبر (صلى الله علیه وآله)، آن را نفى مى کند».
از آنچه گفته شد معلوم می شود تقیه چیزی جز حکم عقل در مواردی خاصّ نیست که تاریخ گذشتگان و آیات و احادیث موید آن هستند.
______________________________
(۱). به آیه ۲۸ سوره آل عمران و ۱۰۶ سوره نحل مراجعه شود.
(۲). سوره غافر، آیه ۲۸
(۳). وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۶۱
🌻
📕 پیام قرآن، ج۷، ص۱۹۷
#اسلام #تقیه
⁉️ @PorsemanShia