eitaa logo
استاد پورعلیزاده روانشناس اصفهان 🔞🔞🔞
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
709 ویدیو
19 فایل
سلام دوستانم🌹خوشحال میشم سوالاتتون و در pv برام ارسال کنید🌹 @Pouralizade هماهنگی وقت مشاوره حضوری تماس با شماره 09134118416 👇آدرس اینستاگرام👇 instagram.com/pouralizade 👇 آدرس سایت👇 Www.pouralizade.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته های ناهید: گفتم : باشه من فکرامو بکنم با شما تماس می گیرم ؛ یکم سرشو طرف من خم کرد وگفت : میشه لطفا الان قولشو بهم بدین ؟ من آدم بد پیله ای نیستم اگر شما نخواین مزاحم تون نمیشم ؛ گفتم : باشه دیگه حالا ممکنه راه بیفتین ؟ با خنده گفت : بله چشم حتما ؛ و راه افتاد و در همون حال ادامه داد: بزارین اینطوری براتون بگم تنها زندگی می کنم فیلمبردارم یک وقت کار هست و یک وقتا نیست ؛ پدر و مادر و دوتا خواهر و یک برادر دارم یکی از خواهرام با پدر و مادرم زندگی می کنه و دانشجوی معماریه ؛ شکمو هستم ؛ به امشب نگاه نکین که بلبل زبون شدم زیاد اهل حرف زدن نیستم , یکم حسود و یکم از خود راضیم یعنی رفاه خودمو اول از همه چیز در نظر می گیرم ؛ از ماکارانی بدم میاد ولی عاشق شیرین پلو هستم اصلا غذاهای شیرین رو دوست دارم ؛ حالا شما از خودت بگو ؛ گفتم : وای شما دارین منو مجبور می کنین که باهاتون راه بیام ؛ من بر عکس شما هستم پس فکر می کنم به درد هم نمی خوردیم ؛ پرسید چطور مگه ؟ گفتم مادرم تنها زندگی می کنه ؛ دوتا خواهر و دوتا برادر دارم ؛ عاشق ماکارانی هستم و از غذا های شیرین بدم میاد ؛ اهل حرف زدن هستم و از سکوت دیگران اذیت میشم اصلا نمی دونم حسادت یعنی چی ؟ آخه می دونین آدم ها به چیزی حسودی می کنن که در خودشون کم می ببین ؛ رفاه دیگران همیشه بر خودم ارج بوده و هیچوقت به خاطر آسایش خودم کسی رو معذب نکردم ؛ پس می ببین که با هم تفاهم نداریم ؛ همین الان بهتون میگم ما نمی تونیم در کنار هم آرامش داشته باشیم ؛ گفت : واقعا که ؛ چه زود جا زدین ؛ اینا یک فهرست شناسایی بودو نصفشم شوخی کردم ؛ قانون و آیه که نبود ؛ مهلا سر سختی نکن بزار ببینمت شاید از من خوشت اومد و تونستیم با هم یک زندگی مشترک داشته باشیم ؛ اونشب وقتی رسیدیم در خونه ی ما ساعت از دو نیمه شب گذشته بود و بطور عجیبی فهمیده بودیم که خونه ی شهاب چند خیابون بالاتر از خونه ی ما هست ؛ و اون اینو به فال نیک گرفت ؛ هنوز نخوابیده بودم که تلفنم زنگ خورد و شهاب بود ؛ تا گوشی رو وصل کردم گفت : ببخشید یک چیزی یادم رفت بهت بگم ؛ من در نگاه اول عاشق شدم خانم مشاور بهم بگو الان چیکار کنم ؟ گفتم : آب سرد بخورین و برین بخوابین باور کنین خیلی موثره ؛ گوشی رو قطع کردم ولی انگار خودم بیشتر به آب سرد احتیاج داشتم ؛ شهاب کسی نبود که دختری اونو ببینه و خوشش نیاد و یک طورایی هم من ناباورانه به این ابراز عشق نگاه می کردم ؛ صبح روز بعد همه چیز رو برای مامان تعریف کردم یک فکری کرد و گفت : اون فیلم بردار رو یادمه مرد خوشگلی بود ولی من از یک چیزی می ترسم هر روز با زن ها و دخترای زیادی سرو کار داره نکنه بعد از یک مدت فیلش یاد هندوستون کنه ؛ گفتم : نمی دونم چیکار کنم ؛ هر چیزی توی زندگی امکان داره شایدم نکنه ما از الان که نمی تونیم پیش بینی کنیم ؛ ولی مامان بین اون همه کسانی که باهاشون کار می کنه و به قول شما هر روز می ببینه منو انتخاب کرده ؛ مامان خندید و گفت : اگر تو هم از اون خوشت اومده باشه دیگه کاریش نمیشه کرد . روز بعد وقتی با مامان از مدرسه بیرون اومدیم هوا سخت گرفته بود و به نظر می رسید می خواد بارون بیاد ؛ منتظر تاکسی بودیم که شهاب جلوی پای ما نگه داشت و پیاده شد و خودشو به مامانم معرفی کرد و اجازه خواست که برای ناهار منو ببره ؛ اون روز مامان رو رسوند و کلی توی ماشین براش زبون ریخت طوری که دلشو کاملا بدست آورد ؛ وقتی مامان روپیاده کردیم و راه افتادیم بارون تازه شروع شده بود ؛ حس خوبی داشتم غرق در رویاهایی شده بودم که همیشه بهش فکر می کردم ، انگار همزمان عاشق شهاب و بارون بودم نگاهم به زندگی شاعران و عاشقانه شده بود ؛ به همین زودی و به همین راحتی ؛ و با اینکه سعی داشتم متوجه ی اشتیاق من نشه اولین جمله ای که به من گفت این بود ؛ مهلا انکار نکن وقتی منو دیدی چشمهات برق زد و خوشحال شدی من اون برق رو دیدم و عاشق همون نگاه شدم وقتی منو رسوند در خونه و خواستیم خداحافظی کنیم گفت :پیاده نشو می خوام باهات حرف بزنم ؛ بهم نگاه کردیم ؛ سرشو با بی تابی تکون دادو گفت آخ تو چقدر معصومی ؛ به خدا حیف بود گیر کس دیگه ای میفتادی ؛ گفتم : فهمیدم ؛ خودت گفته بودی که از خود راضی هستی لازم نیست ثابت کنی ؛ حالا چی می خوای بهم بگی ؟ گفت : راستش من برای مدتی باید برم شهرستان برای فیلمبرداری معلوم نیست چقدر طول می کشه این کارا حساب و کتاب نداره یک وقت ها همه چیز مهیاست و زود انجام میشه و یک موقعه ها پیچ میفته توی کارو و طولانی میشه ؛ نگران نشو بهت زنگ می زنم البته هر وقت فرصت کنم وقتی برگشتم بیشتر همدیگر رو می بینیم ؛ ادامه دارد...
پیام کلاهبرداری در ایتا لطفا رسانه باشید
رئیس پلیس فتا استان آذربایجان‌غربی گفت: شهروندان مراقب کلاهبرداری به روش ارسال ابلاغیه قضایی با ترفند مامور پست باشند. پایگاه اطلاع رسانی پلیس فتا: سرهنگ اکبر نصرتی، رئیس پلیس فتا استان آذربایجان غربی در تشریح این موضوع گفت: اخیرا مجرمین سایبری با ارسال پیامکی در شبکه واتساپ با تصویر پروفایل اداره پست به شهروندان مبنی بر اینکه بنده مامور پست هستم و با توجه به اینکه نتوانستم آدرس منزل شما را پیدا کنم مجبور به ارسال پیامک شدم. وی ادامه داد: در این ترفند با ارسال کد پیگیری در متن پیامک به کاربر اعلام می‌شود که برای شما ابلاغیه قضایی صادر شده است و با توجه به اینکه ابلاغیه آخر می‌باشد، باید از طریق اپلیکیشنی که برای وی ارسال می‌گردد، پیگیر موضوع شود که بلافاصله پس از نصب آن، بدافزاری بر روی گوشی نصب گردیده و اطلاعات افراد به سرقت برده می‌شود. سرهنگ نصرتی با اشاره به اینکه جهت مشاهده ابلاغیه قضایی باید از طریق سامانه قوه قضاییه اقدام شود، به شهروندان هشدار داد: به هیچ عنوان از طریق لینک‌های ارسالی در شبکه‌های اجتماعی و یا نصب اپلیکیشن‌های جعلی ارسالی جهت مشاهده ابلاغیه استفاده نکنید، زیرا اینگونه اقدامات ترفندی در جهت کلاهبرداری می‌باشند. رئیس پلیس‌ فتا استان آذربایجان‌غربی به هموطنان گفت: پلیس‌ فتا به صورت شبانه روزی آماده پاسخگویی به شهروندان و کاربران بوده و شهروندان می‌توانند مشکلات خود را در خصوص فضای مجازی با مراجعه حضوری به پلیس فتا و یا استفاده از سایت پلیس‌فتا به نشانی www.cyberpolice.ir و تماس با مرکز فوریت‌های سایبری به شماره 096380 با ما در میان بگذارند.
سلام آقای پورعلیزاده عزیز بنده خانم فریبا .... و۴۳ ساله هستم با دو پسر .... ساله و .... ساله. همسرم به تازگی بازنشست شده وتا حالا از نظر عاطفی وعشق با همسرم هیچ مشکلی نداشتیم عشق واحترام متقابل بود همسرم مرد خوبیه ........ سه شنبه هفته ی پیش در گوشی شوهرم یک پیام عاشقانه از یک شماره ناشناس دیدم که پیام داده از کنجکاوی بازش کردم دنیام نابود شد فهمیدم همسرم با یک زن دیگه در ارتباطه وحتی از پیام‌هایی که رد وبدل شده معلومه اون خانم همسر داره باهم بیرون رفتند ........ حرف های عاشقانه بینشون رد بدل شده وهمسرم گفته فقط هر جور شده کنارم باش........ دارم از حرفایی که بینشون رد وبدل شده وبه هم زده شده دارم دغ میکنم وقتی به همسرم گفتم انکار کرد ........... من تو زندگی از هیچی براش کم نذاشتم عشق احترام تمجید هیچ مشکلی نداشتیم الان من به معنای واقعی چند روزی هست که دارم میمیرم راه به جایی ندارم متاسفانه درامدی هم ندارم که بخام برم مشاوره چیکار کنم به عنوان یک انسان بزرگوار و شریف و یک استاد مجرب کمکم کنید من دارم دیگه به خودکشی فکر میکنم لطفا راهنماییم کنید خواهش میکنم نا امیدم نکنید راه به جایی ندارم دیروز رفته بودم امام زاده ........ دخیل ببندم که بصورت معجزه آسایی شماره شما را یک خانم داخل امام زاده بهم داد و گفت خودم رفتم و استاد عالی بوده ولی من متاسفانه به خاطر هزینش نمیتونم بیام چون من ........ و انقدر نمیتونم پس انداز کنم که هزینه مشاوره بدم ممنون میشم به بنده راهنمایی کنید 🦋لطفا پاسخ استاد پورعلیزاده را در صوت زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید💞💞💞👇👇👇 ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ https://eitaa.com/pouralizadeh
2.34M
صوت استاد پور علیزاده🌹روانشناس اصفهان ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ موضوع: و از دست دادن عزیزان ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ 🌸 با ارسال این صوت برای دوستانتان در ثواب عظیم کمک به دیگران و گره گشایی از انسان ها شریک شوید👌 👇👇👇 https://eitaa.com/pouralizadeh ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ همراهی یک نوزاد در جلسه امتحان مادر دانشجو 🔹انتشار خبر و عکسی از دانشجوی کارشناسی پیام نور واحد شهرستان محروم ریگان واقع در استان کرمان به همراه نوزاد یکماهه‌اش سر جلسه آزمون، خبرساز و موجب تحسین این مادر شده است. ┄┅┅✹🌺✹┅┅┄ https://eitaa.com/pouralizadeh