eitaa logo
پویالطیف
407 دنبال‌کننده
657 عکس
29 ویدیو
19 فایل
﷽ یا لطیف #داستان_مصور 💝#تولیدکننده PDFهای تصویری ویژه موبایل پیامهای پین شده رو بخون آثار #سیدمحمدمحسن_میرداماد برای تماس👇 @poya_latif نمایشگاه و فروشگاه @latifan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یالطیف 💐خدایی تا حالا تو ایتا بازی کردی؟🌸 هشتک رو بزن تا بازی کنی جواب رو لمس کن تا بری پیش جواب ❌اشتباه بکنی حالتو با یه شوخی می‌گیره! فهرست بازیها و مطالب مهم کانال 🌹ابتکار بازی «» یک کاری است که نظیرش را ندیده‌ایم (حداقل ما خبر نداریم) اگه شما خبر دارید به @poya_latif بفرستید. 👈فعلا فقط ایتا قابلیت این نوع بازی رو داره بله و روبیکا سخته إن‌شاءالله آپدیت جدید بشن شاید بشه کاری کرد بنابر این با اینکه همه جا فعالیم فقط تو کانال ایتا بازی داریم این هشتک‌ها را بزن ببین چی میاد ❤️اغلب پیامها تولید خودمونه. ✅سعی ما تولید پیامهایی است که وابسته به زمان نباشه تا هروقت و هرچقدر دلت میخواد استفاده کنی طراحی خام پوسترها و تصاویر ایجاد شده را هم برای اینکه شما بتوانید روی آن تولید محتوا کنید صلواتی می‌گذاریم.🕋 راستی این پیام سیاسی هم تولیدی ماست بدون هیچ لوگویی گذاشتیم تا هرکی خواست به هراسمی خواست ببره منتشر کنه👇 https://eitaa.com/poyalatif/46 همچنین این پیام👇 https://eitaa.com/poyalatif/101 ✅ از این به‌بعد هرچی که لوگو نداره مثل بسم‌الله و خط و... هم ببرین تو کانالاتون منتشر کنین صلواتیه🕋 مناسبتها هم سعی می‌کنیم یه سری فایلهای کاربردی براتون صلواتی بذاریم 🕋صلوات بفرست آیدی کانال در تلگرام - بله- روبینو-روبیکا poyaLatif@ برای پشتیبانی در تلگرام و ایتا به این آیدی پیام دهید @poya_latif «پویالطیف» 🌹لذت هنر ظریف 🌸 با ما همراه شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2216689666Cdb0d048b40
داستان 1 فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده‌ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم. شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق‌العاده کشید و آن را در میدان شهر قرار داد، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می‌بینند یک علامت × بزنند. غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد. استاد به او گفت: آیا می‌توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که: اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرأت اصلاح نه. «پویالطیف» پویانمایی، داستانهای جالب و سوژه‌های جذاب @poyaLatif
داستان 2 مرد زیرک... ﻣـﺮﺩﯼ ﭘـﯿـﺶ ﺯﻧـﺶ ﺁﻣـﺪ ﻭ ﺑـﻪ ﺍﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﻧـﻤـﯿـﺪﺍﻧـﻢ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﭼـﻪ ﻛـﺎﺭ ﺧـﻮﺑـﯽ ﺍﻧـﺠـﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻛـﻪ ﯾـﻚ فرشته ﻧـﺰﺩﻡ ﺁﻣـﺪ ﻭ ﮔـﻔـﺖ ﻛـﻪ ﯾـﻚ ﺁﺭﺯﻭ ﻛـﻦ ﺗـﺎ ﻣـﻦ ﻓـﺮﺩﺍ ﺑـﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺵ ﻛـﻨـﻢ"! ﺯﻥ ﺑـﻪ ﺍﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﺎ ﻛـﻪ 16 ﺳـﺎﻝ است ﺑـﭽـﻪ ﺍﯼ ﻧـﺪﺍﺭﯾـﻢ، ﺁﺭﺯﻭ ﻛـﻦ ﻛـﻪ ﺑـﭽـﻪ ﺩﺍﺭ ﺷـﻮﯾـﻢ. ﻣـﺮﺩ ﺭﻓـﺖ ﭘـﯿـﺶ ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﻭ ﻣـﺎﺟـﺮﺍ ﺭﺍ ﺑـﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺗـﻌـﺮﯾـﻒ‌ ﻛـﺮﺩ، ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﻦ ﺳـﺎﻟـﻬـﺎﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻧـﺎﺑـﯿـﻨـﺎ ﻫـﺴـﺘـﻢ، ﭘـﺲ ﺁﺭﺯﻭ ﻛـﻦ ﻛـﻪ ﭼـﺸـﻤـﺎﻥ ﻣـﻦ ﺷـﻔـﺎ ﯾـﺎﺑـﺪ" ﻣـﺮﺩ ﺍﺯ ﭘـﯿـﺶ ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﺑـﻪ ﻧـﺰﺩ ﭘـﺪﺭﺵ ﺭﻓـﺖ، ﭘـﺪﺭﺵ ﻧـﯿـﺰ ﺑـﻪ ﺍﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﻦ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺑـﺪﻫـﻜـﺎﺭﻡ ﻭ ﻗـﺮﺽ ﻭ ﻗـﻮﻟـﻪ ﺯﯾـﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻓـﺮﺷـﺘـﻪ ﺗـﻘـﺎﺿـﺎﯼ ﭘـﻮﻝ ﺯﯾـﺎﺩﯼ ﻛـﻦ" ﻣـﺮﺩ ﻫـﺮﭼـﻪ ﻛـﻪ ﻓـﻜﺮ ﻛـﺮﺩ ﻫـﻮﺍﯼ ﻛـﺪﺍﻣـﺸـﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺷـﺘـﻪ ﺑـﺎﺷـﺪ، ﻛـﺪﺍﻡ ﯾـﻚ ﺍﺯ ﺍﯾـﻦ ﺍﻓـﺮﺍﺩ ﺗـﻘـﺪﻡ ﺩﺍﺭﻧـﺪ، ﺯﻧـﻢ؟ ﻣـﺎﺩﺭﻡ؟ ﭘـﺪﺭﻡ؟ ﺗـﺎ ﻓـﺮﺩﺍ ﺭﺍﻩ ﭼـﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﭘـﯿـﺪﺍ ﻛـﺮﺩ ﻭ ﺑـﺎ ﺧـﻮﺷـﺤـﺎﻟـﯽ ﺑـﻪ ﭘـﯿـﺶ فرشته ﺭﻓـﺖ ﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﻛـﻪ ﻣـﺎﺩﺭﻡ ﺑـﭽـﻪ‌ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔـﻬـﻮﺍﺭﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻃـﻼ ﺑـﺒـﯿـﻨـﺪ“ 🔹ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ ﻣـﺎ ﻫـﻢ ﮐـﻤﯽ ﻓـﮑـﺮ ﮐـﻨـﯿـﻢ ﻭ ﻋـﺠـﻮﻻﻧـﻪ ﺗـﺼـﻤـﯿـﻢ ﻧـﮕـﯿـﺮﯾـﻢ. «پویالطیف» پویانمایی، داستانهای جالب و سوژه‌های جذاب @poyaLatif
تازه وارد داستان 3 مردی به اسـتخدام یک شـرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.» صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته‌ای. می‌دانی تو با کی داری حرف می‌زنی؟» کارمند تازه وارد گفت: «نه» صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.» مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو می‌دانی با کی حرف می‌زنی، بیچاره؟» مدیر اجرایی گفت: «نه» کارمند تازه وارد گفت: «خیلی خوبه» و سریع گوشی را گذاشت. «پویالطیف» پویانمایی، داستانهای جالب و سوژه‌های جذاب @poyaLatif
از این بدتر هم هست؟ داستان 4 دو وزیر بودند که سالها با هم دوست بودند یکی خیلی بلندپرواز بود و شکر نعمت الهی نمی‌کرد. روزی حاکم بر او خشمگین شد و دستور داد اموالش رامصادره کرده و خودش را به زندان بیندازند. وزیر دیگر با اجازه از حاکم به دیدار دوست خود در زندان رفت دید بسیار ناامید است گفت: شکر کن که از این بدتر نشدی وزیر زندانی گفت : مگر بدتر از این هم هست که خودم زندانی و اموالی که تمام عمرزحمت کشیدم از کفم رفته است؟ فردایش باز وزیر به دیدار زندانی رفت دید اورا با زنجیر به یک زندانی گبر پیرمرد بسته‌اند. وزیر پرسید: درچه حالی؟ وزیر زندانی گفت : مگر بدتر از این هم هست که زنجیر کم آورده‌اند و من وزیر سابق را با این پیرمرد نامسلمان به یک زنجیر بسته‌اند؟ وزیر گفت: خدا را شکر کن که بدتر از این سرت نیامده است. وزیر فردا باز به دیدار زندانی رفت دید با پیرمرد گبر زنجیرکشان و دوان دوان از سویی به سوی دیگر می‌رود و دائم می‌گوید: خدا را شکر وزیر پرسید: چه شده است؟ وزیر زندانی گفت: پیرمرد اسهال شده است و تاکنون ده مرتبه مستراح رفته‌ایم! خدارا شکر می‌کنم تا بدتر نشود. وزیر نزد حاکم آمد و داستان را گفت. حاکم بسیار خندید. وزیر فرصت را غنیمت شمرد و درخواست عفو دوستش را کرد. حاکم قبول کرد و دستور داد اموالش را هم به او پس دهند. به نقل از کتاب«جامع التمثیل» نوشته محمدعلی جبله رودی قرن یازدهم ص ۲۵۴ با تصرف و تخلیص «پویالطیف» پویانمایی، داستانهای جالب و سوژه‌های جذاب @poyaLatif
به بازرگان داستان 6 بازرگانی بعد از عمری زحمت تجارت، اواخر عمر ویلایی در یک شهر ساحلی خرید تا با خانواده‌اش دور از هیاهو، زندگی با آرامشی داشته باشد. دوستان قدیمی و بستگان خودش و همسرش متوجه شدند و روزانه چندین نفر در ویلایش اتراق می‌کردند و به اجبار شبانه‌روزی بایستی از میهمانان ناخواسته پذیرایی کند. از این وضع شاکی و پشیمان بود چون آرامش نداشت. با هر کسی مشورت کرد فایده‌ای نداشت تا اینکه با یک حکیمی مشورت کرد! حکیم به بازرگان پیشنهاد داد که؛ "میهمانان و بستگانت را به دو گروه تقسیم کن؛ گروه پولدار و گروه فقیر. اگر میهمانت پولدار بود، درخواست قرض کن و اگر فقیر بود به او قرض بده!" بازرگان به حرف حکیم گوش داد، ثروتمندان بخاطر فرار از قرض دادن، دیگر پیدایشان نشد! و از طرفی فقرا برای بدهی‌شان، غیب‌شان زد! و پس از آن بازرگان نفس راحتی کشید و با آرامش زندگی کرد. این متن را برای آنها که دوستشان دارید بفرستید ولی به کسانی که قرض داده‌اید یا از آنها قرض گرفته‌اید....!!! «پویالطیف» 🌹لذت هنر ظریف 🌸 با ما همراه شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2216689666Cdb0d048b40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یالطیف ❤️ اگر تازه اومدی به جمع ما خوش اومدی🙏 مطالب کانال تولیدی خودمونه این👇فهرست محتواهای کانال ماست 💜اولش بگم ما یه کانال ویژه هم داریم که PDFداستانهای تصویری‌مون رو اونجا قرار میدیم فعلاً پنج تا داستانه به قیمت ۷۰ تومان 👈اینم لینک پرداخت و دانلود PDF داستان مصور تهمت به امین از درگاه امن زرین پال https://zarinp.al/484489 پس از پرداخت، لینک کانال ویژه در دسترس شماست که ۶ فایل فعلا دارد 💟 اینPDFها مناسب موبایل طراحی شده و می‌توانید برای کودکان بخوانید 💐 مطالب این هشتک‌ها را بزن (ع) | | | | | | | | یا روی لینکهای زیر👇 قسمت اول داستان مصور چوپان امانت‌دار قسمت دوم داستان مصور چوپان امانت‌دار قسمت پایانی داستان مصور چوپان امانت‌دار داستان تصویری PDFچوپان امانت‌دار داستان جذاب تهمت به امین خدایی تو ایتا بازی کردی؟ هندونه شب یلدا سودوکو خروس بازی با کلمات سودوکوعددی معمای تصویری سودوکو گل سودوکو میوه معمای تصویری بازی با کلمات (وارونه خوانی) بازی با کلمات(وارونه خوانی2) بازی با کلمات (سعدی) سودوکو گز مطالب سیاسی دیکتاتور کیست؟! تجزیه مگه بده؟! حجاب دینی این مطلب را برای آنها که دوستشان دارید بفرستید «پویالطیف» 🌹لذت هنر ظریف 🌸 با ما همراه شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2216689666Cdb0d048b40
اصلاح یک انحراف خطرناک حاجب بروجردی قصیده ای زیبا در مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سرود که شاه بیت آن این بود: حاجب اگـر محـاسبه حشـر بـا علیست من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن همان شب در عالم رؤیا مولا علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام به خواب ایشان آمده و فرمودند:این چه شعری است گفته‌ای؟ عرض کرد:پس چه میگفتم؟ حضرت فرمود: "اگر" ندارد یقیناً محاسبه در دست ماست اما اگر اجازه بدهی من شعرت را اصلاح کنم. حاجب : یا مولا شعر برای شما و در مدح شماست! حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید پس این گونه بنویس؛ حاجب یقین محاسبه حشر با علیست شـرم از رخ عــــلی کن و کمتر گناه کن این پیام زیبا را برای همه کسانی که دوستشان داری بفرست با ما همراه شوید👇 «پویالطیف» 🌹لذت هنر ظریف 🌸