🔰 هفتم محرم| تحریم!
📌 روز هفتم رسما آب بر حسینبنعلی و یارانش بسته شد. این رفتار نوعی جنگ روانی بود چرا که:
▪️اولا به کوفیان اعلام میکرد این کار نوعی انتقام از تشنه کشته شدن عثمانبنعفّان(خلیفهی سوم اهل سنت) است و اینگونه یک عمل ناروا را توجیه میکردند. بهسان توجیهاتی که برخی در روزگار فعلی برای جنایت در حق آرمان علیوردی آوردند.
🔺نکته: لازم به ذکر است که اساسا اهلبیت هیچ نقشی در اصل مرگ عثمان یا کیفیت قتل او نداشتند.
▪️ثانیا عثمانیمسلکها را که تعدادشان در کربلا کم نبود، به انجام این جنایت ترغیب میکردند.
▪️ثالثا جنگ میان حسین و یزید را به دعوای قدیمی و برساخته میان علی و عثمان تقلیل داده تا به مردم بگویند این درگیری، جنگ میان اسلام ناب و اسلام اموی نیست، بلکه این یک فتنه و دمل قدیمی میان دو طایفه از قریش است و اکنون دوباره سرباز کرده و بهتر است مردم در آن دخالت نکنند.
▪️رابعا روحیه و توان دفاعی یاران ابیعبدالله را تضعیف کرده و بیطرفهایی که عموما بر تپههای مشرف به صحنه کربلا نشسته بودند را بترسانند تا داخل در دعوا نشوند.
▪️خامسا و از همه مهمتر اینکه با این فشار بتوانند حسین را به بیعت با یزید قانع سازند. طوری که حسین با خودش بگوید من میخواهم بجنگم، این زن و بچه و یارانم چه گناهی کردهاند و اینگونه از آرمان خود کوتاه بیاید. شبیه آنچه که برخی در زیر فشار تحریم دشمن، در چندسال اخیر میگفتند که اگر تعدادی سیاستمدار کلان میخواهد با استکبار بستیزند، چرا همه مردم فشار تحمل کنند؟
🚩 در این جنگ روانی عبداللهبنحصین ازدی خطاب به امام حسین گفت:
آیا آب را نمیبینی که به روشنی آسمان است؟ به خدا یک قطره از آن نمیچشی تا از تشنگی بمیری.
امام در حق او نفرین کرد که خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را نبخش.
🚩 عمروبنحجاج هم صدا زد: ای حسین! این فرات است که سگها و خوکها و گرگها از آن مینوشند اما تو قطرهای از آن نخواهی نوشید تا آب گداختهی جهنم را بنوشی!
📚 منابع: ینابیعالموده، ج۳، ص۲۶؛ ناسخالتواریخ، ج۲، ص۱۹۲؛ مثیرالاحزان، ص۵۲؛ نفسالمهموم، ص۲۱۵؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص ۴۱۲؛ مناقب، ج۴، ص۵۶؛ انسابالاشراف، ج۳، ص۱۸۲؛ تذکرهالخواص، ص۱۴۱؛ معالیالسبطین، ج۱، ص۳۱۵.
🆔 @Qasas_school
🔰 هشتم محرم| تعجیل!
📍لوکیشن کوفه:
📣 بنزیاد در مسجد کوفه و در میان اجتماع مردم سخنرانی میکند و تهدید میکند هرکس از کوفیان به جنگ نرود، جان و مال و ناموسش بر جنگجویان طرفدار بنیامیه حلال است.
بنحریث افرادی را مأمور کرد این تهدید جدی بنزیاد را به گوش تمام قبایل کوفه برسانند.
🔺 سپس برای آنکه نشان دهند تهدید جدی است، یکنفر شامی که از سپاه اعزامی جدا شده و برای عرض شکایتی به کوفه آمده بود، بدون شنیدن حرفش، گردنش را زدند و این رعب را در کوفه حاکم کرد.
🔺 مردم هراسان و شتابان عازم کربلا شدند تا جایی که برخی حتی به خانه برای برداشتن سلاح نرفتند تا مبادا متهم به اهمالکاری در رفتن شوند. در کربلا این جماعت با چوب و چماق و سنگ حاضر بودند و اینها همانهایی هستند که در مقاتل درباره آنها گفته شده: برخی با هرچه داشتند به حسین زخم زدند.
📍لوکیشن دمشق:
💰یزید مبالغ هنگفتی برای تأمین نیروی نظامی برای بنزیاد فرستاد و جوایزی برای این کار تعیین شد. اینگونه انگیزههای مادی زیادی برای کشتن حسین و یکسره کردن کار وی پدید آمد.
📍لوکیشن کربلا:
🏴 تشنگی چنان بر اهل حرم فشار آورد که اباعبدالله پشت خیمهها با حفر چاهی کمعمق به آب رسید. هرچند این آب برای شُرب چندان مناسب نبود ولی عطش را فرومینشاند.
خبر حفر چاه به بنزیاد رسید و او فیالفور دستور داد جلوی هرگونه دسترسی به آب را بگیرند.
عمربنسعد تهدید میکند که اگر چاه پُر نشود، با ۴هزار نفر آماده حمله خواهد شد.
🚩 افراد اعزامی به کربلا رسیدند. تقریبا ۲۵هزار نیرو در کربلا جلوی حسین صف آراستند. البته عدهای از اعزامیها به تپههای اطراف محل اردو پناه بردند و صرفا تماشاچی بودند و برخی به سمت قبایل اطراف کربلا گریختند. اینها از دستور بنزیاد سرپیچی کردند ولی حسین را هم یاری نکردند.
تعداد این جماعت بسیار قابل توجه بوده به طوری که اگر به میدان میآمدند سرنوشت جنگ تغییر میکرد.
📚 منابع: المناقب، ج۴،ص۵۰؛ کبریت احمر، ص۱۸۵؛ مقتلالحسین مقرّم، ص۲۴۴؛ مدینهالمعاجز، ص۲۴۴؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۷؛ مقتلالحسین خوارزمی، ج۱، ص۲۴۴؛ اللهوف، ص۸۵؛ مقتل ابنابیمخنف، ص۵۱؛ انسابالاشراف، ج۳،ص۱۸۷؛ الفتوح، ج۵، ص۱۸۵؛ اخبارالطوال، ص۲۵۲.
🆔 @Qasas_school
🔰 پیش از تاسوعا| موشدوانی شمر
🔶 عمربنسعد طی چند مذاکره با اباعبدالله به نتیجهی دلخواه خود نرسید. حضرت او را به سمت خویش فراخواند اما عمر بهانهی اموال و املاک را آورد. حضرت به او وعدهی مال و ملک داد. عمر باز بهانهی زن و فرزند را آورد و اباعبدالله سکوت کرد.
🔹 سپس عمر برای بنزیاد نامه نوشت و در آن مدعی شد که حسین یکی از این سه چیز را پذیرفته:
۱- بگذاریم از همان راهی که آمده بازگردد.
۲- بگذاریم پیش یزید رفته و با او بیعت کند.
۳- بگذاریم به سوی مرزها برود.
🔸 قطعا پیشنهاد دوم از ساحت امام حسین که فرمود "مثلی لایبایع مثله" دور است. لذا این مفاد ساخته ذهن عمربنسعد بود تا جنگ را به تأخیر انداخته به امید آنکه از درگیری با حسین خلاص شود.
🔹 اتفاقا این گزارش مفید واقع شد و بنزیاد قانع گردید که با یکی از آن سه مورد موافقت کند. ناگاه شمر در مجلس بنزیاد برخاست و او را تحریک به جنگ کرد. شمر میخواست با این موشدوانی، سستی عمربنسعد مطرح کرده و خودش فرماندهی را به عهده گیرد. سخنان شمر موثر واقع شد و بنزیاد به عمربنسعد نامه نوشت: تو را نفرستادم که شانه از زیربار خالی کنی. اگر حسین و یارانش تسلیم شدند آنها را بازداشت کرده نزد من بفرست وگرنه بر آنها حملهور شو، بکش و بدنهای آنان را قطعهقطعه کن و بر مقطعات با اسب بتاز که این سزای هر گستاخ و سرکش و بیدادگر است.
اگر به دستور من عمل کردی پاداش اطاعت را خواهی ستاند وگرنه فرماندهی سپاه را به شمر بسپار که او میداند چه کند.
🔸 او به شمر هم گفت اگر پسر سعد پذیرفت بجنگد تو مطیع او باش و اگر نپذیرفت فرماندهی از آن توست و پسر سعد را گردن زده و سرش را به کوفه بفرست.
🚩 سپس شمر با تعدادی نیرو عازم کربلا شد.
📚 منابع: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۴؛ الفتوح، ج۵، ص۱۶۴؛ تجاربالامم، ج۲، ص۶۵؛ مقتلالحسین خوارزمی، ج۱، ص۲۴۵؛ العقدالفرید، ج۴، ص۳۷۹؛ امالی شیخ صدوق، ص۱۵۵؛ ارشاد، ج۲، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹؛ اعیانالشیعه، ج۱، ص۶۰۰؛ مقتلالحسین بحرالعلوم، ص۲۷۶.
🆔 @Qasas_school
🔰تاسوعا| حضور موثر شمر
🔶 تاسوعای سال ۶۱ هجری، پنجشنبه بود. شبیه امسال.
🚩 عصرهنگام شمر با قریب ۴هزار نفر وارد کربلا شد. به محض رسیدن دستور بنزیاد مبنی بر یکسره کردن کار را به عمر داد.
🔹 عمر او را نفرین کرد که نگذاشتی کار به صلح بیانجامد. حسین پسر علی است و هرگز تسلیم نخواهد شد. لاجرم با او خواهیم جنگید.
‼️ چقدر وضعیت اشخاصی چون شمر و شخصیتشناسی این افراد حائز اهمیت است. او کسی است که تمام روزنههای دوری از جنگ را مسدود کرد، بهامید آنکه به فرماندهی و منصبی برسد و هرگز هم نرسید. بعد از عاشورا هم وی کار خود را توجیه دینی میکرد بدین توضیح که چارهای نداشته جز اطاعت از فرمانِ فرمانده. این همان هوای نفس پیچیده شده در زرورق ادبیات دینی است.
🆔 @Qasas_school
🔰 تاسوعا| روز وسعت دادن و وسعت یافتن
🔺تاسوعا روز عباس است به سه دلیل:
یکم: اماننامه
شمر در اولین فرصت به محل اردوی امام حسین نزدیک شد. او در دستانش اماننامهای بود برای حضرت عباس و سه برادر دیگرش. او عباس و برادرانش را صدا زد ولی هیچ کس پاسخ او را نداد.
امام حسین به برادرانش فرمود: پاسخش را بدهید گرچه فاسق است.
سپس حضرت قمر منیر بنیهاشم جلو آمد و رو به شمر گفت: دستت بریده باد ای شمر! اماننامه آوردی؟ خدا تو و امانت را لعنت کند. ای دشمن خدا از ما میخواهی برادرمان حسین را، امام خویش را، پسر فاطمه را رها کنیم و به فرمان ملعونی چون تو و بنزیاد درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و پسر پیامبر در خطر باشد؟
سپس حضرت از شدت ناراحتی و خشم چنان پای در رکاب اسب کرد که تسمهی آن پاره شد. تاخت و تا قلب سپاه دشمن رفت. مانوری از شجاعت و ایستادگی داد و بازگشت تا دشمن در او طمع نکند.
شمر ناسزاگویان و ترسیده و دستخالی به لشکرگاه بازگشت.
دوم: طلب فرصت
عمرسعد مصمم بود کار را در عصر تاسوعا تمام کند. سپاهش آماده پیکار شد و آرایش جنگی گرفت. بر شیپورها نواخته و آتش جنگ گداخته شد.
اما سیدالشهدا تمایل داشت یکروز دیگر جنگ به تأخیر افتد. شاید بدین دلیل که بتواند جمعی مانند حُر و برادر و پسرش و افرادی همچون حرثبنامرؤالقیس و ابوالحتوفبنحرث انصاری و سعدبنحرث انصاری را از چنگال طاغوت نجات داده و سوار بر کشتی نجات خویش نماید. (وسعت دادن و وسعت یافتن)
برای اخذ یکروز فرصت، هیچ گزینهای بهتر از عباس نبود. عباس نزد عمر آمد و درخواست را مطرح کرد. شمر و سایرینی که تعجیل در آغاز جنگ داشتند با شلوغکاری سعی داشتند این فرصت را ندهند اما حضرت عباس با نحوه مذاکره خویش توانست این فرصت را از دشمن بگیرد.
سوم: آب آوردن برای خیمهگاه.
🆔 @Qasas_school
🔰شب یازدهم
🏴 بعد از حمله به خیمهگاه، زنان و بچهها به سوی دشت و بیابان گریختند. شب که فرا رسید، حضرت سجاد به زینب کبری فرمود خوب بیابان را بگردد تا همه را جمع کند. دو کودک گم شده بودند. پس از گشتن بسیار سرانجام آن دو را دست در گردن یکدیگر، زیر بوته یا درختچهای بیابانی یافتند که از ترس و تشنگی جان سپرده بودند.
🔺در بحارالانوار روایتی آمده که محتوای این نقل تاریخی را تایید میکند. (بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۰۸)
🆔 @Qasas_school
🔰 شب یازدهم
🏴 سرهای شهدای کربلا را جدا کردند و به هر قبیله و عشیره سهمی دادند.
اما سر سیدالشهدا سریعا به کوفه منتقل شد.. در همان شب یازدهم.
🔺 حامل سر فردی بود به نام خولیبنیزید اصبحی. وقتی رسید به کوفه، درب دارالاماره بسته بود. خولی به خانه رفت و سر را هم بُرد و ماجرای تنور خولی و سر اباعبدالله از اینجا رقم میخورد.
📚 منابع: لهوف، ص۱۴۲؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۸.
🆔 @Qasas_school
🔰پس از عاشورا
🔶 بعد از عاشورا، افرادی که در این جنگ نابرابر از خود توحش به خرج دادند در شام به این اسامی مشهور شده و به آن افتخار هم میکردند:
۱- بنوالسراویل: سارقان لباسهای اباعبدالله.
۲- بنوالسرج: آنها که اسبها را نعل تازه زده و بر پیکر سیدالشهدا تاختند. اینها جلوی در خانههای خود نعل میکوبیدند و اینگونه به کار خود افتخار میکردند.
۳- بنواسنان: کسانی که نیزههای حامل سرهای شهدای کربلا را در دست داشتند.
۴- بنوالمکبری: کسانی که پشت سر نیزهداران سرمستانه تکبیر میگفتند و جنگ روانی راه میانداختند.
📚 منبع: کنزالفوائد ابیالفتح محمدبنعلی الکراجکی، ص۳۴۹.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰یازدهم محرم| تدفین پیکرها
🔶 صبح روز یازدهم عمربنسعد و سپاهش هنوز در کربلا بودند. او در روز یازدهم جنازههای از سپاه خود را جمع کرد و بر آنها نماز خواند و دفن کرد.
🔹 طبق محاسبات دکتر محمدرضا سنگری، عاشوراپژوه و محقق برجسته، حداقل کشتههای عمربنسعد ۱۱۴۲ و حداکثر آنها ۱۳۵۱ نفر بوده است.
🔸 لکن بسیاری از کشتهها را بعد از نبردهای تنبهتن از میدان برده و به محل زندگی منتقل کرده و دفن کردهاند.
تعداد کسانی که روز یازدهم توسط عمر دفن شدند، ۸۸ نفر بوده است که برخی گفتهاند احتمالا اینها آخرین کشتههای از سپاه عمر بودهاند که توسط شخص امام حسین کشته شدهاند.
🔹 این درحالی است که پسر نحس سعد، پیکرهای مطهر شهدای کربلا را رها کرد؛ چراکه آنها را مسلمان نمیدانست. عمر با رها کردن پیکر شهدا قصد داشت برچسب خارجی(از دین خارج شده) را به شهدای کربلا بزند.
📚 منبع: آئینه در کربلاست، ص۵۲۴.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 کوفه و کوفی
🗓 احتمالا دوازدهم محرم، روز ورود اسیران کربلا به شهر کوفه است.
🔹درباره وضعیت اسیران هنگام انتقال از کربلا به کوفه دو نقل وجود دارد:
1) زنان با سر و روی باز و سوار بر شترهای برهنه و بی جهاز بودند (اکثر مقاتل)
2) زنان در کجاوه های پوشیده منتقل شدند (دینوری، اخبارالطوال)
🔺 تأملاتی وجود دارد که نقل اول را تایید میکند.
🔸 الف| چون احتمال میرود اسیران با ایراد خطبه و سخنرانی بر طبل رسوایی امویان بکوبند و غافلان را بیدار و یا حتی تحریک کنند و جوِّ موجود را بشکنند، بهترین کار، تضعیف توان فیزیکی اسیران است که بعد آنهمه حوادث ناگوار، با سخت گیری در طول سفر از کربلا تا کوفه، نبودن مرکب راهوار، مضایقه از آب و خوراک کافی، نخوابیدن کاروانیان و در معرض آفتاب سوزان بودن و ... توان آنها تحلیل میرود.
🔹 ب| حافظه تاریخی کوفه لبریز است از جنگ های اعراب با ایرانیان و فتوحات مسلمانان و به اسارت درآمدن ایرانیان. این نحوه برخورد با اسیران کربلا میتواند تداعی گر همان خاطرات و بازنمایی همان صحنه ها باشد تا فاتحان را مسلمان مخلص و مغلوبان را کافرانی بیدین معرفی نماید. لذا هم در بیان امام سجاد و هم در زبان دیگران، مکرر تشبیه وضعیت موجود به اسیران دیلم و خزر به چشم میخورد. حتی برخی از کاروان اسراء میپرسند: شما از اسیران کدام سرزمین هستید؟
🔸 ج| از زمان امام علی تا شهادت امام حسین همواره امویان و علویان در ستیز بودند ولی هیچ یک بر دیگری تفوق کامل نظامی نیافته بود. ماجرای کربلا تجلی اولین غلبه امویان بر علویان بود. لذا باید ماندگارترین صحنهآرایی به همگان نمایش داده میشد. این است که عمرسعد در حالیکه شب هنگام به کوفه میرسد، کاروان را پشت دروازه تا صبح معطل میگذارد تا در روشنایی روز نمایش خود را اجرا نماید.
🔹د| در کوفه شیعیانی هستند که از خیل همان نامه نویسان به حسین بن علی علیهما السلام که هرچند شجاعت همراهی با حسین را نداشته اما شهوت نصرت امام خود را دارند. برای کور کردن این شهوت، زهرچشم و ترساندن موثرترین ابزار است و این مهم با برخورد خشونت آمیز با اسیران محقق میشود.
🔸 ه| گاه اسیر چنان قدرت روحی بالایی دارد که حتی در بند و زنجیر هم رفتاری فاتحانه و ابهتی امیرانه دارد. بنی هاشم به لحاظ نوع تربیت این توانایی را دارند. لذا باید با تحقیر آنها به شدید ترین شکل، از فعلیت یافتن این ظرفیت جلوگیری شود. اهل بیت همواره مظلوم ولی مقتدر بودند. ابن زیاد مظلومیت را نمیتوانست بگیرد ولی اقتدار با تحقیر کمرنگ می شد.
🧩 شاید احتمالات مطروحه شاهدی باشد بر نقل اول که معتقد است لشکر عمرسعد برخورد بسیار خشونت باری با کاروان اسیران کربلا داشته است.
🏴 جالب است بدانید برخی از کوفیان با دیدن صحنه سخت اسارت اهل بیت، رنجیدند و در صدد تشفی خاطر خود برآمدند و با گریه حتی بخشیدن نان و خرما میخواستند حس «خیرخواهی» و «کمک به دیگران» را در خود اشباع کنند. در مقابل امام سجاد و زینب کبری در برابر این رفتارِ به زعم آنها خداپسندانه واکنش نشان میدهند و از حقی که توسط همان مردم پایمال شده و «عدالتی» که با دست آنها به مسلخ رفته سخن میگویند: وای بر شما! مردانتان ما را کشته و زنانتان بر ما میگریند و به ما صدقه میدهند؟
🔺 پ.ن: بسیاری از رفتار های خیرخواهانه، تشفی خاطر است نه احقاق حق و رضایت حضرت حق.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 کوفه هنگام ورود اسیران کربلا
۱) شهر قرق نظامی است. بازارها و دکانها تعطیل. حمل سلاح ممنوع. برخی معابر آب و جارو. دیوارهای دارالاماره تازه گچکاری شده. آمدن مردم به معابر با صدای بوق و کَرنا. شهر لبریز از وحشت و دلهره.
📚 منبع: وسیلهالدارین فی انصار الحسین، ص۳۵۵.
۲) سهلبنحبیب شهرزوری به عنوان شاهد عینی میگوید: «مردم دو گونه برخورد داشتند: عدهای خندان، عدهای گریان» این مهمترین نشانهی گسست اعتقادی مردم کوفه حساب میشود که حضرت زینب در تعمیق آن بسیار موثر است.
📚 منبع: مدینه المعاجز، ج۴، ص۱۲۴.
۳) اسیران با هویت اصلی و شناسنامهای خودشان معرفی نمیشوند. آنها را با نام خارجی (خارج شده از دین) و در نسبت با یزید و امیر کوفه میشناسانند. برخی که پیگیر اخبار کربلا بودهاند کاروانیان را شناخته و برخی با یک علامت سوال روی سر، اسیران را نگاه میکنند.
📚 منبع: دمع السجوم، ص ۲۲۱، اللهوف، ص۱۷۲.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 وضعیت اسیران
🔶 حال جسمی و روحی حضرت زینب کبری مساعد نیست. داغدار شش برادر، دو فرزند و برادرزادگان و بهترین یاران است. پیش چشم ایشان سرهای مطهر بر نیزه میچرخد و در کنار ایشان کودکان و زنان حرم خسته و نالان و زخم دیده و کتک خورده حضور دارند. امام سجاد در تب میسوزد و با غل و زنجیر در دست و پا، سوار بر مرکب بی جهاز است که زینب کبری از او پرستاری میکند. همچنین آیندهی نامعلوم و دیدار قریب الوقوع با بنزیاد وحشیصفت نیز بر اضطرابها میافزاید.
🔹 در چنین اوضاعی حضرت زینب خطبه میخواند و بشیر بن خزیم اسدی دربارهی حضرت و خطبهاش میگوید: به سوی دختر علی علیهالسلام نگریستم، به خدا سوگند زنی را سخنورتر از او ندیدم. گویا کلمات علی از زبان او فرو میریخت. با دست به سوی مردم اشاره کرد که خاموش شوید! سپس نفسها در سینه حبس و حتی زنگ شتران از صدا افتاد.
🔺 انسان داغدار معمولا از زندگی بیزار است که حوصله خودش را هم ندارد تا جایی که بسیاری به کفر میرسند. مضاف بر این، ترس از نیشخند و ترحم دیگران، دلهره از نظامیان مسلح اطراف و خوف از آینده نامعلوم، آدمی را محتاط میکند و زمین گیر. اما زینب حماسه میآفریند.
‼️ بیاندیشیم که چه چیزی جز تکلیف و خدا حضرت را اینچنین به حرکت وامیدارد؟
📚 منبع:اللهوف، ص۱۷۵.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰خطبهخوانی و اشکهای هدر
🔶 حضرت زینب اولین خطبه خوان کوفه است و پس از ایشان فاطمه بنت الحسین و ام کلثوم و سپس امام سجاد علیه السلام خطبه میخوانند.
🔹 مضامین تقریبا مشابهی در خطبهها به چشم میخورد و در پاسخ به خطبهها، واکنشهای جالبی از مردم سر زد که خواهیم گفت.
🔶 حضرت زینب در آغاز خطبه، خود را با منسوب کردن به پیامبر معرفی مینماید تا هویت اصلی اسیران کربلا مشخص شود: الحمدلله و الصلاه علی أبی (جدی) محمد و آله الطیبین الاخیار. همچنین فاطمه بنت الحسین با حمد خدا و شهادت به وحدانیت و معرفی پدران خویش، پازل را تکمیل مینماید. بعد، امام سجاد نیز در آغاز اینگونه میفرماید: ای مردم! هرکه مرا میشناسد که هیچ! هر که نمیشناسد، بداند من علی بن الحسین بن علی بن ابیطالبم!
🔹 سپس حضرات، کوفیان را به اهل خدعه و نیرنگ و چاپلوسی میخوانند و آنها را ظاهرا موجه و باطنا ناکارآمد و فاسد معرفی مینمایند.
🔶 جماعت نیز در قبال این تلنگرهای سخت و آتشین، لب و انگشت میگزند و فریاد یاری کردن سر میدهند، شعر میخوانند و ستایش میکنند، گریه سر میدهند تا جایی که زینب کبری میگوید: فابکوا کثیراً... پس بسیار بگریید!
‼️اما ماهیت این گریهها چیست؟
🔺جمعیت کوفه در زمان وقایع کربلا حدود ۱۵۰ هزار نفر تخمین زده میشود و میانگین حدود ۱۸ هزار نفر نامهی دعوت نوشته بودند. لذا در میان جمعیت گریهکن، نامهنویسان پیمانشکن اشک ندامت از دعوت یا پشیمانی از عدم همراهی امام میریزند.
🔺 اما دیگرانی که نامه ننوشتند، احتمالا خود را مخاطب خطبهها ندیده و اشکشان مثل دیدن هر صحنه دلخراشی، صرفا از باب تهییج و تحریک عواطف است که هیچ حرکتی نمیآفریند و زود فراموش میشود.
🔶 به همین دلیل، آنجا که بخشی از جمعیت به امام سجاد میگوید: یابن رسول الله! سامعون، مطیعون، حافظون... ما گوش به فرمان تو، مطیع و حفظ کننده پیمان تو هستیم و هرگز تو را رها نکرده و هرچه امر کنی اطاعت میکنیم و میجنگیم با هرکه با تو میجنگد و از یزید خونخواهی می کنیم و ... امام سجاد در پاسخ میفرماید: هیهات هیهات ای حیلهگران! میخواهید دوباره آنچه با پدرانم نمودید بر من روا بدارید.
🔹 یعنی حضرت به یاری آنها امیدی ندارد و پشت اشک چشمشان عزمی نمیبیند. اینها فقط جوگیرانه حرف
میزنند.
🔶 سپس حضرت میفرماید ما را رها کنید نه یاری کنید نه دشمنی! (ما را به خیر تو امید نیست،شر مرسان).
ادامه..👇
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 پس فایده خطبهها چه بود؟
۱) معرفی اسیران و نفی تهمت خارجی بودن (شورش علیه دین) و شکستن فضای سنگین تداعی خاطرات اسیران کافر با همین معرفی و رسوا کردن فاتحان ظاهرا مجاهد و مخلص
۲) تنویر افکار عمومی نسبت به دعوت کوفیان و پیمانشکنی آنها و تلنگر به نفسهای غبار گرفته
۳) تعمیق شکاف میان مردم با حکومت و طرفدارانش و مشروعیتزدایی از حکومت امویان
۴) آمادهسازی زمینه گرایش شیعیان سیاسی و علویان به شیعیان اعتقادی.
📚 منابع: مثیرالاحزان، ص۸۷، بحارالانوار،ج۴۵، ص۱۱۲؛ اللهوف ص ۱۷۵ -۱۸۹؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۳۲۰؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۰۴؛ فاطمی سید حسن، کوفیان در عصر امام حسین؛
مثیر الاحزان، ص۲۵؛ تذکره الخواص، ص۲۳۷؛ ارشاد، ج۲، ص ۶۹، مجلسی بحارالانوار،ج۴۴، ص۳۷۰.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 امام حسین علیهالسلام را چه کسی دفن کرد؟
🔶 یک اصل مهم در نگاه شیعه وجود دارد که میگوید معصوم باید توسط معصوم تغسیل و تدفین شود. دلیلش هم روایات متعددی است که مرحوم کلینی در اصول کافی یک باب مجزا به آن اختصاص داده است. در نتیجه امام حسین علیهالسلام باید توسط امام سجاد علیه السلام به عنوان امام معصوم تدفین میشد.
🔹 اما حضرت سجاد که در زندان کوفه بود، چطور هنگام تدفین به کربلا برگشت؟!
🔶 فردی به نام علیبنابیحمزه که امامت امام رضا را قبول نداشت از حضرت سوال کرد: ما از پدرانمان شنیدیم تکفین و نماز و تغسیل معصوم باید توسط معصوم باشد. زمانی که موسیبنجعفر در بغداد بود شما در مدینه بودید. چطور در این مراسمات شرکت کردید؟
امام رضا علیهالسلام فرمود: آیا حسینبنعلی امام بود یا نبود؟
- امام بود
+ چه کسی عهده دار دفن او شد؟
- امام سجاد
+ او که در کوفه بود و در زندان پسرمرجانه
- پنهانی بیرون رفت و دشمنان نفهمیدند، سپس به کربلا آمد.
امام رضا فرمود: همان کسی که به علیبنالحسین قدرت و توان داد تا به کربلا بیاید، مرا نیز از مدینه به بغداد برد. تازه من نه اسیر بودم و نه در زندان!
📚منابع: رجال کشی، ج۲، ص۷۶۴، اثبات الوصیه، ص ۱۷۵.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔺 پس چه کنیم با نقلهای تاریخی که میگویند شهدای کربلا را، بنیاسد و قبایل اطراف دفن کردند؟
این نقلها و روایات منافاتی با یکدیگر ندارند. چرا که بنیاسد میتوانند در تدفین تمام شهدا شرکت کرده ولی تدفین معصوم توسط امام سجاد صورت گرفته باشد. چنانچه چنین نقل تاریخی وجود داشته و مفصلا به نحوه حضور امام سجاد در کنار بنی اسد پرداخته است.
📚 منابع: الارشاد، ج۲، ص۱۱۴؛ معالی السبطین، ج۲، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۹۴؛ مقتل الحسین مقرم، ص۳۱۹ تا ۳۲۱.
🆔 @Qasas_school
🔺 پیکرهای بیسر چگونه قابل شناسایی بودند؟
امام سجاد علیهالسلام آنها را به بنیاسد معرفی نموده و از آنها میخواهد این مطلب را به دیگران بگویند تا مکان قبور مطهر شهدا گم نشود!
🆔 @Qasas_school
🔺ختم کلام
یکی از نکات مهم در نقل تاریخی پیرامون تدفین حضرت سیدالشهداء، حضور پررنگ زنان بنیاسد است که به عنوان اولین گریهکنان و عزاداران حضرت، مردان خود را برای دفن شهدا به کربلا کشاندند.
یعنی طلایهدار عزاداری بر سیدالشهدا، زنان در تاریخ بودهاند.
🆔 @Qasas_school
🔰 نهم مرداد ۱۲۸۸| سالروز یکی از عبرتانگیزترین حوادث تاریخ ایران
🔺روایتی تکاندهنده از ماجرای اعدام شیخ| یکم
🔶 در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد. جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند. جمعیت کثیری ریخت توی حیاط. محشری برپا شد. مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا میرفتند. همه میخواستند خود را به جنازه برسانند. دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونهها و محاسنش سرازیر شد. هر که هر چه در دست داشت میزد. آنهایی هم که دستشان به نعش نمیرسید تف میانداختند.
🆔 @Qasas_school
🔺روایتی تکاندهنده از ماجرای اعدام شیخ| دوم
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم. یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین که مرد تنومند و چهارشانهای بود وارد حیاط نظمیه شد. غریبه بود. جلو آمد. بالای جنازه ایستاد. جلوی همه دکمههای شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا...
🆔 @Qasas_school
🔺روایتی تکاندهنده از ماجرای اعدام شیخ| سوم
🔰 ماجرای عجیب دفن
🔶 عدهای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن میترسانند. یپرم راضی میشود و میگوید: بسیار خوب... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکرهایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود. لا اله الا الله.. جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
🔹 جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهدها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم. تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کرد و آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
🔶 دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تَر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
🔹 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است. میآمدند پشتدیوار فاتحه میخواندند و میرفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاریها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🔶 حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند. گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود. ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند، سر من هم آوردند. اینها میخواهند نعش مرا در بیاورند. زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود، اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود. فقط کفن کمی زرد شده بود. به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آن را با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
🔹 شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد.
🔶 نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده میخواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند. صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم. نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
‼️عجیب آنکه این همه خشونت، توحش و رفتارهای زننده از سوی جماعتی در تاریخ سر زده که مدعی آزادی بودهاند. سکولارهایی که پهنهی تاریخ لبریز از رفتارهای مستبدانه و وحشیانه آنهاست ولی هنوز که هنوز است ژست انسانیت میگیرند.
📚 منبع: کتاب سرّ دار، نویسنده: تندرکیا نوه شیخ شهید، نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲.
🆔 @Qasas_school
🔰 مرصاد
✍🏻 روح الله شمسیکوشکی
🔶 ۴ مرداد ۱۳۶۷، وقتی «قائم مقام ۲۶ ساله لشگر ویژه پاسداران» مشغول گشتزنی در منطقه مرزی بود، بهطور اتفاقی با ستونی از ماشینهای زرهی مواجه میشود که به سمت داخل کشور در حال حرکت بودند.
او به گمان اینکه اینها نیروهای ارتش هستند، برای عرض خسته نباشید وارد کامیون میشود. اما در کمال ناباوری میبیند که تمام سرنشینان دختر هستند!
🔹 او و سرنشینان، تعجب زده به چشمان یکدیگر خیره شدهاند که ناگهان نگاه این فرمانده جوان به عکس مسعود و مریم رجوی، روی داشبورد کامیون میافتد. او سریع دوهزاریاش جا میافتد و بهطرز حرفهای و ناباورانهای از مهلکه فرار میکند.
🔸این جوان، اولین نیروی نظامیای بود که با لشگر مهاجم منافقین به داخل کشور، روبرو شد و اولين نفری بود که ورود آنها را به کشور، به نیروهای خودی مخابره کرد.
🔹آن جوان کسی نبود جز «سید پرویز فتاح»؛ وزیر اسبق نیرو (در دولت احمدی نژاد) و رئیس فعلی بنیاد مستضعفان!
ادامه👇
🆔 @Qasas_school
🔰 اندیشیدن پیرامون پیچیدگیهای قصه حمله منافقین
🔹 حقیقت این است که رسانههای ما در روایت عملیات مرصاد و حمله منافقین به کشور، کار منافقین را سادهسازی میکنند!
🔸 رسانههای ما، منافقینِ مهاجم را انسانهای احمقی معرفی میکنند که با یک ستون ماشین، سرشان را پایین انداخته و از مسیر جاده اصلی به سمت کرمانشاه، حرکت میکردند و میخواستند ۳۳ ساعته تهران را فتح کنند!
🔹آنها نمیگویند که منافقین به چه پشتوانهای و با خیال راحت به سمت کرمانشاه میآمدند!؟
🔸آنها نمیگویند که اگر منافقین، بدون حساب و کتاب و بیبرنامه حمله کردند؛ پس چرا با خیال راحت تا ۳۴ کیلومتری کرمانشاه رسیدند (١٩٠ کیلومتر فاصله با مرز!!) و حتی یک نفر جلوی آنها را نمیگیرد. قبل از آن، بدون شلیکِ حتی یک تیر، شهر اسلام آباد غرب را تصرف کردند.
🔹آنها نمیگویند که منافقین طوری طرحریزی کرده بودند که نیروهای ایرانی کاملا غافلگیر شوند و اتفاقا به هدف خود هم رسیدند! به گونهای که اولین مواجهه نیروهای ایران با منافقین در ۱۷۰ کیلومتری مرز!! (در منطقه حسن آباد) و آن هم بهصورت تصادفی توسط نیروهای «لشگر بدر عراق» (مجاهدین عراقی مخالف صدام) و «تیپ ویژه شهداء»، اتفاق میافتد و اولین خط پدافندی ما هم در «تنگه چهارزبر» (۱۹۰ کیلومتر فاصله با مرز!!) تشکیل میشود!
🔸آنها نمیگویند که اگر قضیه اینقدر ساده و احمقانه بوده است؛ پس چرا وقتی آقای هاشمی رفسنجانی (با آن روحیه محکم و آرامش همیشگیاش) به کرمانشاه میآید؛ چنان ترسیده و نگران شده بود که در گوشهای چمباتمه زده و به نقطهای خیره شده بود؟!
🔹آنها نمیگویند که چه تعداد واحد نظامی (مستقر در شهرهای مسیر کرمانشاه تا تهران) به آنها قول کمک و خیانت به جمهوری اسلامی، داده بودند؟!
🔸آنها نمیگویند: که درست در زمان پیشرویهای منافقین، تمام زاغههای مهمات کرمانشاه و اطراف کرمانشاه (که تحت حفاظت شدید هم بودند) توسط افراد ناشناس منفجر شدند تا روند انتقال مهمات به رزمندگان کند شود!
🔸آنها نمیگویند که تشکیلات داخل زندان منافقین در زندانهایکرمانشاه، تهران، همدان و قزوین؛ چندین طرح شورش و فرار از زندان (برای پیوستن به صفوف منافقین) ریخته بودند و تازه آن زمان بود که مسئولین زندانها پس از چند سال از وجود تشکیلات اینها در زندان باخبر شدند.
🔹سادهسازی در خصوص عملیات منافقین؛ باعث میشود که ما ارزش قهرمانیها و حماسههای حیرتانگیز نیروهای خودی، در جریان عملیات مرصاد را هم درک نکنیم!
🔸این درحالیست که حجم وقوع حماسه و قهرمانی در عملیات مرصاد، با کمتر عملیات در دفاع مقدس، قابل مقایسه است.
🔹 نهایت این میشود که تنها فیلم جدیای که در مورد عملیات مرصاد ساخته شده است؛ جدا از اینکه (به نظر بنده) به هیچ وجه موضوع اصلیاش این عملیات و انعکاس رشادتهای آن نبوده است و حتی (به نظر بنده) در سکانسهایی، سمپاتیهایی هم از منافقین دارد؛
اما هیچ نمایی از حماسههای قهرمانان مرصاد در آن وجود ندارد!! (به جز چند پلان از شهید صیاد شیرازی)
🆔 @Qasas_school
🔰 دربارهی شیعهی کوفی| به مناسبت ورود اسیران کربلا به کوفه
📌 رنگ عوض کردن مردم کوفه یکی از واضحات تاریخ است. میکشند و بر کشتهی دست خویش میگریند. «الکوفی لا یوفی!» و «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند!» به نحوی در صدد بیان همین بیثباتی رفتار کوفیان است. در تحلیل حوادث عاشورا و پس از عاشورا شناخت کوفه اهمیت وافری دارد.
🔺ما تا سال ۶۰ هجری دست کم سه کوفه داریم:
۱) کوفهای که سال ۱۷ هجری سعد بن ابی وقاص به دستور عمر بن خطاب ساخت.
۲) کوفهای که سال ۳۶ هجری امیرالمومنین مرکز خلافت خود قرار داد.
۳) کوفهای که سال ۶۰ هجری بر سیدالشهداء و یارانش تاخت.
ادامه👇
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school