🔺روایتی تکاندهنده از ماجرای اعدام شیخ| سوم
🔰 ماجرای عجیب دفن
🔶 عدهای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن میترسانند. یپرم راضی میشود و میگوید: بسیار خوب... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکرهایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود. لا اله الا الله.. جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
🔹 جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهدها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم. تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کرد و آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
🔶 دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تَر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
🔹 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است. میآمدند پشتدیوار فاتحه میخواندند و میرفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاریها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🔶 حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند. گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود. ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند، سر من هم آوردند. اینها میخواهند نعش مرا در بیاورند. زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود، اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود. فقط کفن کمی زرد شده بود. به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آن را با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
🔹 شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد.
🔶 نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده میخواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند. صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم. نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
‼️عجیب آنکه این همه خشونت، توحش و رفتارهای زننده از سوی جماعتی در تاریخ سر زده که مدعی آزادی بودهاند. سکولارهایی که پهنهی تاریخ لبریز از رفتارهای مستبدانه و وحشیانه آنهاست ولی هنوز که هنوز است ژست انسانیت میگیرند.
📚 منبع: کتاب سرّ دار، نویسنده: تندرکیا نوه شیخ شهید، نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲.
🆔 @Qasas_school
🔰 مرصاد
✍🏻 روح الله شمسیکوشکی
🔶 ۴ مرداد ۱۳۶۷، وقتی «قائم مقام ۲۶ ساله لشگر ویژه پاسداران» مشغول گشتزنی در منطقه مرزی بود، بهطور اتفاقی با ستونی از ماشینهای زرهی مواجه میشود که به سمت داخل کشور در حال حرکت بودند.
او به گمان اینکه اینها نیروهای ارتش هستند، برای عرض خسته نباشید وارد کامیون میشود. اما در کمال ناباوری میبیند که تمام سرنشینان دختر هستند!
🔹 او و سرنشینان، تعجب زده به چشمان یکدیگر خیره شدهاند که ناگهان نگاه این فرمانده جوان به عکس مسعود و مریم رجوی، روی داشبورد کامیون میافتد. او سریع دوهزاریاش جا میافتد و بهطرز حرفهای و ناباورانهای از مهلکه فرار میکند.
🔸این جوان، اولین نیروی نظامیای بود که با لشگر مهاجم منافقین به داخل کشور، روبرو شد و اولين نفری بود که ورود آنها را به کشور، به نیروهای خودی مخابره کرد.
🔹آن جوان کسی نبود جز «سید پرویز فتاح»؛ وزیر اسبق نیرو (در دولت احمدی نژاد) و رئیس فعلی بنیاد مستضعفان!
ادامه👇
🆔 @Qasas_school
🔰 اندیشیدن پیرامون پیچیدگیهای قصه حمله منافقین
🔹 حقیقت این است که رسانههای ما در روایت عملیات مرصاد و حمله منافقین به کشور، کار منافقین را سادهسازی میکنند!
🔸 رسانههای ما، منافقینِ مهاجم را انسانهای احمقی معرفی میکنند که با یک ستون ماشین، سرشان را پایین انداخته و از مسیر جاده اصلی به سمت کرمانشاه، حرکت میکردند و میخواستند ۳۳ ساعته تهران را فتح کنند!
🔹آنها نمیگویند که منافقین به چه پشتوانهای و با خیال راحت به سمت کرمانشاه میآمدند!؟
🔸آنها نمیگویند که اگر منافقین، بدون حساب و کتاب و بیبرنامه حمله کردند؛ پس چرا با خیال راحت تا ۳۴ کیلومتری کرمانشاه رسیدند (١٩٠ کیلومتر فاصله با مرز!!) و حتی یک نفر جلوی آنها را نمیگیرد. قبل از آن، بدون شلیکِ حتی یک تیر، شهر اسلام آباد غرب را تصرف کردند.
🔹آنها نمیگویند که منافقین طوری طرحریزی کرده بودند که نیروهای ایرانی کاملا غافلگیر شوند و اتفاقا به هدف خود هم رسیدند! به گونهای که اولین مواجهه نیروهای ایران با منافقین در ۱۷۰ کیلومتری مرز!! (در منطقه حسن آباد) و آن هم بهصورت تصادفی توسط نیروهای «لشگر بدر عراق» (مجاهدین عراقی مخالف صدام) و «تیپ ویژه شهداء»، اتفاق میافتد و اولین خط پدافندی ما هم در «تنگه چهارزبر» (۱۹۰ کیلومتر فاصله با مرز!!) تشکیل میشود!
🔸آنها نمیگویند که اگر قضیه اینقدر ساده و احمقانه بوده است؛ پس چرا وقتی آقای هاشمی رفسنجانی (با آن روحیه محکم و آرامش همیشگیاش) به کرمانشاه میآید؛ چنان ترسیده و نگران شده بود که در گوشهای چمباتمه زده و به نقطهای خیره شده بود؟!
🔹آنها نمیگویند که چه تعداد واحد نظامی (مستقر در شهرهای مسیر کرمانشاه تا تهران) به آنها قول کمک و خیانت به جمهوری اسلامی، داده بودند؟!
🔸آنها نمیگویند: که درست در زمان پیشرویهای منافقین، تمام زاغههای مهمات کرمانشاه و اطراف کرمانشاه (که تحت حفاظت شدید هم بودند) توسط افراد ناشناس منفجر شدند تا روند انتقال مهمات به رزمندگان کند شود!
🔸آنها نمیگویند که تشکیلات داخل زندان منافقین در زندانهایکرمانشاه، تهران، همدان و قزوین؛ چندین طرح شورش و فرار از زندان (برای پیوستن به صفوف منافقین) ریخته بودند و تازه آن زمان بود که مسئولین زندانها پس از چند سال از وجود تشکیلات اینها در زندان باخبر شدند.
🔹سادهسازی در خصوص عملیات منافقین؛ باعث میشود که ما ارزش قهرمانیها و حماسههای حیرتانگیز نیروهای خودی، در جریان عملیات مرصاد را هم درک نکنیم!
🔸این درحالیست که حجم وقوع حماسه و قهرمانی در عملیات مرصاد، با کمتر عملیات در دفاع مقدس، قابل مقایسه است.
🔹 نهایت این میشود که تنها فیلم جدیای که در مورد عملیات مرصاد ساخته شده است؛ جدا از اینکه (به نظر بنده) به هیچ وجه موضوع اصلیاش این عملیات و انعکاس رشادتهای آن نبوده است و حتی (به نظر بنده) در سکانسهایی، سمپاتیهایی هم از منافقین دارد؛
اما هیچ نمایی از حماسههای قهرمانان مرصاد در آن وجود ندارد!! (به جز چند پلان از شهید صیاد شیرازی)
🆔 @Qasas_school
🔰 دربارهی شیعهی کوفی| به مناسبت ورود اسیران کربلا به کوفه
📌 رنگ عوض کردن مردم کوفه یکی از واضحات تاریخ است. میکشند و بر کشتهی دست خویش میگریند. «الکوفی لا یوفی!» و «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند!» به نحوی در صدد بیان همین بیثباتی رفتار کوفیان است. در تحلیل حوادث عاشورا و پس از عاشورا شناخت کوفه اهمیت وافری دارد.
🔺ما تا سال ۶۰ هجری دست کم سه کوفه داریم:
۱) کوفهای که سال ۱۷ هجری سعد بن ابی وقاص به دستور عمر بن خطاب ساخت.
۲) کوفهای که سال ۳۶ هجری امیرالمومنین مرکز خلافت خود قرار داد.
۳) کوفهای که سال ۶۰ هجری بر سیدالشهداء و یارانش تاخت.
ادامه👇
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 تاسیس کوفه
🔺خلیفه دوم، هنگامهی جنگ با ایران، دنبال پایگاهی قوی برای اردو زدن لشکریان بود که کوفه به دستور او توسط سعد بن ابی وقاص (پدر عمر سعد) ساخته شد. در آغاز جمعیت کوفه حدود 20 هزار نفر بوده و در این جمعیت یمنی و نزاری و ایرانی و قبائل گوناگون عربی دیده میشوند. برخلاف تمایلات اغلب اعراب، عمربنخطاب با فرهنگ قبیلهگرایی به شدت مخالف بود (دلیلش بماند) و از این رو عمار را والی کوفه و ابنمسعود را نائب قرار میدهد که هیچ کدام از حسب و نسب قومی – قبیلهای برخوردار نبودند! این کوفه، کوفهی مردان جنگی است.
🔹 وجود افرادی همچون عمار، یمنیها و ایرانیها در کوفه، در عین حضور اشراف قریش، تمایلات این شهر را به حضرت علی علیه السلام زیاد کرد.
همین سبب پدیدایی شیعیان سیاسی در کوفه شد.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 شیعه سیاسی کیست؟
🔺شیعه سیاسی یا علوی کسی است که: غالبا درباره خلیفه اول و دوم نفیا و اثباتا حرفی نمیزند ولی منتقد تند عثمان است. معاویه را اصلا نپذیرفته و علی را حق میداند. این مبنای اصلی شیعیان سیاسی یا تشیع عمومی در عراق بود.
🔹 کوفه سال ۳۶، کوفه شیعیان سیاسی (علویان) و اشراف قرشی است.
🔶 سپس با روی کار آمدن معاویه، سیاست شیعه زدایی از کوفه در دستور کار قرار گرفت و با آمدن یزید شدت یافت.
بزرگان شیعه کشته و زندانی شده یا در تبعید بودند. کوفهای که بر امام حسین علیهالسلام میتازد، کوفهای است که حتی شیعیان سیاسی آن در حاشیه و به دور از قدرت و در اقلیتاند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 از شیعه سیاسی تا شیعه اعتقادی
🔶 واقعه عاشورا و حضور اسیران کربلا در کوفه، تمایلات مردم را به اهلبیت زیاد کرد و بر نگرش سیاسی آنها محبت قلبی را هم افزود. لذا بخشی از این افراد در قالب توابین، برخی در قالب حامیان مختار و بعدها برخی به طرفداری از زیدبنعلی (فرزند امام سجاد علیه السلام) قیام میکنند.
🔹 اما این شیعه هنوز شیعه اعتقادی نیست چرا که بسیاری از آنها جذب امامت محمدحنفیه و زیدبنعلی میشوند نه امام سجاد و امام باقر علیهمالسلام.
🔸 همین تمایل و محبت به اهل بیت که جرقه آن از عاشورا و ورد کاروان اسیران زده شد، زمینه تشکیل مکتب اعتقادی امام صادق علیه السلام گردید. یعنی حلقه واسط میان تبدیل شیعه سیاسی به شیعه اعتقادی، همین محبت و فوران احساساتی است که با ورود کاروان اسیران آغاز شد.
📚 منبع: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۱؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۲، طبری، ج۶، ص۱۴۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۵.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 حضور اسیران در مجلس بنزیاد
🟡 مجلس را اینگونه توصیف کردهاند: عبیدالله بار عام داد، یعنی افراد زیادی برای تماشا اجازه حضور در مجلس یافتند.
(گویا وقت ناهار بوده و مشغول خوردن بوده است که این یعنی بیاعتنایی محض به آنچه درحال رقم خوردن است).
تمام سردمداران خبیث جنگ کربلا بالای مجلس نشسته و سر مطهر امام حسین در میانه تشتی قرار گرفته است. فضا به شدت سنگین است و خشونت ابنمرجانه نسبت به سر مطهر رعب و ترس را مضاعف میکند!
⚫️ در آن جمع، مردم گریه کن که لحظاتی پیش جوگیرانه وعده یاری میدادند، کم و بیش حضور دارند اما آنقدر وحشت زدهاند که به جز یک نفر، احدی به رفتار ابن زیاد اعتراض نمیکند. آن یک نفر زید بن ارقم است که پسر مرجانه در جواب اعتراضش میگوید: دارم انتقام جنگ بدر را میگیرم: "یوم بیوم بدر". این یعنی کینهی جنگ بدر و زخمی که از امام علی علیهالسلام خوردند همواره با آنها بود.
🟡 سپس ابن مرجانه متوجه شکوه زنی شد که دیگر زنان حرم گرد او حلقه زدهاند. با تبختر پرسید این زن کیست؟ درحالیکه احتمالا زینب کبری را میشناخت. سپس منتظر شد تا حضرت خود را معرفی کند، اما زینب کبری سکوت کرد و با این بیمحلی، جلال پوشالی بنزیاد را درهمشکست. اصرار بنزیاد در پرسیدن چند باره و بیمحلی مکرر حضرت، پسر مرجانه را به شدت تحقیر کرد.
⚫️ پس از چندین بار پرسیدن عاقبت یکی حضرت را معرفی میکند. پسرمرجانه برای جبران حقارت، حرفهایی میزند تا حضرت را وادار به حرف کند. اما پاسخ قاطعانه حضرت پشیمانش میکند. سپس جنگ روانی راه انداخته و با تمسخر میگوید: زینب! کار خدا را با خانوادهات چگونه دیدی؟ (یعنی خدا این کار را با شما کرد) سپس آن جمله مشهور از حضرت صادر میشود: «ما رأیت الا جمیلا»!
🟡 عبیدالله در نهایت خشم، مثل کودکان در دعواهای بچگانه میگوید "کشتن حسین دلم را خنک کرد!"
حضرت زینب باز فصیحانه پاسخش را میدهد (مجال طرح مفصل آن نیست).
⚫️ وقتی پسرمرجانه کم میآورد میگوید: این زن قافیهپرداز است، پدرش هم شاعر و قافیهپرداز بود (کنایه از اینکه حرفهای قالب دار و بی محتوا میزنند).
🟡 حضرت اشارهای به مجلس و وضعیت موجود میکند که با این همه مصائب چه جای شعر گفتن است؟ معمولا شعر لهوی در یک بزم و مجلس طرب گفته میشود نه مجلسی که خشم و نفرت و مصیبت و هتاکی سراپای آن را گرفته.
⚫️ جملهی «ما رأیت إلا جمیلا»، نه یک ذوق شاعرانهی گذرا، که زاویه دید زینب کبری است برای روایت بلا و ابتلاء. یک سبکی از زندگی که سالها آن را تمرین کرده بود.
‼️ همه ما در موقعیت های سخت زندگی و مصیبت قرار گرفتهایم یا میگیریم. در آن لحظات آدمی فقط هرآنچه در درون دارد را آشکار میکند و اگر گوهری در باطن نباشد، گوهری از زبان برون نمیریزد. اگر از دنیای درون خود خبر ندارید، به رفتار و گفتارتان هنگام زجر و مصیبت و خشم بنگرید. آنچه بیرون میریزد، باطن شماست.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 زندان کوفه
🔺سپس بنزیاد دستور میدهد اسیران را به زندان بیاندازند.
در اینکه حضرات را در چه مکانی زندانی کرده اند اقوال گوناگونی است:
۱-زندان کوفه،
۲- خانهای نزدیک مسجد،
۳- در خود قصر،
۴- خانهای نزدیک قصر
⚫️ اسیران کربلا را با لباس نامناسب، گرسنه، خسته، داغدار و زخمی وارد زندان کردند و درباره امام سجاد نوشتهاند: "یده مغلوله الی عنقه" دستها را به گردن ایشان بسته بودند.
🔴 یکی از فشارهای روانی که بر اسیران وارد کردند، مبهم گذاشتن حکم آنها و نامعلوم بودن آیندهشان بود.
آنها در بزرخ اینکه بالاخره کشته میشوند یا در زندان میمانند یا آزاد میگردند، گرفتار بودند.
⚫️ نقل است: روزی فردی سنگی را همراه نامهای به زندان انداخت. در نامه نوشته بود پیکی که خبر اسارت شما را نزد یزید برده در راه است. اگر صدای تکبیر شنیدید قطعا کشته خواهید شد و اگر صدای تکبیر نیامد امان یافتهاید.
🔴 دکتر سنگری معتقد است این نامه از سوی دشمنان بوده تا با بلاتکلیفی آزار روحی برسانند.
⚫️ مدت زمانی زندانی بودن اسیران مشخص نیست اما احتمال دارد از دوازدهم تا هفدهم محرم طول کشیده باشد. در همین مدت امام سجاد برای تدفین شهدای کربلا به آن سرزمین میرود.
📚 منابع: امالی صدوق، ص۱۶۵؛ اللهوف، ص۲۰۲؛ الطبقات الکبیر ابنسعد؛ بخش ترجمه الامام الحسین، ص۸۱؛ مقتلالحسین مقرم، ص۳۲۶؛ ذریعهالنجاه، ص ۳۵۸ تا ۳۵۸؛ مهیجالاحزان،ص۶۰۹؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۳۹؛ آیینه در کربلاست، ص۵۸۶.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰برنگ| بُرشهایی برای درنگ
📖 علی در طول ۲۵سال خانهنشینی خود، از بیتالمال حقوق میگرفت اما در ۵سالی که در حکومت بود یک درهم از حکومت دریافت نکرد.
در یک شب سرد جنگی، حولهای بر دوش علی بود که با وجود آن، باز هم میلرزید. غلام علی گفت: "بیتالمال بر همه حلال است، بر خودت حرام نیست؛ اندازهی یک لباس از بیتالمال بردار!" علی گفت: "میدانی که این حوله را هم از خانهام در مدینه آوردهام!" این علی است.
اما در طرف مقابل🔻
📖 اولین قصر را در تاریخ اسلام سعدبنابیوقاص (پدرعمرسعد) ساخت. وی نماز خوب و با آدابی نمیخواند. مردم کوفه به خلیفه اعتراض کردند که این فرد زیبا نماز نمیخواند، او را عزل کن! ولی همین مردم به کاخ و قصر و اشرافیت اعتراض نمیکردند.
📚 منبع: کتاب نهضت مقدس، ص۶۳
🆔 @Qasas_school
🔰 به مناسبت ۱۴ مرداد ماه
سالروز امضای فرمان مشروطیت
اندیشیدن در قصهی مشروطه| در مشروطه رهبران با مردم هویت پیدا کردند!
🔴 سالها پیش در صفحه اول روزنامهای قدیمی نوشته بود که هفته آینده عکس رهبر اصلی مشروطه را چاپ میکنیم، درحالیکه برای دیدن وی کنجکاو شده بودم، هفته بعد دیدم تنها تصویر یک قاب عکس چاپ شد، و این درستترین پاسخ بود. مردم و جامعه ایران مهمترین جهتدهنده انقلاب بودند که به رهبران هویت دادند. در دوران مشروطه برای نخستین بار در تاریخ ایران رهبران با مردم هویت پیدا کردند، در صورتی که قبل از این برعکس بود، مردم با رهبرانشان، با رؤسای ایل قاجار، قزلباشها و... شناخته میشدند.
🟢 دستاورد اصلی مشروطه این است که هر کسی بعد از این انقلاب روی کار آمد، مجبور بود عملکرد خود را برای مردم توجیه کند. میراث مشروطه همان انرژی آزاد شدهای است که شرایطی را فراهم کرد که در آن هم «شیخ فضل الله نوری» بتواند اظهار نظر کند، هم «آخوند خراسانی» بتواند دیدگاههای خود را بنویسد؛ بنابراین میتوان گفت جامعهای که حرکتی ندارد، آخوند خراسانی و شیخ فضل الله هم نخواهند داشت.
🔴 در زمان مشروطه نشاط در جامعه در سطح بالایی بوده است، ما میتوانیم با آگاهی و درسهایی که از این انقلاب گرفتیم بازهم بعد از ۱۱۶سال تاریخ را دوباره مرور کنیم و بنویسیم. ملتی که از تاریخ خود عبرت نگیرد، مجبور به تکرار تاریخ می شود، اگر در خودتان احساس ناامیدی می کنید رضاخانی می آید که ثمره ناامیدی و ضعف یک ملت است.
✍🏻 دکتر موسی نجفی
🆔 @Qasas_school
🔰 این تصویر مردی است که در سِمَت نخستوزیر شاه مخلوع ایران، خودش را مرغ طوفان خواند و بعدها در طوفان کودتا علیه انقلاب مردمی ایران دمید و گمان میکرد با کمک دادن به طوفان جنگی که صدام علیه ایران راه انداخت، میتواند از مردم ایران انتقام بگیرد. اما عاقبت او که چشمانتظار شکست ملت ایران بود، در ۱۵ مردادماه ۱۳۷۰ (مثل چنین روزی) در خانهاش کشته شد. این درحالی بود که پسرش درباره او گفته بود: «اگر پدرش با کارد از پا درنمیآمد، این ماه پول نداشت زندگیاش را اداره کند.» این زندگی رقتبار و آن مرگ هولانگیز شاپور بختیار بسیار عبرتآموز است.
🆔 @Qasas_school
🔰 مانور پیروزی
🟡 بنزیاد بعد از واقعه عاشورا تمایل زیادی داشت پیروزی خودش در کربلا را به گوش همگان برساند. یعنی نوعی نمایش و مانور رسانهای از میدان به اقتضای آن دوره..
⚫️ لذا دستور داد سرهای مبارک شهدا را در میان محلهها و قبایل اطراف کوفه بچرخانند و در عین قدرتنمایی، زهرچشمی از مردم بگیرد تا هرگونه مخالفتی در نطفه خفه شود.
🟡 در این شوی تبلیغاتی، مردم به تماشا میآمدند. برخی خندان و شاد، برخی گریان و عدهای شوکزده بودند.
⚫️ آش این نمایشها به قدری شور شد که برخی نقلها حاکی از اعتراض عثمانبنزیاد(برادرش) و مرجانه(مادرش) به بنزیاد است.
📚 منابع: تذکره الخواص، ص۱۴۷؛ نفسالمهموم، ص۴۰۶.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 خبررسانی و روایتسازی(۱)
🔺 در ادامه بنزیاد تصمیم گرفت خبر فتح و پیروزی خودش را به گوش حاکمان سایر شهرها برساند و پُز موفقیت بدهد.
⚫️ او به عمروبنسعید والی مدینه نامه نوشت. عبدالملکبنابوالحارث نامهرسان بود.
عمروبنسعید از او میپرسد: چه خبر داری؟ او پاسخ میدهد: خبری که تو را خوشحال کند. حسین کشته شد و خانوادهاش در چنگ بنزیاد اسیرند.
🟡 عمروبنسعید خوشحال و سرمست به او گفت: تو قاصد فتحی. بیرون برو و خبر را در کوچههای مدینه فریاد بزن. عبدالملک در کوچهها نعره میزد: الا قتل الحسین، الا نهب الحسین.
⚫️ چون خبر در شهر پیچید، زنان بنیهاشم زاری و شیون و عزاداری راه انداختند. به نحوی که عبدالملک میگوید تاکنون چنین وضعیتی را ندیده بودم. از هر سو صدای واحسیناه بلند شد.
🟡 عبدالملک میگوید نزد عمروبنسعید بازگشتم. درحالیکه میخندید این شعر را خواند:
عجّت نساء بنیهاشم عجه/ کعجیج نسوتنا غداه الارنب
زنان بنیهاشم چنان به سوز و گداز پرداختند که روزگاری زنان ما..
هذه واعیه بواعیه... همانگونه که ما در بدر زخم خوردیم در مرگ عثمان به مصیبت نشستیم.
🔺 پ.ن: یادمان نرود عمروبنسعید همان کسی است که ظاهرا خود را دوستدار امام حسین نشان داد تا جایی که عبداللهبنجعفر همسر حضرت زینب فریب خورد و از او برای سیدالشهدا اماننامه هم گرفت و گمان میکرد که اینگونه آنها دست از کشتن حسین برمیدارند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 خبررسانی و روایتسازی(۲)
⚫️ عمروبنسعید(حاکم مدینه) به مسجد آمد و حالا فرصت خوبی بود تا موضعی در قبال وضعیت روانی مدینه بگیرد و از سوی دیگر بر موج این حوادث ایستاده و مرکب سیاست خویش را هِی کند.
🟡 مردم همه در مسجد رسول خدا تجمع کردند و بر منبر حضرت یک اموی تکیه زد و خبر شهادت حسین را اینگونه تکرار کرد:
ما راضی بر قتل حسین نبودیم ولی چه میشد کرد با کسی که شمشیر کشیده و قصد کشتن ما را داشت، مگر اینکه او را بکشیم؟
🔺 این اولین روایت دروغ از صحنه کربلا بود که میخواست از میدان، بهرهی خودش را بردارد. عمرو وانمود میکند که بر کشتن حسین مجبور شدهاند چرا که حسین امنیت عمومی جامعه را برهم زده و شمشیر کشیده است. درحالیکه سیدالشهدا بارها در مکه و در مسیر کوفه و حتی در کربلا اذعان کرد برای جنگ و خونریزی و... نیامده و اگر بنزیاد رهایش کند به مکه و مدینه بازگشته و یا به سرزمین دیگری میرود. لکن بنزیاد بهاتفاق دیگر امویان مطمئن بودند باید هرطور شده حضرت را به شهادت برسانند.
‼️ بله قطعا امام حسین با یزید دست بیعت نمیداد، اما بیعت نکردن جرمی نیست که جزای آن قتل باشد. چنانچه پیشتر در تاریخ خلافت اسلامی، افرادی بودهاند که با خلیفه بیعت نکردهاند. مثال بارز آن سعدبنابیوقاص است که با علی بیعت نکرد و هرگز جانش به قتل تهدید نشد.
⚫️ سپس در همان مجلس عبداللهبنسائب برخاسته و به عمروبنسعید میگوید: اگر فاطمه اوضاع امروز را میدید، حتما بر حسین میگریست.
🟡 عمرو با دست به روی خود زد و گفت: وای! پناه بر خدا! ما به فاطمه از تو نزدیکتر و شایستهتریم. پدر او عموی ما و شوهر او برادر ما و فرزندانش فرزند ما هستند. اگر فاطمه زنده بود حتما بر این کشته میگریست اما قاتل حسین را ملامت نمیکرد.
🔺حالا بهتر میتوان به اثرگذاری «روایت میدان» پی برد. اینکه چطور میشود یک جنایت عظیم تاریخی را تطهیر کرد و با تحریف، افکار عمومی را جهت داد تا جای جلاد و شهید عوض شود.
📚 منابع: الارشاد، ج۲، ص۱۲۳؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۰.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @Qasas_school
🔰 کوفه در التهاب
🟡 بنزیاد که اهلبیت را به زندان انداخت، کوفه نتوانست به سکوت و سکون فرو رود. آن وضعیت اسارت بازماندگان کربلا و سپس خطبههای حضرات، کوفه را به سمت ناآرامی پیش برد.
⚫️ درحالیکه بنزیاد میخواست با این قدرتنمایی خشونتبار، زهرچشم از مردم ناراضی بگیرد، ولی چندان موفق نبود. چرا که خون مظلوم، سکونپذیر نیست. راه میافتد و روشنگری میکند و جرأت میبخشد.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @qasas_school
🔰اولین جرأت، اولین قیام
🟡 ماجرای قیام عبداللهبنعفیفازدی یک نمونه از التهابات کوفه است.
⚫️ وقتی که بنزیاد پیروزمندانه در مسجد خطبه میخواند و حسینبنعلی را دروغگو فرزند دروغگو مینامید و سکوت رعبانگیزی بر مسجد حاکم بود؛ ناگهان عبدالله لب به سخن گشود و بنزیاد را دروغگو خطاب کرد و نشان داد که هنوز رگ غیرت در کوفه میجنبد.
🟡 همین یک واکنش به روایت ناروای بنزیاد از کربلا کافی بود تا حس حقیقتخواهی در زیرپوست شهر تزریق شود و علیه قاتلان کربلا و عاملان و آمران و ناظران قتل حسین نفرت بیافریند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @qasas_school
🔰عبداللهبنعفیف
🟡 او که دو چشم خود را در جنگهای جمل و صفین از دست داده بود و جانباز رکاب علی بود، حالا آماده میشد تا اولین شهید اعتراض پس از عاشورا شود.
⚫️ عبدالله به همراه دو قبیلهی "ازد" و "یمن" قیام کرد و در برابر سربازان بنزیاد مقاومت بینظیری نمود. اما سرانجام اسیر شد و به شهادت رسید.
🟡 نوشتهاند وقتی با بنزیاد روبهرو شد تا حکم اعدام خود را دریافت کند، کلماتی رسوا کننده علیه یزیدیان گفت و قصیدهای ۲۹ بیتی در مدح سیدالشهدا سرود.
شهادت عبداللهبنعفیف سرآغاز تحرکات دیگری شد. مانند قیام جندببنعبداللهازدی.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @qasas_school
🔰 نفرت در کوفه| مساجد ملعونه
🟡 آرامآرام حس نفرت نسبت به امویان و حاضران در صحنهی عاشورا میان مردم کوفه منتشر شد.
⚫️ زمزمههایی آغاز شد که قاتلان حسین را در کوفه نامسلمان میدانستند. این فشار افکار عمومی کاری کرد که شخصیتهایی مانند شبثبنربعی در کوفه مسجد ساختند تا مردم را مجاب کنند هنوز مسلمانند.
🟡 در روایتی از امام باقر آمده که فرمود: پنج مسجد در کوفه ملعونند. مسجد ثقیف، مسجد اشعث، مسجد جریر بجلی، مسجد سماک و مسجدی در حمراء که بر قبری از فراعنه بنا شده است.
⚫️ سپس زنان طرفدار امویان و همسران برخی از قاتلان کربلا، شترهای بسیاری کشتند و میان کوفیان تقسیم کردند. به هرکس که سهمی میدادند میگفتند این نذر دفع فتنهی حسین بوده است.
نوعی کنش فرهنگی-خدماتی که میتوانست اذهان عمومی را جهت بدهد.
📚منابع: الکامل فیالتاریخ، ج۴، ص۸۲؛ الفتوح، ج۳، ص۱۴۳؛ وقعهالطف، ص۲۶۵؛ اللهوف، ص۲۰۳ تا ۲۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۹؛ فرسانالهیجاء، ج۱، ص۲۴۸؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۷؛ مقتلالحسین خوارزمی، ص۵۹؛ انسابالاشراف، ج۳، ص۴۱۴؛ خصال شیخ صدوق، ج۲، ص۲۶۹؛ مقتلالحسین مقرم، ص۲۶۷.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @qasas_school
🔰 حرکت به سمت شام
🔶 یزید تصمیم گرفت کاروان اسیران را به شام بیاورد تا از این طریق قدرتنمایی کرده و پیروزی تاریخی امویان بر هاشمیان را در حافظه همگان حک کند. لذا دستور داد اسیران را در شهرهای مسیر کوفه تا دمشق بچرخانند. از سوی دیگر به حاکمان شهرهای مختلف دستور دادند که بساط شادی را برای مواجهه با کاروان اسیران مهیا کنند.
قافله راه افتاد و سرهای شهدا در صندوقهایی حمل میشد. به هر شهر میرسیدند سرها را باز به نیزه میزدند و چرخان و رقصان شادی میکردند.
🔹 اسامی فرماندهان و مجریان این نمایش عبارت بودند از:
۱- زحربنقیسجعفی(گزارشگر دربار دمشق)
۲- مخفربنثعلبه
۳- شمربنذیالجوشن
۴- خولیبنیزید
۵- شبثبنربعی
۶- حجربنحصین
برخی از عمربنسعد نیز نام بردهاند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @qasas_school
🔺 قافله با قریب هزارنفر از کوفه راه افتاد و با سرعت حرکت میکرد، هرچند در شهرها معطل همین نمایشها میشد.
🔷 چنانچه گفتیم هدف قدرتنمایی امویان بود و لکن در برخی شهرها این صحنهها بر مردم چنان ناگوار و گران بود که درگیری پیش میآمد و آنها مجبور میشدند وارد برخی شهرها نشده و گاه از بیراههها میرفتند تا مبادا قبایل بر آنها بشورند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @qasas_school
🔺 اسامی اسیران را نیز برخی نقل کردهاند که مشهورترین آنها عبارتند از:
۱- امام سجاد
۲- حضرت زینب
۳- فاطمهبنتالحسین
۴- سکینهبنتالحسین
۵- حضرت رباب
۶- امام باقر
🔶 نوشتهاند در تمام مسیر تا دمشق حضرت سجاد یک کلمه سخن نگفت و در سکوت محض بود. دستوپای حضرت در غلوزنجیر و در گردن وی طوق آهنین بود.
🔹 هیچ کس حق گریه هم نداشت و این خود حکایت از عمق قساوت قلب امویان و تابعان آنها دارد. از طرفی به اسیران شکنجه روحی و جسمی میدادند و از طرفی اجازه گریه هم از آنان سلب شده بود تا اینگونه فشار روحی و روانی وارد کنند.
🔸 سیدبنطاووس از امام باقر به عنوان یکی از شاهدان ماجرا نقل کرده که حضرت سجاد و مخدرات و زنان اهلبیت را بر شتران بیجهاز سوار کرده بودند و سر سیدالشهدا را بر نیزه کرده و نمایش میدادند. همینکه کسی گریه میکرد، با چوب نیزه بر سر او میکوبیدند.
📚منابع: الارشاد، ج۲، ص۱۲۲؛ العقدالفرید، ج۴، ص۳۸۲؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۶۵؛ الفتوح، ج۵، ص۲۳۵؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۶۰، ص۱۰۲؛ العبرات، ج۲، ص۲۵۸؛ نفسالمهموم، ص۴۲۳.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
🆔 @qasas_school
🔰 منزلگاه اول | خرابه و دیر نزدیک فرات
📖 نقل است که اولین مکان توقف کاروان اسیران، دیر خرابهای بوده که در آنجا امکان برداشتن آب و دادن علوفه به مرکبها و استراحت فراهم بوده است.
🔺 سربازان یزید و بنزیاد بعد از خوردن غذا و نوشیدن شراب، سرهای مطهر شهدا را از صندوقها بیرون آوردند و دستبهدست گرداند و خندیدند و سرمستی کردند.
📖 در برخی روایات آمده که دستی غیبی بر دیوار با خون نوشت:
اترجوا امه قتلت حسینا/ شفاعه جده یومالحساب؟
آیا امتی که حسین را کشته، روز حساب امید به شفاعت جدش دارد؟
🔘 بزم سربازان با این حادثه برهم خورد و وحشتزده سرها را به صندوقها بازگردانده و به مسیر ادامه دادند.
📖 در برخی روایات آمده که راهبی گفت این جمله ۵۰۰سال قبل از بعثت پیامبر شما بر دیوار این دِیْر نگاشته شده بود.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
📚 منابع: بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۵؛ المناقب، ج۴، ص۶۱؛ لهوف، ص۱۷۳؛ تاریخالخمیس، ج۲، ص۳۳۳، ینابیعالموده، ج۳، ص۱۴.
🆔 @qasas_school
🔰 منزلگاه دوم| نزدیک قادسیه
📍دومین منزلگاهی که کاروان اردو زد، نزدیک قادسیه بود. همان سرزمین مشهوری که سالها قبلتر شاهد جنگ میان مسلمانان و سپاه یزدگرد سوم ساسانی بود. جایی حدودا ۱۵ فرسنگی کوفه.
📜 حادثهی خاصی را در این منزل گزارش نکردهاند جز صدور اشعاری از امکلثوم که به احتمال زیاد زبان حال شاعران در روزگاران بعدی باشد.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
📚 منابع: مقتل ابیمخنف، ص۱۱۰؛ معالیالسبطین، ج۲، ص۱۲۱.
🆔 @qasas_school
🔰 منزلگاه سوم | جصّاصه
🛎 وقتی کاروان به این دهکده رسید، سربازانی به حاکم تکریت خبر رساندند که ما به این دهکده تحت حکومت تو درمیآییم. سر یک شورشی با ماست و اسیرانی از اهلش. برای ما علوفه و آذوقه تدارک ببینید.
✝ مسیحیان منطقه شنیدند که این کاروان حامل سر پسر پیامبر است. انجیل به دست گرفته و صلیب آویخته از شهر بیرون آمدند و بر فراز تپهای به نام "خضراء" ایستادند. با نمایان شدن کاروان اسیران بر ناقوسهای همراه خویش نواختند و فریاد زدند:
ما از این قوم که فرزند دختر پیامبر خود را کشتهاند، بیزاریم.
⛔️ اینگونه از ورود سربازان به شهر برای نمایش قدرت و تحقیر اسیران جلوگیری کردند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
📚منابع: مقتل ابیمخنف، ص۱۱۲؛ معالیالسبطین، ج۲، ص۱۲۲؛ ینابیعالموده، ج۳، ص۸۹.
🆔 @qasas_school
🔰 منزلگاه چهارم| شهر تکریت
📖 برخی معتقدند آنچه از مواجهه مسیحیان با کاروان گفته شده، به شکلی دیگر در شهر تکریت اتفاق افتاده است.
🔔 حاکم تکریت برای ورود کاروان، دستور داد شهر را بیارایند و طبالان بر طبلها بکوبند و بساط شادی راه بیاندازند.
✝ مردی مسیحی به اهالی شهر که عمدتا مسیحی و نصرانی بودند خبر داد این کاروان حامل سر پسر پیامبر اسلام است.
⛪️ مردم به خانهها و کلیساها رفتند و درها را بستند و ناقوسها را به نشانه اعتراض به صدا درآوردند.
🚫 اینگونه شهر بساط شادی را برچید. سربازان اموی ترسیدند وارد شوند. مبادا از در و دیوار بر آنها سنگ ببارد.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
📚 منابع: وسیلهالدارین، ص۳۷۰؛ معالیالسبطین، ج۲، ص۱۲۲.
🆔 @qasas_school