eitaa logo
بنیاد قم‌پژوهی
420 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
70 ویدیو
24 فایل
💠 کانال رسمی بنیاد قم‌پژوهی 🔸تاسیس: ۱۳۸۹ 🔹ارتباط با مدیر کانال: @ghompajoohi https://www.instagram.com/qompajoohi ♦️نشانی: قم: خیابان دورشهر - میدان رسالت - دانشگاه طلوع مهر - بنیاد قم‌پژوهی 🔹تلفکس: 02537831421
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 جشن‌های نیمه شعبان قم در دهه‌های گذشته در دهه سی بیشترین مرکز چراغانی نیمه شعبان گذر خان بود که حاج علی قناد و دیگران گذر را بسیار زیبا می‌آراستند. تمام مردم قم به آنجا می‌آمدند. در دهه‌های چهل چند سالی وسعت بیشتری پیدا کرد و جلوی میدان نو از همه جا زیباتر بود. یک هواپیما هم درست کرده بودند که روی ریل در ارتفاع بالا راه می‌رفت. بعد از انقلاب زیباترین جا چهار مردان شد و سال‌ها این زیبایی را حفظ کرده است. یک سال هم یک فیل درست کرده بودند که از مقعد او پف فیلم بیرون می‌ریخت و مردم با خنده و شادی جمع می‌کردند و می‌خوردند. حسین مقیمی ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ تلگرام | ایتا | سایت
💢 جشن‌های نیمه شعبان قم در دهه‌های گذشته البته از چراغانی بازارکهنه هم انصافا نباید گذشت. دهه سی و چهل و پنجاه، رنگرزی بلندیان که پرتره پیرمردها رو می‌گذاشت و کنارش هم یک مغازه بود که کله بزغاله و پوستش و یک قلیان روشن را به شکلی می‌گذاشت که به نظر می‌رسید بزغاله دارد قلیون می‌کشد. البته کسی که آن پشت قلیان می‌کشید دودش را از دهن بزغاله بیرون می‌داد. چقدر برای ما بچه‌ها جالب بود؛ چون آن موقع بیشتر خانه‌های قم حتی تلویزیون هم نداشتند. آنهایی هم که داشتند روزها آنتنش را میخاباندن تا کسی نبیند. البته شیرینی و شربت و مداحی هم بود و مداح‌های خوش صدا تمام هنرشان را آنجا نشن می‌دادند. به‌تدریج این بزغاله ضرب المثل شد. هر وقت کسی کنجکاوی می‌کرد و می‌گفت موضوع چیه؟ طرف که نمی‌خواست موضوع را بگوید می‌گفت موضوع چراغانی پارسال است که بزغاله قلیان می‌کشید. یاد آن روزها بخیر. اگر چه پیشرفت تکنولوژی راه برگشت به آن دوران رو بسته ولی راه برگشت به روابط صحیح انسانی، رفاقت‌های بی‌شیله پیله، صفا و صمیمیت و انسان‌دوستی و ارادت بی‌غل و غش به معصومان(ع) هیچ‌گاه بسته نخواهد بود. ابوالفضل رنجبر ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ تلگرام | ایتا | سایت
💢 جشن‌های نیمه شعبان قم در دهه‌های گذشته جناب رنجبر چه یادآوری و خاطره جالبی را از بازار کهنه و رنگرزی آقای بلندیان بیان کردید. باور بفرمایید یکی از بچه محل‌های ما شرط بسته بود سرِ یک فالوده اکبر آشی، مجاور نانوایی تافتون حاج مرتضی چیت‌گران که برود آ پشت و ته و توی این قلیان کشیدن بزغاله را در بیاورد. غافل از اینکه حاجی بلندیان برای جلوگیری از ورود افراد متفرقه به قسمت پشتی یک فرد قوی هیکل را مامور کرده بود ... . علیرضا ولی ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ تلگرام | ایتا | سایت
بزغاله قلیون‌کش مرحوم حاج حسین فرجی رئیس وقت صنف قصابان از کسان دیگری بود که بزغاله قلیون‌کش در نیمه شعبان درست می‌کرد. آن مرحوم این رسم را در قصابی خود در ابتدای خیابان باجک اجرا می‌کرد. سیدمحسن محسنی ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ تلگرام | ایتا | سایت
آرامستان شیخان در دهه چهل 🆔 @qomphotograph
جلسه این هفته بنیاد قم‌پژوهی (نشست ۵۰۴) موضوع: تاريخ شفاهی حجّاری در قم با حضور: - استاد حاج ابراهیم خسروانجم - استاد عباس حجری - استاد حاج عباس حکمت‌اندیش - استاد حاج حسین حکیمی - استاد غلام حسن‌بیگی ↙️ زمان: سه‌شنبه ۱۴۰۲/۱۲/۰۸، ساعت ۱۹ ↙️ مکان: میدان رسالت - دانشگاه طلوع مهر شرکت برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. تلگرام | ایتا | سایت
💢 خاطرات زمستانی: سنت‌ها و زندگی روزمره مردم قم (۱) دکتر محسن اسماعیلی "زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست" زمستان برای ما قبل از زمستان فرا می رسید. از اوایل آبان ماه هوا به سردی می‌گرایید.‌ اتاقی که درآن زندگی می کردیم، با دری چهار لنگه و چوبی به ایوان باز می‌شد. روزها دو لنگه آن باز بود و آفتاب به درون اتاق می‌افتاد و آن را گرم و روشن می‌کرد. این اتاق به قول قمی‌ها "امام رضایی" بود. با توجه به ایوانی که‌ جلو آن بود، در تابستان‌ها هرگز آفتاب به درونش نمی تابید ولی در زمستان که خورشید مایل می‌تابید، نیمی از اتاق را گرم می‌کرد و در روزگار فقدان وسایل گرمایشی و سرمایشی هوای اتاق را معتدل می‌کرد. با شروع پاییز شب‌ها درها بسته می‌شد و روزها گشوده. در اواخر آبان و اوایل آذر هنگام عصر پدرم که در آن ایام از کار افتاده بود، مقداری چوب و یا زغال در منقل یا استانبولی می‌ریخت و روشن می‌کرد و در ایوان می‌نهاد تا بوی  نفت و زغال آن از بین برود و اوایل غروب آن را به اتاق می‌آورد و در سینی گردی می‌نهاد و پالتویی بر دوش می‌انداخت و کنار آن می‌نشست. گاهی مادرم قوری چای در کنار آن می‌گذاشت و تقریباً همه گرد آن می نشستیم. من نیز مشق هایم‌ را غالباً کنار همین آتش می نوشتم‌ و بارها در کنار آن روی مشق هایم به خواب می‌رفتم. خوابی عمیق و فارغ از هر دغدغه‌ای تا صبح؛  و یا از سفره نان سنگک بیات برمی‌داشتم و روی زغال‌های گداخته می‌نهادم و پس از پشت و رو کردن، نان آتش نشانِ خاکستر نشین را با گرمای مطبوعش لذیذتر هر فست‌فود امروزی می‌خوردم. بدین گونه شبِ دم سرد گرمی می‌یافت. با آن به خواب می‌رفتم و رویاهای رنگین می دیدم. با سردتر شدن هوا در اواسط و اواخر آذر  بساط کرسی بر پا می‌شد. چاله‌ای در وسط و کف اتاق بود که به آن "چال‌کرسی" می‌گفتیم که تابستان‌ها آن را با خاک پر می‌کردیم‌ و روی آن دوغ‌آب گچ می‌ریختیم تا با کف اتاق یکدست شود و در اواخر پاییز خاک آن را خالی می کردیم و کرسی را بالای آن قرار می‌دادیم. برای آن‌که کرسی جابه‌جا نشود چاله‌های کوچک‌تری نیز در زمین کنده شده بود تا پایه‌های کرسی در ان قرار گیرد. این چاله‌ها نیز مانند چاله‌کرسی پر و خالی می‌شد. روز کرسی‌گذاری روز تغییر دکوراسیون خانه نیز بود. لحاف کرسی گسترده و در چهار طرف آن تشک پهن می‌شد و قسمت‌هایی از لحاف به طرف بیرون تا می‌خورد تا نشستن آسان‌تر شود و شباهنگام کاملا گسترده می‌شدند تا بدن کسی از لحاف بیرون نماند. رختخواب‌های اضافه نیز در چادری که به آن "چادر رختخوابی" می‌گفتیم، پیچیده می‌شد و به عنوان پشتی در یک یا دو یا چهار طرف کرسی نهاده می‌شد. طرف بالای اتاق یا جایی که پشتی داشت، جایگاه پدر یا برادر بزرگ یا مهمانان بود. مادر غالباً طرفی می‌نشست که به سماور نزدیک بود و بقیه اعضای خانواده به ترتیب اهمیت در  دو طرف باقیمانده می‌نشستند. طرف پایین که معمولا طرف در بود، جای نشستن بچه‌ها بود که پشتی نداشت و سوز سرما از ان جا کمر و پشت را نوازش می‌داد. از همین رو همیشه بین بچه‌ها رقابتی پنهان و پیدا برای نشستن در طرف‌های بالا درمی‌گرفت که برخی از موارد به در گیری نیز می‌رسید. نشستن در قسمت بالای کرسی علاوه بر این که چشم‌انداز ایوان و حیاط را در  برابر دیدگان ما قرار می‌داد، دربر دارنده نوعی تفاخر به سایر خواهران و برادران و احساس بزرگی نیز بود. روشن داشتن کرسی و گرمی آن از وظایف مادر بود. مادرم هر روز سینی‌ای که مخصوص این کار بود برمی‌داشت و به سرداب می‌رفت و از گونی‌های زغال مقداری زغال  و یک گلوله * می‌آورد. از طرف پایین دامن لحاف را بالا می‌زد و  با کفگیری خاکستر‌ها و آتش باقی مانده را به کناری می‌زد و یا کنار سینی می ریخت، آن گاه گلوله را در وسط چاله می‌گذاشت و روی آن زغال می‌ریخت و آتش را روی آن و بر فراز همه این‌ها خاکستر می‌ریخت. یکی از سرگرمی‌های دلپذیر ما در این زمان رفتن از سوی دیگر لحاف به زیر کرسی و تماشای آتش‌بازی مادر بود. آتش‌بازی شیرینی که هم دنیای ما را رنگین می‌کرد و هم روسیاهی را از زغال می‌برد. با گذشت روزها کم کم حجم خاکستر زیاد می‌شد. مادرم گاه با همان کفگیر مقدار اضافی خاکستر را در باغچه می‌ریخت و گاه از آن برای زدودن زنگ ظروف چینی و بلور  یا فلزی استفاده می‌کرد‌. خاکستر فتیله کرسی بود. شب‌های اول به دلیل کمبود خاکستر تنظیم دمای کرسی مقدور نبود و به دلیل وجود گاز مونو اکسید کربن درب اتاق باز نگه داشته می‌شد، ولی به مرور با افزایش آن به‌آسانی دمای کرسی تنظیم می‌شد. *زغال‌ها را الک و با آب مخلوط می‌کردند و به شکل گلوله درمی‌آوردند. ۱۴۰۲/۱۲/۰۹ تلگرام | ایتا | سایت
💢 کهنه‌مانده‌ها کاشی‌نبشته "این دکان موقوفه همین مسجد است" مسجد کوچکی در جنب میدان کهنه که نمونه‌های زیادتری از این نوع مساجد کوچک داشته‌ایم و هنوز هم تعدادی داریم. مساجدی که بیشتر امام جماعت دائمی ندارند و برای نمازگزارانی است که امکان رسیدن به جماعت را ندارند. امیدواریم بتوانیم فهرست کامل آن‌ها را تهیه کنیم. این مساجد می‌توانند موضوع تحقیق دانشگاهی قرار گیرند. ظاهر کاشی‌نبشته نشان می‌دهد مربوط به اواسط دوران پهلوی دوم است. کاشی‌کاری‌های دیگر مربوط به دوران اخیر است. مسجد سقاخانه‌ای قدیمی در کنار دارد که سال گذشته به همراه مسجد تعمیر و شیرهای آن هم کور شد. ایکاش به سبک سنتی و با رعایت اصول ترمیم می‌شد. تنها سقاخانه‌ای بود که می‌توانست تداعی کننده سقاخانه‌های تاریخی قم - که اینک‌ نمونه‌ای از هیچ‌کدام نداریم - باشد. عکسی همکارم آقای استادعلی چند سال پیش قبل از تعمیر به توصیه بنده از آن گرفت. امید داریم دستیاب و نشر شود. سیدمحسن محسنی ۱۴۰۲/۱۲/۰۹ تلگرام | ایتا | سایت