eitaa logo
قمپز
1.8هزار دنبال‌کننده
285 عکس
175 ویدیو
2 فایل
😁محفل طنز قمپز😁 بزرگترین محفل طنز کشور پهناور قم ارسال نظرات و اثرات @adabqomadmin 🔸صفحه اینستاگرام🔸 https://www.instagram.com/qompoz.ir 🔸صفحه یوتیوب🔸 @qompoz" rel="nofollow" target="_blank">https://www.youtube.com/@qompoz
مشاهده در ایتا
دانلود
49.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای شعر حسن رحمانی نکو در مرحله نیمه نهایی برنامه بگو بخند شبکه نسیم @qompoz😎
هدایت شده از ادبیات قم
پنجمین نشست 《کتاب شهر》 معرفی، تحلیل و جشن امضای کتاب فوت و فان(کارگاه شعر طنز) با حضور: دکتر اسماعیل امینی دکتر عباس احمدی سیدمحمدجواد شرافت شنبه، ۲۴ تیرماه، ساعت ۱۷ قم، خیابان انقلاب، انتهای کوچه ۱۷، حوزه هنری استان قم، سالن آسمان @adabqom
⭕️ رونمایی کتاب «فوت و فان» در قم 🔺عصر یکشنبه 24 تیرماه 1402 با حضور اسماعیل امینی شاعر و پروهشگر طنز و جمعی از طنزپردازان استان قم، کتاب «فوت و فان» نوشته عباس احمدی در سالن آسمان حوزه هنری قم رونمایی شد. 🔺اسماعیل امینی «ناسازگاری‌های موقعیتی در زبان و بیان» را به عنوان تعریف خود از طنز مکتوب ارائه کرد. وی در بررسی کتاب «فوت و فان» نیز آن را محصول پرباری از تجربیات نویسنده دانست و نوشتن این کتاب را نوعی انتقال تجربه توصیف کرد که همین باعث شده «فوت و فان» کاربردی و ویژه شود. 🔺عباس احمدی نویسنده اثر در شرحی بر تهیه کتاب «فوت و فان»، ‌محدودیت‌هایی که ممیزی به آن تحمیل کرده را باعث حذف بخشی از آثار و شعرهای خوب کتاب دانست. وی خاطر نشان کرد که این کتاب به سفارش حوزه هنری استان قم نوشته شد اما مراحل آماده‌سازی تا انتشار آن 4 سال به درازا انجامید. 🔺 متن کامل خبر: artqom.ir/fa/pages/News-detail/162198 🔺حوزه هنری قم در فضای مجازی👇 @Artqom_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی احمد رفیعی وردنجانی در برنامه تلویزیونی بگو بخند شبکه نسیم @qompoz😎
هدایت شده از ادبیات قم
آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان قم برگزار می کند: بزرگداشت روزِ شعر و ادبیات آیینی و تجلیل از پدر شعر آیینی استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) با حضور: استاد محمدعلی مجاهدی یوسفعلی میرشکاک ناصر فیض محمود حبیبی کسبی و شعرخوانی شاعران مطرح آیینی قم زمان: چهارشنبه، ۲۸ تیرماه(روز شعر و ادبیات آیینی)، ساعت ۱۷:۳۰ مکان: قم، بلوار غدیر، کوچه ۸، مجتمع هدایت @adabqom
صبر کن بابا که من بااین همه زخم تنت بردنت تا خیمه هارا چاره ای دیگر کنم مصطفی فاطمی نویسی @qompoz😢
از هیبت و شمشیر تو می ترسیدند از غرش گیرای تو می لرزیدند وقتی که شجاعان عرب را کشتی در معرکه از نام تو می پرسیدند درمعرکه از نام‌ تو می پرسیدند گفتی "علی" از کینه به خود پیچیدند آنقدر تو را زخم زدند ای دریا تا پیکر قطره قطره ات را دیدند علیه السلام @qompoz😢
ای کاش که این شام سحر داشته باشد ای کاش که این شمس قمر داشته باشد ای کاش به میدان نرود هیچ جوانی ای کاش که این مرد پسر داشته باشد ای کاش جوانی که شده یکه وتنها تا جان به تنش هست پدر داشته باشد ای کاش که این تازه جوان رفته به میدان در دست بجز تیغ سپر داشته باشد ای کاش عدو تن به تن آید نه که با فوج ای کاش که این قوم جگر داشته باشد ای کاش در این لشگر بدتر ز بهائم با این همه شر جنس بشر داشته باشد ای کاش به طفلان برسد جرعه ی آبی این مشک بجز اشک اگر داشته باشد؟ مانده است حسین بی قمر و قاسم و اکبر این دشت بجز خوف ، خطر داشته باشد مانده است امامی که سپاهش همه رفته سرباز به قنداقه مگر داشته باشه یک مادر و عباس و سه فرزند شهیدش ای وای از آن دم که خبر داشته باشد باید برساند به جهان بانگ محرم این قافله هر سوی گذر داشته باشد ای کاش به شعر تر من شاه شهیدان با گوشه ی یک چشم نظر داشته باشد علیرضا تیموری @qompoz😢
آب بقا نذر ساقی کربلا آمدی تا که بفهمیم وفا یعنی چه بذل خون در قدمِ خون خدا یعنی چه همه از پنجه سقای ادب دانستیم معنی پنج تن آل عبا یعنی چه رفت و برگشت تو از علقمه آموخت به ما معنی مَروه چه بوده است و صفا یعنی چه آمدی و به همه بعدِ علی فهماندی راز شقّ القمر و فرق دو تا یعنی چه چشم دادی که نیافتد به حرم، چشم کسی یاد دادی به دو عالم که حیا یعنی چه آب بر آب فکندی که بدانند آن قوم هست دریا چه کسی؟ آب بقا یعنی چه دم آخر که تو را یافت برادر، بی دست دید فریاد اخا ادرک اَخا یعنی چه عباس احمدی @qompoz😢 @abbasahmadi57
اشک مشک 🔸چقدر لذت بخش است! در این گرمای طاقت‌فرسا وقتی تنت به آب خنک می‌خورد، لذتی وصف‌ناپذیر سراسر وجودت را در برمی‌گیرد. 🔸دیگر گرما داشت کارم را تمام می‌کرد اما این جریان آرام آب سرد، جانی تازه‌ام بخشید. موج‌های کوچک پی‌درپی می‌آیند و خودی نشان می‌دهند. ارباب اما اعتنایی نمی‌کند. تمام همّ و غمّش متوجه من است. 🔸احساس غرور می‌کنم. پرچمدار، سپهسالار و پشتوانه نوه پیامبر همه حواسش را به من داده تا مرا سالم برساند. خوب دو دستش را پر از آب می‌کند. لب‌هایش تَرک خورده‌اند از بس آب ننوشیده. هُرم گرمای تنش را می‌توانم حس کنم. هوای گرم آن بیابان سوزان و خستگی جنگ در میدان و سنگینی سلاح، حسابی تشنه‌اش کرده. بهترین وقت است گلویی تازه کند و آتش این تشنگی طاقت‌فرسا را با جرعه‌ای آب گوارای فرات بخواباند. 🔸دو دست پر آبش را نزدیک می‌آورد. اندکی درنگ می‌کند. به چه می‌اندیشد؟ پس چرا نمی‌نوشد؟ خدای من! دستش لرزید. آب را به رود بازگرداند. مرا به دوش گرفت. سوار بر اسب به سرعت تاخت. چه حس خوبی دارم! با ارزش‌تر از من هم چیزی هست در این عالم؟ قرار است تشنگی فرزندان پیامبر را برطرف کنم. ارباب همچنان می‌تازد. من را با دست راست گرفته. گل از گلش شکفته. این را به وضوح می‌شود در چهره ماه‌پاره‌اش دید. 🔸می‌دانم دلیل این همه شور و نشاط را! به رقیه فکر می‌کند! به خوش‌قولی خودش! آخر خودم دیدم به او قول بازگشت با آب را داد. او همچنان خوشحال و من هم چنان مفتخر. 🔸ناگهان شیطانی هجوم می‌آورد. یکی از دو ستون خیمه حسین (ع) را می زند. سردار، دست‌بردار نیست و به سرعت مرا به دست چپ می‌اندازد و همچنان می‌تازد. فریاد برمی‌آورد: «به خدا قسم اگر دست راستم را بزنید، من از دینم دست برنمی دارم.» این جماعت نمی‌فهمند سردار چه می‌گوید! کلاغ ادراک آنها کجا و آسمان بصیرت عباس کجا؟ 🔸انگار دردی حس نمی‌کند! فقط می‌رود. یگانه محرِّکش، خدمت به حسین است و سقایت فرزندانش. ابلیسی دیگر، ستون دیگر را هم می‌اندازد و کمر پسر زهرا را می‌شکند. ارباب، مرا به دندان می‌گیرد. دهانش خشک است. چون همین بیابان پُربلا. این همه تشنه بود و آب ننوشید؟ این مرد، وفا را معنایی دوباره بخشید و شرف را حیاتی دیگر. 🔸چطور تاب آورد و آب نخورد؟ گمان می‌کنم پاسخ را فهمیده‌ام. عشق حسین این چنین اراده‌اش را پولادین ساخته و ایمانش را بنیادین. این قوم حرام‌خوار، دست برنمی‌دارند. 🔸مسلمان‌نمایی، تیری می‌اندازد و قلبم را می‌درَد. آه آه! آهم از دریدگی قلب و پارگی سینه نیست. آهم از غصه چشمان اشک‌آلود این مرد نافذ‌البصیرة است. 🔸دیدم چه آهی کشید و چه حسرتی خورد! دیدم آتش شوق و شعله امیدش چگونه سرد و خاموش شد! اشک، در چشمش حلقه زد. حس شرمندگی دارد. می‌دانم هیچ مقصر نبوده و خودش نیز، ولی شرف و حیایش، وجدانش را آرام نمی‌گذارد. 🔸نفس‌های آخرش را می‌کشد و نای سخن گفتن ندارد. با تنی خسته و رنجور تمام تلاشش را می‌کند و آخرین جمله‌اش را می‌گوید: «یا اخا ادرک اخا» @qompoz😢 @tanzac
عربی در سفر ۶ در عراق چگونه عربی صحبت نکنیم الأسَدُ المشروب: شیر نوشیدنی، شیر مشروب‌خور. مثال: أنا اُرید الأسدُ المشروب، لا أسدُ الجَنگَل. الذی یقول وووووعع (صدای غرش شیر): من شیر نوشیدنی می‌خواهم؛ نه شیر جنگل. همان‌که می‌گوید ووووااا. (شیر در زبان فارسی چون لهجه عربی ندارد از عین استفاده نمی‌کند) 🔸محمدحسین علیان🔸 @qompoz
🔹معزّ المؤمنین🔹 به روی شانۀ خاتم، که چون نقش نگین باشد نشان مُهر او باید معزّ المؤمنین باشد چه بر می‎آید، از آن آذرخشی که جمل را سوخت؟ که صلحش نیز صلحی فتنه‎سوز و آتشین باشد... گذشت از جانماز زیر پایش هم کریمانه مبادا لحظه‎ای کوتاه زیر دِین دین باشد به برق سکه خواهد داد لبخند امامش را هر آن چشمی که کور از دیدن عین الیقین باشد نمی‌لرزد به پای دار حتی! پای آن سردار که مثل مالک و عمار، عزمش راستین باشد دریغ از یار و از سردار و این دنیای غدّار و... دریغ از روزگاری که ولی، تنهاترین باشد چنان میراث‎دار لایقی از غربت مولاست که باید چندسالی، چون علی خانه‎نشین باشد نباید حرف را از خانه بیرون برد، اما آه کدام آیینه آهش را و رازش را، امین باشد؟! صدا زد زینب خود را و خواند آهسته در گوشش: که ای خواهر، مرا در خانه دشمن در کمین باشد! بیاور طشت را، اینک هلاهل هم ز پا افتاد خیالش را نمی‎کرد این دل خون اینچنین باشد... بخوان از چشم‎هایم باقی ناگفته‎هایم را در آن حاشا اگر حرفی به غیر از حا و سین! باشد نگین عرش را هم جای من یک بوسه مهمان کن دمی که زینت دوش نبی روی زمین باشد 📝 @qompoz
به وقت درد و مصیبت شکیب بود حسن شبیه حضرت مادر نجیب بود حسن به وقت جنگ چو حیدر میان معرکه ها به چشم دشمن خود بس مهیب بود حسن ز زخم خنجر و شمشیر و بعد زخم زبان همیشه بر دل و جانش نصیب بود حسن به وقت خطبه به منبر مثال پیغمبر سخن شناس و سخنور ، ادیب بود حسن برای مردم بیمار و بینوا و ضعیف کنار بسترشان چون طبیب بود حسن سزاست جان بدهم در غم شهادت او درون خانه خود هم غریب بود حسن چگونه من بنویسم ز مضطری چون او چرا که معنی امّن یجیب بود حسن علیرضا تیموری @qompoz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی سید محمد حسینی در محفل طنز قمپز اسبق!!😂 @qompoz😎
آدم پرکار اصلا کار می خواهد چه کار آدم بیعار اصلا عار می خواهد چه کار آدمی که مار دارد ، معرکه گیری کند آدم بیمار ، جانم مار می خواهد چه کار بار باشد مال وانت یا تریلی ، کامیون آن زنی که بار دارد بار می خواهد چه کار آن که باشد هار و پاچه گیرد از خلق خدا داخل خانه سگی بس هار می خواهد چه کار آن گلی که زشت و بی بو هست در باغ و چمن آن گل خرزهره اصلا خار می خواهد چه کار آنکه دارد یک خروس لاری و مرغ زیاد او بلیطِ از کرج تا لار می خواهد چه کار ماشینِ مش مندلی را نیست بوق و صندلی خودروی فرسوده مهماندار می خواهد چه کار آنکه دائم می زند زیرآبِ همکاران خود در اداره این بشر همکار می خواهد چه کار آدمی که زلف دارد می کند آرایشش آدم طاس و کچل سشوار می خواهد چه کار آنکه در دنیا ندارد یک وجب خاک و زمین آجر و سیمان یا معمار می خواهد چه کار آنکه دارد خر و یا قاطر به زیر پای خود در درون مزرعه آچار می خواهد چه کار آنکه باشد کله اش دائم به گوشی همچو من راس ساعت رادیو ، اخبار می خواهد چه کار آنکه آورده سه تا ضامن تمامی کارمند چاقوی زنجانِ ضامن دار می خواهد چه کار توپ جمع کن هست تنها این پسر دورِ چمن کارت زرد و قرمز و اخطار می خواهد چه کار آنکه دارد ماهواره با هزار و صد کانال یانگوم و جومونگ یا مختار می خواهد چه کار هر وزارتخانه آماری دهد از خود برون مملکت پس مرکز آمار می خواهد چه کار آنکه لو داده به یک سیلی تمام دوستان این چنین آدم دگر اقرار می خواهد چه کار دار باشد لایق حلاج های سربدار آدم ترسو طنابِ دار می خواهد چه کار علیرضا تیموری @qompoz😎
🚀🚀 غمنامه ی گنبد آهنین هم این ورَم هم آن وَرم، سوراخ دارم خورده ست موشک بر سرَم، سوراخ دارم از هر طرف موشک سرازیر است سویم خاکم به سر! دور و بَرَم سوراخ دارم در زیر موشکهای پی در پی به سختی کل تنم کرده وَرم، سوراخ دارم بلکه شوَم راحت از این طوفان،خودم هم سوراخ موشی می خرم سوراخ دارم دیگر اُمیدِ دفع موشکها نباشید همشهریان محترم ؛ سوراخ دارم احمد رفیعی وردنجانی @qompoz😎
📣📣📣📣 عزیزانی که مایلند در شصتمین محفل طنز قمپز، آثار منظوم و منثور خود را قرائت کنند، لطفا نوشته های خود را تا تاریخ سه‌شنبه ۲۵ مهر در پیام رسان ایتا به ادمین کانال @qompoz ارسال کنند. .. موضوعات: 1.  هجو صهیونیسم 2. موضوع آزاد (مثل همیشه) کانال قمپز در ایتا @qompoz
با سلام و احترام با توجه به اتفاق شب گذشته در غزه مظلوم و اعلام عزای عمومی در سراسر کشور، محفل طنز قمپز فردا برگزار نخواهد شد.
با پا قدمش دوباره شر می گردد این منطقه پر ز گاو و خر می گردد بایدن به تل آویو رسیده ، یعنی مجرم به محل جرم بر می گرد علیرضا تیموری @qompoz😢
شهری که ردیفِ خون بگیرد آری عطرِ گل ِ واژگون بگیرد آری سنگینی سنگ سرد وگرمای تفنگ! ِاِبلیسَکِ دون جنون بگیرد آری باران زده اَلْقدسُ لَنا شد آغاز! تا معنیِ غالبون بگیرد آری درگاه مقدس است و وادی قدسی آن خیمه سرا ستون بگیرد آری ققنوس دوباره بال و پر سوزانده هنگامه ای از درون بگیرد آری پایان نرسیده قصّه،جولان در پیش!.. صهیون سرِ سرنگون بگیرد آری پدرام اکبری @qompoz
🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇮🇷🇮🇷🇮🇷 حملهٔ کاملا جوانمردانه و اصولی جمعی از طنزپردازان استان فارس ،آن هم به صورت بداهه !به جریان منحوس صهیونیست.در حمایت از مظلومان تاریخ اکبری جاویدنیا عرفان پور زارعی ظفرآبادی کیوانی ملایی خر تویی و خرنمایی صهیونیست! هیچ هیچی ادعایی صهیونیست حل نماید آخر آمریکا تو را مثل پشکل توی چایی صهیونیست! گر به خر توهین نمودم معذرت قاطری پر مدعایی صهیونیست! غده ای چرکین و بدخیمی بَبو! چون سرطان بی دوایی صهیونیست! می شود موشک نصیبت روز و شب چون به نابودی سزایی صهیونیست قاطران هم اهل بارند و زبل تو کثافت در خلایی صهیونیست! گیر آوردی به غزه بی پناه کودکان بی نوایی صهیونیست؟ باش تا یک باره در جیبت! رود موشکِ بی رد پایی صهیونیست جمع کن اسباب، وقت رفتن است آخرش توی فضایی صهیونیست باز از ترست که جایت خیس شد آخ خیلی بی‌حیایی صهیونیست یک سویت یک پا و یک پا آن سویت چون خلای آسیایی صهیونیست چند تا بت خانه آنجا ساختی فکر کردی که خدایی صهیونیست؟ با مسلمان نیستی هم قد بَبو ما کجا و تو کجایی صهیونیست ای نتانیاهو و ای کفتار پیر فکر کردی اژدهایی صهیونیست!؟ آب بینی را بکش بالا که باس بند تنبان را بپایی صهیونیست اهل «بی شوخی» تو را رسوا کنند هر چه هم که روسیایی! صهیونیست جای تو آخر همان آشغالی است خوب می دانم فنایی صهیونیست هی مقامت را نبر بالاترک آخرش اینجا گدایی صهیونیست غرقه گشتی باز در دریای خون خاک برسر! ناخدایی صهیونیست؟ توی خوابت رفته ای نیل و فرات پس بخواب لالا لا لایی! صهیونیست باز زنجیرت که پاره گشته است وای محتاج شفایی صهیونیست در میان خل و چل های جهان یکه تازی و سوایی صهیونیست می شوی بی خانه آخر یک زمان خواب دیدم در عزایی صهیونیست می گذارد آخرش تنها تو را گر چه بایدن را عصایی صهیونیست مرگِ من ای جانِ پدرامت بیا! سوی ایران سهمِ مایی صهیونیست تا کنم از گرز رستم پیش تو چند باری رونمایی صهیونیست! ما همه «بی شوخیان!» هجوت کنیم لایق هجو و ادایی صهیونیست خانه ات سست است چونان عنکبوت چون همیشه کله پایی صهیونیست چون کسی که مرده باشد این زمان بی قبای بی قبایی صهیونیست بوی گندت در جهان پیچیده چون معنی اصل خلایی صهیونیست خودکشی کردی تو با این کارها هارا گیری سامورایی صهیونیست! قِی نمودی مردی و مردانگی قاتل این بچه هایی صهیونیست کِشتی جهل و نفهمی را کنون یکه فردِ ناخدایی صهیونیست کره خر تر از تو در دنیا که نیست لایق هر ناسزایی صهیونیست می کند دنیا ترحم بر تو هی چون که محتاج دوایی صهیونیست شش قلو درد و بلا را روز و شب در خفا این گونه زایی صهیونیست بی شوخی میگم نتانیابوی! خر لایق هر مسترایی (حی) سگیونیست هی نپر بالا و پایین نره خر! غزه را آخر فدایی صهیونیست پست و بی مقداری و خیلی ذلیل کی کجا تو کدخدایی صهیونیست؟ کودکی هستی که از مادر یکی از پدر بیش از سه تایی صهیونیست هجو کم باشد برای این الاغ لایق فحشی خدایی! صهیونیست عکس تو پخش است هر جا میروم وای دیدم بی قبایی صهیونیست گفته ای که گنبدی و آهنین! وخ! چه چرت و پرت هایی صهیونیست! چون که آدم نیستی، صد حیف خر! لایق صد افترایی صهیونیست گرچه می گویی که هستم نیستی بی گمان باد هوایی صهیونیست دردها باشد فراوان و تو خود بی دوایی بی دوایی صهیونیست من نمی بینم بفرما عرعری تا بفهمم در کجایی صهیونیست سگ به پای تو شرف دارد ولی گرچه از تخم سگایی سگیونیست بی شرف! مظلوم گیر آورده ای؟ مثل پشکل زیر پایی صهیونیست سگ شدی زنجیر را پوکانده ای لایق کف گرگ مایی صهیونیست بُته ی خاری به دردی می خورد تو از آن بی بتًه هایی صهیونیست محو گردی و به زودی بینمت گرد و خاک و در هوایی صهیونیست صدبلا دیدم به عمر و زندگی تو بلا روی بلایی صهیونیست با گروه بی شوخیمندان طنز تا همیشه کن جدایی سگیونیست عاقبت گور تو کنده می شود دولت پست کذایی سگیونیست مُشتی از طوفان الاقصی بس است تا چنین گل گیجه آیی صهیونیست @qompoz😎