eitaa logo
کانون نویسندگان قم
1.7هزار دنبال‌کننده
384 عکس
42 ویدیو
8 فایل
🔹کانال رسمی کانون نویسندگان قم ارتباط با مدیر کانال: @kanooneqom نشانی: قم: خیابان دورشهر،نبش میدان رسالت، جنب موسسه آموزش عالی طلوع مهر ، کانون نویسندگان قم تلفن: ۳۷۸۳۱۴۲۱ - ۰۲۵
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢بخشی از نشست شرح مثنوی استاد علی حیدری یساولی کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
دربارۀ «بی‌تفاوت» در کتاب غلط ننویسیم آمده‌است: «بی‌تفاوت [...] که براثر گرته‌برداری [...] در نیم قرن اخیر در رسانه‌ها و نوشته‌ها کم‌وبیش متداول شده، غلط است و به‌جای آن باید گفت بی‌اعتنا، بی‌علاقه، بی‌توجه، لاقید، و نظایر این‌ها.» ۱) «بی‌تفاوت» صفت است و ساختِ آن «بی-» + اسم است. این‌ صفت‌ها را می‌توان به دو دسته‌ تقسیم کرد. دستۀ اول: صفت‌هایی که موصوف آن‌ها فاقد چیزی‌اند: «بی‌ادب» (آن‌که ادب ندارد)؛ «بی‌خاصیت» (آنچه خاصیت ندارد). دستۀ‌ دوم: صفت‌هایی که ویژگی‌ کسی یا چیزی را بیان می‌کنند: «بی‌ناموس» (ویژگی آن‌که از لاابالی‌گری یا کارهای نامشروع پرهیز نمی‌کند، نه آن‌که ناموس ندارد). همچنین: «بی‌امان»،‌ «بی‌امانت»، «بی‌جا»، «بی‌فکر»، «بی‌کله»، «بی‌‌نماز»، و ... . «بی‌تفاوت» نیز از همین دسته است. ۲) «بی‌تفاوت» معمولاً در سه معنای کمابیش مترادف به‌کار می‌رود که از آن‌ها معنای اول و دوم رایج‌تر است: - صفتِ کسی است که در برابر هیچ‌کس یا هیچ‌ چیزی احساس مسئولیت نمی‌کند و واکنشی نشان نمی‌دهد. - صفتِ کسی است که تحت تأثیر عوامل یا شرایطی همه‌چیز برایش یکسان است. - صفتِ کسی است که نه اهل جانبداری است و نه مخالفت؛ خنثاست. ۳) «بی‌تفاوت» را می‌توان با «بی‌طرف» (impartial) مقایسه کرد، زیرا «بی‌طرف» نیز صفت کسی است که از دو یا چند طرفِ دعوا از هیچ‌یک جانبداری نمی‌کند، نه این‌که فاقد «طرف» است! بنابراین اگر «بی‌تفاوت» غلط باشد، «بی‌طرف» و ده‌ها واژۀ مشابه آن نیز غلط است و اگر واژه‌های مشابه آن درست‌ باشد، «بی‌تفاوت» نیز درست است. هردو را بسنجید با «بی‌انضباط» (indiscipliné)، «بی‌قیدوشرط» (inconditionné)، «بی‌تناسب» (disproportionné)، و مانند این‌ها که همگی گرده‌برداری و درست‌اند. ۴) چند شاهد متعارف و پسندیده برای «بی‌تفاوت»: - «دنيای هزار و يک شب، از همان آغازِ گيرودارِ مجادلاتِ معتزله، نسبت‌به عشق [...] نمی‌‏توانسته‌است بی‏‌تفاوت‏ مانده باشد.» (عبدالحسین زرین‌کوب، از کوچۀ رندان، ص ۱۷۷) (وی،‌ در همین منبع،‌ تعبیر «بی‌‌تفاوتی رندانه» را برای حافظ به‌کار برده‌است.) - «ميان كوچه زنی را می‌‏بيند كه مَشک به دوش گرفته‌است. علی عليه‌السلام آدمی نيست كه بی‌‏تفاوت‏ از كنار اين مناظر بگذرد.» (مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۲۳، ص ۱۴۳) - «پدر [...] راضی و بی‌‌تفاوت است؛ هم برنده است هم بازنده؛ - حرف زدنِ نرگس آرام است و بی‌تفاوت؛ - بی‌تفاوت دَمِ بار ایستاده بود.» (از منابع گوناگون داستانی، از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «بی‌تفاوت») یادآوری: فرهنگستان، در حوزۀ روان‌شناسی و علوم سلامت، واژۀ «بی‌احساسی» را برای apathy تصویب کرده، اما برای erotic apathy تعبیر «بی‌تفاوتی شهوانی» را تصویب کرده‌است. این نشان می‌دهد که «بی‌تفاوت» نیز به‌طور کلی در زبان پذیرفته و متداول شده‌است و کاربرد آن اشکالی ندارد. بر پایۀ جست‌وجوی گوگل نیز بسامد «بی‌تفاوت»، تا چهار برابر، بیشتر از سایر واژه‌های مترادف آن است. ۵) دو شاهد از کاربرد ناپسند و غیرطبیعی «بی‌تفاوت»: - «فکر این‌که بعدها در حق کسی نیکوکاری بکنم یا [...] شیرۀ جانشان را بمکم، در آن دقیقه،‌ بی‌شک برایم بی‌تفاوت بود.» (فئودور داستایِفسکی، جنایت و مکافات، ترجمۀ مهری آهی، ص ۶۱۱) ترجمۀ پسندیده و طبیعی: ... برایم یکسان بود؛ برایم فرقی نداشت. - «اگر من مهره‌های چوبی [شطرنج] را با مهره‌های عاج عوض کنم، این تغییر در نظام بازی بی‌تفاوت است.» (هرمز میلانیان، آزادی و بند در زبان و مقالات دیگر (گردآوردۀ احمد خندان)، ص ۴۱) تعبیرِ‌ پسندیده و طبیعی: ... در نظام بازی تأثیری ندارد؛ ... در نظام بازی تفاوتی ندارد. ۶) معمولاً نمی‌توان دو یا چند واژۀ عیناً مترادف یافت و اهل زبان نیز هر واژه‌ای را برای برآوردن نیازی یا بیان مقصودی به‌کار می‌برند. برای مثال، واژه‌هایی که در ادامه آمده‌اند کمابیش مترداف‌اند، ولی نمی‌توان همیشه و همه‌جا از آن‌ها به‌جای هم استفاده کرد: بی‌اعتنا، بی‌توجه، بی‌تفاوت، بی‌مسئولیت، بی‌رگ، بی‌عار، بی‌خیال، بی‌فکر، بی‌احساس، بی‌انگیزه، بی‌قید. این واژه‌ها، افزون بر تفاوت معنایی، ممکن است تفاوت کاربردی و سبکی نیز داشته باشند. ۷) در نتیجه، از آنجا که «بی‌تفاوت» مانند صدها واژۀ گرده‌برداری‌شدۀ دیگر در گفتار و نوشتارِ امروز کاملاً رایج است، پذیرفتنی و درست است و کاربرد بجای آن اشکالی ندارد. سید محمد بصام @Matnook_com instagram.com/matnook_com aparat.com/v/1EtiD
💢مثنوی‌خوانی 🔸جلسه هفتگی شرح مثنوی مولانا 🔹استاد: علی حیدری یساولی 🔹جلسه پانزدهم: شنبه ۲۰ اسفند۱۴۰۱ ساعت۱۹ 🔻مکان: قم، انتهای خیابان دورشهر، نبش میدان رسالت موسسه آموزش عالی طلوع‌مهر 🔹حضور برای عموم علاقه‌مندان بلامانع است کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💢شكل‌های بیگانه رضا بابایی ریختن كلمات فارسی در وزن‌ها یا قالب‌های بیگانه، به‌هیچ‌روی پذیرفتنی نیست؛ اما وارونۀ آن، یعنی ریختن واژه‌های غیر فارسی در شكل‌ها و قالب‌های فارسی، درست و حتی گاهی مطلوب است. بنابراین برساخته‌هایی مانند «مكلا» به معنای «كلاهی»، و «ممهور» به معنای «مُهرشده»، و«ملكوك» به معنای «لكه‌دار»، «افاغنه» به معنای «افغان‌ها» و «خوبیت» به معنای «خوب بودن» نادرست است. كلماتی مانند فرمایشات، پیشنهادات، گزاراشات و بازرسین، از همین رو ناروا است؛ زیرا «ات» یا «ین» از ادات جمع عربی است و بر تن واژۀ فارسی، جامۀ ناموزون می‌پوشاند. جمع مكسر نیز همین حكم را دارد. زبان فارسی مانند بیشتر زبان‌های دنیا، فاقد جمع مكسر است. وقتی كلمه‌ای را كه رگ‌وریشۀ فارسی دارد، به بهانۀ جمع بستن می‌شكنیم، آن را از شكل فارسی درآورده و تازی كرده‌ایم. بر این پایه، جمع «دفتر»، همان «دفترها» است نه «دفاتر»، و جمع درست «ترك»، «ترك‌ها» است نه «اتراك»، و جمع «درویش» نیز «درویش‌ها» است نه «دراویش» و جمع «استاد»، «استادان» است، نه «اساتید». همچنین است تركیب‌های مجعولی مانند لایتچسبك وممنوع‌الكار و حسب‌الدستور. با وجود این، مانعی ندارد كه واژه‌های بیگانه را شكل و شمایل فارسی دهیم و بر تن آنها جامۀ دری بپوشانیم؛ مانند «فهمیدن» كه در آن، فهمِ عربی، به هیئت مصدر فارسی درآمده است. از همین دست است واژه‌های «طلبیدن»، «داوطلب»، «بلادرنگ»، «مؤلفان»، «خوشحال» و «عقل‌گرایی». بنابراین در همان حال كه «مؤلفین» درست است، «مؤلفان» درست‌تر است. نیز گفتنی است كه افزودن علائم غیر فارسی، مانند تشدید و تنوین، بر كلمات فارسی جایز نیست؛ زیرا تحمیل قالب غیر فارسی بر واژۀ فارسی است. مثلا شكل صحیح «دوم» و «سوم» بدون تشدید واو است؛ بر خلاف «اوّل» كه عربی است و تشدید را می‌پذیرد. همچنین ورود تنوین بر همۀ كلمات فارسی ممنوع است، و بهتر است از كلمات عربی تنوین‌دار نیز كمتر استفاده شود. کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💢صفات نوشتۀ خوب (۱) می‌توان ویژگی‌ها و اوصافی را برای هر نوشتۀ خوب برشمرد، که وجود آن‌ها برای هر نوشته، امتیاز محسوب می‌شود. این ویژگی‌ها عبارت است از: 1️⃣ سادگی و کوتاهی جملات جملات طولانی، خسته‌کننده است و گاهی مطلب و پیام نوشته را نامفهوم می‌سازد. تعبیرات دشوار و جملات سنگین و اصطلاحات نامأنوس و دور از ذهن هم همان اشکال را دارد و «نقض غرض» می‌شود. با این حساب، روشن است که کوتاهی و سادگی جملات، بر جاذبه و لطف نوشته می‌افزاید. در برخی از آثار جلال آل احمد (مثلاً خسی در میقات) این ویژگی دیده می‌شود. 2️⃣ درستی و صحت دستور زبان، عهده‌دار درست‌نویسی است. شناخت قواعد جمله‌سازی و ترکیب کلمات و به کار بردن آن‌ها، آبروی هر نوشته است. پس نویسنده باید با قواعد دستوری هم آشنا باشد و درست بنویسد؛ مثلاً مباحثی همچون: نهاد و گزاره، حروف ربط، تناسب فعل و فاعل، ضمایر و اشارات، جملات شرطی و استفهامی و خبری، پسوندها و پیشوندها، ترکیب‌ها و اضافات، زمان و ... . آنچه در اصلاح یک متن به اسم «ویرایش» یا تصحیح انجام می‌گیرد ناظر به ضعف‌های عبارتی، غلط‌های املایی، کاربرد علایم نگارشی، غلط‌های دستوری یا رسم‌الخطی و کاربردی در واژه‌هاست. در کتاب‌های تفصیلی به بیان انواع این غلط‌ها پرداخته‌اند و در اینجا مجالی برای بسط سخن نیست. 3️⃣مشخص بودن پیام و موضوع هدف و مقصود نویسنده باید واضح باشد تا خواننده به نوایی برسد، سردرگمی و ابهام و پیچیدگی مفاهیم مطرح شده، ضعف نوشته است و میان خواننده و نویسنده، ارتباط متفاهم را برقرار نمی‌سازد. همچنان که بیان ثقیل و پیچیده، در «گفتار» هم عیب به شمار می‌آید. 4️⃣محتوای زیاد و حجم کم از صفات خوب هر نوشته، پرهیز از پرگویی و اضافه‌گویی است. نوشته باید پربار و غنی باشد؛ در حداقل عبارات و صفحات ممکن. حالت اسفنجی داشتن، ضعف یک نوشته است که هر چه آن را بفشاری، از حجم زیاد آن چیزی به دست نمی‌آید و عصاره‌اش اندک است. البته نه به حدّی خلاصه‌گویی و رمزنویسی که اصل مطلب، هدر رود و تباه شود. به تعبیر ادبی باید از «اِطْنابِ مُمِلّ» و «ایجار مُخِلّ» پرهیز کرد. آثار شهید مطهری، در پرباری و پرمحتوایی و پرهیز از لفاظی‌های بیهوده، الگوی خوبی است. جواد محدثی «کتاب با اهل قلم» کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💢صفات نوشته خوب (۲) 5️⃣ فصاحت و بلاغت درستی کلمه و کلام و ترکیب الفاظ و سهولت تلفّظ تعابیر و رعایت قواعد، «فصاحت» است. شناخت مقتضای حال، تناسب زمانی و مکانی، شرایط جامعه، روحیات خواننده و نیازهای فکری و پسند ذوقی او و ... به «بلاغت» مربوط می‌شود. نوشته هم باید صحیح و فصیح باشد، هم رسا و بلیغ. 6️⃣ نوآوری نوشته‌ای که از ابتکار و نوآوری برخوردار باشد، امتیاز دارد. این ابداع، هم در مضمون و دیدگاه و پیام، مطرح است، هم در زاویۀ دید و نوع نگاه به موضوع و هم در شکل جملات و قالب های جدید در سبک نویسندگی. تکرار مکررات و نداشتن حرف نو و نگاه نو، نوشته را از گیرایی دور می‌کند. «سخن نو آر، که نو را حلاوتی دگر است.» یا باید حرفی تازه داشت، یا نگاهی تازه، یا سبکی جدید. یافتن «قالب نو» برای «مفاهیم کهن»، آن‌ها را از کهنگی نجات می‌دهد و کارآمد می‌سازد. اگر تنها به استواری محتوا و صحت مضمون و آسمانی بودن پیام اعتماد کنیم و به عرضۀ آن مفاهیم با روش‌های جدید نیندیشیم، شاید قشر عظیمی از علاقه‌مندان به مبانی دینی و ارزشی را از دست بدهیم. 7️⃣ رعایت علایم نگارشی علامت‌های نگارشی، در نوشته، مانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی در جاده است. نبودنش، خطا آفرین است و کاربرد و نصب غلط آن‌ها هم حادثه‌آفرین. علایم، به درست خواندن و درست فهمیدن نوشته کمک می‌کند و خواندن را هم آسان تر می‌سازد. کاربرد صحیح علایمی همچون نقطه، ویرگول، علامت سؤال، نقل قول، دو نقطه، گیومه، پرانتز و... از محسّنات نوشته است. در یادداشت‌های کوتاه هم باید مقید بود آن‌ها را درست به کار برد. البته افراط در علامت گذاری در نوشته، از سوی دیگر عامل خستگی و مانع سرعت در مطالعه است. جواد محدثی، «کتاب با اهل قلم» کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💠 مبارک باد ایّام بهارت ✍ حمید صادقی خواجه مسعود قمی از اکابر و شاعران برجستۀ قرن نهم هجری است که محل تولد و زندگی وی شهر قم بوده است. لیکن به عللی که در اشعار خود نیز بدان اشارت کرده است به ولایت خراسان کوچیده و در دستگاه میر علی شیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا، مقامی درخور احترام کسب کرده است. وی که به سبک نظامی بلند آوازه شاعری نمود، صاحب منظومه‌های عاشقانۀ شمس و قمر و یوسف و زلیخا است. در این موسم بهاری ضمن عرض تهنیت و شادباش فرا رسیدن نوروز ابیاتی دلکش از منظومۀ شمس و قمر در توصیف فصل بهار تقدیم می‌‌گردد: "جهان از سبزه فیروزی گرفته همه کس برگ نوروزی گرفته زمین بگشاده درِ خُلد برین را فلک خم گشته تا بیند زمین را شنیدم در بهاران خون شود بیش کشیده خار گل زان نشتر خویش گشاده غنچه خون و کرده بیرون شکوفه پنبه بهر بستن خون ز سر مستی گل از یک‌سو فتاده صبا بر دامن گل سر نهاده به هم بر کرده گل بازار خورشید شده شرمنده ابر از سایۀ بید به شبنم شسته ریحان زلف بلبل فلک پر کرده ز انجم دامن گل زده گل هم‌چو مستان پیرهن چاک نسیم از بوی گل افتاده بر خاک … قمر با شمس گفت ای قره العین به دیوار تو روشن چشم کونین مباد از بادۀ دولت خمارت مبارک باد ایّام بهارت مباد از روزه عیشت را زوالی شبت ماهی و ماهی باد سالی ز خوبی هر چه خواهی در سمندت فلک در سایۀ سرو بلندت هوا بس خرم است امروز و دلکش گرفته لاله جام و باده بی‌غش گرفت اینک عروس گل ز سر ناز گلستان کرد عالم را دگر باز چمن سر سبزی باغ جنان یافت جهان از نکهت نوروز جان یافت به مجلس گل زر خود بر طبق کرد چنان کز شرم آن نرگس عرق کرد چمن خود را به رنگ و بو بیاراست سمن بنشست و سرو ناز برخاست دگر جان یافت خاک از باد شبگیر جوان شد دگر بار عالم پیر چمن هنگامۀ پیر و جوان شد گل آتش باز و سوسن قصه خوان شد درخت از گل که بر وی دارد آرام مثال گنبد سبز است و بهرام ز بوی گل که شد تا چرخ دوار ز کامت ابر نیسان را دگر بار چرا فصلی چنین تنها نشینم بیا تا با گل و صهبا نشینم تو خورشیدی و من آن ذرۀ پست که در دامن افاق تو زد دست" ۱۴۰۲/۰۱/۰۱ 🌐http://www.qompajoohi.ir/ 🆔 telegram.me/qompajoohi https://eitaa.com/ghompajoohi
💠 چرا استاد سمیعی پدر ویرایش ایران است ✍ ابوالفضل طریقه‌دار استاد احمد سمیعی (گیلانی) نویسنده، مترجم و ویراستار برجسته کشور، پس از سال‌ها تلاش بی‌وقفه علمی در دوم فروردین ۱۴۰۲ و در ۱۰۲ سالگی رخ در نقاب خاک کشید.  نگارنده چهار دوره در کلاس‌های ویرایش ایشان شرکت کردم. حدود سال ۱۳۷۰ بود که برای تدریس در مرکز تحقیقات وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی امروز) به قم دعوتشان کردم. با این که رفت‌و‌آمد میان قم و تهران برایشان زحمت داشت با روی باز پذیرفت و صحبت از حق‌التدریس نکرد. همیشه با خود فکر می‌کردم که قبل از استاد سمیعی، اساتید دیگری به ضرورت اصلاح نوشته‌های دیگران پی برده بودند و سمت اصلی‌شان در مطبوعات یا مراکز انتشاراتی، ویرایش بوده است، اما چرا استاد سمیعی به « پدر ویرایش ایران»، مشهور شده است؟ مثلاً حدود دویست سال پیش، یعنی در دوره محمد شاه قاجار، روزنامه‌ای با نام «کاغذ اخبار» در آمد. میرزا محمد جعفر ادیب شیرازی، منشی (ویراستار) این روزنامه بود و وظیفه داشت مطالب نویسندگان را به فهم عامه مردم نزدیک کند و با دخل و تصرفاتی از دشواری نثر بکاهد. (ر.ک: فرید قاسمی، سرگذشت مطبوعات در ایران) یا استاد احمد آرام، استاد خودش غلامحسین خان رهنما را در دوره رضا شاه، اولین ویراستار ایران می‌داند. (دانشنامه جهان اسلام، مدخل رهنما) یا در سال ۱۳۲۸ش محمد پروین گنابادی به توصیه دکتر پرویز ناتل خانلری،‌ اولین میز ویرایش را در انتشارات دانشگاه تهران گذاشت. (مجله راهنمای کتاب، دی و بهمن ۱۳۵۳) مهم‌تر از همه خود استاد احمد سمیعی، اولین ویراستار به معنای امروزین را استاد اسماعیل سعادت می‌داند. (بزرگداشت اسماعیل سعادت، خبرگزاری مهر، ششم مهرماه ۱۳۸۹) در این باره بیشتر می‌توان نوشت، ولی همین مقدار کافی است که بدانیم استاد سمیعی، اولین ویراستار ایران نیست؛ چون ایشان ویرایش را در سال ۱۳۴۶ از انتشارات فرانکلین شروع کرد، اما چرا او به «پدر ویرایش ایران» مشهور شده و پیشنهاد شده در تقویم ایران، روز تولدش را - یازدهم بهمن- روز ویراستار، بنامند در این خصوص باید گفت: ۱. استاد سمیعی، عاشق ویرایش بود و از این که متن پیچیده و مبهمی را می‌پیراست لذت می‌برد. این عشق او با دید انتقادی عمیق، مطالعه وسیع، شم زبانی مثال زدنی، گنجینه واژگانی غنی و مهم‌تر از همه انصاف و فروتنی علمی، در هم آمیخته بود و سبب می‌شد هر کتاب یا مقاله‌ای، جذاب و خواندنی شود. ۲. با وجود کهولت سن ، از این شهر به آن شهر و از کلاسی به کلاس دیگر می‌رفت و رنج سفر را بر خود می‌خرید تا این فن را به علاقه‌مندان آموزش دهد. ۳. تجربه‌ها و آموخته‌های خود را در قالب مقاله و کتاب، ارائه کرد و متن‌های علمی و فنی سنجیده‌ای را برای آموزش و تدریس ویرایش آماده ساخت، که جامع‌ترین و مهم‌ترین آن‌ها کتاب «آیین نگارش و ویرایش» است. ۴. در هر همایشی نکته‌های نابی از ویرایش را مطرح می‌کرد و به روش‌های مختلف می‌کوشید که بر اطلاعات ویراستاران بیفزاید و با ارائه پیشنهادها ضرورت گسترش این فن را به نهادهای فرهنگی گوشزد می‌کرد. در رثای چنین دانشمند فرزانه‌ای باید با رودکی همنوا شد که: از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد، هزاران تن ۱۴۰۲/۰۱/۰۳ https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom https://telegram.me/kanoonnevisandeganqom
💢صفات نوشته خوب (۳) دربارۀ علایم نگارشی (سجاوندی) در کتاب‌های مبسوط‌تر، بحث‌های مفصّلی انجام گرفته است. در اینجا تنها عمده‌ترین آن‌ها فشرده مطرح می‌شود: 🔸نقطه ( . ) در پایان هر جملۀ کامل می‌آید. چه در متن، چه پاورقی. همچنین پس از حرفی که نشان اختصار یک کلمه است، مثل ه‍ . ق. (هجری قمری) یا P.T.T (پست و تلفن و تلگراف). 🔸دو نقطه ( : ) پس از کلمه‌ای که برای نقل قول می‌آید (می‌فرماید:)، برای اجمال قبل از تفصیل (اصول دین پنج است:)، برای مورد لغت و معنی (اعتدال: میانه‌روی). 🔸کاما، ویرگول ( ، ) ـ برای موارد مکث در وسط جمله. ـ هنگام عطف کلمات، به جای واو (شهرهای تهران، قم، مشهد). ـ آنجا که آوردنش، ارتباط کلمات را تصحیح کند و مانع اشتباه‌خوانی شود. ـ جدا کردن توضیحات مربوط به نشان پستی یا منبع یک نقل (خیابان ری، کوچۀ خورشید...) یا (تاریخ ایران، ج ۲، ص ۱۶). 🔸نقطه ویرگول ( ؛ ) آنجا که جمله از نظر دستوری کامل است ولی از نظر معنی ارتباطی با بعد دارد. مثل (نویسندگی ضرورت تبلیغ است؛ پس آن را بیاموزیم). 🔸علامت سئوال ( ؟ ) ـ در پایان جمله‌های پرسشی (چه سؤال واقعی، چه انکاری و استهزاء) ـ آنجا که بخواهیم نسبت به مطلبی ایجاد شک کنیم یا یقینی نباشد. مثل: سعدی، متوفای ۶۶۰ (؟) 🔸علامت تعجّب ( ! ) ـ آنجا که جمله، تعجبّی باشد. ـ در موارد دعا، ندا، نفرین، تحسین، آرزو، حسرت و کلّاً کلماتِ عاطفی، (چه شهر خوبی! دریغا! احمد!) 🔸خط فاصله ( ـ ) ـ دو سوی جملۀ معترضه ـ میان کلمات ترکیبی (عقیدتی ـ سیاسی). ـ پس از کلماتی که بخشی از آن‌ها به سطر بعد منتقل می‌شود. ـ در گفت وگو‌هایی که در نمایشنامه و داستان است. ـ هنگام تقسیم‌بندی‌ها پس از اعداد. ۱ـ ۲ـ در این مورد، بعضی هم پس از اعداد در تقسیم‌بندی یا در پاورقی‌ها، به جای خط فاصله، نقطه می‌گذارند(۱.). 🔸گیومه ( «» ) ـ ابتدا و انتهای نقل قول مستقیم. ـ مشخصّ ساختن اسم‌های خاص و اَعلام و اصطلاحات. ـ برجسته‌تر کردن کلمانی خاص (البتّه نه در حدّ افراط). 🔸پرانتز ( ( ) ) برای توضیحاتی پیرامون برخی کلمات در متن: استقراض (وام گرفتن). 🔸کروشه ( [ ] ) برای افزودن چیزی به متن اصلی، یا بیان اختلاف نسخه. 🔸سه نقطه ( ... ) برای نشان دادنِ حذف یک کلمه یا بخشی از متن، نشانۀ افتادگی از متن اصل، نشان ادامۀ مطلب. 🔸ستاره ( * ) اغلب در سمت چپ بالای کلمه‌ای در عنوان یا متن گذاشته می‌شود، برای توضیح خاص در پاورقی. گاهی هم برای جدا کردن بندها و پاراگراف‌های یک نوشته به کار می‌رود، که در این صورت اغلب سه ستاره *** آورده می‌شود. جواد محدثی، «کتاب با اهل قلم» کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💢 از رویِ دستِ ویراستار 🔸منبع: کتاب طریق ویرایش 🔸کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💢موانع ساده‌نويسی رضا بابایی بسیاری از ما نمی‌توانیم ساده و روان بنویسیم و راست گفته است پوپر كه «در جهان دانش، كاری دشوارتر از آسان‌نویسی نیست.» ساده‌نویسی، موانع و عواملی دارد كه برخی را همه می‌دانند و برخی هنوز نیاز به بحث و بررسی دارد. این مقدار را مطمئنیم كه دشواری و ناهمواری سخن، تك‌علتی نیست و این پدیدۀ ناخوشایند، چندین آبشخور دارد. من عوامل دشوارنویسی را به دو گروه تقسیم می‌كنم و معتقدم به گروه دوم كمتر توجه شده است. برخی از موانع ساده‌نویسی(گروه اول) به كم‌مایگی نویسنده یا كم‌دانی خواننده یا پیچیدگی محتوا برمی‌گردد. به هر حال برای كسی كه در همۀ عمرش فقط كتاب‌های ادبی یا حقوقی یا فلسفی خوانده است، بیشتر نوشته‌های ریاضی دشوار می‌نماید. عكس آن هم صادق است. تنها شماری اندك از نویسندگان می‌توانند سادگی را با ژرفایی جمع كنند. به قول مولوی: جمع صورت با چنان معنای ژرف نیست ممكن جز ز سلطان شگرف گروه دوم از موانعی كه راه ساد‌نویسی را ناهموار می‌كنند، مربوط به مشكلات زبان فارسی است. یعنی عیب نه در نویسنده است و نه در خواننده. مثلا كسی كه بخواهد درست و مطابق قواعد بنویسد، به‌سختی می‌تواند آسان و ساده هم بنویسد. ما دربارۀ توانایی‌‌های زبان مادری‌مان فراوان خوانده‌ایم و نوشته‌ایم، اما كمتر دربارۀ مشكلات بیرونی و درونی این زبان می‌دانیم. اینكه چرا در این زبان نمی‌شود همیشه ساده‌‌نویسی را با درست‌نویسی یا زیبانویسی جمع كرد، ریشه‌های تاریخی دارد و اكنون موضوع بحث نیست. برخی از نویسنده‌ها اگر میان زیبایی و درستی، مجبور به انتخاب یكی ‌شوند، درست‌نویسی را انتخاب می‌كنند و عطای زیبا‌نویسی را به لقای آن می‌بخشند. اما اگر گزینه‌های انتخاب، درستی و سادگی بود، تكلیف چیست؟ اگر برای ساختن جملۀ ساده، روان و همه‌فهم، مجبور به چشم‌پوشی از یكی یا برخی قواعد درست‌نویسی بودیم، باز باید طرف سادگی را بگیریم؟ کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
زمان مناسب برای آموزش نگارش و ویرایش ابوالفضل طریقه‌دار بهترین زمان برای آموختن نویسندگی و ویراستاری، دوران مدرسه است. اگر معلمان و فرزندان ما - درهر رشته‌ای که هستند - به انشا، املا و ادبیات اهمیت دهند، آثار قلمی معیار و فاخر در آینده بیشتر خواهد شد. متاسفانه در روزگار ما که گوشی همراه و رایانه، همه جا به‌آسانی در دسترس است، دانش‌آموزان و دانشجویان، تکالیف خود را از «علامه گوگل» می‌گیرند و هیچ زحمتی در نوشتن چند سطر نمی‌کشند. نتیجه چنین سستی‌ها همین می‌شود که بیشتر تحصیل‌کردگان ما از نوشتن یک نامه یا متن، عاجزند و مولفان هم، کتاب‌های بسیار پرغلط می‌نویسند. دکتر علی‌اشرف صادقی - زبان‌شناس برجسته و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی - می‌گوید: ‌«در کشورهای پیشرفته، به زبانشان خیلی توجه می‌کنند. تقریبا یک نفر که دوره دبیرستان را به پایان می‌برد، می‌تواند خوب بنویسد. اگر نامه‌ای هم می‌نویسد، شسته و رفته است، یا اگر بخواهد موضوعی را در دو - سه صفحه نگارش کند، آن را خوب می‌نویسند؛ درحالی که به جرئت می‌توان گفت که در میان فارغ‌التحصیلان ما، از هر پنجاه نفر، پنج نفر می‌توانند درست بنویسند.» ایشان ادامه می‌دهد: «کارهایی که ویراستاران می‌کنند، هنری است که باید در دبیرستان، تعلیم داده شود.» (کیهان،۲۸ دی‌ماه ۱۳۶۸، ص۶) ۱۴۰۲/۰۱/۱۳ https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom https://telegram.me/kanoonnevisandeganqom
در سایه‌سار سرو سهی به یاد استاد رضا بابایی سه سال پیش و در هجدهم فروردین ۱۳۹۹ بود که دوست ادیب و اندیشور، استاد رضا بابایی از میان ما کوچید، سرو آزاده‌ای که وجودش گلستان ادبیات و نواندیشی دینی را گرم و پرطراوت، نگه می‌داشت. متفکر و نویسنده چیره‌دستی که در مسیر روشن‌گری و ترویج «دیانت و عقلانیت» بسیار کوشید و همه توان خود را در راه مبارزه با جهل و فقر و خرافات و رواج انسانیت و معنویت به کار گرفت. او دانشوری «مهربان» بود و می‌گفت: «اگر عمری باشد پس از این، هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی نمی‌شمارم». بابایی عزیز، درخت پرثمری بود که ریشه‌هایش با زمین و طبیعت و آب و گیاه، گره خورده بود و می‌گفت: «اگر عمری باشد هر درختی را دیدم در آغوش می‌گیرم، هر گلی را می‌بویم، از کوه‌های بیشتری بالا می‌روم، ساعت‌های بیشتری به امواج دریا خیره می‌شوم». او متفکری دلیر و باانصاف بود، که از بند نام و نان گذشته بود و درویش‌صفت، غم جان داشت و همواره زمزمه می‌کرد که: «اگر عمری باشد کمتر غم نان می‌خورم و بیشتر، غم جان می‌پرورم». وی خستگی‌ناپذیر و پرتلاش بود و هیچ گنجی جز گنج گهربار کوشش و تلاش را باور نداشت. وی به «نگاه» اهمیت می‌داد و گاهی شعر «ما هیچ، ما نگاه» سهراب را می‌خواندیم و پس از آن، بابایی می‌گفت: «به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند، هیچ چیز به اندازه نگاه، نیاز به آموزش و تربیت ندارد» و گله‌مند بود که چرا یک‌بار به شاخه درختی که جلوی خانه‌مان مظلومانه قد کشیده خیره نشده‌ایم. من هم از سهراب می‌خواندم که: «هیج‌کس زاغچه‌ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت هیچ کس از دیدن یک باغچه مجذوب نشد» باری، رضا بابایی رفت، ولی گلستان اندیشه و ادب این مرزوبوم، سالیان سال در سایه‌سار سروهایی که از میان کتاب‌هایش سر کشیده‌اند، همواره شاداب خواهد ماند. روانش شاد و یادش گرامی. ابوالفضل طریقه‌دار ۱۴۰۲/۰۱/۱۸ https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom https://telegram.me/kanoonnevisandeganqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 گزارش تصویری از برگزاری کلاس داستان‌نویسی کانون نویسندگان قم نویسی https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
(نگاهی به سایت کانون) 💢 مشکل راستین ما، نبود معنا و فکر در زندگی است استاد احمد شهدادی گفت: مشکل نویسندگان امروز در نوشتن، دانش فنی و ندانستن دستور زبان و این‌ها نیست، مشکل راستین ما چیز دیگری است، مشکل راستین ما نبود معنا و فکر در زندگی است، فقدان معنا و زیست در جهان به نحو معنادار مشکل ماست. این نویسنده در دومین نشست«شبی با اهل قلم» که به همت کانون نویسندگان قم با حضور جمعی از اعضای کانون نویسندگان واستادان در دانشگاه طلوع مهر برگزار شد افزود: مشکل نویسندگان امروز عدم تسط بر مهارت‌های نوشتاری و یا اعلام دستوری نیست و نباید در پی دستور زبان و علائم نگارشی برویم بلکه اول باید به فقدان معنا در زندگی انسانی و حرفه‌ای خود توجه کنیم. وی تصریح کرد: نوشتن بیش از آنکه در حوزه ادبیات باشد، در حوزه تفکر، روان‌شناسی تفکر و فلسفه تفکر است، معرفت خصلت ظهور دارد. بدون ظهور معرفت بی‌معناست. پس معرفت حقیقی آن است که بیان خاص خود را هم با خود همراه کند. نوشتن بیان خاص برخی معرفت‌های انسانی است، البته برخی معرفت‌های دیگر هست که نوشتن نمی‌خواهد، بلکه با بیان دیگری ابراز می‌شود. شهدادی اظهارداشت: نوشتن فرایند فکر کردن است. ما با نوشتن فکر می‌کنیم. اگر به این مسئله توجه کنیم دیگر نوشتن را ابزار، روش، بیان، مهارت، تفنّن یا مانند آن نمی‌بینیم. نوشتن خود میوه‌ است. به جای خیره ماندن به میوه و بحث در چند و چون تباهی و فساد میوه یا تازگی و آبداری آن، خوب است به ریشه‌ها بپردازیم. جست‌وجو در ریشه ما را به کیفیت میوه‌ها رهنمون می‌شود. ادامه مطلب را اینجا بخوانید: http://qomqalam.ir/2-96/
💢۲۰فروردین، سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم و «روز هنر انقلاب اسلامی» گرامی باد. کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💢از بیشترنویسی تا بهترنویسی جمع بیشترنویسی و بهترنویسی ممکن نیست و آنان که بسیار می‌نویسند، آثارشان سرشار از خبط و خطاست. میان این دو، نسبت عکس است: آنکه بیشتر می‌نویسد، نمی‌تواند بهتر بنویسد؛ و آنکه بهتر می‌نویسد، نمی‌تواند بیشتر بنویسد. از این قاعده می‌توان به «قاعده عکس کم و کیف» یاد کرد. یعنی هرچه به کمّیّت افزوده شود، از کیفیّت کاسته می‌شود؛ و هرچه کیفیّت بهتر شود، از کمّیّت کاسته می‌شود. این قاعده در عرصه نوشتن کاملاَ صادق است و کسی نمی‌تواند بیشترنویسی و بهترنویسی را به هم بیامیزد. آنکه می‌خواهد بهتر بنویسد، هزار و یک بند بر دست و پا دارد و با آنها نمی تواند بیشتر بنویسد. اما کسی که در بند آن بندها نباشد، چون برق و باد می‌نویسد. پس باید انتخاب کرد. و از خواننده چه پنهان که نویسندگان روزگار ما انتخاب کرده‌اند؛ اما نه بهترنویسی را، بلکه بیشترنویسی را! محمد اسفندیاری، «کتاب اخلاق نگارش» کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💢مهم‌ترین سرمایۀ ویراستار سال‌ها پیش در کلاس ویرایش دربارۀ توانایی‌ها و رسالت ویراستار سخن می‌گفتم که از گوشۀ کلاس صدایی برخاست: - شما برای ویراستار بیش از ده شرط و صفت شمردید. به نظرتان کدام مهم‌تر است؟ دانش عمومی ویراستار؟ آگاهی‌های زبانی او؟ آشنایی او با موضوع متن؟ دقت؟ سرعت؟ تعهد؟ ذهن مبتکر؟ دانسته‌های دستوری و بلاغی؟ ذوق سرشار؟ انگیزۀ اصلاح‌گری؟ تجربه؟ کدام؟ اندکی اندیشیدم تا پاسخی درخور دهم. سپس گفتم: مهم‌ترین صفت و سرمایۀ ویراستار، عشق اوست؛ زیرا ویراستار کسی است که همۀ سرمایه‌های مادی و معنوی خویش را همچون آب روان، در پای نهال دیگران می‌ریزد؛ اما سهمی از برگ و بار آن ندارد و نمی‌خواهد. او کار دیگران را کار خویش می‌داند؛ اگر چه در روزگاری می‌زید که مردم بار خویش را هم بر گردۀ دیگران می‌گذارند. عشق است که قلم را به دست او می‌دهد تا از صخره‌های بی‌قواره و زمخت، تندیس‌های چشم‌نواز بیرون آورد. او از افقی به متن می‌نگرد که نویسندۀ متن از آن غافل است. اگر نویسنده جنگل را می‌بیند، ویراستار یک‌یک درختان را‌، بل یک‌یک شاخه‌ها و برگ‌ها را. متن بیمار را تیمار می‌کند و قلم وحشی را رام و بندهای بی‌بند و بار را به سامان. و این همه، جز به معجزۀ عشق و مهربانی، ممکن نیست. ویراستار، دایۀ مهربان‌تر از مادر است؛ آن قدر مهربان که گاهی مادر را هم شگفت‌زده می‌کند. رضا بابایی،«کتاب طریق ویرایش» کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom
💢دربارۀ ساده‌نويسی رضا بابایی ساده‌نویسی، با همۀ اهمیتی که در نثر معیار دارد، هنوز به‌درستی تعریف و تدوین نشده است. همین‌قدر می‌دانیم که باید ساده بنویسیم؛ اما چگونه؟ تقریبا همه دوست دارند ساده و صمیمی بنویسند، اما دقیقا نمی‌دانند باید چه کنند و نثر ساده و صیقلی چگونه پدید می‌آید. در کتاب «بهتر بنویسیم» قواعد و توصیه‌هایی را گفته‌ام؛ ولی می‌دانم که راه درازی در پیش است و همچنان باید کوشید و قواعد ساده‌نویسی را از میان نثرهای برتر بیرون کشید. ساده‌نویسی، آسیب‌هایی هم دارد؛ از جمله تخلف از اسلوب نوشتار و افتادن به دام گفتار. اگرچه رکن ساده‌نویسی، نزدیکی به زبان گفتاری است، اما نوشتار را نباید به قدری به گفتار نزدیک کرد که مرزی میان آن دو باقی نماند. برخی نویسندگان، به هوس ساده‌نویسی، عامیانه می‌نویسند؛ یعنی از این سوی بام افتاده‌اند. بله؛ ساد‌ه‌نویسی در مقابل «لفظ قلم» رونق یافت و دل بسیاری از نویسندگان را ربود؛ اما نباید آنقدر از «لفظ قلم» دور شد که سر از نثر شفاهی درآورد. نثر معیار، «لفظ قلم» نیست؛ اما مغلوب نثر وارفتۀ شفاهی هم نمی‌شود. شاید مثال‌های زیر تا حدی منظورم را روشن‌تر کنند: شفاهی: از این بهتر چیست؟ نوشتاری: بهتر از این چیست؟ شفاهی: خدا همیشه در یادتان باشد. نوشتاری: خدا را همیشه یاد کنید. شفاهی: اگر یادتان رفت... نوشتاری: اگر فراموش کردید... شفاهی: اهمیت این قاعده خیلی زیاد است، چون باعث گره‌گشایی از مشکلات زیادی می‌شود و مسائل پیچیده را راحت حل می‌کند. نوشتاری: این قاعده، بسیار مهم است؛ زیرا به‌آسانی از عهدۀ حل بسیاری از مسائل پیچیده برمی‌آید. شفاهی: نظام‌های دموکراتیک هم هزار جور قانون برای کنترل مردم درست می‌کنند. نوشتاری: نظام‌های دموکرات هم برای کنترل مردم، صد گونه قانون وضع می‌کنند. شفاهی: هر کدام از منابع شناخت دین، چه عقل و چه کتاب و چه سنت، در مهندسی معرفت دینی، جایگاهشان روشن است. نوشتاری: جایگاه هر یک از منابع دین‌شناسی(عقل، کتاب و سنت) در هندسۀ معرفت دینی، روشن است. شفاهی: اگر عقلانیت، ملاک زندگی متمدنانه باشد، آنقدر عقبیم که امکان ندارد به این زودی‌ها به عقلای عالم برسیم. نوشتاری: اگر ملاکِ تمدن، عقلانیت باشد، راه درازی در پیش داریم. شفاهی: خداپرستی تنها با نماز و روزه نیست. نوشتاری: خداپرستی تنها به نماز و روزه نیست. شفاهی: گناهی که بنده‌ای را خجالت‌زده کند، خدا بیشتر دوست دارد تا عبادتی که بنده را دچار عُجب کند. نوشتاری: گناهی که بنده‌ را به شرم آورد، نزد خدا محبوب‌تر است از عبادتی که او را به ورطۀ عُجب و غرور اندازد. شفاهی: بزرگ‌ترین درس‌ها را زندگی به انسان می‌دهد، ولی ادای معلم‌ها را در نمی‌آورد. نوشتاری: زندگی بدون اینکه ادای معلم‌ها را دربیاورد، بزرگ‌ترین درس‌ها را به ما می‌دهد. یادآوری ۱. همۀ جمله‌های نوشتاری بالا، پیشنهادی است؛ یعنی ده‌ها و صدها جملۀ دیگر هم می‌توان ساخت که مصداق «نثر معیار» باشد. ۲. می‌پذیرم که ادبیات شفاهی، گاهی خون و انرژی بیشتری دارد؛ اما در مجموع، تأثیر زبان نوشتاری معيار در خواننده، بیشتر و ماندگارتر است. ۳. در نثر معیار، هر قدر قالب نوشتار کوتاه‌تر باشد، فاصلۀ آن از زبان گفتاری کمتر می‌شود. بنابراین زبان یادداشت از زبان مقاله، و زبان مقاله از زبان کتاب، باید صمیمی‌تر و ساده‌تر و به زبان گفتاری، نزدیک‌تر باشد. پس رسمی‌ترین زبان در کتاب است و غیر رسمی‌ترین زبان، در یادداشت. کانون نویسندگان قم https://eitaa.com/kanoonnevisandeganqom