eitaa logo
ققنوس
1.4هزار دنبال‌کننده
230 عکس
85 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ (یادداشت یکم) «زندگی من آدمی‌زادی نیست!» تا امروز سه فیلم ، و را دیده‌ام... فیلم‌دیدن در جشنواره به سال‌ها پیش باز می‌گردد، به گمانم دانش‌آموز دوره راهنمایی بودم... اوایل دهه هفتاد بود... خاطره گنگی از آن روز برایم مانده... پدرم مرد شریفی بود... مرد عجیبی بود... و البته شدیداً پدر بود! مقتدر و باجبروت... بِهِت رو نمی‌داد! اما عجیب دل نازکی داشت... سراپا احساس... آن روز جزو معدود سفرهای دونفره پدرپسری بود... از قزوین با اتوبوس راهی تهران شدیم، این دونفره سفررفتن خیلی حال می‌داد... حیف که زیاد تکرار نشد... مطمئن نیستم، اما به گمانم مقصد بود... از آن روز خیلی چیزی یادم نمانده است...‌ جز این‌که در همان سال‌های دور، وضعیت پوشش و حجاب و سبک رفتاری افراد حاضر در فضای بیرونی محل نمایش فیلم، برایم به‌قدری عجیب و متفاوت بود که تا مدت‌ها ذهن دوران نوجوانی‌ام را درگیر کرده بود که این جماعت از کجا آمده بودند و این‌جا کجا بود! پیرامون برخی از بازیگرانی که آن روز نمی‌شناختم‌شان جماعتی حلقه زده بودند و با هیجان و اشتیاق سؤال و جواب می‌کردند، جمعی دیگر که قیافه‌های متفاوتی با آدم‌های بیرون سینما داشتند و احتمالا از اهالی سینما، کمی باکلاس‌تر مشغول گفت‌و‌گو بودند و... همهمه‌ای به پا بود... آن روز به گمانم دوسه فیلم دیدیم، البته دیدن که چه عرض کنم، پدر دید و من در بهترین حالت، از نیمه فیلم به خواب عمیق فرو رفته بودم... بعد از اتمام هر فیلم، از لابه‌لای همین جمعیت پراکنده در راه‌روها و راه‌پله‌های شلوغ سینما خارج می‌شدیم و دوری می‌زدیم و چیزی می‌خوردیم و فیلم بعدی... 💠💠💠 باز هم بارها پیش آمد که همراهش به سینما بروم، اما جشنواره نه! پدر رسماً فیلم‌باز بود، اخبار جشنواره را دنبال می‌کرد، تحلیل فیلم‌ها را می‌خواند و گاه با آب‌وتاب و تعصب درباره فیلم‌ها نظر می‌داد... وقت‌هایم خیلی تنگ است، این جمله‌ام مثَل شده که «زندگی من آدمی‌زادی نیست!» اما با این حال دوست داشتم و اصرار که فیلم‌های جشنواره را ببینم، نمی‌دانم تا آخر جشنواره چند فیلم را بتوانم لابه‌لای همین اوضاع ببینم، اما تا امروز سه فیلم ، و را دیده‌ام... 💠💠💠 نه فیلم از بیست‌ودو فیلم سودای سیمرغ را از قبل نشان کرده بودم که حتماً ببینم و این سه جزوشان نبود! ۱. «آسمان غرب»، چون تهیه‌کننده‌اش بود ۲. «آغوش باز»، چون کارگردانش بود ۳. «احمد»، چون درباره شهید بود ۴. «پرویزخان»، چون تهیه‌کننده‌اش بود ۵. «شور عاشقی»، چون درباره واقعه بود ۶. «صبح اعدام»، چون کارگردانش بود و درباره شهید ۷. «قلب رقه»، چون درباره بود ۸. «مجنون»، چون درباره شهید بود ۹. «معجزه پروین»، چون درباره بود و کارگردانش و تهیه‌کننده‌اش 💠💠💠 مدت‌ها بود علی‌رغم اشتیاق به دیدن فیلم‌های جشنواره، شرایطش برای مثل منی فراهم نمی‌شد، از طرفی هم فضای عمومی حاکم بر کاخ جشنواره و سینماهای اکران فیلم‌ها، مانده‌ذوقم را هم کور می‌کرد... اکران رسمی فیلم‌های امسال در انگیزه‌ام را مضاعف کرد... که نتیجه‌اش تا به حال شده این سه فیلم که به شرط توفیق برای‌شان خواهم نوشت... توقع داشتم در این فرصت طلایی، سرچشمه مملو باشد از اهالی رسانه و قلم، از جنس بچه‌های دغدغه‌مند و اهل‌درد... فکرمی‌کردم حداقل صدنفر دست‌به‌قلم آمده‌اند که اقلاً از چهل‌تای‌شان بیست یادداشت درمی‌آید که شاید ده‌تایش، جشنواره فیلم را به روایت بازنمایی کنند... اما هرچه چشم چرخاندم، تنهاتر شدم... ادامه دارد... @qoqnoos2
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ (یادداشت چهارم) «یک فیلم به رنگ آبی روشن» «آبی روشن» فیلمی است به رنگ آبی روشن... کارگردان فیلم، را خیلی نمی‌شناسم، حالا یا ، چه فرقی می‌کند؟ مهم این است هر آن‌که عهده‌دار قاب در سینمای ایران بوده، فرد نجیب و سالمی بوده... پشت آن سیبیل‌ها و موهای فرفر پرپشت، روح بزرگ و بلندی خانه گزیده که می‌تواند آرامشش را به شما نیز هدیه دهد... یک‌دهه‌شصتی کاربلد که پس از حدود یک‌دهه هم‌راهی و هم‌کاری با اساتیدی مانند و وقتی سال گذشته(۱۴۰۱) دست به اولین کارش زد، برای نگارش فیلم‌نامهٔ ، سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه را گرفت و برای کارگردانی همین فیلم دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اول را... سال ۹۳ دستیار مجید مجیدی بود در ، سال ۹۷ برای رضا میرکریمی در بازی کرد، سال ۹۸ بازیگر بود، باز هم برای مجید مجیدی و سال ۱۴۰۱ با ، اولین فیلم خودش را در جشنواره تجربه کرد و امسال هم با ... اولین کار مشترک سازمان هنری‌رسانه‌ای و بنیاد سینمایی است... امید که به مصداق تعاونوا علی البر، چنین مشارکت‌هایی بیش‌تر باد... 💠💠💠 پر است از نماد و نمادِ آبی روشن هم فیروزه است... و‌ فیروزه نماد ارادت ایرانیان است به ساحت سلطان خراسان... آبی_روشن اگرچه سیمرغ بلورینی از جشنواره نگرفت، اما سیمرغ باید از روی نگین فیروزه‌اش برمی‌خاست... فیلمی است به رنگ فیروزه‌ای، آرام و آرامش‌بخش، سرشار از صحنه‌های سالم و گوارا، قاب‌های باز و باشکوه... آبی روشن در همه اجزای فیلم گسترده شده، از معدن فیروزه تا نگین فیروزه انگشتر ، از آبی روشن لباس نوزاد و پیراهن و روسری تا آبی روشن عطری که احتمالاً کول‌واتر باشد! تا رنگ آسمان و دریا... رنگ‌ها و نمادها در هم آمیخته شده‌اند و را خلق کرده‌اند... نمادها هم در سرتاسر فیلم گسترده‌اند، از قهوه‌خانه‌داری که دنبال شکار آهو است تا آهوی گرفتار در بند و چاقوی رسیده به تا ویار و تمشک‌های جنگلی، از رضایت گرفتن تا پرچم امام رضا(ع)، تا امام‌زاده حمزه که از فرزندان امام رضا(ع) است و... 💠💠💠 در تصویرپردازی‌ها هم نجابت به خرج می‌دهد، وقاحت ندارد، دریدگی نمی‌کند... حتی در خانه حریم مردانه و زنانه را رعایت می‌کند... در عین حال به قدر کفایت و نمک داستان، طنازی‌های ریز و سالمی دارد که گاه صدای خنده مخاطب را هم بالا می‌برد... حتی ریزه‌کاری‌هایی مثل چشمک‌زدن و خنده دختربچه‌های قاتل و مقتول به هم، بر حلاوت تماشای آن می‌افزاید... 💠💠💠 بازی خوب ، در نقش حاج یونس و ، در نقش ایوب را هم نباید نادیده گرفت... نکته جذاب دیگر فیلم آهنگ‌سازی است... فرزند مرحوم استاد مداح پیش‌کسوت یزد که از آخرین میراث‌داران نوحه‌های اصیل و سنتی یزد بود... این‌که گزیده‌کار است و مراقب حفظ حرمت و احترام نام و نشان خانوادگی و هنر آهنگ‌سازی خود را هرکجا خارج نمی‌کند، از مزایای ویژه‌ای است که حکایت از اصالت خاستگاه و اعتبار تبار دارد... 💠💠💠 اگرچه یک اتفاق ویژه در سینمای ایران نیست و هرچند شاهد یک فیلم پرهیجان یا دارای جاذبه‌های معمول حادثه‌ای، معمایی، کمدی یا شهوانی نیستیم، اما با فیلم سالم و صادقی مواجه هستی که با خیال آسوده می‌توانی دست خانواده را بگیری و در سینما قدری آرامش بنوشی! شاید جا داشته باشد مجموعه‌های امام رضایی کشور، از حضرت رضا(ع) یا (ع) یا بنیاد کرامت تا تا هر کجایی که نسبت و انتسابی به حضرت رضا(ع) دارند، بیایند پای کار، برای بهتر و بیش‌تر دیده‌شدن یک فیلم سالم و امام رضایی، یک فیلم به رنگ ! ادامه دارد... @qoqnoos2