حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲
(قسمت ششم/یک)
«نام او را میبریم و پسته خندان میشود»
تازه جاگیر شدهام و دارم به سرعت کاغذهایم را تا میکنم و شماره میزنم که جمعی با هم از راه میرسند، حاج #رضا_بذری میزند پشتم و میگوید: «بنویس! بنویس! که دوباره مثل پارسال غوغا کنی!» از این سمت هم #روح_الله_رحیمیان کارتم را پس گرفته و تحویلم میدهد! درست نمیدانم چرا، اما خیلی خوشحال میشوم! حداقل کارتش به یادگار ماند! #مهدی_مختاری هم کنار روحالله، پشت سرم، سمت راست مینشیند...
💠💠💠
#حاج_احمد هوشمندانه و زیرکانه با شعری از آقا شروع میکند:
«دلم قرار نمیگیرد از فغان بیتو
سپندوار ز کف دادهام عنان بیتو
ز تلخکامی دوران دلم نشد فارغ
ز جام عیش لبی تر نکرد جان بیتو...»
بعد هم سلام و عرض ادب و مقدمهای میگوید و دعوت میکند از اولین نفر:
«در خدمت عزیزی هستیم از دیار کریمان، کرمان آقای #مجتبی_رمضانی...»
مجتبی پشت جایگاه قرار میگیرد، خوشذوقی میکند و سلامش را در قالب دو بیت تقدیم آقا میکند:
«جوابی خواهم از عرض سلامم
که شیرینتر شود امروز کامم
در این دیدار این خواندن بهانه است
برای بوسه بر دست امامم»
بعد با گفتن «سلام آقای من، سلام» ذوقش را کامل میکند و مَفصل اتصالی با مربعترکیبی که میخواهد بخواند، ایجاد میکند؛ کاری که در همان ابتدا تشویق جمعیت را همراه دارد:
«السلام آقای من، آقای مولادوستها
السلام ای جمع عاشق، ای تولادوستها
آمدم از شهر کرمان، شهر زهرادوستها
تا بگویم چند خط از مدح او با دوستها
باغ ما با ذکر یازهراء گلستان میشود
نام او را میبریم و پسته خندان میشود»
صدای «بهبه» جمعیت به گوش میرسد و لبخندی بر لب جمعیت مینشیند، با این بیت، در همان ابتدای کار دینش را به #رفسنجان و پستهاش ادا میکند...
«فاطمه وقتی تولد یافت، ایمان خلق شد
نور او تابید، خورشید فروزان خلق شد
اشک از چشمان او افتاد، باران خلق شد
سوی خاک ما نظر انداخت، ایران خلق شد»
اینبار صدای بهبهگفتنها بالاتر میرود...
«روز میلاد پر از نورش جنان آمد پدید
فاطمه پلکی به هم زد این جهان آمد پدید»
صدای تشویق جمعیت به گوش میرسد و چند نفری هم بلندتر «احسنت» میگویند...
«در پی ماهید اگر امشب زمین را بنگرید
بر رکاب عالم هستی نگین را بنگرید
در میان بهترینها بهترین را بنگرید
سجده شکر امیرالمؤمنین را بنگرید»
تشویقها ممتد شده و با هر بیت صدای «بهبه» و «احسنت» به گوش میرسد... شروع طوفانیای بود... ادامه میدهد:
«فاطمه چون مادرش پشت و پناه مصطفاست
شأن او را بین که دستش بوسهگاه مصطفاست»
بعدتر که متن کامل شعر را بررسی کردم و با نوشتههایم تطبیق دادم، دیدم این بخش در اجرا حذف شده:
«قدر آیات خدا دارد فضیلت چادرش
دستگیری میکند روز قیامت چادرش
ذوالفقار مرتضی را داد قوت چادرش
رنج و زحمت نه، به زن بخشید عزت چادرش
عرشیان بوسه به خاک چادر او می زنند
پیش او جبریل و میکاییل زانو می زنند»
حالا یا خود #مجتبی حذف کرده تا زمان را مدیریت کند یا زیر تیغ کارشناسی حاجشیخ #جواد_محمدزمانی حذف شده...، به هر ترتیب با فراز بعدی ادامه میدهد:
«گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی
کار هر کس نیست در دنیا طواف عاشقی
دست پروانه است همواره کلاف عاشقی
مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی
فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است
مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است»
صدای تشویق به اوج میرسد و از هر گوشه صدای «بهبه» به گوش میرسد و در ادامه به صلواتی ختم میشود، #مجتبی هم حرفهای عمل میکند و احساسات مخاطب را بیپاسخ نمیگذارد، تکرار میکند و از جمعیت جواب میگیرد:
«فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم...»
جمعیت پاسخ میدهند:
«حیدر است»
«مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم...»
و باز پاسخ جمعیت: «کوثر است»
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2